فروتنی و کرامت انسانی در رفتار ارتباطی درون شخصی و بین شخصی
فرضیه تحقیق حاضر این است که تعالیم دین اسلام تواضع و فروتنی را در رفتارهای برونشخصی انسان به عنوان مهمترین راهبرد در رعایت این معیار معرفی میکند. زیرا در غیر این صورت ضمانتی برای حفظ کرامت انسانی که متضمن اخلاقی بودن رفتار است نخواهد بود. پیش از ورود به بحث توضیحی اندک درباره فروتنی کمی دربارهی کرامت نفس انسان و معیار بودن آن در اخلاقی بودن رفتارهای اختیاری او لازم است.
کرامت نفس، حق طبیعی انسان
گرایش فطری بشر این است که دست کم حرمت و کرامت نفس خودشان پایمال نگردد. میل به حفظ حرمت نفس از آن روست که در آفرینش، این میل در ضمیر او نهاده شده و از آغاز با این گوهر آفریده شده است. گرامی بودن انسان در نزد خداوند موجب شد خداوند با او به گونهای رفتار نماید تا همگان بر جایگاه رفیع و منزلت بلندش در نزد پروردگار واقف شوند و وجودش آنچنان محترم شمرده شد که حرمتش به عنوان حق طبیعی بر همگان فرض و واجب گردید و کسی مجاز به حرمتشکنی و بیاحترامی به او دانسته نشد. از اینرو نه تنها هیچ یک از انسانها حق بیحرمتی به دیگری را نداشته، بلکه اجازه بیحرمتی به نفس خود نیز به او داده نشده است. این معنا چیزی است که از آن به حق طبیعی یاد میکنند. برخی بر این باورند که در مفهوم تواضع نوعی تسلیم نیز وجود دارد. از اینرو تواضع را در سه درجهی تواضع در برابر دین، یعنی تسلیم در برابر احکام منقول دین، تواضع در برابر رضایت و خشنودی خدا، و تواضع در برابر حق و تسلیم حق بودن، تقسیم کردهاند. (16) اما به نظر میرسد این ادعا در همه جا صادق نیست و معمولاً تسلیم یا عدم آن در ضمن تواضع به فرد یا چیزی بستگی دارد که تواضع نسبت به آن انجام میشود. حقوق طبیعی از جمله حقوقی است که به طور طبیعی و فطری شامل همه افراد بشر شده است و ا ختصاص به فرد یا گروه خاصی ندارد. همچنین با وضع قانونگذاران ایجاد نشده است بلکه خود، مبنای وضع قوانین بشری است. یعنی قوانین بشری برای محافظت از حقوق طبیعی افراد بشر وضع شده است و در راستای مراقبت از آن است. حقوق طبیعی حقوقی است الهی و خدادادی که از مشروعیت و حجیت ذاتی برخوردار بوده و غیرقابل فسخ یا نسخ یا سلب است و زیربنای حقوق موضوعه قرار میگیرد. (1) حق حیات، حق امنیت، حق آزادی از جمله حقوق طبیعی انسانهاست که به نظر میرسد این حقوق همگی از حق حرمت و کرامت نفس نشأت گرفته است، زیرا با سلب این حقوق در حقیقت کرامت نفس آدمی پایمال شده و حرمتش نادیده گرفته شده است.خداوند در قرآن بندهاش را مورد تکریم قرار داده او را گرامی داشته است. تکریم انسان از سوی خداوند در دو نوع و طی چند مرحله اتفاق افتاده است:
الف. کرامت تکوینی
تکریم تکوینی به معنای گرامیداشت او از حیث آفرینش و خلقت، و برتر آفریدن او نسبت به بسیاری دیگر از مخلوقات است. این امر توسط خدا در قرآن کریم بیان شده است.1. گرامیداشت انسان قبل از آفرینش او: خداوند پیش از اینکه انسان را بیافریند از او به بزرگی یاد کرده و فرشتگان را نسبت به انسان جاهل میخواند. (2) زیرا انسان دارای ویژگی یا ویژگیهایی است که وجود او را توجیه میکند و گرامی بودن و کرامت او را در نزد پروردگار نمایان میسازد.
2. تکریم انسان به هنگام آفرینش: خداوند متعال به هنگام آفرینش انسان خود را به خاطر آفرینش چنین موجودی تحسین میکند. و خود را بهترین آفریننده میخواند. این امر نیز از جایگاه والای انسان از نظر تکوینی حکایت میکند. (3) تحسین خداوند نسبت به ذات مقدسش در واقع هم تحسین خالق است و هم تحسین مخلوق.
3. جایگاه رفیع آدمی نزد خداوند در مراتب بعدی یعنی پس از آفرینش نیز مورد توجه قرار داد. او ابتدا خود، به انسان تعلیم داد. (4) او را مسجود ملائکه قرار داده، آن را که از فرمانش سرپیچی کرده و اطاعت نمیکند، مبغوض درگاهش میسازد. (5)
ناگفته پیداست که این احترام و تکریم به فرد یا گروه خاصی تعلق نداشته بلکه به نوع بشر تعلق گرفته است. هیچ یک از افراد بشر در این تکریم تکوینی بر دیگری برتری ندارد و همگان در این خصوص با هم برابرند؛ اگرچه این تکریم از سوی خداوند فقط برای عدهای که به مرتبه انسان کامل رسیده و عبودیت و بندگی خدا را آنگونه که او میپسندد به منصه ظهور میگذارند بالفعل خواهد شد.
4. یکی دیگر از مراحل گرامیداشت بشر، هدفمند بودن آفرینش او است. البته این سخن گزافی است که تصور کنیم آفرینش انسان هدفمند و آفرینش دیگر مخلوقات هدفمند نبوده است؛ زیرا موجود حکیم عملی بیهوده و بیهدف انجام نمیدهد. نکته حائز اهمیت درباره هدفمند بودن آفرینش انسان این است که هدف از آفرینش انسان، خود او و رشد و کمال او بوده است و دیگر موجودات از قبیل زمین و آسمان و جانوران و نباتات و جمادات برای او آفریده شده (6) و در اختیار رشد و کمال انسان قرار گرفته مُسَخَّرِ آنان شده است. (7) درباره هدفمند بودن آفرینش انسان سه نکته حائز اهمیت است:
* 1. تصریح قرآن بر اصل هدفمند بودن آفرینش انسان حکایت از اهمیت آن هدف میکند. خدای حکیم هیچگاه عمل بیهدف انجام نداده است. براین اساس خلقت زمین و آسمان و تک تک جانوران ریز و درشت، بیهوده و بیهدف نبوده است. اما اینکه در بین انواع بیشماری از مخلوقات، فقط درباره انسان آیهی شریفهی «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ» (8) نازل شده است حکایت از اهمیت این هدف میکند.
* 2. تعلق گرفتن هدف آفرینش انسان به رشد و کمال و سعادت خود او. زیرا هدف غایی بسیاری از موجودات خود آنها نیست بلکه قرار گرفتن در مسیر رشد و تعالی موجود دیگر، یعنی انسان است، اما در آفرینش انسان و هدف از آفرینش او کمال و سعادت خود اوست. بنابراین در قرآن و روایات به کرار نتیجه اعمال نیک و شر بشر را برای خود او میداند (9) و یا در برخی متون آفرینش انسان را برای خود میخواند. (10)
* 3. آفرینش دیگر مخلوقات نیز در خدمت او قرار گرفته و برای دستیابی به کمال و سعادت او ابزار لازم را در اختیارش قرار داده است و جهان مسخّر او شده است. (11)
ب. کرامت تشریعی
خدا انسان را آفرید، اما او را به حال خود رها نکرد و با ارسال پیامبران او را به راه هدایت و سعادت دعوت کرد و برای او تکالیف و وظایفی را در مسیر نائل شدن به سعادت ابدی تشریع نمود. این نشان از گرامیداشت مقام انسان از سوی خدا در مرحله تشریع است. زیرا اعطاء مسئولیت به انسان و عرضهی امانت ولایت بر او، و او را شایستهی چنین امانتی دانستن، احترام کردن و گرامیداشت اوست و خداوند با این مهم بر او حرمت نهاد و او را عزیز داشت. (12)از نشانههای تکریم انسان توسط خداوند موارد بسیار دیگری نیز است. از جمله آنکه خدا او را پس از مرگ به سوی خود باز میگرداند و نتایج تلاشش در بهشت و دوزخ به او خواهد نمایاند. در آیات قرآن نتیجه اعمال و پاداش و کیفر شامل حال تمام افراد بشر است و به اَحَدی ستم روا نمیدارد و پاداش هر یک از آنان را بیشتر از آنچه استحقاق آن را دارد عطا میکند اما ذرهای بیشتر از آن گناهی که انجام داده کیفر نمیکند اما عفو و بخشش او شامل حال تعداد بیشماری از بندگانش میشود، همه از موارد نمایانگر مقام انسان و تکریم و احترام او در نزد پروردگار متعال است.
با توجه به ذاتی بودن کرامت انسانی میتوان ادعا کرد که هر رفتاری که این حق طبیعی انسان را که به عنوان «مادر همهی حقوق طبیعی» قابل ارزیابی است پایمال سازد زشت و ناپسند و هر رفتاری که در جهت رعایت این حق باشد پسندیده است. بنابراین مهمترین ملاک و معیار ارزشگذاری رفتارهای اختیاری انسان را میتوان «کرامت نفس انسان» دانست.
نقش فروتنی در پاسداری از کرامت انسان
با پذیرش اصل کرامت نفس انسان به عنوان اساسیترین معیار اخلاقی بودن رفتارهای اختیاری، و نیز تقسیم رفتارهای انسان در دو حوزهی «درون شخصی» و «برونشخصی» باید برای پاسداری از کرامت انسانی راهکارهای مناسب یافت. در این خصوص دو پرسش اساسی مطرح است. نخست آنکه راهکار عملیاتی پاسداری از کرامت نفس انسان کدام است؟ و دیگر آنکه آیا این راهکار در دو حوزهی رفتاری فوقالذکر یکسان است؟تواضع و فروتنی یکی از مهمترین راهکارهای عملیاتی در جهت حفظ کرامت نفس انسان در حوزه رفتارهای برونشخصی است اما این راهکار در حوزهی رفتارهای درون شخصی کارایی ندرد و برای این منظور باید راهکار دیگری را جویا شد که در جای خود باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. این مقاله درصدد تبیین نقش تواضع در پاسداری از کرامت نفس انسان در حوزهی رفتارهای برونشخصی است. بررسی معنای واژه «تواضع» که در فارسی از آن به «فروتنی» تعبیر میکنند ضروری است.
مفهوم تواضع
تواضع از نظر لغوی از ماده (و ض ع) به معنای قرار دادن و- زمین- گذاشتن است. در معنای لغوی این واژه مفهومی از «پایینی» وجود دارد و تا زمانی که مکانی برای وضع در جمله با حرف جر «علی» مشخص نشده باشد و یا با قرینهی دیگری معنای خاصی برای «وضع» آشکار نشده باشد غالباً مقصود از آن گذاشتن بر روی زمین خواهد بود. اگر این واژه درباره انسان به کار رود نوعی معنای پایینی از آن فهمیده میشود. مثلاً «رجل وضیع» به معنای مرد پَست، و «رجل متواضع» به معنای مرد فروتن است. (13)و اما واژهی تواضع به معنای اظهار فروتنی، کوچکی و خواری (14) است. صاحب نضرة النعیم درباره معنای اصطلاحی تواضع مینویسد:
«و معنای اصطلاحی آن اظهار مرتبهی پایینتر برای خود نسبت به کسی که تکریم او مقصود است». (15)
برخی بر این باورند که در مفهوم تواضع نوعی تسلیم نیز وجود دارد. از اینرو تواضع را در سه درجهی تواضع در برابر دین، یعنی تسلیم در برابر احکام منقول دین، تواضع در برابر رضایت و خشنودی خدا، و تواضع در برابر حق و تسلیم حق بودن، تقسیم کردهاند. (16) اما به نظر میرسد این ادعا در همه جا صادق نیست و معمولاً تسلیم یا عدم آن در ضمن تواضع به فرد یا چیزی بستگی دارد که تواضع نسبت به آن انجام میشود. به عبارت دیگر گاهی در فروتنی هیچگونه تسلیمی وجود ندارد و فقط شکسته نفسی و اظهار ادب در آن لحاظ شده است. برای مثال فروتنی و تواضع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اصحاب خود فاقد هرگونه معنای تبعیت و تسلیم است. (17)
چرایی فروتنی در برابر همنوعان از منظر متون دینی
به طور کلی انسانها نسبت به یکدیگر دو نوع فضیلت و برتری میتوانند داشته باشند: برتریهای باطنی یا واقعی و برتریهای ظاهری یا غیرواقعی. برتری علمی، برتری از حیث جاه و مقام اجتماعی و برتری مالی از جمله برتریهای ظاهری است. اما نوع دیگر برتری، برتری باطنی و برتری از حیث تقوی و پرهیزگاری و برخورداری از فضایل و سجایای اخلاقی پسندیده و در یک کلام محبوبیت و تقرب در نزد خداوند است. معیاری که خداوند آن را با آیهی شریفهی «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» به صراحت بیان فرموده است و یا در آیهی دیگری که مسخره کردن برادر ایمانی را نهی میکند در بیان علت زشتی این کار احتمال بهتر بودن فردی که مسخره شده است را مطرح کرده میفرماید:ای کسانیکه ایمان آوردهاید هیچ گروهی نباید گروه دیگر را مسخره کند که شاید آنان از خودشان بهتر باشند و همچنین نباید زنانی زنان دیگر را مسخره کنند که شاید آن زنان از خودشان بهتر باشند. (18)
با این نگاه نسبت به فضائل انسانی، هیچ کسی نخواهد دانست که نسبت به دیگری برتری دارد یا نه. از اینرو اقتضا میکند تا نسبت به همگان ادب و تواضع را نگاه دارد. لزوم فروتنی در رفتارهای بین شخصی از آنروست که معیار فضیلت انسانها در نزد خدا تقوی و پرهیزکاری است نه جاه و جلال و ثروت و یا علم. انسان مؤمن در برابر همنوع خود در درون فروتن است زیرا احتمال برتری او را در پیشگاه خدا میدهد.
درباره معنای «تواضع» این نکته حائز اهمیت است که اظهار فروتنی و پایین بودن مرتبه خود در رفتار با دیگران گاهی مطابق با واقع است و گاهی با واقعیت مطابقت ندارد. به عبارت دیگر گاهی فردی که نسبت به او اظهار فروتنی صورت میگیرد حقیقتاً از مرتبهی بالاتری برخوردار است مانند فروتنی در برابر والدین و استاد؛ و گاهی از مرتبهی بالاتری برخوردار نیست بلکه به خاطر رعایت کرامت انسانها نسبت به او اظهار فروتنی تحقق مییابد. نقطه آغازین تواضع یا اظهار فروتنی این است که انسان برای خود مرتبهای بیش از آنچه که سزاوار و شایستهی آن است قائل یا متوقع نباشد؛ و نقطه نهایی فروتنی اظهار تذلل و خواری است. (19) این معنا بیشتر وقتی که واژهی «تواضع» برای اظهار بندگی در مقابل خداوند استعمال میشود اراده میشود.
پرسش نخست درباره فروتنی این است که چگونه فروتنی را میتوان به عنوان مهمترین راهبرد دین اسلام در روابط بین شخصی انسان دانست؟ در پاسخ این پرسش تبیین جایگاه انسان به عنوان موجودی برخوردار از کرامت و حرمت ذاتی ضروری است.
محافظت از «کرامت نفس خویش» در رفتار اخلاقی با خود
جایگاه انسان در بین موجودات و منزلت او در پیشگاه خداوند، از او موجودی محترم و برخوردار از کرامت نفس میسازد و کسی که بر این مرتبه و منزلت آگاه شود در رفتار و تعامل با خود، همهی تلاش خویش را به کار میگیرد تا از حرمت و کرامت خویش پاسداری کند. او این نعمت الهی را ارج مینهد و ثابت میکند که شایستهی این جایگاه و منزلت بوده است.چنین کسی اعتماد به نفس را به جای اتّکا به غیر، عزت نفس را به جای ذلت نفس، امیدواری به نفس را به جای ناامیدی از نفس، مسئولیتپذیری را به جای فرار از مسئولیت، تمرکز بر اصلاح عیوب خود را به جای پرداختن به عیوب دیگران، کنترل نفس را به جای رها ساختن نفس، احساس کهتری مثبت را به جای احساس کهتری منفی، خودآگاهی را به جای خودفراموشی، خودپایی، را به جای دگرپایی، خودشکنی را به جای دگرشکنی، توجه به سلامت جسم را به جای تنپروری و پرخوری، و بسیاری دیگر از رفتارهای اخلاقی دیگر را به جای بسیاری دیگر از رفتارهای غیراخلاقی برمیگزیند تا از این طریق کرامت نفس خویش را به اثبات برساند و احترام خویش را آنگونه که باید، رعایت کند.
براین اساس معیار اخلاقی بودن رفتار انسان در رابطه با خودش محافظت و یا افزایش احترام و کرامت نفس او و یا تضییع و از بین رفتن احترام اوست و در متون روایی این نکته به روشنی بیان شده است.
امام صادق (علیه السلام) در این باره میفرماید:
«خدای متعال کارهای مؤمن را به خود او واگذار کرده است اما خوار کردن خود را به او اجازه نداده است». (20)
علامه مجلسی ساقط شدن برخی از تکالیف شرعی در صورت وجود احتمال تعرض به حرمت و عزت انسان مؤمن را دلیل وجوب حفظ حرمت نفس دانسته و در توضیح این حدیث میگوید:
«ولم یفوض إلیه أن یکون ذلیلا»: أی نهاه أن یذل نفسه ولو کان فی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و سائر القرب، فإذا علم أنه یصیر سببا لمذلته و إهانته و أذاه، سقط ذلک عنه. (21)
امام علی (علیه السلام) درباره لزوم پاسداشت از کرامت نفس میفرماید: «مرگ (آری)، خواری و پستی نه!». (22) در حدیث دیگری میفرماید: «شخص دانا کسی است که قدر خود را بشناسد و در نادانی انسان همین بس که از قدر و منزلت خود بیخبر ماند». (23)
و برای مراقبت از کرامت نفس راهکار ارائه داده و میفرماید: «با چشمپوشی از چیزهای پست قدر و منزلت خود را گرامی بدارید». (24)
و بالاخره آن حضرت میفرماید: «خود را گرامی دار از اینکه به پستی تن در دهی اگرچه آن پستی تو را به مقصودت برساند زیرا در برابر آنچه از شخصیت خود از دست میدهی عوض ارزشمندی به دست نخواهی آورد». (25)
این روایات به خوبی بیانگر آن است که انسان نه تنها باید رفتارش در جهت حفظ کرامت نفس خود باشد بلکه از آنچه موجب از بین رفتن کرامت و حرمت نفس او میشود، مانند انجام گناه، رفتارهای زشت و ناپسند، دلبستگی به دنیای فانی، و برعهده نگرفتن وظایف و تکالیف خود و نپذیرفتن مسئولیت آنها نیز برحذر باشد. (26)
محافظت از «کرامت و حرمت انسانی» در روابط برونشخصی
و اما در رابطه با رفتار با همنوعان باید در رفتار خود جانب هر دو طرف، یعنی جانب خود و طرف دیگرش را داشته باشد و احترام هر دو را رعایت کند.البته از نظر آموزههای دینی رعایت کرامت انسان، وقتی همراه با ایمان شود ضرورت بیشتری مییابد. از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است:
آن حضرت در کنار کعبه ایستاده بود. سپس خطاب به کعبه فرمود: ای کعبه چقدر حق تو بزرگ است. ولی به خدا سوگند حق مؤمن از حق تو بزرگتر است. (27)
همچنین از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که به یونس بن عبدالرحمان میفرماید:
«ای یونس هر کس حق مؤمن را حبس کند (و او را از حق خود محروم کند) خدا در روز قیامت او را پانصد سال ایستاده نگه میدارد تا اینکه عرق یا خون او جاری شود و ندادهنده ندا سر میدهد که این فرد کسی است که حق خدای متعال را ادا نکرده است. امام (در ادامه فرمود) سپس چهل روز توبیخ میشود و (بالاخره) به جهنم داخل میگردد. (28)
از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز روایت شده است که فرمود: «مثل مؤمن همانند فرشتهی مقرب است؛ و اینکه انسان مؤمن از فرشتهی مقرب خداوند حرمتش بیشتر و گرامیتر است». (29)
کرامت و ارزش انسان، فطری اوست و این امر چیزی نیست که بتوان از او گرفت و یا سلب کرد. کسی که دیگری را محترم نمیشمارد پیش از آن، خود را محترم نشمرده است و کسی که به دیگری بیاحترامی کند پیش از آن، متعرض کرامت و بزرگواری خود شده وجود خویش را مورد بیاحترامی قرار داده است. اهمیت رعایت حرمت انسانها در متون روایی به اندازهای است که توهین و تحقیر آنها به منزلهی جنگ با خدا دانسته شده است:
امام باقر (علیه السلام) فرمود: هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به معراج رفت از خداوند پرسید: پروردگارا جایگاه مؤمن در نزد تو چگونه است؟ فرمود: ای محمد هر کس به دوست من اهانت کند با من اعلان جنگ داده است و من سریعترین کسی هستم که به یاری دوستانم خواهم شتافت. (30)
از امام صادق (علیه السلام) نیز احادیثی در این خصوص به یادگار مانده است: «خداوند میفرماید: هر کس بندهی مؤمن را آزار دهد با من اعلان جنگ داده است و آنکه بندهی مؤمن مرا گرامی بدارد از غضب من در امان مانده است». (31)
احادیثی که در خصوص لزوم حفظ حرمت بندگان مؤمن خدا به جای مانده از عباراتی صریح و بسیار قاطع برخوردار است. البته اگرچه در اغلب متون روایی در این خصوص، حرمت و احترام «انسان مؤمن» پاس داشته شده است اما باید پذیرفت که اسلام برای همهی انسانها احترام قائل است و برای همین منظور مال و جان و آبرو و آزادی انسانها را محترم شمرده و به مسلمانان اجازه نداده است، حقوق غیرمسلمانان را نیز پایمال کنند. (32)
فروتنی و تواضع مهمترین راهبرد در رفتار بین شخصی انسان
با کمی تتبع در متون دینی و با عنایت به لزوم رعایت حرمت و کرامت انسانها به نظر میرسد مناسبترین راهبرد آموزههای اسلامی تواضع و فروتنی است. به طورکلی در متون دینی واژه «تواضع» در سه حوزهی رفتاری به کار رفته است:1. فروتنی در حوزه رفتاری انسان با خودش که از آن به «فروتنی درونی» تعبیر میشود.
2. فروتنی در حوزه رفتار انسان با همنوعان که بخشی از حوزهی رفتار بین شخصی را در برمیگیرد.
3. فروتنی در حوزه رابطه انسان با خدا که این حوزه نیز بخش دیگر رفتار بین شخصی خواهد بود.
فروتنی در حوزه رفتار درونشخصی
در رفتارهای درون شخصی و بین شخصی یکی از اصول مهم محافظت از کرامت و حرمت انسان است. به نظر میرسد در رفتار درون شخصی تواضع و فروتنی درونی مطلوب نیست و به چند دلیل فاقد وجاهت اخلاقی است:1. از آنجا که در رابطه انسان با نفس خود، فرد دیگری مطرح نیست، دلیلی برای شکست نفس و فروتنی وجود ندارد؛ زیرا فروتنی راهکاری برای پاسداشت کرامت انسانها در روابط بین شخصی است نه یک اصل خدشهناپذیر. آنچه به عنوان معیار و اصل خدشهناپذیر به شمار میرود رعایت کرامت و حرمت انسانی است. پس در رفتار انسان با خود، دلیلی برای شکستن نفس خود در برابر خود وجود ندارد.
2. فروتنی درونی در رابطه با خود زمینهی خود کمبینی و ضعف نفس و به تبع آن اذلال نفس در رفتار بین شخصی را به دنبال خواهد داشت.
امام صادق (علیه السلام): «خداوند تمام کارهای مؤمن را به خود او واگذار کرده ولی به او اختیار نداده که خود را خوار و ذلیل کند». (33)
و در یک بیت شعر که با آن حضرت منسوب است آمده است:
أثامن بالنفس النفیسه ربّها *** ولیس لها فی الخلق کلهم ثمن (34)
من ارزش نفس خودم را هیچ موجودی جز پروردگارم نمیدانم- زیرا ارزش تمام آنچه در دنیاست با آن برابری نمیکند.
و از امام علی (علیه السلام) در این موضوع وارد شده است که فرمود: «خود را از آلودگی به هر امر پستی برحذر دار اگرچه تو را به آنچه میخواهی برساند؛ زیرا آنچه که به دست میآوری عِوض مناسبی در مقابل آنچه از خود هزینه میکنی نیست. و بنده غیر از خودت نباش چرا که خدا تو را آزاد آفریده است». (35)
شناخت خود و آگاهی به منزلت نفس انسانی جایگاه رفیع انسان را نزد پروردگار میآموزد. و آنچه که او را زشتیها باز میدارد و به انجام نیکیها ترغیب میکند آگاهی به همین مقام و منزلت است. خودکمبینی درونی نکته کلیدی در معرفت نفس نیست و نمیتواند انسان را به مسیر صحیح در رفتارهای برونشخصی رهنمون سازد.
1. دلیل دیگر برای موجه نبودن فروتنی و تواضع در رفتار درونشخصی این است که فروتنی نوعی اظهار ادب و احترام به فردی است که با او ارتباط برقرار میشود. یعنی در تواضع باید فردی غیر از فرد متواضع وجود خارجی داشته باشد تا نسبت به او اظهار ادب و احترام صورت پذیرد. این در حالی است که در رفتار درون شخصی فرد دیگری وجود خارجی ندارد تا نسبت به او رفتار متواضعانه در دستور کار قرار گیرد.
2. مقصود اصلی در فروتنی، احترام و تکریم شخصیت انسانی فرد مقابل به عنوان فردی از کلی انسان است. پس اگر در رفتار درون شخصی شناخت قدر و منزلت خود و رعایت حرمت و کرامت نفس دنبال شده و به عنوان اصل قرار گیرد در واقع همان چیزی دنبال شده است که مقصود اصلی در تواضع یا فلسفهی ضرورت یافتن آن در رفتارهای بین شخصی بوده است. بنابراین فروتنی درونی در رفتار با خود معنا و مفهومی نخواهد داشت.
با این حال در متون دینی برخی روایات وارد شده است که فروتنی نفس و یا ذلت نفس را در درون، مطلوب و راهگشا معرفی میکند که به نظر میرسد این روایات به حوزهی رفتارهای بین شخصی ارتباط داشته و معنای حقیقی آنها ناظر به ذلت درونی در مقایسه با شخص دیگر است.
تبیین روایات اذلال نفس
رفتار انسان بازتاب و تأثیر یافته از باور و اعتقاد درون است. یعنی اعتقادات و باورهای ما در رفتار ما به طور مستقیم تأثیرگذار است. از اینرو همان گونه که آگاهی و باور هر فرد نسبت به کرامت نفس خود و عدم فروتنی درونی در رابطه با خود، فرد را از انجام رفتار زشت دور و به انجام رفتار نیک تشویق میکند، تواضع و فروتنی درونی در مقایسه با همنوعان و به عنوان مقدمهی رفتار بین شخصی در اصلاح رفتار با همنوعان به طور مستقیم تأثیرگذار خواهد بود.اظهار محبت و دوستی و رعایت احترام همنوعان که از مصادیق رفتار پسندیده و اخلاقی با همنوعان به شمار میآید از فروتنی درونی در برابر همنوعان و خود را در مرتبهای پایینتر دیدن نسبت به آنها ناشی میشود. پس فروتنی درونی که منجر به عمل بیرونی در روابط بین شخصی میشود از نوعی مقایسه خود با فرد مورد نظر شکل میگیرد. لذا به نظر میرسد مقصود از فروتنی و ذلت نفسی که در برخی روایات به آن توصیه شده است، مفهوم مقایسهای آن بوده است. رعایت حرمت و کرامت انسانی معیاری اساسی برای تعیین نیک و بد رفتار است. در رفتار برونشخصی هر یک از ما در رفتار خود باید ضمن رعایت کرامت نفس خویش، کرامت همنوعان خود را نیز مراعات کنیم و لذا محافظت از کرامت نفس انسانی معیار و نقطهی محوری است. از اینرو اظهار تواضع و فروتنی نسبت به همنوعان رفتاری پسندیده و به عنوان راهبردی کلیدی در روابط بین فردی است. در این خصوص توجه به چند نکته ضروری است. وقتی انسان نفس خود را فارغ از هرگونه مقایسهای مورد توجه قرار دهد در درون باید نفس خود را محترم شمرده و خود را آنگونه که هست و با همان شأن و جایگاهی که خداوند او را آفریده است بداند. پس همانگونه که در فروتنی در رفتار درون شخصی بیان شد در این فرض فروتنی درونی نادرست بوده، ناچیز و حقیر فرض کردن خود خطاست و آنچه ضرورت دارد شناخت خود و مقام و منزلت و مرتبهی خویش است که به منظور محافظت از کرامت نفس خویش ضرورت دارد و اثر آن پرهیز از ارتکاب اعمالی است که در خور شأن موجودی برخوردار از کرامت ذاتی نیست. اما وقتی موضوع رابطه با خدا و یا رابطه با انسانها مطرح باشد، به صورت غیرارادی در ضمیر ناخودآگاه انسان مقایسهای صورت میگیرد و آدمی خود را با شخص یا اشخاصی که با او ارتباط برقرار کرده میسنجد. بدیهی است در این فرض، فروتنی درونی که فروتنی در مقایسه با فرد دیگر است از فضایل و ویژگیهای ارزنده و تأثیرگذار در رفتارهای اجتماعی خواهد بود، چرا که براساس آنچه روانشناسان ابراز میدارند برداشت و تصورات ذهنی انسان در نوع رفتار با دیگران تأثیرگذار است.
از اینرو فردی که در درون، خود را میشکند و همنوع خود را از خویش برتر تصور میکند معمولاً در رفتار با همنوع خویش متواضع و فروتن است و جانب ادب را در برخورد با آنها نگاه خواهد داشت، اما اگر در ذهن خویش خود را در جایگاه پایینتری نداند و برای او دست کم احتمال برتری در نزد خداوند را قائل نباشد رفتار متواضعانه با او تقریباً نمود خارجی نخواهد یافت و بالعکس ممکن است رفتار متکبرانه در پیش گیرد. بدیهی است که رفتار متکبرانه موجب تحقیر و توهین و پایمال ساختن کرامت انسانی طرف ارتباط او میشود. البته ممکن است در این حالت نسبت به طرف مقابل فروتنی تصنّعی و ظاهری همراه با تکلّف و زحمت از او صادر شود که فیض کاشانی چنین فردی را متکلّف میداند نه متواضع. (36)
براین اساس و با عنایت به احادیث دیگری که فروتنی درونی در رابطهی انسان با خود را نفی میکند احادیثی که فروتنی در درون را توصیه کرده و یا تجلیل میکند به فروتنی مقایسهای که به رفتار برونشخصی ارتباط داشته مقدمهی اظهار فروتنی در رفتار برونشخصی است حمل میشود. احادیث ذیل از جملهی این احادیث هستند که ارتباط آن به رفتار بین شخصی و فروتنی درونی از نوع مقایسهای آشکار است.
امام صادق (علیه السلام): ما من عبد إلا وفی رأسه حکمة و ملک یمسکها، فإذا تکبر قال له: اتضع وضعک الله فلا یزال أعظم الناس فی نفسه و أصغر الناس فی أعین الناس، و إذا تواضع رفعه الله عزوجل، ثم قال له: انتعش نعشک الله فلا یزال أصغر الناس فی نفسه و أرفع الناس فی أعین الناس. (37)
این حدیث شریف اگرچه سخن از فروتنی انسان حکیم در دروننفسی خود سخن میگوید اما به روشنی پیداست که در واقع به مقایسه درون ذهنی خود یا دیگران اشاره داشته و مربوط به رابطه برونشخصی انسان است.
در حدیث دیگری ذلت و خواری درونی مایه عزت دانسته شده است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): ثلاثة لا یزید الله بهن إلا خیرا: التواضع لایزید الله به إلا ارتفاعا، و ذل النفس لایزید الله به إلا عزا، و التعفف لا یزید الله به إلا غنا. (38)
ذلت نفس و فروتنی توصیه شده در این حدیث نیز مربوط به تعامل با همنوعان و یا تعامل با خداست. زیرا براساس احادیث دیگر فروتنی و تواضع با همنوعان موجب عزت و سربلندی و نیز برخوردار شدن از جایگاه اجتماعی و محبوبیت اجتماعی خواهد شد و نتیجه فروتنی و احترام به دیگران این خواهد بود که آنها نیز فرد متواضع را گرامی داشته و احترام کنند.
و اما در حدیث دیگر، از کسی که نفس خویش را ذلیل کند اینگونه تمجید شده است: «خوشا به حال آنکه بیآنکه کمبودی داشته باشد فروتن باشد و بیآنکه فقری داشته باشد نفس خویش را خوار کند». (39)
این حدیث در واقع ناظر به عبادت احرار است که خداوند توسط آنان نه از سرِ ترس و نه به خاطر چشمداشت پاداش پرسش میشود. زیرا اظهار ذلت و خواری نسبت به همنوعان ممنوع و به عنوان رفتاری ناپسند به شمار میرود. با توجه به این حدیث فروتنی و اظهار خواری و ذلت در برابر خداوند آنگاه ستودنی است که به خاطر کمبود و نیاز نباشد.
فروتنی در حوزه رفتارهای برونشخصی
فروتنی درونی گاهی در حوزه رفتارهای برونشخصی مصداق مییابد. فروتنی در این حوزه، لاجرم در ذهن انسان مقایسهای است. این نوع فروتنی بر دو قسم است: گاهی به رابطه انسان با همنوع خود و گاهی به رابطه انسان با خدا ارتباط دارد.فروتنی در حوزه رفتار با همنوعان
رعایت حرمت و کرامت انسانی معیاری اساسی برای تعیین نیک و بد رفتار است. در رفتار برونشخصی هر یک از ما در رفتار خود باید ضمن رعایت کرامت نفس خویش، کرامت همنوعان خود را نیز مراعات کنیم و لذا محافظت از کرامت نفس انسانی معیار و نقطهی محوری است. از اینرو اظهار تواضع و فروتنی نسبت به همنوعان رفتاری پسندیده و به عنوان راهبردی کلیدی در روابط بین فردی است. در این خصوص توجه به چند نکته ضروری است.1. برای رفتار متواضعانه با همنوع شاخصی در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) ارائه شده است. امام رضا (علیه السلام) میفرماید: «تواضع آن است که با مردم آنگونه باشی که دوست داری با تو آنگونه باشند». (40)
اگر رفتاری که با دیگری انجام دادیم را برای خود نیز نپسندیم میتوانیم اطمینان پیدا کنیم که رفتار ما براساس معیارهای اخلاقی و دینی بوده است.
2. فرد متواضع در روابط بین فردی علاوه بر حفظ کرامت همنوعان، بر منزلت و احترام خویش در نظر همنوعان میافزاید. به همین دلیل امامان معصوم (علیهم السلام) کلید شرافت را در فروتنی دانسته (41) و تواضع را نردبانی برای دستیابی به شرافت و بزرگواری میدانند. (42)
3. در برخی مواردِ خاص با تواضع و فروتنی، اصل کرامت انسانی به عنوان معیار رفتار اخلاقی دست کم در یکی از دو طرف ارتباط تأمین نمیشود. در این موارد راهبردِ تواضع نیز تعبیر کرده مطلوبیت خود را از دست میدهد. برای مثال فروتنی نسبت به فرد ثروتمند اگر به خاطر ثروت او که امری عرضی و غیراصیل است باشد، موجب کاسته شدن از حرمت نفس انسان متواضع میشود. از اینرو اظهار تکبر و به فراموشی سپردن فروتنی در مقابل اغنیا از سوی فقرا از جمله موارد جواز تکبر دانسته و در روایات به آن تصریح شده است.
از امام علی (علیه السلام) روایت شده است: «چه نیکو است فروتنی اغنیا در برابر فقرا به خاطر طلب کردن آنچه نزد خداست. نیکوتر از آن بیاعتنایی فقرا است در برابر اغنیا به خاطر توکل بر خدا». (43)
این نکته در واقع دلیلی است که ثابت میکند تواضع و فروتنی تنها یک راهبرد برای محافظت از معیار اخلاقی بودن رفتار است. و آن معیار چیزی جز کرامت انسان نیست.
4. فروتنی مفهومی مشکک و قابل شدت و ضعف است و میزان ابراز آن به مقام و منزلت فردی که در طرف ارتباط قرار دارد بستگی خواهد داشت. به هر میزان آن فرد از مقام و منزلت حقیقی بالاتری برخوردار باشد اظهار فروتنی بیشتر نیز پسندیدهتر خواهد بود. بنابراین میزان فروتنی در برابر همکار، دوست، والدین، معلم و پیامبران و اولیای خداوند یکسان نخواهد بود.
5. حدّ اظهار فروتنی تا آنجاست که احترام نفس خود زایل نشود. پس تواضعی مطلوب است که اندازهی آن بتواند کفه دو طرف را در حد تعادل نگاه دارد و احترام هیچ یک را مخدوش نسازد. البته روشن است که مقصود از رعایت اعتدال در فروتنی قرار گرفتن در وسط نیست بلکه به تناسب شخصیت و جایگاه مخاطب، میزان فروتنی متفاوت خواهد بود. لکن حتی اگر طرف مقابل گرامیترین انسانها بر روی زمین باشد فروتنی در مقابل او تا جایی پذیرفته و پسندیده است که کرامت نفس خود مخدوش نشود و حرمت انسانیاش ضایع نگردد.
برای مثال حتی در پیشگاه پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) نیز فروتنی به معنای اظهار ذلت و خواری مورد تأیید نیست. این موضوع به خوبی در سیره معصومان (علیهم السلام) قابل مشاهده است. در روایت نقل شده است که مردی به نزد پیامبر آمد و به هنگام صحبت با آن حضرت زبانش به لکنت افتاد، آن حضرت خطاب به او فرمود: «آرام باش من پادشاه نیستم». (44)
6. اظهار تواضع با همنوعان گاهی نسبت به کسی است که حقیقتاً از مرتبه و منزلت بالاتری نسبت به فرد متواضع برخوردار است و گاهی صرفاً به خاطر اظهار ادب و محافظت از کرامت انسانی صورت گرفته و در واقع این فرد متواضع است که از مرتبه و جایگاه بالاتری برخوردار است. اظهار فروتنی در هر دو فرض مطلوب و پسندیده است و همانگونه که گفته شد تنها میزان آن است که میبایست به اندازه بوده و از حد تجاوز نکند. لذا در سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میبینیم که آن حضرت به کودکان نیز احترام میکرد تا آنجا که در سلام کردن بر آنها پیشی میگرفت و میفرمود:
«پنج چیز است که آنها را تا هنگام مرگ ترک نمیکنم: خوردن غذا بر روی زمین و همراه با غلامان... و سلام کردن بر کودکان، تا اینکه این کارها پس از من به سیره و روش تبدیل شود». (45)
فروتنی در رابطه با خداوند متعال
اما آنگاه که رابطه انسان با خدا مطرح میشود، گرچه رابطهایی دوکفهای است، اما این دو کفه هرگز از یک جنس و قابل تساوی و تعادل نیستند. سنگینی کفه خداوند به اندازهای است که تنها با نهایت فروتنی و تواضع، اظهار ذلت و خواری در پیشگاه او و جبین بر خاک مالیدن میتوان به نوعی برقراری رابطه صحیح دلخوش بود. انسان به هر میزان خود را بهتر بشناسد بیشتر مفهوم نیازمندی و فقر مطلق را به خدای متعال درمییابد. خدایی که او را دوست دارد، حرمتش را نگاه داشته کرامتش را حفظ کرده است و هرگز از اینکه بندهاش خود را در برابر مخلوقی ضعیف چون خودش خوار و ذلیل کند خشنود نمیگردد. اظهار فروتنی در پیشگاه خدا حدی ندارد و به هر میزان تواضع و فروتنی بیشتر باشد و به خشوع و خضوع و اخبات تبدیل شود مطلوبتر است و مایهی عزت و سربلندی است.البته در این نوع رابطه نیز با توجه به متون دینی، نباید اظهار ذلت در پیشگاه خدا، صورت غیرانسانی به خود بگیرد. در مناجاتها و ادعیه هیچگاه انسان در پیشگاه خدا موجودی پستتر از انسان دانسته نشده است و از زبان موجودی پستتر از انسان با خدا مناجات نشده است. (46) به هرحال وقتی آدمی مجاز نیست در پیشگاه خدا به هنگام مناجات و اظهار کوچکی و بندگی، خود را چون حیوانی در پیشگاه او قلمداد کند به طریق اولی در پیشگاه بندگان خدا چنین مجوزی نخواهد داشت و وظیفه دارد به عنوان یک انسان نهایت فروتنی، خشوع و خضوع در پیشگاه خدا داشته باشد و بندگی خود را با عبادت و جبین خود را به خاک ساییدن به اثبات رساند و با این کار مقام و منزلت خود را متعالی سازد. (47)
شکل زیر مراتب و میزان فروتنی را در ارتباط با حوزههای رفتاری سهگانه تبیین کرده است.
میزان فروتنی در رابطه با حوزههای رفتاری سهگانه
نتیجه
1. شناخت انسان و جایگاه رفیع او در جهان آفرینش و کرامت و حرمتش ترسیم کننده چگونگی رفتار انسان در حوزههای ارتباطی درون شخصی و بین شخصی است.2. رعایت کرامت و حرمت انسان یکی از معیارهای اساسی تشخیص حسن و قبح اعمال است.
3. تواضع و فروتنی مهمترین راهبردی برای تحقق معیار فوق الذکر در حوزهی رفتارهای بین شخصی به شمار میرود.
4. چون در رفتارهای درون شخصی فرد دیگری در طرف ارتباط نیست، فروتنی درونی فاقد وجاهت است و در این حوزه تنها معرفت نفس و آگاهی بر کرامت و حرمت نفس خود ضرورت دارد.
5. تواضع درونی دو نوع است، یک نوع تواضع درونی در حوزه رفتارهای درون شخصی که فاقد طرف دوم ارتباط است و مقایسهای در درون صورت نمیگیرد و نوع دوم فروتنی درونی در مقایسه با شخص دیگر که به حوزه رفتارهای بین شخصی ارتباط داشته و مقدمهی اظهار تواضع و فروتنی در رفتار به شمار میرود. از نظر اخلاقی فروتنی نخست که مقایسهای نیست ناپسند و زیانبار و فروتنی نوع دوم که مقایسهای است پسندیده و سودمند است.
6. شدت و ضعف فروتنی و تواضع در رفتارهای بین شخصی با همنوعان به مرتبه فردی که در طرف دیگر ارتباط قرار دارد بستگی خواهد داشت، لکن میزان آن مشروط به پاسداشت حرمت و کرامت نفس متواضع خواهد بود.
7. فروتنی در حوزه رفتار بین شخصی با خدا محدودیت ندارد و هر قدر بر شدت آن افزوده شود و به خشوع و خضوع و اخبات در پیشگاه او تبدیل گردد به واقعیت نزدیکتر خواهد بود. البته صورت فروتنی در پیشگاه خدا باید انسانی و صرفاً با اظهار بندگی باشد.
نویسنده: محمدتقی سبحانینیا
پی نوشت ها:
1- ر.ک: ناصر کاتوزیان، فلسفه حقوق، (تهران، نشر انتشار، 1377)، ج1، ص361.
2- «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» بقره/30.
3- «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» مؤمنون/14.
4- «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا» بقره/31.
5- «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ» اعراف/11.
6- «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ....» بقره/29.
7- «وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ ....» جاثیه/13.
8- «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ» مؤمنون/115.
9- «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» اسراء/7.
10- وجاء فی الاحادیث القدسیات ان الله یقول: عبدی خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی، وهبتک الدنیا بالاحسان و الآخرة بالایمان (الحر العاملی، الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة، (قم، انتشارات مفید، بیتا)، ص361.
11- «وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» جاثیه/13.
12- «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً» احزاب/72.
13- ر.ک: جوهری، اسماعیل بن حماد، (بیروت، دارالعلم للملایین، 1407)، ج3، ص1299.
14- ابنمنظور، لسان العرب، (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1405)، ج8، ص397.
15- عبدالرحمن بن محمدصالح بن عبدالله، موسوعهة نضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم، (جدة، دارالوسیلة)، ج4، ص1256.
16- محمدبن أبی بکر أیوب الزرعی (ابن قیم الجوزیه)، مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد و إیاک نستعین، (بیروت، دارالکتاب العربی، 1393ق)، ج2، ص348تا351.
17- «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» آل عمران/159.
18- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لاَ نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ» حجرات/11.
19- احمدبن فارس بن زکریا (ابن فارس)، معجم مقاییس اللغة، (بیروت، دارالفکر، 1399)، ج6، ص118.
20- همان، ج1و ح3.
21- محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، (بیروت، مؤسسه وفاء 1403ه.ق)، ج64 ص72.
22- محمدبن حسین شریف رضی، نهج البلاغه، (تهران، پیام اسلام، 1360)، حکمت 396.
23- محمدبن حسین شریف رضی، خطبه103.
24- ابن شعبه الحرانی، تحف العقول (قم، مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین، بیتا)، ص224
25- محمدبن حسین شریف رضی، نهج البلاغه، نامه31.
26- ابن شعبه الحرانی، ص278: امام علی (علیه السلام): من کرمت علیه نفسههانت علیه الدنیا/ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن محمدبن محمد، شرح نهج البلاغه، (داراحیاء الکتب العربیه، بیتا)، ج20، ص327: 742: من کرمت علیه نفسه هان علیه ماله/ اللیثی الواسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، (قم، دارالحدیث، 1376)، ص439: من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة/محمدی ری شهری، میزان الحکمة، (قم، دارالحدیث، 1416ق)، ج4، ص3335؛ امام علی (علیه السلام): من کرمت نفسه قل شقاقه و خلافه. همان: امام علی (علیه السلام): النفس الشریفه لایثقل علیها المؤنات.
27- محمدباقر مجلسی، 20/226/74
28- محمدابن یعقوب کلینی، کافی، (قم، دارالکتب الاسلامی، 1388)، 2/367/2
29- علی طبرسی، مشکات الانوار، (نجف، مطبعه الحدیریه، 1385ق)، ص149؛ محمدباقر مجلسی، ج64، ص72.
30- محمدبن یعقوب کلینی، ج2، ص351، ح8.
31- احمدبن محمدبن خالد برقی، محاسن، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1370)، ج1، ص91، ح67.
32- رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من قتل رجلاً من اهل الذمه حرّم الله علیه الجنة اللتی توجد ریحها من مسیر اثنی عشر عاماً. (محمدباقر مجلسی، ج97، ص48)
33- محمدبن یعقوب، کلینی، ج5، ص63، ح2.
34- محمدباقر مجلسی، ج47، ص25.
35- محمدبن حسین شریف رضی، نهج البلاغه، نامه31.
36- ر.ک. محمدبن مرتضی (مولا محسن) فیض کاشانی، محجة البیضاء (قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، بیتا)، ج6، ص271.
37- محمدبن یعقوب کلینی، ج2، ص312، ح16.
38- محمدباقر مجلسی، ج72، ص123، ح22.
39- علی بن محمد الجزری (ابن اثیر)، أسد الغابه، (تهران، اسماعیلیان، بیتا)، ج2، ص188.
40- محمدبن یعقوب کلینی، ج2، ص124، 13.
41- امام علی (علیه السلام): مفتاح الشرف التواضع (محمدباقر مجلسی، ج78، ص9، ح65) و امام سجاد (علیه السلام)، الشرف فی التواضع (همان، ج78، ص160، ح21)
42- رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): التواضع لایزید الله به إلا ارتفاعا. (ابن فهد حلی، عدة الداعی، (قم، نشر حکمت، بیتا)، ص166).
43- محمدبن حسین شریف رضی، نهج البلاغه، حکمت، 406؛ و محمدبن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، تحقیق سیدمحمد مهدی خرسان، (قم، منشورات رضی، بیتا)، ص454.
44- طبرانی، طبقات کبری، (بیروت، دارصادر، بیتا)، ج1، ص23؛ محمدی ری شهری، ج4، ص2226.
45- محمدبن علی ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، (نجف، مکتبة الحیدریة، 1385ش)، ج1، ص130.
46- امام صادق در دعایی که به هنگام رسیدن به منی بیان فرموده به خداوند عرضه میدارد... فانما انا عبدک و فی قبضتک (اللحلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، (مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، 1412)، ج2، ص715).
مسمع بن کردین میگوید چهل صبح در نزد امام صادق (علیه السلام) نماز بجای آوردم و آن حضرت وقتی نمازش را ادا میکرد دستانش را به آسمان دراز میکرد و میگفت:... اللهم انا عبدک و ابن عبدیک... (العاملی، محمدبن جمال الدین (شهید اول)، ذکری الشیعه فی احکام الشریعه، (قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1418)، ص212).
اللهم انا عبدک الخاطی المذنب المقر بذنوبه... (محمدبن مشهدی، المزار الکبیر، (قم، دفتر نشر اسلامی جامعه مدرسین، 1419)، ص598).
در مناجات علی علیه السلام و دیگر امامان (علیهم السلام) آمده است که در ماه شعبان میخواندند .... الهی انا عبدک الضعیف المذنب و مملوکک المعیب... (ابن طاووس حسنی، إقبال الاعمال، (قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414)، ج3، ص295)
47- رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)... ولکنّی اتواضع لله فأنّ من تواضع لله رفعه الله. (محمدباقر مجلسی، ج63، ص324، 11 به نقل از زهد حسین بن سعید)
نمایش منبع ها:
قرآن کریم
ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن محمدبن محمد، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه.
ابن شعبه، الحرانی، تحف العقول، قم، مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین.
ابن فارس، أحمدبن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دارالفکر، 1399.
ابن فهد حلی، عدة الداعی، قم، نشر حکمت.
ابن قیم الجوزیه، محمدبن أبی بکر أیوب الزرعی، مدارج السالکین بین منازل إیاک نعبد و إیاک نستعین، بیروت، دارالکتاب العربی، 1393ق.
ابن طاووس، علی بن موسی حسنی، إقبال الأعمال، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414.
ابن منظور، ممدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1405.
الجزری، علی بن محمد، (ابن اثیر)، أسد الغابة، تهران، اسماعیلیان.
الحر العاملی، الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة، قم، انتشارات مفید.
الحلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، 1412.
العاملی، محمدبن جمال الدین (شهید اول)، ذکری الشیعه فی احکام الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1418.
القرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405.
اللیثی الواسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، قم، دارالحدیث، 1376.
بابایی، احمدعلی، برگزیده تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1382.
برقی، احمدبن محمدبن خالد، محاسن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1370.
جوهری، اسماعیل بن حماد، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407.
شریف رضی، محمدبن حسین، نهج البلاغه، تهران، پیام اسلام، 1360.
صالح بن عبدالله و عبدالرحمن بن محمد، موسوعه نضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم، دارالوسیلة، جدة، بیتا.
طبرانی، طبقات کبری، بیروت، دار صادر، بیتا.
فیض کاشانی، محمدبن مرتضی (مولا محسن) محجة البیضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، جامعه مدرسین.
قمی (شیخ صدوق)، محمدبن علی بن بابویه، علل الشرایع، نجف، مکتبة الحیدریة، 1385ش.
کاتوزیان، ناصر، فلسفه حقوق، تهران، نشر انتشار، 1377.
کلینی، محمدابن یعقوب، کافی، قم، دارالکتب الاسلامی، 1388.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه وفاء بیروت، 1403ه.ق.
محمدبن مشهدی، المزار الکبیر، قم، دفتر نشر اسلامی جامعه مدرسین، 1419.
محمدی ری شهری، میزان الحکمة، 4 جلدی، دارالحدیث، قم1416ق.
نیشابوری، محمدبن قتال، روضة الواعظین، تحقیق سید محمد مهدی خرسان، قم، منشورات رضی.
منبع مقاله :
فرامرز قراملکی، احد، (1389) اخلاق کاربردی در ایران و اسلام، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}