عبرت های نهضت اسلامی جنگل (2)

نویسنده: محمدرضا جواهری

د) تفرقه، اختلاف و انشعاب در جنگل

خودخواهی، خودمحوری ، پیروزی از هوای نفس و وسوسه‌های شیطانی و بالاخره ، كوشش دشمنان نهضت اسلامی جنگل و عوامل آنان، موجب تفرقه، اختلاف و انشعاب در جنگ گردید و از قدرت نهضت كاست و زمینه فروپاشی نهضت را فراهم كرد . مؤلف كتاب نهضت جنگل و معین‌الرعایا می‌نویسد:
وقتی كه روسیه كمونیستی از رهبران جنگل ناامید شدند و مردم را نیز نسبت به آن مرام بی‌اعتنا دیدند كوشیدند تا در جنگل انشعاب ایجاد كنند.
احسان‌الله خان و خالو قربان و چند نفر دیگر كه به كمونیست‌ها گرایش پیدا كرده بودند به عنوان انقلابی و مبارز وارد نهضت جنگل شدند. ابتدا مقابل جنگلی‌ها كه همرزمان قبلی آنان بودند قرار گرفتند و موجب تضعیف آنان شدند كه باعث شادی دشمنان گردید. حیدرخان، پنهانی با دویست نفر و تعدادی اسلحه به وسیله دو كشتی وارد ایران شد. ابتدا با انشعابیون یعنی احسان‌الله خان و خالو قربان تماس برقرار كرد. احسان‌الله خان از ورود و حضور حیدرخان خشنود نبود؛ زیرا او را قوی‌تر از خود می‌دانست. چون فرد قدرت‌طلبی بود، می‌ترسید كه حیدرخان قدرت را به دست بگیرد و كلاهش پس معركه بماند و عنان رهبری دست حیدرخان بیفتد.(63)
ابراهیم فخرایی اعتقاد دارد: اهم وقایع جنگل مقارن با زمانی است كه از طرف عمال بیگانه و مخالفین نهضت آزادی ایران، تخم نفاق و دوگانگی افشانده شده و یكپارچگی جنگلی‌ها را بر هم زده است.(64)
احمد كسمایی و میرابوطالب و رحیم شیشه‌بر با گروهی مسلح از جانب دشمنان و مخالفان نهضت اسلامی جنگل، مأموریت پیدا كردند كه با كمك سردار محی و جلال چمنی با جنگل در آویزند و پیشوایش را از صحنه انقلاب گیلان بیرون كنند. (65)
میراحمد مدنی جنگلی بر این اعتقاد است كه احمد كسمایی ، از زعمای سابق جنگل ، با هفتاد نفر به تنكابن اعزام شد و از طرف وثوق‌الدوله دستور داشت تشكیلاتی مخالف تشكیلات قوای جنگل ایجاد كند و حسین كسمایی كه از سردسته‌های سابق جنگل بود و به قوای دولت تسلیم شد مأموریت یافت مجددا به قوای جنگل بپیوندد و وسیله قتل میرزا كوچك خان را فراهم كند. علاوه بر اینها، برای محو قوای جنگل عده‌ای را به نام آزادی‌خواهان و داوطلب به طرف گیلان اعزام نمودند و احرار گیلان به گمان اینكه این اشخاص از رنج‌دیدگان می‌باشند آنها را با آغوش باز پذیرفتند . این اشخاص كه به لباس جاسوسی و منافقت وارد شده بودند در تمام شئون زندگانی انقلابیون رخنه نموده و در نتیجه ، اختلافاتی بین قوای آذربایجان و احسان‌الله خان و خالو قربان و كردها و میرزا كوچك خان ایجاد كردند. (66)

ه) نرمش در برابر قوای دولتی و قزاقان رضا خان

میرزا كوچك خان همواره از درگیری با قوای دولتی پرهیز می‌كرد و قصد جنگ با آنان را نداشت و هیچ گاه آغازگر نبردهای خونین با قوای دولتی نبود و تا مجبور نمی‌شد در برخورد با آنان خشونت به كار نمی برد و اسلحه نمی‌كشید.(67) سعدالله خان درویش از دوستان و یاران نزدیك میرزا كوچك ، می‌گوید:
قرار بود كه از قلعه گردن بگذریم، اما قوای دولت همه جا ما را در محاصره داشت و میرزا هم نمی‌خواست رو در روی قوای دولت بایستد و دست به اسلحه ببرد؛ زیرا می‌گفت: اگر آنها نمی‌فهمند ما چرا نفهمیم. (68)
میرزا كوچك اعتقاد داشت با اخلاق زیبا و اقدامات مسالمت‌آمیز و كمترین خونریزی و ضایعات، به اهداف مقدس خود خواهد رسید. البته در نبرد با قوای متجاوز بیگانه و استعمارگران درنگ نمی‌كرد، ولی در تقابل با استبداد داخلی از درگیری‌های خشونت‌بار و خونین‌ با نیروهای دولتی امتناع داشت و نرمش زیاد نشان می‌داد و سستی می‌كرد و همین نرمش فوق‌العاده در برخی موارد زمینه جسارت قوای دولتی و فرستادگان حكومت را فراهم می‌آورد.
میرزا شعبان خان جنگلی برادرزاده میرزا و همرزم او، درباره برخورد میرزا با یك قزاق، كه در جنگل دستگیر شده بود، می‌گوید:
او را مجبور كردیم كه همراهان بیاید ... تا از وسط جنگل‌های انبوه، به مكان امنی برسیم. قزاق از ترس موافقت نمود؛ زیرا نه تفنگی همراه داشت و نه می‌توانست در مقابل چند نفر مقاومت كند. در راه میرزا با وی به نرمی سخن می‌گفت و او را هدایت و دلالت می‌نمود و او نیز به گفته‌هایش تصدیق می‌كرد تا جایی كه میرزا دستور داد حال كه او هم یكی از همراهان ماست تفنگی به او بدهند. یك تفنگ پنج تیر اطریشی به او دادیم كه فقط یك فشنگ در خزانه داشت و این عدم توجه ناشی از حواس‌پرتی‌مان بود كه نمی‌فهمیدیم به این عمل باید نام بی‌احتیاطی گذاشت یا نه. خلاصه آنكه قزاق در پیاده‌روی عقب‌تر از همه بود؛ گاهی متوقف می‌شدیم تا به ما برسد ... غافل از اینكه او درصدد فرار است ... در آخرین بار كه منتظر رسیدنش شدیم و عقب مانده بود خبری نشد و او عوض اینكه به دنبالمان بیاید عقب‌گرد كرد و به سرعت از ما دور شد و همان یك عدد فشنگ را كه در خزانه بود شلیك كرد.(69) میرزا محمدعلی خان نیز همین خطاره را بیان كرده است. (70)
یكی از اشتباهات نهضت جنگل، نرمش در برخورد با رضا خان بود. برای نمونه، وقتی رضاخان به نمایندگان میرزا پیام داد: تقاضا دارم بیایید دست به دست هم داده ، ایران را نجات دهیم؛ در زبده جلسه سران جنگل‌ برای مذاكره تشكیل گردید و تصمیم گرفته شد نامه‌ای از طرف میرزا به وزیر جنگ نوشته شود. در این نامه آمده بود: «با ملاحظه نامه مشروح و نویدی كه در آن به ملت ایران داده شده است، مقدرات ملی خود را از این تاریخ به شما تفویض می‌كنم. خوب است محلی را برای ملاقات و تبادل نظر و حسن تفاهم بیشتر تعیین نمایید». رضا خان پس از دریافت این نامه، بی‌نهایت خوشحال شد و در پاسخ نوشت: «من هم قلبا خود را به شما تسلیم می‌نمایم. خوب است به شهر تشریف بیاورید كه ملاقات حاصل شود و در محیط صفا و صمیمیت با یكدیگر مذاكره نماییم».(71) روشن است كه چنین گفت و گو و مكاتبه‌ای اگر بین جنگلی‌ها و رضا خان روی داده باشد قطعا اشتباه بوده و معلول غفلت و عدم شناخت شخصیت رضا خان میرپنج است و تأمل و دقت در خشونت و اقدامات رضا خان دیكتاتور علیه نهضت جنگل و اهانت‌های او به میرزا كوچك خان ـ كه پیش‌تر ذكر شد ـ دلیل بر نادرستی این گفتار و نوشتار است.
دكتر شاهپور آلیانی در دلایل شكست جنبش جنگل، درباره نحوه برخورد میرزا كوچك با قوای دولتی می‌نویسد:
لطافت طبع مرحوم میرزا موجب سودجویی برخی می‌شد؛ دشمنان را شاد و دوستان را می‌رنجاند. هر چه دوستان آزرده می‌شدند دشمنان قدرت وقاحت می‌یافتند و گستاخ می‌شدند. جنگلیان نیز برای احترام سكوت می‌كردند و خودداری می‌نمودند، مگر زمانی كه كارد به استخوان می‌رسید ... زبان به اعتراض می‌گشودند كه:
ترحم بر پلینگ تیز دندان ستم كاری بود بر گوسفندان
اصولا دیدگاه میرزا این بودكه نقطه مقابل ما نیز ایرانی هستند. سخن ایشان كاملا درست و پسندیده بود، اما كدام ایرانی؟ ارانی وطن‌فروش، ایرانی خادم انگلیس و روس؟ انگلیسی‌ها كه خود پیش نمی‌افتادند ، بلكه گروهی ایرانی را اجیر می‌كردند و به جان انقلابیون می‌انداختند ... اگر جنگلیان آنان را نمی‌كشتند، آنان جنگلیان را می‌كشتندف بی‌تردید، وقتی كه مبارزی ، شهادت دوست و فامیل خود را می‌بیند، دیگر تحمل گذشت به دشمن را ندارد و گذشت‌های نابهنگام، آنان را بیشتر می‌آزارد.(72)

و) گرایش به انفكاك روحانیت از امور سیاسی

ترویج شعار جدایی دین از سیاست، برنامه استعمار انگلیس و روس و استبداد داخلی بوده است. استعمار خارجی و استبداد داخلی در كنار گذاشتن دین از صحنه سیاست ، اقتصاد ، تعلیم و تربیت و قضاوت هماهنگی كامل داشته‌اند. سید جمال‌الدین اسدآبادی در آغاز قرن چهاردهم قمری به خوبی متوجه این سیاست استعماری گردید و از ارتباط و همبستگی دین و سیاست سخن گفت. البته،منظور وی وابستگی سیاست به دین بود نه وابستگی دین به سیاست. او طرح همبستگی دین و سیاست را برای دو جبهه لازم می‌دانست: جبهه استبداد داخلی و جبهه استعمار خارجی. (73) در مرامنامه نهضت جنگل (ماده پنجم، بند 18) چنین آمده است: «انفكاك روحانیت از امور سیاسی و معاشی»(74) روشن است كه این اعتقاد غیراسلامی و نادرست (طرح انفكاك روحانیت از سیاست و به تعبیر دیگر، جدایی دین از سیاست) ازاشتباهات نهضت جنگل و از عوامل محدود كننده قدرت نهضت و كاستن از نفوذ معنوی آن بوده است. شاید علاوه بر سرعت در تنظیم مرامنامه و بی‌تجربگی نویسندگان، تصور جاذبه عمومی منشا این اشتباه باشد؛ حال آنكه این مطلب از جاذبه نهضت كاست و مانع گسترش و شمول مردمی و فراگیر شدن آن گردید.
دكتر سید جلال‌الدین مدنی در مقع نقل بند مذكور از مرامنامه، می‌نویسد:
معلوم نیست وقتی كه هدف را اتحاد اسلام می‌دانستند چگونه به این انفكاك قابل می‌شدند.(75)

ز) ضعف بنیه دینی و مذهبی

گرچه در مجموع، نهضت جنگل مولود اندیشه دینی میرزا كوچك خان جنگلی و یارانش بود و اهداف و كانون‌های الهام‌بخش نهضت و راهبرد و روش‌های مبارزاتی جنگل از مكتب اسلام سرچشمه می‌گرفت و با ارزش‌های دینی ارتباط داشت، ولی در صدد استقرار یك حكومت صد در صد اسلامی كه احكام اسلام در آن به اجرا در آید نبود.(76) البته شاید در ذهن رهبر نهضت میرزا كوچك خان جنگلی این مقصد خطور كرده باشد، ولی در مرامنامه و حوادث و رویدادهای برجسته و مهم نهضت نمودار نیست. بنابراین، ضعف ایمان و دیانت در برخی از اعضای نهضت جنگل زمینه را برای نفوذ بلشویك ها و كمونیست‌های بی‌دین و لامذهب به درون نهضت و رشد آنان و دسترسی به شورای رهبری نهضت فراهم ساخت و این تحولات باعث تضعیف پایگاه دینی نهضت گردید.

ح) ساده‌اندیشی در اعتماد به انقلاب شوروی

هنگامی كه انقلاب شوروی با شعارهای فریبنده ا‌ی نظیر «پیش به سوی حكومت كارگری»، «جامعه بی‌طبقه»، «برقراری عدالت اجتماعی» و «نجات رنجبران و زحمتكشان روی زمین»، به پیروزی رسید و این نخستین تجربه انقلاب كمونیستی كه هنوز در عمل محك نخورده بود و گفتار رهبران انقلاب نیز در آغاز در جهت نفوذ در دل توده‌ها و مردم جهان برای اقتدار بین‌المللی و جهانی قرار داشت، كمتر كسی می‌توانست آینده آن انقلاب را ببیند و به ماهیت سوسیال امپریالیستی ضد مردمی و بخصوص جهت‌گیری ضد دینی آن پی‌ببرد. در آن شرایط ، درك حقیقت و مشاهده واقعیات از پشت دیوارهای بلند احساسات و گرایش درونی بشریت به حمایت از كارگران و ستم‌دیدگان و نابودی ستم‌گران ، كار بسیار سخت و مشكلی بود. علاوه بر اینها، نامه‌های وابستگان به انقلاب شوروی به نهضت جنگل و میرزا كوچك خان و تظاهرات آنان در حمایت و پشتیبانی از این نهضت، (77) موجب گرایش سران نهضت جنگل به انقلاب شوروی و دلگرمی به پشتیبانی آنان و اعتماد به این انقلاب كمونیستی شد. میرزا كوچك نامه‌ای به لنین رهبر انقلاب شوروی نوشت و نمایندگان نهضت جنگل آن را در مسكو به حكومت شوروی رساندند. (78)
خوش‌بینی نهضت جنگل و میرزا كوچك خان نسبت به انقلاب شوروی، در نامه‌های میرزا كوچك به لنین و روتشتین (وزیر مختار شوروی) در ایران و مدیوانی (عضو حزب كمونیست روسیه) و نامه به احسان‌الله خان و خالو قربان (79) و بیانیه جمعیت انقلاب سرخ ایران (80) و ستایش از سوسیالیسم و اعلان جمهوری گیلان به تأكید بلشویك‌ها (81) و پناهگاه احرار دانستن شوروی (82) آشكار و نمودار است. اشتباه بودن این تصور مثبت و احترام نسبت به انقلاب شوروی، برای شخص میرزا كوچك خان به تدریج روشن شد و سرانجام، خیانت‌های بلشویك‌ها و كمونیست‌ها و سفیر شوروی به نهضت جنگل، ماهیت انقلاب شوروی را آشكار نمود.

ط) كوشش در راه تغییر ماهیت نهضت جنگل

كمونیست‌های وابسته به انقلاب شوروی كوشش كردند با نفوذ در نهضت اسلامیم جنگل، و ماهیت اسلامی آن را تغییر دهند و این نهضت را به سوی كمونیسم بكشاندند. حتی در این راه به كودتا علیه نهضت اسلامی جنگل نیز روی آوردند. هر چند این اقدامات نمی‌توانست این نهضت اسلامی را استحاله نماید؛ چون رهبر روحانی این نهضت به طور جدی و محكم در برابر آنان ایستادگی و مقاومت كرد، ولی موانع بسیاری در سر راه پیشرفت و توسعه این نهضت اسلامی به وجود آورد و به نهضت جنگل ضربه زد.
مؤلف نهضت جنگل و معین‌الرعایا در مورد هدف از ورود پنهانی حیدرخان عمو اوغلی با دو كشتی به همراه دویست نفر به ایران و ارتباط و پیوند با احسان‌الله خان و خالو قربان ، اعتقاد دارد:
حیدرخان برای دو منظور آمده بود: یكی بنای مرام كمونیستی در نهضت جنگل و متقاعد كردن رهبران جنگل به پذیرش و اتحاد احسان‌الله خان و میرزا و دیگران و ایجاد حكومت داس و چكش. دیگر اینكه در صورت توفیق نیافتن به هدف اول، سران نهضت را از بین ببرد و خود رهبری آن را به دست بگیرد تا بدین‌ وسیله، هدف نخست به حصول پیوندد. او برای این منظور قرار گذاشت كه با سران نهضت به گفت و گو بنشیند و اختلافات را بر طرف كند ... پس از چند نشست و مذاكره نتیجه‌ای حاصل نشد. برای جلسه بعدی وقت تعیین نكردند و سعی حیدر خان در جلسه اول آن بود كه مرام كمونیستی را به سران جنگل بقبولاند كه موفق نشد. او می‌دانست كه در این جلسه و جلسه‌های بعدی نیز توفیق به دست نخواهد آورد. از این رو، تصمیم گرفت در نشست بعدی كار سران جنگل را یكسره كند. كاش آقا خیاط كه دوست میرزا و جاسوس جنگلیان بود،‌ خبر می‌دهد كه حیدرخان نیت شومی دیگر دارد و شركت شما در این جلسه برابر با نابودی همه شماست. (83)
در كتاب مزبور در بحث از دلایل شكست نهضت ، آمده است: عامل دیگر حیدرخان عمو اوغلی بود كه می‌كوشید جنگلیان را به سوی كمونیسم بكشاند. او به آن سوی مرز گرایش داشت؛ زیرا میرزا و معین‌الرعایا پایبند دین و مذهب بودند و به آن تعصب داشتند. (84)
دكتر سید جلال‌الدین مدنی در ارتباط با تلاش در جهت استحاله نهضت اسلامی جنگل از سوی بیگانگان، می‌نویسد: اولین ضربه به نهضت اسلامی ملی جنگل وقتی صورت می‌گیرد كه انقلابیون روسیه از قفقاز و آذربایجان درصدد بر می‌ایند كه از پایگاه مردمی نهضت استفاده كنند و آن را تصرف و تصاحب نمایند و وقتی كمیته با شركت اعضای جدید وارد شده از خارج به جای هیأت اتحاد اسلامی تشكیل می‌شود و وقتی جمهوری اعلام می‌شود، هر چند رهبر نهضت سعی دارد آنها را از تبلیغات كمونیستی باز دارد و وقتی در قرارداد تصریح می‌كند كه باید عقاید و افكار مردم ایران ملحوظ باشد و باید نهضت همچنان كه در اهدافش بوده پیشرفت نماید و قول می‌دهند كه به همین ترتیب اقدام كنند، به محض اینكه اندك قدرتی پیدا كردند به هیچ یك از تعهدات خود پایبند و مقید نماندند و هر چه توانستند به سوی اهداف خود، كه خلاف اسلام و خلاف اصول استقلال و حاكمیت كشور بود، عمل كردند تا به آنجا كه طرح كودتایی علیه سران اصلی نهضت ریختند و آن را در حد زیادی به مورد اجرا گذاشتند.(85)
میرزا كوچك خان جنگلی در نامه‌ای به احسان‌الله خان و خالو قربان، در پاسخ به این پرسش كه «سوء سیاستم چه بود و چه می‌گفتم؟» می‌نویسد: من همیشه عقیده داشته‌ام و هنوز هم دارم كه افكار عامه، هر نهضت ملی را پیشرفت می‌هد نه آهن و آتش. تبلیغات صادقانه و نجیب مردم و احترام به عقاید و عادات ملی و مملكتی مؤثرتر از صدها هزار قشون و آلات نارحه است. اهالی مشرق زمین و خاصه ایرانی‌ها كه همیشه مذهبی‌اند، زیر بار هیچ‌گونه مرام افراطی و خشن و تند نمی‌روند.(86)
در همین نامه، با اشاره به دعوت بلشویك‌ها از نهضت جنگل و ورود خودسرانه آنها و انعقاد قرار داد با آنان، از پیمان‌شكنی و نقض عهد وابستگان به انقلاب شوروی یاد كرده و می‌نویسد: آقایان ورود كردند و مقرر شد ... در امور داخلی‌مان بی‌مداخله، و زمان انلقاب دست ایرانی باشد و از تبلیغات افراطی خودداری شود ... بدون اطلاع كمیته و شورای انقلاب، قشون از روسیه وارد شد، تبلیغات كمونیستی آغاز و متعاقبش دخالت‌ها و اذیت‌ها و پس از آن، كودتای شب چهارم ذیقعده 39 و گرفتن زمام امور در دست و تصرف اموال مردم و تعرض به عرض و ناموس و كشتار مردمان بی‌طرف و حمل آذوقه اهالی به قفقاز و آواره ساختن مردم از خانه و زندگی.(87)
در همین نامه، به كمونیست‌ها و بلشویك‌ها می‌نویسد: افسوس كه قدمی از گیلان بیرون نرفته‌اید تا بدانید كه افراد ایرانی در برابرتان مسلح شده و جنگ با انقلابیون (88) را «جهاد مقدس» نام گذارده‌اند و عملیات خشنتان آنها را به دامان بیگانه انداخته است. نام سوسیالیست و بلشویك به حدی منفور شده كه كسی حتی در خواب میل ندارد آن را بشنود. تصدیق می‌كنم كه انقلاب متضمن همه گونه خسارات مادی و معنوی است ، ولی البته تصادفی نه از روی عمد .... چنانچه عملیات بعد مطابق گذشته باشد، متذكر می‌شوم محال است بتوانید برای پیشرفت آزادی قدمی بردارید. بر فرض آن قدر بكشید و خود كشته شوید و ایران را توده خاكستر نمایید، باز عقیده ندارم نتیجه‌ای عایدتان شود. (89)
همان‌گونه كه از این نامه و سایر نوشته‌های میرزا كوچك خان به دست می‌آید او هرگز حاضر نشد كمونیسم را بپذیرد و همواره با كمونیست‌ها مبارزه كرده است. اما همین تبلیغات آزاد و كمونیستی، و در برخی موارد سستی و تسامح و تساهل و عدم قاطعیت میرزا در برخورد با كمونیست‌ها و تصفیه و حذف آنان از نهضت جنگل، به سیمای زیبا و جذاب نهضت اسلامی جنگل در نزد مردم ضربه زد و زمینه فتوای جهاد از طرف عالمان دینی نظیر حاج میرزا علی‌اكبر مجتهد اردبیلی علیه انقلابیون (90) را فراهم نمود و قدرت نهضت جنگل را ضعیف كرد.

ی ) خیانت شوروی و كمونیست‌ها به نهضت اسلامی جنگل

در دلیل پیشین برای سقوط نهضت جنگل ، برخی اقدامات بلشویك‌ها و كمونیست‌ها و فرستادگان و وابستگان انقلاب شوروی به نهضت اسلامی جنگل بیان شد. در اینجا به بررسی خیانت شوروی به نهضت اسلامی جنگل و همكاری با رضا خان برای نابودی نهضت جنگل و از بین بردن رهبر روحانی نهضت میرزا كوچك خان جنگلی می‌پردازیم.
روتشتین، وزیر مختار و سفیر كبیر شوروی كه به همراه هیأتی در بیست و ششم آوریل وارد تهران شده بود، در سی‌ام آوریل، به حضور شاه ایران بار یافت.(91) وی در نامه به میرزا كوچك خان، از قرارداد شوروی با دولت ایران ـ كه سیاست شوروی را نشان می‌دهد ـ یاد كرده و می‌نویسد: شما ملتفت هستید كه از روی مواد قرارداد ما مجبوریم دولت را از انقلابیون و عملیات آنها راحت كنیم. اجبار ما منحصر است به خارج كردن قوای انقلابی روس و آذربایجان از گیلان. از طرف دیگر، طبق قرارداد ، ما مكلف نشده‌ایم كه در مقابل دولت از قوای انقلابی ایران حمایت كنیم، پس از آنكه عدم مداخله در كارهای داخلی ایران را قبول كردیم طبعا نباید در مقابل دولت از هیچ یك از اهالی دفاع كرد.(92)
با ورود روتشتین به ایران، همكاری او با رضاخان ضد بلشویك آغاز می‌گردد.(93) بر همین اساس، زمانی كه رضاخان وارد رشت شد كنسول شوروی مقیم رشت و نیز كنسول شوروی مقیم انزلی به دیدار او رفته و برای وی احترام قایل شدند.(94) همچنین اتاشه نظامی سفارت شوروی كلانتراف و كنسول شوروی در رشت با میرپنج محمودخان مأمور می‌شوند خالو قربان را وادار كنند با رضا خان همكاری كند و اجازه دهد اردوی نظامی او وارد شهر رشت شوند.(95) بنابراین، این یكی از عوامل خیانت خالو قربان ، اتحاد شوروی و رضا خان برای فریب دادن او و پیوستن به قوای دولتی و اقدام بر ضد نهضت اسلامی جنگل و رهبران میرزا كوچك خان جنگلی بوده است.
تمیسار سپهبد محمد نخجوان (امیر موثق) كه از سوی رضا خان مأمور سركوبی نهضت جنگل شده بود و با پنج هزار سرباز به سمت گیلان حركت كرده در مصاحبه با مجله «تهران مصور» گفته است:
من ناگهان تصمیم گرفتم كه از خالو قربان و نیروی او استفاده كنم و كار میرزا كوچك خان را بسازم. البته قبل از اقدام، چندین بار برای میرزا كوچك خان پیغام فرستادم كه تسلیم شود، ولی سرپیچی كرد. من ناچار با فرمانده قوای روس در بندر پهلوی وارد مذاكره شدم و از طریق دیپلماسی او را راضی كردم كه خالو قربان و افرادش را به اطاعت از ارتش ایران وادارد. چند روز بعد، از طرف قوای روس دعوت شدم .... بالاخره ، یك روز من با عده كثیری از افراد دولتی برای اولین بار وارد بندر پهلوی شدم و بلافاصله به تهران تلگراف كردم كه قوا وارد بندر پهلوی شد، البته دیگر از آنجا خارج نخواهد شد. در همان شب خالو قربان نزد من آمد و اظهار اطاعات كرد. من مبلغی پول به او دادم و از روز بعد او را دنبال میرزا كوچك خان فرستادم. او هم بعد از مدتی توانست میرزا كوچك خان را چنان تعقیب و فراری كند كه میرزا كوچك خان در حین فرار مجبور شد مخفی شود.(96)
یكی از جنگل‌ها كه احترام كنسول‌های شوروی در رشت و انزلی به رضا خان را مشاهده كرده ، در پاسخ رضا خان كه از او می‌پرسد: اینها چه چور آدم‌هایی هستند، می‌گوید: تا دیروز منافعشان اقتضا می‌كرد كه با انقابیون همراه باشند و آنان را برای كشانیدن به انقلاب و پیش راندن تا قلب هندوستان تشویق می‌كردند. اكنون كه به وسیله سفیر خود روتشتین در طهران با دولت مركزی سازش نموده‌اند لوله توپ‌های كشتی‌های جنگی را به روی انقلابیون كشیده و تكلیف می‌كنند هر چه زودتر بندر انزلی را تخلیه و به سوی باكو حركت كنند.(97)
ابراهیم فخرایی می‌نویسد: موقعی كه سردار سپه رضا خان در رشت مشغول رسیدگی به امور و مطالعه در باب پایان دادن به كار جنگل بود به غیر از میرزا كوچك خان و یاران او كه در جنگل به سر می‌بردند بقیه در انزلی جمع شده و درباره آینده خود فكر می‌كردند. كلیه قوای سرخ خاك ایران را ترك كرده، به باكو رفتند و چندین كشتی خالی در ساحل انزلی لنگر انداخته بود تا آنهایی را كه مایل به رفتنروسیه‌اند به باكو ببرد.
ضمنا به كلیه رؤسای انقلاب از كرد و غیر كرد تأكید می‌شد كه هر چه زودتر به طرف باكو حركت كنند و یا به قوای دولت تسلیم شوند و بهانه ظاهرا آراسته‌ای كه در این اصرار و تأكید دخالت داشت این بودكه دولت شوروی با دولت ایران قرارداد بسته و راه تجارت شوروی با ایران كه گیلان است باید از هر گونه اغتشاش و ناامنی مصون و پاك باشد. حتی برای عزیمت به باكو ضرب‌الاجل نیز تعینی می‌كردند و عملی شدن نظریاتشان را جدا از رؤسای دستجات انقلاب خواستار بودند.(98)
مؤلف تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران در این زمینه می‌نویسد: از شگفتی‌ها اینكه شوروی هم كه با آن حرارت در زمانی از نهضت حمایت داشت و در زمانی آن را آلوده ساخت و در موقعیتی می‌خواست سال‌ها زحمت و فداكاری و مبارزات جمعی از جان گذشته را در قالب انقلاب سرخ كمونیستی قرار بدهد و در این فكر قدم‌هایی هم برداشت، چون با مقاومت مواجه شد در نهایت، با دولت مركزی كه به دنبال كودتا و برابر نقشه انگلیس تشكیل شده بود هماهنگ شد و مردم را فراموش كرد.(99)

ك) همكاری استبداد داخلی و استعمار خارجی در مبارزه با نهضت اسلامی جنگل

هماهنگی، همكاری، همدستی و اتحاد شوروی ، انگلیس و حكومت استبدادی سلطنتی ایران و وزیر جنگ دیكتاتورش رضا خان، در شكست نهضت جنگل نقش مؤثری داشت. شوروی كه از نفوذ در نهضت جنگل و به دست گرفتن رهبری آن و تبدیل آن به یك حركت كمونیستی ناامید شد و پایداری روحانی مبارز میرزا كوچك خان جنگلی را در عقاید اسلامی خویش و فداكاری او در دفاع از مكتب اسلام و احقاق حقوق مردم مسلمان مشاهده كرد به همكاری با حكومت سلطنتی استبدادی و یاری رضاخان میرپنج در تلاش برای نابودی نهضت جنگل و به شهادت رساندن میرزا كوچك خان جنگلی روی آورد و همان‌گونه كه روسیه تزاری با نهضت جنگل مبارزه كرده بود.، شوروی انقلابی كمونیستی نیز در كوشش برای شكست این نهضت همراهی كرد و اتحاد مثلث شوم انگلیس، شوروی و رضاخان موجب سقوط نهضت اسلامی جنگل گردید.
موْلف كتاب نهضت روحانیون ایران در این زمینه می‌نویسد: پایان كار میرزا ، سردار جنگل، بر اثر خیانت روس‌ها و دسیسه انگلیس‌ها توسط قوای رضا خان سردار سپه بسیار غم‌انگیز است. (100)

پي نوشت :

63ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 148
64ـ ابراهیم فخرایی‌، پیشین ، ص 53
65ـ همان ، ص 366
66 ـ میراحمد مدنی ، پیشین ، ص 76
67ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 177
68ـ همان ، ص 210
69ـ همان ، ص 208
70ـ همان ، ص 212ـ213
71ـ همان ، ص 375-379
72ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 58-59
73ـ نگارنده ، حدیث بیداری مسلمین (سید جمال مصلح عالم اسلام پیشگام در مبارزه با غربزدگی) ، مشهد ، محقق ، 1377 ، ص 58
74ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 58
75ـ ر. ك. سید جلال‌الدین مدنی ، پیشین
76ـ سید جلال‌الدین مدنی ، پیشین ، ج 2، ص 346 ، پاورقی
77ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 225ـ227
78ـ همان ، ص 279ـ283
79ـ همان ، ص 279ـ283 و 290ـ302 و 320
80ـ همان ،ص 362
81ـ همان ، ص 320
82ـ همان ، ص 362
83 و 84 ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 148ـ139 / ص 58
85ـ سید جلال‌الدین مدنی ، پیشین ، ج 2 ، ص 378
86و87ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 319ـ320 / ص 321
88ـ از زمان انشعاب افراد با گرایش‌های كمونیستی از نهضت جنگل، به بلشویك‌ها و كمونیست‌ها و وابستگان به انقلاب شوروی «انقلابیون» و به دیگران كه در نهضت جنگل با عقاید دنی و پای‌بندی ارزش‌های اسلامی وفادار مانده بودند«جنگلی‌ها» می‌گفتند. میرزا در این بخش از نامه به خیانت كمونیست‌ا در ایجاد تفرقه و عوض كردن جهت مبارزه مردم و فراهم كردن زمینه رویارویی و درگیری‌های داخلی و در نتیجه، ضعیف شدن نهضت اسلما جنگل نظر دارد. گرچه در این دوران هم گاهی تعبیر «انقلابیون» برای همه جنگلی‌ها به كار می‌رفت، ولی میرزا با نظر به گرایش منحرفان به سوی آنقلاب شوروی و كمونیزم، آنان را با تعبیر انقلابیون یاد كرده است.
89ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، 322ـ323
90ـ در كتاب سردار جنگل میرزا كوچك خان ، صفحه 322 عكسی از این مجتهد چاپ شده كه امام جماعت سایر علما و روحانیان را بر عهده دارد و در زیر آن نوشته است: حاج میرزا علی‌اكبر مجتهد اردبیلی پیش از دادن فتوای جهاد علیه انقلابیون
91ـ93ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 1 / ص 39 / ص 2.
94ـ98ـ‌ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 401 / ص 372 / ص 479 / ص 401 / ص 399
99ـ سید جلال‌الدین مدنی ، پیشین ، ج 2 ، ص 367
100ـ علی دوانی ، پیشین ، ج 2‌، ص 104

منبع: ماهنامه معرفت