زندگی نامه علامه طباطبایی (ره) (1)

نویسنده: احمد لقمانی
سپیدة سیادت
روزهای ماه «ذیحجه» 1321 ق. یکی پس از دیگری می‎گذشت و دلهای شیفتگان بیت الله در هوای حرم الهی «لبیک شوق» سر می‎داد. یاد عرفات و نام مشعر عطش دیدار به جانها داده بود.
ناگاه «کعبة کرامت الهی» زیبا چهره‎ای نورانی را در آغوش پدر و مادری مهربان نهاد. گویی بار دیگر «زمزم» لطف خداوندی رخ نشان داده است.
آری طفلی دیده به جهان گشود که نور سیادت بر سیمای بلورینش آینده‎ای روشن را خبر می‎داد. نام او را «محمد حسین» نهادند و آن را به تبرّک نام «جدّ و فرزند» مایة برکت شمردند. زیرا خاندان محمد حسین، خانواده‎ای اصیل بود که هماره بیرق بزرگی در دست داشته و شهر تبریز لبریز از نام آنان بوده است.
«سراج الدین عبدالوهاب» جد معروف اوست که با وساطت وی، نبرد خونین دولت ایران و عثمانی، در سال 920 قمری پایان یافت و «مرحوم میرزا محمد تقی قاضی طباطبایی» شخصیت دیگری است که از قرنها پیش تاکنون شرافت و بزرگواری را از آن خاندان بزرگ قاضی طباطبایی تبریز کرده است.

طفولیت و توفان حوادث -

دوران کودکی «محمد حسین» با توفان حوادث و بلا همراه بود. بیش از پنج بهار از عمر عزیزش نگذشته بود که مادری مهربان و با فضیلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بی‎مادری او را رها نکرده بود که گرد یتیمی بر وجودش سنگینی کرد و از دیدن روی پدر محروم شد. همراه با برادر کوچکتر خود تنها ماند اما هماره دست لطف خداوندی سایه‎بان مرحمتی بر سر او بود. مدت زیادی از تحصیل او نمی‎گذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتابهای گلستان، بوستان، اخلاق مصوّر، تاریخ معجم، ارشاد الحساب، نصابْ الصبیان و دیگر کتابهای متداول در مدارس آن روز را فرا گرفت.
صرف و نحو و معانی و بیان را نزد استاد خویش مرحوم شیخ محمد علی سرابی آموخت و پس از آن با گامی بلند و همتی فراتر، سطوح عالی در فقه، اصول، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد اساتید آن خطّه تحصیل کرد. روح لطیف او، ذوقی هنری به وی بخشیده بود. دستمایه‎ای که با کمک آن توانست خوشنویسی را در اوان عمر خود از آقا میرزا علی نقی بیاموزد.
با سپری شدن ایام تلخ و ناکامی طفولیّت، شکوفه‎های رشد و تکامل بر شاخسار وجود سید محمد حسین نمایان شد. وی از سال 1297 ش. تا 1304 علوم بسیاری آموخت. در این مدت، تمامی درسهای مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسیاری کتابهای مربوط به ادبیات، فقه، اصول، کلام و معارف اسلامی را آموخت.
او خود از روزگار تحصیل خود چنین بازگو می‎کند:
«در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقة زیادی به ادامة تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می‎خواندم نمی‎فهمیدم... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بی‎تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می‎پرداختم بسیار می‎شد ـ به ویژه در بهار و تابستان ـ که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‎گذراندم...»[1]
عشق و شور به تحصیل و تکامل استاد را بر آن داشت که از شهر خویش رو به سوی، سینای اسرار «نجف اشرف» هجرت کند. تااز شراب عشق علی ـ علیه السلام ـ جامی نوشیده و طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید.
با اولین نگاه به قبّه و بارگاه امیر المؤمنین آخرین کلام خویش را زده و می‎فرماید:
«یا علی! من برای ادامة تحصیل به محضر شما شرفیاب شده‎ام ولی نمی‎دانم چه روشی پیش گیرم... از شما می‎خواهم که در آن چه صلاح است، مرا راهنمایی کنید».
چند روزی نمی‎گذرد که نصر الله و یاری الهی به دست مولای متقیان به سوی استاد می‎آید. شخصیت وارسته‎ای چون حاج میرزا علی آقا قاضی ـ قدس سره ـ به سراغ وی آمده و خطاب به او این گونه می‎گوید:
«کسی که به قصد تحصیل به نجف می‎آید؛ خوب است علاوه بر تحصیل، از فکر تهذیب خود غافل نماند.»
کیمیای وجود مرحوم قاضی، روح و روان استاد را دگرگون کرده و برنامه‎ای روشن و نورانی برای آیندة او ترسیم می‎کند. از آن روز کتابی دیگر از زندگی استاد فرزانه باز می‎شود که صفحة آغازین آن با این جمله شروع می‎گردد:
علم نبود غیر «علم عاشقی» ما بقی تلبیس ابلیس شقی[2]

طلوع عشق و اندیشه

مفسر فرزانه مدت یازده سال در کنار مرقد نور آفرین امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ کسب علم کرده وی خوشه چین زبر دست بود که بیشترین استفاده را از فرصت فراهم آمده نمود. فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، رجال را از محضر اساتیدی والا مقام فرا گرفت. بزرگانی چون: آیة الله نائینی، سید ابو الحسن اصفهانی، سید حسین بادکوبه‎ای، سید ابو القاسم خوانساری، حجت، حاج میرزا علی ایروانی و میرزا علی اصغر ملکی.
سر سلسلة اساتید ایشان مرحوم قاضی است. شخصیتی که «سید محمد حسین» را «علامه» کرد و جام وجود این انسان پاک را جرعه‎های حیات ابدی و معنویت جاودانه بخشید. مرحوم علامه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین می‎فرماید:
«ما هرچه داریم... از مرحوم قاضی داریم. چه آن چه را که درحال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته‎ایم.»

بازگشت به تبریز

دست تقدیر، رجعت فرزانة اندیشمند را رقم زد. پس از سالها اندوختن معارف ناب، در سال 1314 ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خویش گردید. دوران تلخ کامی و غربت از مهد علم و دانش از این زمان شروع شد اما مدتی نگذشت که لطف خفیّ الهی خود را از سراپردة حکمت خداوندی نشان داد. کار تدریس و تحقیق شروع شد و اولین غنچه‎های «المیزان» با نمودی در «بحار الانوار» بر شاخسار علامه رویید.

هجرت به قم -

دوران ده سالة اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تألیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم کرد. تا این که «فیض روح القدس» بار دیگر مدد فرمود و با آمدن چنین آیه‎ای در استخاره، علامه راهی قم گردید:

(در آن جا، یاری به خدای حق تعلق دارد. اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام)
و آن روز حوزة علمیه قم از ضربات سهمگین رضا خان، رهایی یافته بود و با حضور آیات و مراجع بزرگواری چون آیة الله بروجردی انسجام بیشتری پیدا کرده بود، فرصتی طلایی فراهم آمده بود تا علامه طباطبایی، نیازهای جامعه را سنجیده و بر طبق آنها، برنامه‎ای منظم و کارآمد تنظیم کند. تفسیر و فلسفه درسهایی بود که ـ براساس احساس وظیفة علامه ـ شروع شد و تعجب بسیاری را برانگیخت چرا که تدریس تفسیر دانشی به دور از تحقیق تلقی می‎شد اما پشتکار و اخلاص علامه کار را بدان جا رساند که «المیزان» حاصل سالهای تلاش و تدریس گردید.
درس فلسفه نیز در آن عصر خوشنام نبود. از این رو تلاشهای بسیاری در تعطیل این درس انجام می‎شد اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانة آیة الله العظمی بروجردی ابرهای تیرة سوء تفاهم‎ها را کنار زد و سعایتها را بی‎اثر نمود.[4]
به هر روی تشکیل جلسات عمومی و خصوصی این عالم فرهیخته و حضور شاگردان اندیشمندی چون آیة الله مطهری باعث نقد و بررسی فلسفه‎های غربی ـ مخصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک ـ گردید و آثار و برکات جاودانه‎ای در تدوین کتب فلسفی به همراه خود آورد.
... هر روز که سپری می‎شد ابعاد علمی و چهره چشمگیر علامه بیشتر از گذشته نمایان می‎شد. شعاع شخصیت این استاد فرزانه به داخل کشور محدود نگردید، بلکه اندیشمندان بسیاری را به سوی خویش کشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. این عظمت بدان جا انجامید که دولت آمریکا توسط شاه ایران از علامه دعوت رسمی کرد تا در دانشگاه‎های آن کشور «فلسفة شرق» را تدریس نماید! روح بلند و بینش کم نظیر علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگی محقّرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربیت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فریبا ترجیح می‎داد.[5]

یادگارهای ماندگار

«انبوه دانش»‌ و «کیمیای ایمان» علامه آثاری گرانبها و جاودانه بسان مشعلی فروزان فرا راه دانش پژوهان آفرید کتابهایی چون:

1. تفسیر المیزان

دائرة المعارفی از معارف و در بردارندة بحثهای اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تکیه بر قرآن کریم. اثری سترگ که استاد شهید مطهری 60 سال یا 100 سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می‎داند.[6] این کتاب ثمره‎ای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطة آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات بحار الانوار بود علامه سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در قم عملی ساخت.

2. بدایة الحکمة

کتابی که یک دوره تدریس فشردة فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاههای کشور گردید.

3. نهایة الحکمة

این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزونتر و سطحی عالی‎تر تدوین شده است.

4. اصول فلسفه و روش رئالیسم

بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیستها باعث فراهم آرودن این اثر گردید برکت این کتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد.
اثری که پاورقیهای استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است.

5. حاشیه بر کفایه

کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط است که به تازگی چاپ شده است.

6. شیعه در اسلام

دوره‎ای کامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم می‎خورد.

7. مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن

او که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد.

8. خلاصة تعالیم اسلام

خلاصة آن چه هر مسلمان متعهد بایداز آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است.

9. روابط اجتماعی در اسلام

انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایة زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و... مباحثی است که در این کتاب بدانها پرداخته شده است.

10. بررسیهای اسلامی

مجموعه‎ای است زرّین از مقالات استاد که بسان دائرة المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است.

11. آموزش دین

کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است.

12 و 13 و 14. رسالة انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا

این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام»‌ ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانة ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است.

15 تا 41.

رساله‎هایی گوناگون دربارة قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف،... این مجموعه 26 رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.

42. دیوان شعر فارسی

مجموعه‎ای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است.

43. سنن النبی

سیره و روش رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می‎خورد.

44. لبْ اللباب

مجموعة درسهای اخلاق استاد که از سالهای 1368 تا 1369 قمری برای برخی از فضلای حوزة قم بیان فرموده‎اند.

45. حاشیه بر اسفار

نظرات استاد فرزانه علامة طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمع آوری شده است.[7]

پی نوشت:

[1] . یادنامه علامه طباطبایی، به قلم جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص 53.
[2] . شیخ بهایی (رضوان الله علیه).
[3] . سوره کهف، آیه 44.
[4] . یاد نامه علامه طباطبایی، ص 142.
[5] . مهر تابان، علامه تهرانی، ص 28.
[6] . رک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید آیة الله مرتضی مطهری.
[7] . یادنامه علامه طباطبایی، ص 191ـ212.

منبع:www.andisheqom.com