داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (35)






آيا اگر توبه كنم قبول مى‏شود

در عهد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله زنى زيورى را سرقت كرد او را گرفتند و به حضور رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بردند و عرض كردند: اين زن از ما زيورى را سرقت كرد. حضرت دستور داد دست راست او را قطع كنيد. اقوام اين زن گفتند: آيا مى‏توانيم دست او را به پانصد دينار باز خريد كنيم؟ حضرت به اين در خواست التفاتى نفرموده و بار ديگر فرمود: دست او را ببريد. دست او را قطع كردند. زن گفت آيا اگر توبه كنم مورد قبول واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى، توبه تو مورد قبول واقع مى‏شود و تو امروز پاكى از گناهان چنانكه آن روز از مادر زادى. در آن حال اين آيت آمد:
فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (5مائده/39) و هركس كه بعد از ستمش، توبه و درستكارى پيشه كند، خداوند از [گناه] او در مى‏گذرد، چرا كه خداوند آمرزگار مهربان است. 1

نمايندگان نجران در مدينه

پيامبر اسلام پس از مكاتبه با سران جهان، نامه‏اى به اسقف نجران نوشت و ساكنان نجران را به آيين اسلام دعوت كرد. در قمستى از نامه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله آمده است: من شما را دعوت مى‏كنم كه از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد گرديد. اگر دعوت را نپذيريد بايد به حكومت اسلامى جزيه بپردازيد در غير اينصورت آماده نبرد باشيد.
وقتى اسقف نامه را خواند با ياران بلند مرتبه خود به مشورت پرداخت و سرانجام تصميم گرفت نمايندگانى به مدينه بفرستد تا از نزديك با پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله تماس بگيرند. هيئت اعزامى در حالى كه لباسهاى فاخر بر تن و انگشترى‏هاى طلا در دست و صليب بر گردن داشتند در مسجد به حضور پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله رسيدند ولى بر خلاف روش هميشگى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله اين بار آثار ناراحتى در چهره او آشكار بود. وقتى هيئت با على عليه السّلام تماس گرفت. او علت را چنين بيان كرد كه شما بايد با لباسهاى ساده و بدون زر و زيور به حضور پيغمبر شرفياب شويد. آنها نيز چنين كردند و با چهره گشاده و حسن استقبال رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روبرو شدند آنان پس از كسب اجازه طبق سنت خود رو به مشرق به نيايش پرداختند. آنگاه مذاكره درباره هويت حضرت مسيح عليه السّلام (كه آيا هويت الهى داشت يا بشرى) آغاز شد.
نمايندگان اعزامى در برابر منطق رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پاسخى نداشتند ولى از اعتراف نيز خوددارى كردند. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به حكم وحى مامور شد آنان را به مباهله فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ (3آل عمران/61) و هركس كه پس از فرا رسيدن علم [وحى] به تو در باره او [عيسى] با تو محاجه كند بگو بياييد تا ما پسرانمان و شما پسرانتان، ما زنانمان و شما زنانتان، ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را بخوانيم، سپس [به درگاه خداوند،، تضرع كنيم و بخواهيم كه لعنت الهى بر دروغگويان فرود آيد.
دعوت نمايد. آنان پيشنهاد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را پذيرفتند و قرار شد در روز معينى مباهله صورت گيرد. رسول اكرم در روز موعود مدينه را ترك گفت و جز چهار نفر كسى را همراه خود نياوردند آنها عبارت بودند از على عليه السّلام و فاطمه سلام اللَّه عليها و دو فرزند وى حسنين عليهما السّلام.
هيئت نمايندگى نجران قبل از ورود پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به ميعادگاه به مذاكره پرداختند و به يكديگر گفتند هرگاه ديديم محمّد با شكوه مادى و قدرت ظاهرى اقدام به مباهله نموده بدانيد كه او يك فرد عادى است و اكر با شكوه معنوى و وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادى با ما روبرو شد و نزديكترين و محبوبترين بستگان خود را همراه آورد با وى مباهله نكنيد كه نابود مى‏شويم.
وقتى هيئت نمايندگى ديدند كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله با نزديكترين كسان خود حاضر شده است، به وحشت افتادند و از آن حضرت خواستند كه از مباهله صرفنظر نموده و به دريافت جزيه با آنان مصالحه كند.

پی نوشت :

1 - تفسير جامع البيان، جلد 6، صفحه 149. كشف الاسرار، جلد 3، صفحه 113.

منبع:www.payambarazam.ir