طبیعت به گرگ ها نیاز دارد!
گرگها از افزایش جمعیت حیوانات ناتوان و بیمار در طبیعت جلوگیری میکنند، براین اساس نقش بسیار مهمی در حفظ سلامت طبیعت داشته و به نوعی طبیعت را هرس میکنند تا سلامت بماند. در ادامه اثرات نبود گرگ بر طبیعت را می خوانید.
پارک ملی "یلو استون" آمریکا در اواخر ماه مارس سال 1995 میلادی مرسولهای ویژه را تحویل گرفت. چهارده گرگ خاکستری که دو ماه پیش در کوههای راکی کانادا دیده شده بودند، در آن پارک رها شدند. آیداهو، ایالات مجاور، نیز از 15 گرگ دیگر پذیرایی کرد. 60 سال از آخرین زوزه گرگها در برف جنگلهای آن ایالت میگذشت؛ زوزههایی ممتد که بازگشتشان را گواهی میدهد.
دانشمندان تلاش کردهاند تا گرگهای خاکستری را مجددا به زیستبومِ اصلی خود معرفی و آنها را حفظ کنند. البته آنها پیشبینی نکرده بودند که گرگهای وحشی، که خون از دندان و پنجههایشان میچکد، میتوانند برگ را دوباره به درختان هدیه دهند.
چنین به نظر میرسد که بازگشت باشکوه گرگها توانسته پیامدهایی بزرگ را بر روی مجموع اکوسیستم پارک ملی یلو استون به ارمغان آورد. این ماجرا اثبات میکند که وجود یا عدم وجود شکارچیهای راس هرم غذایی میتواند تاثیر بسزایی را بر روی اکوسیستم بر جای بگذارد.
گرگها در پارک ملی یلو استون به سرعت توانستند تا خودشان را به عنوان شکارچی راس هرم مطرح کنند. ویلیام ریپل، بوم شناس دانشگاه اورگن، از زمان بازگشت گرگها بر روی آنها مطالعه کرده است. وی دریافت که در طول یک دهه پس از بازگشت، تعداد گوزن شمالی (شکار اصلیشان) به نصف کاهش یافت. گوزنهای شمالی باقیمانده نیز تلاش میکردند تا نزدیک قلمروی گرگها نشوند. از این رو درختانی مثل بید که برگهایشان مرتب توسط گوزنها جویده میشد، دیگر برگ میدادند و پربار میشدند.
رقبای دیگر، مثل کایوتها (Coyote) [گرگ صحرایی آمریکای شمالی]، نیز از گزند خشم گرگها در امان نبودند. ریپل میگوید: «کایوتها به شدت از گرگها میترسند. گرگها آنها را تعقیب کرده و میکشند و حتی گاهی اوقات آنها را میخورند. گرگها اصلا از کایوتها خوششان نمیآید.»
جمعیت کایوتها در دره رود لامار در پارک ملی یلو استون تا 40 درصد کاهش یافت. جمعیت آنها در پارک ملی گرند تتون، در مجاورت با یلو استون، نیز تا 30 درصد کاهش یافت. نکته دیگر افزایش فرزندان گوزن شاخ چنگالی در نقاطی است که گرگها حضور داشتند ولی کایوتها کمتر دیده میشدند.
ریپل و توماس نیوسام، بوم شناس دانشگاه دیکین، به این نتیجه دست یافت که تعداد کایوتها در مجاورت قلمروی گرگها کاهش مییابد. در عوض، تعداد روباههای سرخ که توسط کایوتها شکار میشدند، افزایش یافت. ریپل و نیوسام با بررسی آمارهای مربوط به تولید خز در هشت ایالات به این نتایج دست یافتند.
در تمام اکوسیستمها جانوران از جانورانی دیگر تغذیه کرده و توسط جانوران دیگر خورده میشوند. میتوانید یک نردبان را فرض کنید. شکارچی راس هرم از موجودات پایینتر خود تغذیه میکنند و این حلقه به ترتیب پایین میآید. حال اگر شکارچیهای بالای هرم حذف شوند، معادله به هم ریخته و تعداد جانوران پایین هرم به تناسب افزایش مییابد. این ایده با عنوان "فرضیه رهایی شکارچیان انتهای هرم" مطرح شده است.
شکارچیان انتهای هرم در غیاب شکارچیان راس هرم میتوانند ادعای سلطه کنند. در این صورت، تمام گونههای پایینتر از آن شکارچی با یک گونه شکارچی لجام گسیخته طرف خواهند بود.
در طول چند دهه غیبت گرگ خاکستری، تعداد کایوتها افزایش و تعداد خرگوشهای وحشی کاهش یافت. انواع گونههای دیگر خرگوشها نیز به شدت تهدید شدند. بنابراین زمانی که یک شکارچی پایین هرم یک گونه مهاجم باشد، عواقب این کار خطرناک خواهد بود.
نیوسام میگوید: «تاکنون نزدیک به سی گونه پستانداران را در 200 سال گذشته در استرالیا از دست دادهایم. این رقم معادل نیمی از انقراضهای پستانداران در سراسر جهان است.»
اروپاییها در دهه نخست قرن 17 وارد استرالیا شدند و تنوع زیستی این قاره را کاملا دگرگون ساختند. در حال حاضر انسانها و دامها در مناطق سرسبز زندگی کرده و گیاهخوارانی مانند شتر و بز در مناطق خشک پراکنده شدند. با کاهش غذا و افزایش رقابت، جانوران بومی آسیب دیدند.
در استرالیا، روباه سرخ و گربه اهلی دو عامل اصلی انقراض جانوران بودند. این دو جانور بر خلاف تاثیرات مخربشان جزو شکارچیان راس هرم غذایی محسوب نمیشوند. آنها اتفاقا جزو ردههای پایین بوده و وزنشان تقریبا شش و چهار کیلوگرم است. روزی بود که جانوران کیسه دار در سراسر استرالیا حکمرانی میکردند اما از آنها دیگر پارهای استخوان به جای مانده است. امروزه جانوری گرگ سان به نام "دینگو" در راس هرم غذایی سرزمین اصلی استرالیا قرار دارد.
دینگو ظاهری شبیه به سگ داشته و وزنش 20 کیلوگرم است. این جانور نیز حدودا 3500 تا 5000 سال پیش توسط انسانها به استرالیا برده شدند. اما زمانی که دینگوها به گوسفندان حمله کردند، انسانها در برابرشان ایستادگی کردند.
دینگوها در اطراف مزارع محل نگهداری گوسفندان به دام انداخته شده و مسموم میشدند. استرالیاییها برای مقابله با دینگوها حصاری به طول 5500 کیلومتر و به ارتفاع دو متر ایجاد کردند. ساخت این دیوار در سال 1946 میلادی تمام شد و پایین حصار خالی از هر گونه دینگویی بود.
اما در نهایت مشخص شد که آن حصار بیشتر از خود دینگوها آثار مخرب دارد.
دانشمندان دریافتند که پستانداران کوچک در سمت دینگوها بیشتر از سوی دیگر حصار است. در آن سمت تعداد روباهها نیز کمتر و تنوع جانوری بیشتر بود. دینگوها روباهها را تحت فشار قرار دادند؛ درست مانند گرگها و کایوتها در آمریکای شمالی. اما مدارک چندانی در دست نیست که نشان دهد دینگوها گربههای وحشی را نیز سرکوب کرده باشند.
موفقیت آمیز بودن تجربه بازگشت گرگهای خاکستری موجب شده تا برخی دانشمندان به تجارب مشابه فکر کنند. نیوسام میگوید از 30 مورد انقراض در استرالیا، 20 مورد آن به روباه سرخ و گربه وحشی مربوط بوده است. با وجود دینگوها، تعداد روباهها و گربهها کاهش مییابد.
البته بازگشت شکارچیان راس هرم میتواند مخرب نیز باشد.
ورود شکارچیان راس هرم غذایی میتواند موجب انقراض زیر مجموعههای خود شود. مثلا با معرفی شیر به بخشهایی از آفریقا شاهد پیامدهای وخیمی بودیم. سگهای وحشی به خاطر شکار بیرویه شیرها در آستانه انقراض قرار گرفتند. افزایش تعداد شیرها با کاهش چشمگیر سگهای وحشی همراه شد. در استرالیا نیز معرفی مجدد دینگوها میتوانست عواقبی همچون سگهای وحشی را در پی داشته باشد. پیتر فلمینگ، پژوهشگر علوم جانوری میگوید: «دینگوها و گوسفندها با یکدیگر سازگار نیستند. مشکل اینجا است که دینگوها بیشتر از مقدار مورد نیازشان گوسفندان را میکشند.»
دانشمندانی مانند فلمینگ در حال حاضر اصرار دارند که تنها از طریق آزمایش میتواند احتمال وقوع "فرضیه رهایی شکارچیان پایین هرم غذایی" را سنجید. آنها در حقیقت علاوه بر شواهد لازم و ملزوم به شواهد سببی نیز اهمیت میدهند. در مقابل گروهی دیگر از دانشمندان مانند ریچی و نیوسام به شواهد اجباری علاقه دارند.
به همین دلیل، نیوسام، ریچی، فلمینگ و ریپل در سال 2015 تصمیم گرفتند تا دینگوها به صورت آزمایشی دوباره به اکوسیستم معرفی کنند. آنها آزمایش خود را در پارک ملی استوارت انجام دادند.
نیوسام میگوید که از واکنش مثبت رسانهها متعجب شد زیرا مردم دینگوها را قاتل گوسفندانشان میدانستند. تیم فلمینگ همزمان در شرق استرالیا یک پروژه حذف دینگوها را هدایت میکند. آنها میگویند اگر قرار باشد برای کنترل جمعیت روباه و گربه وحشی از دینگوها استفاده کرد، بنابراین نباید تنها به فرضیه رهایی شکارچیان پایین هرم غذایی بسنده کرد بلکه باید مراقب گوسفندان و دامداران بود. به همین دلیل به جای فرضیه مذکور میتوان به یک فرضیه دیگر پناه برد: فرضیه سگهای نگهبان دام.
لیندا فان بومل، بوم شناس دانشگاه ملی استرالیا، بر روی استفاده از سگهای نگهبان برای حفاظت از دامهای استرالیا تحقیق انجام داده است. "سگ گله ماریما" نام سگ پشمالوی سفید رنگی است که حدود چهل کیلوگرم وزن دارد و یکی از محبوبترین سگهای گله در استرالیا محسوب میشود.
سگ ماریکا با گوسفندان رابطه خوبی دارد. اغلب دامداران نتایج مثبت وجود این سگ را تایید کردهاند. در تحقیقاتی دیگر نیز مشخص شد که علاوه بر دینگوها، روباه سرخ و کانگوروی خاکستری نیز از سگ گله ماریما دوری میکنند.
تاثیر شکارچیان راس هرم غذایی از جمله اصلیترین دغدغه دانشمندان برخی کشورها است. نزدیک به یک قرن پیش، مردم کاملا مشتاقانه شیرها، گرگها و دینگوها را میکشتند. زمانی که داشتیم این شکارچیان ماهر را میکشتیم، نمیدانستیم که شکارچیان ردههای پایین زنجیره غذایی افسار کار را به دست خواهند گرفت. با این حال اما باید هنوز نحوه کارکرد این شکارچیان را بررسی کنیم تا روشهای دیگری را جایگزین کشتن این شکارچیان کنیم.
طبیعت یعنی چکیدن خون از دندان و پنجه جانوران؛ که البته اتفاق مثبتی به نظر میآید.
منبع: سایت برترینها
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}