آسيب‌شناسي زبان مطبوعات (1)

نويسنده: حسن ذوالفقاري



زبان رسانه‌هاي جمعي به ويژه مطبوعات، اشكالاتي اساسي دارد كه در لزوم رفع آنها ترديدي نيست. اين اشكالات يا ناشي از ناآگاهي از قواعد ساختمان زبان فارسي، و يا ناشي از اشكالات منطقي، بلاغي، تلفظي و بياني است. رسانه‌ها روز به روز الگوهاي زباني غيرمعيار را بيشتر رواج مي‌دهند؛ بنابراين لازم است اين الگوها شناخته و بررسي شوند و در صورت امكان كنترل گردند يا الگوهاي معيار جايگزين آنها شود.
اين مقاله بر گرفته از تحقيقي با عنوان «الگوهاي غيرمعيار در زبان مطبوعات» است كه به سفارش دفتر مطالعات و توسعة رسانه‌هاي معاونت امور مطبوعاتي و اطلاع‌رساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تعريف، تدوين و اجرا شده است. در اين مقاله زبان تعدادي از روزنامه‌ها و مجلات كثيرالانتشار (12 هزار و 320 جمله از 22 نشريه) را از ديدگاه الگوهاي زباني غيرمعيار بررسي و الگوهاي زباني معيار را مطابق قواعد ساختمان زبان فارسي پيشنهاد و راه‌هاي پرهيز از كاربرد الگوهاي غيرمعيار را معين مي‌كنيم.
زبان فارسي با تاريخ و فرهنگ و تمدن ما پيوندي ديرينه و ناگسستني دارد، به‌طوري كه امروزه يكي از مهم‌ترين اركان هويت ملي ما ايرانيان به‌حساب مي‌آيد. به‌همين دليل، پاسداشت و تقويت زبان فارسي، ارج نهادن به اين ميراث ارزشمند فرهنگي و استحكام بخشيدن به بنيان هويت ملي ما تلقي مي‌شود. علاوه بر اين، زبان فارسي زبان رسمي كشور ما و زبان آموزش و ارتباطات فكري و علمي ماست و بخش مهمي از تفكر ما در چارچوب قواعد اين زبان شكل مي‌گيرد. به‌همين علت، كيفيت ارتباطات فكري و رشد علمي و فني ما كاملاً وابسته به كيفيت زبان ما يعني زبان فارسي است.
زبان مطبوعات (به‌ويژه در بخش‌هاي رسمي‌تر) يكي از مصداق‌هاي ”زبان معيار“ است. انتظار مي‌رود چنين زباني خالي از ايراد و اشكال باشد. نخستين گام در راه رفع ايرادهاي احتمالي زبان مطبوعات و به كار بستن تجويزات زبان‌شناختي، توصيف دقيق زباني است كه در بخش‌هاي مختلف مطبوعات به كار مي‌رود. داشتن شناخت و توصيف دقيق اشكالات زبان مطبوعات، مقدمة هرگونه تلاش براي ارائة نظرات تجويزي و در نهايت حل مسائل و مشكلات زباني اين رسانه است. ابتدا بايد به‌طور دقيق، علمي و مستند به توصيف دقيق اشكالات زبان مطبوعات پرداخت و آنها را طبقه‌بندي و تحليل كرد و آن‌گاه الگوها و ساختارهاي معيار را تجويز كرد. چنين توصيفي، مواد خام بسياري نيز براي اجراي تحقيقات ديگر فراهم مي‌سازد. طرح حاضر بر اساس نياز رسانه‌ها و ضرورت هاي معيارسازي زبان فارسي و به سفارش دفتر مطالعات و توسعه رسانه‌ها تعريف، تدوين و اجرا شده و اهداف زير را دنبال مي‌كند:
در پژوهش حاضر 12هزار و 320 جمله از 22 نشريه انتخاب گرديد. از ميان نشريات سراسري 6720 جمله انتخاب شد. اين نشريات شامل آفتاب يزد، ابرار، اطلاعات، اعتماد، ايران، جام‌جم، جمهوري اسلامي، رسالت، شرق، كيهان، همبستگي، همشهري هستند و از ميان نشريات عامه‌پسند 4480 جمله انتخاب شد. اين نشريات شامل: آدينه، ابرار ورزشي، استقلال جوان، به‌سوي افتخار، پيروزي، خانواده سبز، راه زندگي هستند و از ميان نشريات محلي 1120 جمله انتخاب شد. اين نشريات شامل طاق بستان، امين، خبرجنوب هستند. نشريات از يك روز خاص (12 /10/84 ) انتخاب گرديد. از هر مجله به‌طور مساوي 560 جمله در هشت گروه موضوعي شامل: اجتماعي 1309جمله، ورزشي 2262جمله، فرهنگي 1662جمله، ديني 647جمله، سياسي 1455جمله، حوادث 1011جمله، اقتصادي 505 جمله، علمي 1169جمله انتخاب گرديد.
از ميان قالب‌ها نيز چهار قالب خبر 3938جمله، گزارش 3499جمله، مصاحبه 940جمله، مقاله 3943جمله انتخاب گرديد تا در سه حوزة اساسي ويرايش بررسي مي شود. اين سه حوزه عبارت‌اند از:
فني: شامل رسم‌الخط و املاي فارسي، نشانه‌گذاري، صفحه بندي و عنوان‌بندي، پاراگراف‌بندي؛ زباني: شامل رعايت نكردن تطابق فعل و فاعل در افراد و جمع؛ به كار بردن شكل مجهول فعل به جاي معلوم؛ آوردن را پس از فعل، به جاي آوردن آن پس از مفعول؛ كاربرد نابه‌جاي فعل داشتن؛ آوردن صفات نامتناسب با موصوف؛ به كار بردن فعل‌هاي مركب به جاي بسيط، به كار بردن اسم مفعول به جاي فعل شخصي؛ حذف بي‌جاي فعل؛ كاربرد زمان حال به جاي گذشته؛ بلاغي: شامل كاربرد بيش از حد كلمات مترادف؛ درازگويي؛ حشو.
تعدادي از غيرمعيارها به دليل رواج فراوان و حتي تبديل شدن به عرف در مطبوعات، از حوزة اين پژوهش خارج شد؛ براي مثال: در بيشتر و شايد تمام روزنامه‌ها از تنوين، تشديد، همزه، فتحه، كسره و به‌طور كلي همة مصوت‌هاي كوتاه و نيز برخي از علائم نشانه گذاري مانند قلاب، ستاره، گيومه، به ندرت استفاده مي‌شود. در بخش رسم الخط، شيوة خط فارسي مصوب فرهنگستان زبان فارسي را مبنا قرار داديم. به دليل نبود قواعد يكسان در برخي موارد يا مجوزهاي دوگانه براي برخي كاربردها نظير جدا يا سرهم نوشتن‌هاي جمع و ياي ميانجي، اين موارد از فهرست اشكالات خارج گرديد.
كوشيده‌ايم در ثبت غيرمعيارها به‌خصوص در حوزه‌هاي زباني و بلاغي، از دخالت ذوق و سليقة شخصي پرهيز كنيم و در عوض به مشتركات و اشكالات كاملاً روشن بپردازيم. با اين حال ممكن است هنوز هم هر ويراستاري بتواند جملات اصلاح شده را به زعم خود بار ديگر ويرايش كند.

زبان معيارچيست؟

1. زبان معيار زبان تحصيل‌كردگان و زبان آموزشي در مدارس و دانشگاه‌هاست.
2. زبان معيار وسيله ارتباطي ميان افرادي است كه در ساير وضعيت‌ها، به لهجه‌هاي محلي و اجتماعي خود سخن مي‌گويند.
3. زبان معيار نقش وحدت‌دهندگي، اعتباردهندگي و مرجعيـت دارد.
منابع معيارسازي عبارتند از:
1. زبان كهن فارسي براساس آثار معتبر؛
2. مراجع علمي و دانشگاهي خصوصاً فرهنگستان زبان و ادب فارسي؛
3. زبان گفتار و نوشتار امروز طبقه تحصيل‌كردة جامعه؛
4. نثرهاي معاصر از استادان برجسته زبان فارسي كه ملاك و معيار نثر فصيح امروزي است؛
5. كتاب‌ها، مقالات و پژوهش‌هايي كه در زمينة درست‌نويسي نگاشته و قبول عام يافته است؛
آنچه زبان را از معيار دور مي‌سازد عبارتند از :
1. عناصر زباني متروك و مهجور در سطوح آوايي، صرفي، نحوي و معنايي و عناصر قاموسي و دستوري؛
2. اصرار در سره‌نويسي، عربي‌مآبي و عاميانه‌گرايي كه ضعف و ناتواني زبان را در پي دارند؛
3. گرته‌برداري از زبان‌هاي بيگانه از طريق ترجمه، تبليغات، رسانه‌ها؛
4. كاربرد عناصر زبان محلي و محاوره‌اي و اصرار و افراط در آن؛
5. استفاده غيرضروري از عناصر ادبي و فرا زباني؛
6. كاربرد گونه‌هاي صنفي و سبك‌هاي اجتماعي در موارد غير ضروري و بدون تمايز و توضيح؛
7. شكسته‌نويسي در موارد غيرضروري؛
زبان معيار براساس كاربرد آن مي‌تواند گونه‌هاي آموزشي، علمي، مطبوعاتي، كودكانه و اداري داشته باشد كه لازم است اصول سلبي و ايجابي يادشده را دارا باشند.

مطبوعات و زبان:

پيدايش وسايل ارتباطي و رسانه‌هاي جمعي، زندگي انسان معاصر را با زندگي مردمان دوره‌هاي پيش سخت متفاوت كرده است. پيدايش اين وسايل تنها يك گام عملي نبوده است، بلكه در زمينه‌هاي نظري نيز همگام يا مقدم بر آنها، پيشرفت‌هاي شگرفي حاصل شده است (باطني، 1370: 119). در دوران معاصر به‌ويژه در كشور ما رسانه‌هاي همگاني از جمله مطبوعات نقش عمده‌اي در گفت و شنود ملي و لاجرم تأثير گسترده‌اي بر سرنوشت زبان گذاشته‌اند. كلام، عمده‌ترين ابزار اين رسانه‌هاست كه هرروزه با تودة عظيمي از مردم سخن مي‌گويند. با توجه به اين واقعيت كه شمار كم‌سوادان كشور ما بسيار است و در نظام آموزشي ما، آموزش زبان فارسي به نحو ناقصي صورت مي‌گيرد و دانش‌آموختگان، زبان فارسي را خوب نمي‌آموزند و چندان مهارتي در به‌كارگيري آن كسب نمي‌كنند، كيفيت زبان رسانه‌‌ها‌ي‌ همگاني آنان را به سهولت تحت‌تأثير قرار مي‌دهد و خواه ناخواه به الگوبرداري و پيروي وامي‌دارد (ايراني، 1375: 167).
به‌نظر مي‌رسد نقش رسانه‌هاي جمعي ايران در سلامت زبان فارسي مهم‌تر و مؤثرتر از نقشي است كه رسانه‌هاي همگاني كشورهاي پيشرفته در سلامت زبان ملي خود دارند؛ زيرا در آن كشورها نظام آموزشي زبان را تا آن حد به مردم مي‌آموزد و در به‌كارگيري آن ماهر مي‌سازد كه در برابر غلط‌ها و كج سليقگي‌هاي احتمالي رسانه‌هاي جمعي ايمني نسبي كسب كنند، حال آنكه در كشور ما چنين نيست و غلط‌ها و كج‌سليقگي‌هاي زباني رسانه‌هاي جمعي به‌سرعت در ميان مردم رايج مي‌شود و زبان را آلوده و بيمار مي‌سازد (همان: 167).
اينكه رسانه‌ها سبب آسان‌تر شدن ارتباطات درون جوامع و ارتباطات بين جوامع مي‌شوند، آثار زباني ديگري را نيز ــ علاوه بر آنچه گفته شدــ در پي دارد؛ مثلاً باعث زوال زبان‌هاي غيررسمي و گويش‌هاي محلي يك كشور مي‌شود و گسترش و يكپارچگي زباني را پديد مي‌آورد. همچنين باعث شيوع يك الگوي زباني در طبقات مختلف جامعه مي‌شود؛ يعني افراد طبقة پايين تحت‌تأثير رسانه‌ها از رفتار زباني طبقات بالاي جامعه تقليد مي‌كنند. طبقات بالاتر به‌نوبة خود گرايش‌هاي تازه‌اي پيدا مي‌كنند و صورت‌هاي زباني ديگري را به كار مي‌گيرند، ولي در درازمدت ممكن است گوناگوني و تنوعات يك جامعة زباني به تدريج از ميان برود (مدرسي، 1368: 157).
كاسته شدن از گوناگوني‌ها و تفاوت‌هاي زباني اعضاي يك جامعة زباني از طريق رسانه‌ها، مي‌تواند به روندي منجر شود كه وحدت زباني ناميده مي‌شود. زبان مشترك گاهي در وحدت يك گروه مؤثرتر از ساير مؤلفه‌هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي است. زبان مي‌تواند عامل بسيار مهمي در همانندي گروهي، همبستگي گروهي و علامت‌رساني تفاوت باشد (ترادگيل، 1376: 31).
اما مهم‌ترين نقش رسانه‌هايي چون مطبوعات، نقش آموزشي است. با توجه به نقش فراگير رسانه‌ها، ميزان آنچه از طريق مراجع رسمي آموخته مي‌شود، با ميزان تأثيرپذيري از رسانه‌ها اصلاً قابل مقايسه نيست (ملكان، 1365: 47). ميزان نفوذ وسايل ارتباط جمعي و گستردگي آنها باعث شده است كه مفهومي به نام فرهنگ جمعي پديد آيد كه عناصر مختلف آن به‌ويژه زبان تحت تأثير مستقيم رسانه‌ها قرار دارند. اگر سياست فرهنگي و راهبرد آموزشي مشخصي وجود داشته باشد، رسانه‌ها نه تنها مي‌توانند در باروري فرهنگ جمعي نقش اساسي داشته باشند، بلكه به‌خصوص در كشورهاي در حال توسعه مي‌توانند بسياري از كمبودها را نيز جبران كنند و بر مشكلاتي چون كمبود فضاي آموزشي، كمبود علم، دشوار بودن دسترسي به نقاط دورافتاده و... فائق آيند (حيدرزاده، 1365: 504).
با توجه به آنچه گذشت، دربارة نقش مهم رسانه‌ها در تأثيرگذاري بر زبان ترديدي نيست، اما به نظر مي‌رسد در كشور ما رسانه‌اي چون مطبوعات، تا كنون از مهم‌ترين ابزار خود يعني زبان به‌خوبي استفاده نكرده‌اند. صاحب نظران برآن‌اند كه مشكلات و موانعي در كار رسانه‌ها وجود دارد و تا زماني كه اين مشكلات برطرف نشوند نمي‌توان در اين زمينه به افق‌هاي روشني اميدوار بود.
برخي از انتقادهايي كه از زبان رسانه‌ها مي‌شود چنين است:
1. رسانه‌ها به طرف تثبيت زباني مي‌روند كه به دور از قواعد و اسلوب‌هاي زبان فارسي است. ما از يك سو به ادبا و شعرا و زبانمان افتخار مي‌كنيم و زبان فارسي را از شيرين‌ترين زبان‌ها مي‌دانيم و از سوي ديگر، مي‌بينيم كه رسانه‌ها به سوي تثبيت زباني مي‌روند كه به دور از قواعد و اسلوب‌هاي زبان فارسي است. زبان رسانه‌هاي ما به‌طور اعم، زباني است كه در حالت شتابزدگي و بي‌توجهي به قواعد ”ساخته“ مي‌شود و مطالب علمي آن در بهترين شرايط، محصول ترجمة مكانيكي است يا حتي در صورتي كه تأليف باشد، چنان تحت‌تأثير اشتباهات رايج است كه اگر از نظر دستوري هم غلط فاحش نداشته باشد، عبارات آن به كلي بي‌معناست (حيدرزاده، 1365: 513).
2. زبان رسانه‌ها پر از غلط‌هاي آشكار است. روزنامه‌ها ـ راديو و تلويزيون ما با آنكه به‌خوبي از نقش خود در سلامت زبان فارسي باخبرند، زباني كه اختيار كرده‌اند، پر از غلط‌هاي آشكار است و با آنكه گه‌گاه مطالبي مي‌نويسند و مي‌گويند كه حاكي از آگاهي و حس مسئوليت است، معلوم نيست كه چرا به درمان اين درد نمي‌پردازند (ايراني، 1375: 168).
3. زبان رسانه‌ها ابهام و نارسايي دارد. زبان فارسي رسانه‌ها به دليل موضع انفعالي‌اش در مقابل زبان‌هاي انگليسي و عربي و فرانسوي و نياز به سرعت در ترجمة اخبار و علوم و... به سوي ابهام كشانده شده است (صفوي، 1377: 55).
صاحب‌نظراني كه خود از نزديك با فعاليت‌هاي رسانه‌اي سر و كار دارند، معتقدند: «اين واقعيتي است كه ما اكنون هيچ ‌وسيله و صافي مؤثري براي تصفية زبان رسانه‌هاي گروهي نداريم. از طرفي، زبان رسانه‌هاي اين جامعه زبان خود جامعه است، نويسندگان رسانه‌ها از همين جامعه آمده‌اند و در همين جامعه درس خوانده‌اند، از دبستان و دبيرستان و دانشگاه عبور كرده‌اند، مقاطع متعدد نظام آموزشي را پشت سر گذاشته‌اند و ما امروز قلم به دستشان داده‌ايم يا آنها خود قلم به دست گرفته‌اند و مي‌نويسند» (فيروزان، 1371: 142).
يكي از مشكلات زبان رسانه‌ها نيز به سازماندهي و گردش كار و مديريت آنها مربوط است. در آموزش‌هاي رسمي چند عنصر مشخص مثل سازماندهي متن و ارزشيابي (ولو ناقص) وجود دارد، ولي در رسانه‌هاي همگاني نشاني از اين همة عوامل يا برخي از آنها در ميان نيست. رسانه‌هاي ما، به‌ويژه بخش علمي آنها در بيشتر موارد از يك سياست مشخص و تدوين شده پيروي نمي‌كنند. اين ناهماهنگي در مطبوعات و رسانه‌هاي مختلف شدت و ضعف دارد و در هر صورت ناشي از اصول حاكم بر فعاليت آنها يعني فرهنگ، سنّت‌ها و آرمان‌هاي اجتماعي است (حيدرزاده، 1365: 507).
امروزه گردش كار بيشتر مطبوعات بر پاية آزمون و خطاست. اشتغال مداوم به ترجمه، ويرايش يا توليد نوشته‌ها و متون علمي عمومي، بدون آموزش مستمر، آگاهي نويسندگان را به‌سرعت به سطح همان موضوعات علمي عمومي تنزل مي‌دهد و علاوه بر اين، بي‌رغبتي اين رسانه‌ها به سرمايه‌گذاري در راه تحقيق و يافتن روش‌هاي جديد اطلاع رساني و انطباق آنها با نيازهاي داخلي، استفادة مطلوب از رسانه‌ها را روز به روز كاهش مي‌دهد. اين در حالي است كه بسياري از اين رسانه‌ها به راحتي مي‌توانند براي آموزش افراد خود سرمايه‌گذاري كنند (همان: 511).

مهم‌ترين غيرمعيارهاي زبان مطبوعات:

غيرمعيارهاي زبان مطبوعات را مي‌توان در سه حوزة ويرايش فني، ويرايش زباني و ويرايش بلاغي بررسي كرد. در نمودار زير ميزان اشكالات در سه حوزه يادشده را مي‌توان مشاهده كرد:

الف. ويرايش فني

حوزه ويرايش فني ناظر بر نشانه‌گذاري، املاي نادرست، غلط تايپي، رسم‌الخط و عددنويسي است. نمودار 1 ميزان و درصد پراكندگي غيرمعيارها درحوزه ويرايش فني را نشان مي‌دهد:
براي مطالعه متن كامل، همراه با نمودارها و جداول، يكي از دو پيوستي را كه در انتهاي مطلب آمده است بارگذاري كنيد.
1. نشانه‌گذاري
نشانه‌گذاري (سجاوندي، نقطه‌گذاري) به كار بردن علامت‌ها و نشانه‌هايي است كه خواندن و در نتيجه فهم مطلب را آسان و به رفع برخي ابهام‌ها كمك مي‌كند.
از ميان يازده نشانه پربسامد زبان فارسي، در مطبوعات معمولاً به ترتيب كاربرد، نشانه‌هاي نقطه، ويرگول و نقطه ويرگول بيشترين كاربرد درست و نادرست (به صورت‌هاي كاربرد نابجا و زائد يا عدم كاربرد) را دارند و از هشت نشانة ديگر يا به‌طور محدود استفاده شده يا اصلاً استفاده نشده است (مثل قلاب يا علامت سؤال).
از مجموع 15?528 مورد اشكال در 7224 جمله، تعداد 3631 مورد، معادل 4/23 درصد از كل اشكالات مربوط به نشانه‌گذاري است كه اين رقم در مقياس كل اشكالات بسيار زياد است. اين مسئله بيانگر آن است كه در مطبوعات به امر نشانه‌گذاري كه صوري ترين و قانونمندترين مقولة معيارسازي است توجه نمي‌شود.
2. رسم الخط
از مجموع 15?528 مورد اشكال، اشكالات رسم الخطي 931 مورد يعني 6درصد كل اشكالات و 6/13 درصد از كل اشكالات فني است. عمده‌ترين مصداق‌هاي غيرمعيارها در حوزه رسم الخط، پيوسته نويسي كلمات طولاني، كاربرد نادرست همزه، پيوسته نوشتن ب و... است.
در زبان فارسي به دلايل زير برخي شكل‌هاي نادرست املايي ديده مي‌شود؛ از جمله:
• وجود صداهايي كه صورت‌هاي نوشتاري متفاوت دارند. مانند صداي /Z / كه چهار معادل خطي (ز، ذ، ض، ظ) دارد؛
• گونه‌هاي مختلف نوشتاري يك حرف در آغاز، ميانه و پايان كلمه؛
• شكل‌هاي مختلف نگارشي كلمات بيگانه در زبان فارسي؛
• تلفظ‌هاي مختلف براي كلمه‌اي واحد در لهجه‌هاي مختلف؛
• يكسان نبودن گفتار و نوشتار در كلماتي مثل خواندن.
در مطبوعات بررسي شده در حوزه ويرايش فني تنها 15 مورد اشكال در مقولة املاي نادرست ديده مي‌شود كه به دليل كم بودن تعداد، قابل تحليل نيست؛ اما مي‌توان گفت بيشتر اين اشكالات از منطبق نبودن صورت مكتوب و ملفوظ كلمات ناشي مي‌شود.
3. املاي نادرست
4. عدد نويسي
5. غلط تايپي
6. جمع‌بندي و ويرايش فني
چنان‌كه در جدول 1 ملاحظه مي‌شود، براي مطالعه متن كامل، همراه با نمودارها و جداول، يكي از دو پيوستي را كه در انتهاي مطلب آمده است بارگذاري كنيد.
در حوزة ويرايش فني، از مجموع 5071 مورد اشكال در مقوله‌هاي نشانه‌گذاري، رسم‌الخط، غلط تايپي، عددنويسي و املاي نادرست، نشريات رسالت و طاق بستان به ترتيب با تعداد 364 و 331 مورد و نشريات امين و خبر جنوب به ترتيب با تعداد 126 و 177 مورد اشكال، داراي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.
در حوزة ويرايش فني، از مجموع اشكالات مقوله‌هاي نشانه‌گذاري، رسم‌الخط، غلط تايپي، عددنويسي و املاي نادرست، موضوعات اقتصادي و ورزشي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.

ب. ويرايش زباني

در اين حوزه از ميان 40 مورد غيرمعيارهاي زباني در طرح اوليه در سه حوزة اسم و فعل و حرف، 23 مورد انتخاب شد زيرا ميزان اشكالات در بقية موارد قابل اعتنا نبود.

1. اشكالات مربوط به كاربرد فعل

فعل از مهم‌ترين اركان جمله است. هر گونه اشكالي در كاربرد افعال، علاوه بر آنكه ممكن است موجب تغيير معناي جمله يا ابهام آن شود، بر ساختمان نحوي جمله نيز تأثير مي‌گذارد. رايج‌ترين اشكالاتي كه در كاربرد فعل در زبان مطبوعات ديده مي‌شود شامل موارد زير است:

1. 1. ناهماهنگي نهاد و فعل.

فعل بايد از نظر جمع و مفرد بودن با فاعل خود مطابقت داشته باشد. اشكال در تطابق فعل و فاعل از نظر مفرد و جمع بودن در زبان مطبوعات معمولاً وقتي پيش مي‌آيد كه با برخي از اسم‌هاي جمع سروكار داريم.

2. 1. حذف بي‌قرينه فعل.

اين اشكال دستوري و نحوي ريشه در زبان اداري دارد و به‌ويژه در مكاتبات اداري ميان سازمان‌هاي نظامي بسيار ديده مي‌شود. دليل آن هم ظاهراً رعايت اختصار و كوتاهي است. مثال:
* نادرست: لايحه... در جلسه امروز شوراي نگهبان مطرح و مغاير با شرع و قانون اساسي شناخته نشد.
* درست: لايحه … در جلسه امروز شوراي نگهبان مطرح شد و مغاير با شرع و قانون اساسي شناخته نشد.

3. 1. زمان نامناسب فعل.

اين اشكال چنان‌كه از عنوانش پيداست زماني بروز مي‌كند كه گونه‌اي از فعل براي جمله به كار رود كه زمان آن با زمان جمله متفاوت است. اين مورد اغلب در فعل‌هاي خاصي چون ”بايستن“ رخ مي‌دهد.
* نيروهاي پاسدار صلح مي‌بايست حداكثر تا دو ماه آينده در اين مناطق مستقر شوند.
* نيروهاي پاسدار صلح بايد حداكثر تا دو ماه آينده در اين مناطق مستقر شوند.

4. 1. مجهول نامناسب.

در زبان فارسي، استفاده از فعل مجهول زماني لازم است كه نخواهيم از فاعل اصلي جمله ياد كنيم. در زبان‌هايي مانند انگليسي و فرانسه، صيغة مجهول فعل كاربرد گسترده‌اي دارد و اين كاربرد، از طريق ترجمه به زبان فارسي هم وارد شده و عموميت يافته است. در بسياري از جمله‌هاي مطبوعات، با آنكه فاعل و عامل اصلي جمله مشخص است و به صراحت در جمله ذكر شده است، فعل به صورت مجهول مي‌آيد:
* از اين ميزان 85 ميليارد ريال آن، سود و متفرعات وام است كه به گفتة قائميان اگر پرداخت شود، ديركرد پول آنها از سوي بانك بخشوده مي‌شود.
در جملة فوق، ”بانك“ فاعل جمله است و نيازي نيست كه فعل به صورت مجهول بيايد. بنابراين شكل صحيح اين جمله چنين خواهد بود:... اگر پرداخت شود، بانك ديركرد بدهي آنها را مي‌بخشد.
در كنار كاربرد فعل مجهول، برخي از كلمات و عبارات كليشه‌اي هم در زبان فارسي رواج يافته‌اند كه در زبان مطبوعات هم با بسامد بالايي ديده مي‌شوند. عبارت‌هاي ”از سوي“، ”توسط“، ”به وسيله“ و... و نيز ساختار ”مورد... قرار گرفتن“ همگي مربوط به كاربرد صيغة مجهول فعل هستند:
* نادرست: 92 هزار زائر ر و مسافر نوروزي توسط آموزش و پرورش اسكان داده شدند.
* درست: آموزش و پرورش، 92 هزار زائر و مسافر نوروزي را اسكان داد.
ساختار جمله مجهول + حرف اضافه ”توسط“ از طريق ترجمه و از زبان‌هاي خارجي وارد زبان فارسي شده است. در زبان فارسي اگر قرار باشد نهاد در جمله بيايد، هيچ‌گاه نبايد آن را پس از ”توسط“ و فعل جمله را مجهول آورد.

5. 1. دوري اجزاي فعل مركب.

فعل‌هاي مركب، دست‌كم دو جزء‌ دارند: جزء فعلي يعني جزئي كه شناسه دارد و جزء اسمي كه در واقع همان تكواژ يا تكواژهاي مستقلي است كه به جزء فعلي اضافه شده است. يكي از ويژگي‌هاي فعل مركب هم اين است كه نمي‌توان بين جزء اسمي و جزء فعلي آن تكواژهاي نكره‌ساز و تفصيلي‌ساز، نشانه‌هاي جمع، صفت بياني و مضاف‌اليه آورد.
يكي از اشكالات موجود در زبان مطبوعات همين است كه كلمه يا كلماتي ميان اجزاي فعل مركب فاصله مي‌افكنند:
* نادرست: موفقيت ايران در اين پرونده بستگي به عوامل مختلفي دارد.
* درست: موفقيت ايران در اين پرونده به عوامل مختلفي بستگي دارد.

6. 1. كاربرد وجه وصفي.

كاربرد نابه‌جاي وجه وصفي و به‌ويژه افراط در آن از اشكالات رايج در برخي مطبوعات است. اين كاربرد كه عمدتاً از سبك نوشتار فارسي در قرون گذشته ناشي شده است، امروزه در زبان معيار فارسي جايگاهي ندارد.
* نادرست: روغن را در ماهي تابة بزرگي ريخته و روي حرارت بگذاريد.
* درست: روغن را در ماهي تابه بزرگي بريزيد و روي حرارت بگذاريد.

7. 1. فعل نامناسب.

مقصود از فعل نامناسب، كاربرد نادرست افعالي مانند گرديدن، نمودن، مي‌باشد، هست (به‌جاي است)، منطبق نبودن زمان افعال با يكديگر و كاربرد فعل در غير معني وضع شده و مشهور آن است. نيز كاربرد افعال طولاني به جاي افعال كوتاه و آوردن معين‌هاي نامناسب و وجه نامناسب و نظاير آن است:
* مرحلة دوم اردوي تيم ملي كاراتة جوانان و اميد ايران 25 اسفند در تهران برپا مي‌شود.
* بسياري از نيازمندي‌هاي دفاعي خود را مي‌توانند تهيه كنند.
در مثال اول فعل «برپا مي‌شود» با بقية جمله تناسب ندارد و بايد به جاي آن از «برگزار مي‌شود» استفاده شود. در مثال دوم نيز فعل «تهيه كنند» معناي جمله را دچار اشكال كرده است. به جاي آن مي‌توان گفت: رفع كنند يا برطرف كنند.
فعل‌هاي كمكي نيز كاربرد و حوزة معنايي خاصي دارند، ولي امروزه استفادة نادرست از برخي از اين افعال يا استفاده از آنها به جاي هم در زبان فارسي و حتي زبان نوشتاري رسمي رايج شده است كه طبق قواعد زباني غلط محسوب مي‌شود و بايد از كاربرد آنها در زبان مطبوعات پرهيز كرد:
* ارتباط برقرار شده با همكارمان در محل نمايشگاه بين‌المللي تهران و ان‌شاءالله سعي مي‌كنيم آخرين اخبار و اطلاعات اين نمايشگاه را در خدمت شما باشيم.
در جملة فوق، فعل «باشيم» كاملاً نادرست به كار رفته است. شكل صحيح جملة فوق مي‌تواند چنين باشد:
*... سعي مي‌كنيم آخرين اخبار و اطلاعات اين نمايشگاه را در اختيار شما قرار دهيم.
چنان‌كه در جدول 2 ملاحظه مي‌شود، براي مطالعه متن كامل، همراه با نمودارها و جداول، يكي از دو پيوستي را كه در انتهاي مطلب آمده است بارگذاري كنيد
در حوزة فعل، از مجموع 1408 مورد رسالت و استقلال جوان داراي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.

2. اسم

1. 2. كاربرد اسامي بيگانه.

قرض‌گيري زباني (linguistic borrowing) به دلايل سياسي، فرهنگي، اجتماعي، علمي، اقتصادي، تاريخي، پي‌آمد برخوردها، تماس‌‌ها، آميزش‌هاي مسالمت‌آميز يا قهرآميز جوامع انساني با يكديگر رخ مي دهد. رايج‌ترين نوع قرض‌گيري، «واژگاني» است كه نتيجة مستقيم‌ترين و فوري‌ترين تماس‌هاست. اين فرايند از گذشته وجود داشته، ليكن در سده‌هاي اخير سرعت بيشتري به خود گرفته است.

2. 2. كاربرد نشانه‌ها و قواعد عربي.

برخي از نشانه‌هاي خاص كلمات عربي كه نبايد با كلمات فارسي به كار رود.

3. 2. استفاده از صفت نامناسب.

نبود تناسب ميان صفت و موصوف از مهم‌ترين مصاديق صفت نامناسب است:
* نادرست: جاده سريع
* درست: جاده پركشش
همچنين در خبرنويسي در مطبوعات بايد تا جايي كه ممكن است از به كار بردن صفاتي كه نشان‌دهندة ارزش‌گذاري روزنامه‌نگار بر رويدادها يا پديده‌هاست، پرهيز شود. خبري كه حاوي صفت يا شعار باشد از ارزش مطلب مي‌كاهد. صفات سنجشي را فقط در صورتي كه منابع خبري گفته باشند، آن هم به نقل از خود آنها مي‌توان بيان كرد. در جمله‌هاي زير نيز صفت سنجشي به كار رفته است كه از مصاديق صفت نامناسب است:
* در تصادف وحشتناك اتوبوس و كاميون 35 نفر كشته شدند.
كه مي‌توان آنها را به شكل صحيح، اين گونه نوشت:
* در تصادف اتوبوس و كاميون، 35 نفر كشته شدند.

4. 2. ضماير نامناسب.

ضمير، از نظر شخص، افراد و جمع، ذي‌روح و غير ذي‌روح بودن، به كار رفتن براي انسان و غير انسان و... بايد با مرجع خود تناسب داشته باشد. گاهي نيز به‌دليل ابهام در كاربرد ضمير، مرجع آن در جمله مشخص نيست. مثلاً در جملة «علي به ‌حسن گفت كه‌ پدرش از سفر برمي‌گردد. » مشخص نيست كه ضمير «ش» به‌پدر علي بازمي‌گردد يا پدر حسن.

5. 2. قيد نامناسب.

كاربرد نامناسب قيد معمولاً به شكل‌هاي زير رخ مي‌دهد:
• استفاده از قيد تأكيد زماني كه تأكيدي در كار نباشد، مانند: البته امروز هوا باراني است.
• كاربرد قيدهاي بلند به جاي قيدهاي كوتاه.
• كاربرد قيدها به جاي هم بدون اينكه از نظر معنايي يكسان باشند.
• كاربرد قيدي كه با معناي جمله همخواني ندارد.
• كاربرد قيد در غير جايگاه دستوري خود مثلاً به جاي اسم، يا صفت.
مقايسة كلي نشريات از نظركاربرد نادرست اسم
چنان‌كه در جدول 3 ملاحظه مي‌شود، در حوزه اسم، از مجموع 1906 مورد به‌‌سوي افتخار و جام‌جم اشكال، داراي بيشترين و كمترين اشكالات هستند.

3. اشكالات مربوط به كاربرد حرف

1. 3. حرف اضافه زائد.

اشكال در استفاده از حرف اضافه، از مهم‌ترين اشكالات زباني محسوب مي‌شود كه در زبان مطبوعات هم نمونه‌هايي از آن ديده مي‌شود.
به كاربردن حرف اضافه ”به عنوان“ به همراه فعل‌هاي ”شناخته‌شدن“، ”شمرده‌شدن“، ”محسوب‌شدن“ و افعال هم‌معني آنها. اين غلط ناشي از ترجمة as است كه در زبان انگليسي به همراه افعالي معادل فعل‌هاي ياد شده به كار مي‌رود، اما در ترجمه آن به فارسي معمولاً مي‌توان as را از ترجمه ساقط كرد؛ بدون آنكه لطمه‌اي به معنا بخورد.
* نادرست: عمارت عالي‌قاپو به عنوان يكي از آثار فرهنگي مهمِ اين شهر به حساب مي‌آيد.
* درست: عمارت عالي‌قاپو يكي از آثار فرهنگي مهمِ اين شهر به حساب مي‌آيد.
برخي ”به عنوان“ را با فعل ربطي نيز به كار مي‌برند و جملة سه جزئي با مسند را به سه جزئي با متمم (با فعل ربطي) تبديل مي‌كنند.
* نادرست: گلستان به عنوان يكي از آثار مهم سعدي است.
* درست: گلستان يكي از آثار مهم سعدي است.

2. 3. حرف اضافه نامناسب.

حرف اضافه، بر وابستگي متممِ فعل به فعل يا جانشين فعل دلالت دارد. متمم فعل، اگر مفعول صريح باشد، حرف اضافه نمي‌خواهد. براي هر فعلي، حرف اضافه معيني مناسب است. براي برخي افعال، بيش از يك حرف اضافه مناسب وجود دارد و فعل با هر يك از آنها معناي ديگري پيدا مي‌كند: مثلاً ”پرداختن به... “ به معني ”مشغول شدن به... “ و ”پرداختن از... “ به معني ”فارغ شدن از... “ است (سميعي، 1375: 162).
موارد زير از كاربرد نامناسب حرف اضافه در مطبوعات بررسي شده، ديده شده است:
* نادرست: با وجود تلاش بازيكنان اين تيم، تيم بارسلونا بازي را براي حريف واگذار كرد.
* درست:.... بازي را به حريف واگذار كرد.
* نادرست: اجساد متعلق به يك زن و مرد آمريكايي در يك خانه مسكوني در ايالت ويرجينيا كشف شد.
* درست: اجساد يك زن و مرد آمريكايي در يك خانه مسكوني...
* نادرست: ماجراي فروش محصولات خانگي را مي‌توان تنها به عنوان قدم‌هاي كوچك براي رسيدن به چنين موفقيتي دانست.
* درست: ماجراي فروش محصولات خانگي را مي‌توان تنها قدم‌هاي كوچك براي رسيدن به چنين موفقيتي دانست.
توضيح اينكه مورد اخير (استفاده از ”به عنوان“ همراه با فعل‌هايي نظير ”دانستن، به شمار آوردن، محسوب شدن و... “ يكي از خطاهاي بسيار رايج در زبان فارسي و زبان مطبوعات است كه لازم است براي رفع آن دقت كافي صورت گيرد.

3. 3. عطف نامناسب

* درست: در سال‌هاي نود، سينماي ايران و هنر به مفهوم عام تولدي دوباره پيدا كرد.
* نادرست: در سال هاي نود سينما و هنر ايران دوباره متولد شد.

4. 3. حذف حرف اضافه

* نادرست: در نتيجه خواننده از تحولات پس و پيش وقايع مورد بحث آگاهي يابد.
* درست: : در نتيجه خواننده از تحولات پس و پيش از اتفاق‌هاي مورد بحث آگاهي يابد.

5. 3. حرف ربط زائد.

يكي ديگر از اشكالات مربوط به كاربرد حروف، استفاده از حرف ربط مزدوج زائد است. به كار بردن ”اگرچه... اما “، ”هرچند... ولي“ و مانند آنها همراه هم در يك جمله (كه در مقولة حشو نيز قرار مي‌گيرند) از جملة اين اشكالات است.
* نادرست: هرچند اروپا داراي منابع زيرزميني از قبيل معادن زغال سنگ و نفت در درياي شمال است، اما اين منابع تكافوي صنايع عظيم اين قاره را نمي‌كند.
* درست: اروپا منابع زيرزميني از قبيل معادن زغال سنگ و نفت در درياي شمال دارد، اما اين منابع براي صنايع عظيم اين قاره كافي نيست.

6. 3. ”راي“ نابه‌جا.

به كار بردن ”را“ پس از فعل از پربسامدترين غلط‌هايي است كه در سال‌هاي اخير در كاربرد زبان معيار ديده مي‌شود. ”را“ نقش‌نماي مفعولي است و بايد بلافاصله پس از گروه اسمي‌اي كه نقش مفعولي دارد به كار رود. به كاربردن ”را“ پس از گروه فعلي، غلط و نامعيار است (نجفي، 1375: 63ـ159). گذشته از اين جنبة دستوري، خواندن متني كه در آن پس از فعل، ”را“ به كار مي‌رود، دشوار است؛ زيرا به فاصله اندكي دو مكث در عبارت به‌وجود مي‌آيد: يك مكث پس از فعل و مكث ديگر پس از ”را“ بسامد كاربرد اين الگو بيش از ساير الگوهاي نامعيار مربوط به حروف است.
منبع: فصل نامه رسانه