بازشناسی هندسه علوم حدیثی
 
چکیده
مقاله بازشناسی هندسه علوم حدیثی، نوشتاری است پیرامون علوم حدیثی که در آن به اجمال معرفی دانش های حدیثی (علم رجال، فقه الحدیث، مصطلحات الحدیث، تاریخ حدیث و منبع شناسی ) پرداخته و بعد از معرفی آنها و بیان زیر شاخه های این علوم، به بیان مهمترین مسائل مطروحه در هر کدام یک از آنها پرداخته است.

تعداد کلمات 3273/ تخمین زمان مطالعه 16 دقیقه
راضیه مرزانی
 

مقدمه

احادیث از دیر باز به عنوان یکی از منابع فهم دین، مورد توجه مسلمانان قرار گرفته است و پیرامون آن، علومی قدم به میان گذاشتند تا بتوانند از این منابع، بهترین و کامل ترین بهره ها را به دست آورند.
این دسته از دانش ها را از آن روی، علوم حدیثی نامیده اند که عالم به این علم را در پذیرفتن سخنی به عنوان حدیث در مرحله اول و در مرحله بعد در فهم مقصود یاری می رساند و هدف از آموختن آن جز این نیست.
لازم است قبل از شروع بحث، پیرامون حدیث سخنی به میان آورده شود و به اختلافاتی که در این میان برای تعریف این واژه شده ، اشاره کرده و در ادامه به شرح هندسه علوم حدیثی پرداخته شود.
 

حدیث

حدیث در لغت به چیزی گفته می‌شود که قبلاً ناپیدا بوده و سپس پیدا شده‌است.[1] به همین دلیل کلام را حدیث گفته‌اند که اندک‌اندک اجزاء آن پدید می‌آید. [2]
اما حدیث در نزد دانشمندان شیعه، در چند معنا به کار برده شده است که بهترین و کاملترین آنها، معنایی است که شیخ بهایی آن را در کتاب الوجیزه خویش - کتابی که پیرامون برخی از علوم حدیثی است - بیان کرده است:
« اَلْحَدیثُ قَوْلُ الْمَعْصوُمِ اَوْ ما یَحْکی قَوْلَهَ اَوْ فِعْلَهُ اَوْ تَقْریرَه.[3]»
حدیث همان سخن معصوم(علیه السلام) و هر آنچه که حکایت از گفتار، اعمال و تقریر معصوم(علیه السلام) باشد.در این میان، تعاریف دیگری نیز برای حدیث بیان شده است از جمله: حدیث در اصطلاح عبارتست از گزارش قول، فعل و تقریر معصوم(علیه السلام). [4] حکایت سخن، فعل و تقریر معصوم (علیه السلام) را حدیث گویند.[5] عبارتست از گفتار غیر قرآنی خداوند، معصومان، صحابه، تابعان و حکایت فعل و تقریر آنان.[6]
شاید لازم باشد توضیح بیشتری در این مورد بیان شود، تا به گونه ای دیگر معنای اصطلاحی حدیث، روشن گردد.حدیث همان سخن معصوم(علیه السلام) و هر آنچه که حکایت از گفتار، اعمال و تقریر معصوم(علیه السلام) باشد.در این میان، تعاریف دیگری نیز برای حدیث بیان شده است از جمله: حدیث در اصطلاح عبارتست از گزارش قول، فعل و تقریر معصوم(علیه السلام). حکایت سخن، فعل و تقریر معصوم (علیه السلام) را حدیث گویند. عبارتست از گفتار غیر قرآنی خداوند، معصومان، صحابه، تابعان و حکایت فعل و تقریر آنان.
حدیث همانطور که بیان شد، سخن معصوم را گویند، ولی برای انسان‌هایی که در چند قرن بعد از معصومین(علیهم السلام) حضور دارند، دیگر شنیدن از خود معصوم(علیه السلام) امکان پذیر نبوده، چرا که معصومین(علیهم السلام)[7] در چند قرن پیش حضور داشته‌اند و بحث شنیدن از ایشان قابل تصوّر نیست.
پس آنچه در این میان مهم است، راه‌های رسیدن این سخنان، از طریق کسانی است که آن کلام را به نسل های بعد انتقال می‌دهند یا برای ایشان حکایت می‌کنند.
این حکایت، گاه حکایت سخن ایشان می‌باشد، گاه حکایت یکی از اعمال و کارهایی است که معصومین(علیهم السلام) انجام داده‌اند و گاه حکایت تأییدی است که ایشان بر عمل یکی از مسلمانان دارند که در اصطلاح، آن را تقریر می‌نامند.

 

حدیث در نزد اهل سنّت

تعریف حدیث در نزد اهل سنّت، به دقتی که علمای شیعه در تعریف حدیث دارند، نیست. سیوطی یکی از علمای عامه، حدیث را اینگونه تعریف می‌کند:
«حدیث یعنی فعل، قول و تقریر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، صحابه[8] و تابعین[9]  از ایشان.[10] »
تفاوت کلی این تعریف با تعریف شیعه آن است که گفته‌های صحابه و تابعین را نیز حدیث نامیده اند؛ ولی در نزد علمای شیعه، گفتار صحابی هنگامی مورد قبول است که از گفتار، اعمال و یا تأییداتی که معصومین(علیهم السلام) بر اعمال دیگران دارند، حکایت کند و گرنه صحابی یا تابعی که از خطا و گناه مصون نیستند، تنها به این دلیل که زمان یا خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یا صحابه و تابعین را درک کرده‌اند، نمی‌توان سخن ایشان را قابل اعتبار دانست و آن را حدیث نامید.
اما درمورد اهل بیت (علیه السلام) اینگونه نیست، چرا که برای اثبات عصمت ایشان در کتاب های کلامی دلایل کافی و قانع کننده در این مورد بیان شده است که خواننده ‌محترم می تواند جهت اثبات این مطالب به کتاب های مربوطه مراجعه کند.

 

خبر، اثر و روایت

این سه اصطلاح از لحاظ معنای لغوی[11] با هم تفاوت دارند ولیکن در معنای اصطلاحی در نزد محدثین به یک معنا بوده و مرادف با کلمه "حدیث" می‌باشند.[12]
اهل سنت نیز این الفاظ را مترادف با حدیث می‌دانند، ولی معمول در بین ایشان اینگونه است که خبر در علم حدیث شامل سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و سخنان صحابی و تابعین را اثر می‌دانند.

 

اهمیت یادگیری حدیث

احادیث اهل‌بیت(علیهم السلام)، یکی از مهمترین منابع فهم دین در کنار قرآن قرار گرفته است که بیشترین حجم گزاره‌های دین را به خود اختصاص داده است.
این منبع فهم دین، در صورت اطمینان به صادر شدنش از معصومین(علیهم السلام) در کنار قرآن، فراهم‌کننده سعادت و رسیدن انسان به کمال می‌باشد.
معارف اسلامی در سایه سار تعلیم قرآن و حدیث رشد کرده و بارور گردیده است. بنابر این می‌توان آموختن و یادگیری حدیث را از بدیهیات معرفتی دانست.
انسان برای رسیدن به سعادت و کسب علومِ دیگر، نیاز به قرآن و احادیث اهل‌بیت(علیهم السلام) دارد.
امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید:
« ما مِنْ شَیءٍ اِلّا وَ فیهِ کِتابٌ اَوْ سُنَّه. »[13]
چیزی نیست، جز آنکه در مورد آن آیه قرآن و یا حدیثی بیان شده است.
و پیامبر اعظم(صلی الله و علیه و آله ) نیز فرمودند:
« لَیْسَ شَیءٍ یُباعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّه اِلّا وَ قَدْ ذَکَرْتُهُ لَکُم.» [14]
هیچ چیزی نیست که باعث دوری شما از آتش جهنم و نزدیکی شما به بهشت شود مگر آنکه آن را برای شما بیان نموده ام.[15]

 

اجزای یک حدیث

به حدیث زیر بنگرید:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ خَطَّابِ بْنِ مَسْلَمَه عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ:قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام):
یَا فُضَیْلُ إِنَّ حَدِیثَنَا یُحْیِی الْقُلُوب‏.[16]
همانطور که در این حدیث قابل مشاهده است، هر حدیث دارای دو قسمت اصلی است:
1. سند حدیث: که در آن، نام راویانی که متن حدیث را از معصوم(علیه السلام) نقل کرده‌اند آورده شده است.
2. متن حدیث: در این قسمت گفتار معصوم(علیه السلام) یا عمل و یا تأییدی که ایشان بر عمل دیگران داشته‌اند آورده می‌شود.
برای بررسی یک حدیث، باید هر دو قسمت را مورد نظر داشت و اگر حدیثی قسمت اوّل، یعنی سند را نداشته باشد، آن حدیث از سوی علما پذیرفتی نیست، مگر اینکه حدیث دیگری مانند آن، در کتاب‌های حدیثی دیگر یافت شود، که دارای سند معتبر و صحیح باشد.

 

بیشتر بخوانید: علم رجال شیعه


هندسه علوم حدیثی

بررسی تاریخ علوم، نشان می‌دهد که دانش‌ها به یکباره شکل نگرفته‌اند، بلکه در گذر زمان و در پرتوی عوامل گوناگون به فرهنگ و معارف بشری پیوسته‌اند. در سایه پژوهش و تعلیم و تعلّم رشد کرده و پس از تناور شدن به علوم کوچکتری تقسیم گشته‌اند.
علوم اسلامی و علم حدیث نیز سیری این چنین داشته‌است. حدیث در ابتدا فقط یادگیری متن بود، شنیدن کلمات معصوم(علیه السلام)، به حافظه یا دفتر سپردن آن گوهرها و سپس گزارش نمودن آن برای مشتاقانی که در پی آموختن آن بودند.
« علوم حدیثی» مجموعه دانش‌هایی است که به ما در پذیرفتن یک کلام به عنوان حدیث و فهم آن کمک می‌کند.
این علوم که به 5 دسته تقسیم می‌شود را می توان به دو دسته کلی تر تقسیم نمود که با این دسته بندی غرض پدید آمدن هر یک از این دانش ها مشخص تر می شود.
این دو دسته عبارتند از:
الف) دانش هایی که در اخذ حدیث یاری می رسانند، عبارتند از:
•    رجال (بررسی سند حدیث)
•    مصطلحات الحدیث (درایه)
•    منبع شناسی و سبک شناسی
 
ب) دانش هایی که در فهم حدیث یاری رسانند، عبارتند از:
•    فقه الحدیث (بررسی متن حدیث)
•    تاریخ حدیث [17]

هر گروه از این علوم، زیر شاخه‌های متعددی دارند که در ادامه نوشتار، ضمن تعریف هر کدام یک از این علوم، به تبیین زیر شاخه‌های هریک پرداخته خواهد شد.
 
 

علم رجال، علم راوی شناسی

علمی که در بررسی سند یک حدیث یعنی تأیید و یا رد راویان آن تأثیر مستقیم دارد علم رجال می‌باشد که در قدیم آن را به جرح و تعدیل یاد می کردند.
علم رجال را اینگونه تعریف کرده‌اند:
ما وضع لتشخیص رواه الحدیث، ذاتاً و وصفاً، مدحاً و قدحا.
 علم رجال، علمی است که برای تشخیص راویان حدیث وضع شده است، چه آنان که بدون واسطه از امام (علیه السلام) روایت می کنند و چه آنان که به واسطه چند نفر از معصوم (علیه السلام) روایت می کنند.
مراد از شناخت ذاتی، شناخت حقیقی راوی است؛  علم رجال، علمی است که برای تشخیص راویان حدیث وضع شده است، چه آنان که بدون واسطه از امام (علیه السلام) روایت می کنند و چه آنان که به واسطه چند نفر از معصوم (علیه السلام) روایت می کنند.به عنوان مثال، پسر کیست ؟ پدرش کیست ؟ و از کدام قبیله و منطقه هست  ؟ و مراد از شناخت وصفی، همان شناخت اوصاف اوست، مانند مدح و ذمّ، قدح و جَرح،  وثاقت و عدالت و سایر جهاتی است که به راوی برمی گردد.
به نظر می رسد، این تعریف از تعاریف مهم در برگیرنده خصوصیات علم رجال است. تعریف فوق را علامه مامقانی در مقدمه تنقیح المقال به ملاعلی کنی، صاحب کتاب رجالی «تنقیح المقال» نسبت داده است. [18]
با بیان این تعریف می توان بیان کرد که موضوع این علم، راویان حدیث بوده و غایت آن مشخص نمودن راویان قابل اعتماد در حدیث از بین راویان در سندهای حدیث است.

 

بخش های این علم

برای آموختن این علم، لازم است به دو جنبه خاص نظر داشت:
نخست جنبه نظری این علم است که یاد گرفتن برخی از مسائل مورد قبول و پذیرش بین علمای این علم است.[19]
در این بخش می توان این مسائل و موضوعات را مشاهده نمود:
راه های شناخت راوی، صفات لازم برای وثاقت یک راوی، راه های شناخت علمی، انواع توثیقات، انواع توثیقات خاص، اصحاب اجماع، الفاظ توثیق و تضعیف، تعارض صفات راوی در نزد نگارندگان کتاب های رجالی و...
مرتبه دیگر در علم رجال، توجّه به جنبه عملی این علم است، که با مراجعه به کتاب‌های رجالی‌ای که به بررسی تک تک راویان پرداخته، این امر آموخته می‌شود.[20]
آنچه از بیان ذکر شده به دست می‌آید، این است که بخشی از این علم صرفاً جنبه نظری دارد و بخشی دیگر از این علم صرفاً جنبه تحقیقِ میدانی و کاربردی داشته و نیاز به آن دارد که آموزنده این علم، با مراجعه مستقیم به منابع رجالی، شخصیت راوی را مورد نقد و نظر قرار دهد.  
فعّالیت عملی این علم، مانند رجوع کسی است که برای دانستن معنای لغتی به یک کتاب لغت رجوع می‌کند.
در این بخش لازم است که با کتاب هایی که در این مورد و به همین هدف نوشته شده است مراجعه نمود و با رجوع به ترجمه هر راوی صفات ویژه ای که  در قبول سخن او دخیل است پی برد.
این بدین معناست که برای فهم ثقه و یا غیر ثقه بودن یک راوی باید به این دسته از کتاب‌های رجالی مراجعه کرده و با تک تک راویان احادیث آشنا شد.
مطالعه این دسته از کتاب ها اینگونه نیست که لازم باشد از اول تا به آخر آن را مطالعه کرد تا بر آن تسلط پیدا کرد، بلکه همانگونه که با کتاب های فرهنگ لغت برخورد می شود؛ بدین معنا که برای دانستن معنای لغتی به همان قسمت مراجعه می شود، در این مورد نیز باید به همان قسمتی که در مورد راوی سخنانی را گفته شده است، مراجعه نمود.

 

مهمترین کتاب های رجالی

•    منابع اوّلیه رجالی (که از  قرن سوم تا پنجم نوشته شده است.)
منابع اولیه رجالی شیعه [21]
عنوان کتاب نام پدید آورنده وفات تعداد جلد مشخصات اجمالی

رجال برقی
ابوجعفر احمد بن محمد خالد برقی 274 ه.ق 1 جلد 1707 راوی
رجال
ابن غضائری
احمدبن حسین بن عبیدالله غضائری 450 ه.ق 1 جلد 225 راوی
رجال کشی محمد بن عمر بن عبد العزیز کشی 340ه.ق 1 جلد 1151 راوی
رجال طوسی محمد بن حسن طوسی 460.ق 1 جلد 4629 راوی
فهرست طوسی محمد بن حسن طوسی 460ه.ق 1 جلد  
912 راوی
رجال نجاشی ابوالعباس، احمد بن علی نجاشی 450 ه.ق 1 جلد 1269راوی
 
که از مهمترین این کتاب ها می توان به چهار کتاب زیر اشاره کرد:
1.    کتاب معرفه الناقلین عن الائمه الصادقین ( معروف به رجال کشی )
2.    کتاب رجال شیخ طوسی
3.    کتاب الفهرست[22] شیخ طوسی
4.    کتاب الفهرست نجاشی ( معروف به رجال نجاشی )

•    منابع ثانویه رجالی (که در قرن ششم تا هشتم نوشته شده است.)
 منابع ثانویه رجالی شیعه [23]
عنوان کتاب نام پدید آورنده وفات تعداد جلد مشخصات اجمالی
معالم العلماء ابن شهر آشوب مازندرانی 558.ق 1 جلد معرفی 1021 عالم شیعی
فهرست شیخ منتجب الدین منتجب الدین علی بن عبیدالله رازی 600 ه.ق 1 جلد معرفی 553 عالم شیعی
رجال ابن داود تقی الدین حسن بن علی بن داود حلی 707 ه.ق 1 جلد معرفی موثقین و مجروحین
خلاصه الاقوال حسن بن یوسف بن مطهر 726 ه.ق 1 جلد تلخیص کتاب رجال کبیر علامه

•    جوامع رجالی ( از قرن دهم تا کنون )
جوامع رجالی شیعه [24]
عنوان کتاب نام پدید آورنده وفات تعداد جلد مشخصات اجمالی
مجمع الرجال عنایه الله قهپایی 993ه.ق 7 جلد جمع آوری نظرات رجالی منابع اولیه
نقد الرجال سید مصطفی حسینی تفرشی قرن یازدهم 5 جلد اصلاح دیدگاه‌های رجالی پیشین
جامع الرواه محمد بن علی اردبیلی غروی 1101ه.ق 2 جلد تکیه اصلی بر رجال استرآبادی و تفرشی
الفوائد الرجالیه سید محمد مهدی بحرالعلوم 1212 ه.ق 4 جلد بررسی خاندان‌های رجالی
تنقیح المقال شیخ عبدالله مامقانی 1351 ه.ق 3 جلد بررسی 13365 راوی
قاموس الرجال شیخ محمد تقی شوشتری 1374ه.ش  11 جلد نقدی بر کتاب تنقیح المقال
معجم الرجال الحدیث سید ابوالقاسم خویی 1413 ه.ق 24 جلد بررسی
 15706 راوی

 

اهمیت علم رجال

علمای رجال برای اثبات نیاز به این علم، دلایلی را در کتاب‌های خویش ذکر کرده‌اند که می‌توان از جمله دلایل ایشان مطالب زیر را بیان نمود:
1)    دستور از سوی ائمه(علیهم السلام)
2)    وجود جَعل‌کنندگان حدیث
3)    اجماع دانشمندان
4)    حجیت خبر ثقه
5)    وجود اشخاص اهل عامه در راویان [25] [26]

 

نمایش پی نوشت ها:

[1]. احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، قم، نشر اعلام اسلامی، 1362، ج 2، ص 36
[2]. همان و مجمع البحرین، ج 1، ص 371
[3]. محمد بن حسین، بهایی،  الوجیزه، مکتبه الاسلام، ص 2
[4]. (مقباس الهدایه، ج 1، ص 57)
[5]. این تعریفی است که علامة حلی آن را در کتاب ( قوانین الاصول، ص 409 ) خویش آورده اند.
[6]. علی نصیری، آشنایی با علوم حدیث قم، مرکز مدیریت حوزة علمیة قم، 1382، ص 24
[7]. به جز مهدی موعود (عج)، امام دوازدهم شیعه، که در پس پردة غیبت قرار دارند و شیعه معتقد به زنده بودند و ظهور ایشان می باشند.
[8]. صحابی در لغت به معنی همراه و همنشین بوده و در اصطلاح عبارتست از شخصی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در حالتی که اسلام داشته، حتی برای یک لحظة کوتاه ملاقات نموده و مسلمان هم از دنیا رفته است.
[9]. تابعی در لغت به معنی پیرو و دنباله روست و در اصطلاح عبارتست از شخصی که صحابی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ملاقات نموده و مسلمان هم از دنیا رفته است.
[10]. جلال الدین سیوطی، تدریب الراوی،بیروت، دارالکتب العربی، 1414 ه.ق، ‌ج 1، ص 23
[11]. خبر چیزی است که آن را گزارش می‌دهند، حال یا این خبر، خبر مهمی باشد و یا غیر مهم.
اثر نیز به معنای بر جای مانده از چیزی است. روایت هم در لغت به معنای حمل و نقل می‌باشد.
[12]. آنچه در این جا بیان شد، گفتاری است که مورد قبول بیشتر محدثین می‌باشد و گرنه در اینجا هم مختصر اختلافی وجود دارد. (رجوع کنید به کتاب آشنایی با علوم حدیث نوشتة علی نصیری، ص 25-28)
[13]. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، سید جواد مصطفوی،‌تهران، وفاء، 1382، ج 1، ص 59، ح 4.
[14]. تنبیه الخواطر،‌ج 2، ص 329
[15]. موارد دیگری را نیز می توان برای اهمیت آموختن احادیث بیان نمود:

    مفسر قرآن به عنوان قرآن ناطق
    منبعی برای رسیدن به سعادت
    دفع شبهات

[16]. خصال، ج 1، ص 22
[17]. برخی بر این باورند که این علم در اخذ حدیث کارآیی دارد و باید آن را از این رشته دانست ولی اینگونه به نظر می رسد که بیشترین کارآییاین علم در فهم حدیث با توجه به بیان ویژگی های زمان صدور است.
[18]. محمد حسن ربانی، سبک شناسی دانش رجال الحدیث، قم، مرکز فقهی ائمة اطهار، 1385، ص 25.
[19]. همچون: الفاظ رجالیون برای تعدیل و یا جرح راویان، مبنای توثیق راویان، توثیقات خاص معصومین:، اجماع اصحاب بر وثاقت راویان، راه‌های حل تعارض بین جرح و تعدیل، مبنای رجالی علمای شیعه و سنی در برخورد با راویان و...
[20]. علم رجال همانند کتاب فرهنگِ لغتی است که واژه‌هایی را که معانی آن برای انسان دشوار است حل می‌کند.
این دسته از کتاب‌های رجالی که بدین منظور تدوین شده‌اند نیز اینگونه عمل می‌نمایند که در جای خود به معرفی برخی از این کتاب‌ها پرداخته خواهد شد.
[21]. آشنایی با علوم حدیث، ص 227
[22]. تفاوت کتاب رجال و فهرست در این است که کتاب رجالی، نوشته ای است که شامل همة راویان حدیث می شود، خواه دارای کتاب حدیثی باشند ة خواه نباشند، مانند: رجال شیخ طوسی; اما کتاب فهرست، کتابی است که تنها نام کسانی آورده می‌شود که صاحب اصل یا کتاب حدیثی هستند.
[23]. آشنایی با علوم حدیث، ص 227
[24]. آشنایی با علوم حدیثی، ص 233.
[25]. آشنایی با علوم حدیثی، ص 36-37
[26]. برای مطالعة بیشتر می توانید به کتاب های زیر مراجعه فرمائید:
•    فقه الحدیث و روش های نقد آن نوشتة نهلة غروی
•    درآمدی بر علم رجال نوشتة ابوالقاسم خویی
•    کلّیات علم رجال نوشتة جعفر سبحانی، ترجمة علی اکبر روحی
•    سبک شناسی دانش رجال الحدیث نوشتة محمد حسن ربانی
•    دانش رجال از دیدگاه اهل سنّت نوشتة محمد رضا جدیدی نژاد
•    مجموعه مقالات حدیث پژوهی (6)، سال 1380
•    مجموعه مقالات حدیث پژوهی (7)، سال 1380
•    بازشناسی منابع اصلی رجال شیعه نوشتة محمد کاظم رحمان ستایش
•    درآمدی بر علم اصول رجال و درایه  نوشتة محمد رضا نکونام

منابع
1.    احمد بن فارس بن زکریّا، معجم مقاییس اللغه، قم، نشر اعلام اسلامی، 1362.
2.    بهایی، محمد بن حسین، قم، مکتبه الاسلامیه، 1396 ه.ق.
3.    حجّت، هادی، جوامع حدیثی شیعه، تهران، سمت، 1386.
4.    ربّانی، محمد حسن، اصول و قواعد فقه الحدیثی، قم، بوستان کتاب، 1383.
5.    ربّانی، محمد حسن، سبک شناسی دانش رجال الحدیث، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار، 1385.
6.    رحمان ستایش، محمد کاظم، آشنایی با کتب رجالی شیعه، قم، دارالحدیث، 1385.
7.    رحمان ستایش، محمد کاظم، بازشناسی منبع رجالی شیعه، قم، دارالحدیث، 1384.
8.    سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، قم، نشر اسلامی، 1426 ه.ق.
9.    سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، امام صادق(علیه السلام)، 1427 ه.ق.
10.    سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، بیروت، درالکتب العربی، 1414 ه.ق.
11.    صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحات آن، ترجمه عادل نادر علی، تهران، اسوه، 1376.
12.    صالح، صبحی،‌علوم الحدیث و مصطلحه، قم، ذوی القربی، 1428 ه.ق.
13.    صدوق، ‌محمد‌بن‌علی، ‌عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، تهران، ‌منشورات جهان، 1383.
14.    طباطبایی، سید محمد کاظم، تاریخ حدیث شیعه (1)، تهران، سمت، 1388.
15.    طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین،‌تهران،‌مؤسسه البعثت، 1372.
16.    طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، قم، نشر اسلامی،‌1428 ه.ق.
17.    عابدی، احمد، آشنایی با بحارالانوار، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1378.
18.    عاملی، شیخ حرّ، وسائل الشیعه، قم، آل البیت(علیهم السلام)، 1409 ه.ق.
19.    فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، مکتبه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، 1365.
20.    کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ‌سید جواد مصطفوی، تهران، وفاء، 1382.
21.    مؤدب، سید رضا، درسنامه درایت الحدیث، قم، ‌مرکز جهانی علوم اسلامی، 1383.
22.    مدیر شانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، تهران، سمت، ‌1385.
23.    مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، تهران، ‌سمت، 1384.
24.    معارف، مجید، ‌تاریخ عمومی حدیث، تهران،‌کویر،‌1387.
25.    مهریزی، مهدی،‌آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385.
26.    نجاشی، احمد بن علی، الفهرست، قم،‌مؤسسه نشر اسلامی، 1429 ه.ق.
27.    نصیری، علی، ‌آشنایی با علوم حدیث، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ‌1382.
28.    نصیری، علی، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و  اهل سنّت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385.