نکتههایی درباره اشتغال زنان
نکتههایی درباره اشتغال زنان
نکتههایی درباره اشتغال زنان
از این رو تدوین طرح جامع تفصیلی اشتغال زنان در نظام جمهوری اسلامی که با توجه همزمان به شرایط کنونی و آینده جامعه ما و جامعه جهانی، ویژگیها و کارآمدیهای زنان، آموزههای دینی و اهداف انقلاب اسلامی، ارایه کننده طرحی کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتی اجتنابناپذیر است .
سایت مرکز امور زنان و خانواده - گرچه فعالیت اقتصادی زنان قدمتی به اندازه عمر بشر دارد، اما اشتغال در مفهوم جدید آن که فعالیت اقتصادی مزدوری در ساعات معین و خارج از محیط خانه است، بیشتر محصول جهان صنعتی و جایگزین شدن کار در کارخانهها و ادارات به جای فعالیتهای کشاورزی و دامداری است که در کنار خانه و در ساعات انعطافپذیر، انجام میگرفت .
رشد روزافزون حضور زنان در عرصههای اقتصادی، هم ناشی از تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است و هم منشأ تحولاتی در تمام عرصههای فوق؛ معالوصف، مطالعه پژوهشهای کتابخانهای ارایه شده، تحقیقات میدانی و سیاست و برنامههای نظام در موضوع «اشتغال زنان»، نشان از فقدان عناصر جامعیت، آیندهنگری و ضعف مطالعات دینی دارد. از این رو تدوین طرح جامع تفصیلی اشتغال زنان در نظام جمهوری اسلامی که با توجه همزمان به شرایط کنونی و آینده جامعه ما و جامعه جهانی، ویژگیها و کارآمدیهای زنان، آموزههای دینی و اهداف انقلاب اسلامی، ارایه کننده طرحی کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتی اجتنابناپذیر است .
در این مجال، غرض آن است که صرفاً نکاتی درباره موضوع اشتغال زنان عنوان شود که توجه به آن در تحلیل و اصلاح پدیده موجود تا حدودی راهگشاست .
1 ـ دو قرن پیش اقتصاددانان برجسته جهان جدید به راههای ارتقای اقتصادی جلب شد. از نگاه آنان، ازدیاد جمعیت میتوانست در حصول دستاوردهای اقتصادی، مخاطرهآفرین باشد. بنابراین لازم بود خانوادهها را به کنترل جمعیت تشویق کرد اما چنین توصیههایی غالباً قرین موفقیت نیست. پیشنهاد آنان طرح شعارهایی بود که زنان را از قید خانهداری و مادری آزاد سازد . طرح شعار آزادی زنان و شرکت فعال آنان در فعالیتهای اقتصادی، میتواند اهمیت مادری را تحتالشعاع قرار دهد و میل آنان را به فرزندآوری کاهش دهد؛ چنان که امروزه در کشورهایی چون کانادا با تولد اولین فرزند، مادران با بحران جدیدی مواجه میشود و ناگزیر باید میان شغل و مادری یکی را برگزینند؛ در حالی که بسیاری از آنان مایل نیستند موقعیت اقتصادی خود را از دست بدهند. سلب مسئولیت از مردان در تأمین هزینههای خانواده نیز راهحلی است که زنان را ناگزیر از روی آوردن به بازار کار میکند و به کاهش جمعیت منجر میشود. امروزه برخی کشورهای اروپایی با رشد منفی جمعیت و پدیده پیر جمعیت مواجهاند .
2 ـ پیری جمعیت و کمبود جوانان جویای کار سلب شده است که دولتهای اروپایی حضور گسترده زنان در بازار کار را بیش از گذشته مدنظر قرار دهند. اگر در کنار این سیاست به سیاست جدید این کشورها در ترغیب زوجهای جوان به داشتن فرزندان بیشتر نیز توجه کنیم، درمییابیم که مدل پیش گفته پیشنهادی اقتصاددانان اروپایی چندان هم موفق نبوده است. امروزه حضور جوانان مهاجر، بهویژه جوانان خاورمیانه در بازار کار این کشورها، زنگ خطری برای جهان مسیحیت و دنیای مادی قلمداد میشود. چند سال پیش مجله تایمز در مقالهای با عنوان «خاورمیانه در قرن بیست و یکم» یادآور شد که رشد روزافزون جمعیت خاورمیانه اسلامی در مقایسه با رشد منفی جمیعت اروپا به گونهای پیش خواهد رفت که در سال 2050 میلادی جمعیت مسلمانان جهان بر مسیحیان غلبه مییابد و این زنگ خطر بزرگی برای جهان غرب است. از اینجا میتوان دریافت که اشتغال زنان در سطح فراگیر آن گرچه به عنوان ضرورتی اجتماعی در جوامع پیر، عقلانی باشد، در جوامعی چون ایران که به دلیل جوانی جمعیت (در تحلیل کارشناسان ) با مشکل بیکاری گسترده مواجه است، از چنان اهمیتی برخوردار نیست و برخی صاحبنظران معتقدند که کشورهای غربی در صددند اولویتهای خود را بر تمامی جهان تحمیل نمایند .
3 ـ حیات نظام سرمایهداری، به توسعه مصرف بسته است و مصرف بیشتر در گرو برخورداری مصرف کننده از درآمد کافی است. فراخوان بیشتر زنان به حضور در عرصههای اقتصادی در مدل اقتصاد سرمایهداری به غرض تحصیل درآمد بیشتر و لاجرم مصرف بیشتر است. پیامد دیگر حضور هرچه گستردهتر اقشار مختلف مردم در صحنههای اقتصادی، بالا رفتن عرضه در بخش نیروی انسانی وبه تبع آن، پایین آمدن نرخ کار است. بنابراین محصولات تولید شده با قیمت نسبتاً ارزانتری ارائه میگردد و رقابت صاحبان کالا و خدمات برای بهدست آوردن بازار با ارایه محصولات ارزانتر رونق میگیرد. به یاد آوریم که در اروپای قرن نوزدهم در حالی که کارگران مرد از کارخانهها اخراج میشدند، زنان به کمترین دستمزد و خدمات، جایگزین آنان میگردیدند. هماکنون نیز بخشی از کارفرمایان ایرانی ترجیح میدهند با اخراج کارگران مرد که طبق ضوابط قانونی تا ماهیانه دویست هزار تومان هزینه بر کارفرما تحمیل میکنند، زنان و دختران مجردی را به کار گیرند که با کمتر از پنجاه هزار تومان دستمزد همان فعالیت را انجام میدهند و از قضا، طرفداران حقوق زنان در نهادهای دولتی و غیردولتی نسبت به تضییع حقوق زنان و اجرا نشدن قانون حداقل دستمزد و بیمه کارگری، سکوت اختیار کردهاند تا مبادا انگیزه کارفرمایان به جذب زنان در بازار کار، کم و رتبه ایران در احراز شاخصهای توسعه زنان، کاهش یابد .
اینکه در این دیدگاه در کنار ترویج اشتغال رسمی زنان، نقش خانهداری آنان تحقیر میشود، هم به دلیل غیردرآمدزا بودن فعالیت خانگی میل به مصرف را به دلیل کمبود سرمایه کاهش میدهد و هم به این دلیل که کارهای خانگی زن به کاهش مصرف خانواده میانجامد و این خود زنگ خطری برای سرمایهداری میباشد .
4 ـ افزایش زنان تحصیل کرده و تغییر نظام ارزشی، مطالبات آنان را برای حضور در صحنههای اقتصادی افزایش میدهد و هر دولتی به ناچار باید پاسخگوی مطالبات مشروع شهروندان خود باشد. از این رو پیوسته میان رشد تحصیلات دختران و تقاضای ورود به بازار کار، نسبتی معنادار دیده میشود .
5 ـ میل دولتها به تسریع در دستیابی به شاخصهای توسعه سبب میشود که تمامی امکانات موجود از جمله پتانسیل زنان به عنوان نیمی از قوای فعال جامعه، به کار گرفته شود. امروزه حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی، خود نشان دهنده اهتمام دولتها به پیگیری اهداف توسعه شمرده میشود .
برخی از آثار اشتغال زنان به جنبه درآمدزایی آن بازمیگردد؛ از جمله :
1 ـ امکان پشتیبانی اقتصادی آنان از خانواده فراهم میگردد. در اینجا زن، نقش معین همسر و یا سرپرست اقتصادی خانوار را (در صورت ناتوانی، طلاق و فوت همسر و یا عدم انجام مسئولیت اقتصادی توسط وی) عهدهدار است. فعالیت زن، در فرض اول گرچه به بالا رفتن درآمدهای خانواده و برخورداری از تسهیلات رفاهی بیشتر میانجامد، اما ضرورتاً رضایتمندی و آرامش بیشتر را به ارمغان نمیآورد. احساس رضایتمندی منوط به برقراری نوعی تعادل میان امکانات و خواستههاست. بنابراین اگر در فرض توسعه امکانات، سطح انتظارات نیز بالاتر رود، افزایش درآمدها صرفاً به حرص مصرف دامن زده است، نه به نشاط و لذت خانواده. در فرض دوم، اما فعالیت اقتصادی زن ضامن بقای خانواده است، بهویژه در شرایطی که حمایتهای دولتی ناکامی باشد و سیستم حمایتی دیگری از جمله حمایتهای خویشاوندی نیز موجود نباشد .
2 ـ برخورداری از اقتدار اقتصادی و کم شدن وابستگی اقتصادی به همسر، سبب تغییراتی در روابط زن و مرد و سرپرستی خانواده میشود به گونهای که در شکل جدید، مرد کانون اقتدار خانواده و سرپرست آن نیست. این نکته بهویژه برای فمینیستها حایز اهمیت است. در نگاه آنان، اشتغال زنان به استقلال اقتصادی میانجامد و قدرت اقتصادی زن، معادله قدرت سیاسی را در خانواده بر هم میزند و شکل جدیدی از خانواده متولد میشود که مردسالار نیست . بنابراین میتوان انتظار داشت که کشمکشهای خانوادگی نیز افزایش یابد، مگر آنکه فرهنگ مسلط نیز اشکال جدید روابط خانوادگی را به رسمیت شناسد .
3 ـ استقلال مالی زن به کم شدن نگرانی از آینده منجر میشود که از یک سو، آرامشبخش و از سوی دیگر مشکلساز است .
قطع وابستگی اقتصادی و کم شدن احساس نیاز به همسر، آستانه تحملپذیری را کاهش و میل به جدایی را با احساس مشکلاتی در زندگی زناشویی، افزایش میدهد.برخی آمار در کشورهای غربی نشان میدهد که آمار طلاق در خانوادههایی که زنان شاغل دارند تا چهار برابر خانوادههای دیگر است .
4 ـ از آنجا که استقلال مالی زن به تغییراتی در روابط زن و مرد منجر و نظام جدیدی مبتنی بر مشارکت در تصمیمگیری حاکم میشود، فرزندان با مشاهده رفتار جدید و همانندسازی، خود را برای ایجاد رابطهای دموکراتیک در زندگی مشارکتی آینده آماده میسازند و فرهنگ جدیدی در خانوادههای نسل آینده ایجاد میگردد .
ویژگی دیگر اشتغال مدرن، دوری از خانه است که خود آثاری در پی دارد؛ از جمله :
5 ـ عدم حضور پدر و مادر در خانه سبب میشود که زمانی که فرزندان به نظارت والدین نیازمندند، آنان را در کنار خود احساس نکنند. از این رو تربیت فرزندان بهویژه در سنین رشد، با اختلال مواجه میشود و زمینه آسیبپذیری آنان به دلیل فقدان کنترل و نظارت، افزایش مییابد. چنانچه آمار بزهکاری فرزندان در خانوادههای فاقد حضور مادر، بیشتر است .
6 ـ دوران کودکی مهمترین زمان پرورش عاطفی فرزند است و عدم حضور مادر بهویژه در سه سال ابتدایی حیات، حیات کودک را با مشکلات عاطفی مواجه میسازد. سپردن فرزندان به مهد کودک نیز به دلیل آن که فعالیتهای پرورشی مهد کودکها ا قاعدتاً با انگیزههای اقتصادی انجام میشود، نمیتواند جایگزین بسیار مناسبی برای مادر باشد
7 ـ گفته میشود که زن به دلیل حضور در خارج از منزل، به ناچار به اتخاذ روشها و تنظیماتی در اداره زندگی میپردازد که بیشترین نظم و کارآیی را نتیجه دهد. به عبارت دیگر گرچه حضور کمّی زن در خانه کاهش مییابد، اما کیفیت حضور وی تقویت میشود؛ هم در ساعات کمتر به فعالیتهای بیشتری میپردازد و هم فرزندان را با چگونگی تصمیمگیری و انجام امور خود آشنا میکند. بنابراین فرزندان مادران شاغل، توانمندتر و از پشتکار بیشتری برخوردارند .
8 ـ مستمر و منظم بودن ساعات کار نیز پیامدهایی خواهد داشت.اشتغال تمام وقت بانوان که گاه با طی مسافت آمد و رفت به 10 ساعت در روز بالغ میگردد، با در نظر گرفتن حفظ فعالیتهای خانگی، به فشار مضاعف و استهلاک قوای جسمی و روحی زنان میانجامد. امروزه فشار مضاعف به عنوان یکی از مهمترین آثار اشتغال زنان مورد توجه دانشوران واقع شده است. توصیههای فمینیستی به ضرورت مشارکت مردان در کارهای خانگی نیز چندان ثمربخش نبوده است .
9 ـ فعالیت خانگی زنان با وجود تکراری و سنگین بودن، انعطافپذیر است و آنان کارهای خانگی را با میل خود تنظیم و جا به جا میکنند. از این رو با ویژگی انعطافپذیر زنانه کاملاً هماهنگ است. چنین امتیازی البته در اشتغالات رسمی مشاهده نمیشود. این عدم تناسب میتواند به فشارهای عصبی و بیماریهای روانی و همچنین به کاهش کارآیی آنان در محیط خانواده، که انجام فعالیت مادری و همسری به نشاط کامل نیازمند است، منجر گردد .
10 ـ خستگی ناشی از کار خانگی و کار مزدوری سبب میشود که زن در رابطه زناشویی ـ در ارتباطات کلامی و ارتباطات جنسی، کمتر فعال شود و این خود به مخاطراتی در روابط خانوادگی میانجامد.برخی آثار اشتغال نیز ناشی از نوع فعالیتی است که زنان به آن اشتغال دارند؛ از جمله :
11 ـ به دلیل آن که در برنامهریزیهای ملی مربوط به اشتغال به ویژگیهای زنانه چندان توجه نمیشود، زنان نیز در عرصههای مشابه مردان و با شرایط مشابه به فعالیت میپردازند که هم به طبیعت زنانه آنان لطمه وارد میسازد و هم به کاهش حضور خانگی آنان در ساعات حساس میانجامد؛ به عنوان مثال نتیجه کشیکهای شبانه، عدم حضور در کنار اعضای خانوادگی در ساعاتی است که عدم حضور آنان بیشتر حس میشود. حضور در عرصههای مردانه نیز سبب کمرنگ شدن صفات زنانه و برعکس پذیرش صفاتی چون میل به تسلطگری است که مردانه تلقی میشود. این تغییرات سبب میشود که زن در محیط خانواده، آنجا که ویژگیهای زنانه کارآیی خود را آشکار میسازند، فعال عمل نکند
1 ـ بیکاری و کسالت، از رذائل اخلاقی است که میتواند منشأ گناهان بسیاری گردد و کار، فضیلتی است که هم به تعادل جسمی و روحی کمک میکند و هم به جلب فضل خداوند؛ اما ارزشمندی کار و فعالیت، ضرورتاً به معنای ارزشمند شمردن نوعی خاص از آن (کار خارج از خانه در ساعات مشخص و...) نیست .
2 ـ حضور زنان در عرصه فعالیتهای اقتصادی درآمدزا هیچگاه تحریم نشده است . در شرع اسلام به درستی به این نکته توجه شده است که گاه زنان برای تأمین اقتصادی خود نیازمند کسب درآمدند، گاه خانواده نیازمند کار زن است و گاه جامعه به فعالیت زنان نیازمنداست. از سوی دیگر، احترام عمل هر شخصی و استحقاق اجرت در مقابل عمل مفید ـ در مواردی که انجام عمل وظیفه واجب شخص نباشد ـ از ضروریات دینی و عقلایی است.[1] در آیه 233 بقره به استحقاق اجرت زن در مقابل رِضاع تصریح شده است .
3 ـ در نظام برنامهریزی اسلام، مدیریت خانواده بر عهده مرد است. مسئولیت مرد در سرپرستی خانواده هم زمان به دو نکته اشاره میکند؛ از یک سو مرد مکلف به تأمین مخارج خانواده و مصالح خانواده است و نمیتواند در حوزه سرپرستی از خود رفع مسئولیت نماید. گرچه تأمین هزینههای والدین، فرزندان و همسر بر عهده سرپرست خانواده است، اما تأمین هزینههای دو گروه اول، موکول به ناتوانی آنان در تأمین هزینههای شخصی است؛ حال آنکه تأمین هزینههای همسر، طبق شئونات وی، وظیفهای واجب است که در فرض توانگری زن نی ساقط نمیگردد. به علاوه برخلاف نفقه فرزندان، نفقه همسر بر عهده مرد، صرفاً یک وظیفه واجب نیست، بلکه دین به حساب میآید؛ به این معنا که در صورت عدم پرداخت، بدهکار خواهد بود. بنابراین تأمین هزینههای خانواده علیالأصول بر عهده زن نیست .
از سوی دیگر، حق مرد در مدیریت خانواده باید مورد احترام قرار گیرد و اعضای خانواده سرپرستی وی را بپذیرند. این سرپرستی تا زمانی که مرد به دلیل عوارضی چون: جنون، اعتیاد خطرناک و... فاقد شرایط سرپرستی نگردد، استمرار دارد. بنابراین زن در خانواده، نقشی چون وزیر و معاون خواهد داشت و نباید خانواده با بحران سرپرستی مواجه گردد. در نتیجه دیدگاه اسلامی، موضوع دموکراسی در خانواده و یا توزیع وظایف سرپرست میان پدر و مادر را به مصلحت خانواده ندانسته و نپذیرفته است. از اینجا میتوان دریافت که فراخوان زنان به اشتغال، به منظور ایجاد تغییر در ساختار خانواده و مقابله با سرپرستی مرد، مورد تأیید دین نیست .
4 ـ در ادبیات اسلامی، تلاش مرد برای تأمین هزینههای خانواده، تلاشی ارزشمند و به منزله مجاهده در راه خداوند است. به علاوه به سرپرست خانواده توصیه میشود که در تأمین هزینهها، پای را از حدّ واجب فراتر گذاشته و بر خانواده خود توسعه دهد. از سوی دیگر، آنچه برای همسر ارزشمند شمرده میشود کنترل سبد هزینههای خانواده و کم کردن مخارج است. به علاوه تلاش زن در تأمین هزینههای خانواده در حالت عادی نه ارزشمند است و نه مطلوب. شاید یکی از دلایل عدم مطلوبیت آن، سلب مسئولیت از سرپرست خانواده باشد. روایات متعددی مشارکت زنان با همسران در امور اقتصادی به خاطر فزونطلبی آنان و تأمین هزینههای مرد توسط همسر، از امور مذموم شمردهاند.[2] از جمله ر.ک : مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 6، ص 305، ح 6، ج 52 ، ص 192، ج 26، ج 75 ، ص 22، ح 83
5 ـ از آنجا که عوامل انسانی مهمترین نقش را در پیشبرد حیات اجتماعی جوامع ایفا میکنند و زن در نقش همسر و مادر در ایجاد تعادل عاطفی و روانی، ایجاد فضائل اخلاقی و استحکام شخصیت مهمترین نقش را عهدهدار است . همسری و مادری، دو نقش ارزشمند به حساب آمدهاند. هم تجردگرایی دختران، محرومیت از به دست آوردن چنین ارزشهایی است که غالباً جبرانناپذیر است و هم ایفای نقشهایی که کارآمدی زن در دو نقش فوق را با مشکل مواجه میکند، مرجوح و نامبارک میباشد. از این رو اشتغال زنان نباید به ناکارآمدی آنان در عرصه حیات خانوادگی بینجامد .
6 ـ گاه فقیه، احکام فرد مکلف در موضوع اشتغال را بیان میکند. در این صورت اشتغال زنان به امور مباح را منوط به کسب رضایت همسر در خروج از منزل، امری مجاز میداند و گاه درصدد است تا وظیفه نظام اسلامی را در موضوع اشتغال زنان ترسیم نماید. در فرض دوم، موضوع، در حوزه مصلحت امت اسلامی مورد تحلیل قرار خواهد گرفت و حکومت موظف است آنچه را به مصلحت امت اسلام است، پیگیری کند. در حوزه سنجش مصلحت، آموزههای فقهی، اعتقادی و اخلاقی دین همراه با تحلیل شرایط اجتماعی یک جا ملاحظه میشوند؛ به عنوان مثال برخی آموزههای دینی به تفکیک جنسیتی در عرصه اشتغال نظر داشتهاند؛ برخی مشاغل را متناسب با مردان و برخی را متناسب با وضعیت طبیعی زنان دانستهاند؛ به عنوان مثال بر این نکته تأکید کردهاند که واگذاری مشاغل سنگین به زنان، پیامدهایی بر خود زنان خواهد داشت. از این رو در برنامهریزی اجتماعی حکومت موظف است زنان را به سمت عهدهداری مشاغل سبک و متناسب با طبیعت آنان تشویق نماید .
گرچه تدوین سیاستهای و برنامههای نظام اسلامی در موضوع اشتغال زنان فعالیتی گسترده، عمیق و کارشناسانه است اما براساس آن چه ذکر شد میتوان وظایف نظام در قبال اشتغال بانوان را به اجمال مورد توجه قرار داد :
1 ـ اصلاحات فرهنگی به منظور برجستهشدن و کارآمدی نقش مادری و همسری زن و قرار گرفتن فعالیتهای دیگر در اولویتهای بعدی .
2 ـ تأمین حداقل معیشت برای افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعالیتهای اجباری درآمدزا .
3 ـ حمایت ویژه از اشتغال زنان و مردان سرپرست خانواده در قالب واگذاری اولویتهای استخدامی، معافیتهای بیمهای و... به گونهای که تمایل کارفرما به جذب افراد مجرد، کاهش یابد .
4 ـ حمایتهای خاص تأمین اجتماعی از زنانی که به اضطرار، سرپرستی خانواده را به عهده میگیرند .
5 ـ اصلاح نظام آموزشی باتوجه به کارآمدیها و ویژگیهای هر یک از دو جنس و انتظارات جامعه از آنان. اصلاح نظام آموزشی و ایجاد رشتههای متناسب با زنان که آنان را در اولویت جذب قرار دهد، زمینهساز تمایل آنها به سمت احراز مشاغل متناسب با وضعیت تحصیلی و تخصصی خواهد شد .
6 ـ توسعه مشاغل خانگی و تجزیه نمودن فعالیتهای صنعتی قابل تجزیه به گونهای که در منزل قابل انجام باشد .
7 ـ ایجاد مشاغل نیمهوقت و انعطافپذیر .
8 ـ ایجاد تسهیلاتی که زنان بتوانند پس از برخورداری از مرخصیهای طولانی به دلیل پرورش فرزند، به محیط کار باز گردند .
9 ـ تشویق زنان و مردان به حضور در عرصههای متناسب با ویژگیهای هر یک از دو جنس در قالب طرحهای حمایتی خاص .
10 ـ تشویق زنان به حضور در فعالیتهای گروهی غیردولتی از جمله: در امور خیریه، امداد، حمایت از سالمندان، پژوهش، هنر و حفظ محیط زیست .
منبع:نشریه حوراء
سایت مرکز امور زنان و خانواده - گرچه فعالیت اقتصادی زنان قدمتی به اندازه عمر بشر دارد، اما اشتغال در مفهوم جدید آن که فعالیت اقتصادی مزدوری در ساعات معین و خارج از محیط خانه است، بیشتر محصول جهان صنعتی و جایگزین شدن کار در کارخانهها و ادارات به جای فعالیتهای کشاورزی و دامداری است که در کنار خانه و در ساعات انعطافپذیر، انجام میگرفت .
رشد روزافزون حضور زنان در عرصههای اقتصادی، هم ناشی از تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است و هم منشأ تحولاتی در تمام عرصههای فوق؛ معالوصف، مطالعه پژوهشهای کتابخانهای ارایه شده، تحقیقات میدانی و سیاست و برنامههای نظام در موضوع «اشتغال زنان»، نشان از فقدان عناصر جامعیت، آیندهنگری و ضعف مطالعات دینی دارد. از این رو تدوین طرح جامع تفصیلی اشتغال زنان در نظام جمهوری اسلامی که با توجه همزمان به شرایط کنونی و آینده جامعه ما و جامعه جهانی، ویژگیها و کارآمدیهای زنان، آموزههای دینی و اهداف انقلاب اسلامی، ارایه کننده طرحی کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتی اجتنابناپذیر است .
در این مجال، غرض آن است که صرفاً نکاتی درباره موضوع اشتغال زنان عنوان شود که توجه به آن در تحلیل و اصلاح پدیده موجود تا حدودی راهگشاست .
الف: عوامل رویکرد زنان به اشتغال
1 ـ دو قرن پیش اقتصاددانان برجسته جهان جدید به راههای ارتقای اقتصادی جلب شد. از نگاه آنان، ازدیاد جمعیت میتوانست در حصول دستاوردهای اقتصادی، مخاطرهآفرین باشد. بنابراین لازم بود خانوادهها را به کنترل جمعیت تشویق کرد اما چنین توصیههایی غالباً قرین موفقیت نیست. پیشنهاد آنان طرح شعارهایی بود که زنان را از قید خانهداری و مادری آزاد سازد . طرح شعار آزادی زنان و شرکت فعال آنان در فعالیتهای اقتصادی، میتواند اهمیت مادری را تحتالشعاع قرار دهد و میل آنان را به فرزندآوری کاهش دهد؛ چنان که امروزه در کشورهایی چون کانادا با تولد اولین فرزند، مادران با بحران جدیدی مواجه میشود و ناگزیر باید میان شغل و مادری یکی را برگزینند؛ در حالی که بسیاری از آنان مایل نیستند موقعیت اقتصادی خود را از دست بدهند. سلب مسئولیت از مردان در تأمین هزینههای خانواده نیز راهحلی است که زنان را ناگزیر از روی آوردن به بازار کار میکند و به کاهش جمعیت منجر میشود. امروزه برخی کشورهای اروپایی با رشد منفی جمعیت و پدیده پیر جمعیت مواجهاند .
2 ـ پیری جمعیت و کمبود جوانان جویای کار سلب شده است که دولتهای اروپایی حضور گسترده زنان در بازار کار را بیش از گذشته مدنظر قرار دهند. اگر در کنار این سیاست به سیاست جدید این کشورها در ترغیب زوجهای جوان به داشتن فرزندان بیشتر نیز توجه کنیم، درمییابیم که مدل پیش گفته پیشنهادی اقتصاددانان اروپایی چندان هم موفق نبوده است. امروزه حضور جوانان مهاجر، بهویژه جوانان خاورمیانه در بازار کار این کشورها، زنگ خطری برای جهان مسیحیت و دنیای مادی قلمداد میشود. چند سال پیش مجله تایمز در مقالهای با عنوان «خاورمیانه در قرن بیست و یکم» یادآور شد که رشد روزافزون جمعیت خاورمیانه اسلامی در مقایسه با رشد منفی جمیعت اروپا به گونهای پیش خواهد رفت که در سال 2050 میلادی جمعیت مسلمانان جهان بر مسیحیان غلبه مییابد و این زنگ خطر بزرگی برای جهان غرب است. از اینجا میتوان دریافت که اشتغال زنان در سطح فراگیر آن گرچه به عنوان ضرورتی اجتماعی در جوامع پیر، عقلانی باشد، در جوامعی چون ایران که به دلیل جوانی جمعیت (در تحلیل کارشناسان ) با مشکل بیکاری گسترده مواجه است، از چنان اهمیتی برخوردار نیست و برخی صاحبنظران معتقدند که کشورهای غربی در صددند اولویتهای خود را بر تمامی جهان تحمیل نمایند .
3 ـ حیات نظام سرمایهداری، به توسعه مصرف بسته است و مصرف بیشتر در گرو برخورداری مصرف کننده از درآمد کافی است. فراخوان بیشتر زنان به حضور در عرصههای اقتصادی در مدل اقتصاد سرمایهداری به غرض تحصیل درآمد بیشتر و لاجرم مصرف بیشتر است. پیامد دیگر حضور هرچه گستردهتر اقشار مختلف مردم در صحنههای اقتصادی، بالا رفتن عرضه در بخش نیروی انسانی وبه تبع آن، پایین آمدن نرخ کار است. بنابراین محصولات تولید شده با قیمت نسبتاً ارزانتری ارائه میگردد و رقابت صاحبان کالا و خدمات برای بهدست آوردن بازار با ارایه محصولات ارزانتر رونق میگیرد. به یاد آوریم که در اروپای قرن نوزدهم در حالی که کارگران مرد از کارخانهها اخراج میشدند، زنان به کمترین دستمزد و خدمات، جایگزین آنان میگردیدند. هماکنون نیز بخشی از کارفرمایان ایرانی ترجیح میدهند با اخراج کارگران مرد که طبق ضوابط قانونی تا ماهیانه دویست هزار تومان هزینه بر کارفرما تحمیل میکنند، زنان و دختران مجردی را به کار گیرند که با کمتر از پنجاه هزار تومان دستمزد همان فعالیت را انجام میدهند و از قضا، طرفداران حقوق زنان در نهادهای دولتی و غیردولتی نسبت به تضییع حقوق زنان و اجرا نشدن قانون حداقل دستمزد و بیمه کارگری، سکوت اختیار کردهاند تا مبادا انگیزه کارفرمایان به جذب زنان در بازار کار، کم و رتبه ایران در احراز شاخصهای توسعه زنان، کاهش یابد .
اینکه در این دیدگاه در کنار ترویج اشتغال رسمی زنان، نقش خانهداری آنان تحقیر میشود، هم به دلیل غیردرآمدزا بودن فعالیت خانگی میل به مصرف را به دلیل کمبود سرمایه کاهش میدهد و هم به این دلیل که کارهای خانگی زن به کاهش مصرف خانواده میانجامد و این خود زنگ خطری برای سرمایهداری میباشد .
4 ـ افزایش زنان تحصیل کرده و تغییر نظام ارزشی، مطالبات آنان را برای حضور در صحنههای اقتصادی افزایش میدهد و هر دولتی به ناچار باید پاسخگوی مطالبات مشروع شهروندان خود باشد. از این رو پیوسته میان رشد تحصیلات دختران و تقاضای ورود به بازار کار، نسبتی معنادار دیده میشود .
5 ـ میل دولتها به تسریع در دستیابی به شاخصهای توسعه سبب میشود که تمامی امکانات موجود از جمله پتانسیل زنان به عنوان نیمی از قوای فعال جامعه، به کار گرفته شود. امروزه حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی، خود نشان دهنده اهتمام دولتها به پیگیری اهداف توسعه شمرده میشود .
آثار و پیامدها
برخی از آثار اشتغال زنان به جنبه درآمدزایی آن بازمیگردد؛ از جمله :
1 ـ امکان پشتیبانی اقتصادی آنان از خانواده فراهم میگردد. در اینجا زن، نقش معین همسر و یا سرپرست اقتصادی خانوار را (در صورت ناتوانی، طلاق و فوت همسر و یا عدم انجام مسئولیت اقتصادی توسط وی) عهدهدار است. فعالیت زن، در فرض اول گرچه به بالا رفتن درآمدهای خانواده و برخورداری از تسهیلات رفاهی بیشتر میانجامد، اما ضرورتاً رضایتمندی و آرامش بیشتر را به ارمغان نمیآورد. احساس رضایتمندی منوط به برقراری نوعی تعادل میان امکانات و خواستههاست. بنابراین اگر در فرض توسعه امکانات، سطح انتظارات نیز بالاتر رود، افزایش درآمدها صرفاً به حرص مصرف دامن زده است، نه به نشاط و لذت خانواده. در فرض دوم، اما فعالیت اقتصادی زن ضامن بقای خانواده است، بهویژه در شرایطی که حمایتهای دولتی ناکامی باشد و سیستم حمایتی دیگری از جمله حمایتهای خویشاوندی نیز موجود نباشد .
2 ـ برخورداری از اقتدار اقتصادی و کم شدن وابستگی اقتصادی به همسر، سبب تغییراتی در روابط زن و مرد و سرپرستی خانواده میشود به گونهای که در شکل جدید، مرد کانون اقتدار خانواده و سرپرست آن نیست. این نکته بهویژه برای فمینیستها حایز اهمیت است. در نگاه آنان، اشتغال زنان به استقلال اقتصادی میانجامد و قدرت اقتصادی زن، معادله قدرت سیاسی را در خانواده بر هم میزند و شکل جدیدی از خانواده متولد میشود که مردسالار نیست . بنابراین میتوان انتظار داشت که کشمکشهای خانوادگی نیز افزایش یابد، مگر آنکه فرهنگ مسلط نیز اشکال جدید روابط خانوادگی را به رسمیت شناسد .
3 ـ استقلال مالی زن به کم شدن نگرانی از آینده منجر میشود که از یک سو، آرامشبخش و از سوی دیگر مشکلساز است .
قطع وابستگی اقتصادی و کم شدن احساس نیاز به همسر، آستانه تحملپذیری را کاهش و میل به جدایی را با احساس مشکلاتی در زندگی زناشویی، افزایش میدهد.برخی آمار در کشورهای غربی نشان میدهد که آمار طلاق در خانوادههایی که زنان شاغل دارند تا چهار برابر خانوادههای دیگر است .
4 ـ از آنجا که استقلال مالی زن به تغییراتی در روابط زن و مرد منجر و نظام جدیدی مبتنی بر مشارکت در تصمیمگیری حاکم میشود، فرزندان با مشاهده رفتار جدید و همانندسازی، خود را برای ایجاد رابطهای دموکراتیک در زندگی مشارکتی آینده آماده میسازند و فرهنگ جدیدی در خانوادههای نسل آینده ایجاد میگردد .
ویژگی دیگر اشتغال مدرن، دوری از خانه است که خود آثاری در پی دارد؛ از جمله :
5 ـ عدم حضور پدر و مادر در خانه سبب میشود که زمانی که فرزندان به نظارت والدین نیازمندند، آنان را در کنار خود احساس نکنند. از این رو تربیت فرزندان بهویژه در سنین رشد، با اختلال مواجه میشود و زمینه آسیبپذیری آنان به دلیل فقدان کنترل و نظارت، افزایش مییابد. چنانچه آمار بزهکاری فرزندان در خانوادههای فاقد حضور مادر، بیشتر است .
6 ـ دوران کودکی مهمترین زمان پرورش عاطفی فرزند است و عدم حضور مادر بهویژه در سه سال ابتدایی حیات، حیات کودک را با مشکلات عاطفی مواجه میسازد. سپردن فرزندان به مهد کودک نیز به دلیل آن که فعالیتهای پرورشی مهد کودکها ا قاعدتاً با انگیزههای اقتصادی انجام میشود، نمیتواند جایگزین بسیار مناسبی برای مادر باشد
7 ـ گفته میشود که زن به دلیل حضور در خارج از منزل، به ناچار به اتخاذ روشها و تنظیماتی در اداره زندگی میپردازد که بیشترین نظم و کارآیی را نتیجه دهد. به عبارت دیگر گرچه حضور کمّی زن در خانه کاهش مییابد، اما کیفیت حضور وی تقویت میشود؛ هم در ساعات کمتر به فعالیتهای بیشتری میپردازد و هم فرزندان را با چگونگی تصمیمگیری و انجام امور خود آشنا میکند. بنابراین فرزندان مادران شاغل، توانمندتر و از پشتکار بیشتری برخوردارند .
8 ـ مستمر و منظم بودن ساعات کار نیز پیامدهایی خواهد داشت.اشتغال تمام وقت بانوان که گاه با طی مسافت آمد و رفت به 10 ساعت در روز بالغ میگردد، با در نظر گرفتن حفظ فعالیتهای خانگی، به فشار مضاعف و استهلاک قوای جسمی و روحی زنان میانجامد. امروزه فشار مضاعف به عنوان یکی از مهمترین آثار اشتغال زنان مورد توجه دانشوران واقع شده است. توصیههای فمینیستی به ضرورت مشارکت مردان در کارهای خانگی نیز چندان ثمربخش نبوده است .
9 ـ فعالیت خانگی زنان با وجود تکراری و سنگین بودن، انعطافپذیر است و آنان کارهای خانگی را با میل خود تنظیم و جا به جا میکنند. از این رو با ویژگی انعطافپذیر زنانه کاملاً هماهنگ است. چنین امتیازی البته در اشتغالات رسمی مشاهده نمیشود. این عدم تناسب میتواند به فشارهای عصبی و بیماریهای روانی و همچنین به کاهش کارآیی آنان در محیط خانواده، که انجام فعالیت مادری و همسری به نشاط کامل نیازمند است، منجر گردد .
10 ـ خستگی ناشی از کار خانگی و کار مزدوری سبب میشود که زن در رابطه زناشویی ـ در ارتباطات کلامی و ارتباطات جنسی، کمتر فعال شود و این خود به مخاطراتی در روابط خانوادگی میانجامد.برخی آثار اشتغال نیز ناشی از نوع فعالیتی است که زنان به آن اشتغال دارند؛ از جمله :
11 ـ به دلیل آن که در برنامهریزیهای ملی مربوط به اشتغال به ویژگیهای زنانه چندان توجه نمیشود، زنان نیز در عرصههای مشابه مردان و با شرایط مشابه به فعالیت میپردازند که هم به طبیعت زنانه آنان لطمه وارد میسازد و هم به کاهش حضور خانگی آنان در ساعات حساس میانجامد؛ به عنوان مثال نتیجه کشیکهای شبانه، عدم حضور در کنار اعضای خانوادگی در ساعاتی است که عدم حضور آنان بیشتر حس میشود. حضور در عرصههای مردانه نیز سبب کمرنگ شدن صفات زنانه و برعکس پذیرش صفاتی چون میل به تسلطگری است که مردانه تلقی میشود. این تغییرات سبب میشود که زن در محیط خانواده، آنجا که ویژگیهای زنانه کارآیی خود را آشکار میسازند، فعال عمل نکند
اسلام و اشتغال زنان
1 ـ بیکاری و کسالت، از رذائل اخلاقی است که میتواند منشأ گناهان بسیاری گردد و کار، فضیلتی است که هم به تعادل جسمی و روحی کمک میکند و هم به جلب فضل خداوند؛ اما ارزشمندی کار و فعالیت، ضرورتاً به معنای ارزشمند شمردن نوعی خاص از آن (کار خارج از خانه در ساعات مشخص و...) نیست .
2 ـ حضور زنان در عرصه فعالیتهای اقتصادی درآمدزا هیچگاه تحریم نشده است . در شرع اسلام به درستی به این نکته توجه شده است که گاه زنان برای تأمین اقتصادی خود نیازمند کسب درآمدند، گاه خانواده نیازمند کار زن است و گاه جامعه به فعالیت زنان نیازمنداست. از سوی دیگر، احترام عمل هر شخصی و استحقاق اجرت در مقابل عمل مفید ـ در مواردی که انجام عمل وظیفه واجب شخص نباشد ـ از ضروریات دینی و عقلایی است.[1] در آیه 233 بقره به استحقاق اجرت زن در مقابل رِضاع تصریح شده است .
3 ـ در نظام برنامهریزی اسلام، مدیریت خانواده بر عهده مرد است. مسئولیت مرد در سرپرستی خانواده هم زمان به دو نکته اشاره میکند؛ از یک سو مرد مکلف به تأمین مخارج خانواده و مصالح خانواده است و نمیتواند در حوزه سرپرستی از خود رفع مسئولیت نماید. گرچه تأمین هزینههای والدین، فرزندان و همسر بر عهده سرپرست خانواده است، اما تأمین هزینههای دو گروه اول، موکول به ناتوانی آنان در تأمین هزینههای شخصی است؛ حال آنکه تأمین هزینههای همسر، طبق شئونات وی، وظیفهای واجب است که در فرض توانگری زن نی ساقط نمیگردد. به علاوه برخلاف نفقه فرزندان، نفقه همسر بر عهده مرد، صرفاً یک وظیفه واجب نیست، بلکه دین به حساب میآید؛ به این معنا که در صورت عدم پرداخت، بدهکار خواهد بود. بنابراین تأمین هزینههای خانواده علیالأصول بر عهده زن نیست .
از سوی دیگر، حق مرد در مدیریت خانواده باید مورد احترام قرار گیرد و اعضای خانواده سرپرستی وی را بپذیرند. این سرپرستی تا زمانی که مرد به دلیل عوارضی چون: جنون، اعتیاد خطرناک و... فاقد شرایط سرپرستی نگردد، استمرار دارد. بنابراین زن در خانواده، نقشی چون وزیر و معاون خواهد داشت و نباید خانواده با بحران سرپرستی مواجه گردد. در نتیجه دیدگاه اسلامی، موضوع دموکراسی در خانواده و یا توزیع وظایف سرپرست میان پدر و مادر را به مصلحت خانواده ندانسته و نپذیرفته است. از اینجا میتوان دریافت که فراخوان زنان به اشتغال، به منظور ایجاد تغییر در ساختار خانواده و مقابله با سرپرستی مرد، مورد تأیید دین نیست .
4 ـ در ادبیات اسلامی، تلاش مرد برای تأمین هزینههای خانواده، تلاشی ارزشمند و به منزله مجاهده در راه خداوند است. به علاوه به سرپرست خانواده توصیه میشود که در تأمین هزینهها، پای را از حدّ واجب فراتر گذاشته و بر خانواده خود توسعه دهد. از سوی دیگر، آنچه برای همسر ارزشمند شمرده میشود کنترل سبد هزینههای خانواده و کم کردن مخارج است. به علاوه تلاش زن در تأمین هزینههای خانواده در حالت عادی نه ارزشمند است و نه مطلوب. شاید یکی از دلایل عدم مطلوبیت آن، سلب مسئولیت از سرپرست خانواده باشد. روایات متعددی مشارکت زنان با همسران در امور اقتصادی به خاطر فزونطلبی آنان و تأمین هزینههای مرد توسط همسر، از امور مذموم شمردهاند.[2] از جمله ر.ک : مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 6، ص 305، ح 6، ج 52 ، ص 192، ج 26، ج 75 ، ص 22، ح 83
5 ـ از آنجا که عوامل انسانی مهمترین نقش را در پیشبرد حیات اجتماعی جوامع ایفا میکنند و زن در نقش همسر و مادر در ایجاد تعادل عاطفی و روانی، ایجاد فضائل اخلاقی و استحکام شخصیت مهمترین نقش را عهدهدار است . همسری و مادری، دو نقش ارزشمند به حساب آمدهاند. هم تجردگرایی دختران، محرومیت از به دست آوردن چنین ارزشهایی است که غالباً جبرانناپذیر است و هم ایفای نقشهایی که کارآمدی زن در دو نقش فوق را با مشکل مواجه میکند، مرجوح و نامبارک میباشد. از این رو اشتغال زنان نباید به ناکارآمدی آنان در عرصه حیات خانوادگی بینجامد .
6 ـ گاه فقیه، احکام فرد مکلف در موضوع اشتغال را بیان میکند. در این صورت اشتغال زنان به امور مباح را منوط به کسب رضایت همسر در خروج از منزل، امری مجاز میداند و گاه درصدد است تا وظیفه نظام اسلامی را در موضوع اشتغال زنان ترسیم نماید. در فرض دوم، موضوع، در حوزه مصلحت امت اسلامی مورد تحلیل قرار خواهد گرفت و حکومت موظف است آنچه را به مصلحت امت اسلام است، پیگیری کند. در حوزه سنجش مصلحت، آموزههای فقهی، اعتقادی و اخلاقی دین همراه با تحلیل شرایط اجتماعی یک جا ملاحظه میشوند؛ به عنوان مثال برخی آموزههای دینی به تفکیک جنسیتی در عرصه اشتغال نظر داشتهاند؛ برخی مشاغل را متناسب با مردان و برخی را متناسب با وضعیت طبیعی زنان دانستهاند؛ به عنوان مثال بر این نکته تأکید کردهاند که واگذاری مشاغل سنگین به زنان، پیامدهایی بر خود زنان خواهد داشت. از این رو در برنامهریزی اجتماعی حکومت موظف است زنان را به سمت عهدهداری مشاغل سبک و متناسب با طبیعت آنان تشویق نماید .
گرچه تدوین سیاستهای و برنامههای نظام اسلامی در موضوع اشتغال زنان فعالیتی گسترده، عمیق و کارشناسانه است اما براساس آن چه ذکر شد میتوان وظایف نظام در قبال اشتغال بانوان را به اجمال مورد توجه قرار داد :
1 ـ اصلاحات فرهنگی به منظور برجستهشدن و کارآمدی نقش مادری و همسری زن و قرار گرفتن فعالیتهای دیگر در اولویتهای بعدی .
2 ـ تأمین حداقل معیشت برای افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعالیتهای اجباری درآمدزا .
3 ـ حمایت ویژه از اشتغال زنان و مردان سرپرست خانواده در قالب واگذاری اولویتهای استخدامی، معافیتهای بیمهای و... به گونهای که تمایل کارفرما به جذب افراد مجرد، کاهش یابد .
4 ـ حمایتهای خاص تأمین اجتماعی از زنانی که به اضطرار، سرپرستی خانواده را به عهده میگیرند .
5 ـ اصلاح نظام آموزشی باتوجه به کارآمدیها و ویژگیهای هر یک از دو جنس و انتظارات جامعه از آنان. اصلاح نظام آموزشی و ایجاد رشتههای متناسب با زنان که آنان را در اولویت جذب قرار دهد، زمینهساز تمایل آنها به سمت احراز مشاغل متناسب با وضعیت تحصیلی و تخصصی خواهد شد .
6 ـ توسعه مشاغل خانگی و تجزیه نمودن فعالیتهای صنعتی قابل تجزیه به گونهای که در منزل قابل انجام باشد .
7 ـ ایجاد مشاغل نیمهوقت و انعطافپذیر .
8 ـ ایجاد تسهیلاتی که زنان بتوانند پس از برخورداری از مرخصیهای طولانی به دلیل پرورش فرزند، به محیط کار باز گردند .
9 ـ تشویق زنان و مردان به حضور در عرصههای متناسب با ویژگیهای هر یک از دو جنس در قالب طرحهای حمایتی خاص .
10 ـ تشویق زنان به حضور در فعالیتهای گروهی غیردولتی از جمله: در امور خیریه، امداد، حمایت از سالمندان، پژوهش، هنر و حفظ محیط زیست .
منبع:نشریه حوراء
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}