نبی رحمت در کلام اندیشمندان (8)






نمونه كامل انسان

فيليپ حِتّي

مورخ عرب مسيحي در اثر معروفش مي نويسد: محمد(ص) در اوج قدرت چنان مي زيست كه در ايام ناتواني زيسته بود. زندگيش ساده و بي ريا بود. مختصر پولي را كه هنگام رحلت به جا گذاشت از مال دولت به حساب آورد. رفتار روزانه او چه در مسايل مهم و چه دركارهاي خرد، قانوني شده است كه به روزگار ما ميليونها مردم با دقت، تمام آن را پيروي و رعايت مي كنند. در هيچيك از تيره هاي نژاد بشر اتفاق نيفتاده كه يكي را چون محمد(ص) نمونه كامل انسان بشمارند و همه اعمال او را به دقت تقليد كنند. به هر حال، تعداد انديشه گران غرب كه نگاه خوش بينانه نسبت به پيامبر(ص) دارند بيشمارند، كه براي نمونه به همين تعداد اكتفا مي كنيم.

**************

نزديكي پيامبر اسلام به خداوند محصول ذات پاك او بود

راميز ماريا ريكله

در قرن بيستم زماني كه آيت الله خميني حكم قتل سلمان‌رشدي مولف كتاب آيات شيطاني و ناشران انگليسي‌اش را صادر كرد غربي‌ها اين اقدام را بعنوان تهديدي جدي عليه آزادي بيان تلقي كردند. اقدام سلمان رشدي بويژه از آن جهت توهين‌آميز بود كه به طور فوق‌العاده‌ جدي از سوي غربيان مورد حمايت قرار گرفته بود. چنين به نظر مي‌رسيد كه رشدي به جنگ‌هاي صليبي مسكوت، اما كهن و ريشه‌دار اهل قلم، جاني تازه بخشيده بود. با اين همه قرن بيستم هرگز چنين آغاز نشده بود. يك صد سال پيش از اعلان فتواي امام خميني(ره)، نيچه آلماني اعلام كرده بود كه «خدا مرده است» و در سال‌هاي مياني دو جنگ جهاني پيشر‌فت‌هاي بي‌سابقه‌ در عرصه‌هاي تكنولوژي و علوم به طور جدي از كشش و گيرايي مذهب براي اكثر مردم اروپا كاسته بود. و اين وضعيت زمينه‌اي را فراهم آورده بود تا عده كثيري از انديشمندان، واقع‌بينانه‌تر و با تعصب كمتري به ديگر اديان نظر افكنند. در واقع در بخش عمده‌اي از قرن بيستم علي‌رغم فضاي سياسي آشفته شرق اسلامي، بازنگري‌ها و ارزيابي‌هاي نويني از محمد[ص] و دين اسلام در آثار مكتوب اروپاييان به عمل آمد. از ميان اين انديشمندان يكي از بزرگ‌ترين شعراي متولد پراگ، ادبيات آلماني «راميز ماريا ريكله» نيز همچون گوته شيفته مشرق زمين و آرزومند آن شده بود تا در واقعيات كهن آن ديار براي بيهودگي زندگي توده‌‌وار شهري در اروپاي مدرن صنعتي جايگزيني بيابد. اشتياق وي براي رها شدن از بندهاي فرهنگ اروپاي و غرق شدن در سادگي زندگي شرقي هنگامي به اوج رسيد كه همسرش به سال 1907 از سفر به مصر بازگشت. وي نه تنها در قالب كلمات، بلكه در طرح‌هاي نقاشي‌اش صحنه‌هايي از زندگي در شرق و معنويت ذاتي ايمان و اعتقاد مسلمانان را براي «ريكله» ملموس ساخته بود. اين طرح‌ها حاوي تصاويري از كوزه‌گران كناره‌هاي نيل، حصيربافان و اعراب باديه‌نشين بود كه علي‌رغم تهيدستي و فقر مادي، نوعي آرامش و رضايت دروني در آن جلوه‌گر بود. اينان هنوز با سرچشمه حيات در ارتباط بودند؛ آنچه اروپاييان از مدت‌ها پيش با آن بيگانه شده بودند. وجود ريكله آكنده از احساسي عميق و آميخته با حسرت شده بود. وي بيش از پيش توجه خود را به دين اسلام معطوف كرد و حيرت و شگفتي خود را از شخصيت محمد صلي‌الله عليه و آله ابراز داشت. در همان سال ريكله شعري تحت عنوان نداي محمد[ص] سرود. در اين شعر شاعر، محمد صلي‌الله عليه و آله را به عنوان انساني سوادنياموخته (امي) به تصوير مي‌كشد. طبق نظر او نزديكي محمد صلي‌الله عليه و آله به خدا و پيوند او با واقعيات محصول ذات پاك و بكر او در مقام مردي صحرانورد بود. شعر تاثير شگرفي را كه شهود ذات احديت از طريق فرشته وحي يعني جبرئيل در وجود محمد صلي‌الله عليه و آله پديد مي‌آورد به تصوير مي‌كشد.
تجربه ريكله از اسلام و شيوه نگرش مسلمانان در اثر فوق‌العاده تحسين‌‌برانگيز وي duino elegies به اوج پختگي و شكوفايي خود رسيد.

**************

پيامبر اسلام داري حكمت و بينش بود

مونتگمري وات

مونتگمري وات، رئيس بخش عربي دانشگاه ادينبورو اسكاتلند بود. وي داراي وسعت نظر و اطلاعات و دقت در تحقيق و عاري از اغراض و تعصبات بود. وات منابع بسيار معتبر و اصيل اسلامي و همچنين مأخذ‌هاي اروپايي را بدقت تمام از زير نظر گذرانيده و با سعه خاطر وظيفه‌اي را كه هر حقيقت‌جويي در دفاع از حقوق يك انسان بزرگ در برابر مخالفان بي‌خبر و ناآگاه وي دارد ادا كرده است. وي در كتاب «محمد[ص]، پيامبر و سياستمدار» كه نه فصل دارد علل توفيق پيغمبر اسلام را در راه هدف مقدسي كه در پيش داشته تجزيه و تحليل كرده و كوشيده است كه كليه تدابير او را براي تأسيس جامعه اسلامي توجيه كند و صحيح و معتبر بودن آنها را نشان دهد. او كوشيده است با بياني كه براي محققان و مردم مغرب زمين قابل فهم باشد، شخصيت پيامبر را معرفي كند و و به كساني كه در طي قرون متمادي ناجوانمردانه به وي تافته‌اند جواب بگويد. به نظر او بي‌تركيب قابل ملاحظه‌ صفات محمد صلي‌‌الله عليه و آله، احتمال توسعه، نشر و گسترش اسلام نمي‌رفت و قدرت نظامي عرب ممكن بود صرف حمله به سوريه و عراق گردد و بي‌نتيجه بماند. اين صفات به سه دسته تقسيم مي‌شود:
- موهبت پيامبري محمد[ص]: بوسيله او دنياي عرب داراي قالبي از افكار شد كه به وسيله آن از بين بردن ناخرسندي‌هاي اجتماعي امكان‌پذير گرديد. اساس اين قالب توجه به علل ناخرسندي‌هاي اجتماعي زمان و به كار بردن آن بود. چنان كه مستمع را تا عمق احساسات و وجودش به حركت در آورد.
- حكمت و تدبير سياستمدارانه محمد[ص]: ساختماني كه در قرآن بوجود آمد قالبي بيش نبود. اين قالب براي آن بود كه بتوانيد سياست‌هاي واقعي و سازمان‌هاي واقعي را نگهداري كند. حكمت و دانش پيامبر اسلام درباره پيش‌بيني، ترسيم راهبرد و اصلاحات اجتماعي با توسعه سريع دولت او نشان داده شده است كه چگونه پس از رحلت وي به صورت امپراتوري جهاني درآمد و سازمان‌هاي اجتماعي در بيشتر نقاط دنيا از آن كسب و تقليد كردند و سيزده قرن است كه اين كار ادامه دارد.
- هنر و مهارت محمد[ص]. هنر او در اداره كردن و حكمت و بينش او در انتخاب افرادي است كه كارهاي اداري را به آنان واگذار كرد. سازمان‌هاي سالم و سياست سالم اگر با اجراي امور به طور صحيح توأم نباشد ادامه نخواهد يافت. وقتي محمد[ص] درگذشت دولتي كه او تاسيس كرده بود پايه گرفته بود. چنانكه مي‌توانست فقدان او را تحمل كند و همين كه از اين تشويش و سوگواري رهايي يافت با سرعت ره به توسعه گذاشت. اگر موهبت پيامبري و تدبير قدرت اداري و بالاتر از همه اعتماد او به خدايي كه او را فرستاده است نبود فصل مهمي از تاريخ بشريت رقم نمي‌خورد.


پيامبر اسلام عارف و عامي را يكسان تحت نفوذ قرار مي‌داد

جان ديون‌پورت

جان ديون‌پورت انگليسي بعد از توماس كارلايل، بصيرترين و دقيق‌ترين و منصف‌ترين محققي است كه با فكري روشن و با جوانمردي از اسلام و شارع مقدس آن فاضلانه دفاع كرده است.
وي در كتاب خود «عذر تقصير به پيشگاه محمد[ص] و قرآن» چنين مي‌گويد: چنان قدرت نبوغي در نهاد او به وديعت گذاشته شده بود كه عارف و عامي را يكسان تحت نفوذ قرار مي‌داد. مانند هر دوست و هر همكاري لطيف‌ترين احساسات طبيعي بشري را از خود بروز مي‌داد. ولي با اينكه تحت تاثير عواطف رقيق و احساسات لطيف قرار مي‌گرفت و اغلب وظايف اجتماعي داخلي را شخصاً انجام مي‌داد، حيثيت و عنوان پيغمبري را به خوبي حفظ مي‌كرد. مع‌ذلك اين مرد حقيرترين و ناچيزترين كارهايي را برعهده مي‌گرفت كه قلم تواناي هيچ نويسنده‌اي نمي‌تواند كراهت هر ناچيز بودن آن را مكتوم و مستور سازد. اخلاص و واقعيت دعوت او در راه خيرخواهي و بشردوستي، پس از وفاتش به دليل خالي بودن صندوق‌هايش ثابت و محقق گرديد.

**************

محمد[ص] نمونه كامل يك داعي و مبلغ اسلامي است

سر توماس آرنولد

سر توماس آرنولد شرق‌شناس انگليسي، پيامبر و زندگي ايشان را بعنوان يك مبلغ مورد بررسي قرار داده است. وي مي‌گويد: زندگي بنيان‌گذار اسلام و موسس تبليغات اسلامي طبقاتي مي‌تواند ما را به مشخصات واقعي فعاليت‌هاي تبليغاتي در دين وي، اسلام راهنمايي نمايد. از نظر من محمد[ص] نمونه كامل يك داعي و مبلغ اسلامي است.
وي سپس در فصل‌هاي سيزده‌گانه كتاب خود، تاريخ گسترش اسلام به توسعه و انتشار اسلام در بين ملل و اقوام مختلف دنيا پرداخته است.

**************

محمد بن عبدالله[ص] يك رنجبر به معناي واقعي بود

كونستان ويرژيل گيورگيو

كونستان ويرژيل گيورگيو در كتاب «محمد[ص] پيغمبري كه از نو بايد شناخت» مي‌نويسد: محمد بن عبدالله [صلي‌‌الله عليه و آله] يك رنجبر به معناي واقعي بود. در بين مشاهيري كه در دوره طفوليت و آغاز جواني رنج برده‌اند هيچ‌كس را نمي‌توان يافت كه به اندازه پيغمبر اسلام در كودكي و جواني رنج برده باشد.
نويسنده بعد از آوردن جريان تشكيل سپاه داوطلب (حلف‌الفضول) توسط پيامبري كه هدف از آن حمايت از مظلومان بود مي‌نويسد: محمد[ص] با تشكيل سپاه داوطلب نشان داد كه بايد حق يك مظلوم را از ستمگر گرفت و به او داد و لو قبيله‌اي نيرومند نداشته باشد، يا قبيله‌اش حاضر نباشند براي احقاق حق مظلوم فداكاري كنند. يك قسمت از اقدامات محمد[ص] در سنوات قبل از بعثت نشان مي‌دهد كه وي بدون ترديد نبوغ و استعدادي برتر از ديگران داشته است.
گيورگيو مي‌افزايد: از نظر اعراب جاهلي شجره خانوادگي و قبيله يكي بود و كسي كه رابطه خود را با قبيله‌اش قطع مي‌نمود بزرگ‌ترين مايملك مادي و معنوي خود را در اين جهان از دست مي‌داد. من از اين جهت به اين موضوع پرداخته‌ام كه مي‌بينم تذكره‌نويسان مسلمان متوجه اهميت فداكاري محمد[ص] هنگام مهاجرت از مكه به مدينه نشده‌اند. محمد[ص] اره‌اي به دست گرفت و براي پيشرفت اسلام، شجره خانوادگي خود را قطع كرد. شجره خانوادگي عرب باديه را به اجداد و خويشاوندانش مربوط مي‌كند. او از اجداد براي زندگي سرمشق و از خويشاوندان كمك مي‌گيرد و وقتي آن درخت قطع شد نه اجداد راه زندگي مي‌آموزند و نه خويشاوندان ياري مي‌كنند و مثل اين مي‌ماند كه انسان در وسط دو پهنه نامحدود كه يكي پهنه صحراي بي‌پايان و سوزان عربستان و ديگري پهنه آسمان آتشين آنجاست، مطلق مي‌ماند. هجرت بين دنياي قديم و جهان جديد حد فاصل شد و عهد جاهليت را از دوره اسلام جدا كرد و مزاياي طبقاتي و قبيله‌اي را از بين برد.
منبع:www.payambarazam.ir