ابعاد فرهنگي امتيازنامه تنباكو (2)
ابعاد فرهنگي امتيازنامه تنباكو (2)
اثرات و پيامدهاى نهضت تنباكو :
حامد آلگار، درباره نقش علماى مذهبى در نهضت تنباكو و اثرات اين نهضت مىنويسد: «هيجانى كه عليه امتياز تنباكو پديد آمد، از يك سو تكرار نقش سنتى علما در مخالفتبا دولت و از سوى ديگر، پيش در آمد انقلاب مشروطه بود. علما در فرصتهاى مناسب به منظور دفاع از منافع ملى، عليه دولت اقدام مىكردند. در امتياز تنباكو، تمام ملتبه رهبرى علما متحد شدند. اين اقدام در اصل، مقابلهاى بود ميان مردم و دولت كه در آن رهبرى علما، اراده و مفهوم تازهاى از رهبرى را نشان داد. در اين جريان، نقش سنتى دوگانه علما - مخالفتبا دولت و مقاومت در برابر رخنه تدريجى بيگانه - با شديدترين وجهى متجلى شد و اين نقش دوگانه را علما به جنبش انقلاب مشروطيتسپردند.» (18)
نيكى كدى، اعتراض به امتياز تنباكو را نخستين جنبش موفقيتآميز مردم در تاريخ جديد ايران مىداند كه به شكست دولت و پيروزى اعتراض كنندگان در مورد تقاضايشان براى الغاى همه جانبه امتياز منجر شد. اين موفقيت، بىترديد به مخالفان هشيار دولت و خارجى جسارت بخشيد تا آن جا كه براى نخستين بار دريافتند كه مىتوان در مقابل دولت نيز ايستاد حتى در موضوعى كه پاى منافع قدرتهاى اروپايى در ميان باشد. (19)
بنابراين، دولت در رويارويى با اين امتياز تحميلى و غير عادى با مشكل يك اعتراض عمده روبهرو بود. اعتراضى كه از ناحيه مردم به اوج خود رسيد و با فتواى ميرزاى شيرازى همگان را در يك جبهه واحد قرار داد و با وحدت شگفت آورى، واكنش نشان دادند. همه مردم، قليانها و سيگارتها را كنار گذاردند و حتى اين تحريم به داخل كاخ سلطنتى نيز كشانيده شد. (20)
اين اولين درسى بود كه اتحاد ملتبه شاه و صدراعظم داد و منجر به لغو امتياز شد. از ديگر اثرات نهضت، اين است كه پس از لغو امتياز، ناصرالدين شاه هرگز نتوانست موقعيت پيشين خود را به دست آورد زيرا علما در اين مقابله، پيروز شده بودند.
بدين ترتيب در وضعيتى كه قدرت سلطنت تضعيف مىشد، مردم، قابليتخود را براى اقدام يكپارچه به ثبوت رساندند و علما دريافتند كه هنوز مىتوانند در قلمرو سياست نيز پيروز شوند.
از طرفى در نهضت تنباكو، يك دولتخارجى يعنى انگلستان به مبارزه طلبيده شده بود. لغو امتيازنامه تنباكو به حيثيت انگلستان در ايران آسيب سنگينى وارد كرد. پس از لغو امتياز، همه انگليسيها در نظر مردم ايران، قابل ملامتبودند. (21)
لغو انحصار تنباكو همچنين مايه ناخرسندى زمامداران انگلستان شد. در پارلمان از سياست انگلستان در ايران و از جمله سياست گروه بندىهاى خاورميانهاى و هندوستانى آن كشور انتقاد شد. (22) براى عمال انگليس، حفظ اعتبار خارجى ايران از اهميت زيادى برخوردار بود. چون اگر اعتبار خارجى ايران حفظ نمىشد، تجار انگليس نمىتوانستند در ايران سرمايهگذارى كنند. (23)
واگذارى امتياز تنباكو و الغاى بعدى آن، مساله برخورد منافع روس و انگليس را در ايران و نيز تاثيرى را كه اين برخورد منافع در سياست داخلى ايران گذاشته بود، برملا ساخت. اين امر، نشان داد كه چه طور براى بريتانيا امكان اين كه از موقعيت ويژه روسيه در ايران چشم بپوشد، وجود ندارد. از مدتها پيش روشن شده بود كه منافع سياسى دير رس بريتانيا در ايران با مقاومت روسيه روبه رو خواهد شد. مخالفت روسيه با امتياز رويتر و نيز با امتياز شركت رژى اين واقعيت را آشكار ساخت كه اين مخالفت در صورت لزوم به زمينه تجارتى نيز كشيده خواهد شد. (24)
روسيه در امتياز تنباكو براى كسب منافع خود، از اعتراضات مخالفان به نفع خويش استفاده كرد و از دسايس افراد دربارى نيز در خط سياستخود سود جست.
اين كشور كوشيد صفحات شمالى ايران را از نفوذ تجارى و بازرگانى انگليس دور نگهدارد. (25) زيرا تجارت براى او، وسيلهاى براى نفوذ و تسلط سياسى به شمار مىرفت و تلاش براى كسب نفوذ از طريق تجارت براى روسيه با صرفهتر و سنجيدهتر بود. لذا از جريان وقايع مىتوان دريافت كه روسيه در مخالفتخود با شركت رژى، نه تنها با مردم ايران همگامى نداشتبلكه بر ضد آنها بود. اين كشور در پى كسب منافع و مطامع خود گام برمىداشت و اگر هم در جايى از حركت مردم حمايت مىكرد، در راستاى همين تحصيل منافع بود.
امتياز تنباكو و جنبش ضد آن به خوبى نشان داد كه آگاهى مردم ايران كه عليه سرمايهداران بيگانه و ضد حكومتشاه و در راه استقلال كشور خويش به پا خاسته، تا چه حد رشد كرده است. در اين جريان مىتوان نقاط آغازين ايجاد افكار عمومى را در ايران ديد براى اولين بار، مردم در تحولاتى كه به خود آنها مربوط مىشد، دخالت و با حمله به حكومت، امتيازى را كه واگذار شده بود، لغو كردند. (26)
در نهضت تنباكو، رهبرى و نقش علما به منزله رهبران و مدافعان واقعى ملتبر ضد دولت و نفوذ تدريجى بيگانه، بار ديگر با وضوح تازهاى تجلى يافت و اين نهضت، ناظران خارجى را نخستين بار به وسعت قدرت روحانيون در ايران آگاه كرد. افزايش قابل توجه قدرت علما، يكى از نتايج مستقيم لغو امتياز در ايران بود. (27) البته اين امر، رقابتى را نيز در بين علما براى تصاحب مرجعيت و انحصار منشاء نفوذ پديد آورد كه گاهى به دولت هم امكان مداخله مىداد (28) زيرا قدرت تاثير حكم ميرزاى شيرازى با اين نكته ارتباط داشت كه مرجعيت دينى شيعه در آن زمان منحصر به شخص ايشان و در واقع نوعى وحدت مرجعيتبا زعامت ايشان حاصل شده بود.
شكست ناصرالدين شاه در جريان تحريم تنباكو، وى را بر آن داشت تا براى اعاده مجدد موقعيتخود، از علما دلجويى كند. لذا از آنان براى شركت در مجلسى دعوت و سپاسگزارى كرد. نامهاى هم در خصوص لغو امتياز به ميرزاى شيرازى نوشت و در آن بيش از حد معمول نسبتبه ميرزا اظهار تملق و دعاگويى نمود و الزام خود را نسبتبه رعايت، مصالح اسلام و آسايش و امنيت مردم و عدم واگذارى امتياز به بيگانگان اعلام كرد. (29) پس از در گذشت ميرزا نيز در مجلس ياد بود وى شركت كرد.
با اعلان حليت دخانيات (لغو حكم تحريم) توسط علما با استناد به جواب استفتائيهاى كه از ميرزاى شيرازى شده بود، ناصرالدين شاه از فرط خوشحالى عدهاى از علما را به حضور پذيرفت و پس از دلجويى و تعريف از آنها اظهار كرد كه «حقيقت، ما قدر علما را نمىدانستيم. علما در واقع دولتخواه ما بودند و به طورهاى ديگر، مطلب را حالى ما كرده بودند و واقعا از اين اقدام و اهتمام علما، نه همين تنها بنيان دولت ايران محكم و استوار شد، بلكه مخصوصا دولت قاجاريه نيز پاينده و برقرار گرديد.» (30)
اين طرز صحبت ناصرالدين شاه با علما، خيلى تازگى داشت. او كه قبلا چنين توجه و التفاتى را نسبتبه علما نشان نمىداد، وقتى كه نفوذ و قدرت علما را در قضيه رژى ديد، تا پايان سلطنت مىكوشيد تا حد ممكن، خود را به اين قشر نزديك سازد; چنان كه مدتى پس از واقعه هنگام مسافرت به عراق، به ميرزاى آشتيانى مىگويد:
«من نگهبان اين فرقه حقه هستم. خداوند زمام مهام اين فرقه حقه را به دست من داده است كه نگاهدارى كنم. آخر جواب شيخ عبيدالله را كه بگويد جز من؟ شما بايد مرا در نگاهدارى اين مردم اعانت كنيد و مردم عوام را در مقام دولتخواهى تحريص به متابعت من و همراهى من نماييد تا بتوانم دفع خصم كنم. آخر جماعت من كم است و فرق ديگر دشمنان قوى هستند كه اطراف ما را گرفتهاند. من با شما شرط مىكنم ديگر امتياز ندهم و خود را مبتلى نكنم.» (31)
همچنين در سخنى به شيخ فضلالله نورى و عدهاى ديگر، اظهار مىكند: «سابق بر اين، رسم بود كه علما در كارهاى بزرگ مملكت، طرف مشورت دولت مىبودهاند، اين رسم از ميان رفته، خوب وضعى نشده، از اين به بعد بايد كارهاى عمده دولتبه مشورت و صوابديد علما تمام شود. امتياز، ديگر به خارجه نخواهيم داد. اين جزئيات كه هست مثل عمل كارخانه قند ابدا منافاتى با مقاصد ملت ندارد.» (32)
از ديگر پيامدهاى نهضت تنباكو، اين است كه موقعيت امين السلطان - صدراعظم طرفدار انگلستان - پس از اين شكستبه شدت ضعيف شد و ناچار براى تقويت آن، به روسيه گرايش بيشترى يافت و آن چنان تسليم خواستههاى روسيه گشت كه مردم گمان مىبردند وى مىخواهد ايران را به روسيه بفروشد و يا در صدد فروختن آن است. (33)
لغو امتياز تنباكو در شكست ديگر امتيازات خارجيان نيز مؤثر افتاد و حتى مقام و موقعيتبعضى از اروپاييان را در ايران متزلزل گردانيد از جمله رئيس كل گمرك كه يك نفر ارمنى استانبولى، و رئيس پليس كه اصلا اتريشى بودند، نسبتبه مقام خودنگران شدند. (34)
با لغو قرارداد شركت رژى، حكومت ناصرالدين شاه متعهد شد كه غرامتى به ميزان 6 كرور (5000 پوند استرلينگ) به اين شركتبپردازد. دولت كه توان پرداخت اين مبلغ كلان را نداشت، ناچار دستبه دامان بانك شاهنشاهى شد تا يك وام خارجى با بهره صدى شش دريافت كند و سپس در مدت چهل سال ، سالانه دوازده هزار و پانصد ليره بابت اصل اين قرض به بانك بپردازد. (35) اين اولين قرضه خارجى بود كه بر ملت ايران تحميل شد و گمركات خليج فارس را وثيقه اين وام قرار دادند.
دريافت چنين وامى در آن شرايط در اوضاع اقتصادى ايران تاثير منفى گذارد. از اين جهت، لغو امتيازنامه، اين پيامد سوء اقتصادى را نيز به همراه داشت. شاه از دردسر اين قرض كه مجبورش كرده بود غرامتشركت رژى را بپردازد، آزرده خاطر بود. امين السلطان نيز در نتيجه شكستشركت و مذاكرات براى گرفتن قرض، حسن اعتماد شاه را نسبتبه خود از دست داد. (36)
با مطرح شدن مساله پرداخت غرامتبه كمپانى رژى، نگرانى درباريان و رجالى كه در انعقاد قرار داد، رشوههاى كلان گرفته بودند دو چندان شد زيرا اين امتياز و ساير امتيازها با دريافت رشوه به خارجيان اعطا مىشد. لغو امتياز تنباكو، ماهيت وطن فروشى و منفعت طلبى بسيارى از صاحب منصبان حكومت ناصرى - حتى خود شاه و صدراعظم او را - آشكار ساخت كه چگونه در قبال دريافت اندكى رشوه، منافع هنگفتى از ملت را به بيگانگان تقديم مىكردند.
در نامهاى كه «ماژور تالبوت» براى امين السلطان به تهران فرستاده (از پاريس به تاريخ 1889) خيانت زمامداران ايران در مورد دريافت رشوه، محرز شده است: «اين جانب ماژور تالبوت تعهد مىكنم كه براى حضرت اشرف امين السلطان و اعليحضرت شاه ايران به حضرت اشرف مبلغ چهل هزار ليره استرلينگ بپردازم: ده هزار ليره از اين مبلغ را روز تفويض امتيازنامه رژى، ده هزار ليره ديگر از اين مبلغ را در اولين روزى كه امتياز رژى به موقع اجرا گذارده شود. بيست هزار ليره بقيه را دو ماه پس از اجراى امتيازنامه رژى.» (37)
در يادداشتهاى دكتر «فوريه» فرانسوى، پزشك مخصوص ناصرالدين شاه نيز به اين امر اشاره شده است. وى در اين باره آورده است: «شركت انگليسى، اين امتياز را با دادن رشوههاى گزاف كه به دو ميليون فرانك بالغ مىشود، گرفته و حق اين است كه تحصيل آن به اين خرج مىارزيده است.» (38)
او در نوشته خود عنوان مىكند كه اين امتياز، ايران را تهديد به انقلاب مىكند كه چنين هم شد. عباس ميرزا ملك آرا، برادر ناصرالدين شاه به گفته شاه به گوشههايى از خيانتشاه و اطرافيانش در امر واگذارى امتياز تنباكو اشاره كرده، مىنويسد: «انحصار تنباكو و توتون را به قيمتى خيلى نازل بدون شرايط به يك كمپانى انگليسى فروخت و حال آن كه لازم بود شرايط صحيحى در اين عمل بگذارد و قيمتى گزاف هر ساله بگيرد، ولى چون مبالغى گزاف به اطراف شاه داد و هيچ كسى كه احتمال مىرفت منشا اثرى شود، باقى نماند، الا آن كه پولى گرفت، لهذا تماما تصديق و تحسين نمودند، و كمپانى در شرايط متقبل شد كه سالى پانزده هزار ليره انگليسى به شاه بدهد و در خارج اين شرطنامه هم قرار داد به ميرزا على اصغرخان امين السلطان و بعضى ديگر مبلغى بدهد، ولى تفصيل آن در پردهاند. شاه كه از رذالت طبع از مداخل يك تومان نمىگذرد، همين كه اسم سالى پانزده هزار ليره را شنيد، هوش از سرش به در رفت و فورا قرارنامه را امضا نمود.» (39)
بنابراين، انگليسها با صرف پول زياد توانستند اين امتياز را كسب كنند چنانچه در همان زمان شهرت پيدا كرد كه شركت رژى در حدود چهارصد هزار تومان به امينالسلطان و كامران ميرزا نايب السلطنه و ساير درباريان متنفذ رشوه داده است. (40)
از اين رو، وقتى موضوع پراخت غرامت مطرح شد، اين رجال رشوه خوار كوشيدند تا اين قضيه افشا نشود و حتى از رئيس شركت رژى خواستند كه در قبال حفظ جان او از دست مردم و رساندن منافعى به وى، از بروز ميزان پرداخت رشوه به آنها خوددارى ورزد. اينان حتى مانع شدند كه شركت، صورت جزئيات مخارج خود را براى برآورد غرامتبه حضور شاه بفرستد و سرانجام شاه ناچار شد بدون حسابرسى، متعهد پرداخت غرامتبا دريافت وام به مدت چهل سال گردد.
عباس ميرزا ملك آرا، در اين مورد مىنويسد: «... هر روز مجلسى از نايب السلطنه و امينالسلطان [و] محرمان پادشاه منعقد مىشد و در خصوص لغو نمودن عمل تنباكو با انگليسيها گفتگو مىكردند. چون همگى پولهاى گزاف از انگليسىها گرفته بودند، همه در فكر آن بودند كه آشكار نشود چقدر گرفتهاند و شاه مطلع نشود... امين السلطان، رئيس رژى را ديده، وعدهها داد كه منافع كلى به او برساند و نگذارد اهل ايران او را تلف كنند مشروط بر آن كه بروز ندهد به هر يك از آنها چقدر پول داده است و آنچه لازمه تملق بود، به عمل آورد. نايب السلطنه هم از اين مقوله گفتگوها با مشاراليه نمود و قول دادند كه در هر خصوص همراهى نمايند.
رئيس كمپانى هم تدبيرى كرده، برداشت كلام را چنين نمود كه شاه، امتياز تنباكو را در لندن به شخصى به نام ماژور تالبوت داد و من به مبلغ شصت هزار ليره انگليسى اين امتياز را از آن شخص خريدهام و مبلغ چهارصدوچهل هزار ليره هم خرج كردهام. بايد دولت، اين پولها را بدهد. شاه فرمودند: صورت مخارج جزو را بده كه بدانيم چه كردهاى. گفت: صورت نمىدهم. زيرا اگر صورت بدهم، غالب مخارج مرا شما قبول نخواهيد كرد. يا آن است كه لاكلام آنچه گفتهام بايد بدهيد يا آن كه در پايتخت دولتبى طرفى حاضر بشويد و آن جا در محكمه دولتى محاكمه كنيم و دولت اسوج و نروج را منتخب كرد. شاه ديد اگر بنا شود وكيلى بفرستد به جز همين نوكران خائن، كسى را ندارد و مسلما بايد مخارج گزافى كرده، يكى از اينها را بفرستد و يقين است كه رفته مجددا پولى از رئيس رژى گرفته و علاوه بر آنچه حال ادعا كرده، تصديق او را خواهد كرد و مخارج رئيس رژى را هم شاه بايد بدهد لذا متحير ماند و هر قدر من اصرار كردم كه بايد صورت مخارج را خواست... و هر كس هر چه رشوه گرفته پس بدهد...
تجار و علما به همين طور گفتند، مسموع نشد. و اين جماعت رشوه گرفته، وزير مختار انگليس را هم تحريك كردند كه راضى نشد الا به همان دو شق و خواه ناخواه، شاه را راضى كردند كه بدون رسيدگى به حساب در ظرف چهل سال، مبلغ پانصدهزار ليره انگليسى را با فرع بدهند.
.... و قرار نامه نوشتند و هر كسى هر چه رشوه گرفته بود در كيسهاش ماند و ضرر همه را با علاوه به گردن شاه گذاشتند كه از رعيتبى چاره گرفته به فرنگى بدهد. چنين شد.» (41)
- نكته قابل ذكر ديگر در نهضت تنباكو اين است كه علماى مذهبى در جريان اين نهضت تنها به لغو امتياز بسنده كردند و هيجان عمومى مردم را به اين سمت هدايت كردند. آنها درصدد اين نبودند كه از اين جنبش در جهت تغيير نظام و سرنگونى حكومت ناصرالدين شاه استفاده كنند (42) و يا شرايط داخلى را مساعد اين اقدام نمىيافتند. لذا در حركتهاى خويش تا حد ايجاد تزلزل در قدرت استبداد و اثبات قدرت دينى و ملى پيش مىرفتند ليكن در جهت تبيين شكلى از حكومت و امور تقنينيه و براندازى حاكميت قاجاريه، كمتر طرحى عنوان مىشد و يا اين كه اقدامى جدى صورت نمىگرفت.
- با وجود اين، نهضت تنباكو از نظر اهميت، آغاز تحولى بود در افكار و نگرش و اراده مردم و جرات بخشيدن به آنان براى رويارويى با قدرت مطلقه در داخل و سلطه استعمار خارجى، و مقدمهاى بود بر نهضت مشروطيت كه در طى آن، ملت توانست نظام استبدادى را متزلزل و خود را در امور حكومتسهيم سازد.
پی نوشت ها :
18- حامد آلگار، دين و دولت در ايران، نقش علما در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سرى، چاپ دوم، تهران: انتشارات توس، 1369، صص 308 - 307. اصل كتاب با مشخصات زير: Algar, Teligion and State in Iran, 1755 - 1906, The Role of The Ulama in Qajar Period, Berkeiy, 1969 .
19- Keddie, N., Religion and Rebelion in Iran, The Tobacco Protest of 1891 - 92, London, 1966 . در ترجمه اين اثر با مشخصات زير: نيكى كدى، تحريم تنباكو در ايران، ترجمه شاهرخ قائم مقامى، تهران: انتشارات اميركبير، 1356، ص 1.
20- پيتراورى، تاريخ معاصر ايران، ترجمه محمد رفيعى مهرآبادى، ج 1، چاپ دوم، تهران: مؤسسه مطبوعاتى عطايى، 1369، ص 199. اصل اثر با اين مشخصات: Avery. P., Modern Iran, London, 1965 .
21- رك: ماخذ پيشين، ص 200.
22- آدميت، شورش بر امتيازنامه رژى، ص 125; غلامرضا ورهرام، نظام سياسى و سازمانهاى اجتماعى ايران در عصر قاجار، تهران: انتشارات معين، 1367، ص 299.
23- لمبتون، همان ماخذ، ص 303.
24- رك به همان ماخذ.
25- براى اطلاع بيشتر رك: فيروز كاظم زاده، روس و انگليس در ايران، ترجمه منوچهر اميرى، تهران: انتشارات امير كبير، 1354، ص 232. لمبتون، همان ماخذ، ص 257.
26- علىخان امينالدوله، خاطرات سياسى ميرزا علىخان امينالدوله، چاپ فرمانفرماييان، تهران: 1962، ص271. لمبتون، همان ماخذ، صص 306-305. ورهرام، همان، صص 300-299.
27- آلگار، دين و دولت در ايران، صص 324 - 322.
28- جهت اطلاع بيشتر رك: ماخذ پيشين، ص 326.
29- درباره تعريف و تملقهاى ناصرالدين شاه نسبتبه علما و نامههاى وى و امينالسلطان به ميرزاى شيرازى رك: تيمورى، تحريم تنباكو، ص 195 به بعد. كربلايى، همان ماخذ، ص 120 به بعد. دين و دولت در ايران، ص 324. ناصرالدين شاه در نامه خود به ميرزاى شيرازى بيش از معمول، تواضع و اظهار اخلاص نسبتبه ميرزا نموده است. «جناب مستطاب قوام الملة والدين مروج شريعتسيدالمرسلين سليل آل طه و يس، افتخار المجتهدين، سراج هداية المسلمين، فريدالدهر و وحيدالعصر حاجى ميرزا محمد حسن مجتهد دام افضاله...» متن كامل نامه در تحريم تنباكو، صص 202 - 201. از خلال اين نامه و نيز نامه امين السلطان و نامه ايرانيان مقيم خارج به ميرزا و تشكر آنها از وى به واسطه برهم زدن انحصار دخانيات به خوبى مىتوان به مقام و نفوذ ميرزا در مردم پى برد. حتى امپراتور روسيه و انگليسيها هم نامههايى براى ميرزاى شيرازى نوشتند و از او قدردانى كردند. براى اطلاع بيشتر از اين نامهها رك: تحريم تنباكو، صص 204 - 202.
30- تيمورى، تحريم تنباكو، ص 195.
31- همان ماخذ، همان صفحه.
32- همان ماخذ، ص 196.
33- فوريه، سه سال در دربار ايران، ترجمه عباس اقبال، تهران: دنياى كتاب، 1362، يادداشتهاى روز 10 و 11 فوريه سال 1892. تيمورى، تحريم تنباكو، ص 216. دين و دولت در ايران، صص 325 - 324. لمبتون، همان ماخذ، ص 303.
34- فوريه، سه سال در دربار ايران. تيمورى، همان ماخذ، ص 195. شرح حال عباس ميرزا ملك آرا، ص 190. وى مىنويسد: «... امتياز انحصار انگور و شراب چون هنوز پولى داد و ستد نشده بود، بعد از اين شورش (تنباكو) بالطبع لغو شد.
35- در مورد مشروح جريان دريافت اين وام خارجى رك: روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص795 به بعد. خاطرات سياسى امينالدوله، ص 158 به بعد. لمبتون، سيرى در تاريخ ايران بعد از اسلام، صص 302 - 289. تيمورى، تحريم تنباكو، ص 209. ورهرام، همان ماخذ، ص299. شرح حال عباس ميرزا، ص 189.
36- درباره عصبانيت ناصرالدين شاه نسبتبه واقعه رژى و پولهايى كه همه ساله مجبور بود بابت استهلاك اصل و فرع وام به بانك شاهى بدهد رك: تحريم تنباكو، ص 222. لمبتون، همان ماخذ، ص 304.
37- تحريم تنباكو، ص 177. ورهرام، همان ماخذ، ص 265. «ارنستين»، مدير عامل شركت رژى در مجلسى فاش مىكند: «تا به حال دو ميليون تومان براى رشوه و تعارف و ساير وسايل كار داده شده، چگونه مىتوان دست از اين عمل برداشت» (كربلايى، تاريخ الدخانيه، صص 21 - 18).
38- فوريه، سه سال در دربار ايران، ص 220. تحريم تنباكو، ص 28. ورهرام، همان ماخذ، ص265.
39- شرح حال عباس ميرزا ملك آرا، ص 182.
40- رك: تيمورى، همان ماخذ، ص 28.
41- شرح حال عباس ميرزا ملك آرا، صص 189 - 188. تحريم تنباكو، صص 206 - 205.
42- يكى از معدود شخصيتهايى كه درباره سرنگونى حكومت ناصرالدين شاه صحبت مىكرد و به روشنگرى مردم مىپرداخت، سيدجمال الدين اسدآبادى بود و معتقد بود كه «شاه چون تمام رفتار و كردارش بر خلاف شرع و عرف و بر ضد منافع ملت ايران است و تماما به هواى نفس است، آن هم نه از روى عقل بلكه از روى ديوانگى و سفاهت، لهذا خلع او واجب است» (شرح حال عباس ميرزا ملك آرا، ص 181). وى در نامه خود به ميرزاى شيرازى نيز، خلع ناصرالدين شاه را خواستار شده است: «تمام مردم فرمانبردار شمايند. اگر شما خلع اين نادان را اعلان نماييد، بزرگ و كوچك، گدا و توانگر اطاعتخواهند كرد. به خصوص اين موقع كه در اثر اين سلطنت جابرانه آميخته به جهالت، سينهها به تنگ آمده، سلطنتى كه نه توانسته ارتشى آماده كند و نه شهرى را آبادان نموده، نه فرهنگ را توسعه داده، نه نام اسلام را بلند ساخته، نه يك روز دل ملت در پناهش راحتى ديده، بلكه در عوض، كشور را ويران و رعيت را ذليل كرده و ملت را به گدايى انداخته و سپس گمراهى دامنگيرش شده و از دين بيرون رفته... نابود باد اين پادشاهى، واژگون باد اين سلطنت. اگر اين پادشاه خلع شود، آن كه جانشين وى خواهد بود، نمىتواند از فرمان شما سرپيچى كند... اگر شما حكم خدا را درباره اين مرد غاصب ستمكار اجرا كنيد، اگر بگوييد به حكم خدا، اطاعت اين مرد، حرام است، مردم از گرد او پراكنده شده و خلع وى بدون جنگ و كشتار صورت مىگيرد...» (ر.ك: تحريم تنباكو، صص 63 - 58)
امپراتوروس براى آن كه نظر ميرزاى شيرازى را به خود جلب كند، نامهاى در نهايت ادب به ميرزا مىنويسد و از اقدام او در موضوع تحريم تنباكو سپاسگزارى مىكند و ضمنا مىگويد: «من اوامر شما را در ممالك روسيه نسبتبه مسلمانان اجرا مىكنم و حاضرم براى پيشرفت مقاصد شما در مملكت ايران هر اقدامى بنمايم.» (رك: تحريم تنباكو تيمورى، ص 204)
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}