انحرافات جنسي و خود ارضايي در دوران بلوغ

نويسنده:محمد رضا شرفي




علاوه بر روشهاي پيشگيري، در زمينه درمان اين انحرافات نيز شيوه هاي زير پيشنهاد مي شود:

1-گسترش دايره ي ارتباطات

نوجوانان مبتلا به انحرافات اخلاقي معمولاً از بُعد ارتباطي، آسيب ديده اند و روابط آنها با اطرافيان و ديگران روابطي سالم و بهنجار نيست.برخي از آنان روابط خود را به حداقل کاهش داده اند و به انزوا گراييده اند و بعضي ديگر روابط را به حالت تهاجمي و ستيزه جويانه تبديل کرده اند و پاره اي به وابستگيهاي افراطي عاطفي کشيده شده اند.ولي خودارضايي، غالباً فرد را به «انزوا»مي کشاند و حلقه هاي ارتباطي ميان او و ديگران به تدريج گسيخته مي شود.دراين زمينه قبلاً اشاراتي داشتيم و «تنهايي»را يکي از عوامل گرايش به «کامجويي بدلي»تلقي کرديم.
والدين و مربيان در گام اول به دايره ي بسته ارتباطي نوجوان نفوذ کرده و با محبت و جلب اعتماد وي، سعي در برقراري اولين حلقه هاي ارتباطي مي نمايند.کساني که بيشتر مورد قبول و اعتماد نوجوان هستند بايد پيشقدم شوندو ابتکارعمل را به دست گيرند.
هر گونه عملي که نوجوان گريزپا را زير نفوذ قرار دهد و پلهاي شکسته ي ارتباطي را تجديد بنا کند، لازم است انجام شود.درمحيط خانواده عواملي چون اعمال محبت صادقانه به نوجوان، احترام به شخصيت وي، مسئوليت سپاري و نظر مشورتي او را جويا شدن، مي تواند منجر به برقراري روابطي گرم و ثمربخش گردد و توان متراکم نوجوان در کانالهاي مطمئن و سالم به جريان افتد.
در محيط مدرسه نيز با استفاده از برقراري روابط صميمانه و نزديک عاطفي، شرکت دادن او در فعاليتهاي فوق برنامه،تفويض مسئوليت و تأکيد بر جنبه هاي مثبت شخصيت او، مي توان به وي جلوه هاي نويني از ارتباطهاي اجتماعي را ارائه داد و درجلب اعتماد وي کوشيد.مربيان امور تربيتي به لحاظ اعتماد دانش آموزان، مي توانند از برخي همکاريهاي نوجوان مدد جويند و ضمن ايجاد ارتباط ميان نوجوان مبتلا و همکلاسهاي با نفوذ و با ايمان، دايره ي ارتباطي را گسترش دهند. شايان ذکر است که زماني بايد به اين کار اقدام نمود که از عدم انتقال منفي نوجوان به دوستانش در زمينه ي خودارضايي، اطمينان حاصل شود.
ترتيب دادن برنامه هاي دسته جمعي و گروهي نظير:اردوهاي دانش آموزي، بازديدها و فعاليتهاي ديگر، مي تواند زمينه ساز برقراري روابطي گرم و ثمربخش بين نوجوانان و ديگران باشد.
اگر در نوجوان، استعدادهاي ويژه اي نظير نويسندگي، شعر، سرود، بازي در نمايش و تئاتر مدارس وجود دارد، مي توان از آنها بهره گرفت و به نحو مناسبي نوجوان را دراين قبيل فعاليتها، شرکت داد.يادآوري مي نماييم اولين فردي که به نوجوان نزديک مي شود و سعي در توسعه ي گستره ي ارتباطي نوجوان دارد بايد از اعتماد بالايي نزد او برخوردار باشد تا نوجوان حاضر به ترک جزيره ي تنهايي خود و پيوستن به جمع و فعاليت در آن شود.

2-تصعيد (والايش)(1)

يکي از شيوه هاي درمان خودارضايي، تغييرجهت دادن انرژي رواني نوجوان از هدفهاي جنسي به هدفهاي فرهنگي، اخلاقي و هنري است.اين شيوه که در روانکاوي نيز بسيار شهرت دارد تحت عناوين:بهگرايي، والاگرايي، اعتلاجويي، تلطيف غريزه و والايش هم به کار رفته و بالاخره در مفهوم تبديل به احسن نهفته است.منتها بايد به تفاوتي که بين نظريه ي روانکاوي و نظريه ي انسان سالم درمکتب اسلام وجود دارد، عنايت کامل داشت.
در روانکاوي (به ويژه مکتب فرويد)اعتقاد برآن است که بين نيروي جنسي و فعاليتهاي هنري،عاطفي، نظير موسيقي، شعر و ادبيات رابطه اي موجود است و همچنين معتقد است که بسياري از پديده هاي انساني از فراگرفتن زبان و اکتشاف علمي تا ساختن شاهکارهاي موسيقي و انواع سمفونيها، همه ازتکاپوي مکانيسم والايش سرچشمه مي گيرند و به بيان «فرويد»:
سائقهاي جنسي،در راه تحصيل عاليترين موفقيتهاي فرهنگي، هنري و اجتماعي روح بشر سهيم بوده اند.(2)
فرويد همچنين معتقد است:
با استفاده از مکانيسم والاگرايي مي توان نيروي جنسي را، در فضاي ديگري به کار انداخت و ظرفيت رواني قابل ملاحظه اي پديد آورد.(3)
آنچه که فرويد بر آن تأکيد مي کند، اصالت بخشيدن به نيروي جنسي و نقش بنيادي براي آن قائل شدن است، به گونه اي که تمامي مظاهرحيات انسان از قبيل خلاقيت و ابتکار، ذوق ادبي و هنري و اکشتافات و اختراعات را نشأت گرفته از نيروي جنسي مي داند.
در وجود آدمي،غرايز و نيروهاي مختلفي،تنظيم فعاليتهاي گوناگون را برعهده دارند:غريزه ي مادري، غريزه ي صيانت ذات، غريزه ي جنسي و ساير سائقها، درمنطقه ي خاصي از وجود انسان حضور و تأثير فعالانه دارند و منشأ آنها و همچنين ماهيت هريک، متفاوت از بقيه بوده و مستقل عمل مي کنند.
اين گونه نيست که تمامي اين فعاليتها صرفاً از (سائق)نيروي جنسي سرچشمه گرفته باشد و مثلاً علاقه ي مادر به فرزند که يک نوع رابطه ي پاک و عاطفي است، منشأ جنسي داشته باشد.درحالي که روانکاوي، تظاهرات عاطفي انسان را مرتبط با نيروي جنسي مي داند.
از سوي ديگر، گرايشهاي متعالي و مثبتي نظير گرايش به عشق و پرستش، گرايش به خلاقيت، گرايش به حقيقت (دانش)، گرايش به زيبايي و گرايش به فضيلتهاي اخلاقي فطري هستند و مبيّن تظاهرات عاطفي و اخلاقي مي باشند. با توجه به جنبه ي استقلال داشتن هرکدام از جنبه هاي فوق از يکديگر، چگونه مي توان توجيه نمود که تمايم تظاهرات متعالي روح انسان، نشأت گرفته از نيروي جنسي است؟
به هرحال، منظور از تصعيد (والايش)اين است که انرژيهاي رواني نوجوان را که در جهت ارضاي بدلي تمايلات جنسي اش به کار گرفته شده است، تغييرداده و تعالي بخشيده و آن را در مسير اهداف مثبت اجتماعي، فرهنگي، اخلاقي و غيره به کار گيريم.لکن انتخاب اهداف فوق، بستگي تام به استعدادها و توانهاي نوجوان دارد و همان گونه که تفاوتهاي فردي، وجود قابليتهاي گوناگون را در افراد تأييد مي کند، لازم است اهداف والايش با استعدادهاي نوجوان، تطابق مناسب داشته باشد.
علي رغم واقعيت ياد شده درنهاد و عمق وجود همه ي نوجوانان، گرايش به معنويت از حضوري فوق العاده برخوردار است؛زمينه اي که اگر درست به کار گرفته شود، والايش (تصعيد)به بهترين نحو صورت خواهد گرفت.

3-مثبت گرايي

پيش چشمت داشتي شيشه ي کبود
ز آن سبب،عالم کبودت مي نمود (4)
نوجوان به ميزاني که در راستاي يک زندگي سالم و فعال قرار گيرد، وجود مثبت و خلاق و پويا خواهد بود و برعکس چنانچه احساس پوچي و بي ارزش بودن کند، روند فعال زندگي ابتدا کُند مي شود و به تدريج سير قهقر مي پيمايد و به «منفي گرايي»دچار مي گردد.
براي درمان نوجوان خودارضا، با ارزش بخشيدن به وي، ابتدا به نفي احساس پوچي وي اقدام مي کنيم و سپس با تشخيص نقاط مثبت زندگي اش، او را در جهت پرورش اين بخش از شخصيت ياري مي نماييم.درحقيقت با اين عمل، به احياي جنبه هاي مثبت نوجوان پرداخته ايم.نوجوان مثبت گرا همچون موتوري پرقدرت جاده ي سربالايي زندگي را طي خواهد نمود.
علاوه برکشف نقاط درخشان و استعدادهاي مثبت نوجوان، گام بعدي، جستجوي موفقيتهاي فرد در گذشته است.هرنوع پيروزي و موفقيتي که در گذشته براي نوجوان حاصل شده است، اعم از کوچک يا بزرگ آن، بايد مورد توجه قرار گيرد و سپس به نوجوان يادآوري شود.دراين صورت نوجوان، بخشي از ارزشهاي از دست رفته ي خود را باز مي يابد و احساس مي کند که هنوزد قادر است زندگي نويني را بيافريند و دريچه هايي به جهان نور و روشنايي باز کند.دراين حالت، نوجوان به زنجيرهايي که دست و پاي او را بسته و او را در حصار آورده اند، تکاني مي دهد و آنها را مي گسلد و از زندان خود ساخته ي انزوا و خودارضايي که ملازم يکديگرند، رهايي مي يابد.در حقيقت، اين شيوه برتغييرنگرش فرد مبتني است؛ نگرش نامعقول و يأس آلود و منفي را به وادي حيات معقول و مثبت و حرکت آفرين کشانيدن و متحول نمودن، اساس و پايه ي اين شيوه را تشکيل مي دهد.

4-اميد آفريني

«جواني گناهکار نزد پيامبر رحمت آمد و عرض کرد، مرتکب گناهان بزرگي شده ام، آيا راه نجاتي هست؟
رحمت للعالمين فرمود:آري،اميد بخشش وجود دارد.
جوان عرضه داشت:ولي گناهانم خيلي زياد است.
بشير رحمت فرمود:با اين حال،توبه کن، انشاءالله خداي تعالي مي آمرزد.
بار سوم جوان ناليد که:ولي از بزرگي گناهانم اميد بخششي ندارم.
رسول الله(ص)قدري عتاب آلود، فرمود:«اي جوان آيا گناهان تو بزرگتر است يا عظمت حق تعالي؟ گناهان هر چه باشد، خداوند آمرزنده و مهربان است.»
بيشتر نوجواناني که دچار لغزشهاي جنسي از جمله «خودارضايي» مي شوند، ازآينده بيمناکند و خود را از رحمت پروردگار به دور مي بينند. تصورشان اين است که بعد از چند بار توبه و شکستن آن،ديگر اميدي وجود ندارد.
نوجواني 17 ساله درنامه اش اينطور مي نويسد:
چند سال است مبتلا به خودارضايي هستم.درطول اين مدت چندين بار توبه کردم ولي پس از مدت کوتاهي مجدداً توبه ام را شکستم.حالا سؤال من اين است که آيا پس از چند بار توبه شکني، امکان بازگشت و توبه وجود دارد؟ و آيا راهي بين من و خدا مي تواند وجود داشته باشد يا خير؟
چنانچه بتوانيم در دل نوجوانان، بارقه هاي اميد بيافرينيم و راه برگشت را آسان جلوه دهيم، نوجوان موفق به توبه و ترک عمل انحرافي مي شود.در غالب موارد، نوجوان نيازمند آن است که يکي از افراد مورد اعتماد او از اميد و رجاء به پروردگار و رحمت واسعه ي الهي برايش سخن گويد و ابرهاي تيره ي نااميدي را از ذهن و انديشه ي او بزدايد.
بيان واقعيتهاي تاريخي و اخلاقي در اين زمينه و حکايت توبه گران حقيقي، پرتوي از اميد در دل و قلب نوجوان مي افکند و او را به لطف خدا رهنمون مي سازد.
در بُعد زيانهاي جسمي و رواني ناشي از خودارضايي، بايد در رابطه اي متعادل بين خوف و رجاء با نوجوان برخورد نمود.بايد به نوجوان تفهيم نمود که برخي از آسيبهاي حاصل از اين عمل، اگر چه دامنگير وي شده است، لکن در پرتو معالجات طبي و تدابير درماني و ساير شيوه هاي ديگر،مي تواند زيانهاي ناشي از اين عمل را جبران کند.بايد اين واقعيت را بپذيريم
که در رابطه با آفات خودارضايي نبايد مبالغه نمود و به طور کلي به صلاح نيست نوجوانان مبتلا را به نااميدي سوق داد.زيرا در اين حالت، او را بيشتر به قهقرا سوق داده ايم و يقيناً اگر انسان خطاکار بداند که راه برگشت مسدود است و يا خيلي دشوار و سخت مي باشد، نه تنها دست از تلاش براي سالم سازي زندگي اش برمي دارد، بلکه بيشتر در لغزشها فرو مي غلتد و دچار انحرافهاي عميقتري مي گردد.

5-تشويق گام به گام

انسان براي اقدام به کارهاي گوناگون، قضاوت ديگران را نيز در نظر مي گيرد و تأثير آنها را دراعمالش ملاحظه مي نمايد و هراندازه کارها مهمتر و عظيمتر باشد، حساسيتها و عکس العملها نيزگسترده تر و متنوع تر مي شود.
نوجوانان از اين حيث، اهميت زيادي براي اظهار نظر ديگران قايل هستند و تا حدودي نگرش ديگران است که چگونگي رفتار آنان را تعيين مي نمايد.
براي يک نوجوان که مبتلا به انحراف خودارضايي است، تشويق و ترغيب اطرافيان، او را در ترک و درمان اين ابتلا پايدارتر و راسختر مي سازد و سختي راه را بر او آسان مي کند.گفتني است که در برخورد با مسايل اخلاقي و به ويژه مسايل انحرافات جنسي، شؤون انساني و حرمت فرد بايد کاملاً منظور نظر بوده .محفوظ بماند.اخلاق اسلامي، اين گونه حکم مي کند که دامنه ي اطلاع از انحراف فرد به ديگران گسترش نيابد؛ به عنوان مثال چنانچه يکي از مربيان به عنوان اولين فرد از انحراف دانش آموز نوجواني مطلع شود،به هيچ وجه لزومي ندارد که ديگر همکاران نيز در جريان قرار گيرند،بلکه بايد سعي نمود اين مسئله به ديگران منتقل نشود اگر ضرورت پيدا شد که از نظر مشورتي ديگر اعضاي ستاد تربيتي و يا همکاران استفاده شود، لازم است که مشخصات مشکل رفتاري بدون ذکر نام و مشخصات خانوادگي دانش آموز، بيان شود تا راه حل جامعتر و صحيحتري اتخاذ گردد.لذا والدين و يا مربياني که در صددند نوجوان مبتلا را موفق به ترک انحراف نمايند، او را با تشويق مؤثر، به سالم سازي زندگي سوق مي دهند و اهميت سلامت رواني و همچنين سلامت جسمي را يادآور مي شوند به هر ميزاني که فرد در جهت ترک رفتار نامطلوب موفق شود، مورد تشويق قرار مي گيرد و بي ترديد تلاش بزرگ نوجوان، نيازمند تشويق شايسته و نيکويي خواهد بود.اگر مرحله به مرحله با نيروي محرکه ي تشويق به پيش رويم، اميد آن وجود دارد که نوجوان موفق به ترک انحراف شود.
ذکراين نکته لازم است که ترک عادت نامطلوب به طورناگهاني و دفعي امکان پذير نيست،بلکه همانگونه که شکل گيري عادات نامطلوب به تدريج و به مرور زمان ميسر گرديده است، لذا ايجاد هرگونه تغيير و دگرگوني در آنها نيازمند فرصت بخشيدن و گذشت زمان خواهد بود.
بديهي است سخنان يأس آلود و منفي، نوجوان را در ادامه ي بازسازي خويش، دلسرد و نااميد مي سازد و او را از ادامه ي کار بازخواهد داشت و چه بسا يک ضربه ي روحي، مجدداً نوجوان را به قهقرا سوق دهد.از اين رو نوع برخوردها، گفتارها و حتي حالات چهره ي مربي و يا پدر و مادر در جهتگري آينده ي نوجوان؛ از نقش ويژه اي برخوردار است و تعيين کننده ي راهبردهاي نوجوان در آينده است.
چنانچه در ادامه ي درمان، با نوعي وقفه درحرکت اصلاحي نوجوان مواجه شويم، نبايد اين امر منجر به قطع تشويق گردد.زيرا در روند درمان و اصلاح رفتار،به طورطبيعي مواجه با اين گونه پديده ها خواهيم بود و شايسته است بدون اعتنا به وقفه ها، همچنان او را در طي مسير سالم سازي، ترغيب و اميدوار نماييم.

6-ترميم روابط خانوادگي

با فرا رسيدن دوره ي نوجواني من، مصيبتهايم شروع شد.مادرم به محض اطلاع از نشانه هاي بلوغم، بناي خشونت و بدرفتاري را با من گذاشت و من روز به روز از او دورتر و متنفرتر مي شدم و به تنهايي پناه مي بردم تا اين که در اثر تنهايي زياد مبتلا به خودارضايي شدم و هم اکنون چند سال است به اين بليّه گرفتارم.چه کنم؟(5)
قبلاً اشاره کردم که نوجوان مبتلا،از حيث روابط اجتماعي با ديگران، معمولاً آسيب ديده است و روابط معيوب و نامطلوبي، جايگزين روابط سالم و رشيد گرديده است.لکن خانواده به عنوان شبکه اي از روابط عاطفي نزديک، جايگاه خاصي را در مجموعه ي روابط اجتماعي به خود اختصاص مي دهد.
بي مناسبت نيست دراينجا به تحليلي از شبکه ي خانوادگي بپردازيم.خانواده به عنوان اولين نظام نهادي و جهاني که پايه ي همه ي اجتماعات را تشکيل مي دهد، مجموعه اي از روابط را در درون خود ايجاد مي کند و به ميزان افزايش تعداد اعضاي خانواده، روابط درون آن نيز پيچيده تر و متنوعتر مي شود؛ به عنوان مثال دريک خانواده ي سه نفري متشکل از پدر، مادر و يک فرزند، شاهد شکل گيري شش نوع رابطه به شرح زير هستيم:
ـ رابطه ي پدر با مادر، رابطه ي 1
ـ رابطه ي مادر با پدر، رابطه ي 2
ـ رابطه ي مادر با فرزند، رابطه ي 3
ـ رابطه ي فرزند با مادر، رابطه ي 4
ـ رابطه ي پدر با فرزند، رابطه ي 5
ـ و بالاخره رابطه ي فرزند با پدر، رابطه ي 6

چند نکته درباره ي شبکه ي خانوادگي

1-همانگونه که ملاحظه مي شود در خانواده ي سه نفري، شش نوع ارتباط در شبکه ي خانوادگي به وجود مي آيد.اگر تعداد اعضاي شبکه به چهار تن برسد، تعداد ارتباطها به 12 مورد بالغ مي گردد و به همين نسبت در مورد خانواده اي که تعداد شبکه ي آن n باشد، تعداد(n(n-1 ارتباط به وجود مي آيد.
2-رابطه هاي متقابل از قبيل «پدر و مادر»و «مادر و پدر»معمولاً با يکديگر متفاوتند.زيرا هر يک از آنان متکي بر نگرشها، پيشداوريها، حساسيتها و تيپ شخصيتي خويش، رابطه اي متفاوت با ديگري برقرار مي کند؛ به عنوان مثال امکان دارد که رابطه ي پدر و مادر به شرح زير باشد:
رابطه ي پدر با مادر (رابطه ي 1)، رابطه اي براساس «سلطه گري» است.
رابطه ي مادر با پدر (رابطه ي 2)،رابطه اي براساس «سلطه پذيري» است.
و يا درمورد رابطه ي پدر و فرزند ممکن است اين معادلات رفتاري را داشته باشيم:
رابطه ي پدر و فرزند (رابطه ي 5)براساس «خشونت و سختگيري بيش از حد»مبتني باشد.درحالي که:
رابطه ي فرزند با پدر (رابطه ي 6)براساس «انقياد و تابعيت محض» شکل مي گيرد.
لذا، رابطه هاي متقابل معمولاً از ماهيت متفاوتي برخوردارند، لکن در برخي از موارد احتمال دارد که اين رابطه هاي مساوي و داراي ماهيتي يکسان باشند؛ به عنوان مثال دربرخي از شبکه هاي خانوادگي رابطه هايي از اين قبيل حاکم است:
رابطه ي پدربا مادر (رابطه ي 1)رابطه اي براساس محبت، احترام و همدلي است.
و نيز:
رابطه ي مادر با پدر (رابطه ي 2)آن هم رابطه اي است که براساس محبت، احترام و همدلي استوار است.
3-روابط درون شبکه ي خانوادگي، با حضور پدربزرگها، مادربزرگها به رابطه ي سه نسلي با يکديگر تبديل مي شود که به آن «زندگي سه نسل در کنار يکديگر»مي گويند.در اين صورت روابط پيچيده تر و حساستر مي شود.رعايت سلسله مراتب، احترام به بزرگترها، تصميم گيري، مشورت و ساير موارد بيش از پيش اهميت مي يابد.در پاره اي از موارد، عدم رعايت ويژگيهاي فوق، ممکن است به اخلال درشبکه ي خانوادگي بينجامد.
4-به موازات کثرت و تنوع در شبکه ي خانوادگي مديريت و سرپرستي آن نيز اهميت خاصي مي يابد و حضور پدر به عنوان مدير، در اين شبکه در دو نقش متجلي مي شود:ابتدا به عنوان همسر در قبال شريک زندگي او و بعد به عنوان پدر در قبال فرزندان خويش، داراي مسئوليتهاي متعدد و متفاوتي خواهد بود.
در مرتبه ي ديگر مادر و فرزندان نيز، داري نقشهاي خاص خود هستند و به تناسب، مسئوليتهاي مشخصي را عهده دار خواهند بود.وظيفه ي مديرشبکه ي خانوادگي، تعيين مسئوليتها، ايجاد هماهنگي ميان اعضاي خانواده و حفظ و رعايت حقوق متقابل هريک از آنهاست.
5-کودکان به تدريج به مرحله ي نوجواني مي رسند و خواهان افزايش اختيارات، امکانات و آزادي عمل خود مي شوند.همزمان با اين امر، آنها خواستار تغيير موقعيت خويش از جايگاه يک کودک به موقعيت والاتر و بهتر «نوجوان»هستند و علاقه مندند که خانواده اين موضوع را درک و اين موقعيت را دگرگون کند و در برخوردهاي خود با نوجوان، ثابت کند که نگرش آنها نسبت به او دگرگون شده است.علاوه بر آن، نوجوان علاقه مند است که درامور زندگي با او مشورت شود و نظر او خواسته شود. لذا مي توان گفت که پيوندهاي عاطفي نوجوان با خانواده از يک سو و تغيير پايگاه او در شبکه ي خانوادگي از سوي ديگر با هم پيوند مي خورد و شرايط نسبتاً حساسي را در اين مرحله ايجاد مي کند.
متأسفانه بايد اذعان نمود که نوجوان دردوران بلوغ از همين بُعد ضربه مي خورد و روابط او با خانواده دستخوش دگرگونيهاي نامطلوبي مي شود، به گونه اي که روابط متکي بر تزاحم و تنافر عاطفي، به جاي روابط مبتني بر تفاهم و تبادل عاطفي، مي نشيند و نوجوان را سرخورده و جريحه دار به خود مشغول مي نمايد.
از اين رو توصيه مي شود که در اتخاذ تدابير درماني و مداوا، روابط خانواده را با نوجوان اصلاح کنيم و گسيختگي روابط را ترميم نماييم.

7-تقويت اراده

براساس تحقيقات به عمل آمده، اکثر افراد مبتلا به استمنا (16 نفر از 25 نفر)اظهار کرده اند که آنقدر اراده ندارند تا بتوانند دست از اين کار بردارند. (بخشي از تحقيق در خصوص نامه هاي نوجوانان ارسالي به برنامه ي آينده سازان راديو):
تا مدتها نمي دانستم که اين کار گناه است و آثار سويي بر جسم و روان انسان مي گذارد، ولي حالا هم که چند سال است اين مسايل را فهميده ام، نمي توانم ترک کنم.به خدا ديگر اراده اي برايم باقي نمانده است.شما بگوييد، چه کنم؟ (6)
از عمومي ترين حالاتي که نوجوانان مبتلا در خود مي يابند، اين است که اراده ندارند و يا اراده شان آنقدر ضعيف شده است که به مجرد تصميم گيري براي ترک انحراف، چندي نمي گذرد که مجدداً به آن دست مي يازند و آنچه که موجب نوميدي و يأس مي گردد، اين است که توبه ها شکسته مي شود و تصميمها، ناپايدارهستند؛ به عبارت ديگر، نوجوان خود را همچون، غريقي مي بيند که در ميان امواج خروشان دريا گرفتار است و تکيه گاهي نمي يابد تا خود را نجات دهد.دراينجا طرح سؤالهايي از اين قبيل، بي مناسبت نخواهد بود:
ـ ماهيت نيروي اراده چيست؟
ـ چگونه نيروي اراده را مي توان تقويت نمود؟
ـ و آيا اين سخن را که برخي از نوجوانان مي گويند:«ديگر اراده اي براي ترک اين عمل نداريم.»مي توان پذيرفت؟
حکما، اراده را يکي از مظاهرعقل مي دانند که در جهت دستورات عقل به کار گرفته مي شود.دربرخي از تعبيرات، از آن به عنوان «عقل ارادي» نيز ياد شده است.
در طول زندگي، به موازات رشد و تحولات بدني و رواني، اراده نيز توسعه و تعميق مي يابد و انسان قادر به خويشتن داري تسلط بيشتري بر خواسته ها و تمايلات خود مي شود.درکودکي هرميلي بي درنگ بايد ارضا شود، لکن نوجوان، هرميلي را بلافاصله به ارضا فرا نمي خواند، البته تمايلات جنسي را بايد استثنا نمود.اگرتمايلات ديگر را نوجوان بتواند، تحت کنترل قرار دهد، در مورد تمايلات جنسي، کار دشوارتر است.به هر حال، طرح اين سؤال به جاست که چگونه نيروي اراده ي نوجوانان را مي توان تقويت نمود؟
يکي از اموري که در تقويت اراده مؤثر است، تمرکز بخشيدن به فعاليتهاي گوناگون و پراکنده ي زندگي است.معمولاً اوقات ما صرف مسايل و اموري مي شود که انتظام ندارد و نيروهاي ما را به هرز مي برد.بايد نوجوانان را از پراکنده کاريهايي که موجب تضعيف اراده و انديشه ي آنان مي شود، برحذر داشت.مشکل اصلي اين است که آنچنان غرق در امور متنوع هستيم که از لذت تمرکز فکر،بهره ي چنداني نمي بريم.
در اينجا بايد به «نماز»اشاره کرد که يکي از عاليترين مظاهر توجه به خداي سبحان، انقطاع از غير او و يکسره محو شدن در اوست که در پرتو آن «تمرکز فکر»به بهترين شيوه براي انسان حاصل مي شود و تقويت اراده نيز در پي آن، ميسر مي گردد.در اينجا مي توان پي برد که چرا امام خميني آن همه بر مناجات شعبانيه و اهميت آن تأکيد مي فرمود، دعايي که يکي از فقراتش اين است:
«الهي هَب لي کمال الاِنقطاع اليک و...»
(خدايا به من توفيق بريدن ازغير تو و پيوستن به خودت را عنايت کن و...)
مسئله ديگري که در تقويت اراده مؤثر است، به پايان رسانيدن کارهاي نيمه تمام است.دست به کاري نزدن به مراتب بهتر از شروع آن کار و رها کردن آن به صورت نيمه تمام است.اگر در چندين مورد کارهايمان نيمه تمام بماند، اعتماد به نفس ما را متزلزل خواهد کرد.
شيوه ي ديگري که در استحکام روحي نوجوانان و تقويت اراده ي آنان مؤثر است، تلقين به نفس است.اگر به آنها بياموزيم که به خود اين گونه تلقين نمايند که اراده ي انجام اين کار را دارند و براي آنان شکست مفهومي ندارد و آنها اين طريقه را عمل کند،بي شک در ترک عادت نامطلوب و غلبه برانحراف و خودارضايي، مؤثر است.
«پل ژاگو»يکي از صاحبنظران در زمينه ي «اراده»مي نويسد: (7)
وقتي بخواهيم با عادت زشتي ستيزه کنيم، ابتدا بايد نتايج نامطلوب (وخيم) آن را در نظر مجسم سازيم و بعد منافعي را که در نتيجه ي ترک آن عايد مي شود، در روح خود تصور کنيم و سپس مواقع مختلفي را که قرباني آن عادت شده ايم به خاطر آوريم.در نتيجه ي اين عمل، هر بار که چنين نمايشي در روح خود مي دهيم بر آن تحريک يا وسوسه (عادت زشت)چيرگي يافته و لذت ترک آن را در خود احساس مي کنيم. اگر تلقين به نفس را بلافاصله قبل از خواب اجرا کنيم، مؤثرتر از مواقع ديگر خواهد بود.به طور کلي، متمرکز ساختن فکر در کاري که مي خواهيم براي اجراي آن فردا صبح در فلان ساعت بيدار شويم کافي است.براي آخرين بار تکرار مي کنيم که کوچکترين کوشش براي تلقين به نفس، اثر با دوامي در روح ما خواهد گذاشت و در عرصه ي روح ما هيچ چيز بلااثر نخواهد ماند و کوشش امروز، فتح و پيروزي فردا را در پي خواهد داشت.
بهره گيري از روش تلقين نسبت به غير نيز تأثيرات سودمندي دارد.همان گونه که جملات و يا عباراتي که به روح خود تلقين مي نماييم و در دگرگوني عادات و رفتار ما اثرغيرقابل انکاري دارد، به همان ميزان، تلقين ديگران نسبت به ما (تلقين به غير)نيز اثرات سازنده اي در بر خواهد داشت.
لذا اگر والدين و مربيان، به نوجوانان خود مفاهيم اخلاقي متعالي و ارزشمندي را از قبيل اين که آنها مثلاً شجاع هستند، استقامت و پشتکار دارند و قدرت اراده ي تزلزل ناپذيري دارند، تلقين نمايند بي شک اثرات سازنده ي آن به صورت ترک انحراف خودارضايي متجلي خواهد گرديد.ولي ميزان تلقين به غير بستگي به استحکام و يا تزلزل روحي نوجوانان دارد.مسلماً روحهاي ضعيف و متزلزل، نياز بيشتري به تلقين ديگران دارند، در صورتي که روحهاي نيرومند، بيشتر متکي به خود هستند و نياز چنداني به تلقين ديگران ندارند.
«به امام صادق (ع)عرض کردند:جواني است گرفتار عادت زشت استمنا و معتقد است که ديگر اراده اي براي ترک اين عمل در خود نمي يابد.
امام (ع) فرمودند:آيا اين کار را جلوي ديگران و در حضور آنان انجام مي دهد؟
گفتند:خير.
فرمود:پس معلوم است که اراده دارد و با اراده، از انجام اين کار در حضور ديگران، خودداري مي کند.اگر اصلاً اراده نداشت در حضور آنان هم اين عمل را انجام مي داد.»
1-نوجوانان براي ترک و درمان «خودارضايي»نياز به اراده ي نيرومند و قوي دارند.
2-اراده همچون نهالي است که بايد آن را پرورش داد تا به مرحله ي شکوفايي و ثمردهي برسد.لذا اراده تقويت شدني و پرورش يافتني است.
3-اراده را علاوه بر تقويت بايد «تربيت»نمود.زيرا اراده ي نيرومند، با جهتگيري منفي، خلاف مقصود است.
4-اراده يکي از مظاهر و جنبه هاي عقل آدمي است.
5-برخي از شيوه هاي تقويت اراده عبارتند از:تمرکز، تکميل کارهاي نيمه تمام، تلقين به نفس، تلقين به غير و...
6-کوچکترين اقدام براي تلقين به نفس، در روح ما اثر با دوامي خواهد گذاشت.
7-نيازنوجوانان به تلقين، بستگي به قدرت و استحکام روحي آنان دارد: هرچه روحها ضعيفتر باشند، نيازشان به تلقين بيشتر، خواهد بود.
8-تلقين براي تغييرعادات نامطلوب، از نوع «تلقين مثبت»محسوب مي گردد.
درنهايت براي تأکيد بر تقويت اراده ي نوجوانان، با قطعه ي ادبي زير، مي توان مطلب را به پايان برد:
در روي امواج تيره
خورشيد را به چنگي بياوريد، نناليد.
زندگي درياي پر توفاني است که در هر جايي ممکن است با امواج آن روبرو شد.
امواج را بشکافيد و عبور کنيد، نايستيد.
جزر و مد را پشت سر بگذاريد.
درساحل ديگر، آفتاب زيبايي خواهيد ديد.
از سعادتها بحث کنيد، دنيا به قدري پراندوه است که هيچ احتياجي به نگهداري غم خود نداريد.
هيچ راهي به کلي سخت و صعب العبور نيست.
به جنبه هاي درست و روشن نگاه کنيد.
روحتان بر اثر ناخشنودي و اندوه خسته است.
براي استراحت از دوستيها و روشنيها بحث کنيد.(8)

8-کار و فعاليت، زندگي سالم

نوجوانان را مي توان منبع انرژي متراکم ناميد که اگر در مسير مثبت کار و تلاش قرار گيرد، آنان را سعادتمند و مسرور مي نمايد و چنانچه به جريان فعاليتهاي زندگي سالم منجرنشود، نيروي ناکام و سرخورده ي نوجوانان را به وجود مي آورد.
در تاريخ ملتها نيز اين معادله صادق است.ملل پرتلاش و زحمتکش به ساحل پيروزي مي رسند و اقوام خوشگذران و بي اراده و فاقد برنامه ي کار به سرخوردگي و سير قهقرايي دچار مي شوند. نوجوانان نيز به مثابه ي ملتها هستند و توسعه ي جسم و جانشان در گرو کار و تلاش صادقانه است.
کار از سويي موجبات شکوفايي جسم و جان انسان را فراهم مي کند و از سويي ديگر مانع بزرگي براي گرايش آدمي به شرارت، فساد و پليدي است.کار و زندگي سالم، روح را پاکيزه و تصفيه مي کند.
در مقابل، بيکاري را «ام الفساد»لقب داده اند و در حديث نيز بيکاري دايم را باعث نادرستي و فساد دانسته اند.(9)
در روايت ديگري از زبان مولي الموحدين، علي (ع)آمده است که:
کسي که بيکار باشد و بارخويش را به دوش ديگران بيفکند، ملعون و از رحمت خدا به دور است.(10)
يکي از روان شناسان معتقد است:
اگر سعي کنيم که جوانان را به زندگي سالم و فعال عادت دهيم و ايشان را از بيکاري و تنهايي دور داريم، با اين مرض مبارزه نموده ايم.(11)
اوليا و مربيان با اتکا به اين نکته که دوره ي بلوغ، مرحله ي شکوفايي استعدادها و خلاقيتهاي نوجوانان است، بايد با شيوه هاي مختلف، نيروهاي آنان را متناسب با استعدادي که دارند، به کار گيرند و در جهت مثبت حرکت دهند. لکن بايد توجه داشت که کارهايي را به نوجوانان واگذار کنيم که از عهده ي آن برآيند.زيرا در اين صورت بر اثر ناکاميهاي مکرر، هسته اصلي اعتماد به نفس آنان ضربه مي بيند و جرأت و جسارت آنان تهديد مي شود.
در برخي از جوامع به ويژه کره ي شمالي و چين، دانش آموزان را با برنامه ي تلفيقي از «آموزش کار» در جهت زندگي سالم سوق مي دهند. ساده ترين امور اجتماعي از قبيل نظافت محيط شهري را با برنامه ريزيهاي مناسبي به نوجوانان واگذار مي کنند که اين امر علاوه بر تأمين نياز اجتماعي، نيروي فعاله ي نوجوانان را به سهولت جذب مي نمايد و مانع فساد و انحرافات رفتاري آنان مي شود. به ويژه در کره ي شمالي، آمار جرايم و انحرافات اخلاقي و جنسي دانش آموز به حداقل ممکن رسيده است. لذا ارتباط مستقيم و کار و زندگي سالم با مصونيت از انحرافات اخلاقي و جنسي تأييد مي شود.

9-تأمين احساس کفايت

نوجوانان بيش از هرگروه سني ديگر، علاقمندند که به احساس مثبت و ارزشمند «کفايت» نايل شوند و شيريني آن را در ذائقه خود بيابند. احساس کفايت و احساس حقارت دو قطب مخالفند که اولي تفاهم و دومي تخاصم مي آفريند.
احساس کفايت، محصل تعامل نوجوانان با محيط است.اطرافيان نوجوان در برخوردها و ارتباطهاي عميقي که با او برقرار مي کنند، مي توانند با شخصيت دادن به او و تأييد کفايت وي، بر استحکام اخلاقي او بيفزايند و برعکس با تحقير وي، ساختمان اخلاقي او را متزلزل نموده و فرو ريزند.
نوجواني در بخشي از نامه اش چنين مي نويسد:
هر شب،با گناهي که مرتکب مي شوم، احساس مي کنم پايين و پايين تر مي روم آنقدر از نظر اخلاقي سقوط مي کنم که احساس مي کنم ديگر هيچ ارزشي ندارم.نه براي خودم نه براي ديگران.وقتي در اين عوامل غوطه ور مي شوم، از خودم بدم مي آيد و خود را موجودي حقير، بي ارزش و فرومايه مي پندارم.آنگاه اين سؤال برايم مطرح مي شود که هدف از آفرينش موجودي وامانده و آلوده اي چون من، چه بوده است؟
نامه ي فوق بيانگر درد جانکاه نوجواني است که رنج بي کفايتي او را تا سرحد سقوط کامل اخلاقي کشانيده است.بدون شک، بي کفايتي و لغزش اخلاقي در يکديگر تأثير و تأثر متقابل دارند و يکديگر را تشديد مي نمايند و در نتيجه، حلقه ي معيوبي را به وجود مي آورند.براي تأمين کفايت در نوجوانان، رعايت چند مسئله به شرح زير مي تواند مؤثر واقع شود:
1-استعداد اصلي و مهمترين زمينه ي قابليت او را شناسايي کنيم.
2-متناسب با استعداد اصلي اش، جهت لازم را در کارها و فعاليتها برايش به وجود آوريم.
3-چشمها را بر روي ضعفها و بي کفايتيهايش ببنديم و فراموش نکنيم که او از نظر شخصيتي درحال شکل گيري است و وضعيت فعلي او را معيار قطعي ارزيابي او در آينده قرار ندهيم.
4-درمحيط خانواده، عامل اصلي و استعداد مؤثر او را نزد ديگران بازگو نماييم و برايش محيط را براي پرورش مساعد کنيم.
5-در حضور همسالان و گروههاي همسن، از هر گونه انتقادي خودداري نماييم.

10-انذار

تربيت متعادل، درطيفي گسترده جريان پيدا مي کند که يک قطب آن «انذار» (برحذر داشتن)است و قطب ديگر آن را «تبشير»(تشويق نمودن) شکل مي بخشد.انسان به همان اندازه که نيازمند نيروي محرکه ي تشويق براي تصعيد و والاگرايي است، به همان نسبت نيز محتاج نيروي بازدارنده ي تخويف و تنذير مي باشد.
بخشي از نوجوانان، در نامه هايشان نوشته اند که تا مدتها نمي دانسته اند که اين کار (استمنا) از گناهان کبيره است.اما اطلاع از اين موضوع، در ترک عمل خودارضايي آنان، مؤثر بوده است.
در ترک انحراف بايد از شيوه هاي ياد شده به تناوب و تناسب بهره جست. زماني، بايد ازتشويق گام به گام استفاده نمود و در فرصتي مقتضي از «انذار»کمک گرفت. لکن تشخيص اين امر که در هر زمان، به کارگيري کدام روش به مصلحت است، با والدين و مربيان با تدبير است که براساس موقعيت شناسي، روشها را به کار مي گيرند.ولي همين اندازه يادآوري مي نماييم که به کار بستن شيوه ها، بستگي به وضعيت روحي نوجوان دارد؛ مثلاً نوجواني که بيش از اندازه نااميد و مأيوس است، با روش تشويق بايد او را به درمان رسانيد و نوجواني که با اطلاع از ماهيت عمل، گستاخانه به مرزهاي فطرت و طبيعت انساني تجاوز مي کند، نيازمند روش «انذار»است.
نکته ي ديگري که در اينجا يادآوري مي شود، حد و مرز انذار است.انذار خود نيز از طيفي وسيع برخوردار است؛ از ملايمترين مرحله گرفته تا شديدترين آن، همگي هدف واحدي را نشانه رفته اند.
بيان حديث زير در جهت انذار نوجوانان مي تواند مؤثر واقع شود:
حضرت امام صادق (ع)فرمود:
«سه دسته اند که خداوند با ايشان سخن نمي گويند و با نظر رحمت به ايشان نمي نگرد و پاکشان نمي فرمايد و برايشان عذاب دردناکي است:
1-کسي که مويهاي سفيدش را بکند (تا نمايش دهد که جوان است).
2-کسي که به وسيله ي عضو خودش، شهوتش را خارج کند.
3-کسي که با او لواط شود.»(12)
و يا حديث زير که از رسول خدا (ص)نقل شده است که فرمود:
هر کس با دست، شهوتش را خارج کند، ملعون است.(13)
در خاتمه،اوليا و مربيان بايد اطمينان حاصل کنند که نوجوان، از قبح عمل آگاه است، عواقب جسمي و روحي آن را مي داند و از عقوبتهاي اخروي مربوط به اين عمل مطلع است و انذار و طي مراتب آن، در مورد وي انجام گرفته است تا بتواند او را از ادامه ي اين کار برحذر دارد.
تلقي خاص قرآن کريم نيز ازاين عمل، نوعي تجاوزاست و مرتکبين به آن را از تجاوزکاران مي داند.دليل اين مطلب آن است که:
شخصي از حضرت صادق (ع)از حکم استمنا پرسيد:
آن حضرت فرمود:گناه بزرگي است که خداوند در قرآن مجيد از آن نهي فرموده است.استمنا کننده مثل آن است که با خودش نکاح کرده است و اگر کسي را که چنين کاري مي کند بشناسم، با او همخوراک نخواهم شد.
راوي حديث مي پرسد، از کجاي قرآن حکم آن فهميده مي شود؟ فرمود:
از آيه ي «هرکس با غير از همسر و کنيزش شهوتش را رفع کند، از تجاوزکاران است.»(14)
راوي پرسيد:گناه زنا بزرگتر است يا استمنا؟
حضرت فرمود:استمنا گناه بزرگي است.(15)

11-پرورش معنويت

ما در عصري زندگي مي کنيم که جهان به شدت در ماديات غلتيده و يکسره غرق درجاذبه هاي نفساني و دنيايي گرديده است و خلأ عظيم و هولناکي از اخلاق، ايمان و عرفان پديد آمده است؛ به عبارتي امروزه جهان به شدت نيازمند تفسيري معنوي،از هستي است.درحالي که هم اکنون، تحليلهاي مادي و مکانيکي از هستي به بن بست رسيده است.
نوجوان نيز در چنين جامعه اي، علاقمند است که به نوعي عطش خود را در زمينه ي معنويات، عرفان، ايمان و اخلاق، فرو نشاند.معنويت شهدي را در کام او مي ريزد که وجودش را لبريز از حيات و حرکت و پويايي مي نمايد. پايه هاي ايمان که براساس فطرتي خداجو در وجود نوجوان از ابتدا ريشه داشته است، بايد پرورش يابد و ساختمان مستحکم اخلاقي و ديني را در وجودش بنا کند.لکن مربيان و اوليا بايد به نحوي اين نياز به معنويت را در وجود نوجوان با يقين پيوند زنند.آنچنان يقيني که گويي حضور سنگين خداوند را بر عالم هستي احساس مي کند و جذبه هاي ملکوتي را در عمق وجودش مي يابد.
اگر با راهبري مربيان، نوجوانان به اين مرتبه ي والا از ايمان (يقين)دست يابند، بخشي از درمان و تداوي انجام گرفته است.
اگر نوجوان با تمام نسوج و ذرات وجودش باور پيدا نمود که تمام هستي، تجليگاه انوار الهي است و هر چه هست از مبدأ نورالانوار سرچشمه مي گيرد و هيچ مکان و مأمني را نمي توان سراغ کرد که از حضور پرفيض پروردگار خالي باشد.
جمله ذرات عالم در نهان
با تو مي گويند روزان و شبان
ما سميعيم و بصيريم و هشيم
با شما نامحرمان ما خامشيم
بدون شک «مولوي»به آيه ي شريفه ي 43 از سوره ي «اسراء»نظر داشته است که مي فرمايد:
تُسبَّحُ له السّمواتُ السبعُ والارضُ و من فيهنَّ و إن من شيءٍ الاّ يُسبّحُ بحمده و لکن لا تَفقهون تَسبيحَهم.(16)
ازسوي ديگر به يقين پي ببرد که اين عمل، گناه است.آن هم گناهي که به تعبير مولاي متقيان علي (ع)، پيروي از آن از تمام گناهان نيرومندتر است و فرمود:
به اطاعتش تن در ندهيد که فکر شما را از خدا باز مي دارد.(17)
و نيز توجه به اين جمله ي معروف از حضرت امام خميني قدس الله نفسه الزکيه که فرمود:عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نکنيد.
موضوع مهم ديگري که در پروش معنويت نوجوان تأثير دارد «اقامه ي نماز» با کيفيت و شرايط کامل آن است.نماز نه فقط بهترين و نزديکترين راه ارتباطي نوجوان با خداست،بلکه همچون سد پولاديني در برابر امواج گناه عمل مي کند.لازمه ي چنين تأثيري، اقامه ي نماز به شکل مطلوب آن است. نمازي که اگر به طور شايسته انجام شود، نوجوان را از هر گناهي مصونيت مي بخشد.
«إنّ الصلوه تنهي عن الفحشاء والمنکر»(به درستي که نماز، انسان را از هرگونه آلودگي و عمل زشت دورنگه مي داردـ برحذر مي داردـ).
خانواده ها و به ويژه مربيان در سنين جواني (دوره ي راهنمايي)بايد در خصوص مقام و موقع نماز،کيفيت نماز خداپسندانه و چگونگي مقابله ي نماز با محرمات،با دانش آموزان سخن بگويند و پيوند عميقتر با خدا را از طريق نماز که درزلال فطرتشان جاري است، محکمتر سازند.نماز واقعي، نه تنها والاترين عامل تدافعي نوجوان در مقابل هجوم انحرافات اخلاقي تلاقي مي شود، بلکه عاملي تهاجمي عليه انحرافات نيزمحسوب مي گردد.نوجوان عاشق خدا و معنويت گرا، نه تنها در مقابل حمله ي انحرافات عقب نمي نشيند، بلکه بر آن يورش مي برد و آن را از دامان اجتماع مي زدايد.
برخي از شيوه ها،هم درپيشگيري نقش دارند و هم در تدابير درماني حضور مي يابند که ورزش از اين جمله است.فعاليتهاي سالم و ورزشي نه فقط در تعادل بخشيدن به جسم و جان تأثير دارند، بلکه همراه خود، صفاتي از قبيل جوانمردي، آزادگي و پاکي را مي آورند.معمولاً در بين ورزشکاران نوجوان، موارد کمتري از ابتلا به خودارضايي گزارش شده است.زيرا ورزش، انرژيهاي متراکم و سرگردان را در مسير سالم، جامعه پسندي جاري ساخته و به جريان مي اندازد.
تأثير ديگر ورزش را در پايمردي و استقامت نوجوان در برابر مشکلات بايد ذکر کرد.به ويژه کوهنوردي، در محيطي سالم و دور از عوامل محرک، توصيه مي شود.کوهنوردي نه تنها مينياتوري از يک زندگي واقعي با فراز و نشيبهايش، صعوبتها و خطرات آن تلقي مي شود،بلکه بر سرسختي و مقاومت نوجوانان در برابر کشش و جاذبه ي گناهان مي افزايد و آنان را پرقدرت تر از هميشه به زندگي سالم خود مي دهد.
علاوه برعوامل فوق، ورزشهاي سالم، نوجوان را براي يک خواب آرام و بي درنگ مهيا مي سازد.خوابي که پس از تلاش روزانه و ورزش مورد نظر بسيارشيرين است و به تمديد اعصاب و رفع خستگي او مي انجامد و اين بسيار مغتنم است.چرا که قبلاً اشاره نموديم، نوجواناني که فقرحرکتي دارند، شبها راحت به خواب نمي روند و نمي دانند با انرژيهاي ذخيره و مصرف نشده ي خود چه کنند و معمولاً دچار بدخوابي و بي خوابي مي شوند که اين به نوبه ي خود مشکل زاست و عامل محرم انحرافات چندي، از جمله خودارضايي مي گردد.

13-آب سرد

همانگونه که براي نوجوانان،محيط و يا اتاق خواب بسيار گرم در تحريک زايي او مؤثراست و منجر به تبعات ديگري مي شود، استفاده از آب سرد از قبيل دوش آب سرد و يا شستشوي اعضا با آب سرد، مي تواند در درمان تحريکات نابهنگام و کاهش آنها، مؤثر واقع شود.
البته همه نوجوانان در موقعيتي نيستند که بتوانند از دوش آب سرد استفاده کنند، لکن برخي از صاحبنظران، براي جلوگيري از پيدايش چنين عادتي، استفاده از دوش آب سرد را در اين سنين مفيد دانسته و توصيه مي نمايند.
اگر به واسطه ي تخيل و يا سببي ديگر،خوني بسيار به اعضاي تناسلي گرايد، بدانسان که رگهاي آن را فراخ سازد و اين تهاجم دموي غيرطبيعي، انگيزش شهوت را سبب شود، نبايد از پي علاج چنين عارضه اي به پزشک رفت.راه درمان آن است که زندگي خويش را دگرگون کنيد و روشي برگزينيد که خون را از اعضا براند و آن را به عضلات و دماغ و اندامهاي ديگر پيکرببرد تا همه ي دستگاههاي بدن بتوانند تعادل طبيعي خويش را برقرار سازند.
براي تغييردادن اين حال بايد اعضاي تناسلي را بامدادان و شامگاهان با آب سرد شستشوي داد.اين شستشو، آرامش آن اعضا را سبب مي شود و قوه ي فکر و خيال جوان را از توجه به شهوت باز مي گرداند.(18)

14-تسهيل و تسريع ازدواج

از حقوقي که فرزند به پدرخود دارد، يکي اين است که وقتي فرزند بالغ شد، وسايل ازدواجش را فراهم نمايد.(19)
اگر چه نوجوانان با سنين 13 تا 18 ساله در موقعيتي نيستند که غالب آنان بتوانند ازدواج کنند و درحال حاضر ميانگين سن ازدواج نسبت به چند سال گذشته افزايش يافته است و همچنين قبلاً اشاره نموديم که فاصله ي زماني نسبتاً طولاني بين معدل بلوغ جنسي (15سال)و معدل بلوغ رواني و اقتصادي (حدوداً 23سال)وجود دارد و اين فاصله ي طولاني را کماکان نمي توان پر نمود، لکن در مورد دختران، امکان ازدواج به مراتب زودتر و بيشتر از پسران وجود دارد و دليل آن هم احتمالاً اين است که دختران متکفل امور اقتصادي و تأمين معيشت خانواده نيستند.لذا مي توان در مورد دختران توصيه نمود که خانواده ها براي ازدواج دختران خود، سختگيري بي مورد و بيجا نشان ندهند و از مقررات دست و پاگير و تشريفات سنگين خودداري کنند و علاوه بر آن در موقعيتي مناسب،براي عقد شرعي و قانوني اقدام نمايند تا در فرصت مقتضي ديگري که براي ازدواج آمادگي به وجود مي آيد، بتوانند به نيازهاي غريزي خويش پاسخ دهند.شکي نيست که عقد، امکان پاسخگويي به نيازهاي فطري و عاطفي را در شرايط مساعدتري فراهم مي نمايد تا زمان مناسب ازدواج فرا رسد.
براي پسران نوجوان، به ويژه از 18 سالگي به بالا، نيز مي توان با سهولت بيشتري شرايط عقد را فراهم نمود تا آنها بتوانند با آمادگي بيشتري که براي مديريت خانواده احراز مي نمايند، ازدواج کنند.
در حديث آمده است که اگر بيم آن رود که فرزند به جهت ازدواج نکردن، به حرام بيفتد،بر پدر واجب است که زمينه ي ازدواج او را فراهم کند.
اگر مواردي از قبيل آنچه در ذيل مي آيد رعايت شود، تا حدود زيادي در درمان انحراف خودارضايي مؤثر خواهد بود.يادآوري مي شود که بيشتر کساني که براي ترک عمل «خودارضايي» استمداد طلبيده اند، حوالي سن 18 به بالا بوده اند و اين موضوع نشانگر اين مسئله است که حتي از دوره ي جواني که از 18 سال به بالا را در بر مي گيرد، همچنان مشکل خودارضايي وجود دارد.

پيشنهادهايي در جهت تسهيل و تسريع ازدواج:

1-آموزش کافي به خانواده ها در جهت ساده تر نمودن مراسم ازدواج و ترغيب آنان براي ازدواجهاي ساده و به موقع.
2-آموزش به دختران و پسران براي آماده شدن در امر ازدواج و تفهيم اين که از ازدواج، به طور معقول و منطقي، چه انتظارهايي بايد داشته باشند.
3-کاهش تشريفات دست و پاگير ازدواج در رابطه با پسران از قبيل مهريه هاي سنگين، شيربهاي زياد، خريد پرهزينه، مجلس جشن پرخرج و...
4-کاهش مسايل دست و پاگير و سنگين در رابطه با دختران از قبيل: جهيزيه سنگين و کامل و...
5-رفع بيکاري نامرئي و مرئي و تلاش براي ايجاد اشتغال براي نوجوانان و جواناني که مايل به تشکيل خانواده هستند ولي از شغل و درآمد معيني برخوردار نيستند.
6-اعطاي وام مکفي ازدواج به نوجوانان و جواناني که به جهت فقر اقتصادي، قادر به ازدواج نيستند ولي نياز جدي به اين امر نيز دارند.
7-تعديل انتظارهاي بيش از حد برخي از خانواده ها از جواناني که مايل به ازدواج هستند،از قبيل تحصيلات عالي داشتن، شغل پردرآمد و يا عنوان مشخص داشن، داشتن خانه ي مستقل شخصي و اتومبيل و غيره.
8-ارائه الگويي واقعي از ازدواجهاي اسلامي و هدفدار که با روح سادگي و صداقت انجام گرفته است و تسري اين روح سادگي و پاکي به خانواده هاي مورد نظر که دختر و يا پسرجواني را در موقعيت ازدواج دارند.

احاديثي درباب تسريع در امر ازدواج

براي توجه بيشتر،به ذکر دو حديث در اين زمينه مبادرت مي ورزيم:
به روايت امام صادق (ع)روزي رسول اکرم (ص)به منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي فرمود:(20)
اي مردم، جبرئيل از پيشگاه الهي نزد من آمد و گفت:دختران باکر مانند ميوه ي درختند، موقعي که مي رسند، اگر چيده نشوند، اشعه ي آفتاب فاسدشان مي کند و وزش باد آنها را پراکنده مي سازد.همچنين دختران وقتي به حد بلوغ رسيدند و مانند زنان در خويشتن تمايل جنسي احساس نمودند، دارويي جز شوهر ندارند و اگر همسر نگيرند از فساد ايمن نيستند، چه آن که بشرند و بشر از خطا و لغزش مصون نيست.
در حديث ديگري از رسول اکرم (ص)آمده است که فرمود:
اي جوان ازدواج کن و از زنا بپرهيز که زنا ريشه هاي ايمان را از دلت برمي کند.(21)
نکاتي که در احاديث فوق به چشم مي خورد:
1-تأکيد بر ازدواج به موقع و تسريع در اين زمينه.
2-آسيب پذيري نوجوانان، در صورت عدم ازدواج، به شدت وجود دارد.
3-تأييد نيازهاي جنسي دختران و پسران تلقي آنان به عنوان امري طبيعي و غريزي.
4-انحراف از قوانين الهي، به اصل ايمان انسان لطمه وارد مي نمايد.

15-توبه

محبوب تر از هرچيز نزد خداوند جواني است که از گناه توبه مي کند و از پيشگاه الهي طلب آمرزش مي نمايد.(22)
نوجوان خطاکار در اثر ارتکاب عمل «خودارضايي»دچار نوعي احساس گناه مي شود و اين احساس در دفعات بعدي که اين عمل تکرار مي گردد، تقويت شده و منجر به احساس آلودگي، بي ارزشي و سقوط ارزشهاي اخلاقي در نوجوان مي شود. در اين موقعيت، بزرگترين عامل دلگرم کننده ي وي اطمينان از قبول توبه در درگاه خداست.لکن نوجوان مبتلا، نگراني عميقي دارد از اين که مبادا راه برگشت به رويش مسدود باشد.اگر نوجوان از نظر روحي به اين وضعيت برسد که از امکان «نوسازي خويشتن»نوميد و مأيوس شود، اين مرحله را بايد خطرناک و دشوار تلقي نمود؛ زيرا ديگر هيچ مانعي براي جلوگيري از انحرافات بعدي وي وجود نخواهد داشت.اما در بينش اسلامي، هاله اي از اميد به آينده چنين نوجواني را در بر مي گيرد.
رسول اکرم (ص)فرمود:
توبه از گناه، هميشه پسنديده است ولي در جواني بهتر و پسنديده تر است. (23)
و يا در فرازي ديگر علي (ع)درباره ي اميد به رحمتهاي بي حد و حصر الهي، به فرزندش فرمود:
به خداوند آنچنان اميدوار باش که اگر با گناهان اهل زمين در پيشگاه او حاضر شوي، تو را ببخشد.(24)
اين بيانات، چشم اندازهايي اميدبخش را فراروي نوجوان مبتلا مي گسترد و او را به توبه و بازسازي خويشتن فرا مي خواند و دريچه هاي رحمت را گشوده در منظر او قرار مي دهد.
ضروري است مربيان و خانواده ها، نوجوان را متوجه نمايند که اگر غفلتي صورت گرفته است، به مفهوم پايان فرصتها و نابودي همه چيز نيست، بلکه خداوند او را مشمول الطاف وسيعش قرار داده است.فقط کافي است که از صميم دل و سويداي جان به او رجوع کند و تصميم قاطعي براي جبران گذشته ها و لغزشها اخذ نمايد و اگر چنين نمود، به مقامي خواهد رسيد که همچون گناه ناکرده ها درپيشگاه الهي محسوب خواهد شد.(25)لذا بايد مربيان و خانواده ها، نوجوانان را متوجه نمايند که اگر توبه هاي قبلي شکسته شده است، جاي نااميدي نيست، بلکه اين بار مصممتر و راسختر بايد به خدا رجوع کنند و رابطه ي خويش را با او اصلاح نمايند که اين گونه ارتباط، طليعه ي زندگي سالم و سرشار از حيات خواهد بود.

16-تغييرموقعيت

ديديم که يکي از عوامل «خودارضايي»مجاورت و معاشرت با افراد آلوده بود؛ اعم از اين که درمحيط خانواده اين امر واقع شود يا اين که در محيط مدرسه، محله و غيره انجام گيرد.
در بررسي برخي از نامه هاي نوجوانان به برنامه ي «آينده سازان»راديو، مشخص شد که دختر و يا پسر نوجواني در اثر تحريکات برادر بزرگتر و يا يکي از بستگان به «خودارضايي»کشيده شده است.همين عامل در مدرسه به صورت تأثير همکلاس، همدرس و دوست همسال جلوه مي کند و نوجوان مستعد را مبتلا به آلودگي اخلاقي مي سازد.
به موازات به کار بستن شيوه هاي درمان که قبلاً بيان گرديد، ضروري است که نوجوان را از عامل آلودگي اش بلافاصله دور نمود و تحريکات را به حداقل رسانيد؛ مثلاً اگر دانش آموز نوجواني به جهت مجاورت و نشستن با ديگري، روي يک نيمکت، آلوده شده است، بي درنگ محل نشستن او را تغيير دهيم و در صورت ضرورت، کلاس او را تعويض کنيم و در مواردي که دانش آموز مبتلا در مدرسه با اين صفت (انحراف اخلاقي به صورت استمنا و يا مورد تجاوز ديگري قرار گرفتن)مشهور و معروف است، با تدابير خاص تربيتي، مدرسه او را نيز تغيير دهيم.طبيعي است چنانچه تغيير محيط (موقعيت)انجام نگيرد،نوجوان مبتلا هرچند هم که در بازسازي و اصلاح خويش بکوشد، ثمره ي چنداني نخواهد داشت؛ زيرا نگاهها و برخوردهاي ديگران با او، حاکي از گناهکار بودن وي است و به اين ترتيب راه اصلاح رفتار بر روي نوجوان مسدود مي شود.
ضروري است تغييرموقعيت به مدرسه ي ديگر، به گونه اي صورت گيرد که:
ـ ابتدا مدير مدرسه ي جديد به نحو محرمانه اي مطلع شود که براي اين دانش آموز مشکلاتي پيش آمده است که بودن وي در آن مدرسه (قبلي)، چندان به مصلحت نيست و اينجا با قرار گرفتن در محيط جديد و دوستان تازه امکان زندگي بهتر و تحصيل موفقتر، بيشتر خواهد بود.به هرحال اين اطلاع تا اندازه اي بايد منتقل شود که شرايط و موقعيت ايجاب مي نمايد.ضمناً بايد مدير مدرسه ي جديد آگاه شود که اين دانش آموز نياز بيشتري به ارتباط دوستانه و مراقبتهاي تربيتي دارد، تا امکان شکل گرفتن دوباره ي «حلقه ي معيوب»در اين مدرسه به حداقل برسد.
ـ پس از آن، بايد توجه داشت که مدرسه ي جديد به گونه اي انتخاب شود که فاصله مناسبي با مدرسه قبلي داشته باشد.زيرا درغير اين صورت هنگام رفت و آمد دانش آموز مذکور به مدرسه ي جديد، امکان تلاقي و ديدار همکلاسهاي قبلي و بالنتيجه مزاحمتها و تحريکات آنان وجود خواهد داشت و احتمال انتقال اطلاعات رفتارهاي انحرافي و خطاهاي جنسي به دوستان جديد نيز، زياد خواهد بود.در خانواده نيز به محض حصول اطمينان از تأثير سوء برادر بزرگتر و يا يکي از بستگان بر رفتار انحرافي نوجوان، بايد حتي المقدور از تنها گذاشتن آنها با يکديگر خودداري شود و تحت هيچ شرايطي نوجوان در محيط منزل تنها نماند و به اتفاق فرد عامل (دو نفري)خلوت نکنند.ديگر اين که اتاق خواب دو براد و يا برادر و خواهر يکجا نباشد، بلکه در صورت امکان، جدا شود و يا حضور فردي بزرگتر نيز درکنار آن احساس و تعبيه شود.
اگر در خانواده اي، مسئله حادّي بين نوجوان و يکي از اعضاي خانواده و يا بستگان پيش آيد، تغييرموقعيت و محيط نوجوان، حداقل براي مدتي الزامي است.مدتي درمنزل يکي از بستگان بودن، به شهرستان نزديکي از فاميل رفتن، مسافرت و مسايلي از اين قبيل با رعايت همه جوانب اخلاقي، مي تواند در حل مسئله مؤثر واقع شود و تحريکات ناشي از محيط نامطلوب را به حداقل کاهش دهد.

17-درمان طبي

برخي از نوجوانان در سنين بلوغ، دچار احتلامهاي پي در پي مي شوند و نگران آينده ي خود هستند.در برخورد با اين نوع احتلامها که آنها را «احتلامهاي پاتولوژيک»مي نامند ويا تحريکات و تمايلات جنسي شرطي فوق العاده زياد که بايد توجه ما معطوف به دورنمودن نوجوانان از عوامل تحريکاتي شهواني از قبيل عکس، نقاشي، نوشته هاي تحريک آميز، سينما، ويدئو و ساير نکاتي که جنبه ي محرک دارند، باشد.ولي مواردي نيز پيش مي آيد که جواني از لحاظ قابليت تحريک و تأثيرپذيري عصبي، بيش از حد حساس است و جداً از نتايج نامساعد دوره ي بلوغ مي ترسد.(26)دراين موارد، مراجعه به متخصص اعصاب و روان و راهنمايي گرفتن از وي ضروري است.
در باره ي ساير علل احتلامهاي مکرر،مي توان به تمام آنچه که سبب دلمه شدن خون در اعضاي لگن کوچک و تحريک مداوم جنسي به پي در پي شدن آن کمک خواهد کرد،اشاره نمود.
از نظر بهداشت، نبايد شبها مايعات زياد آشاميد و سرکه و فلفل و خردل و همچنين غذاهايي که مقدار زيادي کالري دارند، نبايد صرف نمود.(27)
بايد رژيم روزانه را در نظر گرفت تا سالم و سرحال زندگي کرد و قبلاً پيش بيني کرد که وقت آزادي براي افکار بي ثمر و بي فايده ي جنسي باقي نماند. به جاي زندگي تيره و اندوهبار بي تنوع، بايد تمام نيرو را در راه خلاقيت و ورزش که عامل هماهنگي و رشد شخصيت است، به کار برد.
در موارد خاصي هم که تمايل نوجوان به جانب همجنس او بيش از حد برانگيخته مي شود و نگراني اطرافيان را به موضوع جلب مي کند، مراجعه به متخصصين و پزشکان ذيربط، گامي در جهت تکميل درمان محسوب مي شود.در اين گونه موارد،تزريق نوعي هورمون، تمايلات همجنس گرا را کاهش مي دهد و موجب تعادل تمايلات او مي شود.

پی نوشتها:

Sublimation -1
2-نظريه هاي بنيادي درباره ي نوجواني؛ رالف موس، ترجمه دکتر صاحب الزماني، ص 84.
3-همان منبع، ص 85.
4-مولوي
5-بخشي از نامه دختري 18ساله از تهران.
6-بخشي از نامه ي يک جوان 20ساله از ساري.
7-قدرت اراده؛ پل ژاگو، ترجمه کاظم عمادي، صص 80 و 81.
8-پيروز فکري، ماردن، ترجمه رضا سيدحسين، ص 80.
9-الحديث، جلد1، ص 218.
10-نهج البلاغه، کلمات قصار.
11-بلوغ ؛ موريس دبس، ص 64.
12-گناهان کبيره؛ شهيد آيت الله دستغيب، جلد2، ص 468.
13-همان منبع.
14-قرآن کريم، سوره مؤمنون آيه هاي 6 و 7.
15-الحديث، جلد1، ص 158.
16-قرآن کريم، سوره اسراء قسمتي از آيه 44.
17-الحديث، جلد1، ص 158.
18-آنچه که يک نوجوان بايد بداند؟، ص 54.
19-رسول اکرم (ص)الحديث، جلد1، ص 297.
20-ازدواج دراسلام؛ آيت الله مشکيني، ص 40.
21-همان منبع.
22-رسول اکرم (ص)الحديث، جلد1، ص 232.
23-همان منبع، صص 31 و 33.
24-همان منبع.
25-التائبُ من الذّنب کمن لا ذنب له.
26-روانشناسي و تربيت جنسي؛کوچتکف و لاپيک، ترجمه محمد تقي زاده، ص 207.
27-همان منبع.

منبع:دنياي نوجواني