هویت در نوجوانی

نويسنده: مونا هوازین *



ایجاد یک هویت و دست یابی به تعریفی منسجم از خود، مهم ترین جنبه ی رشد روانی- اجتماعی در دوره ی نوجوانی است. انتخاب ارزش ها، باورها و هدف های زندگی مشخصه های اصلی این هویت را تشکیل می دهند. هم در طی نوجوانی و هم در جوانی، یا حتی پس از آن، این ارزش ها و باورها و هدف ها مورد تجدید نظر قرار می گیرند اما به هر صورت ضرورت دارد که نوجوان به چنین هویتی دست یابد. هویت نوجوانان با رشد فکر و احساس تنها درباره ی خود همراه است و تمایل قوی نوجوانان برای ساختن هویتی مستقل به جنبه های بسیار دیگری از رشد آنان گسترش می یابد.
احساس تعلق فرهنگی، قضاوت اخلاقی و برداشت مردانه یا زنانه درباره ی خود، احساسات دوستانه یا دشمنانه نسبت به دیگران و چگونگی سازگاری عاطفی با مشکلات زندگی از جمله ی این جوانب است.اولین روان شناسی که ایجاد هویت را به عنوان مهم ترین پیشرفت شخصیت در دوره ی نوجوانی مطرح کرده و آن را گامی حیاتی در جهت وصول به بزرگ سالی شادمانه و مولد معرفی نموده است، «اریک اریکسون» است. وی در نظریه ی تکامل روانی- اجتماعی خود رشد را و در تمام مراحل زندگی انسان ادامه دار می داند و آن را در 8 مرحله معرفی می کند که در هر یک از این مراحل انسان با بحران های خاصی روبه رو می شود که دفع یا عدم دفع آن می تواند بر شخصیت فرد اثر مثبت یا منفی داشته باشد.
اریسکون در پنجمین مرحله از نظریه ی خود به شکل گیری هویت و یا احساس هویت در برابر آشفتگی نقش در نوجوانان اشاره می کند که اساس و پایه ای برای دست یابی به احساس هماهنگی و وحدت درونی در دوره ی جوانی است. این مرحله مشخص کننده ی حالت فرد در بلوغ است. در این مرحله پسران و دختران به علت بحران بلوغ و تغییرات جسمانی و روانی، بیش تر احساس سرگشتگی، گیجی و عدم تعادل و هم بستگی درونی می کنند. نوجوان در کشف و تثبیت هویت خود برمی آید و همواره بر آن می اندیشد. نوجوان با سوالاتی از این گونه مواجه می شود: من کی هستم و نقش من در جامعه چیست؟
در کدام قشر از جامعه قرار خواهم گرفت؟
همسر آینده ی من کیست؟
برخی از نوجوانان که به اقلیت های مذهبی یا نژادی خاص تعلق داشته باشند، با سوالات بیش تری مواجه می شوند. در واقع شکل گیری هویت خیلی پیش از آغاز نوجوانی شروع می شود. اریکسون نشان داد که نتایج موفقیت آمیز مراحل قبلی رشد روانی- اجتماعی راه را برای حل مثبت و موفقیت آمیز تعارض های روانی دوره ی نوجوانی، که وی آن را «شکل گیری هویت در مقابل آشفتگی نقش» نامیده است، هموار می کند.
به نظر وی، افرادی که با احساس ضعیف «امنیت» به نوجوانی می رسند در یافتن آرمان هایی که به آن تکیه کنند مشکل خواهندداشت. کسانی که با مقدار اندکی از «خودمختاری» و «ابتکار عمل» به دوره ی نوجوانی می رسند قادر نیستند به انتخاب و کشف راه مناسب از میان راه های گوناگون زندگی بپردازند. هم چنین، آنان که فاقد احساس و قدرت «پرکاری و سازندگی» هستند نمی توانند شغلی را انتخاب کنند که مناسب علایق و مهارت هایشان باشد.
اگرچه بذر شکل گیری هویت در سال های پیش از نوجوانی پاشیده شده است اما نوجوانان تا پیش از ورود به این مرحله نمی توانند خود را به آن مشغول کنند. اریکسون می گوید نوجوانان خاصه در جوامع پیچیده، یک «بحران هویت» یعنی یک دوره ی موقتی از اغتشاش و رنج را در برخورد با راه های گوناگون پیش از استقرار ارزش ها و هدف های زندگی خود، تجربه می کنند. در این دوره است که آنان آن چه را قبلا فکر و احساس می کرده یا انجام می داده اند مورد سوال قرار می دهند. مثلا یک نوجوان ممکن است با خود بگوید «خیلی مطمئن نیستم طرز فکر پدر و مادر درباره ی درس و مدرسه درست باشد.» یا «وقتی بچه بودم هرچه معلمان می گفتند انجام می دادم اما حالا فکر می کنم که راهنمایی های آنان درست نبوده است.» نوجوانانی که درگیر این گونه سوالات می شوند و به جست وجوی راه حل می پردازند و تدریجاً به پاسخ های مناسب دست می یابند هویت رشد یافته ای خواهند داشت. این گروه از نوجوانان امکان می یابند که ویژگی های کودکی خود را با راه حل هایی که در نوجوانی به آن می رسند درهم بیامیزند و ترکیب مناسبی از باورها و افکار و عواطف و رفتار را در خود شکل دهند و به نوعی احساس یگانگی در ایفای نقش های مختلف زندگی خود دست یابند. وقتی که چنین هویتی در نوجوانی شکل گرفت در سال های جوانی و بزرگ سالی نیز متناسب با موقعیت هایی که در زندگی او پیش می آید، به صیقل دادن هویت خود خواهد پرداخت و استحکام و برپایی شخصیت خویش را تامین خواهد کرد.
اگر بخواهیم درباره ی اکثر نوجوانان صحبت کنیم، بهتر است به جای بحران نوجوانی از «جست وجوگری و استقلال جویی نوجوان» یا در حالت شدیدتر آن، از «ماجراجویی نوجوانی» سخن بگوییم. شکل گیری هویت در اکثر نوجوانان تجربه ای است تدریجی و نه چندان پرماجرا. وقتی که ما قدرت پذیرش تفاوت های نوجوانان و نسل جدید با عادات قدیمی خودمان را نداشته باشیم و یا به عنوان والدین و یا اولیای مدارس انتظار داشته باشیم که افکار و احساسات و رفتار نوجوانان دقیقا به همان گونه باشد که ما می خواهیم، بدیهی است که این بدفهمی و بی انصافی و چه بسا آشفتگی درون خود را به نام «بحران نوجوانی» به بچه های ناپخته ای نسبت خواهیم داد که می خواهند مکانیزم اجتماعی و فضای روانی اطراف خویش را کشف کنند.
پژوهشگر دیگری به نام مارسیا که از دانشجویان آقای اریکسون نیز بوده، با به کار گیری مصاحبه های بالینی توانسته است هویت در نوجوانی را به چهار وضعیت تقسیم بندی کند: 1- دست یابی به هویت 2- تعلیق هویت 3- هویت زودرس 4- پراکندگی یا اغتشاش هویت.
دست یابی به هویت از دیدگاه مارسیا عموما پس از یک دوره ی تعلیق هویت و پس از ارزش یابی دقیق به روش های مختلف و با حل مسایل و درگیری های انتخاب ارزش ها و باورها و راه و رسم زندگی، برای نوجوانان و جوانان حاصل می شود. در این حالت است که پذیرش خود و تعریف مشخص و قطعی از ویژگی ها و خواسته های خویش میسر می گردد و دریافت فرد از هدف های زندگیش حالت واقع بینانه می گیرد.
نوجوانان و جوانانی که در حالت تعلیق هویت هستند هنوز نتوانسته اند تصمیم روشنی برای مسایل اصلی زندگی خود بگیرند. دوره ی تعلیق هویت دوره ای است که فرد پیش از پذیرش و دست یابی به تعهد در زمینه ی ارزش ها و باورها به جست وجو و انتخاب از میان بدیل های مختلف مشغول است. تعلیق هویت در میان جوانان دانشگاهی رواج بیش تری دارد. آنان معمولا نمی توانند به سادگی به مرحله ی دست یابی به هویت برسند. بیش تر جوانانی که وارد دانشگاه نمی شوند در مرحله ی تعلیق هویت قرار می گیرند و به بازنگری و تغییر نگرش های خود می پردازند. برعکس، پسران جوانی که از همان آغاز جوانی وارد بازار کار می شوند و هم چنین دختران جوانی که زود ازدواج می کنند زودتر نیز به هویت تثبیت شده ای می رسند، این افراد در وضعیت هویت زودرس قرار دارند.
افرادی که دچار هویت زودرس هستند بحرانی را تجربه نکرده اند ولی به شغل و ایدئولوژی معینی متعهد هستند که حاصل جست وجوگری خود آنان نیست بلکه به صورت حاضر و آماده از جانب والدین، به آن ها ارایه شده است این دسته از نوجوانان و جوانان نمی توانند بین اهداف خود و اهداف والدین شان تفاوتی قایل شوند. رابطه ی عاطفی و تبعیت آنان از خانواده به قدری قوی است که به اسارت نزدیک تر است تا به رابطه ی دوستانه ی خانواده. برخی از تحقیقات حاکی از آن است که کم تر از نیمی از جوانانی که در مرحله ی هویت زودرس یا اغتشاش هویت هستند با تاخیری به مدت یک تا شش سال خود را به مرحله ی تعلیق و گاهی به مرحله ی دست یابی هویت می رسانند.
وضعیت چهارمی که مارسیا درباره ی هویت نوجوانان و جوانان در نظر گرفته اغتشاش هویت می باشد. افرادی که اغتشاش هویت دارند نه بحرانی را تجربه کرده اند و نه تعهدی نسبت به یک شغل، یک فلسفه ی سیاسی، یک مذهب و معیارهای سبک زندگی پیدا کرده اند. پراکندگی یا اغتشاش هویت از نظر رشدی ساده لوحانه ترین وضعیت هویت به حساب می آید و معمولا در آغاز نوجوانی در افراد مشاهده می شود. پراکندگی و راکد ماندن طولانی هویت و فقدان رشد بیش تر در این دوره ممکن است باعث از هم پاشیدگی شخصیت بشود که این نیز یک نشانه ی تشخیصی آسیب شناسی روانی است.
چگونگی رشد هویت متاثر از عوامل گوناگون است در این جا به عوامل متعددی می توان اشاره کرد، عامل شخصیت، عامل خانواده، عامل مدرسه و جامعه ی کوچک و عوامل مربوط به جامعه ی بزرگ. وضعیت هویت با ویژگی های شخصیت ارتباط دارد. این ویژگی ها هم علت و هم معلول رشد هویت به حساب می آیند. از میان این ویژگی ها برخی به خصوص انعطاف پذیری و بازبودن ذهن فرد در برخورد با ارزش ها و باورها حائز اهمیت است. نوجوانان و جوانانی که تصور می کنند حقیقت مطلق همیشه دست یافتنی است عموما دچار وضعیت هویت زودرس می شوند و برعکس آنان که فاقد هر گونه اعتمادی به کسب دانش اطمینان بخش هستند عموما دچار تعلیق هویت می شوند. و اما نوجوانان و جوانانی که معیارهای عقلانی را برای تشخیص مناسب و انتخاب راه بهتر به کار می گیرند معمولا به وضعیت دست یابی به هویت منسجم می رسند. اما عامل خانواده، در صورتی که خانواده «پایگاه امنی» باشد که نوجوانان بتوانند با اطمینان از این پایگاه به سوی دنیای بزرگ تر پیش بروند رشد هویت تقویت می شود. نوجوانانی که احساس می کنند به والدین شان دل بسته هستند، اما در عین حال آزادند تا عقاید خودشان را بیان کنند، هویت کسب کرده یا در حالت وقفه هستند.
نوجوانانی که از هویت زودرس برخوردارند، معمولا روابط صمیمی با والدین دادند، اما از فرصت جدا شدن سالم بی بهره اند و نوجوانانی که دچار پراکندگی هویت هستند از کم ترین اربطه ی صمیمانه و ارتباط آزاد در خانواده خبر می دهند. البته مدرسه و جامعه ی کوچک با ارایه ی فرصت های غنی و گوناگون برای جست وجوگری و اکتشاف می تواند تاثیر مهمی بر رشد هویت نوجوانان بگذارد .
یکی از این فرق ها ایجاد شرایطی است که نوجوان بتواند شغل دل خواه خود را کشف و برای دست یابی به آن برنامه ریزی و کار کند.
وضعیت جامعه ی بزرگ و زمینه های فرهنگی و تاریخی دوره ای که نوجوانان و جوانان با آن سروکار دارند نیز برچگونگی رشد هویت شان تاثیر قطعی می گذارد. در حالی که ارزش های مذهبی و سیاسی تاثیر بیش تری بر چگونگی شکل گیری هویت اکثر نوجوانان و جوانان ما دارد در کشورهای پیشرفته ی صنعتی ترجیح های شغلی و ایفای نقش جنسی است که بر هویت اغلب نوجوانان و جوانان بیش ترین تاثیر را می گذارد. همین طور، وقتی که مسایل جنگ و انقلاب و درگیری های سیاسی در جامعه ای مسلط باشد هویت نوجوانان و جوانان نیز متناسب با این مسایل شکل خاص خود را خواهد گرفت. سایر ارزش های مسلط جامعه و فرهنگ نیز در شکل گیری هویت نوجوانان و جوانان ایرانی نقش مهمی دارد.
*(دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی)
منبع:مجتمع فرهنگی آموزشی علامه طباطبایی(www.atcce.com)