بخواهيد اما دستور ندهيد و متوقع نباشيد
بخواهيد اما دستور ندهيد و متوقع نباشيد
بخواهيد اما دستور ندهيد و متوقع نباشيد
براي ايجاد همکاري در کودکان، بايد آنها را به گوش دادن و جواب مساعد دادن به درخواستهاي خود تشويق کنيد. به عنوان نخستين اقدام بايد بياموزيد که چگونه به مؤثرترين شکل ممکن فرزندانتان را اداره کنيد. دستور دادن پيوسته و بي وقفه مؤثر واقع نمي شود. براي لحظه اي موضوع را به کارتان ارتباط دهيد. آيا دوست داريد کسي پيوسته به شما امر و نهي کند که چه بايد بکنيد؟ هر روز کودک پر از صدها دستور و امر و نهي است. بي دليل نيست که مادرها مي گويند فرزندانمان به حرف ما گوش نمي دهند. آيا اگر کسي پيوسته از شما انتقاد کند و به شما امر و نهي کند راضي مي شويد؟
مهارت تربيت مثبت فرزندان به جاي دستور دادن و توقع داشتن و غرولند کردن، درخواست مي کند. آيا به نظر شما خواهش کردن بهتر از دستور دادن نيست؟ نه تنها شما واکنش بهتري نشان مي دهيد، بلکه بچه هاي شما هم به احساس بهتري مي رسند، تغييري جزيي است اما به تمرين زياد احتياج دارد. مثلاً به جاي اينکه بگوييد: «برو دندانهايت را مسواک بزن. » مي گوييد: «ممکنه دندانهايت را مسواک بزني؟ »
«ممکنه خواهش کنم؟ » به جاي «مي تواني؟ »
هنگام طرح خواسته خود به جاي «مي تواني؟ » از کلماتي با مفاهيم «ممکنه خواهش کنم؟ » استفاده کنيد. «مي تواني؟ » ايجاد مقاومت مي کند اما «ممکنه خواهش کنم؟ » نتيجه مطلوب مي دهد. «ممکنه خواهش کنم لوازمت را جمع کني؟ » بايد درخواست خود را به گونه اي طرح کنيد که به فرزندتان انگيزه همکاري کردن بدهيد.
جمله درخواست اگر شکل امري يا «مي تواني؟» داشته باشد پيام متفاوتي ارائه مي دهد. اگر پدر به فرزندش بگويد «مي توني لوازمت را جمع کني؟ » کودک به احتمال زياد از سخن او اين گونه برداشت مي کند:
«بايد لوازمت را جمع کني»
«بايد تا به حال لوازمت را جمع مي کردي؟ »
«نبايد اين را من به تو بگويم. »
«قبلاً هم به تو گفتم که لوازمت را جمع کني. »
«تو به گفته من عمل نمي کني. »
«متناسب با سن و سالت رفتار نمي کني. »
«تو اسباب دردسر من هستي. »
«اشکالي در تو هست. »
«عجله دارم و نمي توانم همه کارها را به تنهايي انجام دهم. »
با آنکه ممکن است عبارات صريحاً به اين شکل ابراز نشوند اما کودک به شکلي که توضيح داديم برداشت مي کند. برخورد غير مستقيم و دادن احساس گناه نتايج احتمالي تربيت مثبت را از بين مي برد. وقتي اين روشها را تمرين مي کنيد به اين نتيجه مي رسيد که اگر صراحت به خرج دهيد و توليد احساس گناه و هراس نکنيد، تأثير حرفتان به مراتب بيشتر مي شود.
با کلمات بازي نکنيد (در لفافه حرف نزنيد. )
بدتر از عبارات دستوري و استفاده از مفاهيم «مي تواني؟ » طرح سؤال به شکل بازي با کلمات و علم معاني است. البته اگر قصد داريد کسي را به قبول چيزي متقاعد کنيد استفاده از علم معاني بدون اشکال است، اما براي جلب همکاري فرزندتان شيوه خوبي نيست. براي پرسش هايي که با اتکا به علم معاني مطرح مي شوند مفاهيم ضمني وجود دارد. در کار تربيت فرزندان، مفهوم ضمني معمولاً پيام منفي توليد کننده احساس گناه است که پدر و مادر نمي خواهند مستقيماً آن را به زبان بياورند. به همين دليل پدر و مادر متوجه نيستند که پيام منفي مخابره مي کنند اما با کمي دقت وجود اين خصيصه به خوبي احساس مي شود.
مادرها به خصوص براي وادار کردن فرزندانشان به اطاعت در لفافه حرف مي زنند. مثلاً مادري مي خواهد که فرزندش اتاقش را مرتب کند. اما به جاي اينکه بگويد: «ممکنه اتاقت را مرتب کني؟ » به طور غير مستقيم حرف مي زند، احساسي از گناه ايجاد مي کند و مثلاً مي گويد: «چرا اتاقت هنوز نامرتب است؟ »
اگر پدر و مادر صحبت در لفافه را کنار بگذارند بهتر مي توانند همکاري فرزندشان را جلب کنند. در غير اين صورت بچه ها به حرف پدر و مادرشان گوش نمي دهند. اجتناب در لفافه حرف زدن نه تنها همکاري کودک را جلب مي کند، بلکه آنها را از مهارتهاي ارتباطي به دور مي کند.
پدر و مادر با اشاره به مسئله مي خواهند فرزندانشان را به انجام دادن کاري تشويق کنند، اما مستقيماً از آنها انجام دادن کاري را نمي خواهند. کودک حتي متوجه معناي ضمني خواسته مادر نيست و اين در حالي است که خواسته بايد صريح و مستقيم باشد. اشاره به کار اشتباه کودک و اينکه چرا بايد احساس بدي داشته باشد به همکاري کردن او کمک نمي کند.
نيازي نيست که بگوييد: «بايد بخواني، فردا کارهاي زيادي داري که بايد انجام بدهي. ممکنه دندانهايت را مسواک بزني؟ » به جاي آن مي توانيد بگوييد: «ممکنه لطفاً دندانهايت را مسواک بزني؟ » توضيح را از دستور عبارات خود حذف کنيد. وقتي بچه ها در برابر پدر و مادرشان مقاومت مي کنند در واقع در برابر دليل هاي او مقاومت مي کنند. به همين دليل وقتي ذکر دليل را از حرف خود حذف مي کنيد از شدت مقاومت کودک کاسته مي شود.
هر چه توضيحات شما خلاصه تر باشد، ميل همکاري کودک شما افزايش مي يابد.
اگر مي خواهيد کودک کمسال شما بداند که چرا بهتر است زود بخوابد، بعداً موضوع را با او در ميان بگذاريد. وقتي کودک در رختخوابش دراز کشيد مي توانيد به او بگوييد: «آفرين به اين دختر خوب. دندانهايت را خيلي خوب مسواک زدي. حالا مي تواني بخوابي تا براي فردا آماده باشي. کارهاي زيادي داري که بايد انجام بدهي و اگر به اندازه کافي بخوابي فردا سرحال از خوالب بيدار مي شوي. » وقتي بچه ها کار خوبي انجام مي دهند، حرفها را بهتر قبول مي کنند.
اغلب پدر و مادرها در برخورد با مقاومت فرزندانشان و يا زماني که عمل اشتباهي از آنها سر مي زند شروع به ايراد خطابه و توضيح دادن مي کنند. اين اقدام احساس بي کفايتي و احساس گناه را در کودک تقويت مي کند و مانع از آن مي شود که کودک ميلي به همکاري از خود نشان دهد. ممکن است اين رفتار وقتي بچه ها کمسال هستند مفيد واقع شود، اما در سنين نوجواني و اوايل بلوغ ميل به سرکشي را در فرزندان شما افزايش مي دهد.
تنها زمان توضيح و ايراد سخنراني، بدون توجه به سن و سال بچه ها زماني است که خود آنها اين را از شما درخواست کنند. بسياري از والدين گله مي کنند که فرزندانشان با آنها حرف نمي زنند. دليلش اين است که پدر و مادر بيش از اندازه نصيحت و سخنراني مي کنند. به خصوص اگر بچه ها احساس کنند که پدر و مادرشان مي خواهند با ايراد سخنراني و توضيح آنها را به انجام دادن کاري ترغيب کنند، در برابر آنها مقاومت مي کنند. در اين موقعيت ايراد سخنراني نه تنها بي فايده است بلکه نتيجه عکس مي دهد.
تا زماني که کودک تقاضاي اطلاعات بيشتر نکرده به او توضيح ندهيد و برايش سخنراني نکنيد. اين گونه، بر شدت مقاومت او مي افزاييد.
اغلب به پدر و مادر توصيه مي شود که احساس خود را با کودک در ميان بگذارند. مثلاً: «وقتي از درخت بالا مي روي، نگران مي شوم که پايين بيفتي. بهتر است اين کار را نکني. » و يا اين جمله: «وقتي برادرت را مي زني من عصباني مي شوم. بهتر است که با هم سازش کنيد. »
جملات و عباراتي از اين قبيل با طرح کردن احساسات منفي والدين براي بچه ها در آنها احساس مسئوليتي در قبال احساسات پدر و مادرشان ايجاد مي کند. بچه ها به خاطر خشمگين کردن پدر و مادرشان احساس گناه مي کنند، ممکن است احساس کنند که پدر و مادرشان با اين طرز برخورد درصدد سلطه جويي بر آنها هستند. احساسات منفي را نبايد با بچه ها در ميان گذاشت. پدر و مادر به محض آنکه احساساتشان را با فرزندشان در ميان مي گذارند بخش اعظم کنترل و اختيارشان را از دست مي دهند و نمي توانند همکاري لازم را در فرزندانشان ايجاد کنند.
بسياري از والديني که احساساتشان را با فرزندانشان در ميان مي گذارند، بعداً مي پرسند: «نمي دانم چرا بچه ها تا اين اندازه در برابر من مقاومت مي کنند. » اين بچه ها وقتي به سنين نوجواني مي رسند، از ايجاد ارتباط با پدر و مادرشان خودداري مي کنند. بسياري از مردها از گوش دادن به احساسات زنشان حذر مي کنند، تنها دليلش اين است که مادرانشان در سنين کودکي آنها مرتب احساساتشان را با آنها در ميان گذاشته اند. نمونه اين موقعيت، اين حرف پدر و مادر به بچه هاست: «وقتي اين کار را مي کني به شدت نوميد مي شوم. ( اين قدر براي تأمين معيشت تو تلاش مي کنم و تو حاضر نيستي يک قدم برداري) دلم مي خواهد هر طور که من مي گويم عمل کني. » کودکي که اين عبارات را مي شنود دو انتخاب بيشتر ندارد: يا احساس بدي پيدا کند و يا حرفي را که پدر و مادرش مي گويند نشنيده بگيرد و نسبت به آنها بي توجه شود.
وقتي پدر و مادر ناراحتند و مي خواهند احساساتشان را با کسي در ميان بگذارند بايد بالغ ديگري را پيدا کنند و از او حمايت بطلبند. درست نيست که براي دريافت حمايت عاطفي به فرزندان خود مراجعه کنيد. البته در ميان گذاشتن احساسات مثبت با فرزندان کار بسيار خوبي است اما طرح احساسات منفي با کودکان اقدامي سلطه جويانه است.
استفاده از احساسات براي سلطه جويي ممکن است بعضي از بچه ها را از کاري که مي کنند باز بدارد اما مطمئناً همکاري آنها را جلب نمي کند. بسياري از بچه ها و به خصوص پسرها واکنش منفي نشان مي دهند و پدر و مادرشان را دلسرد مي کنند. يا گوش نمي دهند و يا حتي در چشمان شما نگاه نمي کنند.
بچه ها تا قبل از نه سالگي برداشتي از خود ندارند. وقتي به آنها دستور مي دهيم بر جدايي ميان پدر و مادر و کودک افزوده مي شود. از اين رو تا حدي که امکان دارد کودک را به انجام دادن کارهايي همراه خود دعوت کنيد. مثلاً مي توانيد به او بگوييد: «بيا براي رفتن به مهماني آماده شويم. » اين گونه، همکاري کودک با پدر و مادر از هر زماني بيشتر مي شود.
- به جاي دستور دادن خواهش کنيد و بخواهيد.
- کاري کنيد که فرزندانتان احساس کنند با شما همکاري مي کنند و چيزي به عنوان اطاعت و فرمانبرداري وجود ندارد. به فرزندان خود اجازه بدهيد که در برابر خواسته شما مقاومت کنند. اگر بچه ها اجازه نداشته باشند که در برابر حرف شما مقاومت کنند، سوالي بپرسند يا اقدام به مذاکره کنند، در اين صورت درخواست شما حکم انتظار و توقع و يا دستور پيدا مي کند.
- مراقب باشيد که از کلمات به معنا و مفهوم «خواهش مي کنم»، «لطفا»، «ممکنه» استفاده کنيد.
- در لفافه صحبت نکنيد، توضيح بي مورد ندهيد، سخنراني نکنيد و تا حد امکان از مفاهيم «احساس مي کنم» استفاده ننماييد.
- مثبت و صريح صحبت کنيد.
- تا حد امکان از مفهوم بيا (کاري را به اتفاق انجام دهيم) استفاده کنيد.
استفاده از مفاهيم «بيا» اغلب تا سن 9 سالگي کودک مفيد و مؤثر است. اما از اين سن به بعد، اگر به فرزندتان مي گوييد: «بيا اتاقت را مرتب کنيم. » دست کم بايد در مرتب کردن اتاق به فرزندتان کمک کنيد. توجه داشته باشيد که استفاده از کلمه جادويي «بيا» به تمرين و ممارست احتياج دارد، اما ديري نمي گذرد که به آن عادت مي کنيد. /س
مهارت تربيت مثبت فرزندان به جاي دستور دادن و توقع داشتن و غرولند کردن، درخواست مي کند. آيا به نظر شما خواهش کردن بهتر از دستور دادن نيست؟ نه تنها شما واکنش بهتري نشان مي دهيد، بلکه بچه هاي شما هم به احساس بهتري مي رسند، تغييري جزيي است اما به تمرين زياد احتياج دارد. مثلاً به جاي اينکه بگوييد: «برو دندانهايت را مسواک بزن. » مي گوييد: «ممکنه دندانهايت را مسواک بزني؟ »
«ممکنه خواهش کنم؟ » به جاي «مي تواني؟ »
هنگام طرح خواسته خود به جاي «مي تواني؟ » از کلماتي با مفاهيم «ممکنه خواهش کنم؟ » استفاده کنيد. «مي تواني؟ » ايجاد مقاومت مي کند اما «ممکنه خواهش کنم؟ » نتيجه مطلوب مي دهد. «ممکنه خواهش کنم لوازمت را جمع کني؟ » بايد درخواست خود را به گونه اي طرح کنيد که به فرزندتان انگيزه همکاري کردن بدهيد.
جمله درخواست اگر شکل امري يا «مي تواني؟» داشته باشد پيام متفاوتي ارائه مي دهد. اگر پدر به فرزندش بگويد «مي توني لوازمت را جمع کني؟ » کودک به احتمال زياد از سخن او اين گونه برداشت مي کند:
«بايد لوازمت را جمع کني»
«بايد تا به حال لوازمت را جمع مي کردي؟ »
«نبايد اين را من به تو بگويم. »
«قبلاً هم به تو گفتم که لوازمت را جمع کني. »
«تو به گفته من عمل نمي کني. »
«متناسب با سن و سالت رفتار نمي کني. »
«تو اسباب دردسر من هستي. »
«اشکالي در تو هست. »
«عجله دارم و نمي توانم همه کارها را به تنهايي انجام دهم. »
با آنکه ممکن است عبارات صريحاً به اين شکل ابراز نشوند اما کودک به شکلي که توضيح داديم برداشت مي کند. برخورد غير مستقيم و دادن احساس گناه نتايج احتمالي تربيت مثبت را از بين مي برد. وقتي اين روشها را تمرين مي کنيد به اين نتيجه مي رسيد که اگر صراحت به خرج دهيد و توليد احساس گناه و هراس نکنيد، تأثير حرفتان به مراتب بيشتر مي شود.
با کلمات بازي نکنيد (در لفافه حرف نزنيد. )
بدتر از عبارات دستوري و استفاده از مفاهيم «مي تواني؟ » طرح سؤال به شکل بازي با کلمات و علم معاني است. البته اگر قصد داريد کسي را به قبول چيزي متقاعد کنيد استفاده از علم معاني بدون اشکال است، اما براي جلب همکاري فرزندتان شيوه خوبي نيست. براي پرسش هايي که با اتکا به علم معاني مطرح مي شوند مفاهيم ضمني وجود دارد. در کار تربيت فرزندان، مفهوم ضمني معمولاً پيام منفي توليد کننده احساس گناه است که پدر و مادر نمي خواهند مستقيماً آن را به زبان بياورند. به همين دليل پدر و مادر متوجه نيستند که پيام منفي مخابره مي کنند اما با کمي دقت وجود اين خصيصه به خوبي احساس مي شود.
مادرها به خصوص براي وادار کردن فرزندانشان به اطاعت در لفافه حرف مي زنند. مثلاً مادري مي خواهد که فرزندش اتاقش را مرتب کند. اما به جاي اينکه بگويد: «ممکنه اتاقت را مرتب کني؟ » به طور غير مستقيم حرف مي زند، احساسي از گناه ايجاد مي کند و مثلاً مي گويد: «چرا اتاقت هنوز نامرتب است؟ »
اگر پدر و مادر صحبت در لفافه را کنار بگذارند بهتر مي توانند همکاري فرزندشان را جلب کنند. در غير اين صورت بچه ها به حرف پدر و مادرشان گوش نمي دهند. اجتناب در لفافه حرف زدن نه تنها همکاري کودک را جلب مي کند، بلکه آنها را از مهارتهاي ارتباطي به دور مي کند.
صراحت به خرج دهيد
پدر و مادر با اشاره به مسئله مي خواهند فرزندانشان را به انجام دادن کاري تشويق کنند، اما مستقيماً از آنها انجام دادن کاري را نمي خواهند. کودک حتي متوجه معناي ضمني خواسته مادر نيست و اين در حالي است که خواسته بايد صريح و مستقيم باشد. اشاره به کار اشتباه کودک و اينکه چرا بايد احساس بدي داشته باشد به همکاري کردن او کمک نمي کند.
توضيح ندهيد
نيازي نيست که بگوييد: «بايد بخواني، فردا کارهاي زيادي داري که بايد انجام بدهي. ممکنه دندانهايت را مسواک بزني؟ » به جاي آن مي توانيد بگوييد: «ممکنه لطفاً دندانهايت را مسواک بزني؟ » توضيح را از دستور عبارات خود حذف کنيد. وقتي بچه ها در برابر پدر و مادرشان مقاومت مي کنند در واقع در برابر دليل هاي او مقاومت مي کنند. به همين دليل وقتي ذکر دليل را از حرف خود حذف مي کنيد از شدت مقاومت کودک کاسته مي شود.
هر چه توضيحات شما خلاصه تر باشد، ميل همکاري کودک شما افزايش مي يابد.
اگر مي خواهيد کودک کمسال شما بداند که چرا بهتر است زود بخوابد، بعداً موضوع را با او در ميان بگذاريد. وقتي کودک در رختخوابش دراز کشيد مي توانيد به او بگوييد: «آفرين به اين دختر خوب. دندانهايت را خيلي خوب مسواک زدي. حالا مي تواني بخوابي تا براي فردا آماده باشي. کارهاي زيادي داري که بايد انجام بدهي و اگر به اندازه کافي بخوابي فردا سرحال از خوالب بيدار مي شوي. » وقتي بچه ها کار خوبي انجام مي دهند، حرفها را بهتر قبول مي کنند.
اغلب پدر و مادرها در برخورد با مقاومت فرزندانشان و يا زماني که عمل اشتباهي از آنها سر مي زند شروع به ايراد خطابه و توضيح دادن مي کنند. اين اقدام احساس بي کفايتي و احساس گناه را در کودک تقويت مي کند و مانع از آن مي شود که کودک ميلي به همکاري از خود نشان دهد. ممکن است اين رفتار وقتي بچه ها کمسال هستند مفيد واقع شود، اما در سنين نوجواني و اوايل بلوغ ميل به سرکشي را در فرزندان شما افزايش مي دهد.
سخنراني نکنيد
تنها زمان توضيح و ايراد سخنراني، بدون توجه به سن و سال بچه ها زماني است که خود آنها اين را از شما درخواست کنند. بسياري از والدين گله مي کنند که فرزندانشان با آنها حرف نمي زنند. دليلش اين است که پدر و مادر بيش از اندازه نصيحت و سخنراني مي کنند. به خصوص اگر بچه ها احساس کنند که پدر و مادرشان مي خواهند با ايراد سخنراني و توضيح آنها را به انجام دادن کاري ترغيب کنند، در برابر آنها مقاومت مي کنند. در اين موقعيت ايراد سخنراني نه تنها بي فايده است بلکه نتيجه عکس مي دهد.
تا زماني که کودک تقاضاي اطلاعات بيشتر نکرده به او توضيح ندهيد و برايش سخنراني نکنيد. اين گونه، بر شدت مقاومت او مي افزاييد.
از احساسات براي سلطه جويي استفاده نکنيد
اغلب به پدر و مادر توصيه مي شود که احساس خود را با کودک در ميان بگذارند. مثلاً: «وقتي از درخت بالا مي روي، نگران مي شوم که پايين بيفتي. بهتر است اين کار را نکني. » و يا اين جمله: «وقتي برادرت را مي زني من عصباني مي شوم. بهتر است که با هم سازش کنيد. »
جملات و عباراتي از اين قبيل با طرح کردن احساسات منفي والدين براي بچه ها در آنها احساس مسئوليتي در قبال احساسات پدر و مادرشان ايجاد مي کند. بچه ها به خاطر خشمگين کردن پدر و مادرشان احساس گناه مي کنند، ممکن است احساس کنند که پدر و مادرشان با اين طرز برخورد درصدد سلطه جويي بر آنها هستند. احساسات منفي را نبايد با بچه ها در ميان گذاشت. پدر و مادر به محض آنکه احساساتشان را با فرزندشان در ميان مي گذارند بخش اعظم کنترل و اختيارشان را از دست مي دهند و نمي توانند همکاري لازم را در فرزندانشان ايجاد کنند.
بسياري از والديني که احساساتشان را با فرزندانشان در ميان مي گذارند، بعداً مي پرسند: «نمي دانم چرا بچه ها تا اين اندازه در برابر من مقاومت مي کنند. » اين بچه ها وقتي به سنين نوجواني مي رسند، از ايجاد ارتباط با پدر و مادرشان خودداري مي کنند. بسياري از مردها از گوش دادن به احساسات زنشان حذر مي کنند، تنها دليلش اين است که مادرانشان در سنين کودکي آنها مرتب احساساتشان را با آنها در ميان گذاشته اند. نمونه اين موقعيت، اين حرف پدر و مادر به بچه هاست: «وقتي اين کار را مي کني به شدت نوميد مي شوم. ( اين قدر براي تأمين معيشت تو تلاش مي کنم و تو حاضر نيستي يک قدم برداري) دلم مي خواهد هر طور که من مي گويم عمل کني. » کودکي که اين عبارات را مي شنود دو انتخاب بيشتر ندارد: يا احساس بدي پيدا کند و يا حرفي را که پدر و مادرش مي گويند نشنيده بگيرد و نسبت به آنها بي توجه شود.
وقتي پدر و مادر ناراحتند و مي خواهند احساساتشان را با کسي در ميان بگذارند بايد بالغ ديگري را پيدا کنند و از او حمايت بطلبند. درست نيست که براي دريافت حمايت عاطفي به فرزندان خود مراجعه کنيد. البته در ميان گذاشتن احساسات مثبت با فرزندان کار بسيار خوبي است اما طرح احساسات منفي با کودکان اقدامي سلطه جويانه است.
استفاده از احساسات براي سلطه جويي ممکن است بعضي از بچه ها را از کاري که مي کنند باز بدارد اما مطمئناً همکاري آنها را جلب نمي کند. بسياري از بچه ها و به خصوص پسرها واکنش منفي نشان مي دهند و پدر و مادرشان را دلسرد مي کنند. يا گوش نمي دهند و يا حتي در چشمان شما نگاه نمي کنند.
کلمه جادويي براي ايجاد همکاري
بچه ها تا قبل از نه سالگي برداشتي از خود ندارند. وقتي به آنها دستور مي دهيم بر جدايي ميان پدر و مادر و کودک افزوده مي شود. از اين رو تا حدي که امکان دارد کودک را به انجام دادن کارهايي همراه خود دعوت کنيد. مثلاً مي توانيد به او بگوييد: «بيا براي رفتن به مهماني آماده شويم. » اين گونه، همکاري کودک با پدر و مادر از هر زماني بيشتر مي شود.
مرور تمرين اجمالي
- به جاي دستور دادن خواهش کنيد و بخواهيد.
- کاري کنيد که فرزندانتان احساس کنند با شما همکاري مي کنند و چيزي به عنوان اطاعت و فرمانبرداري وجود ندارد. به فرزندان خود اجازه بدهيد که در برابر خواسته شما مقاومت کنند. اگر بچه ها اجازه نداشته باشند که در برابر حرف شما مقاومت کنند، سوالي بپرسند يا اقدام به مذاکره کنند، در اين صورت درخواست شما حکم انتظار و توقع و يا دستور پيدا مي کند.
- مراقب باشيد که از کلمات به معنا و مفهوم «خواهش مي کنم»، «لطفا»، «ممکنه» استفاده کنيد.
- در لفافه صحبت نکنيد، توضيح بي مورد ندهيد، سخنراني نکنيد و تا حد امکان از مفاهيم «احساس مي کنم» استفاده ننماييد.
- مثبت و صريح صحبت کنيد.
- تا حد امکان از مفهوم بيا (کاري را به اتفاق انجام دهيم) استفاده کنيد.
با مقاومت بچه ها چگونه برخورد کنيم
استفاده از مفاهيم «بيا» اغلب تا سن 9 سالگي کودک مفيد و مؤثر است. اما از اين سن به بعد، اگر به فرزندتان مي گوييد: «بيا اتاقت را مرتب کنيم. » دست کم بايد در مرتب کردن اتاق به فرزندتان کمک کنيد. توجه داشته باشيد که استفاده از کلمه جادويي «بيا» به تمرين و ممارست احتياج دارد، اما ديري نمي گذرد که به آن عادت مي کنيد. /س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}