آسيب شناسي و راه كارهاي تقريب

نويسنده:حميد رضا قنبري نژاد اصفهاني
مقوله " تقريب " بدليل ارتباط و پيوند كلان با جامعه كشورهاي اسلامي، داراي پيچيدگي‌هاي ظريفي است. اين پيچيدگي بدين خاطر است كه كشورهاي اسلامي‌از پراكندگي جغرافيايي و سياسي زيادي برخوردارند؛ هرچند مي‌توان گفت سازمان كنفرانس اسلامي، مهمترين جايگاهي است كه اين كشورها در آن وزن ديپلماتيك و سياسي خود را نمايان مي‌سازند، با اين حال بايد تصريح كرد اين كشورها در اكثر بحران‌هايي كه ارتباط مستقيم با جهان اسلام دارد غايب بوده و حتي نسبت به بحران‌هايي كه مسلمانان در آنها مظلوم واقع مي‌شوند، اهتمام و توجه لازم را ندارند.
پيداست هدف از طرح شعار تقريب امت اسلامي عبارت از ايجاد انگيزه در ميان كشورهاي اسلامي‌براي اتخاذ مواضع روشن و متحد در قبال مهمترين بحران‌هاي سياسي و نظامي‌جهان اسلام است كه اتفاقاً از بزرگترين و تهديدآميزترين بحران‌هاي جهان به حساب مي‌آيند.
امروزه جهان اسلام داراي جمعيت قابل ملاحظه، ثروت بيكران و منابع انساني شايسته و مستعد و سرزمين‌هاي پهناوري است.
اما متاسفانه عليرغم اين مميزه‌ها و ويژگي‌هاي برجسته و منابع سرشار، جهان اسلام نتوانسته متناسب با ثقل سياسي و اقتصادي خود، نقشي موثر در روابط بين‌المللي ايفا كند و حتي از مهار بحران‌هايي كه دشمنان برون مرزي درون قلمرو كشورهاي اسلامي‌ايجاد كرده اندند، عاجزند.
بجز مسئله كليدي و اصلي جهان اسلام، كه عبارت از مسئله فلسطين است، در عراق، افغانستان، لبنان، كشمير و فيليپين، مسلمانان تحت فشار روبه ازدياد نظامي‌و جو ارعاب و قتل عام و كشتارها قرار دارند. با اين حال، كشورهاي اسلامي، بدليل وجود اختلافت، منازعات داخلي و همچنين پايبندي به اتحاد و ائتلاف‌هاي سوال برانگيز با طرف‌هاي خارجي، قادر به اتخاذ موضعي يكپارچه و متحد نبوده و نيستند.
اما اين موضوع، صرفاً در چارچوب مراودات سياسي زمامداران و حكمرانان كشورهاي اسلامي‌قابل تفسير است و نمي‌تواند تعبيري از اراده ملل اسلامي‌تلقي شود؛ زيرا وقايع و رويدادهاي جهان اسلام نشان داده است ملتهاي اسلامي مواضع و ديدگاه‌هاي متفاوتي نسبت به زمامداران و حكمرانان خود داشته و دارند كه در مناسبات مختلف، آن را نشان دادند.
بايد در نظر داشت قدرت‌هاي سلطه جوي جهاني، نقش تعيين كننده‌اي در دميدن روح اختلاف، رقابت و تنش ميان كشورهاي اسلامي‌ايفا كرده و آنها را عليه يكديگر برمي‌انگيزانند. يکي از مهم ترين تاکيتيک هاي دشمنان آن است که با حمايت صوري از يك كشور، آنرا در مقابل كشور اسلامي‌ديگري قرار داده و يا كشورهاي اسلامي‌را به دو گروه ميانه‌رو و افراطي تقسيم بندي نموده و ميانه‌روها را عليه گروه ديگر تحريك مي‌كنند.
از سوي ديگر، در حال حاضر آنچه كه در عراق و افغانستان مي‌گذرد، نمونه‌اي از بي تفاوتي و بي اعتنايي دولتمردان جهان اسلام نسبت به اصلي‌ترين مسايل مسلمانان است كه به ميزان زيادي اعتبار و منزلت مسلمانان و جايگاه آنان در سطح بين‌المللي را گرفته و بعلاوه شقاق و جدايي و اختلافات و تنش‌هاي موجود ميان آنان را بيش از پيش نمايان مي سازد.
اين در حالي است كه اين اختلافات و تنش‌ها در اصل مولود وضعيت حاكم بر مسلمانان كه از اصول قرآني براي تبيين نشانه‌هاو راه‌هاي زندگي‌شان بهره مي‌گيرند نبوده و در اصل زاييده سياست‌هاي پيدا و پنهان دشمنان خارجي در سايه اصل معروف " تفرقه بيانداز و حكومت كن " است.
نبايداز نظر دور داشت در حال حاضر دشمنان خارجي و بويژه محافل صهيونيست نسبت به ايجاد و گسترش تفرقه ميان شيعيان و اهل سنت، سرمايه‌گذاري خاصي كرده، مي‌كوشند تا در سطح جهان اسلام، سمت و سوي درگيري‌ها در جهت توسعه و دامن زدن به اختلافات ميان شيعيان و اهل سنت باشد که اين هوشياري بيش از پيش امت اسلامي را ميطلبد؛ به عنوان نمونه در لبنان اين هوشياري قابل ملاحظه حزب الله و پيروانش بود كه مانع از موفقيت طرح تفرقه افكنانه محافل صهيونيستي و آمريكايي در بهم زدن وحدت ميان شيعيان و اهل سنت گرديد.
با اين حال، انتظار مي‌رود كوشش‌هاي دشمنان عليرغم عدم كسب موفقيت چشمگير، همچنان ادامه يابد؛ زيرا نيروها و محافل طرفدار آمريكا در ميان برخي از دولت‌هاي ميانه‌روي عرب و همچنين در پاره‌اي از كشورهاي اسلامي‌از كوشش خود براي توسعه دايره درگيري‌ها و كشمكش‌ها ميان جوامع اسلامي‌باز نمي مانند و به توطئه چيني ادامه خواهند داد.
واقعيت اين است که فعاليت‌ها و اقدامات جريان هاي افراطي حاکم در برخي بلاد اسلامي، دقيقاً در راستاي تحركات واشنگتن براي ضربه زدن به وحدت اسلامي‌است و شايد خواسته و يا ناخواسته، به يكي از مهمترين برنامه‌هاي آمريكادر جهت استمرار حاكميت و نفوذ خود در خاورميانه و جهان اسلامي، خدمت مي‌كند.
در همين جاست که اهميت مقوله انسجام اسلامي كه بطور هوشمندانه‌اي از سوي رهبر فرزانه انقلاب اعلام گرديد و پژواك جهاني يافت، نمايان مي‌گردد. در واقع، دعوت به انسجام اسلامي، در متن خود دعوت به مقاومت و ايستادگي در مقابل اين دسته توطئه‌هاي اهريمنانه‌اي است كه از سوي سران برخي دولت ها دنبال مي‌شود.
هرچند كه دعوت به انسجام و تقريب امت اسلامي، در ماهيت اصلي خود تبلوري از خواست و اراده جمعي براي متلاشي كردن كوشش‌هاي مذبوحانه آمريكا براي ضربه زدن به وحدت و انسجام اسلامي‌محسوب مي‌شود اما فحواي اصلي آن به معني طرد عناصر نامطلوب و طرفدار غرب و يا افرادي است كه ناخواسته در دامن توطئه چيني‌هاي غرب قرار گرفته و مورد بهره‌برداري ايادي آن قرار دارند.
بدين ترتيب تقريب و انسجام امت اسلامي، فاخرترين و عالي‌ترين آموزه عقيدتي و ملي مسلمانان در عصر حاضر محسوب مي‌شود كه چنانچه مولفه‌ها و عناصر بنيادين آن مورد تتبع و دنباله‌روي دقيق و موشكافانه مسلمين قرار گيرد، دشمنان ديگر مانند گذشته قادر به جولان سياسي و فرهنگي در سرزمين‌هاي اسلامي‌نخواهند بود و با پياده‌سازي آموزه‌هاي اين مقوله، طرفداران آمريكا و توطئه گران از صحنه تاثير و فعاليت در كشور اسلامي‌مان حذف شده و مجالي براي عرضه اندام نداشته و نخواهند داشت.

بخش اول: كليات

گفتار اول: جمهوري اسلامي ايران؛ گرانيگاه تقريب مذاهب اسلامي

به هر ميزان اتحاد و همگرايي کشورهاي اسلامي پررنگ تر شود فرصت‌هاي بي‌شماري براي اظهار وجود و قدرت نهايي امت اسلامي در برابر زياده ‌خواهي‌ دنياي زر و زور مهيا خواهد شد.
هرگاه از تقريب، وحدت و انسجام سخن به ميان مي‌آيد، ذهن به سمت و سوي پيوندها و مشترکاتي سوق داده مي‌شود که به واسطه آنها اين وحدت حاصل مي‌شود. حال که بر دو راهبرد اتحاد ملي و انسجام اسلامي تاکيد شده بايد ديد چه اشتراکات و چه پيوندهايي وجود دارند که اين اتحاد را در عرصه ملي و انسجام و همبستگي را در عرصه کشورهاي اسلامي موجب مي‌گردند؟
ايران به عنوان کشوري اسلامي و با قدرت استراتژيک سياسي، اقتصادي و نظامي چه هنگامي که در گيرو دار شديدترين بحران‌هاي داخلي بوده و چه در مقطعي که تحت هجوم ايادي استکبار جهاني هشت سال جنگ تحميلي را پشت سر مي‌گذراند و يا در برهه‌اي که به سازندگي خرابي‌هاي جنگ مشغول بود و يا اکنون در اوج اقتدار و عزت و به عنوان کانون امنيت در منطقه خاورميانه، يک خط مشي اصولي و غيرقابل تغيير داشته که عبارت از ايجاد وحدت و انسجام بين ملت‌ها و دولت‌هاي مسلمان بوده است.
آري! شعار جمهوري اسلامي" وحدت کلمه " بين مسلمانان بوده است؛ به گونه‌اي که حتي در قانون اساسي نيز اين آرمان بلند اسلامي متبلور شده است:
" به حکم آيه کريمه ان هذه امتکم امه واحده و اناربکم فاعبدون [انبياء- آيه ۹۲] همه مسلمانان يک ملت‌اند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست کلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و کوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد ". [1]
به واقع مي‌توان گفت ايران گرانيگاه و نقطه ثقل وحدت جهان اسلام بوده است؛ ابتکار ايران در برگزاري اجلاس‌هاي متعدد وحدت اسلامي و تعامل اديان و مذاهب، تلاش براي تبليغات رسانه‌اي در خصوص وقايع مختلف جهان اسلام (افغانستان، فلسطين، بوسني، عراق و...)، نامگذاري ايام ۱۲ تا ۱۷ ربيع‌الاول به عنوان هفته وحدت، کمک‌هاي مادي و معنوي به امت اسلامي در اقصي نقاط جهان، نامگذاري جمعه آخر ماه رمضان به عنوان روز جهاني قدس، تلاش‌هاي پيگير براي پويايي و تکاپوي سازمان کنفرانس کشورهاي اسلامي، نامگذاري سال ۱۳۸۵ به عنوان سال "پيامبراعظم " (با توجه به اينکه وصف " اعظم " براي پيامبراسلام، بيشتر در ميان اهل سنت مرسوم بوده و هست) و غيره همه و همه در زمره تلاش‌هاي جمهوري اسلامي ايران براي تعميق پيوندها و انسجام ملل اسلامي بوده‌اند.
در انديشه معمار انقلاب اسلامي ايران؛ امام خميني(ره) همواره از" وحدت کلمه " به عنوان ضروري ‌ترين نياز براي پويايي و رمز بقاء مقتدرانه امت اسلامي ياد شده است.
مقام معظم رهبري (مدظله العالي) نيز با حساسيت ويژه‌اي در طول سالهاي زعامت و ولايت خويش مسائل جهان اسلام را دنبال نموده‌اند و در بزنگاه‌هاي خاص، خط مشي‌ها و نقطه نظرات کليدي و راهبردي براي ايجاد حساسيت در ميان انديشمندان و صاحب‌نظران مسلمان مطرح ساخته‌اند.
به بيان ديگر رهبري و زعامت معظم له فراتر از مرزهاي ايران را در برگرفته واکنون تمام اقشار بيدار و روشنفکران آزاديخواه و گروهها و دستجات در جهان اسلام سرحلقه هرگونه خيزش و انسجام اسلامي در سرتاسر جهان اسلام را منبعث از رهنمودها و دستورالعمل‌هاي رهبر جمهوري اسلامي ايران مي‌دانند. هشدارها و نصايح هوشمندانه رهبر انقلاب اسلامي در هر زماني حساسيت‌هاي فراگيري را ايجاد نموده و توانسته به ميزان بسيار تعيين کننده‌اي مخاطرات توطئه‌ها و دسيسه‌هاي شوم استکبار جهاني را به حداقل کاهش دهد.
تهديدهايي چون تجزيه کشورها، دامن زدن به اختلافات مذهبي و فرقه‌اي، سوءاستفاده از مقوله آزادي، حمايت از بنيادگرايي خطرناک، پشتيباني از تروريست‌هاي وابسته به غرب که در کشورهاي اسلامي فعاليت مي‌کنند، طرح خاورميانه بزرگ، گسترش اقتصادي و نظامي رژيم صهيونيستي و موارد ديگر در زمره عمده ‌ترين مخاطرات آسيب ‌زا براي پيوند و همبستگي جهان اسلام بوده‌اند که از سوي رهبر معظم انقلاب همواره مورد تاکيد قرارگرفته‌اند.
اما متاسفانه دشمنان جهان اسلام با تبليغات رواني و القائات اغواگرانه خود توانسته‌اند در مقاطعي حساس اين اشتراکات را چنان به محاق بفرستند که تفرقه و جنگ مذهبي بين فرقه‌هاي اسلامي شعله‌ور شده و به تضعيف ابهت و موقعيت بي‌بديل مسلمانان در جهان مبدل گردد. البته بايد اذعان داشت در مقطع فعلي موج بيداري و خيزش فرهنگي و بالندگي دين اسلام در گوشه و کنار دنيا در هيچ دوره‌اي سابقه نداشته و لذا اين امر بايد هر چه بيشتر و به گونه اي همه جانبه تقويت شود.
بهره ‌گيري از اين فرصت مي‌تواند احياي انگيزه‌هاي همگرايانه و اشاعه ارزش‌هاي اسلامي را در تمام کشورهاي مسلمان‌نشين در پي داشته باشد. استفاده حساب شده از ظرفيت عظيم حج، ماه مبارک رمضان، رسانه‌هاي جهان اسلام، انديشمندان و دانشگاهيان، سازمان کنفرانس اسلامي، همايش‌هاي ديني و قرآني و... مي‌توانند اتحاد وانسجام اسلامي را تقويت کنند. [2]

گفتار دوم: تقريب مذاهب اسلامي در جهاني متكثر

تلاش در جهت نزديك سازي فرق و مذاهب اسلامي هرگز نبايد به معناي ناديده گرفتن تنوع موجود در جهان اسلام قلمداد شود؛ كه اين اغماض نه مقدور است و نه مطلوب. در واقع هم‌اکنون در جهان اسلام شاهد تنوعي – از همه انواع؛ از سياسي و فرهنگي گرفته تا اجتماعي و اقتصادي و حتي تاريخي – هستيم که اين تنوع قابل تحويل و تبديل به يک رويه و شيوه خاص نيست. از سوي ديگر از نظر اسلامي (وبه ويژه شيعي) نفس اين گونه تنوع ممدوح است. اگر نگاهي به تاريخ پرافتخار تمدن اسلامي بيندازيم در مي‌يابيم يکي از دلايلي که سبب شد اين تمدن قرنها در اوج عظمت بدرخشد و فرهنگ بشري را از خود متأثر کند همين تنوع موجود در آن بود. تمدن اسلامي از اسپانيا و شمال افريقا گرفته تا عراق و سوريه و از ايران گرفته تا آسياي مرکزي و شبه‌قاره هند را شامل مي‌شد و تأمل بر دلايل اوج اين تمدن بدون توجه به اين تکثر و تنوع امکان پذير نيست.
پس در اولين گام بايد پذيرفت که تقريب و انسجام اسلامي به معناي يکدست کردن تمدن اسلامي قلمداد نمي‌شود و در واقع طرح مباحثي از اين دست ثمره اي جز انحراف اين آرمان بلند از مسير اصلي خود در پي نخواهد داشت.
نقش گفت وگوي ديني و فرهنگي در ترويج نزديك سازي امت اسلامي انکارناپذير است. گفتگو امري است که از سويي از تشتت و تفرق جلوگيري مي‌کند و از سوي ديگر در برابر يکدستي از تنوع و تکثر حمايت مي‌نمايد. اگر متفکران و پژوهشگران از چيزي به نام اعجاز گفتگو سخن مي‌گويند در بخشي به همين کارکرد ميانه و معتدل گفت و گو بر مي‌گردد. در واقع به هر ميزان دو فرهنگ يا تمدن در درون خود اختلافاتي درون فرهنگي و درون تمدني داشته باشند مي‌توان با اتخاذ راهکارهايي فضايي را فراهم کرد که اين امر جاي خود را به انسجام فرهنگي و تمدني و در نهايت، يکسو شدن منافع منجر شود؛ که اين امر صرفا در فضاي گفت و گو مي تواند پديد آيد. به نظر ما اگر در دوران کنوني شاهد تفرقه جهان اسلام در موقعيت فعلي هستيم و مشاهده مي‌کنيم که گونه‌اي سوء تفاهم و بدبيني ميان گروهها و کشورهاي اسلامي موجود است در جايي اين نقيصه به فقدان گفت و گوي جدي ميان آنها برمي‌گردد. در اين ميان نبايد فراموش کرد که گفت و گو علاوه بر آنکه به ديدي باز و گشوده نياز دارد به جسارت و شهامت و همچنين اعتلاء سطح فکر و انديشه محتاج است. متأسفانه جهان اسلام تا رسيدن به اين ويژگيها راهي طولاني را در پيش دارد.
نمي‌توان از انسجام اسلامي سخن گفت و هجمه‌اي را که از سوي پاره‌اي رسانه‌ها براي خراب کردن تصوير دين حنيف اسلام به وجود آمده ناديده گرفت. اين هجمه سبب شده که انسجام مسلمانان و جهان اسلام نيز مورد چالش قرار گيرد. همانطور که پاره‌اي از پژوهشگران توضيح داده‌اند اهميت واقعه 11 سپامبر براي جهان سياست و فرهنگ به اندازه‌اي است که گويي با اين پديده فازي جديد در مرحله تاريخ فرهنگي و سياسي آغاز مي‌شود. همين اهميت و نسبت دادن اين واقعه به مسلمانان باعث شد که تبليغاتي وسيع در راستاي متهم کردن مسلمانان و کشورهاي اسلامي به خشونت در مغرب‌زمين رواج يابد.
در اين ميان اين رسانه‌ها کمتر تلاش کردند ميان جريان معقول و موجه اسلامي و پاره اي اقليت هاي خشونت‌گرا تمايزي ايجاد کنند. حق آن است که همانطور که بايد غرب را به غرب روز و شب، غرب معرفت و غرب عشرت و غرب اخلاق و غرب بي‌بند وباري تقسيم کرد در باب جهان اسلام نيز بايد همين تقسيم بندي را صورت داد. کسي در جهان اسلام نيست که وجود پاره‌اي جريان هاي افراطي اسلامي را که تعابير و مفاهيم اسلامي را بد متوجه شده‌اند ناديده بگيرد اما نسبت دادن خشونت به تمدني که زماني سمبل و نماد خردوري و معرفت‌ورزي بوده با هيچ معياري قابل توجيه نيست. در اين ميان نقش رسانه هاي جهان اسلام بسيار تاثير گذار بوده و در واقع بخش معظمي از انسجامي که در جهان اسلام بايد پديد آيد معطوف هماهنگي رسانه هاي جهان اسلام در اين زمينه خواهد بود. در اين زمينه آنچه از اهميت شاياني برخورداراست تبلور اين انسجام از طريق ارائه ي آموزه‌هاي اصيل اسلامي (که انساني نيز هستند) مي باشد.
در بعد نظري و فلسفي هيچ انسجام و وحدتي بدون معرفت ممکن نيست. واقعيت آن است که بسياري از تفرقه‌ها و تشتت ها در جهان اسلام ناشي از فقدان آگاهي است؛ اين آگاهي هم آگاهي از خود و هم آگاهي از ديگري را شامل مي‌شود. بسياري از گروههاي مسلمان کمتر از مبادي اعتقادي خودآگاهي دارند و اين عدم خودآگاهي باعث مي‌شود که ديگر فرقه‌ها و گروه هاي اسلامي را نيز بدرستي نشناسند. اين در حالي است که تمدن اسلامي بر پايه پاره‌اي از اصيل‌ترين اصول که توحيد و نبوت و معاد از جمله آنها هستند استوار است. بر اين اساس، راهي براي مسلمانان براي رسدين به وحدت جز اين نيست که خود و ديگري را بخوبي بشناسند و تعاملي سازنده را سامان دهند. تعارضي که هم اکنون ميان فرهنگهاي مختلف در جهان شاهد هستيم در جايي به همين فقدان شناخت بر مي‌گردد.
مسلما اگر مسلمانان در درون تمدن خود بتوانند به تعاملات و گفت و گوهايي جدي دست زنند و انسجام خود را بدين طريق بازيافت نمايند آنگاه مي‌توانند در مقياسي بزرگتر با تمدنهاي عمده جهان معاصر و از جمله آنها تمدن غرب نيز مکالمه‌اي درخور را به وجود آورند.

بخش دوم
مباني تقريب و انسجام اسلامي از منظر قرآن

" وحدت " آموزه بلند تمام پيامبران الهي است که بويژه در قرآن بر آن تاکيد بسيار شده است.
چنگ زدن به ريسمان الهي، دوري از تفرقه بر مدار برادري و آرمان اتحاد امت اسلامي خواست الهي و فرمان اوست. بايد دريابيم که تنازع و کشمکش هاي بي ثمر يک نتيجه بيش ندارد و آن از کف دادن توان، سستي و ناتواني است. [3] خداوند متعال در قرآن كريم اتحاد را موجب اعتلاء و تفرقه را باعث انحطاط مي داند: « واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا » به ريسمان الهي چنگ بزنيد و از تفرقه بپرهيزيد. [4]
اتحاد در قرآن كريم به معناي پيوستگي وحدت يگانگي هماهنگي و چسبندگي آمده است. در آيه 18 سوره مباركه ابراهيم مي خوانيم: " مثل اعمال كساني كه به خدا كافر شدند به خاكستري ماند كه در روز تندباد شديد همه به باد فنا رود واز همه كوشش خود هيچ نتيجه اي نبرند... "
در" تفسير نمونه " ذيل اين آيه، بحث انسجام و تفرقه به شكل شيوايي تشريح شده است؛ در اين تفسير مي خوانيم: " تشبيه اعمال كفار به " خاكستر" با توجه به اينكه در ميان ذرات خاكستر هيچ نوع چسبندگي و پيوند وجود ندارد و حتي با كمك آب نيز نمي توان آنها را به هم پيوند داد و هر ذره اي به سرعت ديگري را رها مي سازد گويي اشاره به اين حقيقت دارد كه آنها برخلاف مومنان كه اعمالشان منسجم و به هم پيوسته و هر عملي عمل ديگر را تكميل مي كند و روح توحيد و وحدت نه تنها در ميان مومنان كه در ميان اعمال يك فرد با ايمان نيز وجود دارد از اين عوامل اثري در كار افراد بي ايمان نيست. " [5]

گفتار اول: برادري ديني؛ عامل بنيادين تقريب امت اسلامي

وحدت به عنوان موئلفه اصلي هر اجتماعي خود نيازمند مباني و اصول ارزشي است تا پديدار شود و در خارج تحقق يابد. از اين رو، قرآن با آموزه هاي چندي مي كوشد تا مردمان را به آن سوق داده و اصول وحدت را در ميان ايشان تحكيم بخشد. يكي از پايه ها و اصول اساسي وحدت و عامل مهم در ساختاروحدت اجتماعي، عامل " برادري " است. برادري مي تواند در اشكال مختلف و متنوع خودنمايي كند؛ از جمله اشكال برادري مي توان به برادري ايماني، برادري خوني، برادري نژادي و قبيله اي اشاره كرد. در فرهنگ اسلامي آنچه به عنوان عامل اصلي وحدت آفرين جامعه ديني؛ و در واقع امت اسلامي مورد توجه قرار مي گيرد " برادري ديني " است. در ادامه از آنجايي که مبناي اصلي تقريب و انسجام اسلامي و در واقع نمود بارز آن در منابع اسلامي در عبارت " اخوت " و " برادري ديني و ايماني " تجلي يافته شايسته است اصول و آثار اين نوع برادري، در تحليل قرآني مورد شناسايي و تدقيق قرار گيرد..
" اخوت " مصدر اخ به معناي برادري، دوستي، مصاحبت در زبان عربي به كار رفته است. [6] معناي اصلي و حقيقي آن، شركت در ولادت يا شيرخوارگي است كه از آن به برادري نسبي و رضاعي ياد مي شود. كاربردهاي ديگر آن در زبان تازي عبارتند از: هم قبيلگي، مشاركت در كار و صنعت، مشاركت در دين و دوستي. اين كاربردها در مفاهيم اخير به صورت استعاري و يا مجازي است. [7] برخي بر اين باورند كه معناي اصلي اخوت، قوت و نيرو است كه در آن مفهوم الفت و عطوفت و دوستي لحاظ شده و اشراب گرديده و در همه كاربردهاي قرآني اين معنا ملحوظ شده است. [8] واژه " اخ" و مشتقات آن در قرآن به معناي برادري نسبي و رضاعي ميان دو تن، برادري عاطفي، قبيله اي، همرايي و هم گرايي و برادري ديني آمده است. [9] از مواردي كه اين واژه در معناي برادري نسبي و رضاعي به كار رفته مي توان به داستان هابيل و قابيل[10] موسي و هارون (ع) [11] يوسف(ع) و برادران او[12] اشاره كرد.
در پاره اي موارد سخن از برادران قومي و قبيله اي و نژادي و يا برادران امت مطرح شده است كه مي توان به مساله برادري پيامبران با قوم خود اشاره كرد. [13] اشاره كرد
در برخي ديگر از آيات، اخوت به معناي همرايي و همراهي به كار رفته است كه مي توان از برادري ميان منافقان و كافران به عنوان نمونه ياد كرد كه در آيه 156 سوره آل عمران از چنين نوع برادري سخن به ميان آمده است؛ زيرا آنان در مبارزه با مسلمانان و وازنش از پذيرش اسلام و رد آن با يك ديگر همراءي و همراه بوده و از نوعي همگرايي برخوردار بوده اند. چنان كه چنين رابطه و پيوند برادري نيز ميان تبذيركنندگان و شياطين بيان شده است و آنان را برادران شيطان ناميده است. [14]
در ادامه به منظور دسته بندي بهتر مطالب و نظر به اهميت جايگاه اخوت و برادري (به عنوان موئلفه اصلي تقريب و انسجام امت مسلمان) در دکترين اسلامي، به اختصار به تبيين اين مفهوم درقرآن و سيره معصومين (ع) خواهيم پرداخت.

1ـ برادري دوستانه

چنان كه بيان شد، واژه اخوت در آيات قرآن در معاني چندي به كار رفته است. از جمله كاربردهاي آن افزون بر معناي حقيقي كاربرد در معناي دوستي است، به اين معنا كه كساني را كه ارتباط و پيوند در ميان ايشان بسيار قوي و نيرومند است به برادري نسبت مي دهد تا شدت دوستي و پيوند ميان ايشان را بنماياند.

2- برادري اعتقادي

از ديگر كاربردهاي آن برادري اعتقادي است كه پيش از آن به معناي برادري همرايي و همگرايي از آن ياد شده است. اين نوع پيوند و ارتباط ميان همه كساني كه بر رأي و عقيده واحد درست و يا نادرست مي باشند، وجود دارد. از اين رو مي توان از برادري ميان كافران، و يا ميان مؤمنان و يا ميان كافران و منافقان و يا ميان مؤمنان به شرايع مختلف سخن گفت. چنان كه مي توان اين نوع برادري و پيوند را ميان منافقان با برخي از اهل كتاب نيز ردگيري و شناسايي كرد. قرآن بيان مي دارد كه منافقان از جهاتي با اهل كتاب همراه و همدل هستند و همانند آنان مي انديشند و عمل مي كنند. اين وحدت و اتحاد در عقيده و همرايي و نيز همراهي در رفتار و كنش و واكنش ها موجب مي شود تا عنوان برادري به اين معنا و مفهوم درمورد ايشان به كار رود و مصداق يابد. البته قرآن در اين آيه وجه اشتراكي خاصي را در ميان برخي از اهل كتاب با منافقان تبيين و روشن مي سازد و مي فرمايد: " اي رسول آيا نمي نگري به آنان كه (به ظاهر مسلمان شده) و با خدا نفاق ورزيدند با برادرانشان (يعني با دشمنان اسلام) و همان(يهود) اهل كتاب كه كافر شدند (منسجم شده و) گويند اگر شما از ديارتان اخراج شديد البته ما هم به همراه شما خارج خواهيم شد و در راه حمايت شما از احدي ابدا اطاعت نخواهيم كرد و اگر مسلمانان با شما جنگ كردند البته شما را مدد مي كنيم و خدا (كه از دل آن ها آگاه است) گواهي مي دهد كه تحقيقا آنها دروغ مي گويند." [15]
در اين آيه منافقان به عنوان بخشي از امت اسلام و به نام مسلماني با گروهي از اهل كتاب كه خداوند آنان را به عنوان مصداق كافر معرفي مي كند ارتباط برادري ديني و عقيده اي پيدا كرده و همراي و همراه ايشان مي‌گويند و عمل مي كنند و به يك ديگر سفارش و توصيه مي كنند. آن چه در اين آيه تأكيد شده است، مسأله كفر برخي از اهل كتاب و نفاق برخي از مسلمانان است كه بيانگر ارتباط تنگاتنگ ميان نفاق و كفر را نشان مي‌دهد. از اهل كتاب به نفاق ياد نشده است؛ زيرا نفاق حالتي است كه درصورت وجود زور و قدرت مشروع و يا نامشروع بروز و ظهور مي كند و همانند تقيه (چنان كه مسلمانان در مكه مجبور به تقيه شدند و كفر را پوششي براي حفظ ايمان خود قرار دادند كه قرآن به آن در داستان عمار ياسر و پاي بندي قلبي و اطمينان وي به اسلام اشاره مي كند درحالي كه به زبان كفر ورزيد) نوعي حالت دفاعي شخص و جامعه در برابر قدرت است.
نفاق در اسلام در مدينه و زمان حكومت و حاكميت اسلام و پيامبر(ص) پديدار شده است؛ زماني كه اسلام در قدرت بود و برخي از كافران و مشركان به جهت ترس و خوف از اسلام و قدرت حكومت اسلامي و يا براي كسب منافع به ظاهر دين اسلام را پذيرفته اند. اما اين كه از اهل كتاب به نفاق ياد نشده است؛ بدان جهت است که آنان حتي در زمان قدرت اسلام و حكومت آن، از مسئله ذمه و جزيه بهره جسته و مي توانستند دين خود را حفظ كنند.
بنابراين نيازي به پوششي براي حفظ خود در برابر قدرتي به نام نفاق نداشتند؛ با اين همه آنان حتي نسبت به آموزه هاي شرايع و كتب آسماني بي ايمان بوده اند، از اين رو از آنان به كافران اهل كتاب ياد مي كند تا از مؤمنان آن بازشناخته شود. البته احتمال ديگر آن است كه همه اهل كتاب را به نام كافر مي توان ياد كرد، به جهت آن كه به اسلام ايمان نياورده و كافر شدند.
از ديگر كاربردها و دسته بندي برادري در آيات قرآن، مي توان به برادري ميان دوزخيان اشاره كرد. قرآن بيان مي دارد كه ميان دو دسته از حاضران در دوزخ نوعي پيوند برادري وجود دارد اين برادري ميان دوزخيان انساني با دوزخيان از جنس جنيان اثبات مي شود. با اين همه اين برادري در ميان دوزخيان، آن چنان كه بايد و شايد مستحكم و استوار نيست؛ زيرا هر گروه و امتي از جن و انس هرگاه وارد دوزخ مي شوند، ديگري را به گمراه كردن خود از سوي دسته ديگر متهم ساخته و آنان را به چنين جرم و جنايتي لعن و نفرين مي كنند. درحقيقت اين آيات بيانگر اين است كه پيوند برادري كه ميان دوزخيان در دنيا بوده است، آن چنان استوار نيست تا در دوزخ باقي و پابرجا بماند. بنابراين هر دسته از اين امت هاي برادر امت ديگر را لعن و نفرين مي كند و خواستار تشديد مجازات در حق آنان مي شود. [16] اين نوع برادري از آن جايي كه در پي منافع بوده است دوام و بقايي ندارد و در زمان خطر كردن ازهم گسيخته مي شود.

3- برادري شياطين جن و انس

نوع ديگر از اقسام برادري، برادري ميان شياطين جن و انس است. قرآن از نوعي برادري ميان شياطين و مشركان[17] و شياطين و تبذيركنندگان[18] سخن مي گويد. به نظر مي رسد كه اين نوع برادري درحقيقت به برادري اعتقادي برمي گردد كه به شكل همراهي و همگرايي در قول و فعل خود را نشان مي دهد؛ زيرا تبذير كنشي شيطاني و رفتاري ناهنجار است كه به جهت همرايي و هم عقيده بودن ميان شيطان و تبذيركنندگان انجام مي‌شود. چنان كه عامل وحدت و برادري ميان مشركان و شياطين نيز هم عقيده بودن در شرك نسبت به خداوند است.
چنان كه برادري ميان بهشتيان نيز از اقسام برادري اعتقادي است. در آياتي كه به مسئله برادري در ميان بهشتيان چه از انس و چه از جنيان سخن رفته است اين معنا را مي توان به خوبي جست؛ زيرا هم اعتقادي و همرايي ايشان در دنيا بازتابي در آخرت دارد كه در شكل برادري ميان بهشتيان ظهور مي كند. در آيات قرآن تأكيد شده است كه برادري ميان بهشتيان از اين ويژگي برخوردار است كه آنان از هرگونه كينه اي نسبت به برادر بهشتي خود مبرا و پاك هستند. زدوده شدن هرگونه كينه مي بايست در دنيا صورت بگيرد و بازتاب آن در بهشت خودنمايي كند. گاه قرآن براي ترغيب و تشويق مؤمنان به خصوصيات بهشتيان اشاره مي كند تا مؤمنان با شناخت و عمل به كارهايي به چنين صفت پسنديده اي متمايل شوند.
چنان كه بيان صفاتي مانند اين كه بهشتيان در سرور هستند بيانگر آن است كه سرور و شادي به عنوان صفت و ويژگي خوب و پسنديده مي بايست از سوي مؤمنان در دنيا پي گيري شود. همچنين آرامش و آسايش بهشتي به عنوان اهداف موردتوجه مؤمنان قرار گيرد. در اين جا نيز وقتي سخن از بي كينگي بهشتيان مي شود به معناي آن است كه مؤمن ديني بايد اين گونه باشد. [19]

4- برادري قومي و نژادي

برادري قومي و نژادي از ديگر اقسام برادري و اخوت است كه در قرآن بدان پرداخته شده است. اين نوع برادري نوعي پيوند اجتماعي خاصي را در ميان خانواده بزرگ خوني پديد مي آورد و موجبات همبستگي ملي ميان برخي از جوامع را سبب مي شود. قرآن با تأكيد بر مسئله اخوت قومي بيان مي دارد كه اين نوع پيوند از آن جهت مهم و مفيد است كه برادران خوني و قومي را به تلاش وامي دارد تا گردهم آيند و از ياري و كمك يكديگر برخوردار گردند و نيازهاي خود را به اين شكل برطرف سازند.
البته قرآن از توجه بيش از اندازه به قوميت باز مي دارد و آن را موجب تعصبات بي جا و رفتارهاي كوركورانه برمي شمارد و ضمن بيان فوايد به آسيب هاي آن نيز اشاره مي كند.
قرآن با نكوهش از برخي از اقوام پيشين بيان مي كند كه چه سان آنان نسبت به دلسوزي هاي پيامبراني كه از قوم و قبيله خودشان بودند، خود را دچار گمراهي و هلاكت كردند. به سخنان برادران خوني و قبيله اي خود كه از روي دلسوزي و منفعت خواهي براي ايشان بود گوش فرا نداده و هلاك شدند. در آيات بسياري دعوت پيامبران را با اين عنوان آغاز مي كند كه ما به سوي قوم فلان برادرشان را فرستاديم تا ايشان را به خدا و توحيد و دوري از شرك دعوت كند ولي آنان نپذيرفتند و هلاك شدند. در همه آياتي كه درباره پيامبران پيشين آمده است مي توان اين مساله را ردگيري كرد.
به نظر مي رسد كه درگذشته با توجه به قوت و شدت قوميت گرايي و قبيله گرايي دعوت ها در شكل قبيله اي صورت مي گرفت تا هم خوني و هم نژادي موجب شود تا به سخنان پيامبران خود گوش دهند؛ زيرا به طور طبيعي هر شخص، قبيله و قوم در دفاع از جامعه و قبيله خود مي كوشيد و درجلب منافع و دفع مضرات از جامعه تلاش مي كرد. از اين رو خبرهاي جنگي و هجوم دشمن را از ايشان مي پذيرفتند. پيامبران با توجه به اين خصلت و خصيصه بود كه پيام بزرگي را به قبيله مي رساندند كه ايمان به خدا و مساله عذاب الهي در دنيا و آخرت بود. دراين باره مي توان به مساله اخوت و برادري قومي ميان شعيب و قومش[20]، اخوت صالح و قومش[21] هود و قومش[22] لوط و قومش[23] نوح و قومش[24] و مانند آن اشاره كرد.
برادري ايماني، يكي از كارآمدترين راه ها براي اتحاد اجتماعي، همگرايي و همبستگي ميان امت و بهترين راه براي گريز از زيان تفرقه و اختلاف و حفظ كيان جامعه قرآني و اسلامي است، زيرا در سايه برادري ايماني است كه اتحاد، همدلي، همرايي و همكاري و محبت پـديدار مي شود و جامعه ازكژي ها و انحرافات روحي و اجتماعي و اعتقادي در امان مي ماند و توازن اجتماعي درميان جامعه پديد مي آيد و فاصله طبقاتي كاهش و همگرايي تقويت مي شود.
در روايات اسلامي مسلمانان در برابر هم مانند ساختمان و سازه اي مي مانند كه همه اجزاي آن به گونه اي قرار مي گيرند كه يك ديگر را حفظ و نگه مي دارند. [25]
قرآن محور اصلي اتحاد و وحدت و هم گرايي را درجامعه اسلامي و امت قرآني، برادري ايماني دانسته و آنان را دستي واحد در برابر دشمن مي داند. ارتباطي كه از ارتباط خوني قوي تر و اساسي تراست و بر اين اساس نمي توان به خاطر رابطه و پيوند خوني و برادري نسبي و خوني از برادري ايماني دست شست ولي بلكه جايز و گاه واجب است. [26]
در نگرش قرآن، مسلمانان (كساني كه شهادتين را بر زبان جاري كرده اند) برادر ديني هستند و مي بايست اين برادري را به شيوه هاي مختلف عملي و رفتاري تقويت كنند. [27] البته نوعي برادري در ميان برخي از مسلمانان سست ايمان با منافقان وجود دارد كه قرآن آن را مورد نكوهش و سرزنش قرار مي دهد و از اين دسته از مسلمانان مي خواهد كه از آن دوري كنند؛ زيرا منافقان انسان هايي هستند كه جز زيان سودي نخواهند داشت و در هنگام سختي مسلمانان را رها مي كنند. [28] آثار برادري در دو بعد اسلامي و ايماني (مرتبه عالي تر) مورد توجه قرآن بوده و بدان پرداخته است. بيان اين آثارخود بيانگرارزش و اهميت و جايگاه مهم برادري ايماني در نگرش و بينش اسلام و قرآن است.
از جمله آثاري كه قرآن براي برادري بيان مي كند مي توان به حسن معاشرت و ايجاد همبستگي و الفت در ميان مومنان اشاره كرد. [29] اصلاح ميان مومنان[30] و برطرف كردن اختلافات و دو دستگي‌ها[31] دوري از غيبت وحفظ حريم خصوصي افراد[32] تساوي در حقوق[33] عفو و گذشت درحق يك ديگر[34] و حتي گذشت از قصاص[35] بيان گر آن است كه تا چه اندازه مي تواند برادري ايماني براي تحكيم وحدت و ايجاد همبستگي اجتماعي مفيد و موثر باشد. ازاين روست كه قرآن برادري ايماني درميان مسلمانان را نعمت الهي دانسته[36] و به عنوان عامل پايداري اجتماعي مورد تاكيد قرارداده است. [37] و اسلام الفت خدادادي را به عنوان عوامل ايجادي اين نوع برادري و الفت از مومنان خواسته است. [38] در نگرش قرآن اين گونه وحدت و همبستگي را نمي‌توان با صرف همه سرمايه هاي زمين به دست آورد و تنها به ايمان و اسلام و عنايت الهي است كه چنين پيوندي درميان مومنان ايجاد شده و مي شود. [39] قرآن با تاكيد برحقوق برادري چون كمك رساني به يك ديگر[40]، كوشش براي رفع مشاجره ها و نزاع ها و حل وفصل ها دعاوي[41] و پرهيز از كارها و رفتارهايي كه موجب مي شود تا همبستگي و وحدت اجتماعي خدشه دار شود، از مومنان مي خواهد به برادري به عنوان عامل اساسي وحدت امت توجه كنند و از تفرقه و عوامل آن پرهيز كنند. [42]
آيات 102 و 103سوره مبارکه آل عمران نکات قابل توجهي را در رابطه با نحوه دعوت قرآن مجيد به اتحاد و انسجام امت اسلامي ارائه مي نمايد كه تعمق در آن بسيار مي تواند در اين زمينه راهگشا باشد:
" اي کساني که ايمان آورده ايد ! آنچنان که حق تقوي و پرهيزگاري است از خدا بپرهيزيد و از دنيا نرويد مگر اين که مسلمان باشيد (بايد گوهر ايمان را تا پايان عمر حفظ کنيد).
و همگي به ريسمان خدا (قرآن و اسلام و هر گونه وسيله ارتباطي ديگر) چنگ زنيد و پراکنده نشويد و نعمت(بزرگ) خدا را بر خود به ياد آريد که شما با هم دشمن بوديد و خدا در دل هاي شما الفت و مهرباني انداخت و به لطف خداوند همگي برادر ديني يكديگر شديد، در صورتي كه در پرتگاه آتش بوديد خدا شما را نجات داد. باريبدين مرتبه وضوح و بين پايه كمال خداوند آياتش را براي راهنمايي شما بيان مي كند باشد كه به مقام سعادت هدايت شويد ".
از ديدگاه قرآن اتحاد پيوند و همدلي و انسجام با يكديگر از جايگاه ويژه اي برخوردار است. خداوند متعال در قرآن كريم انسجام و اتحاد را موجب اعتلا و تفرقه را باعث انحطاط مي داند. در سوره آل عمران آيه 102 مي فرمايد: « واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا » به ريسمان الهي چنگ بزنيد و از تفرقه بپرهيزيد.
به نمونه هاي ديگري كه از آيات قرآن استخراج و تعريف مي شود مي توان به شرح ذيل اشاره داشت:
در قرآن براي نشان دادن اتحاد و انسجام نيروها به "بنيان مرصوص" اشاره شده است: « صفا كانتهم بنيان مرصوص ».[43] "مرصوص" از "رصاص" به معني سرب است و از آنجا كه گاه براي انسجام و يكپارچگي بناها سرب را آب مي كردند و در لابه لاي قطعات آن مي ريختند بطوريكه فوق العاده محكم و يكپارچه شده و لذا به هر بناي محكمي مرصوص اطلاق مي شود.
آيات كتاب بزرگ عالم آفرينش (قرآن) چنان با يكديگر هماهنگي دارد كه از وحدت به خوبي حكايت مي كند و در همه جاي آن آثار يك نظم عالي و انسجام و هماهنگي غيرقابل توصيف در ميان كلمات و سطور و صفحاتش نمايان است؛ « ذالك الكتاب لاريب فيه ».[44]
همچنين رهنمودهاي اسلام و قرآن به مناسك جمعي چون نماز جماعت نمازجمعه و اجتماع عظيم حج بدليل ايجاد اتحاد و انسجام از اهميت خاصي برخوردار است.
از نظر قرآن انسان ها از يك نر و ماده آفريده شده اند[45] و مردمان امتي واحد و يگانه بوده اند. [46] و تمايز رنگ و زبان آنان نه مايه امتياز و نه نشانه برتري است بلكه نشانه هاي قدرت الهي[47] چندگونگي قبيله اي و طايفه اي راهي براي شناسايي بهتر و هماهنگي و همگرايي است[48]. هر ملتي به جهات چندي پديدار مي گردد چنان كه امت ها و شرايع نيز به جهات شرايط زماني و روحيات و مقتضيات روحي و رواني انسان پديد آمده است[49] بنابراين نمي توان به اين مسايل به عنوان مسايل محوري نگريست بلكه اموري عرضي هستند كه شرايط خاص و مقتضيات خاصي پديدار مي گردند.
قرآن مي كوشد تا همه انسان ها را در نهايت در يك جامعه جهاني واحد گرد آورد و جهاني شدن به عنوان يك فرآيند طبيعي و جهان سازي به عنوان يك برنامه پروژه اسلامي مورد تاكيد و تاييد قرآن و اسلام است. اسلام و قرآن از مردمان مي خواهد كه در نهايت با حفظ اصولي و اختلافات ملي و حتي شريعتي خود در يك اجتماع كلان و واحد انساني جهاني گرد هم آيند و به اصول و ارزش هاي مشترك توجه كنند. از اين رو مردمان را به كلمه يگانگي مي خواند[50] اين بدان معناست كه انسان ها مي توانند و بايد براي اصول مشترك و اهداف مشترك خود با هم منسجم گردند. اين انسجام هرچند از نظر نظري فراهم است و همه در پي توحيد و آسايش و آرامش هستند ولي در مقام عمل عملياتي نشده است و انسجام خارجي نيافته و آثار آن ظاهر نشده است.
قرآن در كنار برنامه هاي تشريعي، پيروان شرايع مختلف را بر گردآمدن بر نقاط مشترك با يك ديگر فرا مي خواند[51] و بدين ترتيب بنياد جامعه جهاني آرام و امن همراه با احترام متقابل به فرهنگ ها و مليت ها را پي مي ريزد و خود را كتاب مصدق مي نامند. [52] پاك شمردن طعام اهل كتاب[53] و مجاز شمردن معامله و داد و ستد با ايشان[54] و نهي از مجادله و درگيري هاي كلامي و يا اهانت به مقدسات و فرهنگ هاي ايشان را حرام دانستن[55] گام هاي اساسي اسلام و قرآن براي ايجاد جامعه جهاني انساني است.
براي رسيدن به اين مقام و هدف اساسي مي بايست نخست ميان ملت هاي اسلامي اين انسجام و همرنگي پديدار گردد و امت اسلام با ملت هاي مختلف خود با يك ديگر منسجم شوند. از اين رو براي رسيدن به انسجام اسلامي طرح و برنامه هاي مختلف و متنوع ارايه مي دهد. بسياري از گزاره هاي قرآني تبيين كننده عوامل انسجام اسلامي است چنان كه بسياري از آموزه هاي دستوري قرآن نيز در اين راستا قابل تحليل و تبيين است. قرآن همه كساني را كه شهادتين را بر زبان جاري كرده و اسلام را با حقيقت جانشان پذيرفته باشند را مومن و مشمول حكم انسجام اسلامي مي داند. يگانگي و انسجامي كه در سايه وحدت عقيده و باور پديد مي آيد. قرآن براساس همين وحدت عقيده مؤمنان را برادران يك ديگر مي خواند[56] و بر تعاون و همكاري و همياري در پارسايي و نيكي دعوت مي كند. [57] و آنان را شرافت امت واحد مي ستايد. [58] اين همه براي آن است كه امت تركيبي از ملت ها و فرهنگ ها و اقوام مختلف است كه در يك راه و روش و هدف مشترك گرد هم آمده اند و توانسته اند گروه بزرگي از مردمان را در يك مجموع گردآورند.
اين انسجام پيش از آن كه به صورت تجسمي خودنمايي كند به شكل روحي و رواني تحقق مي يابد. قرآن پيوند مؤمنان را پيوند دل هايي دانسته است كه از استحكام و استواري خاصي برخوردار مي باشد. [59] اين موهبتي الهي و معجزه اي خداوندي است كه خداوند با تصرف در دل هاي مردمان مؤمن ايجاد كرده است؛ زيرا نمي توان چنين انسجام و يگانگي را كه رنگ خدايي دارد جز به معجزه ايجاد كرد. از اينرو خطاب به پيامبرش مي‌فرمايد كه اگر تمام گنج ها و ثروت هاي زميني را انفاق مي كردي نمي توانستي اين انسجام و يگانگي و همرنگي را پديد آوري؛ زيرا اين گونه يگانگي با پول فراهم نمي آيد[60] همگرايي كه ايجاد شده همگرايي روحي و رواني است كه به عنايت پروردگار ايجاد مي شود و اين درصورتي تحقق مي يابد كه ملت ها بر دين تأكيد ورزند و اصول آن را مورد توجه قرار دهند. [61]
خداوند تبارک و تعالي در آيه اي ديگر در اين زمينه مي‌فرمايد:
«از خدا و فرستاده اش پيروي کنيد و جنگ نکنيد، زيرا سست مي‌شويد و شکوه و جلالت شما از بين مي‌رود». [62]
در اين آيه چند نکته حائز اهميت است:
الف: براي اينکه تفرقه به وجود نيايد، وجود و حضور قانون و رهبر لازم است. يک قانون کامل و جامع باعث مي‌شود تا اختلافات و درگيري‌ها به حد اقل برسد و بعد از آن وجود يک رهبر و فرمانده باعث مي‌شود تا نواقص و ضعفهاي قانون موجب بروز اختلاف نشود.
ب: در مسير وحدت به صبر و شکيبايي نياز است. زيرا گاهي موضوعي خلاف ميل است و بايد براي آنکه نظم و کثرت مسلمانان به هم نخورد از خواسته شخصي و يا حزبي عدول کنيم و مسئله را تا زماني که طرح آن به وحدت ضرر نزند به تعويق بيندازيم.
ج: در مسير وحدت و تعويق خواسته به زماني ديگر، ايثار نياز است. و يکي از مظاهر جهاد اکبر مبارزه با نفس است، حتي جايي که انسان بر حق باشد. مثل مصاديق مختلفي که براي حضرت علي (ع) پيش آمد، و حضرت(ع) «استخوان در گلو و خار در چشم» همه آن شرائط را تحمل کرد.
د: اختلاف و درگيري باعث کاهش راندمان کاري مي‌شود.وقتي توجه مصروف موضوعات نزاع حزبي و يا فردي شد از توجه به مسائل عام المنفعه کاسته مي‌شود. و همچنين وقتي توجه به امور حسي و احساسي شد، انسان از توجه به امور کارشناسي و اقدامات پژوهشي باز مي‌ماند که هر دو باعث کاهش راندمان کار و استفاده بهينه از منابع مختلف مي‌شود.
اين آيه اشاره به نزاع و درگيري‌هاي لفظي ميان گروهي دارد. يعني اگر مسلمانان براي موضوعات پيش پا افتاده با هم درگير شوند، هم از مکر و توطئه دشمن غافل مي‌شوند و هم توان اجرايي و فکريي آنان کم مي‌شود. در نتيجه دشمن طمع مي‌کند.
گاهي اوقات بر اثر بي تدبيري، نزاع لفظي و درگيري صورت مي‌گيرد و يا اقداماتي اتفاق مي‌افتد که ضربه آن از حمله دشمن بدتر خواهد بود. لذا طمع و هجوم دشمن نتيجه رفتار ماست. و «خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي‌دهد مگر آنکه آنها خودشان سرنوشتشان را تغيير دهند».[63]
هـ: اين آيه اشاره به جدل و نزاعهايي دارد که در آن منفعتي نيست. اما بيان ديدگاهها با توجه به ضرورت و اقامه دليل و همراه با انصاف نه تنها به زيان جامعه نيست بلکه مطلوب و باعث روشن شدن نقاط ضعف و چاره‌انديشي براي آن خواهد بود. با توجه به اين سه اصل دولتمردان، اهل قلم، متخصصان و... وظيفه شرعي و ملي دارند تا در قبال اقداماتي که با استنادات علمي در مخالفت است نه تنها سکوت کرده بلکه فرياد بر آورند و ضمن موشکافي ضعفها به راهکارهاي عملي توجه کرده و با نقدهاي منصفانه راه را براي توسعه و شکوفايي باز کنند.
اكنون زمان آن رسيده است تا پس از 30سال از عمر پر برکت انقلاب اسلامي با نقدهاي عالمانه، منصفانه و طبقه بندي شده (از حيث استفاده براي امور مختلف) نقاط ضعف را شناسايي و براي آن تدبير کنيم و نقاط مثبت را تقويت و مسير روبه رشد جامعه اسلامي مان را هموارتر و سريعتر کنيم.
پس مباحثات ومناظراتي که بر پايه انصاف واستدلال باشد نه تنها ضرري ندارد بلکه داراي منافع بي شماري خواهد بود.

گفتار دوم: آثار تقريب و انسجام اسلامي از منظر قرآن

قرآن براي تقريب و انسجام امت اسلامي آثار چندي را برمي شمارد كه از مهم ترين آن ها مي توان به همان هدف اصلي تشكيل خانواده كوچك و بزرگ (ملت) و ايجاد دولت اشاره كرد. هدف از انسجام اسلامي در وهله نخست "رسيدن به آرامش و آسايش" است كه قرآن نيز بر آن تأكيد مي ورزد. [64] چنان كه " برچيده شدن زمينه سلطه بيگانگان و استعمارگران" نيز از مهم ترين اهداف وحدت و انسجام اسلامي شمرده شده است. [65] که ثمره آن افزايش قدرت و هيمنه مؤمنان خواهد بود. [66]
اين اهداف جز با تأكيد بر عوامل ايجادي آن پديدار نخواهد شد. از اين رو بر مسلمانان است كه بر اصول دين اسلام تأكيد ورزند و به ريسمان الهي (قرآن و پيامبر) چنگ زنند و از آن دور نشوند. [67] حقوق برادري را رعايت كنند و عيب يك ديگر نجويند و در حق يك ديگر گمان باطل نبرند [68] امر به معروف نمايند و از كار زشت و ناهنجار پرهيز كرده و ديگران را نيز باز دارند. [69]
اين دسته و عوامل ديگري را قرآن براي رسيدن به انسجام اسلامي بيان كرده است كه بدون آن ها نمي توان رنگ يك رنگي را ديد و از امنيت و آرامش و آسايش برخوردار شد.

گفتار سوم: موانع تحقق تقريب امت اسلامي

عامل اول: قوميت ونژادگرايي

نژادگرايي، زاييدۀ نوعي روح ناسيوناليستي است؛ که طي آن ملاک تفوق و برتري و نيز انسجام يک ملت، ارتباط نژادي و قومي است که افراد آن با يکديگر دارند. در حاليکه نگاه اسلام به مسلمانان نگاهي فرانژادي و فرا مليتي است.
در منشور وحدت بخش اسلام مي خوانيم:
" اي مردم ما شما را از يک مرد و يک زن آفريديم و شما را گروه گروه و قبيله قبيله قرار داديم تا با يکديگر آشنا شويد و همانا بزگوارترين شما پارسا ترين شماست ".[70]
در تاريخ معاصر مي بينيم، آنچه باعث از بين رفتن ابهت و متلاشي شدن بسياري از قدرت هاي اسلامي (همانند حکومت عثماني) شده و يا از انسجام بيشتر آنها جلوگيري مي نمايد، نوعي روح نژادگرايي (مثل عرب گرايي و...) بوده که توانسته است باعث شکاف بين دول اسلامي گردد، و اين يکي از بزرگترين تهديداتي است که در دوران معاصر امت اسلامي را نشانه رفته است.

عامل دوم: حکومت هاي وابسته به قدرت هاي بيرون

اين حکومت ها از بيرون فرمان مي برند و درواقع جايگاه مردمي و ديني و مذهبي ندارند.
در همين جهت مقام معظم رهبري با تاکيد بر نقش دولتهاي اسلامي در تحقق آرمان انسجام اسلامي بيان مي دارند: " دولتهاي اسلامي بايد به يكديگر نزديك تر شوند و اگر به ملتها و قدرت و تواناييهاي خود متكي باشند بسيار قوي تر خواهند بود تا اينكه بخواهند به سياستمداران آمريكايي اتكا كنند... دولتها هم بايد نهايت كمك را به همين اتحاد و يگانگى و همدلى بكنند. اين امت اسلامى، اگر وزن واقعى خود را پيدا بكند، آن وقت پشتيبان اين دولتها خواهد بود و دولتهاى اسلامى ديگر مجبور نخواهند شد به خاطر ضعف و ترسشان به دامن امريكا يا انگليس پناه ببرند؛ چون امت اسلامى پشتِ سر آنهاست." [71]

عامل سوم: تعصب هاي کور فرقه گرايانه

متأسفانه از گذشته تا به اکنون اين عامل همچنان از عوامل بسيار مهم و آسيب بزرگي براي اتحاد مسلمانان به شمار مي آيد و ما امروز در افغانستان و در عراق و در جاي جاي ديگر از کشورهاي اسلامي شاهد آن هستيم که اين تعصب کور چگونه وحدت امت اسلامي را در داخل جوامع هر يک از ملت ها درنظر بگيريم برهم زده و همين پيمانه بيشتر و بزرگتر اتحاد دولت ها را هم دچار مشکل کرده است.

عامل چهارم: كج فهمي، توهمات غلط، سوء تفاهم و بي‌اطلاعي از مباني صحيح تفكرات يكديگر

دربيانات مقام معظم رهبري" كج فهمي، توهمات غلط، سوء تفاهم و بي‌اطلاعي از مباني صحيح تفكرات يكديگر "، مهم ترين موانع اتحاد و انسجام امت اسلامي برشمرده شده است. [72]

عامل پنجم: نداشتن زبان مشترک براي مفاهمه

عليرغم اينکه مسلمانان، قرآن و اسلام را به عنوان عاملي بسيار قوي در انسجام اسلامي دارند اما اينک هنوز زبان مشترکي براي مفاهمه در ميان جهان اسلام به وجود نيامده است.

بخش سوم
راهكارهاي اجرايي كردن آرمان تقريب امت اسلامي

تلاش در جهت عملياتي نمودن راهكار هاي ذيل الذكر ميتواند رهيافتي باشد به نزديك سازي و تقريب امت اسلامي:
- تاكيد بر عوامل وحدت آفرين و متمركز شدن بر روي مشتركات اسلامي و پرهيز از دامن زدن به هرگونه تعصبات قومي و فرقه اي.
- پرهيز از بيان هرگونه اظهار نظراتي كه سبب تحريك ساير مذاهب اسلامي گرديده و نيز توجه عالمان ديني به احساسات مذهبي ديگر مذاهب.
- عدم حمايت از اقدامات گرو هاي افراطي و نيز محكوم نمودن رفتارهاي غير انساني و خشونت باري كه به نام دين و مذهب نسبت به ساير مذاهب صورت مي پذيرد و نيز برخورد با چنين اقداماتي از طرف دولت‌هاي اسلامي.
- فراهم آوردن زمينه هاي شناخت متقابل مذاهب اسلامي؛ كه به عنوان مثال ميتواند از طريق نشست هاي برنامه ريزي شده علمي و يا تبادل محصولات فرهنگي و هنري محقق شود.
- تبيين و باز شناسي نقاط مثبت و رهگشاي اتحاد و نيز مضرات و آسيب هايي كه مي تواند در پي اختلافات مذهبي بروز نمايد.
- پديد آوردن نمادها و شعارهايي كه بتواند نقشي وحدت آفرين در بين امت اسلامي ايفا نمايد؛ كه اين امر نياز به هماهنگي و انسجام بيش از پيش بين رسانه ها و مراكز تبليغاتي جهان اسلام دارد.
- ارائه پژوهش هاي علمي در جهت تبيين حقايق تاريخي، فارغ از هرگونه تعصبات مذهبي؛ اين در حالي است كه بسياري از تعصبات حول مسائلي دور ميزند كه پايه و اساس علمي نداشته و صرفا ساخته و پرداخته كساني بوده كه به نام دين بنا به دلايل گوناگون به دين ضربه زده و موهومات غير واقعي را داخل در دين نموده اند. لذا چنين تحقيقاتي ميتواند روشنگر بسياري از مسائل بوده و منجر به حذف بسياري از اين موارد (كه بعضا باعث پديدار شدن اختلافات دامنه داري در بين فرق اسلامي شده) گردد.
- تشكيل نظام واحد حقوقي و جزائي كشورهاي اسلامي و ديوان داورى اسلامى.
- وحدت پولي و مالي كشورهاي اسلامي و بازار مشترك اسلامى.
- انعقاد پيمان نظامي امنيتي و تشكيل ارتش واحد براي حراست و امنيت و صلح در كشورهاي اسلامي.
- تقويت اثر بخشي پارلمان بين المجالس كشورهاى اسلامى
- تدوين قانون اساسي كشورهاي اسلامي با محوريت قرآن كريم.
- تشكيل اتحاديه كشورهاي اسلامي.

پی نوشتها:

[1]- قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، مصوب سال 1358، اصل يازدهم.
[2]- بحار الانوار، علامه مجلسي، ج، 68 ص310.
[3]- سوره انفال (8) / آيه 46.
[4]- ؟؟؟؟؟
[5]- سوره آل عمران (3) / آيه 102.
[6]- تفسير نمونه، آيت الله ناصر مکارم شيرازي و همکاران، (تهران، دارالکتب الاسلاميه،1376)، ج 10، ص 309.
[7]- محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج،19ص 211
[8]- مفردات راغب اصفهاني، واژه اخوت.
[9]- المعجم في فقه لغه القرآن، ج 1، ص 81
[10]- الوجوه و النظاير، ج 1، ص 89
[11]- سوره مائده / آيات 27 و 31
[12]- سوره اعراف / آيه 42
[13]- سوره يوسف / آيه 12
[14]- سوره اعراف / آيه 65، سوره شعراء / آيه 106
[15]- سوره اسراء / آيه 27
[16]- سوره حشر / آيه 11
[17]- سوره اعراف / آيه 38
[18]- سوره اعراف / آيات 102 و 103
[19]- سوره اسراء / آ يات 26 و 27
[20]- سوره حجر / آيات 45 و 46
[21]- سوره اعراف / آيه 85، سوره هود / آيه 84
[22]- سوره اعراف / آيه 73
[23]- همان / آيه 65
[24]- سوره شعراء / آيه 161
[25]- همان / آيه 106
[26]- علامه طبرسي، مجمع البيان، ج 4، ص 546
[27]- سوره توبه / آيه 24
[28]- سوره احزاب / آيه 18، سوره بقره آيه 178 و آيات ديگر
[29]- سوره احزاب / آيه 18
[30]- سوره بقره / آيه 220
[31]- سوره حجرات / آيه 10
[32]- سوره ص / آيات22 و 23
[33]- سوره حجرات / آيه 12
[34]- سوره توبه / آيه 11
[35]- سوره بقره / آيه 178
[36]- همان
[37]- سوره بقره / آيه 178، سوره آل عمران / آيه 103
[38]- سوره بقره / آيه 178
[39]- سوره آل عمران / آيه 103
[40]- سوره انفال / آيه 63
[41]- سوره بقره / آيه 220
[42]- سوره حجرات / آيات 9 و 10
[43]- همان / آيات 11 و 12
[44]- سوره صف / آيه 43
[45]- سوره بقره / آيه 3
[46]- سوره حجرات / آيه 13
[47]- سوره بقره / آيه 213
[48]- سوره روم / آيه 22
[49]- سوره حجرات / آيه 13
[50]- سوره مائده / آيه 48
[51]- سوره آل عمران / آيه 64
[52]- سوره آل عمران / آيه 64
[53]- سوره بقره / آيه 41
[54]- سوره مائده / آيه 5
[55]- سوره ممتحنه / آيه 8
[56]- سوره عنكبوت / آيه 46
[57]- سوره حجرات / آيه10
[58]- سوره مائده / آيه2
[59]- سوره انبيا / آيه92
[60]- سوره انفال / آيه 63
[61]- سوره آل عمران / آيه103
[62]- سوره انفال / آيه 46
[63]- سوره رعد / آيه 11
[64]- سوره آل عمران / آيه 103 و نيز سوره انعام / آيه65
[65]- سوره قصص / آيه 4
[66]- سوره انفال / آيه 46
[67]- سوره آل عمران / آيه 103 و نيز سوره نساء / آيه59
[68]- سوره حجرات آيات11و 12
[69]- سوره آل عمران / آيه 104
[70]- سوره حجرات / آيه13
[71]- h ttp://www.hamshahrionline.ir/News/?id=19681
[72]- http://www.aftabnews.ir/vdceww8jh78on.html

منبع:مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی