کاربرد صنایع دستی در تمدن‌ بشري‌

نویسنده: حمد علي‌ محراب‌ بيگي‌
بناهايي‌ كه‌ به‌ دست‌ انسان‌ ساخته‌ مي‌شود، جلوه‌هايي‌ از نگرش‌ او به‌ جهان‌ هستي‌ است‌ كه‌ مبين‌ قوّة‌ فكري‌ و ساختار فرهنگي‌ ـ اجتماعي‌ افراد آن‌ جامعه‌ است‌. اين‌ برداشت‌ كه‌ معماري‌ مي‌تواند ديدگاهي‌ طبيعي‌ يا مافوق‌ طبيعي‌ داشته‌ باشد در هر حال‌ خارج‌ از تأثير محيط‌ اطراف‌ و اقليم‌ جغرافيايي‌ انسان‌ نيست‌، لذا در بررسي‌ معماري‌ يك‌ بنا، ابتدا بايد جهان‌ و جهان‌ بيني‌ سازنده‌ آن‌ بنا را مورد كنكاش‌ قرار داد تا بتوان‌ افكار و عقايد او را در حجمي‌ از آرايش‌ فضا مشاهده‌ كرد .
معماري‌ سنتي‌ ايران‌ ،تجلي‌ نمادين‌ جهاني‌ ابدي‌ و ازلي‌ است‌ كه‌ اين‌ جهان‌ را محلي‌ گذرا و واسطه‌اي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ مرتبه‌اي‌ والاتر به‌ منظور وصول‌ به‌ آرامش‌ دروني‌ مي‌داند ؛ معماري‌ ايران‌ كه‌ به‌ صورت‌هاي‌ گوناگون‌ در بناهاي‌ مختلف‌ متجلي‌ گشته‌، جايگاه‌ خاصي‌ را داراست‌ كه‌ در آن‌ ،عقايد و رسوم‌ و آيين‌ها در شرايط‌ جغرافيايي‌ و اقليمي‌ نمود بارزي‌ دارد و حاصل‌ دسترنج‌ هنرمنداني‌ است‌ كه‌ براي‌ اعتلاي‌ اين‌ هنر با تكيه‌ بر ايمان‌ خويش‌ ،از جانِ خود مايه‌ گذاشته‌ و در اين‌ راه‌ از هيچ‌ كوششي‌ دريغ‌ نورزيده‌اند. همراه‌ با اساتيد معماري‌، استادان‌ صنايع‌ دستي‌ نيز با همان‌ تفكر فوق‌ اما تجلي‌ يافته‌ در هنرِ خاص‌ خويش‌، تكامل‌ بخش‌ و اثرگذار بر معماري‌ سنتي‌ ايراني‌ بوده‌اند .
تزيين‌ و آرايش‌ ساختمان‌ كه‌ جزء لاينفك‌ معماري‌ محسوب‌ مي‌شود در آجركاري‌، كاشي‌ كاري‌، گچبري‌ و آينه‌ كاري‌ در كنار قالي‌ بافي‌، گليم‌ بافي‌، قلمكاري‌ ، سفالگري‌، منّبت‌ كاري‌، كنده‌ كاري‌ چوب‌، گره‌ چيني‌ و همچنين‌ ساير دست‌ آوردهاي‌ صنايع‌ دستي‌ نمود يافته‌ و پيوندي‌ يگانه‌ ايجاد نموده‌ كه‌ فضاي‌ معماري‌ ايران‌ را آكنده‌ از زيبايي‌ معنوي‌ مي‌سازد و اين‌ خود زيبايي‌ ظاهري‌ را نيز به‌ همراه‌ دارد
معماري‌ با ساير هنرهاي‌ ايراني‌ ،تارهاي‌ به‌ هم‌ تنيدة‌ يكپارچه‌اي‌ است‌ كه‌ از يكديگر تأثير پذيرفته‌اند ؛ به‌ ويژه‌ صنايع‌ دستي‌ كه‌ علاوه‌ بر تزييني‌ بودن‌ و جنبه‌هاي‌ زيبايي‌ شناسانه‌، نقش‌ كاربردي‌ در زندگي‌ روزمره‌ افراد جامعه‌ دارد. صنايع‌ دستي‌ به‌ دليل‌ عدم‌ نياز به‌ سرمايه‌گذاري‌ بسيار و وجود مواد اولية‌ محلي‌ براي‌ توليد و وجود زمينه‌هاي‌ توسعه‌ در مناطق‌ مختلف‌ و ايجاد ارزش‌ افزودة‌ بالا، بخش‌ عظيمي‌ از نيروي‌ انساني‌ و اقتصادي‌ ايران‌ را به‌ خود مشغول‌ كرده‌ است‌ و اين‌ امر در معماري‌ سنتي‌ نقش‌ ِ بارزي‌ دارد. صنايع‌ دستي‌ و معماري‌ همواره‌ مكمل‌ يكديگر بوده‌اند و داراي‌ ويژگي‌هاي‌ مشترك‌ مي‌باشند .
بناهاي‌ ايراني‌ مانند مسجد، مناره‌، خانه‌، باغ‌، پل‌، قلعه‌، آب‌ انبارها و... هر كدام‌ به‌ نوعِ خاصي‌ از صنايع‌ دستي‌ نياز دارد كه‌ برخي‌ از انواع‌ آن‌ كاشي‌ كاري‌، مشبّك‌ كاري‌، نقاشي‌ ديواري‌، منّبت‌ كاري‌ و غيره‌ است‌. تنوع‌ اقليم‌ آب‌ و هوايي‌ در ايران‌ موجب‌ گوناگوني‌ بسيار در معماري‌ و تزيين‌ آن‌ گرديده‌ است‌ و در نتيجه‌ انواع‌ و اقسام‌ صنايع‌ دستي‌ در تزيين‌ معماري‌، نقشِ عمده‌اي‌ دارند .
صنايع‌ دستي‌ در رشته‌هاي‌ گوناگون‌ همچون‌: قالي‌بافي‌ ،گليم‌بافي‌، سفالگري‌ ،آبگينه‌ سازيِ محصولاتِ فلزي‌ ، سنگ‌تراشي‌، چوب‌ تراشي‌ ، حصيربافي‌ ، كاشي‌ كاري‌ تا رودوزي‌ها ارتباط‌ مستقيم‌ با معماري‌ دارد به‌ طوري‌ كه‌ ساخت‌ شكل‌ آنها بستگي‌ به‌ فضاي‌ معماري‌ سنتي‌ ايراني‌ دارد و همين‌ طور بعضي‌ از اجزاء و فضاهاي‌ معماري‌، متناسب‌ با كالاهاي‌ صنايع‌ دستي‌ ساخته‌ مي‌شود . معماري‌ سنتي‌ ايران‌ در ايجاد صورت‌هاي‌ مختلف‌ صنايع‌ دستي‌ نيز نقشِ عمده‌اي‌ را به‌ عهده‌ داشته‌ است‌ ؛ به‌ طور مثال‌ بافنده‌، اندازه‌ قالي‌ را براساس‌ وسعت‌ اتاق‌ها مي‌بافد و سفالگر براساس‌ جايگاه‌ سفال‌ در فضاي‌ ساختمان‌ شكل‌ و حجم‌ مورد نظر را مي‌سازد . هماهنگي‌ صنايع‌ دستي‌ با معماري‌ نه‌ تنها از نظر فرم‌ و رنگ‌ بلكه‌ از نظر محتوايي‌ نيز هم‌ خواني‌ دارد و هنرمند سعي‌ نموده‌، ارتباط‌ خويش‌ با طبيعت‌ و ديدگاه‌ معنوي‌ خويش‌ نسبت‌ به‌ هستي‌ را متجلي‌ سازد .
صنايع‌ دستي‌ به‌ علت‌ تنوع‌ و وسعت‌ در رشته‌هاي‌ گوناگون‌، كاربردهاي‌ زيادي‌ در تزيين‌ معماري‌ دارد كه‌ شامل‌ چهار بخش‌ مي‌شود :تزيين‌ نماي‌ بيروني‌ ؛ تزيين‌ فضاهاي‌ ورودي‌ ؛ تزيين‌ درونِ بنا ؛ تزيين‌ فضاي‌ اتصالِ درون‌ و بيرون‌ بنا .
تزيينات‌ بيروني‌ ساختمان‌ بايد به‌ نحوي‌ باشد كه‌ در برابر تغييرات‌ آب‌ و هوا و نور خورشيد مقاوم‌ باشد و كيفيت‌ خود را از دست‌ ندهد. اين‌ تزيينات‌ بيش‌تر شامل‌ كاشي‌ كاري‌ به‌ صورت‌ معرّق‌ يا هفت‌ رنگ‌ مي‌باشد كه‌ علاوه‌ بر تزيين‌ بنا با نقوش‌ و رنگ‌هاي‌ گوناگون‌، عايقي‌ در برابر برف‌ و باران‌ و گرما و سرما است‌. كاشي‌ كاري‌ در معماري‌ ايران‌ در واقع‌ شناسنامه‌ بنا مي‌باشد و تاريخ‌ مشخص‌ و سيرِ تحولي‌ منظمي‌ را دارا است‌.
با آغاز دوره‌ اسلامي‌، كاشي‌ كاري‌ در اماكنِ مذهبي‌ تجلي‌ خاصي‌ مي‌يابد، محراب‌ و گنبدِ مسجد شيخ‌ لطف‌ ـ الله‌ و گنبدِ مزار شاه‌ نعمت‌ اللّه‌ ولي‌ در ماهانِ كرمان‌، مسجد كبود تبريز و گنبد مسجد چهار باغ‌ اصفهان‌، نمونه‌ بارز اين‌ هنر مي‌باشد .
كاشي‌ كاري‌، مهمترين‌ ويژگي‌ تزيين‌ معماري‌ سنتي‌ ايران‌ است‌ كه‌ ادامة‌ همان‌ آجركاري‌ است‌.
نكته‌ حائز اهميت‌ در كاشي‌ كاري‌ ايران‌ رنگ‌ لعاب‌ است‌، رنگ‌ كاشي‌هاي‌ ايراني‌ اكثراً فيروزه‌اي‌ و لاجوردي‌ بوده‌ و رنگ‌هاي‌ سفيد و سبز و طلايي‌ نيز در درجه‌ دوم‌ مي‌باشد و اين‌ رنگ‌ها در بين‌ هنرهاي‌ سنتي‌ ايران‌ مشترك‌ مي‌باشند .
فضاهاي‌ ورودي‌ بنا در معماري‌ ايراني‌ و خصوصاً بناهاي‌ مسكوني‌ و مذهبي‌ بخشِ مهمي‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌ كه‌ با پوششي‌ به‌ صورت‌ سايه‌بان‌ با طاق‌ كماني‌ همراه‌ بوده‌ است‌ .تزيين‌ اين‌ قسمت‌ از بنا عموماً كاشي‌ كاري‌ است‌، در ضمن‌ نمونه‌هاي‌ آينه‌كاري‌ و مشبك‌ كاري‌ آجري‌ نيز وجود دارد .
آينه‌ كاري‌ از هنرهاي‌ ظريفي‌ است‌ كه‌ در نماسازي‌ داخلي‌ بناها، در بالاي‌ ازاره‌ها ، زيردورها ، طاق‌ها، رواق‌ها ، شبستان‌ها، سرسراها و موارد ديگر به‌ كار مي‌رود .
مقرنس‌ كاري‌ و گچ‌ بري‌ نيز از تزيينات‌ معماري‌ محسوب‌ مي‌گردد. مقرنس‌ كاري‌ كه‌ تداوم‌ آجر چيني‌ است‌ توازني‌ را القا مي‌نمايد كه‌ گويي‌ وظيفه‌ انتقال‌ سقف‌ يا گنبد بر پايه‌ها را داراست‌ و همانند نسبت‌ آسمان‌ به‌ زمين‌ است‌ .
تزيينات‌ داخلي‌ يك‌ بنا نسبت‌ به‌ نوع‌ آن‌ تفاوت‌هاي‌ گوناگوني‌ دارد و اين‌ تفاوت‌ در دوره‌هاي‌ گوناگون‌، تنوع‌ بيش‌تري‌ به‌ خود مي‌گيرد ولي‌ در همة‌ آنها وجوه‌ مشتركي‌ نيز وجود دارد و از آن‌ جمله‌ ايجاد فضايي‌ است‌ كه‌ انسان‌هاي‌ استفاده‌ كننده‌ از آن‌ بنا، آمالشان‌ در آن‌ تحقق‌ مي‌يابد و آرامش‌ مي‌يابند. در تزيين‌ داخلي‌ يك‌ بنا از تنوع‌ هنر صنايع‌ دستي‌ استفاده‌ بيش‌تري‌ مي‌توان‌ نمود. قالي‌ علاوه‌ بر زيرانداز بودن‌ يكي‌ از اجزاي‌ مهم‌ در تزيين‌ فضاي‌ داخلي‌ بناهاي‌ ايراني‌ مي‌باشد. زيرا كف‌ بنا را كه‌ انسان‌ها بر آن‌ مي‌نشينند و مي‌خوابند، مي‌پوشاند و گاه‌ نيز به‌ عنوان‌ تزييني‌ زيبا بر ديوار كوبيده‌ مي‌شود و گاهي‌ نيز از قالي‌هاي‌ دو طرفه‌ به‌ عنوان‌ سطحي‌ جدا كننده‌ بين‌ دو فضا استفاده‌ مي‌شود. نزديكي‌ طرح‌ و نقشِ قالي‌ با نقوشِ كاشي‌، نزديكي‌ و انسجامِ هنرهاي‌ ايراني‌ را بيان‌ مي‌دارد .
زير اندازهاي‌ ديگري‌ چون‌ گليم‌ ،جاجيم‌ و منسوجات‌ سنتي‌ و پرده‌هاي‌ قلمكار با كاربردهاي‌ گوناگون‌ و وسايل‌ تزيين‌ شده‌ با خاتم‌ و منّبت‌ و معرق‌ چوب‌، انواع‌ رودوزي‌ها و اشياي‌ فلزي‌ ، همه‌ و همه‌ ،آرايش‌ دهنده‌ محل‌ زندگي‌ ايراني‌ مي‌باشند. صنايع‌ دستي‌ در معماري‌ ايران‌ تنها نقشِ مزّين‌ كنندة‌ فضا را ندارند بلكه‌ هر كدام‌ در جايگاه‌ خود كاربردهاي‌ گوناگوني‌ دارد .
تزيين‌ بين‌ فضاي‌ داخلي‌ و خارجي‌ شامل‌ درها و پنجره‌هاست‌. «درِ» بناها كه‌ در گذشته‌ از چوب‌ ساخته‌ مي‌شد مأوايِ سرپنجه‌ هنرمندانِ منّبت‌ كار و فلز كار بود. «در»هاي‌ كنده‌ كاري‌ شده‌ و منبت‌ كاري‌ همراه‌ با كلون‌هاي‌ بسيار زيباي‌ فلزي‌ ،جايگاه‌ و اهميت‌ بنا را روشن‌ مي‌ساخت‌. نقوشِ ايجاد شده‌ بر روي‌ درها هم‌ چون‌ نقوشِ نمادين‌، در هنرها جلوه‌گاهِ تفكر و فرهنگِ ايراني‌ است‌. نقش‌ «خورشيد» كه‌ مهم‌ترين‌ نقشِ موجود بر روي‌ درها مي‌باشد، علامتي‌ براي‌ روشني‌، بركت‌ و سلامتي‌ براي‌ صاحبخانه‌ است‌ .
پنجره‌ نيز كه‌ اشاعه‌ دهنده‌ نور و روشني‌ به‌ فضاي‌ داخلي‌ مي‌باشد اكثراً با چوب‌، گره‌ چيني‌ مي‌شود .و گاه‌ با شيشه‌هاي‌ رنگين‌ ،رنگين‌ كماني‌ از نور را در فضاي‌ داخلي‌ ايجاد مي‌نمايد .

پی‌نوشتها

1ـ زمرشيدي‌، حسين‌ ،گره‌ چيني‌ در معماري‌ اسلامي‌ و هنرهاي‌ سنتي‌ ،تهران‌، مركز نشر دانشگاهي‌ ،1365 / ص‌ 32 .

منبع: http://www.e-resaneh.com