مؤلفههای اصلی هوش هیجانی
مؤلفههای هوش هیجانی در دو محور مطرح میشوند: نخست مؤلفههای مطرح در ارتباط با خود، و دیگری مؤلفههای مطرح در ارتباط با دیگران. هر یک از این دو مؤلفه، خود از زیر مؤلفههایی تشکیل شده
نویسنده: علی صادقی سرشت
1. خودآگاهی هیجانی چیست؟
2. خودمدیریتی هیجانی به چه معناست؟
3. منظور از آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه چیست؟
مؤلفههای هوش هیجانی در دو محور مطرح میشوند: نخست مؤلفههای مطرح در ارتباط با خود، و دیگری مؤلفههای مطرح در ارتباط با دیگران. هر یک از این دو مؤلفه، خود از زیر مؤلفههایی تشکیل شده است که به معرفی آنها خواهیم پرداخت.
در ارتباط با خود فرد
نخستین و دومین مؤلفههای هوش هیجانی، خودآگاهی هیجانی و خودمدیریتی هیجانیاند که در ارتباط با خود فرد مطرح میشوند. ما در این بخش، به معرفی این دو مؤلفه میپردازیم.خودآگاهی هیجانی
خودآگاهی هیجانی، توانایی شخص در شناخت دقیق هیجانهای خود هنگام روی دادن آنها و درک شیوههای مناسب برای نشان دادن واکنش منطقی به افراد در وضعیتهای گوناگون است.گام نخست برای برطرف کردن نیازها، شناخت دقیق و درست آنها نیست.
بیشتر ما تنها با ویژگیهای کلی و عمومیمان، مانند سن، جنس، نام خانوادگی، تحصیلات و وضعیت شغلی خویش آشناییم؛ حال آنکه از ویژگیهای شخصیتی و رفتاری خود به اندازهی کافی و مناسب آگاهی نداریم. از همین روی، برایمان دشوار است که بتوانیم ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود را برای دیگران توصیف کنیم.
به طور کلی، در مهارت خودآگاهی هیجانی نکتههای زیر را میآموزیم:
1. شناخت نقاط قوت و ضعفِ روانی:
با شناخت نقاط قوت روانی، امکان تکیه بر آنها برای بهبود نقاط ضعفِ روانی فراهم میشود. از سویی، آگاهی از نقاط ضعف موجب میشود که فرد با استفاده از این آگاهی بتواند برآورد درستی از ضعفهای خویش داشته باشد. در نتیجه با آگاهی کافی در پی رفع این مشکلات برآید. رشد خودآگاهی به فرد کمک میکند تا- برای مثال- دریابد: آیا هنگام خشم، خویشتندار است یا نه؟ یا در وضعیت معمول زندگی، استرس دارد یا نه؟ در این دو مثال، خویشتنداری نقطهی قوتی برای کنترل خشم است و استرس نقطهی ضعفی است که به روابط اجتماعی ضربه میزند و شناخت و رفع آن به بهبود روابط کمک میکند.2. شناخت درست و دقیق احساسات:
تا زمانی که فرد احساسات خود را به خوبی نشناسد، نمیتواند آنها را کنترل کند. خشونت و پرخاشگری از پیامدهای ناتوانی در شناخت و مهار احساسات نامطلوباند. فردی که احساسات خود را به راحتی شناسایی میکند، واکنش سریعتر و درستتری در برخورد با مسائل دارد. برای مثال، اینکه فرد متوجه باشد اکنون اندوهگین است نه خشمگین، به او کمک میکند تا به جای رفتار نشئت گرفته از خشم، رفتاری متناسب با اندوه نشان دهد؛ اما زمانی که فرد با تأخیر و مشکل، احساسات خود را درک میکنند، امکان اداره و کنترل این احساسات نیز در او با تأخیر همراه خواهد بود.3. آشنایی با نیازهای روحی و روانی:
هرچه انسانها بتوانند نیازهای واقعی خود را بهتر شناسایی کنند، گامهای مؤثرتری در جهت ارضای آنها خواهند برداشت و سرانجام به آرامش روانی بالاتری دست خواهند یافت. برای مثال، شخصی که بتواند احساس نیاز به رابطهی همدلانه را به موقع درک کند، میتواند در زمان لازم در پی فردی مطمئن برای تأمین نیاز به همدلی خود حرکت نماید و با یافتن چنین فردی، در رفع مشکلات خود گامی درست بردارد.4. ترسیم اهداف واقعی به جای اهداف تخیلی و کمال گرایانه:
هرچه با ظرفیتهای خود دقیقتر آشنا شویم، بیشک در هدفگذاریهای زندگی واقع بینانهتر تصمیم خواهیم گرفت. داشتن اهداف واقعی، امکان دسترسی به آنها را ممکنتر میسازد و این موجب احساس کارآمدی در شخص میشود. هر چه اهداف زندگی تخیلیتر باشد، امکان ناکامی بالا میرود. تکرار این وضعیت، فرد را از داشتن نیروی اعتماد به نفس محروم میکند و او را به ورطهی شکستهای پیاپی و سرخوردگی در زندگی میاندازد.5. ایجاد احساس ارزشمندی:
خودآگاهی هیجانی با ایجاد احساس ارزشمندی در ما، کمک میکند به جای ارزشهای کاذب در پی ارزشهای واقعی باشیم و درنتیجه، از زندگی رضامندی کافی داشته باشیم. در زندگی، ارزشها همانند اهداف زندگی، نوع رفتار و چگونگی روبه رو شدن با مسائل زندگی را برای ما معین میکنند. هرچه این ارزشها واقعیتر و سالمتر باشند، همانند اهداف واقعی نقش مثبتی در بالا رفتن احساس کارآمدی در ما خواهند داشت. احساس کارآمدی زندگی را شیرینتر و امید به ادامه آن را پررنگتر میکند.به هیجانهای دیگران حساس باشیم.
خود مدیریتی هیجانی
باید دانست که شناخت هیجانها نمیتواند به تنهایی برای رسیدن به زندگی سالم کارآمد باشد، بلکه افزون بر شناخت هیجانها، ما به مدیریت آنها نیز نیاز داریم. از اینجاست که دومین مؤلفهی هوش هیجانی در ارتباط با خود شخص- یعنی خودمدیریتی هیجانی- نمایان میشود.خودمدیریتی هیجانی عبارت است از: توانایی شخص در کنترل هیجانهایش. با کنترل هیجانها، شخص میتواند انعطاف پذیر باقی بماند و در برابر افراد و وضعیتهای متفاوت، به گونهای مثبت و مؤثر واکنش نشان دهد. (1) برای مثال، خودمدیریتی هیجانی موجب میشود تا از خشنودی و شادی در زندگی خود و اطرافیانمان به گونهای شایسته استفاده کنیم؛ نیازهای دیگران را بهتر دریابیم؛ با همدلی برای کمک به دیگران پیشگام باشیم؛ و حس مسئولیتپذیریمان افزایش یابد. برای مثال به جای اینکه بگوییم: او باعث عصبانیت من شد، میگوییم: من عصبانی شدم و... .
در ارتباط با دیگران
ارتباط انسان، افزون بر جنبههای فردی، جنبههایی اجتماعی را نیز در بردارد. بنابراین انسان سالم، نه تنها باید با هیجانهای خویش آشنا باشد و راههای کنترل آنها را بداند، بلکه باید در قبال هیجانهای دیگران نیز حساسیت کافی داشته باشد. همچنین در حد امکان بازخورد خود را بر پایهی آن تنظیم کند تا بتواند طعم زندگی سالم را بچشد. از این روی، در این بخش به سراغ مؤلفههای هوش هیجانی در زمینه ارتباط با دیگران میرویم. هوش هیجانی در محور ارتباط با دیگران سه مؤلفهی آگاهی اجتماعی، مدیریت رابطه و همدلی دارد که به شرح آنها میپردازیم.آگاهی اجتماعی
نخستین مؤلفهی هوش هیجانی در بخش ارتباط با دیگران، آگاهی دربارهی هیجانهای دیگران هنگام برقراری رابطه با آنهاست که با عنوان آگاهی اجتماعی مطرح میشود. آگاهی اجتماعی در حقیقت عبارت است از توانایی شخص در شناخت و درک هیجانهای دیگران هنگام برقراری ارتباط با آنها؛ چه این ارتباط با فردی خاص باشد؛ چه با گروهی از اشخاص. این آگاهی از هیجانها شرط آغازین کنترل و مدیریت روابط میان فردی است.نه تنها میتوانیم هیجانهای خود را مدیریت کنیم، بلکه میتوانیم هیجانهای دیگران را نیز کنترل کنیم.
مدیریت رابطه
زمانی که توانستیم به گونهای مطلوب از هیجانهای خویش هنگام برقراری ارتباط با دیگران آگاهی یابیم، هنگام آن است که به مرحلهی اصلی این بخش، یعنی «مدیریت رابطه» بپردازیم. مدیریت رابطه را میتوان اینگونه تعریف کرد: توانایی شخص در استفاده از آگاهی هیجانی خود و آگاهی از هیجانهای دیگران برای مدیریت سازنده در برقراری روابط مثبت و مفید. (2) همدلی، یکی از مؤلفههای بسیار مهم هوش هیجانی در بخش ارتباط با دیگران است. در حقیقت، همدلی یکی از عناصر اساسی در مدیریت رابطه است. برای فهم بهتر همدلی، کافی است چند لحظه خودتان را به جای دیگران قرار دهید تا بتوانید دنیا را از دریچهی نگاه آنان ببینید و در نتیجه، درک بهتری از موقعیت و وضعیت آنها بیابید. همدلی به طور ضروری به معنای موافق بودن با دیگران نیست، بلکه درک موقعیت دیگران از نگاه آنان برای بهبود ارتباط، درک مسئله و ایجاد حس اعتماد است. (3)نمایش پی نوشت ها:
1. تراویس برادبری و جین گریوز، هوش هیجانی (مهارتها و آزمونها)، ترجمهی مهدی گنجی، ص127 و 129.
2. همان، ص132 و 134.
3. سیروس آقایار و پرویز شریفی، هوش هیجانی سازمانی، ص92.
صادقی سرشت، علی؛ (1391)؛ این هوشِ دست یافتنی: راهکارهای تقویت هوش هیجانی، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}