شب نيمه شعبان شب برات


 

نويسنده:عبدالحسن ترکي




 

چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
آن «شب قدر» که اين تازه« براتم» دادند

«شعبان» ماه هشتم از ماه هاي قمري است که بعد از ماه رجب و قبل از ماه رمضان قراردارد. جمع آن« شعبانات» و« شعابين» است. اين نام از ريشه «شعب» گرفته شده که هم بر جايي و افتراق و هم بر فراهم آمدن و اجتماع دلالت دارد. بعضي از اهل لغت گفته اند «اين واژه از اضداد است» ولي ديگران آن را از باب اختلاف لغات دانسته اند .کلمه «شَعب» به معني امت و قوم نيز از همين ريشه گرفته شده است. چنان که خداوند فرمود: «و جعلناکم شعوباً و قبائل و...؛(1) شما را از امت ها و قبيله ها قرار داديم».
وجه نام گذاري شعبان، طبق روايتي از پيامبر اکرم (ص) آن است که خير بسيار( ماه رمضان) از آن منشعب مي گردد(2) و نيز گفته شده:« چون شعبه هاي رحمت خدا در آن بسيار است ،شعبانش نامند »يا به جهت آنکه روزي هاي بندگان خدا در اين ماه بسيار منشعب مي شود و حسنه مضاعف مي گردد. اما عرب جاهلي چون در اين ماه براي پيدا کردن آبشخور، يا به منظور غارتگري ،پراکنده و منشعب مي شدند، اين را وجه تسميه شعبان پنداشتند. از جهت عظمت و اهميت اين ماه که در مقدمه ماه مبارک رمضان قراردارد، معمولا آن را« شعبان المعظم» تعبير مي کنند و اوصافي براي اين ماه پر فضيلت نيز منقول است:
1. «شهر الزينه »:به اعتبار آنکه ثواب حسنات در آن تا هفتاد برابر فزوني مي يابد .
2. «شهرالشفاعه»: زيرا هر کس اين ماه را روزه بدارد و همچنين هر کس بر محمد و آل محمد (ص) بسيار صلوات بفرستد، پيامبر اکرم ( ص) او را شفاعت مي کند.
3. «شهر الرسول»: در چند روايت آمده که اين ماه به رسول خدا (ص) اختصاص دارد لذا آن را «شهر الرسول» ناميده اند.(3) مرحوم آيت الله شهيد سيد محمد تقي موسوي اصفهاني (فقيه احمد آبادي) صاحب «مکيال المکارم» در کتاب «ابواب الجنات» در وجه تسميه و علت نام گذاري اين ماه به« شهر الرسول» آورده اند: «در نام گذاري اين ماه و نسبت و اختصاص آن به پيامبر (ص )دو وجه به قلب :اين بنده عاصي خطور مي کند: 1.وجه ظاهري 2.وجه باطني؛ اما وجه ظاهري آن است که حضرت رسول اکرم (ص) فرموده اند: «حسين مني و أنا من حسين؛ حسين( ع) از من است ومن نيز از حسينم» و چون ولادت امام حسين (ع) در سوم يا به قولي در پنجم اين ماه واقع شده است [به همين خاطر] حضرت رسول آن را به خود نسبت داده و فرموده اند:« اين ماه من است ».اما وجه باطني چون شريعت مقدسه اسلام به منزله جان نفس پيغمبر است و غلبه اسلام و شوکت و استيلاي آن بنا به وعده خداوند و به مقتضاي اين آيه شريفه« هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحقّ ليظهره علي الدّين کلّه و لو کره المشرکون»(4) به ظهور وجود مبارک حضرت صاحب الزمان حاصل مي شود، و از طرفي ولادت باسعادت آن حضرت در نيمه ماه شعبان واقع شده است، لذا حضرت ختمي مرتبت آن ماه را به وجود مبارک خود نسبت داده اند».(5)
سيد بن طاووس( ره) در« اقبال الاعمال» روايتي را از« امالي »و «ثواب الاعمال» شيخ صدوق آورده که در بردارنده جميع معاني بالا درباره شرافت و عظمت اين ماه و علت نام گذاري آن به شعبان است. او مي نويسد اصحاب در محضر رسول خدا (ص)سخن از فضايل شعبان کردند، آن حضرت فرمود: «شعبان ماه شريفي است و آن، ماه من است و حاملان عرش(= فرشتگان) آن را بزرگ داشته، حق آن را مي شناسند و آن ماهي است که روزي هاي مردم براي ماه رمضان در آن افزوده گشته، بهشت در آن آراسته مي گردد و علت اينکه اين ماه شعبان ناميده شده، آن است که روزي مومنان در آن گسترش مي يابد و عمل نيک در آن هفتاد برابر مي گردد و بدي هاي انسان در آن فروريخته، گناهان آمرزيده مي گردد و اعمال نيک مورد پذيرش قرار مي گيرد و خداوند جبارـ جل جلاله ـ به بندگانش مباهات مي کند و با نظر رحمت به روزه داران و شب زنده داران شعبان مي نگرد و به وجود آنها بر حاملان عرش مي بالد».(6)
 

شب نيمه شعبان
 

نيمه شعبان در فرهنگ نامه ها و متون کهن، «شب برات» ناميده شده و اين بدان خاطر است که بنا به روايات، خداوند در اين شب «برات آزادي »از دوزخ را به بندگان خود مي بخشد. و اين شب برات در ادب فارسي و متون کهن ـ نظم ونثرـ بازتاب هايي داشته که به چند مورد آن اشاره مي رود: ابوريحان بيروني در کتاب «التفهيم »در اين باره چنين آورده: «و شب پانزدهم از ماه شعبان، بزرگوار است و او را «شب برات» خوانند و همي پندارم، اين از قبيل آن است که هر که اندرو عبادت کند و نيکي به جاي آورد، بيزاري يابد از دوزخ».(7) رامپوري نيز در« غياث اللغات» شب نيمه شعبان را« شب برات» دانسته مي نويسد: «شب برات شب پانزدهم شعبان است که در آن شب ملائکه به حکم الهي حساب عمر و تقسيم رزق مي کنند».(8)
حافظ، شب برات راشب قدر دانسته و در غزل معروف خود ،شب قدر و« شب برات» را هنرمندانه با هم آورده مي سرايد:

چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
آن «شب قدر» که اين تازه « براتم» دادند

 

اما اينکه« برات »به چه معناست و بن و ريشه اين واژه چيست؟ در« حافظ نامه»اين توضيحات آورده شده است:« برات» از «برائت »عربي است و آن: «نوشته اي است که بدان، دولت بر خزانه يا حکام ،حواله وجهي دهد».( فرهنگ معين) علامه قزويني در حواشي خود بر «چهار مقاله» با استناد به «ذيل قواميس عرب» به نقل از« دُزي» مي نويسد:«[ برات] را به «بروات» جمع بندند و اين کلمه عربي است و در اصل «برائت» بوده و به معناي «بري ءالذمّه گرديدن از دَين» است و صواب آن در جمع «براءات» يا براوات است. گويندگان فارسي به اعتبار حواله مکتوب هر حواله يا وارد معنوي را نيز« برات» اصطلاح کرده اند».(9)
ليله الصک :شب برات را «ليلة الصک» نيز گفته اند. صکّ، معرب چک فارسي و مترادف با برات است، آن روز چهاردهم و در واقع شب پانزدهم شعبان است. رامپوري در فرهنگ «غياث اللغات »به نقل از« بهار عجم» و« سراج اللغات» آورده که :«شب چک به معني شب برات است که در آن چراغاني و آتش بازي(= جشن و شادماني )کنند».(10)
 

اشارات شاعران
 

سخنوران و شاعران پارسي زبان در سرودهاي خود به اين مضمون که نيمه شعبان، شب برات، ليله الصک ،شب بيزاري و برائت از آتش دوزخ، همچنين شب عبادت و به تعبيري« شب قدر» است، اشاراتي داشته اند که در اينجا به اقتضاي کلام اشاراتي مي رود .بهترين شاهد در اين مضمون، شعرشيرين و شورانگيز حافظ شيرازي است که در آغاز سخن بدان اشاره شد و توضيحاتي در پي آن آمد.عارف شيرازي «شب قدر» و« شب برات» را در کنار هم نشانده و با هم آورده است.
آن« شب قدر» که آن «تازه براتم» دادند.
مولوي نيز در« ديوان شمس» شب برات را شب قدر دانسته، مي گويد:

شب «قدر» است او ،درياب او را
امان يابي چو برخواني «براتش»(11)

يا در غزل ديگري در همان ديوان مي گويد:

 

آمد شعبان عمداً، از بهر «برات »ما
تا روزي و پيروزي از بخشش رب بيند(12)

عارف غزنه، سنايي نيز روزان و شبان مقدس و گران ارج در يک بيت چنين آورده:

ازمان آمدند بهر ثنات
جمعه و بيض و قدر و عيد برات(13)

سعدي نيز شب برات را شب قدر دانسته، دروازه هاي هفت آسمان را در چنين شبي گشوده مي بيند و آدميان را به غنيمت شمردن آن لحظه ها هشدار مي دهد.

شبي چنين، در هفت آسمان باز
زخويشتن نفسي اي پسر به حق پرداز

مگر زمدت عمر، آنچه مانده دريابي
که آنچه رفت به غفلت دگر نيايد باز

چه روزهات به شب رفت در هوا و هوس
شبي به روز کن آخر به ذکر و شکر و نماز(14)

شاعران معاصر نيز از اين مضمون غفلت نکرده و در اشعار خود به شب برات بودن نيمه شعبان تلميح و اشاراتي داشته اند که ابياتي از آنان نيز در ذيل مي آيد: ميرزا سيد مهدي قدسي -برادر اديب الممالک فراهاني- مي گويد:

اي امام زمان و مظهر ذات
مر خدا را جمال تو مرآت

شب ميلاد توست آن شب قدر
که خدا نام آن گذاشت برات

تو مگر خضر راه ما باشي
ورنه ره گم کنيم در ظلمات

چشم ياران و دوستان روشن
گل نرگس شکفت در گلشن(15)

آزاد عراقي (اراکي )نيز مي گويد :چون ميلاد پادشاه عقول و ذوات در نيمه اين ماه پربرکات روي داده است ،خداوند اين شب را برات ناميده است.

به ويژ ه نيمه شعبان ،مه خجسته صفات
مهي که نيمه آن هست و غره برکات پ

مهي که عرش ازو کسب مي کند درجات
نهاد نام خداوند از آتش ،ماه برات

که شد تولد شاههنشه عقول و ذوات
امام قائم بالحق،ولي رب ودود(16)

ميرزا عبدالکريم ثاقب نيز چون ديگر شاعران ولايي ،پانزدهم شعبان را به خاطر ميلاد مظهر ذات و صفات، شب قدر و روز برات مي داند و مي سرايد :

اي مه شعبان ،شعب مکرمات
اي شب قدر من و روز برات

اي يم اثبات ،سفينه نجات
اي مه ميلاد شه کائنات

در تو عيان ،مظهر ذات و صفات
حجّت حق، شاهد غيب و شهود(17)

ابوالحسن خائف دزفولي نيز آن را شبي مي داند که تقدير و قضا و قدر در آن جاري است و از شب معراج بالاتر و برتر مي باشد.

شبي مشهور تر اندر جهان از ليلة الاسرا
که اندر ماه شعبان ،ليلة خامس عشر آمد

چه شعبان ،آنکه باشد شهر رحمت ،ماه پيغمبر
که در اين مه به گيتي ، آن خديو دادگر آمد

شب قدر و براتش ،صادر از ديوان حق ،آري
که در حکمش قضا باشد ،به فرمانش قدر آمد(18)

ميرزا حسن ربّاني گرکاني نيز به شعبان خوش آمد گفته ، آن را شب غفران مي داند و مي گويد:

يک ساله ره سپرد مه شعبان
تا خير و برکت آرد بر کيهان

سالي در انتظار به سر برديم
اهلاً و مرحباً بک يا شعبان!

ماه پيمغبر است و شب و روزش
روز برات هست و شب غفران

فرخنده ساخت گويي شعبان را
ميلاد شاه و رهبر انس و جان(19)

شاعر ناشناس ديگري اين گونه لطيف مي سرايد:

اي آنکه لب لعل توچون آب نبات است
امّا چه نباتي که به از آب حيات است

خطّ تو چو خضر و سر زلفت ظلمات است
امشب که شب نيمه شعبان و برات است (20)

از او لطيف تر ،مرحوم حجّت الاسلام سيّد محمد باقر امامي از عالمان اهل ذوق معاصر و صاحب مثنوي «حقيقت نامه »مي گويد:

اي مجلسيان مژده که اين ماه برات است
يک بوسه مرا از لب آن ماه،برات است

در عالم اگر آب حيات در ظلمات است
زلفت ظلمات است و لبت آب حيات است(21)

 

شب برات در تفاسير
 

ابوالتفوح رازي ـ مفسّر شيعي ـ ضمن تقل روايتي از ابن عبّاس مي نويسد که :«خداي تعالي حکم ها در نيمه شعبان ،فصل کند و در شب قدر به فرشتگان سپرد».(22)
فخر رازي نيز در تفسير کبير خود آورده است: «طبق روايتي که عکرمه نقل کرده است ، شب قدر همان «ليلة البرات »است.(23) همچنين ميبدي در «کشف الاسرار»به نقل از عکرمه آورده :«الليلة المبارکه :ليلة النّصف من شعبان ؛خداوند جبرئيل را در آن شب به آسمان دنيا فرو فرستاد تا اينکه قرآن را بر کاتبان املا کند و آن را مبارکه ناميده ،زيرا که آن پرخير و برکت است به خاطر آنچه که در آن از رحمت فرو فرستاده شده،دعا در آن به اجابت مي رسد».(24)
شور آبادي نيز در ذيل آيات اوّليه سوره دخان آورده است :«امّا بگفتيم اين قرآن را و بفرستاديم جبرئيل را بدين قرآن در شب برکت و آن شب قدر است و گفته اند:«شب چک»(=نيمه شعبان )و بيشتر مفسّران بر آن اند که آن شب قدر است . شور آبادي همچنين درباره «الکتاب المبين »مي نويسد:سوگند به نامه هويدا و آن قرآن است و گفته اند :«لوح محفوظ »و گفته اند آن نسختي است که شب قدر کنند و گفته اند :اين نسخت به شب برات کنند و آن چهار گونه نسخت بُوَد :يکي نسخت احوال بود به دست جبرئيل و ديگر نسخت ارزاق بود به دست ميکائيل ،ديگر نسخت آجل بود به دست عزرائيل ،چهارم نسخت اعمال بود به دست اسرافيل»(25)
با اين همه،بيشترين تعبيرات و توصيفات درباره ليلة البرات و شب قدر بودن نيمه شعبان در «کشف الاسرار»ميبدي آمده است . او مي نويسد:«در آثار آمده که شب نيمه شعبان ،صحيفه عمر به دست عزرائيل دهند،هر که را در آن سال قبض روح بايدکرد ،نامش در آن صحيفه آورده ،يکي به عمارت مشغول گشته،يکي دل بر عروسي نهاده ،يکي با ديگري خصومت در گرفته ،هر کسي کاري و بازاري ساخته ،[در حالي که] نام ايشان در آن صحيفه ، اثبات (=ثبت)کرده».(26)
غزّالي نيز در «کيمياي سعادت »اين مضمون را اينگونه آورده است :«و در اثر است که شب نيمه شعبان ؛صحيفه عمر به دست ملک الموت دهند. هر که را در اين سال جان بايد گرفت،نام وي در آن صحيفه نوشته بود...».(27)
ميبدي در نوبت ثالثه تفسير خود ،که تأويل عرفاني آيات است ،در ذيل آيات نخستين سوره دخان مي نويسد :«حم و الکتاب المبين ،انا أنزلناه في ليلة المبارکة »(28)اين شب مبارک ،به قول بيشتر مفسّران ،شب «نيمه شعبان »است و آن را «مبارک »خوانند از بهر آنکه پرخير و برکت است همه شب ،داعيان را اجابت است ،سائلان را عطيّت است، عاصيان را اقالت (=گذشت)است ،محبّان را کرامت است .همه ي شب ،درهاي آسمان گشاده ،جنّات عدن وفراديس اعلي (=بهشت هاي برين )درها باز نهاده ،ساکنان جنّات الخلد بر کنگره ها نشسته ،ارواح انبيا و اوليا فراطرب آمده و از دوست خطاب آيد :«هل من سائل فأعطيته ؟هل من مستغفر فأغفر له ؛آيا خواهنده اي هست تا به او ببخشم ؟آيا استفغار کنند ه اي است او را بيامرزم»؟!(29)

نام هاي شب نيمه شعبان
 

ميبدي در «کشف الاسرار »نام هاي ذيل را که هر کدام به جنبه اي از عظمت اين شب اشارت دارد ،بر مي شمارد: «شب نيمه شعبان را نام هاست :شب برات گويند و شب نسخت ،شب فرق و شب عرض ؛هر که در اين شب تا ديگر سال از دنيا رفتني است نسخت آن از لوح محفوظ بردارند و به عزرائيل دهند. گويند:«اين شغل تو است تاديگر سال ». هر چه خسف(=کمبوو نقصان )و مسخ (=برگردانيدن صورت کسي يا چيزي ) بُوَد و سياست و بليّات و انواع عذاب ،نسخت کنند و به جبرئيل دهند و گويند :«اين کار تو است تا ديگر سال هر چه نعمت و راحت و روزي بندگان بود ،نسخت کنند و به ميکائيل دهند و هر چه عز و مرتبت و اقبال و دولت بود، نسخت کنند و به اسرافيل دهند.(30)

«صلوة الخير» در شب نيمه شعبان
 

يکي از اعمال و آدابي که پيشينيان ،از همه فرقه ها ،در شب نيمه شعبان بدان اهتمام داشته اند . «صلوة الخير»يا «نماز هزار قل هو الله »است. و اين نشان دهنده اين مطلب مي باشد که همه فرق مذهبي از شيعه و سنّي اين شب را عظيم و شريف دانسته و بر اساس روايات رسيده از پيامبر و خاندان او ،آن را همتاي شب قدر مي دانسته و آن را تا به صبح ،به احيا وشب زنده داري و نذر و نياز و اطعام مي پرداخته اند.
عالم بزرگوار سيّد بن طاووس (ره)در کتاب شريف «اقبال »يکي از اعمال و آداب اين شب را اقامه نماز صد رکتعي نوشته و درکيفيت آن مي نويسد:در روايتي درباره فضيلت صد رکعت نماز ـ در هر رکعت سوره حمد يک مرتبه و سوره توحيد ده مرتبه ـ آمده است ک از رسول خدا (ص)نقل شده :«هر کس اين نماز را در اين شب بخواند ،خداوند هفتاد بار به او نظر رحمت مي کند و در هر نظر ،هفتاد حاجت او ا بر آورده مي کند که کمترين آنها ،آمرزش اوست...».(31)
غزّالي در «احياء علوم الدّين »پس از ذکر کيفيت اين نماز مي آورد:«سلف(=پيشينيان)اين نماز را اقامت نمودندي و «صلوة الخير»خواندندي و بر آن جمع شدندي و بسي بودي که به جماعت گزاردندي و حسن [بصري]گفت: «از سي کس از اصحاب پيغامبر شنيدم که هر که در اين شب نماز کند، حق تعالي در وي هفتاد نظر رحمت فرمايد که به هرنظري ،هفتاد حاجت وي را روا کند و کمتر آن آمرزش است».(30)
«ابن بطوطه»ـ جهانگرد مسلمان ـ از اهتمام مکّيان به اين نماز در شب نيمه شعبان و احياي اين شب شريف اين گونه گزارش مي دهد :«شب نيمه شعبان و از ليالي متبرکّه است . مردم مکّه اين شب را به طواف و نماز و عمره مي گذراندند. هر دسته پشت سر پيش نماز در مسجد الحرام گرد آمده ،چراغ ها و مشعله ها مي فروزند. از اعمال اين شب ،صد رکعت نماز است... ».(31)«ابن جبير»ـ ديگر جهانگرد مسلمان ـ نيز از عنايت مکّيان به اين شب و آداب و آيين آن اين گونه مي نويسد:«اين شب مبارک ،نزد اهل مکّه ، به سبب روايتي شريف که درباره آن رسيده ،بسيار بزرگ است . آنان در اين شب به اعمال خير و عبادات از عمره و طواف نماز فرادا و جماعت مي پردازند و به چند گونه اين اعمال را به جا مي آورند . ما ،شب شنبه که همان نيمه شعبان بود به راستي مراسمي بزرگ و اجتماعي ستُرگ در حرم مقدّس ، پس از نماز مغرب ديديم . مردم ،گروه گروه به خواندن نماز هاي نافله مي پرداختند....هر گروهي را پيش نماز ي بود. حصيرها گسترده و شمع ها افروخته و دل ها از شوق سوخته ....مردم در آن خجسته شب به چند دسته تقسيم شده بودند ،بيشتر آنان «مالکي مذهب»بودند. آن شب از شب هاي نامداري بود که اميد مي رود از زبده شب هاي تقرّب باشد».(32)
«ابن بطوطه» يکي از آيين و آداب مصريان را در اين شب ،حضور در زيارت گاه ها مي داند و از مشاهدات خود مي نويسد که :«مردم مصر شب نيمه شعبان را در گورستان ها [و زيارت گاه ها ]به سر مي برند».(33)شمس الدّين دمشقي نيز از آيين بزرگداشت اين شب در دمشق اين گونه روايت مي کند:«دمشق شهري است از روزگار قوم عاد و بس کهن ...در اين شهر مسجد جامعي است که غرق در زيبايي ،نکويي ،کمال و جمال است و از شگفتي هاي گيتي است. شب نيمه شعبان در اين مسجد دوازده هزار قنديل با پنجاه قنطار دمشقي ،روغن چراغ زيتون در آن شعله ور مي شود،البته اين مقدار جز قنديل هايي است که در مسجد هاي ديگر ،گورستان ها ،خانقا ه ها ،کاروانسراها و بيمارستان هاي اين شهر برافروخته مي گردد.»(34)البته شمس الدّين دمشقي ذکر نمي کند که چرا دمشقيان در اين شب خاص ،اين همه قنديل در اماکن مذهبي بر مي افروخته اند ؟! ناگفته پيداست که آنان نيز مانند ديگر مسلمانان ،براي اين شب شريف،شکوه و شرافتي ويژه و ارج و مرتبتي والا قائل بوده اند و آن را به احيا،عبادت و شب زنده داري مي گذرانده اند.
مقصود از آوردن اين شواهد از متون کهن ،آن هم از برادران اهل سنّت و جماعت بدين خاطر بود که بدانيم آنان نيز بر اساس روايات رسيده از پيامبر خاتم (ص)مانند ديگر برادران مسلمان خود ،براي اين شب ،عظمتي خاصّ قائل بوده و آن را شب قدر يا همتا و هم رديف با آن مي دانسته اند ،به همين جهت در تعظيم و تکريم آن مي کوشيده اند.

شب قدر
 

عالم عامل ربّاني و مؤيّد به تأييدات سبحاني ،مرحوم سيّد بن طاووس (ره)در کتاب «اقبال »در والايي اين شب ،اين گونه آورده است :«جدّم ابوجعفر طوسي (شيخ طوسي)به نقل از ابويحيي آورده که ،امام صادق (ع)فرمودند :از پدرم امام باقر (ع)درباره فضيلت شب نيمه شعبان پرسيده شد ،فرمودند :«اين شب برترين شب بعد از شب قدر است . خداونددر اين شب ،نعمت هاي افزون خود را به بندگانش ارزاني مي دارد و به منّت خود مي آمرزد ،در اين شب در تقرّب به درگاه خداوند متعال بکوشيد،زيرا اين شبي است که خداوند عزّ و جل برخود سوگند ياد کرده که هيچ خواهنده و سائلي را ،تا زماني که معصيتي را نطلبد،ردّ نکند . [همچنين]اين شبي است که خداوند آن را در برابر شب قدر ، که براي پيامبر اکرم (ص)قرار داده ، براي ما [اهل بيت]قرار داده است . پس در دعا و ثنا به درگاه خداي متعال بکوشيد».(36)
سيّد ،همچنين در فضل و فضيلت اين شب شريف ،روايتي معروف را که در آن سرآمد عمر آدميان و تقسيم روزي همگان و رويدادهاي سال آينده ،تقدير مي گردد، آورده و آن را با روايت مشهوري که همه رخدادهاي بالا در شب قدر رمضان هر سال اتّفاق مي افتد ،سنجيده ،آن را به خوبي تأويل و توجيه مي نمايد که به خاطر اهميّت آن ،سخنان سيّد را به طور کامل مي آوريم :«در برخي از کتاب هاي دعا آمده است که ،رسول خدا (ص)فرمودند :در شب نيمه شعبان خوابيده بودم که جبرئيل آمد و گفت :اي محمّد !آيا در اين شب مي خوابي ؟گفتم :مگر امشب چه شبي است ؟گفت :نيمه شعبان !برخيز!پس مرا اين سان بيدار کرد و با خود به بقيع برد و گفت :سرت را بلند کن که امشب ،درهاي آسمان گشوده مي گردد و در نتيجه درهاي رحمت،خشنودي ،آمرزش ،تفضّل ،توبه ،نعمت ،بخشش و نيکي در آن گشاده مي گردد وخداوند در آن به شماره مو و پشم چارپايان ،بندگان را آتش جهنّم آزاد مي کند و سر آمد عمر انسان ها را در آن استوار مي سازد و روزي هاي همگان را تا سال آينده تعميم مي کند و همه رخدادهاي سال آينده در اين شب نازل مي گردد...».(35)سيّد مي نويسد :اگر گفته شود ،تأويل و توجيه روايت بالا با اين معنا که در احاديث فراواني آمده که سرآمد عمر آدميان و تقسيم روزي ها در شب قدري که در ماه رمضان واقع است ،چيست؟در پاسخ مي گويم:
1ـ شايد مراد اين باشد که تعيين سرآمد عمر آدميان و روزي همگان که در شب نيمه شعبان صورت مي گيرد ،امکان «محو و اثبات»در آن وجود دارد امّا آنچه در شب قدر ،رمضان مشخّص مي گردد،حتمي است.
2ـ شايد مقصود اين باشد که آن تقسيم و تقدير در علم الهي ،در شب نيمه شعبان در لوح محفوظ مشخّص و تقسيم مي شود.
3ـ احتمال ديگر آنکه در شب نيمه شعبان در لوح محفوظ مشخّص مي شود و در شب قدر ميان بندگان تقسيم مي گردد.
4ـ احتمال ديگر اين است که در شب نيمه شعبان ،وعده تعيين عمر آدميان و تقسيم روزي همگان در شب قدر داده شود . در نتيجه در شب نيمه شعبان وعده تعيين و تقسيم داده مي شود يا اينکه در شب نيمه شعبان تقديرمي گردد و سرانجام در شب قدر ،تقسيم مي گردد؛چنان که پادشاهي در شب نيمه شعبان وعده بدهد که در شب قدر اموالي را به کسي خواهد بخشيد. بدين ترتيب روشن شد که درست است اگر در مورد هر دو شب گفته شود در آنها ،سرآمد عمر انسان ها تعيين و روزي همگان تقسيم و تقدير مي گردد .»(36)مرحوم آيت الله ميرزاجواد آقا ملکي تبريزي (ره)اين اشکال را در مراقبات اين گونه پاسخ مي دهد که :«تقدير،مراتب و مراحل گوناگوني دارد».(37)
در باب 35فتوحات مکيه رواياتي را که در اختلاف ليلة القدر مروي است که در نيمه شعبان است، يا درشهر رمضان بدين وجه جمع کرده است که :«نيمه شعبان ،ليلة القدرفرقاني است وليلةالقدر رمضان ،ليلة القدر قرآني است »و اين کلامي سخت استوار است.

پی نوشت ها :
 

1ـ ديوان حافظ
2ـ دايرة المعارف تشيّع، ج9،ص591.
3ـ موسوي اصفهاني، سيد محمّد تقي ،ابواب الجنّات ،ص570.
4ـ سيد بن طاووس ،اقبال الاعمال ،ترجمه محمّد روحي ،ج2،صص861ـ 862.
5ـ ابوريحان بيروني ،التّفهيم ،ص252.
6ـ رامپوري ،غياث الدين غياث اللغات ،به اهتمام منصور ثروت ،صص503ـ 504.
7ـ خرمشاهي ،بهاءالدين ،حافظ نامه ،ج1،ص672.
8ـ غياث اللغات، ص504.
9ـ مولوي جلال الدّين ،ديوان شمس ،به تصحيح عزيز الله کاسب ،ص252.
10ـ همان، ص498.
11ـ ديوان سنايي.
12ـ کليّات سعدي ،بخش قصايد ،محمد علي فروغي ،ص30.
13ـ عبرت نائيني ،محمّد علي ،تذکرة انجمن قدس ،ج1،ص1053.
14ـ همان ،ص29.
15ـ همان، ص275.
16ـ همان، ص460.
17ـ همان، صص 491ـ 492.
18ـ همان ،ج2ص1432.
19ـ امالي ،محمّد باقر ،مثنوي حقيقت نامه ،ص169.
20ـ تفسير ابوالفتوح رازي ،ج2ص133،به نقل از حافظ نامه ،ج1،ص672
21ـ تفسير کبير فخر رازي ،ج32،ص29به نقل از حافظ نامه ،ج1،ص672.
22ـ ميبدي ،کشف الاسرار ،به تصحيح علي اصغر حکمت ،ج9ص94.
23ـ تفسير شورآبادي ،ج4،ص2283،به تصحيح سعيدي سيرجاني .
24ـ کشف الاسرار ،ج3،ص381.
25ـ غزّالي کيمياي سعادت ،ج2،ص626،به تصحيح حسين خديوجم.
26ـ کشف الاسرار ،ج9ص101.
27ـ همان، ص102.
28ـ سيّد بن طاووس ،اقبال الاعمال ،ترجمه محمّد روحي ،ج2،ص895ـ 896.
29ـ غزّالي ،احياء علوم الدّين ،ترجمه مؤيد الدّين محمّد خوارزمي ،ربع يکم ،ص438.
30ـ موحّد ،محمّد علي ،سفرنامه ابن بطوطه، ج1ص208.
31ـ اتابکي ،پرويز،سفرنامه ابن جبير ،صص184ـ185.
32ـ سفرنامه ابن بطوطه ،ج1،ص73.
33ـ دمشقي ،شمس الدّين محمّد نخبة الدهر ،ص304.
34ـ اقبال الاعمال ،ج2ص877.
35ـ همان ،صص893ـ894.
36ـ همان ،صص89ـ897.
37ـ تبريزي ،ميرزا جواد ملکي ،مراقبات ،ص172.
 

منبع:نشريه موعود شماره 102