آیینهی اندیشهی ایرانی
صوفیان میگویند پیغمبر گفته است: «تنها بودم. دوست داشتم شناخته شوم. انسان را آفریدم.» این گفته با آن معنی است که خدا برای آن انسان را آفریده است که از تنهایی درآید و شناخته شود.
نویسنده: حسین بکایی
صوفیان میگویند پیغمبر گفته است: «تنها بودم. دوست داشتم شناخته شوم. انسان را آفریدم.»
این گفته با آن معنی است که خدا برای آن انسان را آفریده است که از تنهایی درآید و شناخته شود.
صوفیان میگویند: «شناخت خدا فقط با عشق ممکن میشود.»
شاعر فارسی زبان از همان آغاز یعنی از زمانی که نخستین مصرع را سرود، عاشق بوده و شعر را وسیلهی گفت و گوی خود با معشوق بیوفا قرار داده است. به همین دلیل تقریباً همهی شاعران ایرانی همیشه در حال توصیف حال خود و بیوفایی معشوقی هستند که در کنارشان نیست.
از این جا پلی بین شعر فارسی و عرفان ایرانی - اسلامی بسته شده است و شاعر، صوفی و عارف، و صوفی و عارف، شاعر شدهاند. در سبک عراقی شاعر برای رسیدن به شناخت خدا، به عرفان روی میآورد و با استفاده از کلمات عاشقانه که در کوچه و بازار و بین عاشقان و معشوقان معمولی رواج دارد، عشق خود را به خدا بیان میکند و در این راه از ملامت رقیب (به محافظ شخصی دختران و زنان جوان که در کوچه و خیابان با آنان حرکت میکردند تا کسی نگاه چپ با آنان نکند، را رقیب میگفتند) و محتسب و قاضی و واعظ، که جملگی محافظان شریعت و پاسداران اخلاق عمومی هستند، نمیترسد. از این پل زمانی استفاده کامل شده که مغولان به ایران حمله کردند و باعث شدند شاعران کولهبار خود را جمع کنند و خانقاهنشین دائمی شوند. از این زمان شعر فارسی به طور کامل در اختیار خانقاه قرار گرفت. حاصل این اسبابکشی آن شد که سبک خراسانی جای خود را به سبک عراقی داد.
شاعران بزرگ سبک عراقی همان شاعران بزرگی هستند که شهرت جهانی دارند. عراقی، سعدی، مولوی، حافظ.
در سبک عراقی شاعر برای رسیدن به شناخت خدا، به عرفان روی میآورد و با استفاده از کلمات عاشقانه که در کوچه و بازار و بین عاشقان و معشوقان معمولی رواج دارد، عشق خود را به خدا بیان میکند و در این راه از ملامت رقیب (به محافظ شخصی دختران و زنان جوان که در کوچه و خیابان با آنان حرکت میکردند تا کسی نگاه چپ با آنان نکند، را رقیب میگفتند) و محتسب و قاضی و واعظ، که جملگی محافظان شریعت و پاسداران اخلاق عمومی هستند، نمیترسد.
اما تا زمان روی کار آمدن صفویان پشت این شعرهای ناب و زیبا تلاشهای شبانه روزی شاعران اندیشمند و تلاشگری وجود داشت که سالهای زیادی از عمر خود را صرف آموختن ادبیات فارسی و خواندن شعر شاعران پیش از خود و اندیشیدن درباره انواع مفاهیم عرفانی و صنایع ادبی و تمرین شعر سرودن در قالبهای مختلف شعر فارسی میکردند، به طوری که وقتی شاعری شعری میسرود و آن را به عموم عرضه میکرد، شاعران دیگر شعر تازه را به عیار نقد میسنجیدند و در صورت داشتن سنگینی و اعتبار جواز حضور برای آن صادر میکردند. و اگر شعر مورد قبول واقع نمیشد جواز شاعری صادر نمیگردید و راه بر غیر ادیبان بسته میماند.
این روش تا زمان حافظ و جامی ادامه داشت اما بعد از آن به دلایل مختلف این سنت ادامه پیدا نکرد و شاعران، دیگر نیازی به صرف وقت برای آموختن رموز شعر فارسی ندیدند.
جامی شاعر بزرگ قرن نهم از این وضع مینالد و میگوید که شاعران تازه همگی بیسواد هستند.
در زمان جامی شاعران فارسیگو در حال ساختن یک سبک جدید شعری بودند که بعدها به نام سبک هندی شناخته شد.
سبک هندی با چند ویژگی شناخته میشود.
نخست گریز شاعر از به کار بردن واژههای دور از ذهن و تمایل به زبان گفت و گوی مردم
دوم بیان نکات دقیق شاعرانه به زبانی ساده اما شگفتانگیز به طوری که خواننده پس از خواندن آن دچار شگفتی شود.
سبک هندی با گذشت زمان و ظهور شاعران جدید به سمت فرمگرایی بیش از اندازه و شگفتآفرینی هر چه بیشتر کشیده شد و تا آن جا رفت که از درون نابود شد.
وقتی شاهان صفوی روی کار آمدند، در سرزمینهای مختلف ایران، شاعران بزرگی زندگی میکردند. اما شاهان صفوی توجهی به شاعران نداشتند. سیاست مذهبی شاه اسماعیل صفوی بدون توجه به اهمیت و جایگاه اجتماعی افراد، هر کسی را که با سیاست مذهبی شاه مخالفت میکرد، دشمن به حساب میآورد. به همین دلیل دو اتفاق مهم در دوران صفوی افتاد که هم زمان هم نتایج خوب و هم نتایج بد داشت.
از نتایج بد این سیاست این بود که شاعران فارسیگو از ایران فرار کردند و به دربار شاهان مغول هند و ترک عثمانی پناهنده شدند.
همچنین این سیاست آن قدر کورکورانه عمل کرد که از شرایط به وجود آمده استفاده نشد و حمایتی از شاعران فارسیگویی که به هر دلیل مهاجرت کرده بودند، صورت نگرفت.
اما از نتایج خوب این سیاست یکی این بود که شاعران شیعه مذهب که در داخل کشور مانده بودند، به نوحه و مرثیه و روضه سرایی روی آوردند و این بخش از شعر فارسی را غنی کردند. در دوران صفوی با آن که زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایران انتخاب شده بود، اما زبان دربار ترکی و زبان علم و دین عربی بود. از آن طرف شاعرانی که از ایران مهاجرت کرده بودند، زبان فارسی را از شرق تا هند و چین و از غرب تا شرق اروپا گسترش دادند.
امروز هنوز در دانشگاههای بسیاری از کشورهای اروپای شرقی مثل رومانی و آسیای شرقی مثل پاکستان و هندوستان و چین کرسی زبان فارسی دایر است و دانشجویان فراوانی به آموختن زبان فارسی مشغولند.
در دوران صفوی با آن که زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایران انتخاب شده بود، اما زبان دربار ترکی و زبان علم و دین عربی بود. در این شرایط نثری که در نامههای رسمی استفاده میشد، نثری بود پر از واژههای دور از ذهن و مترادفهای فراوان. هدف از این نثر ساختن سجع برای آهنگین کردن عبارتها و زیبا ساختن سخن بود. اما مجموعه این کارها باعث شد که نثر فارسی هم چون شعر فارسی دچار انحطاط شود و آن زیبایی و فریبایی دوران پیش را از دست بدهد.
منبع مقاله :
بکایی، حسین، (1391)، دوباره ایران دوره صفویان از مجموعهی داستان فکر ایرانی (7)، تهران: نشر افق، چاپ سوم
این گفته با آن معنی است که خدا برای آن انسان را آفریده است که از تنهایی درآید و شناخته شود.
صوفیان میگویند: «شناخت خدا فقط با عشق ممکن میشود.»
شاعر فارسی زبان از همان آغاز یعنی از زمانی که نخستین مصرع را سرود، عاشق بوده و شعر را وسیلهی گفت و گوی خود با معشوق بیوفا قرار داده است. به همین دلیل تقریباً همهی شاعران ایرانی همیشه در حال توصیف حال خود و بیوفایی معشوقی هستند که در کنارشان نیست.
از این جا پلی بین شعر فارسی و عرفان ایرانی - اسلامی بسته شده است و شاعر، صوفی و عارف، و صوفی و عارف، شاعر شدهاند. در سبک عراقی شاعر برای رسیدن به شناخت خدا، به عرفان روی میآورد و با استفاده از کلمات عاشقانه که در کوچه و بازار و بین عاشقان و معشوقان معمولی رواج دارد، عشق خود را به خدا بیان میکند و در این راه از ملامت رقیب (به محافظ شخصی دختران و زنان جوان که در کوچه و خیابان با آنان حرکت میکردند تا کسی نگاه چپ با آنان نکند، را رقیب میگفتند) و محتسب و قاضی و واعظ، که جملگی محافظان شریعت و پاسداران اخلاق عمومی هستند، نمیترسد. از این پل زمانی استفاده کامل شده که مغولان به ایران حمله کردند و باعث شدند شاعران کولهبار خود را جمع کنند و خانقاهنشین دائمی شوند. از این زمان شعر فارسی به طور کامل در اختیار خانقاه قرار گرفت. حاصل این اسبابکشی آن شد که سبک خراسانی جای خود را به سبک عراقی داد.
شاعران بزرگ سبک عراقی همان شاعران بزرگی هستند که شهرت جهانی دارند. عراقی، سعدی، مولوی، حافظ.
در سبک عراقی شاعر برای رسیدن به شناخت خدا، به عرفان روی میآورد و با استفاده از کلمات عاشقانه که در کوچه و بازار و بین عاشقان و معشوقان معمولی رواج دارد، عشق خود را به خدا بیان میکند و در این راه از ملامت رقیب (به محافظ شخصی دختران و زنان جوان که در کوچه و خیابان با آنان حرکت میکردند تا کسی نگاه چپ با آنان نکند، را رقیب میگفتند) و محتسب و قاضی و واعظ، که جملگی محافظان شریعت و پاسداران اخلاق عمومی هستند، نمیترسد.
اما تا زمان روی کار آمدن صفویان پشت این شعرهای ناب و زیبا تلاشهای شبانه روزی شاعران اندیشمند و تلاشگری وجود داشت که سالهای زیادی از عمر خود را صرف آموختن ادبیات فارسی و خواندن شعر شاعران پیش از خود و اندیشیدن درباره انواع مفاهیم عرفانی و صنایع ادبی و تمرین شعر سرودن در قالبهای مختلف شعر فارسی میکردند، به طوری که وقتی شاعری شعری میسرود و آن را به عموم عرضه میکرد، شاعران دیگر شعر تازه را به عیار نقد میسنجیدند و در صورت داشتن سنگینی و اعتبار جواز حضور برای آن صادر میکردند. و اگر شعر مورد قبول واقع نمیشد جواز شاعری صادر نمیگردید و راه بر غیر ادیبان بسته میماند.
این روش تا زمان حافظ و جامی ادامه داشت اما بعد از آن به دلایل مختلف این سنت ادامه پیدا نکرد و شاعران، دیگر نیازی به صرف وقت برای آموختن رموز شعر فارسی ندیدند.
جامی شاعر بزرگ قرن نهم از این وضع مینالد و میگوید که شاعران تازه همگی بیسواد هستند.
در زمان جامی شاعران فارسیگو در حال ساختن یک سبک جدید شعری بودند که بعدها به نام سبک هندی شناخته شد.
سبک هندی با چند ویژگی شناخته میشود.
نخست گریز شاعر از به کار بردن واژههای دور از ذهن و تمایل به زبان گفت و گوی مردم
دوم بیان نکات دقیق شاعرانه به زبانی ساده اما شگفتانگیز به طوری که خواننده پس از خواندن آن دچار شگفتی شود.
سبک هندی با گذشت زمان و ظهور شاعران جدید به سمت فرمگرایی بیش از اندازه و شگفتآفرینی هر چه بیشتر کشیده شد و تا آن جا رفت که از درون نابود شد.
وقتی شاهان صفوی روی کار آمدند، در سرزمینهای مختلف ایران، شاعران بزرگی زندگی میکردند. اما شاهان صفوی توجهی به شاعران نداشتند. سیاست مذهبی شاه اسماعیل صفوی بدون توجه به اهمیت و جایگاه اجتماعی افراد، هر کسی را که با سیاست مذهبی شاه مخالفت میکرد، دشمن به حساب میآورد. به همین دلیل دو اتفاق مهم در دوران صفوی افتاد که هم زمان هم نتایج خوب و هم نتایج بد داشت.
از نتایج بد این سیاست این بود که شاعران فارسیگو از ایران فرار کردند و به دربار شاهان مغول هند و ترک عثمانی پناهنده شدند.
همچنین این سیاست آن قدر کورکورانه عمل کرد که از شرایط به وجود آمده استفاده نشد و حمایتی از شاعران فارسیگویی که به هر دلیل مهاجرت کرده بودند، صورت نگرفت.
اما از نتایج خوب این سیاست یکی این بود که شاعران شیعه مذهب که در داخل کشور مانده بودند، به نوحه و مرثیه و روضه سرایی روی آوردند و این بخش از شعر فارسی را غنی کردند. در دوران صفوی با آن که زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایران انتخاب شده بود، اما زبان دربار ترکی و زبان علم و دین عربی بود. از آن طرف شاعرانی که از ایران مهاجرت کرده بودند، زبان فارسی را از شرق تا هند و چین و از غرب تا شرق اروپا گسترش دادند.
امروز هنوز در دانشگاههای بسیاری از کشورهای اروپای شرقی مثل رومانی و آسیای شرقی مثل پاکستان و هندوستان و چین کرسی زبان فارسی دایر است و دانشجویان فراوانی به آموختن زبان فارسی مشغولند.
در دوران صفوی با آن که زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایران انتخاب شده بود، اما زبان دربار ترکی و زبان علم و دین عربی بود. در این شرایط نثری که در نامههای رسمی استفاده میشد، نثری بود پر از واژههای دور از ذهن و مترادفهای فراوان. هدف از این نثر ساختن سجع برای آهنگین کردن عبارتها و زیبا ساختن سخن بود. اما مجموعه این کارها باعث شد که نثر فارسی هم چون شعر فارسی دچار انحطاط شود و آن زیبایی و فریبایی دوران پیش را از دست بدهد.
منبع مقاله :
بکایی، حسین، (1391)، دوباره ایران دوره صفویان از مجموعهی داستان فکر ایرانی (7)، تهران: نشر افق، چاپ سوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}