جغرافیای سیاسی و اجتماعی جهان در عصر ظهور

نويسنده:علی نصیری

در این مقاله نخست به بررسی این نکته پرداخته ایم که تمهید مقدمات ظهور با اراده تشریعی الاهی و کاملا طبیعی انجام خواهد یافت و عموم جهانیان در سایه تعالی فکری و روحی به استقبال حکومت جهانی خواهند رفت. آنگاه در ترسیم جغرافیای ظهور، برای آن سه مولفه را برشمرده ایم که عبارتند از:
1. حاکمیت ارزش های اخلاقی و معنوی بر جهان؛ 2. حاکمیت اسلام به عنوان دین جامع؛ 3. حاکمیت نظام سیاسی واحد بر جهان؛ در پایان مقاله ضمن مقایسه پدیده جهانی شدن با جغرافیای جهان پس از ظهور، تفاوت های آنها را برشمرده ایم.

بررسی وضعیت جهان پس از عصر ظهور از دغدغه های بسیار اساسی است که فکر و ذهن بسیاری از محققانی که در زمینه منجی گرایی و مهدویت به تحقیق می پردازند را به خود مشغول ساخته است. بویژه آن که در روایات رسیده که بیشترین توضیحات در زمینه پدیده مهدویت را منعکس ساخته اند، بیشتر در باره رخدادهای پیش از ظهور امام عصر(ع) سخن به میان آمده و در باره وضعیت جهان پس از عصر ظهور کمتر گفتگو شده است.
از سویی دیگر امروز جهانیان از ما مسلمانان به پرچمداران تفکر و دکترین مهدویت می پرسند که منجی موعود شما چه تغییراتی را در گستره جهانی ایجاد خواهد کرد ؟ برخورد ایشان با ادیان و مذاهب مختلف، نظام های سیاسی متکثر، نظام های متنوع حقوقی حاکم بر کشورهای مختلف چگونه خواهد بود ؟ در روزگار پس از ظهور چه وضعیت اخلاقی، معنوی و دینی بر سراسر جهان حاکم خواهد بود ؟
مجموع این دست از مباحث می توان تحت عنوان « جغرافیای سیاسی و اجتماعی جهان در عصر ظهور » مورد بررسی قرار داد. کاری که نگارنده در این مقاله آن را دنبال کرده است.
برای این منظور، نخست چگونگی تمهید مقدمات ظهور را مورد بررسی قرار داده و پس از تحلیل دو نظریه تکوینی و طبیعی بودن تمهید مقدمات ظهور، از نظریه طبیعی بودن تحقق تحولات در آستانه ظهور دفاع شده است؛ به این معنا که معتقدیم بدون دخالت اراده تکوینی و قهری خداوند، در سایه تعالی فکری، جهانیان به استثنای گروهی اندک، در آستانه ظهور با طیب خاطر آماده پذیرای قدوم منجی موعود خواهند بود و دعوت او را برای تشکیل جامعه جهانی مبتنی بر نظام سیاسی و نظام عقیدتی واحد با جان و دل خود، خواهند پذیرفت.
آنگاه سه مولفه مهم از مولفه های شکل گیری جغرافیای سیاسی و اجتماعی عصر ظهور را مورد بررسی قرار داده ایم که عبارتند از: 1. حاکمیت ارزش های اخلاقی و معنوی بر جهان؛ 2. حاکمیت اسلام به عنوان دین جامع؛ 3. حاکمیت نظام سیاسی واحد بر جهان؛
مهم ترین تاکید ما در این مقاله این است که جهان پس از ظهور دارای این سه ویژگی است؛ یعنی از یک سو در سرتاسر جهان، اسلام به عنوان تنها دین جامع و کامل برسمیت شناخته می شود و از سوی دیگر بر اساس حاکمیت اسلام ارزش های معنوی و اخلاقی بر جهان حاکم خواهد شد و از دیگر سو در سایه وحدت عقیدتی و حاکمیت ارزش های معنوی و اخلاقی، نظام واحد سیاسی در سراسر جهان با زمامداری امام عصر(ع) شکل خواهد گرفت. برای تحقق نظام واحد سیاسی بر دو اصل: کنا رفتن مرزبندی های جغرافیایی و حاکمیت نظام قوقی واحد در روزگار پس از عصر ظهور پای فشرده ایم.
در پایان مقاله ضمن طرح پرسش رابطه پدیده جهانی شدن با جغرافیای سیاسی و اجتماعی عصر ظهور، این نکته را یادآور شدیم که برغم آن که باید پدیده جهانی شدن را تمهیدی ناخواسته برای ظهور منجی دانست، اما نباید از یاد برد که میان مولفه های جغرافیای عصر ظهور با آنچه امروزه در جهان تحت عنوان جهانی شدن در شرف وقوع است، فاصله زیادی وجود دارد از جمله آن که پدیده جهانی شدن سقف خود را بر سه پایه: لیبرالیزم، سکورالیزم و پلورالیزم استوار ساخته، در حالی که در حکومت امام عصر(ع) بر این عناصر خط بطلان کشیده خواهد شد.

یکی از پرسش‌های اساسی در باره حکومت امام عصر(ع) چگونگی تمهید مقدمات لازم برای ظهور منجی است. به این معنا که آیا مردم، نظام های سیاسی و حکومت‌ها و داعیه‌دار داران نجات بشریت و تأمین کننده سعادت او، به صورت طبیعی آماده پذیرش منجی می‌شوند و مقدمات لازم برای ظهور او را فراهم می‌آورند، یا آن که خداوند از روی اراده تکوینی و قهری همه جهانیان را مقهور اراده خویش ساخته و تمهید مقدمات ظهور منجی را بر آنان تحمیل خواهد کرد؟
بررسی این نکته در مبحث جغرافیای سیاسی جهان پس از ظهور از آن جهت اهمیت دارد که با فرض قهری دانستن تمهید مقدمات ظهور و تکوینی دانستن اراده الاهی برای تحقق وعده میراث بری زمین توسط صالحان، دیگرنمی توان در باره تحولات سیاسی و اجتماعی جهان پس از ظهور بسان یک پدیده طبیعی قابل مطالعه سخن گفت. زیرا وقتی قرار باشد اصل ظهور منجی بدون دخالت خواست جهانیان و صرفا مبتنی بر اراده الاهی تحقق پذیرد، بالطبع باید پذیرفت که تحولات پس از ظهور نیز بر اساس چنین اراده ای شکل می گیرد.
درست نظیر دولتی که بدون دخالت مردم و مثلا با کودتا شکل گرفته باشد. در چنین حالتی تحولات سیاسی و اجتماعی پس از شکل گیری آن دولت همچنان بدون دخالت مردم و با خواست قهری هیات حاکمه شکل خواهد گرفت.
باری، در چنین حالتی به جای بررسی پدیدار شناسی جغرافیای سیاسی و اجتماعی آن کشور با عطف توجه به تحولاتی که می بایست به طور طبیعی در بستر اجتماع تحقق یابد، باید به سراغ نوع نگاه و تفکر حاکم یا هیات حاکمه رفت و از زاویه نگاه آنان به بررسی تحولات پرداخت. به عبارت روشن در چنین حالتی به جای انتخاب مطالعه به روش انّی، باید از مطالعه به روش علّی بهره جست.
در مبحث ما یعنی بررسی جغرافیای سیاسی و اجتماعی عصر ظهور نیز با فرض قهری دانستن تحقق اصل ظهور، باید تحولات اجتماعی پس از ظهور را بر اساس خواست و میل الاهی با بهره جستن از روش مطالعه علّّی، مورد بررسی قرار داد. بر این اساس، نوع مطالعه چنین خواهد بود که مثلا می گوییم چون خداوند تکثر ادیان را از آغاز نمی پسندیده است، از این رو مردم در جهان پس از ظهور در پی اراده قهری الاهی گرایش به سایر ادیان را از دست داده، و با تصرف تکوینی الاهی در دل های آنان خود به خود موحد و تابع اسلام خواهند شد.
اما اگر تحولات در آستانه ظهور را امری طبیعی و منطبق با اراده تشریعی الاهی بدانیم، به این معنا که معتقد باشیم که جهانیان در عصر غیبت از چنان رشد و تعالی فکری برخوردار خواهند شد، که بدون دخالت اراده قهری و تکوینی الاهی، خود آماده پذیرش منجی خواهند بود، و خود مقدمات ظهور او را فراهم خواهند ساخت، در این صورت با روش مطالعه از نوع مطالعه انّی و پدیدار شناسانه در باره مسایلی همچون وحدت ادیان در عصر ظهور به داوری خواهیم نشست و خواهیم گفت مقتضای رشد و تعالی فکری بشر و باور آنان به نقص و کاستی ادیان کنونی، و درک کمال و جامعیت اسلام، آنان را به طور طبیعی به کنار گذاشتن سایر ادیان و پذیرش اسلام به عنوان دین کامل سوق خواهد داد.
با این مقدمه می توان اذعان کرد که در باره چگونگی شکل گیری تحولات در آستانه ظهور دو نگاه اصلی وجود دارد؛ بر اساس یک نگاه مقدمات ظهور منجی بر اساس اراده تکوینی و قهری خداوند شکل خواهد گرفت و بر اساس نگاه دوم این تحولات به صورت طبیعی و با خواست و رغبت جهانیان تحقق خواهد یافت.
در این جا مناسب است شواهد این دو نگاه را به اختصار مورد بررسی قرار دهیم.

برای اثبات دخالت اراده قهری خداوند در ظهور منجی حداقل به دو شاهد می توان استناد کرد که عبارتند از:
1. عدم سنخیت وضعیت کنونی جهان با جهان پس از ظهور
این دلیل را بر اساس سه مقدمه ذیل می توان تقریر کرد:
مقدمه اول:
چنان که از بررسی مولفه های عصر پس از ظهور بدست می آید، جهان پس از عصر ظهور در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دارای ویژگی های خاصی خواهد بود که آنها را عمدتا می توان در سه امر خلاصه کرد: 1. حاکمیت ارزش های اخلاقی و معنوی بر جهان؛ 2. حاکمیت اسلام به عنوان دین جامع؛ 3. حاکمیت نظام سیاسی واحد بر جهان؛
مقدمه دوم:
می دانیم که طفره محال است. به معنا که با فرض پذیرش طبیعی بودن تحولات، نمی توان توقع داشت که این تحولات بدون طی مراحل لازم و سیر منطقی و به ناگهانی اتفاق می افتد. بنابر این اگر وحدت ادیان و لزوما حاکمیت اسلام به جای تکثر ادیان را از مولفه های جغرافیای سیاسی و اجتماعی عصر ظهور دانستیم و از سویی دیگر تحقق چنین تحولی را مستند به اراده تکوینی و قهری خداوند ندانستیم، نمی توانیم مدعی باشیم که چنین تحولی به صورت ناگهانی و طفره اتفاق می افتد.
مقدمه سوم:
از سویی دیگر وقتی وضعیت کنونی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی حاکم بر جوامع بشری و تاریکی‌ها و پلشتی‌های گسترده که در میان آدمیان مشاهده می کنیم ، تمهید طبیعی مقدمات ظهور بسیار بعید می‌نماید.
باری، چگونه می‌توان انسان امروزین را که چشم و گوش عموم آنان به اسرار آسمانی بسته است، به گونه ای که شماری به بت‌پرستی یا گاوپرستی مشغول، گروهی به پیامبری انسان زمینی دلخوش، جمعی در شهوت و شهوت‌رانی غرق، شماری دیگر به اندیشه و خیال‌بافی‌های مدعیان نجات و سعادت بشریت دل‌آرام‌اند، بیدار ساخت ؟!
جهان کنونی در سه مولفه پیشگفته دچار بحران شگفت آوری است. از سویی وضعیت اخلاقی و معنوی جهان بسیار نگران کننده است به گونه ای که به عنوان مثال همجنس بازی از سوی کلیسا به عنوان یک ازدواج رسمی مورد تایید قرار می گیرد و در سازمان های بین المللی ظلم و تعدی به حقوق ملت ها به عنوان حمایت از حقوق بشر مورد تایید قرار می گیرد. از دیگر سو با اختلاف دامنه داری که در میان دولت ها و ملیت های مختلف وجود دارد به گونه ای که کمتر در میان دو کشور همسایه دوستی واقعی به چشم می خورد، چگونه می توان به رخت بربستن تکثر حکومت ها و تحقق یک نظام سیاسی واحد در جهان دل بست ؟!
نیز باید پرسید اگر اراده تشریعی خداوند برای تحقق هدایت یابی مردم و آماده شدت طبیعی آنان برای ظهور منجی کفایت می کرد، چرا چنین اراده ای در باره پیامبران پیشین همچون نوح که با دعوت هزار ساله مردم[1] به توحید و یکتاپرستی ناکام ماند ؟!
2. گواهی برخی از روایات مبنی بر قهری بودن ظهور منجی
از ظاهر برخی از روایات چنین برمی‌آید که تمهید مقدمات ظهور با اراده قهری خداوند همراه است. به عنوان مثال در روایت مشهوری از پیامبراکرم(ص) چنین آمده که اگر از دنیا تنها یک روز مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد تا مهدی(ع) همان که نامش نام پیامبر، و کنیه‌اش کنیه پیامبر است،‌ ظهور کند.[2]

بر اساس دیدگاه دوم و با عطف توجه به ادله وحیانی ظهور مهدویت و نیز سایر ادله، تمهید مقدمات ظهور امام عصر(ع)‌ بر اساس اراده تشریعی خداوند و به صورت طبیعی تحقق خواهد یافت. در این جا مناسب است شواهدی از قرآن و روایات اهل بیت را ارایه ‌کنیم.

قرآن تصریح می‌کند که انسان‌ها برای عبادت و بندگی خداوند آفریده شدند[3] و خداوند هماره از مردم هدایت‌یابی،‌ سپاس گزاری، ‌رهپویی به سر منزل کمالات علمی و معنوی، پایبندی به ارزش‌های انسانی و الاهی را خواسته است. اما انسان ها عموماً در اثر پیروی از هواهای نفسانی و گوش‌سپاری به وسوسه‌های شیطانی در جهت عکس دعوت الاهی حرکت کرده و می‌کنند و خداوند برغم آن که کفر، ناسپاسی، پلشتی و پلیدی را برای بندگان خود نپسندیده، اما هرگز مانع آنان از این کژروی نشده و آنان را به پذیرش دعوت پیامبران مجبور نساخته است.
عدم رضایت الاهی نسبت به کفر بندگان و اعلام رضایت الاهی نسبت به سپاس گذاری آنان در این آیه منعکس شده است: « إِن تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمْ وَلاَ يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِن تَشْكُرُوْا يَرْضَهُ لَكُمْ.»[4]
در سوره یونس بر اساس قیاس استثنایی بر این نکته تاکید شده که اگر اراده تکوینی الاهی می بود مردم همه ایمان می آوردند و چون همه مردم ایمان نیاورده اند، پس می توان دریافت که چنین اراده ای در بین نیست: « وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ.»[5]
این آیه پس از آیه‌ای آمده که در آن اعلام شده که به استثنای قوم یونس، ایمان‌آوری هیچ قومی به آنان سود نرسانده است. به عبارت دیگر خداوند از این که مردم زیر بار هدایت پیامبران نرفته‌اند، گله کرده است: « فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ.»[6]
پس از این آیه، اعلام این که اگر خداوند می‌خواست همه ساکنان زمین بدون استثنا ایمان می‌آوردند، بدان معناست که خداوند نمی خواهد اراده تکوینی و قهری خود را درباره ایمان‌آوردن مردم اعمال کند.
تأکید بر این که اگر خدا می‌خواست مردم بر امت واحد می‌بودند[7]، نیز بیانگر همین اصل اساسی است. در سوره مبارکه طه از این سنت تخلف‌ ناپذیر الاهی به عنوان کلمه‌ای که پیشی گرفته یاد کرده است: « وَلَوْ لاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَاماً.»[8]
این کلمه همان برنامه حکیمانه خداوند است که براساس آن انسان‌ها مختار آفریده شده و براساس حسن انتخاب خود با رهنمون عقل به عنوان حجت باطنی یا به کمک رهنمون پیامبران و اوصیای آنان به عنوان حجت‌های ظاهری[9] استحقاق پاداش الاهی را دارند یا با سوء انتخاب خود و با پیروی از هوای نفس و وسوسه های شیطانی مستحق کیفر خواهند بود.
تاریخ را می‌بایست به سان دانشگاهی دانست که یک نظام و قانون حکیمانه بر سراسر آن حاکم است. اگر قرار است خداوند در هیچ برهه‌ای از تاریخ شخصی یا امتی را بر اساس اراده تکوینی و قهری خود بر دین‌باوری مجبور نسازد و بدین جهت از هدایت ‌ناپذیری بندگان خود مجازاً‌ با حسرت یاد کرده، چگونه می‌توان پذیرفت که در برهه پایانی دنیا ناگهان این قانون درهم پیچیده شده و با دخالت اراده تکوینی و قهری خداوند، تمام مردم دنیا، ادیان و مذاهب مبانی فکری، سیاسی و فرهنگی خود را کنار گذشته و یکسره آماده دیدار منجی بزرگ خواهند شد و باورانه راه را برای او مهیا خواهد ساخت؟!
براستی، چه شده که قرار است ناگهان خداوند این سنت حکیمانه خود را کنار بگذارد. به علاوه اگر ایمان و دین باوری گذشتگان از روی قهر و جبر سودی به حالشان نداشته و پاداشی را به همراه نخواهد داشت، دین‌باوری آیندگان از سوی قهر و اراده تکوینی چگونه به حالشان سودبخش خواهد بود؟!
از این‌رو، تردید نباید کرد که همچنان سنت اختیار بر ساحت انسانی حاکم خواهد ماند و خداوند هیچ‌گاه مردم را از روی اراده قهری و تکوینی مجبور به تمهید مقدمات ظهور امام مهدی(ع) و پذیرش قهری حکومت وی نخواهد کرد. بلکه، باید باور داشت که مقدمات ظهور کاملاً طبیعی فراهم خواهد شد.
براین اساس، فروپاشی نظام‌های کنونی فکری و دینی دنیا در آستانه ظهور امام عصر(ع) به سان فروپاشی سوسیالیزم خواهد بود که پس از حدود هفتاد سال سیطره بر بلوک شرق خود به خود به افول گرایید وخاموش شد. درباره سایر نظام‌های فکری و سیاسی همین اتفاق خواهد افتاد.
پیش بینی قرآن مبنی بر میراث بری صالحان نسبت به زمین ناظر به همین نکته است: « وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ.»[10]

تشریعی بودن اراده الاهی برای تمهید مقدمات ظهور منجی در روایات اهل بیت(ع) نیز مورد توجه قرار گرفته است. امام صادق(ع) پس از تبیین وضعیت تأسف‌ بار حاکمیت خشونت و ستم بر بشریت در آستانه ظهور چنین فرمود: « فخروجه اذا خرج یکون عند الیأس و القنوط من ان یروا فرجاً.[11] خروج مهدی(ع) هنگامی است که نسبت به یافتن فرج و گشایش یاس و ناامیدی کامل حاکم باشد. »
این گفتار بیان‌گر مهم‌ترین رکن برای تمهید مقدمات ظهور امام مهدی(ع) است. یعنی امام عصر(ع) تنها زمانی ظهور خواهد کرد که یاس و ناامیدی از یافتن راهی برای نجات و راهیابی به سعادت بشر بر همگان سایه افکنده باشد. به عبارت روشن‌تر بشر باید خود دریابد که دیگر هیچ نظام فکری، سیاسی یا دینی یا مصلحی برای نجات بشریت وجود ندارد. در این هنگام است که مهدی(ع) ظهور خواهد کرد. این گفتار بیانی دیگر از انتظار طبیعی و همگانی انسان‌ها نسبت به ظهور منجی است.
این امر نسبت به افول نظام‌های سیاسی در دو روایت از زبان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مورد تأکید قرار گرفته است.
امام باقر(ع) فرمود: « ان دولتنا آخر الدول،‌ و لن یبقی اهل بیت لهم دولة الا ملکوا قبلنا لئلا یقولوا اذا راوا سیرتنا: اذا ملکنا سرنا مثل سیرة هولاء.[12] دولت ما آخرین دولت‌هاست و هیچ گروهی نمی‌ماند مگر آن که دولت داشته و پیش از ما حکومت خواهند راند، تا وقتی سیره ما درنگرند نگویند که اگر ما حکومت می‌داشتیم این چنین منشی خواهیم داشت.»
و امام صادق(ع) نیز چنین فرمود: « ما یکون هذا الامر حتی لا یبقی صنف من الناس الا و قد ولوا علی الناس حتی لا یقول قائل: انا لو ولینا لعدلنا، ثم یقوم القائم بالحق والعدل.[13] این امر [= حکومت امام مهدی(ع)] تحقق نخواهد یافت مگر آن که تمام گروه‌ها وطیف‌های انسانی بر مردم حکومت خواهند راند. تا نگویند اگر ما حکومت می‌کردیم عدالت پیشه می‌کردیم، تا آن که قایم با حق و عدالت ظهور خواهد کرد.»
این دو روایت به خوبی گواهند که ظهور امام زمان(ع) تنها زمانی خواهد بود که تمام نظام های سیاسی و فکری که نجات و سعادت بشر و حاکمیت عدالت را وعده می‌دهند، زمام کار مردم را بر عهده خواهند گرفت و دروغ یا ناتوانی آنان در حاکمیت عدالت و ارزش‌های انسانی آشکار خواهد شد. در این هنگام است که نوبت به دولت حقیقت مدار و عدالت‌گستر امام عصر(ع) خواهد رسید. تأکید بر این که دولت امام عصر(ع) آخرین دولت است، ناظر به همین نکته یعنی افول طبیعی تمام نظام‌های سیاسی و فکری پیش از ظهور آن حضرت است.
در نقد دو دلیل پیشین باید گفت که وضعیت کنونی جهان نباید معیار داوری برای وضعیت جهان در عصر ظهور قرار گیرد، زیرا کسی نمی داند تا فرارسیدن زمان لازم برای تحقق شرایط ظهور چقدر زمان باقی مانده است.
از سویی دیگر باید توجه داشت مقصود از روایت پیشگفته مبنی بر خروج مهدی حتی اگر یک روز از دنیا مانده باشد[14]، تاکید بر سنت تخلف ناپذیر الاهی مبنی بر ظهور منجی و سیطرة عدالت و نیکی بر عالم است؛ نه این که واقعاً خداوند یک روز دنیا را به صورت غیر طبیعی به سان چند سال طولانی خواهد کرد و بر اساس اراده قهری و تکوینی خود مردم برای تمهید مقدمات ظهور و پذیرش حکومت امام عصر(ع) مجبور خواهد ساخت.

داوری دقیق در باره شرایط سیاسی و اجتماعی جهان پس از ظهور امام عصر(ع) با دشواری های زیادی همراه است زیرا تنها منبع قابل اعتماد برای داوری در این باره آیات و روایات است که می تواند پرده از اساری در آینده بردارد که امکان شهود و بازشناخت آن برای ما غیر ممکن است. از سویی دیگر در آیات قرآن بیشتر در باره اصل ظهور امام عصر(ع)، میراث بری زمین توسط صالحان و جهان گیر شدن اسلام در جهان گفتگو شده است. و آموزه های روایات موجود نیز بیشترناظر به رخدادهای آستانه ظهور است و کمتر در باره وضعیت جهان پس از دوران ظهور سخن به میان آمده است.
با این حال با عطف توجه به مجموعه آموزه هایی که در کتاب و سنت در این باره انعکاس یافته می توان در نگاه کلی برای جغرافیای سیاسی و اجتماعی جهان پس از عصر ظهور سه مولفه اساسی را برشمرد که عبارتند از:
1. حاکمیت ارزش های اخلاقی و معنوی بر جهان؛ 2. حاکمیت اسلام به عنوان دین جامع؛ 3. حاکمیت نظام سیاسی واحد بر جهان؛ اینک به اختصار در باره این سه مولفه سخن می گوییم.

از بررسی روایاتی که در زمینه بحران اخلاقی و معنوی جهان در آستانه ظهور رسیده و در کنار آن به تصریح یا تلویح اشاره شده که با آمدن امام عصر(ع) این بحران ها پایان می پذیرد، می توان بدست آورد که بر جهان پس از ظهور ارزش های اخلاقی و معنوی حاکم خواهد شد.
در این جا به بخش هایی از سه روایت از پیامبر، حضرت امیر و امام باقر(ع) اشاره می کنیم.
در بخشی از روایت مبسوطی که از پیامبر(ص) در این باره رسیده چنین آمده است: « إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ الْقِيَامَةِ إِضَاعَةَ الصَّلَاةِ وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ وَ الْمَيْلَ مَعَ الْأَهْوَاءِ وَ تَعْظِيمَ الْمَالِ وَ بَيْعَ الدُّنْيَا بِالدِّينِ... إِنَّ عِنْدَهَا يَكُونُ الْمُنْكَرُ مَعْرُوفاً وَ الْمَعْرُوفُ مُنْكَراً وَ يُؤْتَمَنُ الْخَائِنُ وَ يُخَوَّنُ الْأَمِينُ وَ يُصَدَّقُ الْكَاذِبُ وَ يُكَذَّبُ الصَّادِقُ... فَعِنْدَهَا يَكْتَفِي الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ... وَ يَشَّبَّهُ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ... فَعِنْدَهَا يَظْهَرُ الرِّبَا وَ يَتَعَامَلُونَ بِالْغِيبَةِ وَ الرِّشَا وَ يُوضَعُ الدِّينُ وَ تُرْفَعُ الدُّنْيَا... وَ ذَلِكَ إِذَا انْتُهِكَتِ الْمَحَارِمُ وَ اكْتُسِبَ الْمَآثِمُ وَ تَسَلَّطُ الْأَشْرَارُ عَلَى الْأَخْيَارِ وَ يَفْشُو الْكَذِبُ وَ تَظْهَرُ الْحَاجَةُ وَ تَفْشُو الْفَاقَةُ » [15]
در روایتی از حضرت امیر(ع) در این باره چنین آمده است: « يأتيكم بعد الخمسين و المائة أمراء كفرة و أمناء خونة و عرفاء فسقة فتكثر التجار و تقل الأرباح و يفشو الربا و تكثر أولاد الزنا و تغمر السفاح و تتناكر المعارف و تعظم الأهلة و تكتفي النساء بالنساء و الرجال بالرجال » [16]
در بخشی از روایت امام باقر(ع) در این باره چنین می خوانیم: « القائم منا منصور بالرعب مؤيد بالنصر تطوى له الأرض و تظهر له الكنوز يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و يظهر الله عز و جل به دينه على الدين كله و لو كره المشركون فلا يبقى في الأرض خراب إلا قد عمر و ينزل روح الله عيسى ابن مريم ع فيصلي خلفه قال قلت يا ابن رسول الله متى يخرج قائمكم قال إذا تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال و اكتفى الرجال بالرجال و النساء بالنساء و ركب ذوات الفروج السروج و قبلت شهادات الزور و ردت شهادات العدول و استخف الناس بالدماء و ارتكاب الزناء و أكل الربا و اتقي الأشرار مخافة ألسنتهم... » [17]
از این سه روایت که از مجموع روایات فراوان ناظر به رخدادهای مربوط به آستانه ظهور امام عصر(ع) انتخاب کرده ایم، می توان استفاده کرد که جهان در آستانه ظهور منجی حداقل در زمینه دچار بحران شکننده است و همین بحران های معنوی و اخلاقی است که زمینه را برای ظهور منجی فراهم می سازد. این بحران ها عبارتند از:
1. کم رنگ شدن ارزش های دینی؛ عبارت های « إِضَاعَةَ الصَّلَاةِ» ، «بَيْعَ الدُّنْيَا بِالدِّينِ»، «يُوضَعُ الدِّينُ وَ تُرْفَعُ الدُّنْيَا» در روایت نخست بیانگر این نکته است.
2. وارونه شدن مفاهیم و ارزش های اخلاقی؛ عبارت « عِنْدَهَا يَكُونُ الْمُنْكَرُ مَعْرُوفاً وَ الْمَعْرُوفُ مُنْكَراً وَ يُؤْتَمَنُ الْخَائِنُ وَ يُخَوَّنُ الْأَمِينُ وَ يُصَدَّقُ الْكَاذِبُ وَ يُكَذَّبُ الصَّادِقُ» در روایت نخست ، و دو عبارت « أمناء خونة و عرفاء فسقة »، «تتناكر المعارف» در روایت دوم، وعبارت «قبلت شهادات الزور و ردت شهادات العدول» در روایت سوم ناظر به این بحران است.
3. شایع شدن فساد و انحرافات جنسی؛ عبارت « يَكْتَفِي الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ... وَ يَشَّبَّهُ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ... وَ ذَلِكَ إِذَا انْتُهِكَتِ الْمَحَارِمُ » در روایت نخست و عبارت « تكثر أولاد الزنا و تغمر السفاح... تكتفي النساء بالنساء و الرجال بالرجال » و عبارت « تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال و اكتفى الرجال بالرجال و النساء بالنساء و ركب ذوات الفروج السروج... و استخف الناس بالدماء و ارتكاب الزناء » در روایت سوم نشان از شیوع فساد جنسی در دوران آخرالزمان دارد.
4. رواج فساد مالی؛ دو عبارت « فَعِنْدَهَا يَظْهَرُ الرِّبَا وَ يَتَعَامَلُونَ بِالْغِيبَةِ وَ الرِّشَا»، « تَظْهَرُ الْحَاجَةُ وَ تَفْشُو الْفَاقَةُ » در روایت اول و عبارت « يفشو الربا » در روایت دوم و عبارت « استخف الناس ب.. أكل الربا» در روایت سوم نشان از رواج فساد مالی در این دوره دارد.
5. سیطره ظلم و ستم در سطح جهان؛ افزون بر عبارت « یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا » که به صورت تواتر لفظی در عموم روایات مهدویت انعکاس یافته، عبارت « تَسَلَّطُ الْأَشْرَارُ عَلَى الْأَخْيَارِ» در روایت نخست و عبارت « أمراء كفرة » در روایت سوم و عبارت « اتقي الأشرار مخافة ألسنتهم » در روایت سوم به این بحران اشاره دارند.
محل شاهد ما در این روایات محورهای اول تا سوم است به این معنا که به استناد این روایات در حوزه اخلاق و معنویت در آستانه ظهور سه بحران سخت رخ می نماید که عبارتند از: 1. کم رنگ شدن ارزش های دینی؛ 2. وارونه شدن مفاهیم و ارزش های اخلاقی؛ 3. شایع شدن فساد و انحرافات جنسی؛
فقط در باره شایع شدن فساد اخلاقی و انحرافات جنسی در جهان باید گفت آنچه امروز در جهان شاهد هستیم تحقق این بحران ها را تایید می کند. پژوهشگران امریکایی می‌گویند: تخمین زده می‌شود در آمریکا 70% زنان مجرد 19 ساله و 80 تا 90% مردان جوان مجرد مقاربت جنسی داشته‌اند. [18]
آمارها نشان می‌دهد ده سال قبل، سن میانگین برای نخستین رابطه جنسی در آمریکا 18 سال بود و فقط 55% دخترها تا آن سن، رابطه جنسی را تجربه کرده بودند و اکنون میانگین سن برای نخستین رابطه جنسی در دختران آمریکایی 16 سالگی است (این بدین معناست که حدود نیمی از دختران آمریکایی پیش از سن قانونی ازدواج، نخستین رابطه جنسی را تجربه کرده اند) و در حال حاضر 80% پسرها و 70% دخترها تا 19 سالگی رابطه جنسی کامل را پشت سر گذاشته‌اند. [19]
در پی جنبش های فمنیستی که از سده نوزدهم آغاز شد زنان با ثبت حقوق خود در سازمان های جهانی و کنوانسیون های بین المللی، ضمن پافشاری بر تساوی همه جانبه زنان با مردان در تمام شئونات حیات و حقوق برابر خود با مردان، حق جداسازی روابط جنسی از تولید مثل و آزادی سقط جنین و از آن بالاتر آزادی کامل در روابط جنسی حتا با داشتن همسر را برای خود به کرسی نشاندند و در آخرین اقدام در کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان که در پکن به امضای عموم کشورهای جهان رسید، افزون بر فزون خواهی های پیشین، همجنس گرایی به عنوان حق زنان و مردان برسمیت شناخته شد و عملا همه راه ها برای در هم شکستن ارزش های اخلاقی و دینی هموار شد و بنیان خانواده با تهدید جدی روبرو گشت [20].
از سویی دیگر وقتی در این روایات از بحران های اخلاقی و معنوی به عنوان پدیده شوم در دوران آخرالزمان سخن به میان آمده و متعاقب آن از ظهور امام عصر(ع) در پی حاکمیت این دست از بحران ها در سطح جهان گفتگو شده است، مفهوم آن این است که امام عصر برای پایان دادن به این دست از بحران ها ظهور خواهد کرد و ایشان در سایه حکومت جهانی خود بساط هر گونه فسق و فساد را بر خواهد چید. اساسا پیام آیه:« وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمْ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا »[21] که در تبیین حکومت جهانی امام عصر(ع) نازل شده هکین است. آیا مفهوم حاکمیت همه جانبه اسلام در سراسر گیتی بدون کنار زدن فسق و فساد قابل پذیرش است ؟!
بر این اساس به نظر می رسد که باید مهم ترین مولفه جغرافیای سیاسی جهان پس از عصر ظهور را حاکمیت ارزش های معنوی و اخلاقی در جهان با همه ابعاد آن دانست.

دومین مولفه ای که به استناد آیات و روایات ناظر به پدیده معنویت می توان برای جهان پس از ظهور منجی برشمرد، حاکمیت اسلام به عنوان دین کامل و جامع است. به این معنا که از متون وحیانی اعم از کتاب و سنت چنین بر می آید که پس از ظهور منجی در جهان تنها یک دین وجود خواهد داشت و آن دین اسلام خواهد بود یعنی دینی که پیامبر اسلام به عنوان خاتم پیامبران برای هدایت مردم آورده است.
بحث و بررسی در این باره با توجه به وجود ادیان متکثر و متعدد در جهان و رواج تفکر پلرالیزم دینی از اهمیت فراوانی برخوردار است. از جهت مناسب است در باره پدیده تکثر ادیان و چگونگی تبدیل طبیعی این تکثر به دحدت دینی در پی ظهور امام عصر(ع) مباحثی را مورد بررسی قرار دهیم.

درباره این که از چه زمانی اختلاف و چند دینی در میان مردم پدید آمده در میان صاحب‌نظران اختلاف وجود دارد. گروهی آغاز اختلاف را از زمان نوح و گروهی پس از این دوران می‌دانند[22].
به هر روی با دخالت جهل وهواهای نفسانی ادیان مختلف و نیز تکثر درون‌دینی میان ادیان رخ نمود. یعنی افزون بر ظهور ادیان مختلف همچون یهود، نصارا، صابئان، مجوس و... در میان هر یک از این ادیان نیز انواع انشعابات و فرقه گرایی پدید آمد [23].
براساس روایت مشهوری از پیامبر اکرم(ص)، یهود به هفتاد و یک فرقه، نصاری به هفتاد و دو فرقه پراکنده شده و مسلمانان به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد[24].
گذشته از حضور ادیان آسمانی، ادیانی غیرآسمانی همچون بودیزم، هندوئیزم، تاتویسم، سیک که جزو یازده دین زنده دنیا برشمرده می‌شوند [25]، اگر ادیان و مذاهب غیرفعاّل و کم‌فروغ را در کنار اندیشه‌ها و نحله‌های فلسفی موجود همچون اومانیسم، پوزیتیویزم را به مجموعه ادیان زنده و فعال بیفزاییم و انشعابات درون‌‌دینی ادیان را نیز به حساب آوریم، رقم ادیان، مذاهب و نحله‌های فکری موجود در دنیا بسیار گسترده خواهد بود.
از سویی دیگر تمام کسانی همچون کارل پوپر که از جامعه باز و از تفکر سکولاریزم و جداسازی دین از عرصه سیاست دفاع می‌کنند، به گمان خود مدعی‌اند که با محدود ساختن دین به ساحت شخصی افراد، مشکل تکثر ادیان حل می‌شود و نه تنها در درون یک دین ستیز و مخاصمات دینی شکل نمی‌گیرد، در ابعاد جهانی نیز می‌‌توان همچنان به وحدت و همگرایی دینی جهانی چشم دوخت.
این تفکر حداقل از دو جهت مردود است:
1. شناخت درست ادیان آسمانی به ویژه اسلام به عنوان دینی جامع و کامل برای هر اندیش وری تردیدی باقی نمی‌گذارد که جداسازی دین یا اسلام از عرصه‌ سیاست تنها به معنای کنار گذاشتن دین از این عرصه نیست، بلکه به معنای حذف اسلام از تمام عرصه‌ها حتی ساحت شخصی و فردی افراد است. زیرا سیاست بخشی از هویت و ماهیت دین را تشکیل می‌دهد [26]. این بحث مجالی دیگر را می‌طلبد.
2. با فرض پذیرش بدوی امکان جداسازی دین از عرصه سیاست، واقعیت‌های عینی وعملی به خوبی نشان می‌دهد که دین همچنان در حکومت و عرصه اجتماعی هرچند به صورت کم‌رنگ‌تر حضور داشته و چنین نیست که با سکولاریزه کردن دین از سیاست، بحران تکثر ادیان و بروز اختلافات برون‌ دینی مرتفع گردد. شاهد مدعای ما وضعیت کنونی کشورهای اروپایی است که نظام‌های سیاسی آنها براساس سکولاریزم شکل گرفته است.
باری، اگر این تدبیر ریشه اختلافات را می‌خشکاند، چرا همچنان آتش نزاع و ستیز میان پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها در کشور ایرلند روشن است. به‌گونه‌ای که هر از چندگاه خانه‌ها و اماکن مذهبی یکدیگر را به آتش می‌کشند! و اگر دولت‌ها به عقاید و باورهای شخصی افراد و شهروندان خود کاری نداشته و آن را به زیان میدان سیاست نمی‌دانند، چرا دولت آمریکا با تخریب کامل مقرّ فرقه داودیه، ریشه این گرایش دینی را خشکاند؟!
باری، حتی اگر سکولارترین دولت در هندوستان حاکم شود، هرگز نخواهد توانست به راحتی میان هندوان و مسلمانان که سال‌ها بر سر مسجد بابری اختلاف دارند، همدلی و همگرایی کامل برقرار کند. یا سکولارترین دولت در پاکستان هرگز قادر نخواهد بود تا میان سنّیان متعصب و وهابیان که کشتن شیعه را وسیله ورود به بهشت می‌دانند و شیعیان هم دلی ایجاد کند.
باری، دولت‌های مدعی آزادی و تکثر دینی در آمریکا و اروپا که خود به مسیحیت گرایش دارند، هیچ‌گاه نمی‌توانند میان ریشه ستیز میان مسیحیان و یهودیان ساکن در کشورشان را بخشکانند. شاهد مدعا، واکنش تند و شدید یهودیان در برابر ساخت فیلم «مصائب مسیح» است. زیرا، در این فیلم یهود به عنوان عامل اصلی به صلیب کشیده شدن مسیح نکوهش شده است.
این دست از دولت‌ها چگونه می‌توانند از یهودیان و مسیحیان و مسلمانان همدلی کامل و همه جانبه را انتظار داشته باشند، درحالی که پیروان این سه دین آسمانی در مسأله دینی ای مثل حق حاکمیت بر بیت‌المقدس دعاوی خاص خود دارند. درحالی که یهود بیت‌المقدس را سند تاریخی و خاستگاه ظهور خود می‌داند و هر روز با نقب زدن در پی دستیابی به آثار به جای مانده از پیامبران بنی‌اسرائیل همچون سلیمان و داود است، مسیحیان چون بر این باورند که مسیح از بیت‌المقدس ظهور خواهد کرد و یهود را مانع این ظهور می‌دانند، برای بیرون رفتن یهود از این نقطه مقدس دست به دعا بلند می کنند و در برابر، مسلمانان بیت‌المقدس را نخستین قبله خود و نقطه معراج پیامبر(ص) می‌دانند[27]. از این جهت برای بیرون راندن یهود از این سرزمین لحظه شماری می‌کنند.
راز عدم امکان برقراری همدلی کامل میان پیروان ادیان و مذاهب که یکی از شروط اصلی تشکیل حکومت جهانی است، این نکته است که ادیان و مذاهب نسبت به یکدیگر خنثی و منفعل نیستند و حقانیت خود را با ابطال یا نسخ سایر ادیان و مذاهب گره زده‌اند.
حال که معتقدیم تحقق حکومت جهانی متوقف بر تحقق هم همدلی و همگرایی کامل میان ادیان بوده و این امر با تکثر ادیان و مذاهب و سکولاریزه کردن حکومت و سیاست ممکن و میسّر نیست، باید پرسید که امام عصر(ع) درباره پدیده تکثر ادیان و مذاهب چه تدبیری خواهد اندیشید و چگونه جغرافیای سیاسی عصر ظهور با وحدت دینی شکل خواهد گرفت ؟
از نگاه قرآن راه تحقق وحدت دینی ابطال تمام ادیان و مذاهب و حاکمیت یک دین و نظام‌ فکری به نام اسلام در سرتاسر گیتی است. آنجا که آورده است: « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ.»[28]
عموم مفسران در برخورد به این دست از آیات قرآن تصریح کرده‌اند که مراد الاهی از چیره ساختن اسلام بر سایر ادیان، تحقق این وعده با ظهور امام عصر(ع) است [29].

از آیه پیشگفته پنج نکته قابل استفاده است بدین شرح:
1. هدف غایی از رسالت پیامبر اکرم(ص) حاکمیت اسلام در بعد جهانی و بر چیده شدن سایر ادیان و فرق و نحله‌های فکری از گستره هستی است.
2. عدم تحقق این هدف غایی در دوران رسالت پیامبر(ص) و بالطبع تحقق آن در دوران امام عصر(ع) نشان‌گر [30] ادعای پیشین است که خداوند بنا ندارد با اراده قهری و تکوینی دین‌باوری یا اسلام‌باوری را بر مردم تحمیل کند، بلکه این امر به طور طبیعی محقق خواهد شد.
3. توصیف دین پیامبر اکرم(ص) به هدایت گری و دین حق، نشان‌گر ارزش‌ها و برتری‌های درونی اسلام در مقایسه با سایر ادیان است که با گذار زمان برای مردم دنیا مشخص خواهد شد و آنان با درک و درایت عقلانی به برتری اسلام اذعان خواهند نمود.
4. تأکید «کلّه» بیان‌گر آن است که به حقیقت هیچ دین و آیینی پس از عصر ظهور امام عصر(ع) باقی نخواهد ماند [31].
5. عبارت «لو کره المشرکون» نشان از آن دارد که بالآخره باید مقاومت شماری از مشرکان و باطل کیشان در برابر پذیرش اسلام از سوی جهانیان در دوران امام عصر(ع) را نباید دور از انتظار دانست.
در روایات اهل بیت(ع) نیز بر این نکته تأکید شده که پس از ظهور امام عصر(ع) تمام کلیساها و کنیسه‌ها و سایر معابد تخریب شده و در مساجد تنها شهادت بر یگانگی خداوند و رسالت پیامبر(ص) شنیده خواهد شد.[32]
و امام كاظم عليه السلام در تفسير آيه: « وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکرْهًا»[33] فرمود: اين آيه در شأن قائم نازل شده، كه هنگام ظهور اسلام را بر يهوديان، مسيحيان، ستاره پرستان، بى دينان، مرتدان و كفاران در شرق و غرب جهان عرضه نمايد. هر كس از روى تمايل اسلام را بپذيرد او را به نماز و زكات و انجام دستوراتى كه بر هر مسلمان واجب است، مكلف مى‏سازد و هر كس تن به پذيرش اسلام ندهد گردنش را مى‏زند، به طورى كه در سراسر جهان جز موحّد و يكتاپرست باقى نمى‏ماند.[34]
باری، همدلی و همگرایی واقعی تنها در سایه یکسان‌سازی ادیان میسّر است، کاری که به صورت طبیعی و منطقی در عصر امام زمان(ع) محقق خواهد شد.

با استناد برخی از آيات[35] و نیز روایات متعدد عیسی(ع) پس از ظهور امام عصر(ع) برای حمایت از ایشان و دعوت جهانیان به پذیرش اسلام از آسمان چهارم به زمین فرود می آید[36].
نگارنده در مقاله‌ای دیگر با عنوان «رخدادهای آخر الزمان از منظر آیات قرآن» پس از برشمردن نزول عیسی از آسمان چهارم به زمین به عنوان رخدادی در آستانه ظهور امام عصر(ع)، بر این نکته پای فشرده که رمز و راز حیات عیسی(ع) تا آن هنگام و نزول ایشان، با عنایت بر حضور فعال این باور در میان مسیحیان، این است که عیسی(ع) با حضور خود تمام مسیحیان عالم، یعنی بزرگ‌ترین دین آسمانی موجود، را به صورت مسالمت‌آمیز به اسلام دعوت خواهد کرد. این امر با توجه به دل‌های غیر متعصب مسیحیان، چنان که قرآن از آنان ستایش کرده است [37]، راه پذیرش اسلام و باور به امامت مهدی(ع) از سوی مسیحیان را هموار خواهد ساخت.

سومین مولفه ای که به کمک آیات و روایات مهدویت می توان برای ترسیم جغرافیای سیاسی و اجتماعی جهان پس از ظهور برشمرد، حاکمیت نظام سیاسی واحد در جهان است. به این معنا که پس از ظهور امام عصر(ع) تنها یک نظام سیاسی بر سرتاسر جهان حاکم خواهد بود، و پراکندگی موجود جهانی که مبتنی برتکثر نظام های سیاسی، مرزبندی های جدا برای هر کشور و تکثر قوانین اساسی هر کشور و سایر شاخصه هاست، پایان خواهد پذیرفت. در این جا دو شاخصه از شاخصه های تشکیل نظام سیاسی واحد در عصر ظهور را مورد بررسی قرار می دهیم که عبارتند از: 1. کنار رفتن مرزبندی های جغرافیایی؛ 2. شکل گیری نظام حقوقی واحد در جهان؛
می دانیم که یکی از موانع مؤثر در ایجاد همگرایی و یکپارچگی جهانی مرزبندی‌های جغرافیایی است که در کش و قوس حوادث و رویدادهای مختلف پدید آمده و ساکنان هریک از مرزبندی‌های مختلف براساس اشتراک نژاد، زبان، قومیت، فرهنگ یا حتی بدون داشتن اشتراک لازم، کشوری خاص را تشکیل داده‌اند.
تکثر جغرافیایی ملت‌ها در کنار به همراه آوردن منافعی در سطح ملی، در نگاهی جهانی هماره زمینه‌ساز ستیزها و منازعات پیوسته میان دولت‌ها بر سر تصاحب خاک و سرزمین یکدیگر بوده است. به عنوان نمونه در گذشته دور یکی از مهم ترین عامل جنگ‌های گسترده میان دو امپراطوری ایران و روم و هجوم گسترده اسکندر مقدونی و سپاه مغول به ایران که هریک پیامد های بسیار تلخ و مرگباری برای بشریت در پی داشت، مرزبندی‌های جغرافیایی بوده است. چنان که در دو سده اخیر نیز یکی از عوامل شکل گیری دو جنگ جهانی اول و دوم، چنگ انداختن بر بخشی از سرزمین های دولت های رقیب بوده است.
امروز نیز که به کمک سازمان‌های جهانی و در سایه قوانین حقوقی الزام‌آور، مرزبندی حکومت‌ها شکل گرفته است، همچنان در گوشه و کنار دنیا هر از گاه شاهد جنگ‌های منطقه‌ای، ناشی از اختلافات مرزی هستیم. جنگ‌های مستمر میان هند و پاکستان بر سر تصاحب منطقه کشمیر، جنگ انگلستان و آرژانتین بر سر تصاحب جزیره فالکلند، منازعه مستمر چین و آمریکا درباره حق مالکیت چین بر تایوان، جنگ عراق علیه ایران و کویت که با ادعای مالکیت‌ بخشی از خاک این دو کشور انجام گرفت، از نمونه‌های بارز تاثیر گذاری مرزبندی های جغرافیایی در بروز ستیز ها و منازعات بین المللی و منطقه ای است.
برای ریشه‌کن کردن این دست از مخاصمات و ستیزها، بهترین و کارآمدترین کار لغو مرزبندی‌ها و مالکیت‌های جغرافیایی و اعلام یک کشور جهانی به جای نزدیک به دویست کشور است. در این صورت دیگر منازعات و مخاصمات مرزی یا جنگ برای تصرف سرزمینی دیگر و افزودن آن بر سرزمین خود معنا نخواهد داشت.
این درست کاری است که امروزه به صورت کم‌رنگی در کشورهای اروپایی تحقق یافته و آنان گرچه بر مرزبندی‌های کنونی پای می‌فشارند، اما با اعلام یک کشور اروپایی و تلقی هریک از شهروندان یک کشور اروپایی به عنوان شهروند کشوری دیگر تا حدودی به این آرمان نزدیک شده‌اند. بدین جهت است که میزان مخاصمات و ستیزهای کشورهای اروپایی بر سر مرزهای جغرافیایی به حد صفر رسیده است.
این امر به صورت گسترده و جامع با ظهور امام عصر(ع) و تدبیر ایشان محقق خواهد شد. به این معنا که امام عصر با لغو مرزهای جغرافیایی و کنار گذاشتن تکثر کشورها، وجود تنها یک کشور جهانی را عالم خواهد کرد. و این بزرگترین تحولی است که در بعد اجتماعی در جغرافیای جهان پس از عصر ظهور اتفاق خواهد افتاد.
ممکن است این پرسش به ذهن تباذر کند که با حذف حکومت ها و دولت های مختلف در عصر ظهور، و با توجه به گستردگی جهان، امام عصر(ع) چگونه جهان را اداره خواهد کرد ؟ مگر نه آن است که امروزه برای اداره موفق تر، گاه یک استان پهناور در یک کشور را به دو یا سه بخش تقسیم نمی کنند ؟!
در پاسخ به نظر میرسد که نحوه حکومت امام عصر(ع) نسبت به بخش های مختلف جهان به صورت فدراتیو خواهد بود. به این معنا که برای هر منطقه حکومت محلی تابع حکومت مرکزی شکل می گیرد. به عبارت روشن تر محتملا امام عصر(ع) برای تمشیت امور مناطق مختلف دنیا، برای آنها مرزبندی‌های نوین، اما نه به معنای شکل گیری کشور جدید و احتمالاً منطبق با تقسیم‌ بندی‌های علمی جغرافیایی‌، ایجاد و کشورها را به ایالت‌ها و استان‌های مختلف تقسیم خواهد نمود.
در آن حکومت جهانی به جای عنوان رؤسای جمهور، پادشاهان و... از عنوان والیان و استانداران استفاده خواهد شد. چنان که در دوران حضرت امیر(ع) چنین وضعیتی در گستره عظیم حکومت اسلامی حاکم بوده است. با چنین تدبیری یکی دیگر از عوامل و زمینه‌های اختلاف و ستیزها مرتفع خواهد شد.
دومین شاخصه برای تحقق نظام واحد سیاسی در عصر ظهور، شکل گیری نظام حقوقی واحد در سراسر جهان است که در سایه تشکیل حکومت واحد جهانی و حاکمیت اسلام بر جهان به عنوان دین کامل و جامع تحقق خواهد یافت.
اهمیت این شاخصه برای تحقق جغرافیای سیاسی واحد در عصر ظهور از آن جهت است که وجود قوانین مختلف یکی از عومل موثر در ایجاد شکاف و اختلاف میان کشورهای مختلف به شمار می رود.
منازعه کشورهای غربی با کشورهای اسلامی بر سر اجرای قوانین اسلامی همچون: قصاص و حجاب و اعلام مخالفت این دست از قوانین حقوقی با لایحه حقوق بشر، مشکلات پیش آورده بر سر پذیرش کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان از سوی کشورهای اسلامی از جمله نشانه‌های بروز اختلاف و ستیز میان دولت‌ها به خاطر عدم همسانی نظام‌های حقوقی جهانی است.
مقایسه ساده میان نظام حقوقی کشورهای اروپایی با قوانین اسلامی در زمینه هایی همچون حقوق متقابل همسران، حقوق متقابل والدین با فرزندان، قانون ارث، قوانین کیفری و جزایی عمق تفاوت میان این نظام های حقوقی را نشان می دهد. آیا با وجود چنین اختلافات دامنه دار در زمینه حقوق فردی و اجتماعی و جهانی می توان به تحقق حکومت جهانی و نظام واحد سیاسی امید بست ؟!
باری، در حکومت امام عصر(ع) در پی حاکم ساختن اسلام به عنوان تنها دین پذیرفته شده، و لغو مرزهای کاذب جغرافیایی، عملاً تکثر نظام‌های سیاسی و حقوقی‌ محو شده و بر تمام گستره خاکی یک نظام حقوقی واحد در این عرصه منطبق با آموزه‌های اسلامی حاکم خواهد شد.

اصطلاح جهانی شدن از دهه 1980 بر زبان‌ها افتاد و در محافل دانشگاهی غرب به رسمیت شناخته شد.[38] برخی دیگر از صاحب‌نظران معتقداند واژه (global) ]= به معنای کره، کلی و جهانی[ بیش از چهارصد سال قدمت دارد؛ اما اصطلاحاتی نظیر جهانی شدن[39]، جهانی کردن[40] و جهانیت[41] از حدود سال 1960 رواج یافت و فرهنگ «وبستر» نخستین فرهنگ معتبری بود که در سال 1961میلادی برای این اصطلاحات تعاریفی را ارائه کرد.[42] برخی دیگر از صاحب نظران می‌گویند اوائل سال 1990 میلادی «رابرتسون» و «گیدنز» در هنگام تدریس برای دانشجویان مدیریت بازرگانی از این واژه استفاده کردند.[43] با این حال، عموماً بر این اعتقاد اند که این اصطلاح از سه قرن پیش با شروع گسترش نفوذ غرب پدید آمده است.[44]
از پدیده جهانی شدن گاه با تعابیری دیگر نظیر: «کوچک شدن جهان»، «پهنه جهانی پیدا کردن مسایل»، «دهکدة جهانی»، «سرزمین‌زدایی»، «پایان جغرافیا»، «پایان عصر وستفالیا» و عصر ظهور «زیست‌بوم جهانی»[45] یا با عناوینی دیگر همچون: «جهان‌گرایی، جهانی‌ سازی، یک‌پارچگی جهان، نظام جهانی و جهان‌داری[46]» نیز یاد می‌شود.
تا کنون برای مفهوم «جهانی شدن» تعاریف مختلفی ارائه شده و هریک از آنها از زاویه‌ای خاص به این پدیده نگریسته‌اند. «گیدنز» نظریه ‌پرداز مسأله جهانی شدن در تعریف آن این چنین آورده است: «تقویت مناسبات اجتماعی جهانی که محل‌های دور از هم را چنان به هم ربط می‌دهد که هر واقعه تحت تاثیر رویدادی که با آن فرسنگ‌ها فاصله دارد، شکل می‌گیرد»[47]. بر عکس او «رابرتسون» دیگر نظریه‌پرداز این پدیده در تعریف آن می‌گوید: «جهانی شدن مفهومی است که هم به فشرده شدن جهان و هم به تشدید آگاهی جهانی اشاره دارد. فرایندی که وابستگی متقابل حقیقی جهانی و آگاهی از جهان به عنوان یک کلّیت یک‌پارچه را در قرن بیستم به دنبال داشته است.»[48]
به هرروی جهانیت را باید مربوط به اشباع کمّی جهان و افزایش ارتباط و وابستگی آحاد و اجزای تشکیل‌دهنده آن به هم دانست.[49] امروزه عموماً از منظر پدیداری به مفهوم جهانی شدن پرداخته می‌شود. یعنی از این منظر که این پدیده در چه تاریخی، در کجا و تحت تاثیر چه شرایطی ایجاد شده و چه پیامدهایی را در پی خواهد داشت. در حالی که به نظر می‌رسد از منظر دین و آموزه‌های وحیانی، پدیده جهانی شدن از ضرورت‌های اجتناب‌ناپذیر حیات انسانی قلمداد شده که در سایه تعلیمات پیامبران مورد تاکید قرار گرفته و اگر موانع انسانی در بین نبود، می‌بایست قرن‌ها پیش اتفاق می‌افتاد.
به نظر می‌رسد که مهمترین رکن تبدیل جهانی به دهکده کوچک، توسعه بی‌سابقه ارتباطات و تسهیل آن است. و تسهیل و تسریع ارتباطات جهانی پس از رونق مسافرت‌‌های هوایی متاثر از دو پدیده بسیار تاثیرگذار بوده و هست که عبارتند از: ماهواره و اینترنت. به کمک مسافرت‌های هوایی و جابجایی سریع میلیون‌ها انسان، فرهنگ‌ها و اندیشه ‌های مختلف جابجا می شود و از رهگذر ماهواره‌ها و سایتهای اینترنتی با فاصله‌ای کمتر از ثانیه، میلیون‌ها فکر و اندیشه صواب یا ناصواب از هزاران فرسنگ به گوشه‌ای دیگر از کره خاکی انتقال می‌یابند.به روی پدیده جهانی شدن بیش از هر چیز دیگر وسیله پیوند بشریت نسبت به یکدیگر را فراهم ساخته و راه را برای تحقق جغرافیای سیاسی و اجتماعی عصر ظهور هموار ساخته است.
اما آنچه که در این میان نباید مورد غفلت قرار بگیرد این نکته است که برغم تسیهل پدیده جهانی شدن برای شکل گیری نظام سیاسی واحد و یک پارچه شدن جهان، هیچگاه نباید از یاد برد مادامی که کشورهای جهان بر مرزبندی های جغرافیایی کنونی خود و نیر بر صحت و درستی ادیان حاکم بر ملت ها پای فشارند و از تکثر نظام های حقوقی خود دفاع کنند، حکومت واحد جهانی به معنای واقعی و صحیح کلمه هرگز محقق نخواهد شد و این امر تنها در سایه حکومت جهانی امام عصر با مولفه های مورد نظر این حکومت جامه عمل خواهد پوشید.
شاهد مدعا آن که امروزه پس از تحقق باور جهانی بر ضرورت یکپارچگی دولت‌ها و ملت‌های همگن و پس از تلاش مستمر چندساله در قاره اروپا، هنوز وحدت و یکپارچگی کامل بر دولت‌های اروپایی حاکم نشده است. در کنار استمرار تکثر نظام‌های سیاسی و حقوقی در این دست از کشورها، هنوز برخی از دولت‌های اروپایی به پذیرش واحد پول اروپایی یعنی «یورو» تن نداده‌اند.
در هر یک از این دولت‌ها برخورد با مهاجران یا اقلیت‌های مذهبی متفاوت است، درحالی که در فرانسه با هرگونه تظاهر به شعایر دینی همچون حجاب زنان و دختران مسلمان مخالفت می‌شود، در عموم کشورهای اروپایی این سخت‌گیری به چشم نمی‌خورد. آزادی فسق، فحشا و فعالیت‌ گروه‌های هم‌جنس‌گرا آن میزان که در هلند وجود دارد، کمتر در جایی دیگر از کشور های اروپایی مشهود است. و لله الحمد به امید ظهور منجی

پی نوشت:

[1]. « وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً » عنکبوت/14.
[2]. « والذی بعثنی بالحق نبیاً لو لم یبق من الدنیا الایوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج ولدی المهدی ». ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ص 280.. این روایت با اندکی تفاوت در سنن ابی داود نیز آمده است ر. ک: سنن ابی داود،‌ ج2، ص ‌309.
[3]. « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِی» ذاریات،56.
[4]. زمر، 7.
[5]. یونس، 99.
[6]. یونس، 98. در سوره یس با کابرد واژه « حسرت » که البته در باره خداوند به معنای مجاز بکار رفته، اوج تحسر الاهی بخاطر محروم ماندن مردم از ایمان و هدایت یابی منعکس شده است. «یا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یسْتَهْزِئُون » یس، 30.
[7]. « وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً.» هود، 118.
[8]. طه، 129. برای آگاهی از تفسیر این آیه ر. ک: المیزان، ج 1، ص 269؛ ج 2، ص 314 « کلام فی الکلام ».
[9]. امام کاظم خطاب به هشام بن حکم فرمود: « یا هشام ان لله علی الناس حجتین:‌ حجة ظاهرة و حجة‌ باطنة،‌ فاما الطاهرة‌ فالرسل و الانبیاء و الائمة و اما الباطنة فالعقول.» کافی، ج1، ص 16.
[10]. انبیاء/ 105.
[11]. بحارالانوار، ج52، ص 231؛ حیاة‌ الامام المهدی(ع)، ص 252.
[12]. بحار الانوار، ج 52، ص 339؛ معجم احادیث المهدی(ع)، ج5، ص 61.
[13]. بحار الانوار، ج52، ص 244؛ کتاب الغیبة، ص 282.
[14]. « والذی بعثنی بالحق نبیاً لو لم یبق من الدنیا الایوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج ولدی المهدی ».
[15]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 348.
[16]. الغیبة (نعمانی)، ص 248.
[17]. کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 330.
[18]. سن ازدواج دختران، ص 155. به نقل از « گزیده اساسی طب کودکان » نلسون.
[19]. همان. به نقل از « خلاصه روانپزشکی » کاپلان سادرک.
[20]. برای تفصیل بیشتر ر. ک: در آمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، فصل جریان های فمیستی در غرب.
[21]. نور، 55.
[22]. این مبحث ذیل آیه «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ» بقره/ 213 در میان تفاسیر مطرح شده است. برای نمونه ر.ک: تفسیر تبیان، ج2، ص 193؛ مجمع البیان، ج2، ص 65؛ المیزان، ج2، ص 123. نگارنده در دو مقاله «اتحاد» و «اختلاف» به بررسی ابعاد این مساله از منظر قرآن پرداخته است. ر. ک: دائرة المعارف قرآن، ج
[23]. از اختلاف دینی به «ملل» و از اختلاف درون دینی به «نحل» تعبیر می شود و بر این اساس کتاب های همچون الملل و النحل شهرستانی شکل گرفت. شهرستانی در این کتاب افزون بر معرفی ادیان مختلف فرق مختلف هر یک از این ادیان را نیز معرفی کرده است.
[24]. مسند احمد بن حنبل، ج2، ص 332؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص 1322.
[25]. برای آگاهی بیشتر در این باره ر. ک: هیوم، رابرت، ادیان زنده دنیا، ترجمه عبد الرحیم گواهی.
[26]. برای آگاهی بیشتر در این باره ر. ک: آربلاستر، آنتونى، ليبراليسم غرب؛ العسيمى، شبلى، العلمانية والدولة الدينية؛ العطاس، سيدمحمد نقيب، اسلام و دنيوى گرى؛ برقعى، محمد، سكولاريزم از نظر تا عمل؛ جوادى آملى، عبدالله، نسبت دين و دنيا؛ عبدالرازق، على، الاسلام و اصول الحكم.
[27]. اسراء، 1.
[28]. توبه، 192. در سوره فتح آیه 28 و سوره صف آیه 9 قریب به مضمون این آیه آمده است.
[29]. برای آگاهی از دیدگاه مفسران در این زمینه ر. ک: المیزان، ج 9، ص 247؛ ج 19، ص 255؛ تفسیر فخر رازی، ج 16، ص 39 – 40. شیخ طوسی در این باره می گوید: « وفي الآية دلالة على صدق نبوته لأنها تضمنت الوعد بظهور الاسلام على جميع الأديان، وقد صح ظهوره عليها. وقال أبو جعفر(ع) ان ذلك يكون عند خروج القائم عليه السلام. وقال ابن عباس: إن الهاء في " ليظهره " عائدة إلى الرسول صلى الله عليه وآله أي ليعلمه الله الأديان كلها حتى لا يخفى عليه شئ منها.» ر. ک: تفسیر تبیان، ج 5، ص 209.
[30]. فخر رازی به این اشکال توجه کرده که وعده اعلام شده در این آیه در دوران رسالت پیامبر اکرم(ص) تحقق نیافته و از آن چنین پاسخ داده است: « الوجه الثاني: في الجواب أن نقول: روي عن أبي هريرة رضي الله عنه أنه قال: هذا وعد من الله بأنه تعالى يجعل الإسلام عاليا على جميع الأديان. وتمام هذا إنما يحصل عند خروج عيسى، وقال السدي: ذلك عند خروج المهدي، لا يبقى أحد إلا دخل في الإسلام أو أدى الخراج » ر. ک: تفسیر فخر رازی، ج 16، ص 40.
[31]. البته باید اذعان کرد از برخی از روایات بدست می آید که ادیان آسمانی دیگر همچون یهود و نصارا پس از ظهور امام عصر(ع) نیز وجود خواهند داشت و امام از آنان جزیه خواهد گرفت. در حقیقت چیرگی اسلام بر این ادیان به دو صورت نابودی و پرداخت جزیه دانسته شده است. اما با توجه به دلالت آیاتی که از چیره شدن اسلام بر همه ادیان سخن به میان آورده و دلالت روایاتی که می گویند این وعده در دوران ظهور امام عصر(ع) تحقق خواهد پذیرفت، نمی توان وجود سایر ادیان در این دوره را پذیرفت. زیرا دریافت جزیه از آنان در دوران رسالت و نیز در دوران برخی دیگر از حکومت های اسلامی انجام می گرفته است. از سویی دیگر با این فرض چیرگی اسلام و اثبات حقانیت آن مفهوم روشنی نخواهد داشت.
[32]. از مفاد برخی از روایات بدست می آید که تمام ادیان با ظهور امام عصر(ع) از صفحه روزگار محو خواهند شد. به عنوان نمونه در روایتی که منعکس کننده پرسش مفضل بن عمر و پاسخ امام صادق(ع) به اوست، چنین آمده است: « قال المفضل: يا مولاي فقوله " ليظهره على الدين كله " ما كان رسول الله صلى الله عليه وآله ظهر على الدين كله ؟ قال: يا مفضل لو كان رسول الله صلى الله عليه وآله ظهر على الدين كله ما كانت مجوسية ولا يهودية ولا صابئية ولا نصرانية، ولا فرقة ولا خلاف ولا شك ولا شرك، ولا عبدة أصنام، ولا أوثان، ولا اللات والعزى، ولا عبدة الشمس والقمر، ولا النجوم، ولا النار ولا الحجارة، وإنما قوله " ليظهره على الدين كله " في هذا اليوم وهذا المهدي وهذه الرجعة، وهو قوله " وقاتلوهم حتى لا تكون فتنة ويكون الدين كله لله " » ر. ک: بحارالانوار، ج 53، ص 33 – 34.
[33]. آل عمران، 83.
[34]. تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 183.
[35]. بنگرید: آل عمران، 55؛ نساء، 159.
[36]. کشف¬الاسرار، ج 2، ص 143؛ تفسیر ابن کثیر، ج 6، ص 591 ـ 596.
[37]. « وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَی ذَلِک بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یسْتَکبِرُونَ » المائدة، 82.
[38]. جهانی شدن و دین، ص 303 و ص 319.
[39]. globalization
[40]. globalizing
[41]. globalize
[42]. جهانی شدن و دین، ص 464.
[43]. همان، ص 270
[44]. همان، ص 3780.
[45]. همان، ص 225.
[46]. همان، ص 270
[47]. همان، ص 379 به نقل از آنتونی گیدنز، پیامدهای مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثی، ص 77.
[48]. همان، ص 271، به نقل از داود کیانی، فرهنگ جهانی، اسطوره یا واقعیت.
[49]. همان، ص 225.

کتابنامه

1. ابن كثير، عماد ‌الدين اسماعيل، تفسير القرآن‌العظيم، دار احياء التراث العربي، بيروت.
2. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ‌بيروت، دار احياء التراث العربي، 1412.
3. آربلاستر، آنتونى، ليبراليسم غرب، ترجمه عباس مخبر، نشر مركز، تهران، 1377.
4. برقعى، محمد، سكولاريزم از نظر تا عمل، نشر قطره، تهران، 1381.
5. جمعی از نویسندگان (زهره رجبیان، زهرا آیت اللهی، مریم گدازگر)، سن ازدواج دختران، تهران، سفیر صبح، 1380.
6. جوادى آملى، عبدالله، نسبت دين و دنيا، مركز نشر اسراء، قم، 1381.
7. زیبایی نژاد، محمد رضا؛ سبحانی، محمد تقی، سبحانی، در آمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، قم، دار الثقلین، 1379
8. سجستاني، سليمان بن اشعث، سنن ابي‌داود، بيروت، دارالفكر، 1410.
9. شریف القرشی، باقر، حیاة الامام المهدی، قم، ابن المولف، 1417.
10. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالسرور، 1368 ق.
11. شيخ صدوق، محمد بن علي بن بابويه، كمال‌الدين و تمام النعمة، قم، جامعه مدرسين، 1405.
12. شيخ طوسى، محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين، 1413.
13. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه الي تحصيل مسائل الشريعه، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1367.
14. صاحبی، محمد جواد، جهانی شدن و دین. فرصت‌‌ها و چالش‌ها، (مجموعه مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان)، قم، احیاگران، 1382 ش.
15. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسين، بى تا.
16. طبرسى، امين الاسلام، مجمع البيان فى علوم القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، بى تا.
17. عبدالرازق، على، الاسلام و اصول الحكم، دار مكتبة الحياة، بيروت.
18. عسيمى، شبلى، العلمانية والدولة الدينية، دارالشئون الثقاية العامة، بغداد، 1993 م.
19. عطاس، سيدمحمد نقيب، اسلام و دنيوى گرى (سكولاريسم)، ترجمه احمد آرام، دانشگاه تهران، 1374.
20. عياشى سمرقندى، محمدبن مسعود، تفسير عياشى، تهران، المكتبة العلميه الاسلاميه، بى تا.
21. فخر رازي، محمد بن عمر، تفسيركبير (مفاتيح الغيب) بيروت،دارالفكر، 1423
22. قزويني، محمد‌بن يزيد، سنن ابن ماجه، بيروت، دارالكتب العلميه،‌1423.
23. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بی‌تا.
24. كورانى، على، معجم احاديث المهدى(عج)، قم مؤسّسه معارف اسلامى، 1411.
25. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوارالجامعه لدرر اخبارالائمة الابرار، بيروت، مؤسّسه الوفاء، 1403.
26. میبدی، احمد بن محمد، كشف الاسرار و عده الابرار، تحقیق علي اصغر حكمت، تهران، ابن سينا،1381
27. نصیری، علی، مقالات اتحاد و اختلاف، دائره المعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، 1383.
28. نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، قم، انوار الهدی، 1422.
29. هیوم، رابرت، ادیان زنده دنیا، ترجمه عبد الرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369
منبع: کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویت