عدم رابطه و مذاکره با آمریکا ؛ چرا؟
عزل و نصب پادشاهان و دست درازی به منابع نفتی و غیر نفتی ایران به امری طبیعی و قانونی! برای غارتگران جزیره ی بریتانیا درآمده بود. به محض افول قدرت استعارگر پیر، استعمارگر جدید پا به عرصه ی سیاست گذاشت تا بسان خلف ناصالح خود به چپاول کشورها و به ویژه ایران بپردازد. ایالات متحده آمریکا، به عنوان یک قطب نوظهور در عرصه ی سیاست محسوب می شد و با حضور قلدرانه ی خود در اقصی نقاط جهان سیطره ی انگلستان را کمرنگ می نمود.
تاریخ سیاسی ایران طی سال های حکومت محمدرضا پهلوی، دخالت ها و یاغی گری های دولت ایالت متحده را گواهی می دهد؛ چه آنجا که با تحمیل حق کاپیتولاسیون ـ حق مصونیت مستشاران امریکایی ـ یکی از خفت بارترین قوانین ظالمانه در ایران را رقم زد و چه آنجا که با حمایت مطلق از پادشاه مسحور در قدرت و مرکوز در تباهی ایران، پایه های استبداد محمد رضا شاهی را تشدید می کرد و چه آنکه با سرنگونی دولت قانونی ایران در پی طرح ریزی کودتای 28 مرداد، نقض ابتدایی ترین حقوق انسانی را رقم زد.
اما با پیروزی انقلاب اسلامی، طومار یانکی ها نیز درهم پیچیده شد و سرآغاز استقلال ملت ایران با قطع شدن روابط با آمریکا رقم خورد. با این حال، دولت کینه توز آمریکا که با پیروزی انقلاب، خود را مغبون این نهضت الهی می دانست،
از هر عملی بر ضد نظام جمهوری اسلامی دریغ نکرد و با اعمال غیرانسانی ترین تحرکات علیه ایران، از قبیل کودتا، تحریک و تحهیز صدام بر ضد ایران، تحریم و به ویژه آدم کشی آشکار در جریان سرنگون ساختن هواپیمای مسافربری ایران در تاریخ 12 تیر ماه 1367 و ده ها عمل ددمنشانه ی دیگر در پی خالی کردن عقده های روانی خود بود. اما موضع قاطع امام و پس از ایشان، رهبر معظم انقلاب در برابر زورگویی های دولتمردان ایالات متحده و نفی هرگونه رابطه با نماد استعمار و استکبار دوران از سوی آن دو بزرگوار، عملا نقشه های آمریکایی را ناکام می نمود.
اکنون پس از 28 سال حاکمیت نظام جمهوری اسلامی و بعد از آنکه ارتش امریکا در باتلاق افغانستان و پس از آن عراق گیر افتاده و به تبع آن سیاستمداران امریکایی نیز در باتلاق خود ساخته دست و پا می زنند، دست نیاز آنان به سوی جمهوری اسلامی ایران دراز شد تا شاید بتوانند با تدابیر ام القرای جهان اسلام (کشور اسلامی ایران) از بن بست عراق نجات یابند. جریان مذاکره ایران با امریکا در مورد عراق برق شادی را در چشم آنانی که چشم امید به ایالات متحده بسته بودند، پدیدار کرد.
آنان به خیال خود این مذاکره را زمینه ساز ایجاد رابطه با آمریکا قلمداد کردند، اما موضع قاطع رهبر معظم انقلاب مبنی بر این که «این مذاکره فقط جهت تفهیم وظایف اشغالگران در مورد عراق است» آب پاکی را روی دست خواهندگان رابطه ی ایران و آمریکا ریخت. راستی! چرا رهبر معظم انقلاب همچنان بر موضع خویش مبنی بر عدم رابطه و عدم مذاکره با آمریکا پافشاری می کنند؟
1. امریکا مظهر سلطه و جنایت
یکی از دلایلی که بر موضع گیری رهبر انقلاب بسیار مؤثر است، خصایل فکری و سیاسی دولتمردان آمریکایی است. از منظر ایشان، دولت آمریکا دارای روحیه ی استکباری (1)، مظهر سلطه (2)، نماد توطئه و کودتا و ترور (3) و جنایتکار (4) است و دولتی با این خصوصیات به عنوان ام الفساد قرن (5) به شمار می آید. آیا ارتباط با این دولت، منطقی به نظر می رسد؟2. علل مخالفت آمریکا با نظام جمهوری اسلامی
امریکا با نظام جمهوری اسلامی مخالف است و این مسئله، حقیقتی است که نمی توان انکارش نمود. اما اینکه علل اصلی مخالفت دولتمردان ایالت متحده با جمهوری اسلامی چیست، با اعتقاد رهبری، ریشه در پنج عامل مهم دارد: اولین علت آن است که جمهوری اسلامی ایران با توسعه طلبی و استعمارگری آمریکا مخالف است (6). دوم آنکه، شاکله نظام جهوری اسلامی بر مبنای فرامین دین اسلام بنا نهاده شده است و اسلام خواهی نظام چیزی نیست که باب طبع آمریکایی ها باشد. سومین عامل، حمایت ایران از ملل آزادیخواه، به ویژه فلسطین است (8).عامل بعدی مخالفت نظام اسلامی با ولیده ی نامشروع استکبار در منطقه، یعنی رژیم صهیونیستی است (9) و بالاخره عامل پنجم، طراحی و زمینه سازی انقلاب اسلامی در زمینه ی یک بیداری جهانی است.(10) در حالی که نظام جمهوری اسلامی بر این پنج اصل اساسی پافشاری می کند و ذره ای از این اصول خدشه ناپذیر عقب نشینی نمی کند، آیا می توان انتظار داشت که آمریکایی ها هم از دشمنی خود با جمهوری اسلامی دست بردارند؟ آیا ایجاد هر گونه رابطه با توجه به هژمونی سلطه طلبی آمریکا عقلانی است؟
3. اهداف آمریکا در کشورهای جهان سوم
هدف آمریکا از داشتن رابطه با کشورهای جهان سوم و به ویژه ایران، حضور همه جانبه در این کشورهاست. و هدف از حضور همه جانبه در مواردی از قبیل: تحمیل سلطه (11) ایجاد وابستگی (12) گسترش سیطره ی سیاسی اقتصادی (13) ایجاد قرنطینه سیاسی به منظور جلوگیری از خودباوری و وحدت ملتها (14) ترویج فساد اخلاقی (15) و ... خلاصه می شود. بی گمان در صورت ایجاد رابطه با این دولت متجاوز و یاغی، اهداف مذکور در رأس اهداف و برنامه های ایالات متحده قرار خواهد گرفت.4. اهداف آمریکا از گرایش به مذاکره
به اعتقاد رهبر فرزانه انقلاب، آمریکایی ها با مطرح کردن بحث مذاکره، اهداف مختلفی را مد نظر دارند: هدف از طرح این پیشنهاد در وهله ی اول به نیات پلید و شیطانی آمریکایی ها (16) برمی گردد، چرا که آنان درصددند تا با طرح مذاکره، اولا سلطه ی خود را به ایران تحمیل کنند(17). ثانیا ابرقدرتی خود را ثابت کنند (18). ثالثا سیاست ها و نظرات امام را مخدوش و این طور وانمود کنند که ملت ایران و مسئولان نظام از حرف امام خمینی برگشته اند(19). دیگر آنکه با مطرح کردن مذاکره، قبح رابطه و گفت وگو با آمریکا را شکسته (20) و آن را امری عادی جلوه دهند.هدف پنجم آنان ایجاد اختلافات داخلی است. چرا که بحث عدم مذاکره و عدم رابطه با آمریکا یکی از محورهای وحدت ملی است (21). هدف ششم آن است که با طرح این مسئله که انقلاب اسلامی با آن صلابت، همه ی حرف ها و داعیه ها را کنار گذاشت و از گذشته ی خود توبه کرد، به حیثیت انقلاب اسلامی لطمه بزنند(22) و ضمن آن، محوریت انقلاب اسلامی در جهان را حذف کنند(23) و یأس در دل کشورهای مستضعف که چشم امید به ایران دارند ایجاد کنند. (24) هدف نهایی آنکه به دولت های وابسته به آمریکا تقویت روحی تزریق کنند و بگویند ایران به دلیل عدم وابستگی مجبور به مذاکره و رابطه با ایران شد. (25)
5. علل نفی مذاکره و قطع رابطه
از این گذشته، بر اساس قاعده ی نفی سبیل، وضع هرگونه سلطه پذیری در اسلام، از آنجا که نظام جمهوری اسلامی، نظامی بر آمده از آموزه های اسلامی است، نمی تواند با کشوری رابطه داشته باشد که این رابطه به سلطه پذیری منتج گردد. (27)
غیر این، نفی و قطع رابطه، نشانگر نفی قیومیت آمریکاست (28) و همین مسئله یکی از اهداف انقلاب اسلامی به شمار می آید. نفی مذاکره نیز مسئله ای بسیار مهم است. چرا که به تعبیر رهبری، مذاکره با سلطه گری مانند امریکا از رابطه بدتر است (29). مذاکره و به تبع آن سازش با دولت زورگویی به نام آمریکا، موجب اختناق (30)، انحطاط فرهنگی و اقتصادی، (31) و باعث اسارت نظام اسلامی (32) خواهد شد.
6. شرایط ایجاد مذاکره و رابطه
نتیجه، واقعیت آن است که هیچ گاه چهار شرط قبلی محقق نخواهد شد. چرا که خوی استکباری آمریکایی ها و عمق عناد و کینه آنان نسبت به نظام جمهوری اسلامی قابل تغییر نیست. در این صورت، چگونه می توان با دولتی که همواره در صدد ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی است، انتظار مراوده و رابطه دوستانه داشت؟ آیا این مسئله با اصل استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی سازگار است؟
پی نوشت :
1. حدیث ولایت، ج 2، ص 301.
2. همان، ج 7، ص 165.
3. همان، ج 16 و 17، ص 12.
4. همان، ج 7، صص 196 ـ 195.
5. روزنامه جمهوری اسلامی، 1374/3/20.
6. حدیث ولایت، ج 2، ص 132.
7. همان، ص 180.
8 . همان، ج 3، صص 210 ـ 209.
9. روزنامه ی جمهوری اسلامی، 1375/1/8.
10. همان، 1377/8/13.
11. همان، 1373/6/5.
12. همان، 1372/6/6.
13. همان، 1374/10/6.
14. حدیث ولایت، ج 4، ص 287.
15. همان، ج 1، صص 24 ـ 245.
16. روزنامه جمهوری اسلامی، 1373/1/6.
17. همان، 1377/10/5.
18. همان، 1376/10/27.
19. همان.
20. همان.
21. همان.
22. روزنامه جمهوری اسلامی، 1372/8/13.
23. همان، 1376/10/27.
24. همان.
25. همان.
26. همان.
27. همان، 1375/10/25.
28. همان، 1373/1/6.
29. همان، 1376/11/16.
30. همان، 1374/8/14.
31. همان، 1376/8/15.
32. حدیث ولایت، ج 5، صص 52 ـ 51.
33. حدیث ولایت، ج 2، صص 60 ـ 59.
34. همان، ج 7، ص 124.
35. همان، ج 2، صص 78 ـ 77.
36. همان، ج 1، ص 160.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}