نویسنده: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

 

دیدیم که کتاب تورات از پنج سفر یا کتاب به نام‌های پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه تشکیل شده است. نویسنده‌ای مسیحی موضوع اصلی هر یک از این کتاب‌ها را به ترتیب زیر بیان می‌کند: «پیدایی قوم عبرانی»، «عهد خدا با قوم عبرانی»، «سفر به سرزمین موعود» و «قوانین قوم عبرانی». (1) طبق این سخن، موضوع اصلی سه سفر از اسفار پنج‌گانه تورات، یعنی سفرهای پیدایش، خروج و اعداد، تاریخ قوم اسرائیل و موضوع اصلی دو سفر دیگر، یعنی لاویان و تثنیه قوانین و احکامی است که حضرت موسی برای بنی‌اسرائیل آورده است. اما در نگاهی دیگر این دو سفر هم در واقع سخنان حضرت موسی هستند که برای بنی‌اسرائیل ایراد شده است؛ پس می‌توان گفت کل این مجموعه تاریخ قوم اسرائیل از زمان شکل‌گیری تا زمانی که به مرز سرزمین موعود می‌رسد و حضرت موسی وفات می‌یابد. تفاوت این کتاب با تاریخ‌های دیگر در این است که گاه یک سخنرانی کامل که در مقطعی خاص ایراد شده در همان ظرف خود آمده است. اما از سوی دیگر در این سخنان مطالب متفاوتی آمده که برخی از آنها اعتقادی، برخی فقهی و برخی دیگر اخلاقی‌اند. به همین دلیل با اینکه تورات بیشتر سبک و سیاق یک کتاب تاریخی را دارد، از مطالب دیگر خالی نیست و حتی گاهی کتاب قانون خوانده می‌شود، که البته مقصود از آن تمام احکام و قوانینی است که حضرت موسی برای بنی‌اسرائیل آورده است. این احکام و قوانین همه‌ی جنبه‌های دین یعنی عقاید، احکام فقهی و اخلاقیات را شامل می‌شود. بنابراین در یک نگاه کلی مطالب تورات را می‌توان به دو بخش کلی تقسیم کرد و یا از دو زاویه بررسی کرد. یکی نگاه تاریخی، که در آن بیشتر به سرگذشت قوم اسرائیل توجه می‌شود و دیگری نگاه دینی، که در آن مرکز توجه تعالیمی است که حضرت موسی برای قوم اسرائیل آورده است.

الف) تورات، کتاب تاریخ قوم اسرائیل

با دید تاریخی، کتاب تورات تاریخ شکل‌گیری قومی به نام اسرائیل و حوادثی است که برای آن در مقطعی از زمان رخ می‌دهد. هر یک از اسفار پنج‌گانه‌ی تورات به ترتیب تاریخی حوادثی را که پیش آمده است دربر دارند، بدین ترتیب:

1. سفر پیدایش

موضوع اصلی این کتاب «تاریخ شکل‌گیری قوم اسرائیل» است. اما اگر با این دید به کتاب نگاه کنیم، باید بگوییم نویسنده از مقدمه‌ای بسیار بعید شروع کرده است. این کتاب از آفرینش جهان آغاز می‌شود، سپس خداوند آدم و حوا را می‌آفریند و آنان را در باغ عدن قرار می‌دهد و آنان زندگی خاصی را که با زندگی زمینی متفاوت است آغاز می‌کنند. مار [و به تعبیر مفسران یهودی - مسیحی شیطان در جلد مار] نخست حوا و از طریق او آدم را فریب می‌دهد تا به درختی که خداوند ممنوع کرده بود، نزدیک شوند و از آن بخورند، پس آدم و حوا رانده می‌شوند و از این پس زندگی زمینی آنان آغاز می‌شود. سرگذشت زندگی آدم و فرزندان او در دنباله‌ی این کتاب می‌آید تا به نوح نبی (علیه‌السلام) و ماجرای طوفان می‌رسد و سرگذشت، تاریخ‌وار ادامه می‌یابد تا به حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) می‌رسد. (2) در واقع اگر سفر پیدایش را کتاب «تاریخ پیدایش قوم اسرائیل» بدانیم، طبعاً نویسنده باید از زندگی حضرت ابراهیم آغاز می‌کرد، ولی مطالبی که قبل از آن آمده هر چند مقدمه به حساب می‌آید، اما مقدمه‌ای دور است.
ابراهیم، که در ابتدا نامش «اَبرام» بود و بعداً خداوند او را ابراهیم نامید، در شهری به نام «اور» در کلده واقع در بین‌النهرین متولد شد. به گفته‌ی سفر پیدایش ابتدا تارَح، پدر ابراهیم، همراه با فرزندش و عروسش سارا و نوه‌اش لوط شهر اور را به قصد کنعان ترک کردند و به شهری به نام حرّان رسیدند و در آن سکنا گزیدند و تارح در آنجا وفات یافت.
نخستین اشاره‌ها به قومی که قرار است به وجود آید در ابتدای باب دوازدهم و نقطه‌ای از تاریخ که به آن رسیدیم، دیده می‌شود:
خداوند به ابرام فرمود: «ولایت، خانه پدری و خویشاوندان خود را رها کن و به سرزمینی که من تو را بدان جا هدایت خواهم نمود برو. من تو را پدر امت بزرگی می‌گردانم» (پیدایش، 12: 1-2).
در این فقره به دو کلمه اشاره شده است که می‌توان آنها را کلید واژه‌های اصلی مجموعه کتاب‌های تاریخی عهد قدیم، و شاید کل عهد قدیم، خواند. در این عبارت به سرزمینی خاص اشاره شده که قرار است خداوند حضرت ابراهیم را به سوی آن رهنمون شود، و به قومی اشاره شده که قرار است از نسل او به وجود آیند.
حضرت ابراهیم به سرزمین کنعان مهاجرت می‌کند و چون بدان جا می‌رسد خداوند بر او ظاهر می‌شود و به او می‌گوید: «من این سرزمین را به نسل تو خواهم بخشید» (پیدایش، 12: 7). ماجراهای زندگی حضرت ابراهیم و مسافرت‌ها و گاهی جنگ‌های او به تفصیل آمده، اما آنچه بیشتر به چشم می‌آید دو وعده‌ی «نسل» و «سرزمین» است که خداوند به حضرت ابراهیم داده است و مکرر آن را یادآوری می‌کند (پیدایش، باب پانزدهم و بعد). اما با اینکه ابراهیم سنش از 80 گذشته، فرزندی ندارد، چرا که همسرش سارا، که بعداً خداوند او را ساره - به معنای شاهزاده - خواند، نازا بود. پس ابراهیم به پیشنهاد ساره با کنیز او، هاجر، ازدواج کرد و صاحب فرزندی شد که به دستور خداوند اسماعیل، به معنای «خدا می‌شنود» نامیده شد. بعدها در حالی که ابراهیم 100 ساله و ساره 90 ساله بود، آنان معجزه‌آسا و طبق وعده‌ای که خداوند داده بود صاحب فرزندی شدند که به دستور خداوند او را اسحاق نامیدند. از این کتاب برمی‌آید نسلی که به حضرت ابراهیم وعده داده شده و با آن سرزمین خاص مرتبط بود، از طریق اسحاق به وجود می‌آید و با اینکه قرار بود از طریق اسماعیل نسلی به وجود آید، اما آن نسلی نبود که وعده آن مکرر داده شده بود. پس ساره از ابراهیم (علیه‌السلام) می‌خواهد که هاجر و اسماعیل را از خانه براند و او نیز آنان را به بیابانی می‌برد و خداوند آنان را نجات می‌دهد. خداوند ابراهیم را به ذبح فرزند، که در این کتاب اسحاق است، آزمایش می‌کند و چون از آزمایش سر بلند بیرون می‌آید، بار دیگر خداوند به ابراهیم وعده می‌دهد که نسل او را زیاد کند و آنان را برکت دهد و بر دشمنان پیروز گرداند.
در ادامه هم ماجراهای وفات ساره، ازدواج اسحاق و وفات ابراهیم (علیه‌السلام) آمده است. اسحاق دارای فرزندانی می‌شود که یکی از آنها یعقوب است که با حیله، نخست‌ زادگی را از برادر بزرگ‌ترش عیسو می‌گیرد. او دارای فرزندانی می‌شود که یکی از آنها یوسف است و یعقوب به او بیشتر علاقه دارد. برادرانش به او حسادت می‌ورزند و قصد جان او می‌کنند، اما سرانجام او طی ماجرایی فروخته می‌شود و در مصر غلام یکی از درباریان می‌شود. همسر این درباری به یوسف طمع می‌ورزد، و چون یوسف امتناع می‌کند و این مسئله موجب می‌شود تا وقتی فرعون رؤیایی می‌بیند که همه از تعبیرش عاجز می‌شوند به سراغ یوسف بروند و بدین ترتیب یوسف مورد توجه فرعون قرار می‌گیرد و در واقع به مقام دوم مملکت مصر مبدل می‌گردد. هنگامی که قحطی پیش می‌آید و یعقوب پسرانش را برای تهیه غله به مصر می‌فرستد، برادران یوسف با او روبه‌رو می‌شوند و پس از ملاقات‌هایی یعقوب، که خداوند او را «اسرائیل» نامیده بود، همراه با پسرانش به مصر مهاجرت می‌کنند و بدین ترتیب قومی به نام «بنی‌اسرائیل» (فرزندان یعقوب) در مصر شکل می‌گیرد. سفر پیدایش با وفات یعقوب و یوسف پایان می‌یابد. پس نقطه نهایی سفر پیدایش، پیدایش قومی به نام اسرائیل در سرزمین مصر است.

2. سفر خروج

این کتاب نیز تاریخ قوم اسرائیل را با یک پرش چند قرنی پی می‌گیرد و پس از اینکه به نام و تعداد فرزندان یعقوب که به مصر مهاجرت کردند اشاره می‌کند و می‌گوید:
"سال‌ها گذشت و در این مدت یوسف و برادران او و تمام افراد آن نسل مردند. ولی فرزندانی که از نسل ایشان به دنیا آمدند به سرعت زیاد شدند و قومی بزرگ تشکیل دادند تا آنجا که سرزمین مصر از ایشان پر شد. سپس پادشاهی در مصر روی کار آمد که یوسف و خدمات او را نادیده گرفت. او به مردم گفت: تعداد بنی‌اسرائیل در سرزمین ما روز به روز زیادتر می‌شود و ممکن است برای ما وضع خطرناکی پیش بیاورند؛ پس باید چاره‌ای بیندیشیم وگرنه تعدادشان زیادتر خواهد شد و در صورت بروز جنگ، آنها به دشمن ما ملحق خواهند شد، برضد ما خواهند جنگید و از سرزمین ما فرار خواهند کرد. پس مصری‌ها، قوم اسرائیل را برده‌ی خود ساختند و... (خروج: 6-11)."
بدین ترتیب دوران آسایش قوم اسرائیل به سر می‌آید و اسارت آنان آغاز می‌شود. فرعون و مصریان سخت‌ترین فشارها را بر آنان وارد می‌کنند. آنها را به بیگاری می‌گیرند و حتی به دستور فرعون پسران تازه متولد شده‌ی بنی‌اسرائیل را به قتل می‌رسانند. در چنین وضعیتی طفلی متولد می‌شود که معجزه‌آسا نجات می‌یابد و در کاخ فرعون رشد می‌کند. او همان حضرت موسی (علیه‌السلام) است که قرار است بنی‌اسرائیل را نجات دهد. حضرت موسی بزرگ می‌شود و در حادثه‌ای یکی از مصریان را که به مردی اسرائیلی ستم می‌کرد به قتل می‌رساند و این موجب می‌شود که از مصر بگریزد. او در سرزمین مدیان با یترون، کاهن آن شهر، آشنا می‌شود و با دختر او ازدواج و برایش شبانی می‌کند.
سال‌ها بر همین منوال می‌گذرد تا اینکه سرانجام خداوند به حضرت موسی مأموریتی می‌دهد. اما نکته‌ی قابل توجه در مأموریت حضرت موسی وجود دو عنصر اصلی و اساسی است، یکی قوم و دیگری سرزمین:
"روزی هنگامی که موسی مشغول چرانیدن گله‌ی پدرزن خود یترون بود... ناگهان فرشته‌ی خداوند چون شعله‌ی آتش از میان بوته‌ای بر او ظاهر شد. موسی دید که بوته شعله‌ور است، ولی نمی‌سوزد. با خود گفت: عجیب است! چرا بوته نمی‌سوزد؟ پس نزدیک رفت تا علتش را بفهمد... خدا فرمود: بیش از این نزدیک نشو! کفش‌هایت را از پای در آور، زیرا مکانی که در آن ایستاده‌ای زمین مقدسی است... خداوند فرمود: من رنج و مصیبت بندگان خود را در مصر دیدم و ناله‌شان را برای رهایی از بردگی شنیدم. حال، آمده‌ام تا آنها را از چنگ مصری‌ها آزاد کنم و ایشان را از مصر بیرون آورده، به سرزمین پهناور و حاصلخیزی که در آن شیر و عسل جاری است ببرم... حال تو را نزد فرعون می‌فرستم تا قوم مرا از مصر بیرون آوری (خروج، 3: 1-10)."
همان‌طور که از مطلب فوق به روشنی بر می‌آید، مأموریتی که خداوند به حضرت موسی (علیه‌السلام) داده نجات بنی‌اسرائیل از اسارت مصر است و سخنی از نبوت و رسالت به معنای خاص آن نیست. خداوند به حضرت موسی معجزاتی می‌دهد و این معجزات نیز در راستای نجات قوم است. حضرت موسی نزد فرعون می‌رود و از او می‌خواهد که بنی‌اسرائیل را رها کند، اما او زیر بار نمی‌رود. معجزات حضرت موسی هم کارگر نمی‌افتد تا اینکه خداوند بلاهایی بر فرعونیان نازل می‌کند. فرعون تسلیم نمی‌شود و بلاها سخت‌تر می‌شود تا اینکه در بلای دهم تسلیم می‌شود و بنی‌اسرائیل را رها می‌کند. اما بعداً پشیمان می‌شود و آنان را تعقیب می‌کند تا به کنار دریای سرخ می‌رسند. خداوند معجزه‌آسا بنی‌اسرائیل را از دریا عبور می‌دهد و فرعونیان را هلاک می‌کند. قوم نجات یافته به فرمان خداوند آن روز خاص را عید می‌گیرد و به سمت سرزمین موعود حرکت می‌کند و خداوند گاهی آنان را آزمایش می‌کند. گاهی آنان را در سختی قرار می‌دهد و گاهی نعمت‌هایش را در اختیار آنان می‌گذارد. در مدتی حدود سه ماه وضع به همین منوال می‌گذرد و حضرت موسی قوم را رهبری می‌کند. هجده باب نخست کتاب خروج به همین امور اختصاص یافته و در آنها سخنی که با نبوت و رسالت حضرت موسی، به معنای خاص آن مرتبط باشد، دیده نمی‌شود. اما از باب نوزدهم نبوت حضرت موسی بیشتر به چشم می‌خورد. در واقع در هجده باب اول سفر خروج حضرت موسی نقش رهبری یک قوم را دارد، اما در بیست و یک باب بعدی بیشتر رسالت دینی او به چشم می‌خورد.
باب نوزدهم با رسیدن قوم اسرائیل به صحرای سینا آغاز می‌شود. حضرت موسی به دستور خداوند به بالای کوه می‌رود و از همان جا نزول دستور‌های دینی از جانب خداوند آغاز می‌شود. حضرت موسی ده فرمان معروف را، که مشتمل بر اصول مهم اعتقادی، فقهی و اخلاقی است، می‌آورد. وی به بالای کوه می‌رود و خداوند احکام متعددی به او می‌دهد و چون از کوه فرود می‌آید با صحنه‌ای عجیب روبه‌رو می‌شود. هارون برای مردم گوساله‌ای زرین ساخته است و مردم آن را به جای خدا قرار داده‌اند. حضرت موسی به خشم می‌آید و الواحی را که ده فرمان بر آن نوشته شده بود از کوه به پایین می‌اندازد. خداوند بر قوم غضب می‌کند، اما با وساطت حضرت موسی از مجازات آنان منصرف می‌شود. بار دیگر موسی به بالای کوه می‌رود و الواح دوباره نوشته می‌شود. چند باب آخر این کتاب به احکامی از ناحیه‌ی خداوند درباره‌ی خیمه عبادت و چگونگی ساخت آن و نیز اجرای فرمان‌ها اختصاص یافته است.

3. سفر لاویان

در بین اسفار پنج‌گانه‌ی تورات، سفر لاویان کمتر از بقیه به مباحث تاریخی و بیشتر به دستورات دینی پرداخته است. ده باب اول این کتاب شامل احکامی است که به گونه‌ای با کاهنان و کهانت ارتباط دارد. ده باب بعدی احکام مختلف فقهی و گاهی اخلاقی را در بر می‌گیرد. باب‌های 21 و 22 به کهانت و احکام مربوط به آن اختصاص دارد. سه باب بعدی بیشتر به اعیادی که بنی‌اسرائیل باید رعایت کند و برخی از احکام مربوط به شعائر و مراسم پرداخته است. باب 26 درباره‌ی اطاعت از خدا و مجازات نافرمانی است. آخرین باب این کتاب برخی از احکام فقهی را دربر می‌گیرد.

4. سفر اعداد

چهار باب اول این کتاب به سرشماری قوم اسرائیل و قبایل مختلف آن و تعیین وظایف هر یک از آنها می‌پردازد. چهار باب بعدی دربردارنده‌ی احکام و مقررات مختلف و چهار باب پس از آن دربردارنده‌ی حوادث تاریخی قوم اسرائیل است. بنی‌اسرائیل پس از نزدیک یک سال اقامت در صحرای سینا به دستور خداوند از آنجا حرکت می‌کند. قوم از وضع موجود خود شکایت می‌کند و خداوند اوضاع آنان را تغییر می‌دهد و... باب‌های 13 و 14 نیز تاریخی‌اند و رسیدن قوم را تا حوالی سرزمین موعود نشان می‌دهند. حضرت موسی به دستور خداوند دوازده نفر را برای بررسی سرزمین موعود می‌فرستد. آنان باز می‌گردند و به جز دو نفر از آنان قوم را به شورش وا می‌دارند. آنان می‌گویند ما قدرت نداریم با اقوام ساکن این سرزمین بجنگیم و همگی نابود می‌شویم. هرچه حضرت موسی تلاش می‌کند نمی‌تواند قوم را مطیع گرداند. لذا خداوند می‌خواهد قوم را مجازات و نابود سازد، اما حضرت موسی وساطت می‌کند. با این حال خداوند می‌فرماید که باید به بیابان بازگردید. هیچ یک از مردان بیست سال به بالا به سرزمین موعود نمی‌رسند. پس چهل سال سرگردانی بنی‌اسرائیل در بیابان آغاز می‌شود. باب‌های 15 تا 19 بیشتر به بیان احکام و مقررات کاهنان پرداخته است. در باب‌های 20 تا 26 حوادثی که برای بنی‌اسرائیل در بیابان رخ داده بیان شده است. در باب 27 خداوند به حضرت موسی دستور می‌دهد که یوشع بن نون را به جانشینی خود برگزیند، چرا که خود او هم یک بار از فرمان خداوند سرپیچی کرده است و بنابراین نباید وارد سرزمین موعود شود. پس او یوشع را به جانشینی خود برمی‌گزیند. در سه باب بعدی احکام و مقرراتی درباره‌ی موضوع‌های مختلف آمده است. در چند باب پایانی این کتاب هم برخی از حوادث پیش آمده برای قوم و دستوراتی برای زمان ورود آنان به سرزمین موعود نیز مرزهای سرزمین موعود بیان شده است.

5. سفر تثنیه

از نخستین جملات سفر تثنیه برمی‌آید که این کتاب سخنرانی حضرت موسی برای بنی‌اسرائیل است، در زمانی که قوم پس از چهل سال سرگردانی در بیابان به کنار رود اردن و مرز سرزمین موعود می‌رسد. نویسنده‌ای مسیحی سه محور اصلی برای این سخنرانی تعیین کرده است: بازگویی تاریخ، تکرار قوانین اصلی و اخطارهای شدید. (3) در واقع دو عنوان اول صرفاً تکرار مطالبی است که در کتاب‌های قبلی آمده است. سه باب اول این کتاب تکرار حوادثی تاریخی است. در باب چهارم بر اطاعت از شریعت و پرهیز از بت‌پرستی تأکید شده است. در باب‌های پنجم و ششم برخی احکام و مقررات، از جمله ده فرمان، تکرار شده است. همچنین در این دو باب به برخی از حوادث تاریخی اشاره شده است. در باب‌های هفتم و هشتم توصیه‌هایی برای زمانی که قوم وارد سرزمین موعود می‌شود، شده است. بیشتر مطالب این دو باب درباره‌ی اطاعت از خدا و فراموش نکردن اوست. در باب‌های نهم و دهم این نکته را به آنان گوشزد می‌کند که قوم اسرائیل همیشه سرکش و متمرد بوده است. باب یازدهم به توصیه درباره‌ی دوست داشتن خدا و اطاعت از او و بیان ثمره‌های آن اختصاص یافته است. در باب‌های دوازده تا بیست و هفتم احکام و مقررات مختلف و نیز توصیه‌های گوناگونی درباره‌ی آینده آمده است. یکی از این توصیه‌ها اطاعت از پیامبری مانند موسی است که در میان برادران بنی‌اسرائیل برخواهد خاست (سفر تثنیه، 18: 15). در باب بیست و هشتم بار دیگر بر اطاعت از خدا و ثمره‌های آن تأکید شده است. در باب بیست و نهم نیز عهدی که خداوند قبلاً با بنی‌اسرائیل بسته تکرار شده است. در باب سی‌ام بار دیگر اطاعت از خداوند یادآوری می‌شود. در باب سی و یکم حضرت موسی سالخوردگی خود را و اینکه خداوند به او گفته است که از رود اردن عبور نخواهد کرد، یادآوری می‌کند و یوشع بن نون را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی و در ادامه توصیه‌هایی به قوم می‌نماید. باب سی و دوم دربردارنده‌ی سرودی است در ستایش خداوند که موسی برای قوم خوانده است. در باب سی و سوم حضرت موسی هر یک از اسباط را به نام می‌خواند و پیشگویی‌هایی درباره‌ی آنها می‌کند و آنها را برکت می‌دهد. در آخرین باب از سفر تثنیه حادثه‌ی وفات موسی در 120 سالگی، دفن او و عزاداری بنی‌اسرائیل برای وی و برخی از حوادث پس از وفات او آمده است.

ب) نظام اعتقادی تورات

کتاب تورات سبک و سیاق تاریخی دارد. با این حال در موارد متعددی سخنان حضرت موسی (علیه‌السلام) و دیگر انبیا در لابه‌لای تاریخ نقل شده است. این سخنان، که گاهی بسیار مفصل‌اند، مطالب متنوعی را در زمینه‌های اعتقادی، اخلاقی، فقهی و شعائر و مراسم دینی دربردارند.
شکل غالب و کلی این تعالیم حکم و دستور است. در خود این کتاب عنوان «شریعت» همه‌ی این احکام و دستورها را دربر می‌گیرد. حتی آموزه‌های اعتقادی شکل و صورت یک حکم و دستور شرعی را دارد. حال آیا می‌توان از میان این دستورهای متنوع آنهایی را که به اعتقادات مربوط‌اند جدا کرد و به آنها شکل نظام اعتقادی داد؟
به نظر می‌رسد که بتوان چنین کرد. البته باید توجه داشت که برخی از آموزه‌های اعتقادی را باید از درون یک حکایت و سرگذشت داستان‌گونه برداشت کرد و این‌گونه نیست که همه جا در پی یک حکم و دستور باشیم. حول چند محور به اصول اعتقادات توراتی اشاره می‌کنیم:

1. خداشناسی

محوری‌ترین مبحث عقیدتی تورات خداشناسی آن است و با این جمله آغاز می‌شود: «در آغاز، هنگامی که خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید، زمین خالی و بی‌شکل بود». این جمله‌ی آغازین دو نکته‌ی اساسی را درباره‌ی خدا دربردارد: یکی اینکه اصل وجود خدا مسلم و بدیهی است و دیگر اینکه خدا آفریننده‌ی همه چیز است و در واقع «خلقت خداوند» موضوع دو باب اول سفر پیدایش است.
در این کتاب درباره‌ی اصلی‌ترینو اساسی‌ترین نام خداوند سخنی آمده است که جای بحث و تحلیل زیادی دارد، چرا که این نام بر اصل هستی خداوند تکیه دارد:
"موسی به خدا گفت اینک چون من نزد بنی‌اسرائیل برسم و بدیشان گویم خدای پدران شما مرا نزد شما فرستاده است و از من بپرسند که نام او چیست بدیشان چه گویم؟ خدا به موسی گفت: «هستم آنکه هستم». و گفت به بنی‌اسرائیل چنین بگو: «یهوه» (4) خدای پدران شما خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب مرا نزد شما فرستاده؛ این است نام من تا ابدالاباد» (خروج، 3: 13-15)."
برجسته‌ترین و چشمگیرترین بحث در خداشناسی تورات «یگانگی خداوند» است که به صورت‌های مختلفی بیان شده است. در دو فرمانِ نخست ده فرمان آمده است: «تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد. هیچ‌گونه بتی به شکل حیوان یا پرنده یا ماهی برای خود درست نکن؛ در برابر آنها زانو نزن و آنها را پرستش نکن» (خروج، 20: 3-4).
«این بر تو ظاهر شد تا بدانی که یهوه خداست و غیر از او دیگری نیست» (تثنیه، 35: 4)؛ «ای اسرائیل، بشنو: یهوه، خدای ما، یهوه‌ی واحد است» (تثنیه، 6: 4). برای خداوند در تورات صفاتی ذکر شده است: «کیست مثل تو عظیم در قدوسیت؟ کیست که مانند تو بتواند کارهای مهیب و عجیب انجام دهد؟» (خروج، 11: 15).
«من خداوند هستم، خدای رحیم و مهربان، خدای دیرخشم و پراحسان؛ خدای امین که به هزاران نفر رحمت می‌کنم و خطا و عصیان و گناه را می‌بخشم، ولی گناه را هرگز بی‌سزا نمی‌گذارم» (خروج، 34: 5-6).

2. راهنماشناسی

در سراسر سفر پیدایش سرگذشت پیامبران متعددی دیده می‌شود که با خدا ارتباط داشته‌اند و خدا با آنان سخن گفته است. پیامبرانی مانند نوح، ابراهیم، اسحاق و یعقوب به تفصیل زندگی و نبوتشان در این کتاب آمده است. هرچند در داستان زندگی برخی از این شخصیت‌ها، آن‌گونه که در تورات نقل شده، رهبری یک قوم یا قبیله برجسته‌تر از نبوت و رسالتشان است، اما اصل نبوت و رسالت این افراد و راهنمایی الهی از سوی ایشان امری قطعی است. در چهار سفر دیگر، نبوت و رسالت حضرت موسی (علیه‌السلام) امری مسلم و آشکار است. خداوند بارها و بارها با موسی سخن گفته و به وسیله‌ی او برای مردم پیام فرستاده است. علاوه بر این از برخی از عبارات بر می‌آید که حضرت موسی (علیه‌السلام) از برخی جهات در میان انبیا منحصر به فرد است: «در اسرائیل پیامبری مانند موسی نبوده است که خداوند با او رودررو صحبت کرده باشد» (تثنیه، 34: 10). همچنین تورات آمدن پیامبری مانند حضرت موسی را وعده می‌دهد: «نبی‌ای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت. و هر کسی که سخنان مرا که او به اسم من می‌گوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد» (تثنیه، 18: 18-19). از این کتاب بر می‌آید که حضرت موسی کتابی را از خداوند دریافت کرده است. همچنین بارها سخن از الواحی به میان آمده که خداوند دستورات خود را بر آن نوشته است (خروج، 31: 18 و 34: 1-4 و غیره).

3. انسان‌شناسی

در باب‌های اول تا سوم سفر پیدایس داستان آفرینش انسان، وضعیت اولیه و آرمانی او و نیز سقوط بعدی او آمده است، اینکه چرا خدا انسان را آفرید و او را چگونه از چه چیزی آفرید؟ این چند باب به پاسخ چنین سؤالاتی اختصاص دارد. بنابراین خدا انسان را برای فرمانروایی بر جهان آفرید و به همین دلیل او را شبیه خود خلق کرد:
"سرانجام خدا فرمود: «انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند». پس خدا انسان را شبیه خود آفرید. او انسان را از زن و مرد خلق کرد و ایشان را برکت داده فرمود: «بارور و زیاد شوید، زمین را پر سازید، بر آن تسلط یابید و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همه حیوانات فرمانروایی کنید». (پیدایش، 1: 26-28)."
آنگاه خداوند از خاک زمین، آدم را سرشت. سپس در بینی آدم روح حیات دمید و به او جان بخشید و آدم، موجود زنده‌ای شد (پیدایش، 2: 7).
خداوند باغی می‌سازد که در آن همه نوع میوه‌ی مرغوب موجود است. او آدم و حوا را در آن باغ قرار می‌دهد و به آنان می‌گوید از همه درختان استفاده کنند، جز درخت «معرفت نیک و بد» که در وسط باغ قرار دارد. خداوند به آنان می‌گوید اگر از آن درخت بخورند خواهند مرد. اما مار نزد حوا می‌آید و او را فریب می‌دهد و حوا از میوه‌ی آن درخت استفاده می‌کند و به شوهرش هم می‌دهد. پس چشمان آن دو باز می‌شود و متوجه برهنگی خود می‌شوند و با برگ انجیر خود را می‌پوشانند. خداوند آدم را مجازات می‌کند:
"سپس خداوند به آدم فرمود: چون گفته‌ی زنت را پذیرفتی و از میوه‌ی آن درختی خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری، زمین زیر لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ایام عمرت با رنج و زحمت از آن کسب معاش خواهی کرد... تا آخر عمر به عرق پیشانی‌ات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاکی باز خواهی گشت که از آن گرفته شدی، زیرا تو از خاک سرشته شدی و به خاک هم برخواهی گشت... پس خداوند او را از باغ عدن بیرون راند تا برود و در زمینی که از خاک آن سرشته شده بود کار کند (پیدایش، 3: 17-24)."
این داستان گناه آدم و رانده شدن او در تورات است و همین ماجرا اساس انسان‌شناسی یهودی و مسیحی قرار گرفته و اختلافات اساسی در تفسیر آن به وجود آمده است.

4. نجات‌شناسی

سعادت انسان‌ها در گرو دو امر اساسی است؛ یکی اینکه خدای یگانه را با تمام وجود دوست داشته باشند و فقط او را بپرستند و دیگر اینکه با تمام وجود از او اطاعت کنند:
"ای بنی‌اسرائیل گوش کنید: تنها خدایی که وجود دارد، خداوند ماست. شما باید او را با تمامی دل و جان و توانایی خود دوست بدارید. این قوانینی که امروز به شما می‌دهم، باید دائم در فکرتان باشد. آنها را به فرزندانتان بیاموزید و همیشه درباره آنها صحبت کنید، خواه در خانه باشید خواه در بیرون، خواه هنگام خواب باشد خواه اول صبح. آنها را روی انگشت و پیشانی خود ببندید؛ آنها را بر سر در منازل خود و بر دروازه‌هایتان بنویسید (تثنیه، 6: 4-9)."
خدایان قوم‌های همسایه را پرستش نکنید، زیرا خداوند، خدایتان که در میان شما زندگی می‌کند، خدای غیوری است و ممکن است خشم او بر شما افروخته شده، شما را از روی زمین نابود کند. او را به خشم نیاورید... هر کاری را که دستور می‌دهد به دقت اطاعت کنید. آنچه را که خداوند می‌پسندد، انجام دهید تا زندگی‌تان پربرکت شود (تثنیه، 6: 14-17).
خداوند، خدایتان را دوست بدارید و اوامرش را همیشه اطاعت کنید (تثنیه، 11: 1).

5. معادشناسی

یکی از موضوع‌هایی که در طول تاریخ تورات مورد بحث و گاهی نزاع فرقه‌ای قرار گرفته معادشناسی است. مشکل از آنجا ناشی می‌شود که در تورات ذکر صریحی از معاد و زندگی اخروی نیامده، در حالی که در دیگر کتاب‌های عهد قدیم می‌توان اشاراتی یافت و نیز عهد جدید بر آن تصریح کرده است. این نکته موجب می‌شود که یکی از فرقه‌های مهم یهودی، یعنی صدوقیان، که تنها تورات کتبی را قبول داشتند، به معاد و زندگی اخروی اعتقاد نداشته باشند. گروه مقابل صدوقیان، یعنی فریسیان، که تورات شفاهی را نیز قبول داشتند، برای اثبات معاد در تورات کوشیده‌اند. نمونه‌ای از این تلاش‌ها در تلمود آمده است:
"از کجا بدانیم که تورات به موضوع رستاخیز مردگان اشاره کرده است؟ از آنجا که مکتوب است:
«و از آنها هدیه‌ی افراشتنی خداوند را به هارون کاهن بدهید» (سفر اعداد، 18: 28). ولی آیا هارون تا به ابد زنده خواهد ماند؟ مگر نه اینکه او داخل سرزمین اسرائیل نشد تا به او هدیه‌ی افراشتنی بدهند؟ این آیه می‌آموزد که هارون در (جهان) آینده زنده خواهد شد، و افراد ملت اسرایئل هدیه‌ی افراشتنی خود را به او خواهند داد. از اینجا مدلل است که موضوع رستاخیز مردگان در تورات ذکر شده است (سنهدرین، 90 ب). (5)"
دو نکته درباره‌ی استفاده‌ی این نویسنده‌ی یهودی از مطلب فوق به ذهن می‌رسد. اولاً این مطلب به بنی‌اسرائیل دستور می‌دهد که وقتی وارد سرزمین موعود شدند هدیه‌ای خاص را به هارون بدهند؛ ولی هارون قبل از رسیدن به سرزمین موعود وفات می‌یابد. دانشمند فوق از این موضوع استفاده کرده و گفته است این آیه مربوط به آخرت است. اما می‌توان گفت که هارون اشاره به طبقه کاهنان است که از نسل لاوی هستند و هارون مهم‌ترین فرد آنان است. ثانیاً مگر در روز قیامت و زندگی اخروی همین اعمال عبادی دنیوی ادامه دارد که در آنجا به هارون هدیه داده شود؟
به هر حال اینکه آن دانشمند به این مطلب استناد کرده، مؤید این مسئله است که در تورات اشاره‌ی صریحی به معاد نیست.
در عهد جدید انجیل متی بحثی را که بین صدوقیان و حضرت عیسی درباره معاد رخ داده، نقل می‌کند. حضرت عیسی برای اثبات معاد در تورات می‌فرماید: «اما درباره روز قیامت مگر در کتاب آسمانی نخوانده‌اید که خدا می‌فرماید: من هستم خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب؟ پس خدا، خدای مردگان نیست، بلکه خدای زندگان می‌باشد» (متی، 22: 31-32). به هر حال، مقصود ما این است که نفس تلاش برای چنین اثباتی نشان می‌دهد که این موضوع با صراحت در تورات نیامده است. فقره‌ی دیگری در این کتاب آمده است که شاید بتوان آن را ظاهر در این معنا گرفت: «بدانید که تنها من خدا هستم... می‌میرانم و زنده می‌سازم، مجروح می‌کنم و شفا می‌بخشم» (تثنیه، 32: 39). اما از قسمت آخر این فقره برمی‌آید که «میراندن و زنده کردن» مربوط به این دنیاست، و نه دنیای دیگر و حداقل در دومی صراحت ندارد.
باید توجه داشت در موارد متعددی که تورات به بنی‌اسرائیل دستور می‌دهد که خدا را دوست داشته باشند و از او اطاعت کنند، سعادت و خوشبختی دنیوی را به عنوان نتیجه‌ی آن مطرح می‌کند. (6)

6. قوم برگزیده

از کتاب تورات مستفاد می‌شود که قوم اسرائیل در درگاه الهی جایگاهی ویژه دارد و قوم برگزیده و خاص خداست. این موقعیت خاص را خداوند به حضرت ابراهیم وعده داده است. خداوند پس از اطاعت بی‌چون و چرای ابراهیم در ماجرای ذبح فرزند، به او می‌گوید:
"به ذات خود قسم خورده‌ام که چون مرا اطاعت کردی و حتی یگانه پسرت را از من دریغ نداشتی، تو را چنان برکت دهم که نسل تو مانند ستارگان آسمان و شنهای دریا بی‌شمار گردند. آنها بر دشمنان خود پیروز شده موجب برکت همه قوم‌های جهان خواهند گشت، زیرا تو مرا اطاعت کرده‌ای (پیدایش، 22: 15-18)."
این قوم در مصر شکل می‌گیرد و خداوند به وسیله موسی (علیه‌السلام) آنان را نجات می‌دهد. خداوند به واسطه حضرت موسی با این قوم سخن می‌گوید و نعمت‌ها و گشایش‌های الهی را گوشزد می‌کند و در ادامه می‌گوید:
"اگر مطیع من باشید و عهد مرا نگه دارید، از میان همه اقوام، شما قوم خاص من خواهید بود. هر چند سراسر جهان مال من است، اما شما برای من ملتی مقدس خواهید بود و چون کاهنان مرا خدمت خواهید کرد (خروج، 19: 5-6)."
در جای دیگر به قوم گوشزد می‌کند که چون قوم مقدسی هستید و قوم خاص خدا هستید، پس باید کارهای خاصی را انجام دهید:
"قربانگاه‌های کافران را بشکنید، ستون‌هایی را که می‌پرستند خرد کنید و مجسمه‌های شرم‌آور را تکه تکه نموده، بت‌هایشان را بسوزانید؛ چون شما قوم مقدسی هستید که به خداوند، خدایتان اختصاص یافته‌اید. او از بین تمام مردم روی زمین شما را انتخاب کرده است تا برگزیدگان او باشید (تثنیه، 7: 5-6)."
از مطالب فوق برمی‌آید که اولاً خداوند در پاداش اطاعت بی چون و چرای ابراهیم به او وعده داده تا فرزندان او را برگزیند و قوم او را خاص خود گرداند؛ ثانیاً، این برگزیدگی مشروط به اطاعت بی چون و چرا از خداست؛ ثالثاً، قوم برگزیده شده است تا وظایف و تکالیف خاصی را بر عهده بگیرد و کاهن خاص خدا باشد. پس تا اینجا، برگزیدگی قوم، هرگز به معنای برتری نژادی نیست و نمی‌توان از تورات چنین مطلبی را استنباط کرد. با این حال برخی از موارد عملی و اخلاقی شبهه‌انگیز در تورات نقل شده است که به برخی از آنها در بحث «اخلاق در تورات» اشاره خواهیم کرد.

ج) ابعاد عملی تورات

در تورات واژه‌ی «شریعت» کلید واژه‌ای است که همه‌ی ابعاد دین، یعنی امور اعتقادی، دستورات اخلاقی و احکام عملی فقهی را در می‌گیرد. دو محور اخلاقیات و احکام فقهی ابعاد عملی تورات را تشکیل می‌دهند.

1. اخلاقیات.

در تورات اخلاق جایگاه ویژه‌ای دارد و بسیاری از دستورهای این کتاب اخلاقی به حساب می‌آید. اهمیت و جایگاه اخلاق در تورات را از این نکته می‌توان فهمید که اکثریت فرمان‌های «ده فرمان» (7) اخلاقی هستند. دستورهای اخلاقی متعددی در سراسر تورات و لابه‌لای مباحث دیگر آمده است. برخی از این دستورها در باب‌های 22 و 23 از سفر خروج و باب 19 و 20 از سفر لاویان بیان شده است. اساسی‌ترین دستور اخلاقی تورات این دستور است: «همنوعت را چون خودت دوست بدار» (لاویان، 19: 18). این حکم را برخی از عالمان یهود اصل اساسی تورات شمرده‌اند. (8) و شاید با توجه به این حکم باشد که دانشمند دیگری تورات را در یک جمله خلاصه کرده است: «آنچه را خودت از آن نفرت داری درباره‌ی همنوعت روا مدار». (9)
از میان دستورات اخلاقی متعددی که در تورات آمده است برخی جذاب‌تر به نظر می‌رسد. نمونه‌ی آن دستور زیر است: «اگر به گاو یا الاغ گمشده‌ی دشمن خود برخوردی آن را پیش صاحبش برگردان. اگر الاغ دشمنت را دیدی که زیر بار افتاده است، بی‌اعتنا از کنارش رد نشو، بلکه به او کمک کن تا الاغ خود را از زمین بلند کند» (خروج، 23: 4).
جذابیت این دستور هنگامی دوچندان می‌شود که برخی از دانشمندان یهود در تلمود گفته‌اند: «مقصود از دشمن، یک غیر یهودی بت‌پرست است». (10) اما مشکل از اینجا پیدا می‌شود که تعداد زیادی از این دانشمندان کلمه‌ی «همنوع» را به «یهودیان» تفسیر کرده‌اند. (11) نکته‌ی دیگری که از برخی از فقرات تورات برمی‌آید این است که رعایت اصول اخلاقی در رابطه با غیر یهودیان لازم نیست. یکی از دستورات اخلاقی امانت‌داری و رد آن است. اما هنگامی که بنی‌اسرائیل آماده‌ی خروج از مصر می‌شوند، خداوند به حضرت موسی می‌گوید به مردان و زنان اسرائیلی بگوید هر چه می‌توانند از همسایگان مصری خود طلا و نقره بخواهند و آنان چنین می‌کنند و طلا و نقره‌ی امانی را با خود می‌برند (خروج، 11: 2 و 12: 35-36). گویا رد امانت نسبت به غیر یهودیان لازم نبوده است.
نکته‌ی دیگری که در تورات به چشم می‌خورد و به نظر می‌رسد در آن توجه به قوم جای اخلاق را گرفته است، خشونت بیش از حدی است که نسبت به اقوام دیگر اعمال می‌شود. نمونه‌ی آن جنگی است که بین بنی‌اسرائیل و مدیانی‌ها رخ داده است. زیرا سپاه اسرائیل همه‌ی مردان مدیانی را به قتل می‌رساند و اموال را به غنیمت می‌گیرد و زنان و کودکان را اسیر می‌کند. اما، به گفته‌ی تورات، موسی بر سرداران سپاه خشمگین می‌شود که چرا زنان و کودکان را نکشته‌اند و آنها را اسیر کرده‌اند. لذا به آنان دستور دهد که زنان و پسربچه‌ها را به قتل برسانند و تنها دختران باکره را برای خود زنده نگه دارند. پس از انجام این فرمان 32 هزار دختر باکره زنده ماندند، که از آنان 32 نفر را برای خدا قربانی و بقیه را تقسیم کردند. (12)

2. احکام فقهی.

دانشمندان یهود گفته‌اند که 613 حکم شرعی در تورات آمده است که برخی از این احکام عقیدتی، برخی اخلاقی و بقیه فقهی به معنای خاص‌اند. دانشمند شهیر یهودی، موسی بن میمون، این احکام 613گانه را استخراج و دسته‌بندی کرده است. (13) احکام فقهی این مجموعه بسیار گسترده و شامل این موارد است: عبادیات، معبد و کاهنان، طهارت و نجاست، مأکولات و مشروبات، احکام قضایی و حقوق، ازدواج و طلاق و مسائل جنسی، تجارت و بازرگانی، حکومت و جنگ و غیره. (14)

د) پردازش شخصیت‌ها

بخش زیادی از تورات جنبه‌ی تاریخی دارد. در این تاریخ، که عمده‌ی آن تاریخ شکل‌گیری و نجات قوم اسرائیل است، شخصیت‌های مهمی ایفای نقش کرده‌اند. در واقع زندگی‌نامه این شخصیت‌ها لابه‌لای تاریخ قوم آمده است. اما نکته‌ای که در بسیاری از این زندگی‌نامه‌ها به چشم می‌خورد، شیوه‌ی پردازش این شخصیت‌هاست. زندگی این قهرمانان به گونه‌ای است که فراز و فرودهای عجیبی را نشان می‌دهد. البته در زندگی همه انسان‌ها فراز و فرودهایی وجود دارد، اما اینکه شخصیتی برگزیده‌ی خدا باشد و خداوند او را برای امر خطیری مانند نبوت و رسالت انتخاب کرده باشد، و او یک روز انسانی استثنایی و در اوج کرامت و بزرگواری باشد، به گونه‌ای که بتواند چنان که باید بهترین الگوی بشریت باشد، اما روز بعد از او عملی سر زند که چنان سخیف و سطح پایین باشد که حتی از پایین‌ترین انسان‌های جامعه سر نمی‌زند، این امر عجیبی است.
حضرت نوح، پیامبر خداوند است که عمر خود را در راه مبارزه با شرک و فساد صرف می‌کند و از مقربان درگاه خداوند است. اما در صفحه‌ی دیگر زندگی‌اش شراب می‌نوشد و برهنه به کوچه می‌آید و بد مستی می‌کند (پیدایش، 9: 20-21). ابراهیم خلیل حاضر است یگانه فرزندش را در راه خدا بدهد و با دست خود او را قربانی کند (پیدایش، 9: 22)، اما در صفحه دیگر زندگی‌اش حاضر می‌شود همسر خویش را با توهم اینکه شاید به همسرم طمع بورزند و به خاطر او مرا به قتل برسانند، خواهر خود معرفی می‌کند و دیگران با او ازدواج کنند، و بعد معلوم می‌شود خطری که او احساس می‌کرد صرفاً یک توهم بوده است (پیدایش، 9: 20). لوط، پیامبری که عمری با فساد مردم شهر خود مبارزه می‌کند تا اینکه سرانجام خداوند قوم او را هلاک می‌گرداند و او را نجات می‌دهد، اما صفحه‌ی دیگر زندگی‌اش گونه‌ی دیگری است، دو دختر او به او شراب می‌نوشانند و در حال مستی با او همبستر می‌شوند (پیدایش، 19: 30-38). اسحاق نیز عمل پدر خود را انجام می‌دهد و از ترس جان، که باز توهمی بیش نبوده است، همسرش را خواهر معرفی می‌کند (پیدایش، 16: 26). یعقوب چنان خست می‌ورزد که حاضر نیست به برادر در حال مرگش قدری آش بخوراند و از او در برابر این آش حق نخست زادگی را می‌خواهد (پیدایش، 19: 25) و نیز با تقلب و حیله برکت را از پدر می‌گیرد. او پدرش اسحاق را فریب می‌دهد و خود را به جای برادرش عیسو جا می‌زند و برکت را از پدر می‌گیرد. موسی، پیامبر بزرگ خدا، دستور می‌دهد که بنی‌اسرائیل از همسایگان مصری طلا و نقره عاریه بگیرند و با خود ببرند (سفر خروج، باب‌های 11 و 12) و او دستور به قتل ده‌ها هزار زن و کودک بی‌گناه می‌دهد، کاری که کمتر کسی در طول تاریخ انجام داده است (سفر اعداد، باب 31). و سرانجام، هارون، وزیر موسی و کسی که خداوند او را به سخنگویی موسی برگزیده، برای قوم گوساله زرین می‌سازد و آنان را به گوساله‌پرستی می‌کشاند (سفر خروج، باب 32).
آیا چنین ماجراهایی با هم ناسازگار نیستند؟ به نظر این‌گونه می‌رسد. البته شاید نظریه‌ی «منابع متعدد» که می‌گوید نویسنده‌ی تورات بعد از اسارت بابلی از منابع مختلفی استفاده کرده و تورات فعلی را نوشته است، بتواند این مشکل را حل کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. هلی، راهنمای کتاب مقدس، ص 19.
2. ر. ک.: سفر پیدایش، باب‌های اول تا یازدهم.
3. راهنمای کتاب مقدس، ص 122.
4. این کلمه در زبان عبری از ماده‌ای است که با معنای ریشه‌ای «هستی» مرتبط است.
5. گنجینه‌ای از تلمود، ص 363.
6. برای نمونه، رجوع کنید به: تثنیه، باب‌های پنجم و ششم.
7. خروج، باب بیستم و تثنیه، باب پنجم.
8. گنجینه‌ای از تلمود، ص 232.
9. همان، ص 234.
10. همان، ص 233.
11. همان جا.
12. ر. ک.: سفر اعداد، باب 31.
13. ر. ک.: سلیمانی، حسین، «احکام 613گانه تورات»، فصلنامه هفت آسمان، ش 18، ص 153؛ Encyclopedia Judaica, vol. 5, pp. 764-782.
14. علاوه بر دو منبع فوق، ر. ک.: لوی، حبیب، احکام و مقررات حضرت موسی، فصول 3-15.

منبع مقاله :
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1396)، بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی - مسیحی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، پژوهشکده‌ی تحقیق و توسعه‌ی علوم انسانی، چاپ اول.