نقش مادران در یادگیری فرزندان





نقش مادر، به خصوص در شرایطی که پدران حضور کمتری در خانه دارند، در سطح فکری خانواده مهم‌تر است. این موضوع شاید خلاف تصور عده‌ای باشد ه در مسائل فکری خانواده نقش پدر را مهم‌ترمی‌‌دانند. شاید خود مادران هم تصور نکنند که چقدر در سطح فکری و فرهنگی خانواده می‌توانند موثر باشند. یاد‌آور می‌شود که سطح فکری، فقط به معنای سطح تحصیلات نیست و عوامل دیگری در این خصوص موثرند.

مادر چه نقشی در افت و یا ارتقای سطح فکری خانواده دارد؟

مادران، اعم از شاغل و غیرشاغل، حضور بیشتری در خانه دارند. از طرف دیگر، مادرها بسیار بیشتر از پدرها، پیگیر روند تحصیلی فرزندان‌شان هستند. در دوره ابتدایی که بنیادی‌ترین سال‌های تحصیل را در برمی‌گیرد، بیشتر مادرها نقش کنترل‌کننده مستمری دارند. به طور معمول، پدرها از دوره‌های راهنمایی و متوسطه بیشتر وارد عمل می‌شوند، آن هم به عنوان اهرم‌های فشار، خلاصه آنکه، حداق در 10سال اول زندگی، ارتباط مادر با فرزند بیش از هر کسی است و تأثیر مادر در سطح فکری فرزند هم، می‌تواند بیش از هر کسی باشد.

کدام مادرها سطح فکری فرزندان و خانواده را پایین می‌آورند؟

مادرانی که بیشتر وقت آنها پای تلویزیون می‌گذرد، سوژه‌هایی را در زندگی دنبال می‌کنند که پیش پا افتاده و غیرمهم است، اگر اهل مطالعه باشند، در روزنامه‌ها دنبال صفحه حوادث می‌روند و مجلاتی را می‌خرند که شامل مطالب بی‌خاصیت و خنثی است، بحث‌ها و گفت‌وگوهای‌شان با دوستان و همسر و سایرین درباره مسائل روزمره و تکراری است، حوصله فکر کردن درباره موضوعات جدی زندگی را ندارند، به غذا و پوشاک فرزندشان اهمیت زیادی می‌دهند، مسائل فکری فرزندان را فقط در درس و مدرسه خلاصه می‌کنند و...
اگر بپذیریم که یک فضای مساعد فرهنگی تا چه حد می‌تواند در رشد فکری کودکان موثر باشد، آنگاه باید به رفتارهای‌مان با تأمل بیشتری بنگریم. مادری که وقت زیادی را صرف تماشای تلویزیون می‌کند، هیچ یک از سریال‌های جدی و غیرجدی را از دست نمی‌دهد، با اشتیاق داستان‌های پیش پا افتاده و الکی فیلم‌ها و سریال‌ها را دنبال می‌کند و به توضیح و تفسیر آنها هم می‌پردازد، چه تأثیر مثبتی می‌تواند در سطح فکری خانواده بر جای بگذارد؟ این مادر چگونه می‌تواند از فرزندش انتظار داشته باشد که با شوق و رغبت درس‌هایش را بخواند؟
مادری که حوصله مطالعه ندارد و یا مطالعه‌اش شامل سوژه‌های غیرجدی است، چگونه می‌تواند توقع فرزندی کتاب خوان داشته باشد؟ مادری که تحصیلات سطح بالایی ندارد و برای ارتقای آن هم تلاشی نمی‌کند، چگونه می‌تواند به فرزندش توضیح دهد که درس خواندن مهم است؟ مادری که از شرایط فکری و اجتماعی زمانه اطلاعی ندارد و با افکار فرزندش فاصله دارد، چگونه می‌تواند او را درک کند؟ مادری که خورد و خوراک و پوشاک فرزندش، دغدغه‌ای جدی‌تر از رشد فکری اوست، چگونه می‌تواند به رشد فکری فرزندش کمک کند؟
عجیب است که پدرها و مادرها، خود با یادگیری غریبه‌اند و یا به نوعی از آن فرار می‌کنند، اما از فرزندان توقع دارند با حرص و ولع درس بخوانند و در امور تحصیلی، از همه پیشی بگیرند. خیلی از والدین حتی این زحمت را به خود نمی‌‌دهند که با شیوه‌های منطقی با درس و مدرسه فرزندان‌شان برخورد کنند. فقط بر آنچه خود بدان رسیده‌اند، اصرار می‌ورزند.
حضور یک فرزند با هوش و درس‌خوان در خانواده که از همان سال‌های اول تحصیل قابل تشخیص است، وظیفه والدین و به خصوص مادر را صد چندان می‌کند. متأسفانه مادران وظیفه خود را در این می‌بینند که بالای سر فرزندشان بایستند، تا او مشق‌هایش را بنویسد، از او درس بپرسند، دیکته بگویند و یا حتی بعضی از کارهای درسی فرزندشان را انجام دهند.
هدف و تمرکز همه این فعالیت‌ها- فرزند- است، اما این کارها تا چه زمانی می‌تواند موثر باشد؟ چند درصد از والدین از چنین روش‌هایی به نتایج موثر و ماندگاری می‌رسند؟
مادرانی که علاقه‌مند به پیشرفت مستمر و واقعی فرزندشان هستند، باید جهت قسمتی از فعالیت‌ها را به طرف خود برگردانند. مادران باید پا به پای فرزندان، پیش روند، اما نه در امور درسی، بلکه در رشد فکری و فرهنگی.
یک مادر منطقی، در وهله اول انتظار خودش را از خود بالا می‌برد و به آنچه دارد قانع نمی‌شود. او همه وقتش را به امور روزمره و خنثی اختصاص نمی‌‌دهد بلکه در تربیت فرزند، وقت‌هایش را به زمان‌هایی برای سرگرمی و زمان‌هایی برای ارتقای اندیشه تقسیم می‌کند.

یادگیری و خانواده

والدین امروزی و به خصوص مادران، حساسیت زیادی درباره درس خواندن و پیشرفت تحصیلی فرزندان‌شان نشان می‌دهند. بسیاری از خانواده‌هایی که فرزندان با هوش و درس‌خوانی دارند، سعی می‌کنند از تهیه هیچ نوع امکاناتی دریغ‌ نکنند. خانواده‌هایی که فرزندان‌شان به هر دلیل، اهل درس و مدرسه نیست، برای جبران کمبودهای انگیزشی، پول خرج کردن برای معلم خصوصی و آموزشگاه و انواع و اقسام کتاب‌ها را ساده‌ترین راه می‌پندارند. هم والدین گروه اول و هم والدین گروه دوم، بیشترین فشار را بر روی فرزندان متمرکز ساخته و به اقداماتی یک طرفه روی می‌آورند.

نقش خانواده در ایجاد «لذت یادگیری» چیست؟

چرا کودک 6- 5 ساله مشتاق یادگیری، وقتی به سنین بالاتر می‌رسد، شوق و انگیزه خود را از دست می‌دهد؟ آیا این امر به دلیل تأثیر عوامل خارج از خانواده است؟
- خانواده، به ویژه در سنین حدود 2 تا 10 سالگی مهارت‌هایی به کودک می‌آموزد که در رابطه با کارهای آموزشگاه، نقش اساسی دارند. این مهارت‌ها عبارتند از: زبان، توانایی یادگیری از بزرگسالان، جنبه‌هایی از نیاز به پیشرفت، عادت به کار کردن و توجه به «وظایف». اگر چه خانواده ها در آموزش این مهارت‌ها به کودکان تفاوت دارند، اما نتیجه کار بعضی خانواده‌ها در ایجاد این مهارت‌ها و توانایی‌های دیگر فوق‌العاده است. (بلوم، ترجمه سیف، 1374).

چه نوع خانواده‌هایی در ایجاد شوق یادگیری و مهارت‌های تحصیلی موثر‌تر عمل می‌کنند؟

خانواده‌های ایرانی نقش خود را درباره کمک به پیشرفت تحصیلی فرزندان، در دو نکته خلاصه می‌کنند:1- تهیه و تدارک امکانات .2- همراهی با فرزندشان در درس خواندن؛ آن چه در این میان نادیده گرفته می‌شود نقش سطح فکری والدین در محیط خانه است.
فرزندان شما، بیش از تدارک امکانات و کنترل تحصیلی، به والدینی نیاز دارند که با ارتقای دانایی‌ها و یادگیری‌های خود، به ارتقای سطح فکری خانواده کمک کنند. تنها داشتن فرزند باهوش و تیزهوش و واداشتن او به درس خواندن از هر طریق ممکن، مهم نیست. چنین فرزندی، در محیطی بهتر رشد می‌کند که مستعد و بالنده باشد. پدر و مادری که برای یادگیری فرزندان‌شان هر سختی و زحمتی را به جان می‌خرند، ولی برای یادگیری خودشان تلاشی نمی‌کنند، در واقع به فرزندشان لطمه‌ می‌زنند.
باور کنید که شوق یادگیری و استعداد تحصیلی بسیاری از دانش‌آموزان، به دلیل عدم وجود محیط مساعد فرهنگی در خانواده، شکوفا نمی‌شود و یا به حداکثر شکوفایی نمی‌رسد.
عکسبسیاری از والدینی که ادعا دارند برای پیشرفت تحصیلی فرزندشان همه نوع امکانات مورد نیاز را فراهم آورده‌اند و به اصطلاح چیزی کم نگذاشته‌اند، در ارتقای سطح فرهنگ خانواده بسیار سهل‌انگارند .
بزرگ‌ترین کاستی و قصوری که می‌تواند متوجه والدین یک دانش‌آموز باهوش باشد، آن نیست که برای او کامپیوتر نخرند و یا سایر خواسته‌هایش را نتوانند اجابت کنند، بلکه این است که: با سهل‌انگاری‌ها و ناشی‌گری‌های خود، سطح فکری خانواده را پایین آورند.
پژوهش‌های بسیاری نشان داده‌اند که: آنچه والدین در تعامل خود با کودکان در خانه انجام می‌دهند عامل اصلی تعیین‌کننده توانایی‌هایی کلامی و پیشرفت درسی است، نه سطح درآمد والدین یا میزان تحصیلات یا سایر خصوصیت‌های مربوط به پایگاه اجتماعی آنان (همان منبع). والدینی می‌توانند بهترین و موثرترین سطح تعامل را با فرزندان داشته باشند که از سطح فکری- و نه فقط سطح تحصیلات- بالاتری برخوردار باشند.
منبع: سایت شمیم