نامه‌های متقابل - اسناد افتخار (1)






'...با پيشنهاد شما در مورد مبنا قرار دادن عهدنامه 1975 موافقت مي‌شود... ما عقب‌نشيني خود را از روز جمعه هفدهم اوت 1990 آغاز و نيروهاي خود را از مناطق روياروي شمال در طول مرزها فراخواهيم خواند... مبادله فوري و همه جانبه اسراي جنگ را از روز جمعه آغاز مي‌كنيم... بدين ترتيب همه آنچه را كه مي‌خواستيد و بر آن تكيه مي‌كرديد تحقق مي‌يابد...''
عبارت فوق بخش‌هائي از آخرين نامه صدام به رئيس جمهور اسلامي ايران در مرداد 1369 است .
مجله الكترونيكي دوران به مناسبت فرا رسيدن هفته دفاع مقدس، اقدام به انتشار متن كامل نامه‌هاي صدام به آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس جمهور وقت ايران و پاسخ مشاراليه به وي مي‌كند. نامه اول صدام روز اول ارديبهشت 1369 به اين شرح انتشار يافت.

*****

جناب آقاي علي خامنه‌اي
جناب آقاي هاشمي رفسنجاني
السلام عليكم
در رسانه‌هاي گروهي عراق كه تنها وسيله ممكن براي اعلام آنچه مي‌خواستيم به شما بگوييم بود، شما را مورد خطاب قرار داديم. همچنان كه متقابلاً سخنان شما را از طريق رسانه‌هاي جمعي خودتان مي‌شنيدم... آخرين ابتكاري كه با نيت بي‌شائبه‌اي براي تحقق صلح كامل و فراگير فراروي شما قرار داديم، ابتكاري بود كه در پنجم ژانويه 1990 عنوان كرديم، ولي تاكنون متفقاً به صلح مورد علاقة دو كشورمان راه نيافته‌ايم تا با هم از بلاياي جنگ و امكان شعله‌ور شدن مجدد آن فاصله بگيريم. بديهي است كه امر خير و آنچه مي‌تواند پايه و اساسي براي آمال و آرزوها باشد ممكن است در هاله‌اي از حدس و گمان‌ها و تفسيرهاي شك برانگيز قرار گيرد... اينك بدون تكرار ديد‌گاه‌هاي قبلي خود كه مي‌تواند موجب طرح متقابل ديدگاه‌هاي شما شده و بحث را از محدوده اهداف سازندة خويش دورنموده و به سوي جدلي سوق دهد كه در آن عوامل اختلاف نمايان مي‌گردد و براي اينكه چنين وضعي بر توافق مورد علاقة ما در زمينة تحقق صلح قابل اجرا فراگير و فوري، به خواست خدا نه تنها بين عراق و ايران بلكه ميان امت عرب و ايران نائل نيايد، اين بار مستقيماً شما را مخاطب قرار داده تا در اين ماه مبارك كه مسلمانان روزه‌دارند و به سوي نيل به رضاي خداي سبحان و متعال روي مي‌آورند، پيشنهاد كنم ملاقات مستقيمي بين ما صورت گيرد كه در آن از سوي ما، بندة خدا، فرستندة اين نامه و آقاي عزت ابراهيم به همراه مجموعه‌اي از دستياران خودمان و از سوي شما آقايان علي خامنه‌اي و هاشمي رفسنجاني به همراه گروهي از دستياران شما شركت كنند. همچنين پيشنهاد مي‌كنم كه اين ملاقات در مكة مكرمه قبله‌گاه مسلمانان و بيت عتيق كه مولايمان ابراهيم عليه‌السلام آن را بنا نهاد، يا در هر مكان ديگري كه بر آن توافق مي‌كنيم برپا شود تا به ياري خدا براي تحقق صلحي كه ملتهايمان و تمامي امت اسلام در انتظار آن به سر مي‌برند بكوشيم و بدين ترتيب خونهايي را كه چه بسا بار ديگر به هر علت بر زمين ريخته شود، محفوظ بداريم، زيرا از جملة احتمالات مترتب بر وضع موجود اينكه عوامل دست‌اندركار وقوع فتنه ميان ايران و عراق در گذشته، بار ديگر براي شروع مجدد جنگ به نحوي كه صلح را از دو كشورمان دور سازد، تلاش كنند. شما قطعاً اخبار تهديدهايي را كه از طرف صهيونيسم و برخي ابرقدرت‌ها و كشورهاي بزرگ عليه عراق و امت عرب به عمل مي‌آيد دنبال مي‌كنيد. و بي شك مي‌دانيد كه هدف اصلي اين تهديد‌ها باز گذاردن دست رژيم صهيونيستي براي به فساد كشاندن جهان است تا بتواند هر طرفي را كه سد راه باطل مي‌شود و رژيم صهيونيستي را از نيات و اطماع شرارت بارش در منطقه باز مي‌دارد و هر تلاشگر در راه آزادي سرزمين عربي فلسطين و قدس شريف را كه براي هر مسلمان، بلكه براي هر مؤمن به خدا و كتابها و پيامبران او و روز رستاخيز گرامي است، سركوبي كند. اين نيروهاي شرور كه اميدواريم به ياري خدا آرزوهايشان نقش بر آب شود و تيرهايشان به خطا رود، حتماً براي از سرگيري ستيز مسلحانه وخونين بين ايران از يك طرف و امت عربي از طرف ديگر خواهند كوشيد و اينان امكانات متعددي را براي تحقق اين امر در اختيار دارند. در آن صورت مسلمانان نه تنها فرصت به كارگيري امكانات و توانايي‌هاي خود را در جهت آزادسازي مقدساتشان در فلسطين از دست مي‌دهند، بلكه زيانهاي بي‌شماري را نيز متحمل خواهند شد.
به اعتقاد ما در ملاقات مستقيمي كه با هم خواهيم داشت، دستيابي به آنچه عراق حق تلقي مي‌كند و آنچه ايران حق تلقي مي‌كند قابل تحقق است، ملاقاتي كه راه را براي فرصت طلبان و آنانكه مي‌كوشند محيط صلح و آرامش را آلوده سازند، خواهد بست، مشروط بر اينكه نيت‌ها، صادقانه متوجه صلح خداپسند و مورد رضايت ملتهايمان باشد.
تا آنجا كه به ما مربوط مي‌شود، اين نيت توأم با ايماني عميق و پايدار فراهم است و در آن به جز ميل به دستيابي به حق ثابت خودمان كه همتراز با حق ثابت شماست، چيز ديگري نيست.
من به شما پيشنهاد مي‌كنم ملاقات مزبور با توجه به اصل شتاب در كار نيك پسنديده است، در دومين روز عيد مبارك فطر و يا در هر زمان ديگري كه مورد توافق قرار مي‌گيرد، انجام شود.
در مورد سفر شما به مكه و تشريفات مربوط از سوي كشور ميزبان، ما براساس رابطة برادري و احترام متقابلي كه با برادرانمان در پادشاهي عربستان سعودي داريم، از برادرمان ملك فهد بن‌عبدالعزيز خواهش خواهيم كرد آنچه را كه براي چنين مسئله‌اي ضروري و متناسب است فراهم كند. توضيح اينكه ما تاكنون وي را از مضمون اين نامه مطلع نكرده‌ايم.
براي تسهيل ... و تدارك ملاقات، شايد شما هم مانند ما بر اين نظر باشيد كه فردي به نمايندگي از طرف ما در تهران و فردي به نمايندگي از شما در بغداد حضور داشته باشند و به منظور برقراري تماسهاي لازم بين دو پايتخت خطوط تلفني مستقيم داير گردد.
خدايا تو خود گواه باش كه من ابلاغ كردم السلام عليكم
صدام حسين
بغداد ـ 26 رمضان 1410 ه‍
برابر با 21 آويل 1990 م

پاسخ رئيس‌جمهور اسلامي ايران به نامة اول رئيس جمهور عراق

بسم‌الله الرحمن الرحيم
الحمدالله رب‌العالمين والصلوه و السلام علي محمد عبده و رسوله و علي‌الله الاطياب الاطهار
جناب آقاي صدام حسين
نامه مورخ 26 رمضان‌المبارك 140 ه‍ شما را ديدم،‌به راستي اگر مطالبي كه در اين نامه آمده هشت سال پيش مورد توجه واقع مي‌شد و ارسال پيام جاي اعزام سرباز را مي‌گرفت امروز دو كشور ايران وعراق و شايد همة امت اسلامي با اين همه خسارات و ضايعات مواجه نبود. همه مي‌دانند كه انقلاب اسلامي از آغاز و هميشه نزديكي كشورهاي اسلامي و مجد و عظمت اسلام و مسلمين و مبارزه با دولت غاصب اسرائيل و آزادي فلسطين را وجهة همت ساخته است. اگر همة دولتهاي منطقه عربي همان طور كه بعضي از آنان عمل كردند قدرت اين انقلاب ضد صهيونيستي و ضد استكباري را شناخته با ‌آن همكاري مي‌كردند اكنون معادلة قدرت در خاورميانه به سود اسلام و مسلمين مي‌بود و اسرائيل و استكبار اين گونه فرصت بسط وجود و توسعه شرارت را نمي‌يافتند.
البته ما با امت عرب مشكلي نداريم و از همكاري صادقانة بعضي از دولتهاي عربي بهره‌ برده‌ايم. افسوس كه فرصتي تاريخي در ده سال گذشته از كف رفته است. در همان آغاز انقلاب اسلامي جنگي ناخواسته و ويرانگر بر ما تحميل شد و بخش بزرگي از سرزمين ما در مرزهاي غربي كشور اشغال گرديد و بخش عظيمي از سرمايه‌هاي انساني و اقتصادي و نظامي دو ملت بزرگ ايران و عراق كه بايد در راه مبارزه با كفر و الحاد به كار گرفته مي‌شد از ميان رفت.
دشمنان اسلام و قدرتهاي بزرگ به ويژه امريكاي جهانخوار از اين جنگ بهره گرفتند و به بهانه حمايت از برخي از كشورهاي منطقه به مداخله در امور داخلي آنها پرداختند و يا بر مداخلات خود افزودند، اسرائيل نيز توانست از اين موقعيت سود جويد و قسمتي از برنامه‌هاي توسعه طلبانه و تجاوزگرانه خود را به مرحله اجرا درآورد. عادي سازي ننگ كمپ ديويد و سازش برخي از دولتهاي منطقه با اسرائيل غاصب نتيجه اين وضعيت است.
ما بارها گفته‌ايم كه اگر جنگ آغاز نمي‌شد و امكانات دو ملت ايران و عراق در راه وحدت و حفظ منافع مسلمانان به كار گرفته مي‌شد استكبار غرب و صهيونيسم جرأت اين همه گستاخي نمي‌يافتند.
به هر حال بايد از آنچه گذشته است عبرت گرفت و توجه داشت كه ادامه وضع نه صلح و نه جنگ و يا تجديد جنگ براي هر دو كشور و هر دو ملت عراق و ايران ويراني بيشتر و براي امت اسلام ناتواني و براي كفر جهاني شادماني و فرصت كسب امتياز به بار خواهد آ‌ورد.
البته تجربه جنگ تحميلي به دير باوران هم فهماند كه تهاجم نظامي قادر نخواهد بود كه پايه‌هاي انقلاب اسلامي متكي بر اراده مردم مسلمان را متزلزل سازد.
در اينجا لازم است تأكيد نمايم همان گونه كه رهبر كبير انقلاب اسلامي و بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني قدس سره الشريف بعد از پذيرش قطعنامه اعلام كردند كه : «ما با مردم خود با صداقت صحبت مي‌كنيم،‌ما در چهارچوب قطعنامه 598 به صلحي پايدار فكر مي‌كنيم و اين به هيچ وجه تاكتيك نيست» ما در كوشش براي رسيدن به صلح واقعي و جامع هيچ‌گونه ترديدي به خود راه نداده‌ايم و حضرت آ‌يت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب، قاطعانه همان راه ترسيم شده توسط امام راحلمان را براي دستيابي به صلح جامع ادامه مي‌دهند.
بر اين اساس ما از هرگونه ابتكار و پيشنهادي كه دو كشور را به صلح جامع برساند استقبال مي‌كنيم.خصوصاً در موقعيت كنوني كه حاميان اسرائيل غاصب درصدد بهره‌گيري از پراكندگي جهان اسلام در جهت كسب امتياز بيشتر و تضعيف مسلمين و تقويت صهيونيسم فتنه‌گرند وضعيت نه جنگ و نه صلح را مطلوب نمي‌دانيم و قاطعانه راه صلح واقعي و جامع را كه در بردارنده مصالح امت اسلامي است انتخاب مي‌كنيم.
توجه شما را به اين حقيقت جلب مي‌كنيم كه ادامه اشغال بخشي از سرزمين‌ اسلامي ما مي‌تواند حركت ما را در راه تحصيل صلح جامع كند و يا بي‌ثمر كند و خود مي‌دانيد كه ما پس از تصميم به قطع جنگ بلادرنگ تمامي نيروهاي خودمان را از داخل خاك عراق به مرزها فراخوانديم. مطمئن باشيد كه اين وضع براي مردم مسلمان ايران كه خود را وقف اسلام و انقلاب كرده‌اند ترديد جدي در حسن نيت طرف ديگر بوجود مي‌آورد و ما مصمميم كه در راه صلح همانند دوران دفاع، اعتماد مردم را همراه داشته باشيم.
نكته ديگر اينكه قبل از اقدام به تماس رؤساي جمهور دو كشور لازم است نماينده‌اي از سوي من و نماينده‌اي از سوي شما در كشوري كه روابط دوستانه‌اي با طرفين داشته باشد بنشينند و دربارة آنچه بايد انجام گيرد گفتگو كنند تا زمينه و مقدمات تصميم نهائي را بدون فوت وقت فراهم سازند و از طرفي شيوه اقدام بايد به گونه‌اي باشد كه خللي به اعتبار قطعنامه 598 كه چهارچوب مناسبي براي حل و فصل اختلافات است وارد نشود.
ان اريد الاالاصلاح ما استطعت و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب و السلام علي من اتبع الهدي
اكبر هاشمي رفسنجاني
6 شوال 1410 هجري قمري
مطابق با 12/2/1369 هجري شمسي

متن كامل نامه دوم رئيس جمهور عراق به رئيس جمهور اسلامي ايران

بسم‌الله الرحمن الرحيم
آقاي علي خامنه‌اي
آقاي علي‌اكبر هاشمي رفسنجاني
نامة كتبي مورخ 6 شوال 1410 شما كه در پاسخ به نامه مورخ 26 رمضان 1410 ه‍ برابر با 21 آوريل 1990 ما ارسال شده بود دريافت كردم و بيش از يك بار توسط من و برادرانم در كادر رهبري عراق مطالعه شد. گرچه برداشت ما از نامه مزبور اين بود كه شما با پيشنهاد ما در زمينه برگزاري ملاقاتي در سطح سران براي حل و فصل قاطع و نهايي مشكلات موجود بين دو كشور كه علت كشمكش و يا نتيجه آن بوده موافقت داريد و ما از اين امر خوشحال شديم ولي روح پيام شما آن چنان كه ما اميدوار بوديم نبود زيرا مقدمه پيام در هر جا كه فرصتي دست داده شامل عبارتهاي دو پهلو و پايان آن خشن بوده است.
آقايان آنگاه كه ما به مكاتبه مستقيم با شما انديشيديم وضعيت ويژه موجود در روابط فيمابين را بررسي كرده و به اين نتيجه رسيديم كه روش مكاتبه مستقيم و رابطه‌اي كه براساس آن به وجود مي آيد روش مفيد‌‌تر براي تحقق ملاقات و گفتگوي مستقيم است و هيچ روشي براي تحقق صلح مطلوب بين ايران و عراق، بلكه بين امت عرب و ايران سودمند‌تر و كاراتر از آن نيست. ما مي‌دانيم و فرض بر اين است كه شما نيز مي‌دانيد كه صلح بين دو كشور نمي‌تواند بر اين اساس كه مقرون به باور طرف ديگر باشد تحقق يابد و عنايت يك طرف به صلح بدون آن كه به موازات آن انديشه‌ها، مفاهيم و روشها توسط طرف مقابل نيز مورد عنايت قرار گيرد، مفيد فايده نخواهد بود.
ما پيش از آن كه نخستين نامه را بنويسيم،‌اين نكته را به ياد آورديم كه هر يك از طرفين در طول ده سال گذشته شديد‌ترين و خشن‌ترين عبارتها را عليه يكديگر به كار گرفته و به سمع رسانده بود. لكن صرف نظر از آثار آن روش و چگونگي تأثير آن كه يكي از ابعاد كشمكش و جنگ بين ما بود، آن روش نتوانست صلح را محقق سازد. از جمله عباراتي كه در نامه شما آمده «جنگ تحميلي» و «كندذهني» و با جمله «والسلام علي من اتبع الهدي» به جاي «والسلام عليكم» كه قاعدتاً در چنين نامه‌هايي به كار گرفته مي‌شود،‌ختم شده است. از آنجا كه ما صلح را تنها به خاطر جايگاه عظيم آن در وجدان خود و به دلايل ايماني مي‌خواهيم، مفاهيم و اصطلاحاتي در نامة خود به كار برديم كه با معيارهاي انساني و اهداف والاي ما سازگار باشد. لذا فقط از عباراتي خداپسند و مردم پسند استفاده كرديم. و اين امر در وهله اول بدان معني نيست كه تغييري در تمام مفاهيم و ديدگاه‌هاي ما حاصل شده است بلكه به معناي اين است كه ما مايل به گشودن باب جديد‌ي هستيم كه به دل طرف مقابل نزديكتر باشد و قدرت اثرگذاري بيشتري بر آن داشته باشد تا به صلحي كه ما آن را هدف شريفي مي‌دانيم به سود ملتمان و بشريت است خدمت كنيم. از آنجا كه اين روش، شايسته و مناسب براي چنين مقصد و راهي است، بنابراين وظيفه اقتضا مي‌كند كه شيوة جديدي را در نامه‌نگاري غير از شيوه زمان جنگ يا پيش از آن بيازماييم مضافاً بر اين كه به كارگيري الفاظ و عبارات زمان جنگ اين توهم را به وجود نمي‌آورد كه به كاربرنده آن الفاظ به قدرتي افزون بر قدرت شناخته شدة آن در زمان جنگ، دست يافته است كما اين كه اين شيوه كمكي به اثبات حقانيت يك امر نمي‌كند. استفاده از عبارتهاي مناسب در چنين مكاتباتي اگر توان توانا را افزايش ندهد و بعد از توكل بر خدا به ياري وي نشتابد، چيزي از قدرت او نخواهد كاست، و حق ثابت شده‌اي را از او كم نخواهد كرد، بلكه روزنه‌اي خواهد بود براي ورود نور به دلهايي كه از جنگ، درد و رنجهاي فراواني متحمل شده و آ‌ن دلها را در صورتي كه در جاده صواب قرار گيرند به سوي خيري كه صلح را محقق مي‌سازد، رهنمون خواهد شد.
بدين جهت چيزي را كه براي مكاتبه بين خودمان مناسب يافتيم اين بود كه آنچه را حق خودمان مي‌دانيم درج نكنيم تا شما نيز به درج آنچه حق خود مي‌دانيد كشيده نشيود. چه در غير اين صورت ممكن است آمادگي رواني شايسته‌ براي استقبال طرفين از گفتگوي مستقيم فراهم نشود. منظور ما بستن باب گفتگو پيرامون موضوعات مفيدي كه هر يك از طرفين طرح آن را مناسب مي‌بيند،‌ نيست، تا بدين وسيله هر طرفي رابطة بين اولين و ‌آخرين گام در راه صلح را بشناسد و روند صلح را به صورت يك مجموعه از نخستين گامهاي مربوطه ببيند و در رابطه بين آنچه را حق خود و آنچه طرف مقابل حق خويش مي‌داند ( به طور) مشخص درك كند.
اكنون كه با هم براي تحقق صلح تلاش مي‌كنيم شايسته است هيچ يك از طرفين به گذشته نپردازد تا بدين وسيله به آينده لطمه نزند،‌زيرا سياست نشخوار حوادث گذشته باعث مي‌شود طرفي كه اين صفت بر او منطبق مي‌شود از سوي ملتهايمان كه در شناخت خصوصيات هر يك از ما تواناترند به كندذهني متهم گردد.
با توجه به مراتب فوق ما خواهان گريز از گذشته نيستيم زيرا شما مي‌دانيد و يا اين ارزيابي را داريد كه ما قادر به ارائة اسناد كافي در جهت اثبات تفصيلي ديدگاه‌هاي خود در صحنه مناظره (و اين كه چه كسي جنگ و ستيز را آغاز كرد... و چگونه شروع شد؟) هستيم. شما همچنين مي‌دانيد كه اسناد و مدارك در متقاعد كردن بخش وسيعتري از ملتهايمان و جامعه بشري، از گفته‌ها و پيشداوريهاي هر يك از رهبري‌هاي دو كشور مؤثرتر خواهد بود. كما اين كه مي‌دانيد به زير سؤال بردن اين موضوع و كنكاش در آن به عنوان پيش‌‌درآمد بحث،‌به نحوي كه شما قبل از ژوئيه 1988 در زمينه تسلسل زماني (تعيين آغارگر جنگ) عنوان مي‌كرديد ادعايي است كه اثبات ‌آن به وقت و تلاشي برابر با مدت زمان جنگ به علاوه مدتي معادل دوران قبل از جنگ نيز خواهد داشت.
همچنين اطلاع داريد هر يك از طرفين نزاع براي آغاز جنگ، تاريخ خاص خود را دارد و در اين امر به دلايل و وقايع عملي و قانوني غير از دلايل و وقايعي كه طرف ديگر در دست دارد، استناد مي‌كند و آنجاست كه روشن خواهد شد كه چه كسي در توصيف جنگ به «جنگ تحميلي» و چه كسي در اشاره به فرستادن نامه به جاي گسيل سربازان و ... محق‌تر است.
اما در مورد قطعنامه 598 شوراي امنيت:از نظر ما آن قطعنامه از زماني كه آن را پس از صدور يعني ژوئيه 1987 پذيرفتيم، يك طرح صلح همه جانبه و دائمي بين دو كشور براساس آنچه هر دو بر آن توافق مي‌كنند و از اصول و احكام وارده در آن ياري مي‌جويند، بوده است. بدين جهت به قطعنامه مزبور پايبند بوده و همچنان به اجراي آن براساس اين درك پايبند هستيم. ما در حالي كه براي صلح تلاش مي‌كنيم فرض را بر اين نهاده كه تمايل دو كشور به صلح و استفادة از آن از شور و قوت يكسان و هم سطحي برخوردار است. عليهذا براي هيچ يك از دو طرف كشمكش شايسته نيست كه پيش‌بهايي براي ديدار مستقيم غير از تمايل جدي به تحقق صلح كه با تعبيرهاي عملي و مستدل از آن صحبت شود، بپردازند. بديهي است كه تحقق صلح حضور ارتش هر كشوري را محدود به آن كشور خواهد نمود، و حضور آن در هر تپه‌اي يا در يك وجب خاك و يا در آبهاي كشور ديگر كه شرايط و ملاحظات آتش‌بس و حالت نه جنگ و نه صلح آن را تحميل نموده است خاتمه خواهد يافت. در نامه خود خاطر نشان كرده‌ايد كه شما از سرزمينهاي عراق عقب‌نشيني نمود‌ايد تا آ‌خر جمله .... و البته منظور شما عقب‌نشيني از حلبچه در شرايط خاص و شناخته شده بود. تحليل ما بر اين امر است كه ... عقب‌نشيني نيروهاي نظامي ما از سرزمينهاي شما كه در شرايط شناخته شده در آغاز نزاع مسلحانه در سال 1980 وارد آن شده بودند در تاريخ 20 ژوئن 1982 صورت گرفت، به اين شكل كه تصميم خود را در مورد عقب‌نشيني در رسانه‌هاي گروهي سمعي و بصري در 10 ژوئن 1982 اعلان كرده و در آن گفته بوديم كه حداكثر طي مدت 10 روز عقب‌نشيني خواهيم كرد. و عملاً نيز چنين كرديم. در حالي كه عقب‌نشيني نيروهاي شما از حلبچه در شرايط جنگي ويژه‌اي غير از شرايطي كه نيروهاي ما در آن عقب‌نشيني كردند، صورت گرفت.
بنابراين اگر شما عقب‌نشيني خودتان را از حلبچه كه در شرايط خاص صورت گرفت دليل حسن نيت خود مي‌دانيد و اين كه شما چشمداشت و يا تمايلي به اشغال سرزمينهاي ديگران نداريد پس اولي‌تر اين كه عقب‌نشيني ما از سرزمين‌هاي شما بعد از عمليات توكلنا علي‌الله چهارم در منطقه جنوبي و مياني در ژوئيه 1988 دليل اضافي ديگري در كنار ديگر دلايل نشان دهنده حسن نيت ما و عدم تمايل به اشغال يك وجب از خاك ايران به شمار مي‌آيد. به هر حال از طرف ما يكي از معاني صلح اين است كه هيچ طرفي حق ثابت طرف ديگر را غصب و يا اشغال نكند، و اين رويه ايست كه همواره بر آن تأكيد كرده و در پيچيده‌ترين و خصمانه‌ترين شرايط بدان پايبند بوده‌ايم. بنابراين بديهي است در حالي كه شما را به پايبندي به آن در جو مذاكرات صلح و انشاءالله به عنوان راهي براي دستيابي به آن دعوت مي‌كنم، خود به آن پايبند باشيم.
ما از پاسخ‌هاي شما به پرسشهاي سفيرمان در ژنو از سفيرتان در خصوص مفاد نامه شما پيرامون ملاقات مقدماتي بين نمايندگان دو طرف اطلاع حاصل كرديم كه شما اين روش را براي تدارك ملاقات سران ترجيح مي‌دهيد. ما با اين روش موافق هستيم و به سفيرمان در ژنو آقاي برزان ابراهيم التكريتي اختيار انجام اين مذاكرات را با سفير شما در آنجا آقاي سيروس ناصري واگذار كرديم.
به نظر ما مأموريت نمايندگان تبادل نظر در مورد مواضع دو طرف به قصد آشنايي هر طرف با موضع طرف ديگر در قبال مسايل مورد توجه دو كشور خواهد بود. چه بسا نمايندگان بتوانند بر سر برخي از جوانب توافق كنند و اين امر تصوير روشني را در هنگام ملاقات در سطح سران فرا روي خواهد نهاد و كار ما را آسان‌ خواهد ساخت. و آنچه كه احتمالاً بر سر آن به توافق نرسند براي رسيدگي نهايي به ملاقات سران واگذار خواهد شد.
در مورد محل ملاقات سران، ما همچنان در انتظار پيشنهاد شما هستيم. زيرا در پاسخ شما نظر قاطعي در مورد محل پيشنهادي ما كه مكه مكرمه است نيافتيم ... اين امر مي‌تواند يكي از مسائل مورد بحث نمايندگان باشد. اما در مورد اين كه چه كساني در جلسه سران حضور يابند ما همچنان معتقديم كه اگر شما عملاً ايدة ملاقات در سطح سران را پذيرفته و براي تحقق آن با ما با توكل بر خدا مصمم شده‌ايد، جلسه در سطح سران بايد در برگيرنده مراجع اصلي تصميم‌گيري در دو كشور باشد. زيرا حضور ما با همديگر در سطح سران آزمايشي براي جدي بودن ما در جهت حل و فصل نهايي قضايا به گونه‌اي كه براي طرفين قابل قبول باشد، به شمار مي‌رود. و چنانچه به ياري خدا اين امر تحقق يابد متعاقب آن صلح پايدار و همه جانبه محقق خواهد شد زيرا عدم حضور بعضي از مراجع اصلي تصميم‌گيري كه قادرند (آري يا نه) بگويند در اين اجلاس، مي‌تواند بر اجراي آنچه مورد توافق قرار مي‌گيرد، و نيز بر ميزان پاي‌بندي به آن تأثير بگذارد، چرا كه بيرون ماندن آنها از محدودة ملاقات نه نظر آنها را تأمين مي‌كند و نه امضاءكنندگان توافق را به نحو مطلوب مطمئن مي‌سازد. و چه بسا مصوبات اجلاس سران را بلااجرا و يا در معرض تعديل قرار مي‌دهد. به علاوه صلح عملاً از نقطه‌اي شروع مي‌شود كه رويش آن در روان بافندگان تار و پود صلح آغاز گشته و به صورت ثابتي در سينه‌ها جاي گيرد. بنابراين هر كس كه از آغاز كار در به وجود آوردن صلح شركت كندخويشتن را از جنبه‌‌هاي اخلاقي و رواني مسئول اجرا و پايبندي به آن خواهد ديد. مضافاً اين كه حضور تمام مراكز تصميم‌گيري راه را بر هرگونه بهانه‌جويي احتمالي كه ممكن است روند صلح را پس از توافق بر آن پيچيده و يا كند سازد، مسدود خواهد كرد. به همين جهت پايبندي خود را به پيشنهادمان مبني بر اين كه در ملاقات سران از طرف ما رئيس شوراي فرماندهي انقلاب، رئيس جمهوري و نايب رئيس شوراي فرماندهي انقلاب و از طرف ايران آقايان علي خامنه‌اي و علي‌اكبر هاشمي رفسنجاني حضور داشته باشند، يك بار ديگر تكرار مي‌كنيم.
والله من وراء القصد
والسلام عليكم
صدام حسين
بغداد 24 شوال 140ه‍
برابر با 19 مه 1990 م

پاسخ رئيس ‌جمهور اسلامي ايران به نامه دوم رئيس جمهور عراق

بسم‌الله الرحمن الرحيم
الحمدالله والسلام علي رسول‌الله و ‌آله و صحبه الكرام
جناب آقاي صدام حسين
نامه دوم مورخ 29 ارديبهشت ماه 1369 هجري شمسي (24 شوال 1410 هجري قمري) شما را دريافت كرديم. چون احتمال جدي بودن دولت شما در راه صلح در حد قابل توجهي از نامه بر مي‌آيد جواب نامه دوم را هم مي‌دهيم ولي انتظار داريم بعد از اين وقت را با مبادله نامه‌ها تلف نكنيم مگر در موارد ضروري، و دو ملت و مردم منطقه تحت تأثير حالت نه جنگ و نه صلح بيشتر از اين رنج و خسارت نبينند و دعا مي‌كنيم كه اين آخرين نامه باشد و شاهد گامهاي جدي عملي در راه صلح باشيم.
در نامه شما گله‌هائي از بخشي از عبارات و مضامين پاسخ ما مطرح شده بود. ما هم از اينكه در مكاتبات صلح مطالب رنجش‌آور مطرح شود راضي نيستيم، ولي متأسفانه سنگ اين بنا در اولين نامه شما كه به اظهار خودتان با قصد زودن رسوبات نزاع خيز و هموار كردن راه دوستي تنظيم شده، گذاشته شده بود، از جمله:
در نامه اول بگونه‌اي ادعا شده بود كه گويا طرف ما «امت عرب» است چيزي كه در طول جنگ براي جا انداختن آن تلاش‌هاي فراوان بي‌نتيجه‌اي به كار رفت.
خود شما و حزب شما آن روزها كه از موضع جريان‌ پيشرو و جبهه مقابله حرف مي‌زديد گفته‌ايد كه افرادي مثل بعضي از ملوك و شيوخ و امرائي كه در طول جنگ پشت سر شما بودند، «امت عرب» نيستند و به اندازه كافي در افشاي ماهيت آنها گفته و نوشته و اسناد گويا بجا گذاشته‌‌ايد.
بعيد است كه از يادتان رفته باشد كه بيشتر دولتهاي پيشرو و همسنگرانتان در موضع جبهه مقابله، در اين نزاع با ما بودند و يا لااقل بيطرف، و وضع مردم و مخصوصاً نيروهاي مخلص اسلامي را هم به خوبي مي‌شناسيد.
و نيز در نامه اول از موضع متولي امور فلسطين و فلسطينيان و نيروهاي مقاوم در مقابل تهاجم امپرياليسم مورد دعوت قرار گرفته بوديم، با اينكه تهيه‌كنندگان نامه بعيد است كه از دلسوزي و پيشتازي جمهوري اسلامي ايران نسبت به اين مسئله آگاه نبوده باشند و ندانند كه هدف اول تهاجم استكبار، انقلاب اسلامي ايران است، و خوب بود كه اين واقعيت مورد غفلت قرار نمي‌گرفت، اگر براي جلب اعتماد نوشته مي‌شد.
علاوه بر اينكه در نامه شما آداب معمول در مكاتبات رسمي و رايج رعايت نشده، عبارات و تعبيرات حاوي نكات منفي و رنجش‌آور ديگري نيز از قبيل آنچه در نامه ما خرده‌گيري شده در مكتوب اول و دوم شما موجود است، كه بهتر است بگذاريم و بگذريم و اگر شما باب گله را نگشوده بوديد همين‌ها را هم نمي‌نوشتيم، زيرا اكنون به صلح مي‌انديشيم و نه مشاجره و جنگ نامه‌ها.
و در خصوص مقامات مذاكره كننده نهائي خوب است از هم اكنون روشن باشد كه حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مقام ولايت امر انقلاب اسلامي در مذاكرات شركت نخواهند كرد البته رئيس جمهور و ساير مسئولان بر خلاف نظر رهبري اقدامي نمي‌كنند و در مسائل مهم با كسب نظر رهبري اقدام مي‌نمايند. و در اين موضوع هم اگر رئيس‌جمهور در مذاكرات شركت كند قطعاً با اختيارات كامل خواهد بود كه تصميمات مطمئناً اجرا خواهد شد و جاي نگراني از آن گونه كه در نامه شما آمده، نيست.
براي اثبات حسن نيست و جديت در راه صلح در نامه دوم مقايسه‌اي شده بود بين عقب‌نشيني نيروهاي ما پس از پذيرش قطعنامه و وضعيت پس از عمليات «بيت‌المقدس» و بازپس‌گيري خرمشهر و عقب‌نشيني‌هاي تاكتيكي آخر جنگ.
كاش وارد اين بحث نمي‌شديد كه احتياجي به توضيح بيشتر نباشد. خودتان مي‌دانيد كه حتي پس از فتح خرمشهر نيروهاي نظامي شما در جبهه‌هاي مياني در بسياري مواضع از خاك ايران باقي ماندند منجمله شهرهاي نفت شهر و خسروي و مهران و ده‌ها روستا و ارتفاعات كه شرايطي متفاوت با جبهه جنوب داشت كه اكثر آن مناطق از اول جنگ تا امروز در اشغال نيروهاي شما است و بعيد است كه فرماندهان شما حقيقت را از شما مكتوب داشته باشند.
با اينكه به طور مكرر تأكيد بر لزوم اجتناب از اتخاذ مواضع بحث‌انگيز و عكس‌العمل‌زا در نامه‌ها‌ شده، در نامه دوم اشاراتي به بعضي ادعاها آمده كه با اين تأكيدات ناسازگار است و توجه داريد كه حقوق نه براساس دريافت‌ها و خواسته‌هاي شخصي بلكه بر مبناي قوانين و مقررات شناخته شده تعريف مي‌شود، به اعتقاد ما يكي از مهمترين اصولي كه متضمن برقراري صلحي بادوام و شرافتمندانه بين دو كشور مي‌باشد اصل وفاي به عهد و احترام به تعهدات بين‌ المللي است.
ما تأكيد شما را بر اعتبار قطعنامه 598 مثبت تلقي مي‌كنيم ولي شايان ذكر است كه اين قطعنامه روشن و خالي از ابهام است و مي‌تواند براساس روشهاي پيشنهادي دبير كل كه مسئوليت اجراي آنرا به عهده دارد اجرا گردد.
تكرار مواضع غير مفيد كه در چند دوره مذاكرات زير نظر دبير كل عدم كارآئي آنها روشن شده، مشكل جلوه دادن تعيين طرف آغازگر جنگ كه به موجب قطعنامه 598 از وظائف كليدي دبير كل براي پايه‌گذاري صلحي جامع و پايدار بين دو كشور است و بستن راه بر اقدامات تدريجي و گامهاي عملي در جهت نيل به صلح جامع و نهائي و طرح ادعاهاي فاقد دليل و هر چيزي از اين قبيل را كه منافات با حسن نيت داشته باشد با اهداف صلح‌طلبانه براي هيچ يك از دو طرف مناسب نمي‌دانيم.
متأسفانه اظهارات نامناسبي كه در قطعنامه اجتماع سران عرب در بغداد در رابطه با مسائل قطعنامه 598 و حقوق عراق و ايران انعكاس يافت، مي‌تواند مشكلي در راه حصول اعتماد و اطمينان به حسن نيت و صلح دوستي گردد كه نياز به جبران دارد.
آقاي سيروس ناصري به عنوان نماينده اينجانب در مذاكرات با نماينده شما شركت مي‌كنند مأموريت ايشان مذاكره درمسائل محتوائي براي اجراي قطعنامه و مهيا كردن زمينه از سرگيري روابط صلح‌آميز بين دو كشور مسلمان ايران و عراق است. و از ايشان خواسته‌ايم كه از شركت در بحث‌هاي شكلي و حاشيه‌اي كه باعث اتلاف وقت و طولاني‌تر شدن وضع موجود است خودداري كند. و لازم است كه تأكيد نمايم ملاقات رؤساي جمهور فقط در صورتي مناسب و به صلاح است كه از نتايج مثبت آن دو طرف مطمئن باشند. چه، در غير اين صورت ممكن است آثار منفي آن از وضع موجود خسارت بارتر باشد.
به خاطر مواضع منفي زمامداران سعودي نسبت به انقلاب اسلامي ايران در گذشته و حال، قلمرو دولت عربستان در حال حاضر محل مناسبي براي مذاكرات صلح نيست و با توجه به وجود مكان‌هاي متعدد، در راه انتخاب مكان مناسب براي دو طرف مشكلي نخواهيم داشت و بهتر است كه نقطه مورد نظر در آستانه شروع مذاكرات مشخص شود، و با پيشنهاد شما كه نمايندگان ما در مذاكرات مقدماتي محل را مشخص كنند موافقيم.
طبيعي است در طول مذاكرات مقدماتي دبير كل سازمان ملل متحد در جريان مذاكرات قرار خواهد گرفت و در مواقع و موارد لازم از نظرات و ابتكارهاي ايشان در راه تحكيم صلح استفاده مي‌شود و از انحصار راه صلح به مذاكره مستقيم (آنگونه كه در نامه دوم اشاره رفته بود) پرهيز خواهد شد و راه‌هاي ديگر منجمله راه اصلي را كه قسمتي از آن پيموده شده به روي خود نمي‌بنديم.
در خاتمه از پيشگاه خداوند متعال خواستارم كه به ما توفيق كامل در جهت رفع خصومت و كندن ريشه‌هاي نزاع و هموار كردن راه دو ملت و ساير مردم و دولت‌هاي منطقه براي صلح و همكاري در جهت رفاه امت اسلامي و جهاد با دشمنان اسلام و مسلمانان و مخصوصاً آزادي كامل سرزمين اسلامي فلسطين عنايت فرمايد.
و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب
طهران ـ اكبر هاشمي رفسنجاني
28 خردادماه 1369 هجري شمسي
مطابق با 24 ذيقعده‌‌الحرام هجري قمري
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی