سینمای غرب، آرایش آخرالزمانی گرفته است
سینمای غرب، آرایش آخرالزمانی گرفته است
سینمای غرب، آرایش آخرالزمانی گرفته است
نويسنده: سعید مستغاثی
نگاهی به وجه غالب سینمای امروز هالیوود
نگاهی به وجه غالب سینمای امروز هالیوود
امپریالیسم آمریکا پس از عقب نشینی در ویتنام ، اواخر دهه 70 شکست سنگینی را در ایران و نیکاراگوئه تحمل کرد که در تاریخ خود سابقه ای از آن نمی یافت. از این رو برای مقابله فرهنگی – هنری با پدیده های غول آسایی که هیمنه امپریالیستی اش را شکسته بودند ، رو به هیولاها آورد تا با نمایش آنها ، مردم آمریکا و دیگر سرزمین ها را از مخالفان سلطه طلبی اش بترساند. در واقع به قولی سینمای غرب در دهه 80 هیولا محور شد. آغاز دهه 80 سالهای پایان جنگ سرد بود و محو شدن تدریجی رقیب سنتی ، یعنی شوروی سابق و اردوگاه به اصطلاح کمونیسم. و حالا دشمنی دیگر برای استعمار و امپریالیسم ، سر از سایه هزار ساله اش به درآورده بود. از همین رو در فیلم های دهه 80 هالیوود هیولاهای متعددی را می بینیم که سر از تخم بیرون می آورند؛ از دایناسورهای اسپیلبرگ در "پارک ژوراسیک" گرفته تا چهار گانه "بیگانه" و تا دو گانه "predator" که هیولاهای باستان از تخم درمی آیند.
همه اینها پس از پیروزی انقلاب اسلامی آمدند که مستقیما مدرنیته غرب را هدف قرار داده بود. در واقع بعد از سقوط شوروی ، سمت دوربین هالیوود ، جهان اسلام را نشانه رفت . حالا دیگر ساموئل هانتیگتون نبرد نهایی غرب با اسلام را تحت عنوان "جنگ مابین تمدن ها" تئوریزه می کرد. جنایتکاران و تروریست هایی که همواره در فیلم های جیمزباند و مت هلم و امثال آن وابسته به شرق بودند ، حالا دیگر مسلمان شده بودند و ملیت عرب داشتند ، در فیلم هایی مانند :"دروغ های حقیقی" جیمز کامرون ، "تصمیم عملی" و "دلتا فورس" و ...که تروریست های مسلمان قصد دارند با سلاح اتمی ، آمریکا را نابود کنند!! یعنی هیولاهای دهه 80 ، شکل و شمایل انسانی می یابند.
اما پس از آغاز هزاره جدید ، سینمای غرب زبان و لحن بیانی دیگری یافته است. در واقع هالیوود آرایش دخانی به مفهوم ماورایی و آخرالزمانی گرفته تا ذهن بشر را برای انتظار نبرد سهمگین آخرالزمان و یا همان "آرماگدون" آماده نمایند.
در کتب و اسناد منتشره آمده است که بنا بر اعتقاد صهیونیست ها ، با آغاز هزاره جدید و عبور از برج حوت (ماهی) به برج حمل (سطل) ، زمان اقدام برای فراهم آوردن زمینه های ظهور مسیح موعودشان فراهم آمده است. به عبارت دیگر آنان براین باورند که جهان به آرماگدون و آخرالزمان مورد نظر مسیحیان و یهودیان صهیونست بسیار نزدیک شده و حالا نوبت عمل فرا رسیده است. اگرچه صهیونیست ها ، دیرزمانی است که عمل خویش را برای روز موعودشان به نام "آرماگدون" ، شروع کرده اند.
اوانجلیستها (مسیحیان صهیونیست ) براین باورند که مسیح (علیه السلام) دوباره ظهور میکند و در آخرالزمان جنگ و ویرانی بزرگی (آرماگدون) اتفاق خواهد افتاد و بعد از این ویرانی صلح دائمی تا هزار سال یعنی تا قیامت بر قرار خواهد شد.
اوانجیلیستها اعتقاد دارند پس از اینکه نبرد خیر وشر آغاز شد، پیروز نهایی خیر است و شیطان توسط مسیح به اسارت کشیده میشود. در این جنگ تنها کسانی نجات پیدا میکنند که اونجیلیست باشند. به طور دقیق مشخص نیست که جنگی كه از آن به آرماگدون یاد میشود کجاست، اما به گفته مسیحیان صهیونیست ، میلیونها نفر از دشمنان مسیح از عراق حرکت خواهند کرد و از فرات خواهند گذشت و به سمت قدس خواهند رفت.
در میان راه نیروهای مومن به مسیح ، راه آنها را سد میکنند و در آرماگدون به هم میرسند و جنگ در میگیرد. در تفسیر جنگ آرماگدون هم میگویند که سپاه ایرانی، قفقازی، سودانی، لیبیایی و... به عنوان سپاه شر از عراق حرکت میکنند. ( توجه کنید که سالهاست بوش و دار و دسته اش ، کشورهایی مانند ایران را "محور شرارت " خوانده اند!) طبق نظر مفسرین اونجلیست، این جنگ بایستی بین سال 2000 تا 2007 روی می داده است!!
از همین روست که از سال 2000 تولید آثار عظیم تاریخی که تقریبا از دهه 60 تعطیل شده بود ، مجددا رونق گرفت. فیلم های مذهبی باردیگر با رویکرد تاریخ انبیاء یهود جلوی دوربین رفتند. فیلم هایی مانند :"داوود" بابازی ریچارد گر ، "سلیمان" و ...
امری پوشیده نیست که سینمای امروز هالیوود ، آرایش آخرالزمانی گرفته است. دیگر از فیلم های رئال کمتر نشانی به چشم می خورد. از فیلم های مکتب نیویورک و آثار معترض دهه 70 چه خبر؟! فیلم های افشاگر اجتماعی کجا رفتند؟!!
چند سالی است که موجی از تخیل و خرافه و وهن و اسطوره در سینمای هالیوود به راه افتاده که بخش مهمی از آن ، هدفمند به نظر می آید. در واقع بعد از 11 سپتامبر 2001 زبان سینمای غرب ، عوض شده و علیه مسلمانان چرخید ، بدون آنکه در هیچ دادگاهی اتهام حتی یک مسلمان ثابت شود.
"برژینسکی" مشاور امنیت ملی جیمی کارتر (رییس جمهور اسبق آمریکا) در بخشی از مقاله مفصلش تحت عنوان" این پارانویا را متوقف کنید " در روزنامه واشینگتن پست در اعتراض به این موج ضد اسلامی نوشت : "... برنامه هایی که در آن تروریستها با چهره های «ریش دار» به عنوان کانون افراد شرور نمایش داده می شوند ، اثرات عمومی آن تقویت احساس خطر ناشناخته اما مخفی است که می گوید به نحو رو به افزایشی زندگی آمریکاییها را تهدید می کند .
صنعت فیلم سازی نیز در این خصوص اقدام کرده است.در سریالهای تلویزیونی و فیلمها، شخصیتهای اهریمنی با قیافه و چهره های عربی(اسلامی) که گاهی با وضعیت ظاهری مذهبی، برجسته می گردند، نشان داده می شوند که از اضطراب و نگرانی افکار عمومی بهره برداری کرده و ترس از اسلام را بر می انگیزد.کلیشه صورتهای اعراب (مسلمان ها) بویژه در کاریکاتورهای روزنامه ها، به نحو غم انگیزی یادآور تبلیغات ضد یهودی نازی هاست. اخیراً حتی برخی سازمانها و تشکلهای دانشجویی دانشگاهها درگیری چنین تبلیغی شده اند که ظاهراً نسبت به خطرات ارتباط میان برانگیختن نژادپرستی و انزجار مذهبی و برانگیختن جنایات بی سابقه هولوکاست بی خبرند..."
همچنین در هفته های اخیر فیلم های متعددی به اکران سینماهای جهان در آمده اند که یا همان لحن آخرالزمانی را دارا هستندو یا مخاطبانشان را از موجودات و پدیده های موهومی، می ترسانند.
فیلم هایی مانند : "" Beowulf ، "666 ، جانور " ، "شب زامبی 2" ، "شیطان ساکن: انقراض" ، "Cult" ، "غیر مقدس" ، "کیفرهای گناه" ، "برآمدن" ، "درو کردن" ، ""28 هفته بعد" ، "Transformers" ، "Gryphon" و... همگی درباره وضعیت آخرالزمان ، منجی و یا موجودات شریری هستند که می خواهند جهان را به تسخیر خود درآورند و انسان ها را نابود سازند.
هانا راسين كه از نويسندگان واشنگتنپست است و در حال حاضر روي كتابي درباره نخبگان اوانجليست (صهیونیست های مسیحی) كار ميكند ، در مقاله ای از یک طرف به رويكرد جديد هاليوود به آخرالزمان و از طرف ديگر گرايش مسيحيهاي انجيلي یعنی همان اوانجلیست ها به سينما و فيلمسازي ميپردازد.
اگرچه بحث آخرالزمان از خيلي پيشتر در ساختارهاي سياسي حاكم و بافت سنتگراي جامعه آمريكا حضوري پرقدرت داشته، اما اكنون رابطهاي متفاوتتر و تأثيرگذارتر ميان آن و هاليوود شكل گرفته است. راسين سعي دارد در اين مقاله نسلهاي مختلف معتقدين به این مقوله را در هاليوود معرفي كند.
نسل اول به اعتقاد او كساني بودند كه در فضاي شديداً غير مذهبي هاليوود سعي ميكردند ايمان خود را مخفي كنند. نسل دوم پس از 11 سپتامبر و ظهور نومحافظهكاران آمريكايي در كاخ سفيد فرصت عرض اندام يافتند تا جايي كه طي 5 سال گذشته در هر فصل اكران دستكم يك فيلم مذهبي به چشم ميخورد.
اما نسل سوم كه هنوز در راهند علاوه بر ابا نداشتن از بيان اعتقادات مذهبي، معتقدند نگاه مذهبي به پديدهها بايد در تمام سطوح فيلم نفوذ كند، حتي اگر فيلمي باشد كه در ظاهر با قواعد مسيحي سنتي سازگار نباشد.
راسين تأكيد ميكند كه آينده هاليوود بدست اين نسل كاملاً متحول ميشود. نسل جديد نه تنها بحث آخرالزمان را در يك ژانر محدود نميكند بلكه از حالا جذابترين آنها يعني تريلر، وحشت، علمي- تخيلي و حتي كميك استريپ را هدفگيري كرده است.
هدف آنها آشتي ميان سينماي سكولار و كليساي سنتي با يكديگر است تا اوانجلیست ها بتوانند با قويترين، جذابترين و فراگيرترين زبان كنوني با جهانيان سخن بگويند. كليساي انجيلي با رويكردهاي افراطي نومحافظهكاران در حال دامنزدن به موج جديدي از تهاجمات صهیونیستی است.
دلايل چنين رويكردي ، هم معنوي است، هم اقتصادي. صنعت فيلمسازي بعد از حادثه 11سپتامبر به توليد فيلمهايي ميانديشد كه «يك معنايي هم داشته باشند». حالا ديگر بين مديران استوديوهاي هاليوودي عبارت «Passion dollars» يا «دلارهاي مصائب» كاملاً جا افتاده است زيرا استقبال خوب و غيرمنتظره مخاطبان مذهبي در سرتاسر دنيا از فيلم مستقل "مصائب مسيح" مل گيبسون واقعاً همه را شگفتزده كرد.فيلم مل گيبسون در هاليوود يك پديده و حتي كاتاليزور بود.
سال گذشته درست بعد از اكران فيلم "مصائب مسيح" ، استوديوهاي بزرگ مشخصاً به فيلمنامههاي مذهبي با درونمایه آخرالزمانی كه به دستشان ميرسيد چراغ سبز نشان ميدادند. فيلمنامههايي مثل "جنگيري اميلي رز" و اقتباسي از داستان سي.اس.لوئيس به نام "وقايعنگاري نارنيا: شير، جادوگر و كمد" كه سال گذشته اكران شد و يكي از پرفروشها محسوب گردید، نمونههايي از اين فيلمنامهها هستند.
بعضيها اين فيلم را بزرگترين هديه هاليوود به بنیادگرایان انجیلی بعد از فيلم كلاسيك "ده فرمان" اثر سيسيل ب. دوميل ميدانند. مطالعه مجموعه داستانهاي نارنيا به دليل تهمايه مذهبي كه دارند در خانوادههايي كه داراي اعتقادات مدرن اوانجليستي هستند، يكي از ضروريات است و خيلي از پیروان کلیسای انجیلی ، سي.اس. لوئيس را يكي از بزرگترين نويسندههاي قرن گذشته ميدانند.
ديزني و كمپاني شريكش يعني "والدن مديا" هم درست به دنبال همين مخاطبين بودند. آنها كمپاني "موتيو ماركتينگ" كه كار تبليغ فيلم "مصائب مسيح" را انجام داده بود، به خدمت گرفتند تا بتوانند فيلم خود را به كليساها و مراكز مذهبي معرفي كنند. كارگردان فيلم، اندرو آدامسون، نمادهاي مذهبي فيلم را با داگلاس كرشمن، پسرخوانده سي.اس.لوئيس چك كرد تا مطمئن شود كه در فيلم "وقايعنگاري نارنيا" از نظر اعتقادي و مذهبي هيچ اشتباهي وجود ندارد.
در داستان، زندگي اصلان به نوعي رستاخيز مسيح را در ذهن تداعي ميكند و رهبران کلیسای انجیلی ميخواستند مطمئن شوند كه آدامسون شخصيتي را براي دوبله اين نقش انتخاب ميكند كه ويژگيهاي صدايش به مسيح نزديك باشد.
به اين ترتيب شرطبندي هاليوود روي پتانسيل مخاطبان مسيحي بالاخره نتيجه مطلوب داد. فيلم "جنگيري اميلي رز" (فيلمي از جنس فيلم معروف "جنگير" براي معتقدان به بنیادگرایی انجیلی كه در آن هسته خرافی در مقابل خردگرايي قرار ميگيرد ) در هفته اول اكران خود 30 ميليون دلار فروخت و در ماه سپتامبر به يكي از فيلمهاي پرفروش ماه تبديل شد.
كارگردان اين فيلم،"اسكات دركسون" از دانشگاه مذهبي اوانجليستي "بايولا" در لسآنجلس فارغالتحصيل شده و يكي از مدرسان مدعو كلاسهاي مؤسسه "پرده اول"(موسسه ای که از سال 2000 توسط رهبران اوانجلیست برای آموزش فیلمسازان معتقد به این فرقه تاسیس شد) نيز هست. مدتي بعد، فيلم "جنگيري اميلي رز" ، جاي خود را در جدول فروش به فيلم "درست مثل بهشت" داد. ماجراي كمدي اين فيلم هم درباره روح و مرگ است اما با وجود كمدي بودن، باز هم در كليت خود احساس همدلي تماشاگر با دنياي مذهب و آخرالزمان را سبب ميشود.
در واقع در فصل پاييز سال گذشته ، همه جاي هاليوود پرشده بود از تابلوهاي تبليغاتي كه روي آنها ارواح و فرشتگان نقش بسته و مشغول جلب مشتري بودند؛ فيلمهايي مثل" نجواگر روح" ، "مديوم" (واسطه) و "سه آرزو" ، گرچه ممكن است كه نتوانيم اين فيلم را معرف كامل اوانجلیسم بدانيم، اما به هر حال واضح است كه هاليوود مسحور حوزههاي آخرالزمانی شده است.
در حال حاضر اوانجلیست ها ميتوانند از ميان برنامههاي مختلف هاليوودي انتخابهاي زيادي داشته باشند. براي مثال شبكه نيايش هاليوود( Hollywwood Prayer Network) يكي از شبكههايي است كه تمام توان خود را صرف كرده تا با استفاده از نيروهاي متخصص و معتقد، هاليوود را دچار يك تحول اوانجلیستی كند.
با اينكه رابطه ميان هاليوود و کلیسای بنیادگرای انجیلی رفته رفته بهتر شده اما هنوز هم بسياري از مسيحيان اوانجليست از اين موضوع نگرانند. نيكولاسي(بنیادگذار موسسه "پرده اول") همه روزه نامههاي زيادي از مسيحياني دريافت ميكند كه از حضور فيلمنامهنويسان مجموعههاي "بافي قاتل خونآشام" وThat 70s Show" " در مؤسسه اظهار نگراني ميكنند و از اينكه او فيلم "زيبايي آمريكايي" را در كلاسهاي درس نشان ميدهد، ناراضي هستند، زيرا اين فيلم درباره پدر يك خانواده است كه شيفته دوست و همكلاسي دختر خود ميشود.
با اين حال نيكولاسي بيش از هر كس ديگري تلاش كرده و ميكند تا "دين باتالي" را كه يكي از فيلمنامهنويسان اصلي "سيت كام" پرطرفدار "That 70s Show" با موضوع سكس، مواد مخدر و راكاندرول است، به جمع مدرسين مؤسسه اضافه كند. گفته می شود ، باتالي كه چهل و يك ساله است توانسته به تازگي در امتحان كشيشي موفق شود. او بسيار خوشبرخورد و مرتب است. دفتر كار او با عكسهايي از دو فرزندش و پوسترها و يادگارهايي از مجموعه كارتوني "ويني د پوه" تزئين شده. در گوشهاي ميز انجيل او قرار گرفته است. می گویند ، او عادت دارد هر روز سر كار انجيل بخواند. اين عادتي است كه به نظر خيلي از همكارانش كمي عجيب و غيرعادي است.
در عوض باتالي هم از بسیاری از آدمهاي هاليوودي متعجب است ، چون اغلب آنها گروههاي جوانان كليسايي را نميشناسند در حاليكه بيش از نيمي از نوجوانها و جوانهاي آمريكايي جزء اين گروهها هستند. او حتي از كليساروها و معتقدان مسيحي هم شاكي است چون فكر ميكند كه آنها هم بايد بتوانند همانطور كه توني كاشنر به همجنسبازها و ايو انسلر به فمينيستها خدمت كردهاند، با نقاشي كردن يا نوشتن در خدمت کلیسای انجیلی باشند.
او ميگويد: «واقعاً مزخرف است. ما ادعا ميكنيم كه به خدايي بزرگ و فوقالعاده ايمان داريم اما حتي نميتوانيم درباره اعتقادمان يك صفحه مطلب بنويسيم، يا يك صحنه نقاشي كنيم. چرا ما مسيحيها نبايد فيلمي مثل تكگوييهاي زنانگي ايو انسلر داشته باشيم." تصميم جديد او اين است كه در نسخه اوليه فيلمنامهاش آنقدر شخصيتهاي مسيحي بانمك، سه بعدي و جذاب بگنجاند كه نظر همه را جلب كند.
در آيندهاي كه امثال باتالي و نيكولاسي در ذهن خود دارند ، اين مشكل هم برطرف خواهد شد. آنها روزهايي را پيشبيني ميكنند كه در آن همه استوديوهاي هاليوودي براي ساختن فيلمهايي با مضامين آخرالزمانی ، مديري مثل آنشوتز (اوانجلیست معتقد و فرد بسيار متمول و ميليونري كه بنيانگذار مؤسسه ارتباطي كوئست است )خواهند داشت، هر شبكه تلويزيوني نسخه صهیونیستی شده "ويل و گريس" را پخش ميكند كه داستانهاي آن از مضامین آخرالزمانی برخوردار است.
"پایان روزها" همان اعتقاد مشترک اوانجلیست ها و یهودیانی است که هنوز در انتظار مسیح موعود به سرمی برند و براین باورند که درآغاز هزاره و به اصطلاح پایان روزها ، یا مسیحای موعود ظهور می کند و یا شیطان بر جهان غالب می گردد. این را در برخی فیلم های این چند سال اخیر مانند "دروازه نهم" ، "پایان روزها" ، "کودک متبرک" ، "هفتمین گناه " و... به وضوح می توان رویت کرد. علائم هم یکسان است ، فی المثل در کتاب "هری پاتر 3: زندانی آزکابان" آمده است که سگ سیاه ، نشانه طالع نحس است و در فیلم "طالع نحس" ، بارها و بارها سگ های سیاه را مشاهده می کنیم ، سگ هایی که از دیمین و حتی راز قبر مادرش حفاظت می کنند. نکته جالب اینکه در همان "هری پاتر 3: زندانی آزکابان " این پدر خوانده هری یعنی سیریوس بلک است که به شکل سگ سیاه درآمده و در واقع قرار است از هری پاتر در مقابل دشمنانش دفاع نماید . (دقیقا مانند سگ های سیاهی که از دیمین مراقبت می نمایند!!) شاید یادمان باشد که در "رمز داوینچی" به وضوح از هری پاتر نام برده شده و قصه او را از جمله موضوعاتی تلقی می شود که در پی زنده نگاه داشتن راز جام مقدس و سلسله گمشده یا فراموش شده عیسی مسیح و مریم مجدلیه است .(ملاحظه می فرمایید که چگونه "رمز داوینچی" به طرز مشکل گشایی همه راز و رمز و ارتباط درونمایه ای برخی آثار و فیلم های سینمایی را بیرون می ریزد.)
این تصویری ولو ناقص و اجمالی است از آنچه که در غرب معتقد به اونجلیسم می گذرد.
می توان از این مجمل ، حدیث مفصل خواند و به دنبالش به مسئولیت شیعه بودن خود فکر کنیم و به نظر میرسد بیش از همه بایستی به قیام حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخت . بایستی شرایط آن قیام و نشانههای ظهور و شخصیت این منجی عالم بشریت را با زبان سینما و بر پرده عریض هنر هفتم ، به دنیا شناساند تا بسیاری از آزادیخواهان و فرهیختگان دنیا که هنوز با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیام و آرمان های ایشان آشنایی ندارند نسبت به وجود مبارک این موعود تاریخ بشر آگاه شوند که شاید انشاالله در ظهور آن حضرت تعجیل شود. ممکن است در این راه آثار و فیلمهای ناقصی هم ساخته شود که قطعاً نتواند و نمیتواند ابعاد گسترده شخصیتی و ظهور حضرت حجت (علیه السلام) را بیان نماید ولی بایستی ساخته شود در تعداد زیاد و کمیت بالا و البته با ساختار سینمایی استاندارد و جهانی که قابلیت اکران و نمایش در سطح بینالمللی را دارا باشد.
منبع: سایت موعود
/خ
همه اینها پس از پیروزی انقلاب اسلامی آمدند که مستقیما مدرنیته غرب را هدف قرار داده بود. در واقع بعد از سقوط شوروی ، سمت دوربین هالیوود ، جهان اسلام را نشانه رفت . حالا دیگر ساموئل هانتیگتون نبرد نهایی غرب با اسلام را تحت عنوان "جنگ مابین تمدن ها" تئوریزه می کرد. جنایتکاران و تروریست هایی که همواره در فیلم های جیمزباند و مت هلم و امثال آن وابسته به شرق بودند ، حالا دیگر مسلمان شده بودند و ملیت عرب داشتند ، در فیلم هایی مانند :"دروغ های حقیقی" جیمز کامرون ، "تصمیم عملی" و "دلتا فورس" و ...که تروریست های مسلمان قصد دارند با سلاح اتمی ، آمریکا را نابود کنند!! یعنی هیولاهای دهه 80 ، شکل و شمایل انسانی می یابند.
اما پس از آغاز هزاره جدید ، سینمای غرب زبان و لحن بیانی دیگری یافته است. در واقع هالیوود آرایش دخانی به مفهوم ماورایی و آخرالزمانی گرفته تا ذهن بشر را برای انتظار نبرد سهمگین آخرالزمان و یا همان "آرماگدون" آماده نمایند.
در کتب و اسناد منتشره آمده است که بنا بر اعتقاد صهیونیست ها ، با آغاز هزاره جدید و عبور از برج حوت (ماهی) به برج حمل (سطل) ، زمان اقدام برای فراهم آوردن زمینه های ظهور مسیح موعودشان فراهم آمده است. به عبارت دیگر آنان براین باورند که جهان به آرماگدون و آخرالزمان مورد نظر مسیحیان و یهودیان صهیونست بسیار نزدیک شده و حالا نوبت عمل فرا رسیده است. اگرچه صهیونیست ها ، دیرزمانی است که عمل خویش را برای روز موعودشان به نام "آرماگدون" ، شروع کرده اند.
اوانجلیستها (مسیحیان صهیونیست ) براین باورند که مسیح (علیه السلام) دوباره ظهور میکند و در آخرالزمان جنگ و ویرانی بزرگی (آرماگدون) اتفاق خواهد افتاد و بعد از این ویرانی صلح دائمی تا هزار سال یعنی تا قیامت بر قرار خواهد شد.
اوانجیلیستها اعتقاد دارند پس از اینکه نبرد خیر وشر آغاز شد، پیروز نهایی خیر است و شیطان توسط مسیح به اسارت کشیده میشود. در این جنگ تنها کسانی نجات پیدا میکنند که اونجیلیست باشند. به طور دقیق مشخص نیست که جنگی كه از آن به آرماگدون یاد میشود کجاست، اما به گفته مسیحیان صهیونیست ، میلیونها نفر از دشمنان مسیح از عراق حرکت خواهند کرد و از فرات خواهند گذشت و به سمت قدس خواهند رفت.
در میان راه نیروهای مومن به مسیح ، راه آنها را سد میکنند و در آرماگدون به هم میرسند و جنگ در میگیرد. در تفسیر جنگ آرماگدون هم میگویند که سپاه ایرانی، قفقازی، سودانی، لیبیایی و... به عنوان سپاه شر از عراق حرکت میکنند. ( توجه کنید که سالهاست بوش و دار و دسته اش ، کشورهایی مانند ایران را "محور شرارت " خوانده اند!) طبق نظر مفسرین اونجلیست، این جنگ بایستی بین سال 2000 تا 2007 روی می داده است!!
از همین روست که از سال 2000 تولید آثار عظیم تاریخی که تقریبا از دهه 60 تعطیل شده بود ، مجددا رونق گرفت. فیلم های مذهبی باردیگر با رویکرد تاریخ انبیاء یهود جلوی دوربین رفتند. فیلم هایی مانند :"داوود" بابازی ریچارد گر ، "سلیمان" و ...
امری پوشیده نیست که سینمای امروز هالیوود ، آرایش آخرالزمانی گرفته است. دیگر از فیلم های رئال کمتر نشانی به چشم می خورد. از فیلم های مکتب نیویورک و آثار معترض دهه 70 چه خبر؟! فیلم های افشاگر اجتماعی کجا رفتند؟!!
چند سالی است که موجی از تخیل و خرافه و وهن و اسطوره در سینمای هالیوود به راه افتاده که بخش مهمی از آن ، هدفمند به نظر می آید. در واقع بعد از 11 سپتامبر 2001 زبان سینمای غرب ، عوض شده و علیه مسلمانان چرخید ، بدون آنکه در هیچ دادگاهی اتهام حتی یک مسلمان ثابت شود.
"برژینسکی" مشاور امنیت ملی جیمی کارتر (رییس جمهور اسبق آمریکا) در بخشی از مقاله مفصلش تحت عنوان" این پارانویا را متوقف کنید " در روزنامه واشینگتن پست در اعتراض به این موج ضد اسلامی نوشت : "... برنامه هایی که در آن تروریستها با چهره های «ریش دار» به عنوان کانون افراد شرور نمایش داده می شوند ، اثرات عمومی آن تقویت احساس خطر ناشناخته اما مخفی است که می گوید به نحو رو به افزایشی زندگی آمریکاییها را تهدید می کند .
صنعت فیلم سازی نیز در این خصوص اقدام کرده است.در سریالهای تلویزیونی و فیلمها، شخصیتهای اهریمنی با قیافه و چهره های عربی(اسلامی) که گاهی با وضعیت ظاهری مذهبی، برجسته می گردند، نشان داده می شوند که از اضطراب و نگرانی افکار عمومی بهره برداری کرده و ترس از اسلام را بر می انگیزد.کلیشه صورتهای اعراب (مسلمان ها) بویژه در کاریکاتورهای روزنامه ها، به نحو غم انگیزی یادآور تبلیغات ضد یهودی نازی هاست. اخیراً حتی برخی سازمانها و تشکلهای دانشجویی دانشگاهها درگیری چنین تبلیغی شده اند که ظاهراً نسبت به خطرات ارتباط میان برانگیختن نژادپرستی و انزجار مذهبی و برانگیختن جنایات بی سابقه هولوکاست بی خبرند..."
همچنین در هفته های اخیر فیلم های متعددی به اکران سینماهای جهان در آمده اند که یا همان لحن آخرالزمانی را دارا هستندو یا مخاطبانشان را از موجودات و پدیده های موهومی، می ترسانند.
فیلم هایی مانند : "" Beowulf ، "666 ، جانور " ، "شب زامبی 2" ، "شیطان ساکن: انقراض" ، "Cult" ، "غیر مقدس" ، "کیفرهای گناه" ، "برآمدن" ، "درو کردن" ، ""28 هفته بعد" ، "Transformers" ، "Gryphon" و... همگی درباره وضعیت آخرالزمان ، منجی و یا موجودات شریری هستند که می خواهند جهان را به تسخیر خود درآورند و انسان ها را نابود سازند.
هانا راسين كه از نويسندگان واشنگتنپست است و در حال حاضر روي كتابي درباره نخبگان اوانجليست (صهیونیست های مسیحی) كار ميكند ، در مقاله ای از یک طرف به رويكرد جديد هاليوود به آخرالزمان و از طرف ديگر گرايش مسيحيهاي انجيلي یعنی همان اوانجلیست ها به سينما و فيلمسازي ميپردازد.
اگرچه بحث آخرالزمان از خيلي پيشتر در ساختارهاي سياسي حاكم و بافت سنتگراي جامعه آمريكا حضوري پرقدرت داشته، اما اكنون رابطهاي متفاوتتر و تأثيرگذارتر ميان آن و هاليوود شكل گرفته است. راسين سعي دارد در اين مقاله نسلهاي مختلف معتقدين به این مقوله را در هاليوود معرفي كند.
نسل اول به اعتقاد او كساني بودند كه در فضاي شديداً غير مذهبي هاليوود سعي ميكردند ايمان خود را مخفي كنند. نسل دوم پس از 11 سپتامبر و ظهور نومحافظهكاران آمريكايي در كاخ سفيد فرصت عرض اندام يافتند تا جايي كه طي 5 سال گذشته در هر فصل اكران دستكم يك فيلم مذهبي به چشم ميخورد.
اما نسل سوم كه هنوز در راهند علاوه بر ابا نداشتن از بيان اعتقادات مذهبي، معتقدند نگاه مذهبي به پديدهها بايد در تمام سطوح فيلم نفوذ كند، حتي اگر فيلمي باشد كه در ظاهر با قواعد مسيحي سنتي سازگار نباشد.
راسين تأكيد ميكند كه آينده هاليوود بدست اين نسل كاملاً متحول ميشود. نسل جديد نه تنها بحث آخرالزمان را در يك ژانر محدود نميكند بلكه از حالا جذابترين آنها يعني تريلر، وحشت، علمي- تخيلي و حتي كميك استريپ را هدفگيري كرده است.
هدف آنها آشتي ميان سينماي سكولار و كليساي سنتي با يكديگر است تا اوانجلیست ها بتوانند با قويترين، جذابترين و فراگيرترين زبان كنوني با جهانيان سخن بگويند. كليساي انجيلي با رويكردهاي افراطي نومحافظهكاران در حال دامنزدن به موج جديدي از تهاجمات صهیونیستی است.
دلايل چنين رويكردي ، هم معنوي است، هم اقتصادي. صنعت فيلمسازي بعد از حادثه 11سپتامبر به توليد فيلمهايي ميانديشد كه «يك معنايي هم داشته باشند». حالا ديگر بين مديران استوديوهاي هاليوودي عبارت «Passion dollars» يا «دلارهاي مصائب» كاملاً جا افتاده است زيرا استقبال خوب و غيرمنتظره مخاطبان مذهبي در سرتاسر دنيا از فيلم مستقل "مصائب مسيح" مل گيبسون واقعاً همه را شگفتزده كرد.فيلم مل گيبسون در هاليوود يك پديده و حتي كاتاليزور بود.
سال گذشته درست بعد از اكران فيلم "مصائب مسيح" ، استوديوهاي بزرگ مشخصاً به فيلمنامههاي مذهبي با درونمایه آخرالزمانی كه به دستشان ميرسيد چراغ سبز نشان ميدادند. فيلمنامههايي مثل "جنگيري اميلي رز" و اقتباسي از داستان سي.اس.لوئيس به نام "وقايعنگاري نارنيا: شير، جادوگر و كمد" كه سال گذشته اكران شد و يكي از پرفروشها محسوب گردید، نمونههايي از اين فيلمنامهها هستند.
بعضيها اين فيلم را بزرگترين هديه هاليوود به بنیادگرایان انجیلی بعد از فيلم كلاسيك "ده فرمان" اثر سيسيل ب. دوميل ميدانند. مطالعه مجموعه داستانهاي نارنيا به دليل تهمايه مذهبي كه دارند در خانوادههايي كه داراي اعتقادات مدرن اوانجليستي هستند، يكي از ضروريات است و خيلي از پیروان کلیسای انجیلی ، سي.اس. لوئيس را يكي از بزرگترين نويسندههاي قرن گذشته ميدانند.
ديزني و كمپاني شريكش يعني "والدن مديا" هم درست به دنبال همين مخاطبين بودند. آنها كمپاني "موتيو ماركتينگ" كه كار تبليغ فيلم "مصائب مسيح" را انجام داده بود، به خدمت گرفتند تا بتوانند فيلم خود را به كليساها و مراكز مذهبي معرفي كنند. كارگردان فيلم، اندرو آدامسون، نمادهاي مذهبي فيلم را با داگلاس كرشمن، پسرخوانده سي.اس.لوئيس چك كرد تا مطمئن شود كه در فيلم "وقايعنگاري نارنيا" از نظر اعتقادي و مذهبي هيچ اشتباهي وجود ندارد.
در داستان، زندگي اصلان به نوعي رستاخيز مسيح را در ذهن تداعي ميكند و رهبران کلیسای انجیلی ميخواستند مطمئن شوند كه آدامسون شخصيتي را براي دوبله اين نقش انتخاب ميكند كه ويژگيهاي صدايش به مسيح نزديك باشد.
به اين ترتيب شرطبندي هاليوود روي پتانسيل مخاطبان مسيحي بالاخره نتيجه مطلوب داد. فيلم "جنگيري اميلي رز" (فيلمي از جنس فيلم معروف "جنگير" براي معتقدان به بنیادگرایی انجیلی كه در آن هسته خرافی در مقابل خردگرايي قرار ميگيرد ) در هفته اول اكران خود 30 ميليون دلار فروخت و در ماه سپتامبر به يكي از فيلمهاي پرفروش ماه تبديل شد.
كارگردان اين فيلم،"اسكات دركسون" از دانشگاه مذهبي اوانجليستي "بايولا" در لسآنجلس فارغالتحصيل شده و يكي از مدرسان مدعو كلاسهاي مؤسسه "پرده اول"(موسسه ای که از سال 2000 توسط رهبران اوانجلیست برای آموزش فیلمسازان معتقد به این فرقه تاسیس شد) نيز هست. مدتي بعد، فيلم "جنگيري اميلي رز" ، جاي خود را در جدول فروش به فيلم "درست مثل بهشت" داد. ماجراي كمدي اين فيلم هم درباره روح و مرگ است اما با وجود كمدي بودن، باز هم در كليت خود احساس همدلي تماشاگر با دنياي مذهب و آخرالزمان را سبب ميشود.
در واقع در فصل پاييز سال گذشته ، همه جاي هاليوود پرشده بود از تابلوهاي تبليغاتي كه روي آنها ارواح و فرشتگان نقش بسته و مشغول جلب مشتري بودند؛ فيلمهايي مثل" نجواگر روح" ، "مديوم" (واسطه) و "سه آرزو" ، گرچه ممكن است كه نتوانيم اين فيلم را معرف كامل اوانجلیسم بدانيم، اما به هر حال واضح است كه هاليوود مسحور حوزههاي آخرالزمانی شده است.
در حال حاضر اوانجلیست ها ميتوانند از ميان برنامههاي مختلف هاليوودي انتخابهاي زيادي داشته باشند. براي مثال شبكه نيايش هاليوود( Hollywwood Prayer Network) يكي از شبكههايي است كه تمام توان خود را صرف كرده تا با استفاده از نيروهاي متخصص و معتقد، هاليوود را دچار يك تحول اوانجلیستی كند.
با اينكه رابطه ميان هاليوود و کلیسای بنیادگرای انجیلی رفته رفته بهتر شده اما هنوز هم بسياري از مسيحيان اوانجليست از اين موضوع نگرانند. نيكولاسي(بنیادگذار موسسه "پرده اول") همه روزه نامههاي زيادي از مسيحياني دريافت ميكند كه از حضور فيلمنامهنويسان مجموعههاي "بافي قاتل خونآشام" وThat 70s Show" " در مؤسسه اظهار نگراني ميكنند و از اينكه او فيلم "زيبايي آمريكايي" را در كلاسهاي درس نشان ميدهد، ناراضي هستند، زيرا اين فيلم درباره پدر يك خانواده است كه شيفته دوست و همكلاسي دختر خود ميشود.
با اين حال نيكولاسي بيش از هر كس ديگري تلاش كرده و ميكند تا "دين باتالي" را كه يكي از فيلمنامهنويسان اصلي "سيت كام" پرطرفدار "That 70s Show" با موضوع سكس، مواد مخدر و راكاندرول است، به جمع مدرسين مؤسسه اضافه كند. گفته می شود ، باتالي كه چهل و يك ساله است توانسته به تازگي در امتحان كشيشي موفق شود. او بسيار خوشبرخورد و مرتب است. دفتر كار او با عكسهايي از دو فرزندش و پوسترها و يادگارهايي از مجموعه كارتوني "ويني د پوه" تزئين شده. در گوشهاي ميز انجيل او قرار گرفته است. می گویند ، او عادت دارد هر روز سر كار انجيل بخواند. اين عادتي است كه به نظر خيلي از همكارانش كمي عجيب و غيرعادي است.
در عوض باتالي هم از بسیاری از آدمهاي هاليوودي متعجب است ، چون اغلب آنها گروههاي جوانان كليسايي را نميشناسند در حاليكه بيش از نيمي از نوجوانها و جوانهاي آمريكايي جزء اين گروهها هستند. او حتي از كليساروها و معتقدان مسيحي هم شاكي است چون فكر ميكند كه آنها هم بايد بتوانند همانطور كه توني كاشنر به همجنسبازها و ايو انسلر به فمينيستها خدمت كردهاند، با نقاشي كردن يا نوشتن در خدمت کلیسای انجیلی باشند.
او ميگويد: «واقعاً مزخرف است. ما ادعا ميكنيم كه به خدايي بزرگ و فوقالعاده ايمان داريم اما حتي نميتوانيم درباره اعتقادمان يك صفحه مطلب بنويسيم، يا يك صحنه نقاشي كنيم. چرا ما مسيحيها نبايد فيلمي مثل تكگوييهاي زنانگي ايو انسلر داشته باشيم." تصميم جديد او اين است كه در نسخه اوليه فيلمنامهاش آنقدر شخصيتهاي مسيحي بانمك، سه بعدي و جذاب بگنجاند كه نظر همه را جلب كند.
در آيندهاي كه امثال باتالي و نيكولاسي در ذهن خود دارند ، اين مشكل هم برطرف خواهد شد. آنها روزهايي را پيشبيني ميكنند كه در آن همه استوديوهاي هاليوودي براي ساختن فيلمهايي با مضامين آخرالزمانی ، مديري مثل آنشوتز (اوانجلیست معتقد و فرد بسيار متمول و ميليونري كه بنيانگذار مؤسسه ارتباطي كوئست است )خواهند داشت، هر شبكه تلويزيوني نسخه صهیونیستی شده "ويل و گريس" را پخش ميكند كه داستانهاي آن از مضامین آخرالزمانی برخوردار است.
"پایان روزها" همان اعتقاد مشترک اوانجلیست ها و یهودیانی است که هنوز در انتظار مسیح موعود به سرمی برند و براین باورند که درآغاز هزاره و به اصطلاح پایان روزها ، یا مسیحای موعود ظهور می کند و یا شیطان بر جهان غالب می گردد. این را در برخی فیلم های این چند سال اخیر مانند "دروازه نهم" ، "پایان روزها" ، "کودک متبرک" ، "هفتمین گناه " و... به وضوح می توان رویت کرد. علائم هم یکسان است ، فی المثل در کتاب "هری پاتر 3: زندانی آزکابان" آمده است که سگ سیاه ، نشانه طالع نحس است و در فیلم "طالع نحس" ، بارها و بارها سگ های سیاه را مشاهده می کنیم ، سگ هایی که از دیمین و حتی راز قبر مادرش حفاظت می کنند. نکته جالب اینکه در همان "هری پاتر 3: زندانی آزکابان " این پدر خوانده هری یعنی سیریوس بلک است که به شکل سگ سیاه درآمده و در واقع قرار است از هری پاتر در مقابل دشمنانش دفاع نماید . (دقیقا مانند سگ های سیاهی که از دیمین مراقبت می نمایند!!) شاید یادمان باشد که در "رمز داوینچی" به وضوح از هری پاتر نام برده شده و قصه او را از جمله موضوعاتی تلقی می شود که در پی زنده نگاه داشتن راز جام مقدس و سلسله گمشده یا فراموش شده عیسی مسیح و مریم مجدلیه است .(ملاحظه می فرمایید که چگونه "رمز داوینچی" به طرز مشکل گشایی همه راز و رمز و ارتباط درونمایه ای برخی آثار و فیلم های سینمایی را بیرون می ریزد.)
این تصویری ولو ناقص و اجمالی است از آنچه که در غرب معتقد به اونجلیسم می گذرد.
می توان از این مجمل ، حدیث مفصل خواند و به دنبالش به مسئولیت شیعه بودن خود فکر کنیم و به نظر میرسد بیش از همه بایستی به قیام حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخت . بایستی شرایط آن قیام و نشانههای ظهور و شخصیت این منجی عالم بشریت را با زبان سینما و بر پرده عریض هنر هفتم ، به دنیا شناساند تا بسیاری از آزادیخواهان و فرهیختگان دنیا که هنوز با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیام و آرمان های ایشان آشنایی ندارند نسبت به وجود مبارک این موعود تاریخ بشر آگاه شوند که شاید انشاالله در ظهور آن حضرت تعجیل شود. ممکن است در این راه آثار و فیلمهای ناقصی هم ساخته شود که قطعاً نتواند و نمیتواند ابعاد گسترده شخصیتی و ظهور حضرت حجت (علیه السلام) را بیان نماید ولی بایستی ساخته شود در تعداد زیاد و کمیت بالا و البته با ساختار سینمایی استاندارد و جهانی که قابلیت اکران و نمایش در سطح بینالمللی را دارا باشد.
منبع: سایت موعود
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}