عزت نفس+ اعتماد به نفس= موفقیت
عزت نفس+ اعتماد به نفس= موفقیت
عزت نفس+ اعتماد به نفس= موفقیت
افراد وقتی در زندگی با مشكلی روبرو می شوند، واكنشهای مختلفی از خود نشان می دهند و معمولاً از لحاظ نوع واكنشی كه در مقابل مشكلات بروز می دهند، به دو دسته كلی تقسیم می شوند: الف) گروهی كه در هنگام رویارویی با مشكلات به خود اعتماد دارند و تمام تلاش خود را به كار می بندند تا آن مشكل را به طور منطقی و اصولی حل كنند. ب) عده ای دیگر، بر عكس گروه اول؛ با برخورد به كوچكترین مشكل، احساس ضعف و ناتوانی می كنند و ناامیدانه دست از تلاش می كشند. این افراد معمولاً از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستند و همیشه سردرگم و مضطربند. اعتماد به نفس، نقش بسزایی در زندگی افراد دارد، به طوری كه به گفته برخی از روان شناسان، داشتن" اعتماد به نفس" یكی از نیازهای اساسی و مهم بشر است. "مازلو" فیزیولوژیست مشهور، در نظریه معروف خود، مهمترین نیازهای بشری را به پنج دسته طبقه بندی نموده است كه عبارتند از:
او معتقد است این پنج گروه، جزء نیازهای اساسی فرداست كه ارضای این نیازها دارای اهمیت بسیاری است و تعیین كننده سطح سلامت بوده و یا برعكس نشان دهنده درجه بیماری است؛ یعنی اگر فرد بتواند به تمامی این نیازها پاسخ مثبت دهد، از سلامت روحی و جسمی برخوردار می باشد و اگر یكی از این نیازهای اساسی ارضا نشود، فرد در آن زمینه ناسالم یا بیمار تلقی می گردد. همان طور كه "مازلو" مطرح می كند، عزت نفس جزو نیازهای اساسی و روحی فرد است و یكی از معیارهای سلامت روانی محسوب می شود؛ زیرا كسی كه عزت نفس پایینی دارد، به همان نسبت هم اعتماد به نفس لازم را ندارد و همواره ناامید و پریشان خاطر است. عزت نفس، اعتماد به نفس را به ارمغان می آورد . فردی كه عزت نفس بالا دارد؛ به خود اعتماد داشته و برخوردی مناسب نسبت به خود و دیگران دارد. شاید شما هم در میان دوستان یا اطرافیان خود، افرادی را دیده باشید كه باهوش متوسط درزمینه درسی بسیار خوب پیشرفت می كنند، اما عده ای دیگر بااینكه از بهره هوش بالایی برخوردارند، پیشرفت چندانی ندارند. می دانید علت چیست؟ بله. علت وجود یا عدم وجود انگیزه است. گروه اول به دلایل گوناگون، دارای انگیزه بالاتری برای درس خواندن هستند كه این خود، باعث پیشرفت تحصیلی آنها می شود؛ اما گروه دوم با اینكه استعداد خوبی دارند، ولی از انگیزه لازم برای پیشرفت تحصیلی برخوردار نیستند. آیا به دست آوردن موفقیتها یا شكستهای تحصیلی می تواند تأثیری بر انگیزه یادگیری داشته باشد؟ كم و زیاد بودن علاقه افراد نسبت به یادگیری مطالب جدید، به تجربه های گذشته آنان مربوط می شود؛ مثلاً اگر من در گذشته در یادگیری مطالب یك درس خاص موفق بوده ام، انگیزه لازم برای یادگیری مطالب جدید و تازه در مورد همان مطالب درسی را خواهم داشت.
اما اگر در گذشته در درس یا دروس خاصی همیشه شكست خورده ام، متأسفانه انگیزه و علاقه لازم برای یادگیری مطالب جدید مربوط به آن دروس را نخواهم داشت؛ چون این باور ذهنی در من شكل گرفته است كه در یادگیری مطالب جدید، همانند مطالب گذشته با مشكل مواجه می شوم و شكست می خورم. اگر این شكستها ادامه یابد، من به تواناییهای خود شك خواهم كرد و بتدریج یك نوع احساس حقارت و بی لیاقتی در من رشد می كند و مانع از پیشرفتم می شود. بنابراین، میزان انگیزه هر فرد، تحت تأثیر موفقیتها یا شكستهای گذشته او قرار می گیرد. انسانها معمولاً موفقیتها و شكستهای خود را به تواناییهای شخصی، میزان سعی و تلاش خود، سطح دشواری كار، شانس و اقبال نسبت می دهند. انسانها با توجه به دیدگاه خود، در تأثیرگذاری عوامل فوق به دو دسته تقسیم می شوند. 1،افرادی كه موفقیتها و شكستهای خود را به خودشان نسبت می دهند؛ یعنی خود را مسؤول كارها و فعالیتهای خود و نتایج حاصل از آن كارها می دانند، مثلاً اگر در آزمون سراسری پذیرفته نشوند. آن را نتیجه بدشانسی نمی دانند؛ بلكه این عدم موفقیت را نتیجه تلاش ناكافی یا عدم دقت لازم می دانند. این افراد از عزت نفس بالایی برخوردارند و هرگز به استعداد یا توانایی خود شك نمی كنند و سعی می كنند با انگیزه قوی بیشتر تلاش كرده و نقاط ضعف خود را جبران كنند و دوباره در آزمون شركت كرده و به نتیجه دلخواه دست می یابند. 2،گروه دوم، افرادی هستند كه برای تلاشهای خود ارزشی قایل نیستند و خود را مسؤول زندگی خود نمی دانند. و همیشه افراد دیگر، شانس یا اقبال را در شكست خود مقصر می دانند. در اصل، این افراد به خود اعتماد ندارند و چون اعتماد به نفس لازم را ندارند، انگیزه ای هم برای جبران اشتباهات و ضعفهای خود نداشته و همیشه با برخورد با كوچكترین مشكل، دست از تلاش می كشند و نا امید می شوند. چگونه می توانیم انگیزه خود را برای پیشرفت در اعمال و اهدافمان افزایش دهیم؟ اولین قدم برای "تقویت انگیزه" این است كه تفكر و نگرش خود را در مورد نظریه "تصادفی یا شانسی" بودن موفقیتها یا شكستها تغییر دهیم. ما باید قبول كنیم كه هر كس مسؤول اعمال خود و نتایج حاصل از آن است. البته، در هر پیروزی و یا شكستی، عوامل مختلفی تأثیر دارند، اما نقش اصلی و اساسی در انجام هر كاری، به فرد و تلاش او بر می گردد. اگر هر كس به تواناییهای ذاتی و پنهانی خود ایمان داشته باشد و از تواناییها و استعدادهای خود در جهت پیشبرد امور بهره بگیرد، می تواند بر بسیاری از مشكلات و سختیها غلبه كند و طعم شیرین پیروزی را بچشد. حتی اگر فرد در كاری شكست بخورد، نباید آنرا به بی لیاقتی یا بی استعدادی خود نسبت دهد. چون خداوند تمام انسانها را (به جز معلولان یا افراد با ضریب هوشی بالا) باهوش و تواناییهای تقریباً یكسانی آفریده است و این خود ما هستیم كه با استفاده بهینه از تواناییهای خویش، می توانیم موفق شویم. دومین قدم در "تقویت انگیزه" آن است كه "هدف نهایی" را برای خودتان روشن و شفاف كنید. مثلاً یك داوطلب كنكور، هدفش"ورود به دانشگاه" است. وقتی او این هدف را مدنظر دارد، برای رسیدن به آن تمام توان خود را به كار می گیرد تا به سر منزل مقصود برسد. برخی از داوطلبان كنكور می گویند:ما برای شركت در كنكور مجبور هستیم تمامی دروس امتحانی را بخوانیم حتی آن درسهایی را كه اصلاً به آنها علاقه نداریم، تا موفق شویم.
یعنی داوطلب برای راهیابی به دانشگاه، خود را متقاعد می كند كه تمام مواد امتحانی را بیاموزد. به عبارت دیگر، هدف می تواند تقویت كننده انگیزه فرد باشد.
منبع: روزنامه قدس
او معتقد است این پنج گروه، جزء نیازهای اساسی فرداست كه ارضای این نیازها دارای اهمیت بسیاری است و تعیین كننده سطح سلامت بوده و یا برعكس نشان دهنده درجه بیماری است؛ یعنی اگر فرد بتواند به تمامی این نیازها پاسخ مثبت دهد، از سلامت روحی و جسمی برخوردار می باشد و اگر یكی از این نیازهای اساسی ارضا نشود، فرد در آن زمینه ناسالم یا بیمار تلقی می گردد. همان طور كه "مازلو" مطرح می كند، عزت نفس جزو نیازهای اساسی و روحی فرد است و یكی از معیارهای سلامت روانی محسوب می شود؛ زیرا كسی كه عزت نفس پایینی دارد، به همان نسبت هم اعتماد به نفس لازم را ندارد و همواره ناامید و پریشان خاطر است. عزت نفس، اعتماد به نفس را به ارمغان می آورد . فردی كه عزت نفس بالا دارد؛ به خود اعتماد داشته و برخوردی مناسب نسبت به خود و دیگران دارد. شاید شما هم در میان دوستان یا اطرافیان خود، افرادی را دیده باشید كه باهوش متوسط درزمینه درسی بسیار خوب پیشرفت می كنند، اما عده ای دیگر بااینكه از بهره هوش بالایی برخوردارند، پیشرفت چندانی ندارند. می دانید علت چیست؟ بله. علت وجود یا عدم وجود انگیزه است. گروه اول به دلایل گوناگون، دارای انگیزه بالاتری برای درس خواندن هستند كه این خود، باعث پیشرفت تحصیلی آنها می شود؛ اما گروه دوم با اینكه استعداد خوبی دارند، ولی از انگیزه لازم برای پیشرفت تحصیلی برخوردار نیستند. آیا به دست آوردن موفقیتها یا شكستهای تحصیلی می تواند تأثیری بر انگیزه یادگیری داشته باشد؟ كم و زیاد بودن علاقه افراد نسبت به یادگیری مطالب جدید، به تجربه های گذشته آنان مربوط می شود؛ مثلاً اگر من در گذشته در یادگیری مطالب یك درس خاص موفق بوده ام، انگیزه لازم برای یادگیری مطالب جدید و تازه در مورد همان مطالب درسی را خواهم داشت.
اما اگر در گذشته در درس یا دروس خاصی همیشه شكست خورده ام، متأسفانه انگیزه و علاقه لازم برای یادگیری مطالب جدید مربوط به آن دروس را نخواهم داشت؛ چون این باور ذهنی در من شكل گرفته است كه در یادگیری مطالب جدید، همانند مطالب گذشته با مشكل مواجه می شوم و شكست می خورم. اگر این شكستها ادامه یابد، من به تواناییهای خود شك خواهم كرد و بتدریج یك نوع احساس حقارت و بی لیاقتی در من رشد می كند و مانع از پیشرفتم می شود. بنابراین، میزان انگیزه هر فرد، تحت تأثیر موفقیتها یا شكستهای گذشته او قرار می گیرد. انسانها معمولاً موفقیتها و شكستهای خود را به تواناییهای شخصی، میزان سعی و تلاش خود، سطح دشواری كار، شانس و اقبال نسبت می دهند. انسانها با توجه به دیدگاه خود، در تأثیرگذاری عوامل فوق به دو دسته تقسیم می شوند. 1،افرادی كه موفقیتها و شكستهای خود را به خودشان نسبت می دهند؛ یعنی خود را مسؤول كارها و فعالیتهای خود و نتایج حاصل از آن كارها می دانند، مثلاً اگر در آزمون سراسری پذیرفته نشوند. آن را نتیجه بدشانسی نمی دانند؛ بلكه این عدم موفقیت را نتیجه تلاش ناكافی یا عدم دقت لازم می دانند. این افراد از عزت نفس بالایی برخوردارند و هرگز به استعداد یا توانایی خود شك نمی كنند و سعی می كنند با انگیزه قوی بیشتر تلاش كرده و نقاط ضعف خود را جبران كنند و دوباره در آزمون شركت كرده و به نتیجه دلخواه دست می یابند. 2،گروه دوم، افرادی هستند كه برای تلاشهای خود ارزشی قایل نیستند و خود را مسؤول زندگی خود نمی دانند. و همیشه افراد دیگر، شانس یا اقبال را در شكست خود مقصر می دانند. در اصل، این افراد به خود اعتماد ندارند و چون اعتماد به نفس لازم را ندارند، انگیزه ای هم برای جبران اشتباهات و ضعفهای خود نداشته و همیشه با برخورد با كوچكترین مشكل، دست از تلاش می كشند و نا امید می شوند. چگونه می توانیم انگیزه خود را برای پیشرفت در اعمال و اهدافمان افزایش دهیم؟ اولین قدم برای "تقویت انگیزه" این است كه تفكر و نگرش خود را در مورد نظریه "تصادفی یا شانسی" بودن موفقیتها یا شكستها تغییر دهیم. ما باید قبول كنیم كه هر كس مسؤول اعمال خود و نتایج حاصل از آن است. البته، در هر پیروزی و یا شكستی، عوامل مختلفی تأثیر دارند، اما نقش اصلی و اساسی در انجام هر كاری، به فرد و تلاش او بر می گردد. اگر هر كس به تواناییهای ذاتی و پنهانی خود ایمان داشته باشد و از تواناییها و استعدادهای خود در جهت پیشبرد امور بهره بگیرد، می تواند بر بسیاری از مشكلات و سختیها غلبه كند و طعم شیرین پیروزی را بچشد. حتی اگر فرد در كاری شكست بخورد، نباید آنرا به بی لیاقتی یا بی استعدادی خود نسبت دهد. چون خداوند تمام انسانها را (به جز معلولان یا افراد با ضریب هوشی بالا) باهوش و تواناییهای تقریباً یكسانی آفریده است و این خود ما هستیم كه با استفاده بهینه از تواناییهای خویش، می توانیم موفق شویم. دومین قدم در "تقویت انگیزه" آن است كه "هدف نهایی" را برای خودتان روشن و شفاف كنید. مثلاً یك داوطلب كنكور، هدفش"ورود به دانشگاه" است. وقتی او این هدف را مدنظر دارد، برای رسیدن به آن تمام توان خود را به كار می گیرد تا به سر منزل مقصود برسد. برخی از داوطلبان كنكور می گویند:ما برای شركت در كنكور مجبور هستیم تمامی دروس امتحانی را بخوانیم حتی آن درسهایی را كه اصلاً به آنها علاقه نداریم، تا موفق شویم.
یعنی داوطلب برای راهیابی به دانشگاه، خود را متقاعد می كند كه تمام مواد امتحانی را بیاموزد. به عبارت دیگر، هدف می تواند تقویت كننده انگیزه فرد باشد.
منبع: روزنامه قدس
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}