نقش نخبگان در پذیرش قطعنامه 598




بخش اول بحث تئوریك:

برای بررسی این موضوع با نگاه جامعه شناسی سیاسی فرهنگی، باید به زمینه ای كه در آن این واقعه رخ داده است، توجه كرد و بر اساس مبانی و ویژگی های فرهنگی محیط پیرامونی آن تحلیل مناسبی را ارائه داد. البته مبنا قرار دادن جامعه شناسی «فرهنگی» كه در آن برای فرهنگها و بومهای مختلف استقلال نسبی در توصیف قائل است، از سر ناچاری عدم تطابق فضای عمومی جامعه علمی با اصول علمی نویسنده است. برای بررسی این واقعه سیاسی باید مفاهیم را با توجه به اندیشه حكومت اسلامی «ولایت فقیه» و تاریخ خوانی مبتنی با این اندیشه باز تعریف كنیم. نخبه سیاسی كیست؟ جایگاه او در حكومت كجاست؟وظیفه او در حكومت اسلامی چیست؟ رابطه نخبه با ولی زمان و حاكم شرع چیست؟چه رابطه ای با عموم مردم دارد؟ و...
در ابتدا باید گفت منظور ازنخبه سیاسی كسی است كه در مجال سیاسی خویش دارای مسئولیت است. نخبگان سیاسی عموم سیاست ورزان در حاكمیت و مسئولین سیاسی واقتصادی می باشند. در تبیین مفهوم نخبه باید به این نكته اشاره كرد كه در اندیشه اسلامی با توجه به آنكه حق و تكلیف كاملاً با یكدیگر ممزوج و آمیخته است، نخبه كسی است كه توان و استعدادش او را مكلف می سازد كه نقش و جایگاهی بالاتر از عموم مردم در راستای رسیدن به اهداف حكومت اسلامی ایفا نماید. چرا كه این عمل سعادت دنیوی و اخروی را برای او رقم خواهد زد. در جامعه‌شناسی سیاسی اسلامی بر خلاف جامعه شناسی سیاسی شایع كه در آن تأمین منافع شخصی یا گروهی تعیین كننده كنش سیاسی بازیگران است، انجام وظیفه و ادای تكلیف چرایی و چگونگی كنش سیاسی را معین می‌نماید. نكته ای كه لازم به ذكر است ساز و كار تشخیص تكلیف و وظیفه می باشد.
بر اساس عقاید اسلامی، شخص مكلّف با تناسبی كه بین معیارهای عقیدتی و اندیشه ای و توانایی های شخصی و شرایط بیرونی برقرار می كند، دست به شناخت و انجام تكلیف می زند. یكی از مهمترین این معیارها «اهداف و مقاصد حكومت اسلامی» است. همچنین یكی دیگر از مهمترین این مقاصد اقامه عدالت و تحقق آزادی واقعی در جامعه جهانی است. البته نباید این نكته بسیار مهم را از نظر دور داشت كه مفسر معیارها واهداف ولی زمان است. در دوره ای كه معصوم علیه السلام حضور دارد، امام معصوم این وظیفه را بر عهده دارد و در دوره ای كه امام غایب از انظار است ولی فقیه این وظیفه را برعهده دارد.
"ولی"، اجتماع اولویتها و مقاصد را متناسب با شرایط مكانی و زمانی به صورت كلی مطرح می كند. رهبر اجتماع تلاش می كند كه با مدیریت نیروها و توانایی های اجتماع به بیشترین مقاصد خویش برسد. هر كدام از این عبارات احتیاج به توضیح پیشینی دارد كه به علت مجال كم این مقاله از ذكر آنها صرف نظر می شود. یكی دیگر از مؤلفه های جامعه شناسی اسلامی جایگاه مردم در حكومت اسلامی است. مردم بر دوش گیرندگان تكلف و زحمت و بار حكومت هستند. آنها هستند كه باید شرایط را برای ولی آماده كنند و حتی بالاتر از این باید برای جلوس ولی و امام مسلمین بر مسند حكومت از هیچ ابرام و اصراری فرو گذاری نكنند. زیرا او در جایگاهی از عقل و علم قرار دارد كه هیچ كس را بدان راهی نیست.
البته این جایگاه مخصوص امام معصوم است و ولی فقیه در جایگاه مادون امام معصوم با ساز و كاری ویژه با امام غایب علیه السلام ارتباط برقرار می كند. نخبه سیاسی در اندیشه سیاسی اسلام باید با بهره گیری از عقل متصل به وحی در راستای این اهداف و آرمانهایی كه ذكر اوصاف و ویژگی هایش در بالا مختصراً آمد، از هیچ تلاشی فروگذار نكند. حد و میزان این تلاش جان، مال، آبرو و همه هستی اوست. یكی دیگر از زوایای پنهان و كمتر مطرح شده اندیشه اسلامی در مباحث سیاسی، «سنن الهی» است كه به صورت تكوینی در طبیعت انسانی، حیوانی، گیاهی و به تعبیر بهتر در كل هستی حضور دارند. سنتهای الهی به عنوان قوانین و ساختارهایی از پیش تعیین شده در جهان وجود دارند. البته این قوانین توسط قرآن و معصومین بیان شده اند. البته این ساختارها آنچنان نیستند كه اختیار آدمی را نفی كنند.
انتخاب بین این سنن بر عهده آدمی است. به عنوان مثال می توان به سنتهای ذیل اشار ه كرد:
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» رعد/11
«ان یكن منكم عشرون صابرون یغلبوا مائتین» انفال/65
«فان یكن منكم مئه صابره یغلبوا مئتین و ان یكن منكم الف یغلبوا الفین باذن الله» انفال/66
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه:«الناس علی دین ملوكهم» «لا تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه»
جاری شدن این سنتها همان گونه كه اشاره شد، بسته به عمل انسانها دارد. یكی از سنتهایی كه در این تحقیق جایگاه ویژه ای دارد، سنتی است كه در كلام امیر المومنین در آستانه پذیرش خلافت ایراد شده است:
«لولا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر وما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی كظه الظالم ولا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها...» (خطبه3/نهج البلاغه ترجمه دكتر شیروانی)
در این فرمایش حضرت امیر سلام الله علیه می فرمایند الآن كه حضوری از حاضران و قیامی از سوی یاری رسانان، حجت را تمام كرده است، من آن میثاق الهی را به صحنه اجرا می آورم. این جمله حضرت بر این معنا دلالت دارد كه برای انجام مأموریت الهی، این مردمان هستند كه باید هر چه بیشتر فضا را برای او آماده كنند. این ناصران و حاضران هستند كه تجمع و اصرار ظاهریشان، حضرت را به آمدن در صحنه مكلف می كند و طبعاً در جلو بردن مقاصد و برنامه های حكومت نیز یاری و همكاری این نخبگان لازم است. در تابلوی دست نایافتنی سیره حضرت امیر المومنین سلام الله علیه می بینیم كه هدف اصلی معین می شود و برای دستیابی به این هدف، برنامه های اجرایی معین می شود. كارها بین امرا و والیان تقسیم بندی می شود. عثمان بن حنیف برای بصره، سلمان برای مدائن و... و این نخبگان اجرایی و اجتماعی هستند كه باید با حضور با معرفت و غیرتمندانه خود، كار حكومت اسلامی را تنظیم و تنسیق نمایند. در این اندیشه، شكست و پیروزی معنای خاصی دارند. در جامعه شناسی اسلامی، نیل به انجام تكلیف مخلصانه بالاترین و بهترین پیروزی است كه یك نفر می تواند بدان دست یابد. لذا شكست و كامیابی ظاهری ملاك نیست. مهم این است كه مسلمانان به رهبری امام خود به مصلحت اسلام عمل كنند كه مصلحت خود آنها نیز در این خواهد بود، چه در دنیا و چه در عقبی.

بخش دوم بحث تاریخی :

نگاه ولی زمان امام خمینی(ره) به جنگ این بود كه: انقلاب اسلامی در یك هجمه سراسری علیه اندیشه غیرالهی غربی تمام حكومتهای مبتنی بر لیبرالیسم و سوسیالیسم و صهیونیزم را به چالش كشیده است لذا جنگی كه علیه ایران اسلامی آغاز شد، حمله عراق به ایران نبود، حمله نظام جهانی علیه انقلاب اسلامی بود. در همه آنات و جهات، از علمی و تكنولوژیكی تا سیاسی و اقتصادی و از همه بالاتر نظامی كه به عاملیت صدام و ارتش صدام صورت گرفت، دفاع و جنگیدن در این صحنه جهادی مقدس و دینی بود. جنبه دفاعی بودن این جنگ ما را نباید از این نكته غافل كند كه این جنگ، جنگ اسلام و كفر، جنگ بر سر یك تكه زمین یا مالكیت رودخانه نبود. دشمنی با جمهوری اسلامی كه در این جنگ نهادینه شده بود، هیچگاه تمامی نخواهد یافت مگر اینكه موجودیت این انقلاب از صحنه تاریخ با ذلت و خواری حذف شود، تا دیگر هیچ مظلومی در اندیشه قیام علیه این نظام ظالمانه بر نیاید. هیچ انسان عاقلی با چنین دشمنی به صلح و مصالحه نخواهد رسید.
كلیت این تلقی از جنگ، تلقی است كه باید در ذهن تك تك نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی می بود. راه حل این چنین جنگی نیز از سوی امام معین شده بود. جنگ باید در صدر مسائل كشور می بود و جنگ تا نابودی صدام و یا رسیدن ایران به حقوق حقه خود مانند متجاوز شناخته شدن عراق و گرفتن غرامت از عراق ادامه می یافت. جایگاه اعتقاد و ایمان به این تلقی، در وهله برای این است كه لازمه یك برنامه ریزی دقیق و صائب، شناخت درست مسئله ضروری است.
مهمتر از این نكته، سنتی است كه در بالا آمد. عموم مردم بر دین مسئولان خویش هستند. طبعاً این عموم مردم هستند كه بار اصلی جنگ را به دوش خواهند كشید لذا داشتن یك اعتقاد راسخ و محكم در این خصوص بسیار حیاتی است. جریان جنگ تحمیلی پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی عراق به مرزهای بین المللی (فقط در خوزستان و نه در استانهای ایلام وكردستان و كرمانشاه)، به شكل دیگری رقم خورد. عراق برای تجدید قوا عقب نشینی تاكتیكی كرد. نیروهای اسلام با ایمان به توانایی و استعداد خود در مقابل هجوم سراسری غرب، یكسری عملیات های موفق تا سالهای 63و 64 رقم زدند. در این سال ها، فشار خارجی به شدت علیه ایران زیاد شد. تحریم های اقتصادی و نظامی به شدت افزایش یافت.
اینجا اولین اشتباه تاكتیكی برخی نخبگان و مسئولین سیاسی كشور رقم خورد. اینان به جای اینكه به نیروی مردمی و الهی خویش تكیه كنند، بدون هماهنگی با رهبر و امام خود به مذاكره مستقیم با آمریكا دست زدند. فاش شدن این مسئله به عنوان مسئله مك فارلین امریكایی را كه تاكنون به صورت غیرمستقیم در جنگ حضور داشت، به حضور مستقیم مجبور كرد. عراق بیش از پیش به حملات خود دامنه داد. بمباران های شیمیایی، بمباران نفتكشها و اسكله های نفتی، موج دوم بمباران شهرها... فشار اقتصادی نیز خود به شدت احتیاج به فداكاری و كار جدی برنامه ریزی داشت ولی می بینیم كه در بودجه نویسی كشور، جنگ هم یكی از مسائل است.
فشار های وارده كه احتیاج به پایمردی دارد نخبگان سیاسی را به این صرافت می اندازد كه «جنگ جنگ تا یك پیروزی برای مذاكره» در صورتی كه در همین زمان شعار امام ومردم «جنگ جنگ تا پیروزی» است. این اختلاف در سطح استراتژی ملی ضربه بسیار شدیدی به پیشبرد جنگ زد. یكی اینكه دیگر مسئولین به دنبال نیت و اندیشه رهبرشان نیستند و مضافاً همانطور كه اشاره شد، مردم نیز دچار یأس و تردید می شوند.
مسئله دیگری كه باید بدان اشاره شود، اختلافات سیاسی علنی در سطح كشور است. در حالی كه مسئله قبلی كمتر به صراحت اشاره می شد. مسئله مهدی هاشمی و اعدام او در جبهه ها خلل ایجاد كرد. از آن بالاتر، جدا شدن مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز است كه اختلاف عظیمی را در رزمندگان در جبهه ها، در فرماندهان و در پشت جبهه ها موجب شد. قس علی هذا، دعواهای جناحی بر سر انتخابات مجلس سوم است.
امام(ره) در پی این جریانات، توزیع برخی نشریات در جبهه را حرام می كنند. جنجال هایی كه جامعه روحانیت در مسئله قانون كار به وجود آورند و شبهاتی كه بر نظریه ولایت فقیه مقبول امام در سطح روزنامه ها راه انداخته بودند و همگی این تشنجات سیاسی مردم را به این صرافت انداخت كه مسئله جنگ، مسئله اصلی نیست. آنچه كه مهم است، منافع شخصی آقایان است. این تغییر رفتار سیاسی در نخبگان است كه در ذائقة فكری آنها اتفاق افتاده است. این تغییر هم به صورت سرخوردگی در رزمندگان و خانواده های آنها نفوذ می كند، هم به صورت یك الگوی رفتاری از مجرای سنت مذكور در بالا در مردمی كه باید این فشارها را تحمل كنند، شیوع می یابد.
اینگونه است كه در سالهای انتهایی جنگ، جبهه ها از نیروهای رزمنده خالی می شود و واردات لوازم آرایشی از واردات بسیاری از مایحتاج ضروری پیشی می گیرد. یكی از عبارات مشهوری كه رزمندگان در این زمان به كار می بردند، این بود كه «در شهرها هیچ خبری از جنگ نیست».
دعب این مقاله آن است كه به اخبار غیرعلنی و سری استناد نكند ولی در برخی از مدارك و مصاحبه هایی كه در مورد پذیرش قطعنامه مطرح شده است، نامه ای است كه برخی سران نظام در باب نیازهای ضروری جنگ به امام(ره) نوشته اند و ادامه جنگ را متوقف بر تأمین این نیازها دانسته اند. جمهوری اسلامی با تلاش هایی كه انجام داده است، تمامی بدهی های خارجی خود را در این دوره پرداخته و بسیاری دیگر از موفقیت هایی كه در عین كمبودها و نداشتن ها بدست آمده اند، از تولید قطعاتی كه واردات آنها ممنوع بوده است تا انجام عملیات های بسیار وسیع در زیر چشم هزاران دوربین، هواپیمای جاسوسی و ماهواره و قس علی هذا. (نقل به مضمون بخشی از سخنرانی مهندس میرحسین موسوی در اسفند 67 در مجلس شورای اسلامی در حین تقدیم لایحه بودجه)

بخش سوم جمع بندی :

برخی از نخبگان سیاسی، تأثیر گذار جمهوری اسلامی ایران به دلیل درك ناقص و متمایز از امام(ره) در مورد ماهیت جنگ در سطح برنامه ریزی و سلوك اجتماعی- سیاسی و در سطح تبعیت فكری و ایمانی مردم به طی طریق مسیر جنگ در مسیر پیروزی ها خلل وارد كرد. از چه طریقی جنگ دچار اختلال شد؟ نخبگانی كه قرار بود با یاری و یاوری مردم، كار جنگ را تا پیروزی به پیش ببرند، با اشتباه در بصیرت و تاكتیك هایی مبتنی بر همین بصیرت غلط، حضور حاضر و قیام ناصرین را تضعیف كردند.
در تحلیل هایی كه بعدها در مورد چرایی پذیرش قطعنامه از سوی امام(ره) مطرح شد، این نكته را به شدت مورد تأكید قرار می دادند كه مردم خسته شده بودند.
حال جای سؤال اینجاست كه چرا مردم خسته شده بودند؟ آیا این عملكرد ضعیف برخی از مسئولین جمهوری اسلامی نبود كه مردم را نسبت به ادامه جنگ دلسرد كرد؟ یكی دیگر از شواهدی كه نشان دهنده عقب ماندگی و اختلاف برخی نخبگان سیاسی از راه و كلام امام(ره) بود، این است كه امام كه قطعنامه و آتش بس با عراق را علی رغم میل باطنی برای مصلحت اسلام پذیرفته است، در صحنه ای دیگر از این نبرد كه به شكل دیگری آغاز شده است، تمام دنیا را با فتوای خود علیه سلمان رشدی به چالشی تازه دعوت می كند.
این حركت هجومی نشان دهنده دعب امام در پیگیری شعار استراتژیك خود «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» است ولی آنهایی كه دیگر از مبارزه و تلاش خسته شده اند، در عرصه اقتصادی به جای تكیه بر نیروهای داخلی، به استقراض خارجی روی می آورند و در سیاست های اعلامی و اعمالی خویش بر كوس ناامیدی وشكست می كوبند.
این اختلاف فاز برخی نخبگان سیاسی با مردم و رهبری در دو عرصه معرفت و بصیرت از یك سو و در عرصه شدت و جدیت عمل از سوی دیگر، بسیاری از مسائل و موانع را بر سر راه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی پدید آورده است. جمهوری اسلامی ایران در یكی دیگر از مقاطع سرنوشت ساز خود با مسئله ای به نام انرژی اتمی وارد یكی دیگر از امتحانات الهی شده است.
بر اساس آنچه در بالا آمد، اگر نخبگان سیاسی با یك وفاق آگاهانه بر آنچه ولی فقیه زمان می گوید، در صدد یك برنامه ریزی صادقانه و مجاهدانه برآیند، بر اساس این نظریه پیروزی ظاهری و باطنی ایران اسلامی در پیروی عالمانه و مؤمنانه از فرامین رهبری جامعه است. آنچه در این مسئله كار ما را پیش خواهد برد، این است كه بدانیم دشمن این انقلاب، انرژی اتمی را بهانه ای از بسیاری بهانه های دیگر می داند كه هر دفعه از قوطی عطاری خود بیرون می آورند. لذا در مقابل چنین دشمنی غیر از ایستادگی هیچ راهی نمی ماند ولی اگر نخبگان سیاسی داخل حاكمیت وخارج از حاكمیت نتوانند زمینه را برای ایستادگی جمهوری اسلامی به رهبری ولی فقیه زمان آماده كنند، رهبری نیز علی رغم همه موضع گیری های سرسختانه مجبور است، یك عقب نشینی تاكتیكی انجام دهد.
ان شاء الله كه چنین چیزی رقم نخورد، كمااینكه در دولت نهم و دهم، دكتر احمدی نژاد به عنوان بازوی اجرایی رهبری همواره كوشیده است، در سطح دولت و ملت، آمادگی برای پیشبرد دیپلماسی پایداری ایجاد نماید.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی