به كارگیری دعا برای انقلاب سازی
به كارگیری دعا برای انقلاب سازی
به كارگیری دعا برای انقلاب سازی
نويسنده : محمد غمامی
به كارگيري دعا در جهت مقاصد سياسي
از علمها و آگاهيهاي لازم براي رهبر؛ احتراز مردم از قبول زمامدار ظالم و پرهيز از تملق نسبت به دستگاه جبار، طردها و ردها و عدم همكاري با آنها، خواستاري حكومت حق و عدل، فراهمسازي زمينههاي آن، مقاومت در برابر دشمن، مصداق ربَّنا أفرغ علينا صبراً و ثبِّت أقدامنا بودن در آن مطرح است.
1) صلوات
الف) درودهاي مكرر بر خاندان پيامبر (ص)- تأكيدي بر حقانيت بينش عقيدتي و سياسي شيعه
تكرار اين درودها قبل از مطرح ساختن هر آرزو و استدعا از درگاه خدا، تحليلها و تفسيرهاي متعددي را ميتواند به دنبال داشته باشد.
بر اين باوريم كه تكرار صلواتها و اصرار امام بر مطرح ساختن نام خاندان پيامبر (ص)، آن هم قبل از هر درخواست و حاجتخواهي از درگاه خدا، دربردارندهي پيامي اعتقادي- سياسي است.
درستي اين اعتقاد و باور زماني آشكار ميشود كه عصر تاريك حاكميت امويان و اقدامهاي ضدعلوي آنان در جهت محو تشيّع مورد توجه قرار گيرد.
در عصري كه راويانِ وابسته به دربار و مغرض، كرامتهايي دروغين براي حاكمان ناصالح ميتراشند و در خاموش ساختن نام و ياد خاندان پيامبر (ص) و علي (ع) تلاشي پيگير دارند، مطرح ساختن نام ائمه (ع) به عنوان اذكار مقدسي كه در استجابت دعا نقش دارد و موجب جلب رحمت و غفران و فضل الهي ميشود، حركتي صرفاً عبادي نيست بلكه عبارتي است سراسر سياست و مناجاتي است سراسر پيام و قيام.
درورد بر خاندان پيامبر (ص) در عصري كه امام (ع) ميزيست، كوبندهترين شعار عليه حاكميت غاصبان خلافت بود؛ شعاري كه موضع سياسي و بينش اعتقادي را در خود نهفته داشت.
ب) تصريح امام به جايگاه سياسي ائمه (ع)
«پروردگارا! بر پاكيزگان از خاندان پيامبر (ص) درود فرست؛ آنان را كه براي امر دين و هدايت مؤمنان برگزيدي و ايشان را حافظ دين و جانشينان خويش در زمين و حجت بر بندگانت قرار دادي.»
امام سجاد (ع) در اين عبارت به چند نكتهي اساسي تصريح كرده است:
كليني در اصول كافي از امام محمّدباقر (ع) و همچنين ديگران در كتب خود با اختلافات كمي نقل كردهاند كه پس از شهادت امام حسين (ع) بر سر مقام امامت ميان محمّد حنفيّه و حضرت سجاد (ع) اختلاف و منازعه افتاد و آن موقع هر دو در مكّه بودند و خلاصهي داستان چنين بود كه امام چهارم عمويش را به حكميت حجرالاسود فراخواند و محمّد حنفيّه از اين امر تعجب نمود بالاخره نزديك حجر رفتند آنگاه حضرت سجاد (ع) به عمويش فرمود تو ابتدا در پيشگاه خداوند تضرّع كن و از او بخواه كه حجر را براي تو به سخن درآورد.
محمّد حنفيّه جلو آمد و هر چه دعا و زاري نمود كه حجر دربارهي امامت او سخن گويد جوابي نشنيد. حضرت سجاد (ع) فرمود اي عمو اگر تو امام بودي پاسخ ميشنيدي محمّد گفت اي پسر برادر پس تو دعا كن و از خواه بخواه آنگاه امام جلو آمد و پس از دعا به حجرالاسود خطاب كرد و فرمود به آن خدايي كه عهد و ميثاق پيغمبران را در تو نهاد امام پس از حسين بن علي (ع) را به ما خبر ده در آن موقع حجر جنبشي كرد كه نزديك بود از جا كنده شود و خداوند آن را به سخن درآورد و گفت بار خدايا وصيت و امامت پس از حسين بن علي (ع) به عهدهي علي بن الحسين (ع) است و به نقل بعضي گفت: اي محمّد بن حنفيّه امامت را به علي بن الحسين (ع) تسليم كن. پس محمّد برگشت و پيرو امام گرديد.
2- ويژگي ائمه (ع) و معصومين (ع) در ميان خاندان پيامبر (ص) و اينكه همهي همسران و خويشاوندان پيامبر (ص) از مرتبهي طهارت و عصمت برخوردار نبودهاند.
3- معصومين (ع) از خاندان پيامبر (ص) پس از آن حضرت پاسدار دين و ارزشهاي معنوي هستند.
4- معصومين (ع) علاوه بر رهبري معنوي، در نظام اجتماعي نيز برخوردار از مقام خلافت الهي هستند و تا زماني كه آنان در ميان امت هستند رهبري دين و دنياي مردم، حق ديگران نيست.
به اين مفهوم امامت در قالب دعا:
رسول خدا (ص) فرمود: (مَثَل اهل بيتي مثل سفينه نوح ركبهانجي و من تخلّف عنها غرق) مثل اهلي بيت بين مثل كشتي نوح است هر كس بر كشتي نجات ايشان سوار شود نجات خواهد يافت و هر كس تخلف كند و در مقابل آنها بايستد غرق خواهد شد. طريق مثلي كه در كلام سيد الساجدين (ع) آمده جز راه اهل بيت پيامبر (ص) نخواهد بود. زيرا كه به خاطر رابطهي اين بزرگواران با عالم غيب و دارا بودن شرايط عصمت ميتوانند ما را به طريق مثلي راهنمايي كنند.
امام معصوم و جانشين پيغمبر (ص) هر كسي نميتواند باشد. در احراز مقام امامت استعداد ذاتي و صفا و نورانيت باطني و خدادادي لازم است. امامت يك عهد و پيمان خدايي است كه به جعل و انتخاب و نصب و از طرف خدا اثبات ميشود يعني رفراندوم و آراء مردم در آن دخالت ندارد.
امامان ركن اسلام و پناهگاه مردم هستند. امامان راسخ در علم و اهل ذكر ميباشند هر كس با آنها تمسك كند و در كشتي نجات ايشان سوار شود و از هلاك شدن نجات مييابد.
نقش امامان در تربيت معنوي انسانها همان نقش پيامبران الهي است همانطور كه پيامبر اسلام اعمال و رفتارش قانون مجسّم و خلقتش عظيم و كلماتش هدايتگر جامعه بود امامان نيز چنين بودند.
امام علي بن موسيالرضا (ع) فرمودند: الامام مطهر من الذنوب مبرء من العيوب مخلوص بالعلم موسوم بالحلم نظامالدين و عزا المسلمين و غيظ المنافقين: امام پاكيزه و مظلوم از گناهان، از عيوب مبري است، پايگاه علم، معروف به جلم و نظمدهندهي به دين، عزت مسلمانان و باعث غيظ و بغض منافقين است.
ج) توجه دادن به اهل بيت (ع)
«... آنها را از پليدي و رجس بخواست خود تطهير فرمودي و آنها را واسطهاي بين خود و خلق قرار داده و از آنها راهي به سوي بهشت خود برگزيدهاي...»
و نمونهي اين عبارات در صحيفه سجاديه زياد است. و همهي آنها خط سياسي امام را در توجه دادن به اهل بيت (ع) نشان ميدهد. و اين درست در عصر و زماني است كه حتي بلند ادا كردن درود بر پيامبر (ص) جرم است. او اصرار داشت كه اهل بيت (ع) زنده بماند زيرا بنياميه در پي خاموش كردن نور آنها و قمع و قلع پيروان آنها بودند. او حتي فرموده بود خداوند درود بر خاندان پيامبر (ص) را واجب فرموده است. هر كه بر پيامبر (ص) درود فرستاده و بر ما درود نفرستد خداي را ملاقات كرده است در حالي كه درود او ابتر است و امر او را ترك كرده است. «انَّ الله فَرَضَ علي العالمِ الصواةَ علي رسولالله وَ فرّرِنا بِه- فَمَن صَلّي علي رِسولِالله (ص) و لَمْ يُصَلِّ علينا لَقِي الله تَعالي وَ قَد بَتَر اصَّلواة عليه وَ تَرَكَ اَوامِرهِ».
د) افشاگري امام عليه غاصبان خلافت
«خداوندا! اين مقام (مقام خلافت و رهبري سياسي امت) از آنِ جانشينان و برگزيدگان توست و در خور شخصيتهاي اميني است كه در جايگاه عالي ويژهي خود قرار دارند، ولي اين مقام را از ايشان ربودند،... تا آنجا كه برگزيدگان و جانشينان تو به وسيلهي غاصبان مقام امامت، مغلوب و مقهور شدند. حكم تو تغيير داده شد و كتاب تو پشت سر قرار گرفت و واجبات تو از شيوهي اصليش منحرف شد و روشهاي پيامبر (ص) ترك گرديد.»
هـ) ترويج امام (ع) از آرمان حاكميت ائمه (ع)
«بارالها! در فرارسيدن فرج و گشايش دشواريها و نيز پيروزي و سر فرود آوردن مردم براي ائمه (ع) و قرار گرفتن امكانات در اختيار ايشان، تعجيل نما!»
امام سجاد (ع) در روزگار استبداد اموي و حرمان شيعه، به شيعيان خود با اين پيامها ميآموزد كه روح انتظار و اميد و آرمانخواهي را در خود زنده نگاه دارند و از درگاه خداوند اميد فرارسيدن حاكميت حق و حكومت الهي را داشته باشند.
2) حمايت از مظلوم و مقابله با ظالم
«اللّهم انّي اعْتَذرُ اليك مِن مظلومٍ بحضرتي فَلم اَنُصْرهُ، ... و مِن حقٍّ ذي حقٍ لَزِسًني لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ اُوَفِّرْهُ.»
«خداوندا! من از اينكه مظلومي در برابر چشمان من مورد ستم قرار گرفته باشد و او را ياري نكرده باشم، از درگاه تو پوزش ميخواهم... و از هر حقي كه از ناحيهي مؤمني بر عهدهي من بوده است و من آن را به جاي نياوردهام، عذر ميجويم.»
امام (ع) در نيايشي ديگر به خداوند چنين عرضه ميدارد:
«وَ ذُبَّني عنِ التماسِ ما عند الفاسقين، و لاتجعلني للظالمين ظهيراً، و لا لهم علي محو كتابِكَ يداً و لانصيراً.»
«خداوندا! مرا از روي آوردن به فاسقان و اظهار نياز نزد آنان، دور گردان و مرا ياور و پشتيبان ظالمان قرار مده و وسيلهي عملي ساختن اهداف خائنانهي ستمكاران در محو قرآن، مگردان.»
گاهي دعا ميكند كه خداي مشركان را با مشركان مشغول دارد: اللهم اشغل المشركين بالمشركينَ عَنْ تناوُلِ اطرافِ المُسلمينَ... خدايا مشركان را با مشركان مشغول دار تا دستشان از مسلمانان كوتاه باشد و در اين راه گاهي به مناجات ميپردازد و از نصرت خدا كمك ميطلبد يا مَن قَرُبَتْ نُصْرَتُه مِن المظلومين وَ يا مَن بَعُدَ عَوْنُه عَن الظّالمينَ.
و هم در دعايش فرمايد خداوندا به من توفيق ده تا باطل را ناچيز شمارم و آن را خوار سازم- حق را ياري كرده و آن را بزرگ دارم وَ انتقاضِ الباطلِ وَ اِذلالِهِ و نُصْرَةِ الحقِّ وَ اعِزارِه و هم دعا ميكند خداي آنان را از پشتيبان محروم كند، از تعدادشان بكاهد، دلهايشان را از بيم و ترديد پر كند. ... طوري كه ديگر جرأت نكنند به مرزهاي ما حمله كنند.
الف) تبري از ستمكاران
1- لعنت فرستادن بر آنها: ايشان در دعاي 48 سخن از اين دارند كه خداوندا مقام خلافت مقامي است كه در خور اصنياي توست ولي در اثر خيانت ديگران آنها مغلوب و مقهور قرار گرفتند و حقشان بر باد رفت.
- حتي عاد صَفوَتَك و خَلفائُكَ مغلوبينَ، مُبتَزِّينَ- و آنگاه فرمايد: خداوندا، دشمنان آنها را از اولين و آخرين مورد لعنت قرار ده و هم همهي كساني را كه به افعال آنها را ضينه و پيروان و تابعان آنها را: اللهم الْعَنُ اَعْداهُمٌ مِن الاوَّلينَ و الآخرينَ وَ مَن رَضِيَ بِفَعالِهِمْ و اشياعهِم و اَتباعِهم.
2- نفرين بر ظالم: امام (ع) در قالب دعا گاهي از خداي ميخواهد ستمكار را اخذ كند و تير ستمش را كند سازد و براي او سرگرمي و اشتغالي فراهم كند كه دستش دراز نگردد و در وصول به هدف ناپسند خود ناموفق بار آيد. اللّهم فصَلِّ علي محمدٍّ وَ آلهِ و خُذْ ظالِمي وعَدُّوي عَنْ ظُلمي بِقُوَّتِك و اظُل حَدَّهُ عنّي بِقُدْرَتِكَ واجْل لَهُ شُغلاً فيما يليهِ وَ عجزاً عَمّا يُناويهِ و در دعايي ديگر ميفرمايد: خداوندا روانشان را از امنيت و بدنشان را از قوت و جانشان را از توان حيلهگري دور دار و... فرشتگاني از لشكريانت را عليه آنان بفرست و... اللهم اخْل قُلوبَهم مِن الاَمنَـةَ وَابْدالَهُم مِنَ القُوَّةِ وَ اَذْهِلْ قُلوبَهُم عن الاحتيالِ وَ اوْهِنْ اركانَهُم عن مُنازَلَـةِ الرِّجالِ- وَ جَنِّبهُمُ، عَن مُقارَعَـة الإبْطالِ...
3- دعا براي خود در برابر شر آنها: گاهي امام به ما ميآموزد كه خود را در پناه خدا قرار دهيد و از او بخواهيد كه به شما امنيت دهد و شر ستمكاران را از شما دور دارد، جبروت ستمكار را در هم شكند و ما را از شر هر فتنه و بدگويي و حد و دشمني و كيد خود و لشكريانشان دور دارد.
اللهم صل علي محمدٍ و آل محمّد، وادْحِز عني شره، ورد كيده... و تقْمَعَ رأْسَهُ و تذل عزه، و تكسر جبروته، و تدل رقبته، وتف سخ كبره و تؤمنين من جميع ضره، و سره و اغفره و همزه...
ب) دعاي چهل و نهم صحيفهي سجاديه: دعا جهت دفع كيد و مكر دشمنان
شمشير عداوت دشمنان امام سجاد، همواره امام سجاد را مورد هدف قرار ميداد. امام سجاد بايد تدبير و سياستي براي دفع مكايد دشمنان به كار ميبست. امام سجاد (ع) با تمام وجود از خدا ياري ميطلبيد تا به او در اين راه ياري كند و اين يعني همراهي دين و سياست.
و در دعايش ذكر ميكند كه:
فنظرت يا الهي إلي ضعفي عن احتمال فوارج و عجزي عن الإنتصارِ ممن قصدني بمحاريته وحدتي في كثير عدد و من ناواني و أرصد با البلاء بني كم أعمل فيه فكري فابتدا تني بنصرك
و تو نظر به ضعف و ناتواني من از تحمل بار گران ستمهاي دشمن كردي و از مدد جستن بر آنكه با من به جنگ و خصومت برخاسته عاجز يافتي و تنها در مقابل بسياري از آنچه او در كار هلاكت من ميانديشيد و در كمين من بود مشاهده كردي و ديدي كه فكر و تدبير من به جايي نميرسد پس تو به قوت و قدرت ازلي مرا ياري كردي.
قسمتي از دعا به شرح زير است:
ثم فللت لي حديه و صيرته من بعد جمع عديد وحده و أعليت كعبي عليه و جعلت ما سدده مردوداً عليه فرددته لم يشف غيطه و لم يسكن غليله قدعض علي شواه و أدبر مولياً قد اخلفت سراياه و كم من باغ بغاني بمكائده و نصب لي شرك مصآئده و كل بي تفقد رعايته و اضبا اِضبآء السبع لطريدته إنتظاراً لانتهاز الفرصـةِ لفريسته و هو يظهر لي بشاشت الحلق و ينظرني علي شده الحئق فلما رأيت يا إلهي تباركت و تعاليت دغل سريرته و قبح ما انْطوي عليه اَركسته لأم رأسه في زبيتهٍ و رددبـة في مهوي حفرته فانقمع بعد استطاكته ذليلاً في ربق حباكته التي كان يقدر أن يراني فيها و قد كاد أن يحل بي لولا رحمتك ما حل بساحته و كم من حاسدٍ قد شرق بي بغضته و شجي مني بفيطه و سلقني بحد لسانه و وحرني بقرف عيوبه و جعل عرضي غرضا لحراميه و قلدني خلالاً لم تزل فيه و وحرني بكيده و تصدني بجكيدته فناديتك يا إلهي مستفيثاً بك واثقاً بسرعـة إجابتك...
آنگاه تندي تيغ دشمن را بر من كند كرد و با آن همه تهيه و تجهيز آن دشمن را با عده سپاه لشگري تنها گزاردي و مرا به شرف و بزرگواري بر او قدرت و برتري دادي و آنچه از مكر و حيلتش كار بر من محكم كرد همه را بر عليه او، به او برگردانيدي و شعله كينه او خاموش نشد و آتش غضبش فرو ننشست و كينهي درونيش آرامش نيافت و از شدت كينه بر من لب به دندان ميگزيد و سپاهش غنيمت جنگي نيافت واي خدا چه بسيار ستمگر كه در پي آزار من مكرها انديشيد و دامها براي شكارم گسترد و از پي جستجويم موكل و ديدهبانانش را برانگيخت و مانند سبح و درندهاي كه براي شكار خود كمين كرده در كمينگاه من به انتظار فرصت بود و براي فريب من متملقانه رخسارهي بشاش نشان ميداد و از دل به چشم كينه به من مينگريست. اي خداي بزرگوار متعالي چون خيانت و خبث سريرتش را ديدي و قبح و زشتي نيت شومش را، تو هم از مغز سر سرنگون به چاه هلاكش كردي و او را به گودال عميق درافكندي و پس از همه سركشي و سربلندي در طنابهاي مكر و تزويري كه در آن روز قدرتش انتظار داشت اسير ببيند، خود، اسير و دستگير شد كه اگر رحمتت شامل حال من نميشد آن رنج و بلا كه به او رسيد بر سر من وارد ميشد و باز چه بسيار حسود و بدخواه كه از شدت غصه و كينه قلبي حسدش را بر من كاملاً آشكار كرد و غيظ و غضبش بر من به هيجان ميآمد و زبانش مانند تير زهرآلود مرا آماج بدگويي و زخم زبان ميكرد و به گوشهي چشم خشمگين به من مينگريست و عرض و آبرويم را هدف تهمتهايش قرار ميدهد و خلل و عيوبي كه هميشه در خود او بود به گردن من ميانداخت و از كيد و كينه به من طعن ميزد و به مكر و حيله قصد هلاكم داشت و من اي خدا هميشه تو را به دادخواهي و ياري خواندم و به سوي تو پناه جستم و به سرعت اجابت و ياري تو اطمينان كامل داشتم...
4- دعا به آل محمّد (ص) كه در واقع خلفاي راستين پيامبر (ص) و مناديان بر حق به سوي نجاتند. ايشان دعا ميكنند كه خداوندا بر عدهشان بيفزا، و سلاحشان را تند و تيز نفرما، حوزه آنها را مصون بدار و... اللهم صلي علي محمّدٍ و آل محمّدٍ (ص) و كثر عدتهم و أستخذ سلجتهم و احرس حوزتهم و... ايشان همچنان دعاهايي در مورد مرزداران، سپاهيان اسلام و صحت و عافيت آنها دارند كه فرازهايي از آن خواهد آمد.
3) اهتمام امام به حفظ كيان سرزمينهاي اسلامي
دعاي امام (ع) برا مرزداران، در حقيقت اعلاميهاي است براي بسيج مسلمانان به سوي مرزها براي مقابله با دشمنان خارجي اسلام و پاسداري از دستاوردهاي سياسي- نظامي مسلمانان. اين بسيج در شرايطي صورت ميگيرد كه امام (ع)، كمترين اعتماد و دلبستگي به دستگاه سياسي و دولتمردان عصرش ندارد، بلكه در ستيز كامل با آنان است.
بنابراين، حفظ عقيدهي اسلامي و حدود آن از التزام به فروع دين و واجبات و محرمات آن- در صورتي كه امر ميان اين دو دور بزند- مهمتر است.
تشويق مسلمانان از سوي امام (ع) براي روي آوردن به جهاد و پاسداري از مرزها، هر چند در ظاهر به تحكيم پايههاي سياسي دولتمردان عصر كمك ميكند، امّا امام با بينش سياسي ژرف خود و دلبستگي عميقي كه با اسلام دارد، دريافته است كه در آن شرايط، حفظ كيان اسلام در اولويت نخست قرار دارد و با تداوم كيان جامعهي اسلامي است كه ميتوان به تعيين نوع حكومت و اصلاح حاكمان پرداخت.
سخنان امام در اين زمينه سراسر روح و رهنمود و تهيج است.
حماسهاي كه در قامت نيايش، محراب را با قيام كفرستيزان و سجده و ركوع مناجاتيان پيوند داده است.
نگهبانان مرزها- هويتشان هر چه باشد- بيش از آنكه از ياران حكومت به شمار آيند، پاسداران سرزمين مقدس اسلامي و شرافت اسلام هستند، زيرا ايرانيان از مرزها دفاع و از خطوط مقدم رويارويي با دشمن نگهباني ميكنند و اين امري است كه بر هر مسلماني واجب است و هر مسلماني بايد بكوشد به هر شكل ممكن از كساني كه مدافع مرزها هستند، پشتيباني كند.
زمامداران هر چند در داخل كشور، در وضعيت بد و فاسدي به سر ببرند، ناگزير (دير يا زود) از بين خواهند رفت و نيز هر چند در كشتار و ستمگري و جنايت و ويرانگري بكوشند، هرگز نميتوانند تمامي آثار و نشانههاي اين دين را كه مسلمانان پاسداري از آنها را جزء وظايف خود ميدانند، از بين ببرند.
امام سجاد (ع) هر چند با رژيم اموي مخالف است و ميكوشيد آنها را رسوا كند و عملكردش را نادرست معرفي نمايد و بدي مديريت او را برملا سازد و بر پا دارندگان اين رژيم را كساني بداند كه پا را از دايرهي حق و عدالت بيرون نهادهاند و هنوز به قتلگاه شهيدان كربلا با چشمان اشكبار مينگرد، ليكن همن طور با صدايي كه گريه آن را قطع ميكند و با آهنگي نيرومند كه هر عذر و بهانهاي را از ميان برميدارد، براي مرزبانان دعا ميكند.
«الها بر محمّد (ص) و آل (ع) او درود فرست و تعداد مرزبانان را زياد و اسلحه ايشان را تند و تيز، از حوزه مأموريتشان محافظت فرما و حومه كارشان را محكم و جمعشان را نسبت به يكديگر مهربان گردان.
خدايا بر محمّد (ص) و آل او (ع) درود فرست و در مسائل مربوط به جنگ و مرزباني آنچه را كه نميدانند بدانها شناسان و به آنچه آگاه نيستند آگاهشان ساز و به آنچه بصيرت ندارند بينش و بصيرتشان ده.
بارالها بر محمّد (ص) و آل او (ع) درود فرست، و در آن هنگام كه با دشمن روبرو ميشوند توجه به دنياي نيرنگ باز و گولزننده را از آنها دور كن و از دلهايشان فكر به ثروت فتنهانگيز را محو فرما و بهشت را در مقابل چشمانشان قرار ده...
هر گاه با دشمن تو و دشمن خودش روبرو شد دشمن را در برابرش كم جلوه بده و مقامشان را در دلش كوچك ساز، رزمندهات را بر آنها پيروز كن و آنها را بر رزمندهات پيروز مفرما و اگر خواهي زندگياش را به نيكبختي پايان دهي و به خلعت شمادتش بنوازي چنان كن كه شهادت او پس از آن باشد كه دشمنت را هلاك ساخته، يا به بند اسارت آورده باشد و اطراف بلاد اسلاميان از تجاوز خصم ايمن گرديده باشد و دشمنان تو پشت كرده رو به هزيمت نهاده باشند.
بارالها هر مسلماني كه در پشت جبهه جانشين رزمندگان ميشود و كارِ خانهي رزمندگان را انجام ميدهد و از خانوادههاي آنها نگهداري ميكند و يا كمك مالي مينمايد و يا وسايل جنگي رزمندگان را آماده ميسازد و آنها را به جهاد در راه خدا وادار مينمايد و يا حداقل به دعاگويي آنها مشغول ميشود و در پشت سر رزمنده آبرويش را حفظ ميكند و به همان اندازه كه به رزمندگان مزد و پاداش ميدهي به وي نيز پاداش ده و عوض كارش را در همين دنيا عطا فرما تا نتيجه كار خود را نسبت به آنچه انجام داده و شادي كاري كه بجا آورده ببيند تا آن زمان كه عمرش به پايان رسد و به آنچه در آخرت از فضل و كرمت برايش در نظر گرفتهاي نايل گردد...
الف) دعاي بيست و هفت: دعا براي مرزداران اسلام
بحث خود را به چند فراز از اين دعا محدود ميكنيم:
اللهم... حصِّن ثغور المسلمين بعزتك و أيدحماتها بِقُوَّتِك
پروردگارا ثغور و سرحدات مسلمين را به عزت و جلال خود محفوظ بدار و سپاهيان اسلام را كه به حمايت و نگهباني مرزهاي كشورهاي اسلام همت گماشتهاند به قوت كامل خود آنها را ياري فرما.
امام سجاد حمايت و نگهباني مرزهاي كشور را كه به واسطهي سپاهيان اسلام صورت ميگيرد از خدا خواستار است حفظ مرزهاي كشور اسلام، حكم حفظ حريم يك انسان را دارد. انسان هرگز تحمل آن را ندارد كه بفهمد مورد تجاوز قرار گرفته بلكه با تمام وجود از شرف و عزت و شخصيت خود دفاع ميكند. مسلمين و حكومت مسلمين نيز بايد از چنان درك و فهم و شعور بالايي نسبت به اسلام برخوردار باشد كه تجاوز به كشور اسلامي را تجاوز به حيثيت خود دانند. البته بايد روز به روز وحدت مردم يك كشور با هم و همچنين وحدت كشورهاي اسلامي بيشتر شود تا قدرت مسلمانان بيشتر شود. همانطور كه امام سجاد ميفرمايند:
- ألِّف جَمعَهم. دلهاي آنها را با هم جمع و همآهنگ ساز.
- امام سجاد تدبير امور سپاهيان اسلام را از خداوند ميخواهد. زيرا تدبير كامل از سوي خداست و در تدابير آدمي نقص وجود دارد.
دبِّر أمَرهُم. خود مدبر امرشان باش.
- امام سجاد در تمام دعا، براي سپاهيان اسلام نصرت و فتح و عزت و قوت و صبر و تدبير دقيق از خداوند مسئلت ميكند.
و واتِر بَيْنَ مِيَرِهِم وَ تَوَحَّدْ بِكِفايَـةِ واعْضُدْهُم بالنَّصِر و أعِنْهُمْ بالصَّبر و الطُفْ لَهُمْ في الحَكْر
قوت و آذوقه آنها را پي در پي بيرنج انتظار عطا فرما و تو خود به تنهايي مؤنه آنها تكفّل كن و به نصرت و فتح و پيروزي ياريشان فرما و به صبر و شكيبايي آنها را نيرو بخش و فكر و تدبير دقيق به آنان عطا فرما.
- امام سجاد براي اينكه هيچكس از جنگ روي نتابد از خداوند ميخواهد فكر دنياي مادي را از اذهان مرزداران بيرون برد و وعدههاي اخروي خود را در نظر آنها مجسم كند.
أنسهم عند لقائهم العدو ذكر دنياهم الخداعـة الغرور وامْحُ عن قلوبهم خطرات الحال الفتون واجعل الجنـة نصب أعينهم و لوح منها لأبصارهم ما أعدوت فيها من مساكن الخلد و منازل الكرامـة و الحور الحسان و الأنهار الحطردة بانواع الأشربـة و الأشجار المتبدليـة بصفوف الثمر حتي لايهم أحد بالإدبار و لايحدث مرنه بفرار.
هنگام جنگ با دشمن فكر دنيا مغرور كننده فريبنده را از خاطرشان ببر و خيالات مال فتنهانگيز دنيا را از روح دلهايشان به كلي محو ساز و بهشت رضوان را نصبالعينشان قرار ده و آنچه را وعده كردي از قصرهاي بهشت خلد و منزلهاي عالي ابديت و حوران زيبا و جويبارهاي پر از انواع مشروبات و درختان پربار به ميوههاي گوناگون آنها را در ديدگانشان آشكار گردان تا هيچكس روي از جنگ نتابد و هرگز خيال فرار از دشمن در دل نياورد.
- از طرف ديگر امام سجاد (ع) براي دشمنان ضعف و سرگرداني و گمراهي و ترس و شكست و پراكندگي از خدا ميخواهد.
و فرق بينهم و بين أسلحتهم واخلع و ثائق أخئدتهم و باعد بينهم و بين أزودتهم و حيرتهم في سبلهم و ضلِّلهم عن و وجهِهِم و...
ميان دشمنان و اسلحه جنگشان جدايي انداز و محل وثوق و نقطه اتكاي آنها را نابود ساز و ميان آنها را با محل آذوقهشان دور گردان و از راه پيشرفت آنها را حيران و سرگردان ساز و هر جا رو كنند گمراهشان گردان و...
- امام سجاد براي دشمنان از خداوند طلب قطع روزي ميطلبد و حتي از خداوند قطع نسل دشمنان را ميخواهد يعني امام سجاد نهتنها براي يك حكومت اسلامي به معناي واقعي نيرومندي سپاه اسلام را طلب ميكند و ميخواهد جناج اسلامي را از هر جهت قدرتمند كند بلكه نابودي و شكست دشمنان را نيز در تمام عرصهها از خداوند طلب ميكند يعني مثبتها بايد بمانند امّا منفيها هم بايد از بين روند همانطور كه در اسلام نه فقط امر به معروف لازم داشته شده بلكه نهي از منكر نيز در كنار آن و همگام با آن لازم است و اينكه فردي يا جامعهاي بتواند در كنار ايجاد خصوصيات برتر، خصوصيات پست را از خود دور كند نهايت قدرت آن فرد و جامعه را ميرساند مردم عادي كه هرگز به فكر پيشرفت و ترقي نيستند حتي شايد هر روز نقاط منفي را در خود بيشتر كنند افرادي هستند كه يا فقط به نقاط مثبت توجه ميكنند و يا فقط به نقاط منفي و اصلاً اين دو را با هم و ؟ حفظ نميكنند (يعني ايجاد نقاط مثبت و مبارزه با نقاط منفي) بعضيها هم كه اصلاً هيچ چيز برايشان مهم نيست. اينكه چگونه زندگي كنند برايشان مهم نيست فقط ميخواهند لذت نفساني در كارشان باشد.
اللهم عقم أرحام نسائهم و يبس أصلب رجالهم واقطع نسل دوابهم و انعامهم لاَئاذن لسحائهم في قطر و لا لأرضهم في نباتٍ
خدايا تو رَحِم زنانشان و پشت مردانشان را عقيم و محروم از فرزندان ساز و داب و انعامشان مقطوعالنسل گردان و به آسمانشان إذن يك قطره بارش مده و به زمينشان اجازهي روييدن گسياهي نفرما.
ب) از مهمترين عوامل پيروزي: شكست روحيه دشمن است
با دشمنان دين در ميان خانهشان جنگيد و در وسط قرارگاهشان به آنان هجوم كرد.
امام (ع) در اين دو جمله به نكته مهمي اشاره ميفرمايند كه در پيروزي بر دشمن نقش مهمي دارد و آن شكست روحيه دشمن است، در جنگهاي امروز ميبينيم كه يكي از عوامل پيروزي، بالا بردن روحيه مبارزان و جنگكنندگان است، افراد مبارز به هر مقدار از روحيهي بالا برخوردار باشند شانس بيشتري از پيروزي دارند. افراد سپاهي اگر از روحيهاي برخوردار باشند كه دشمن را در خانهي خود و در ميان استحكامات خود صدد حمله و هجوم قرار دهند بيشبهه اثر مهمي در شكست روحيهي دشمن خواهند داشت از اينجاست كه اميرالمؤمنين، آن يگانه قهرمان ميدانهاي جنگ و استاد در فنون جنگي وقتي اهل كوفه را توبيخ و سرزنش ميكند كه در جنگ با معاويه مسامحه كردند ميفرمايد: من به شما گفتم كه اعزوهم بتل أن يغزوكم فوا... ما غزي قوم في عقردارهم ألا ذلّوا:
پيش از آنكه آنان بر شما بتازند شما بر آنان بتازيد به خدا سوگند كه هيچ قومي در ميان خانه خود مورد تاخت و تاز قرار نگرفتند مگر اينكه ذليل شوند. رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز در جنگهاي خود از اين نكتهي رواني استفاده ميفرمود و چه بسيار جنگهايي كه لشگر اسلام بر سر دشمن در مراكز خود تاختند و پيروز شدند و تاريخنويسان اسلامي همه آنها را ثبت و ضبط كردند.
4) ترغيب و تشويق به جهاد
«خداوندا! هر رزمندهي مسلماني كه به ستيزه با مشركان و مهاجمان به قلمرو اسلام، همت گمارد و يا هر جهادگري كه در راستاي پيروي از دين به جهاد برخيزد تا اينكه دين تو برتري يابد و حزب تو تقويت شود و دستاوردها و منافع اسلام و امت اسلامي كاملتر شود، خداوندا! مشكلات را از پيش پايش بردار و راهش را هموار ساز و كارهايش را سامانبخش و پيروزي را برايش تضمين كرده، ياراني شايسته براي او تدارك كن....»
منبع : خبرگزاری فارس
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}