نقش حساس پدر در تربيت فرزندان
نقش حساس پدر در تربيت فرزندان
نقش حساس پدر در تربيت فرزندان
نويسنده:معصومه اسدي
يكي از انسانشناسان مشهور معتقد بود، پدران به لحاظ زيستشناسي يك ضرورتند، ولي از حيث اجتماعي يك عامل ثانوي به شمار ميروند. اين عقيده براحتي در فرهنگ ما نيز جا باز كرده بود.
در جامعه ما تصوير سنتي پدران نشاندهنده آن است كه آنها در مراقبت از كودك هيچ نقشي نداشته اند، هنگام تولد كودك در اتاق انتظار ميمانند، تعويض پوشك يا گرم كردن بطري شير را هرگز به عهده نميگيرند، پاي خود را به مهدكودك نميگذارند و تربيت فرزند را تقريبا به طور كامل به همسرانشان ميسپارند. اين پدران افسانهاي كه به ايفاي نقش اختصاصي نانآور خانواده سرگرم بودند، الگويي مقتدر اما دور از دسترس براي فرزندان خود بوده و بندرت شركاي فعالي در تربيت فرزندانشان محسوب ميشدند.
پژوهشها نشان ميدهد كه تاثير پدر بر فرزند ماندگار است و كودكان براستي به پدر نياز دارند، اما به ياد داشته باشيد وجود هر پدري مفيد نيست. زندگي كودكان تحت تاثير پدراني كه از نظر عاطفي حضور دارند، براي فرزندان خود ارزش قائل ميشوند و در ناراحتيها و نگرانيها ميتوانند فرزندانشان را آرام كنند بسيار بهتر ميشود اما در عوض پدراني كه خشونت ميوزند، عيبجو هستند، فرزند خود را تحقير ميكنند يا از نظر عاطفي سرد هستند ميتوانند بشدت به فرزند خود آسيب برسانند.
مدتهاست كه روانشناسان بر اين باورند كه دخالت و نقش پدر در بزرگ كردن فرزند بسيار مهم است شواهد روزافزون علمي حاكي از آن است كه پدرهاي علاقهمند بويژه آنهايي كه از نظر عاطفي در دسترس هستند، در خوشبختي فرزندانشان نقش منحصر به فردي را ايفا ميكنند.
در واقع پدرها ميتوانند به شيوههايي بر فرزندان تاثير بگذارند كه مادرها نميتوانند بويژه در زمينههاي روابط با دوستان و موفقيت تحصيلي هنگامي كه پدر از احساسات فرزندانش با خبر است و ميكوشد تا به آنها در حل مسائلشان كمك كند، بچهها در مدرسه و ارتباط با ديگران موفقتر هستند. بعكس پدري كه نسبت به عواطف فرزندانش خشن، ايرادگير يا بياعتناست، ميتواند تاثيري بسيار منفي بر آنها بگذارد و احتمال آن كه فرزندان چنين پدري در انجام تكاليف درسي ناموفق باشند، با دوستانشان بيشتر دعوا كنند و از سلامت رواني خوبي برخوردار نباشند، بيشتر است. اين تاكيد بر نزديكي عاطفي پدر به اين معنا نيست كه رفتار متقابل مادر با فرزندانش بر آنها تاثيري ندارد. تاثير مادر بر فرزندانش بسيار مهم است، اما طبق مطالعات تاثير پدر ميتواند بسيار شديدتر باشد، خواه آن تاثير مثبت باشد يا منفي. براي نمونه فرزندان در خانوادههايي كه پدر غايب است در ارتباط با مدرسه و همسالان گرفتار مسائل و مخاطرات جديتر هستند. پسراني كه پدر در زندگيشان حضور ندارد، دريافتن تعادل بين قاطعيت مردانه و خويشتنداري داراي مشكل هستند و اين در حالي است كه كسب اين مهارتها با بزرگ شدن پسرها و تلاش بيشتر آنها براي دوستيابي، موفقيت تحصيلي و اهداف شغلي روز به روز مهمتر ميشود. همچنين دختراني هم كه پدرانشان در زندگي آنها حضور فعال و موثري دارند، به احتمال بيشتر در بزرگسالي روابط سالمي با همسر خود برقرار ميكنند.
بسياري از پژوهشگران معتقدند كه پدرها به طور عمده از طريق بازي بر فرزندانشان تاثير ميگذارند. آنان معمولا بازيهايي را انجام ميدهند كه با فعاليت بدني و هيجان بيشتري همراه است. همچنين پدرها بيشتر با صداهاي ضربهاي توجه نوزاد را جلب ميكنند و شلوغبازيهاي بيشتري در بازيها انجام ميدهند كه اين نوع روش شلوغ و بينظم پدر در بازي راه مهمي را باز و به كودك كمك ميكند تا درباره عواطف بياموزد. كودكاني بهترين مهارتهاي اجتماعي را در خود پرورش ميدهند كه پدرانشان بر همكنش مثبتي با آنها دارند و اجازه ميدهند كه كودك خود مسير بازي را تعيين كند. برخي پدران در نقش راهنمايان عاطفه هستند. آنها عواطف منفي كودك را ناديده نميگيرند يا با آن مخالفت نميكنند، بلكه به فرزندانشان نشان ميدهند كه آنها را درك و سپس آنها را راهنمايي ميكنند تا نسبت به احساسات منفي خود واكنش مناسبي نشان دهند.
طبق بررسيها، كودكاني كمترين نمرات و بدترين روابط اجتماعي را دارند كه پدرانشان سرد، قدرتطلب، ستيزهجو و مداخلهگر بودند. در يك تحقيق پژوهشگران متوجه شدند پدراني كه طي يك تمرين بازي ويدئويي فرزندانشان را مسخره و تحقير ميكردند و براي اشتباهاتشان آنها را سرزنش ميكردند يا كنترل بازي را خود به دست ميگرفتند و به كودكان نشان ميدادند كه بيكفايت هستند، فرزندانشان بيشتر از بقيه دچار مشكل بودند. اين بچهها با دوستانشان رفتارهايي ستيزهجويانه داشتند، در مدرسه ناموفقتر از ديگران بودند و مسائلي داشتند كه معمولا به بزهكاري و خشونت در آنان منتهي ميشد.
به طور كلي در مقايسه با واكنشهاي پدر، كيفيت ارتباط با مادر آنقدر در موفقيت يا شكست آينده فرزندان در مدرسه و با دوستانشان سرنوشتساز نيست. شايد بتوان گفت علت اين تاثير شديد پدر برفرزند اين است كه رابطه پدر فرزند عواطف بسيار قدرتمندي را در كودك بر ميانگيزد.
در دوران باستان پدر از طريق جنگيدن و شكار كردن از فرزندانش حمايت ميكرد. طي قرنها اين نقش به نانآور تبديل شد. او از طريق كار كردن پول به دست ميآورد تا براي حفظ امنيت فرزندانش قسطهاي منزل، مخارج خورد و خوراك و شهريه دانشگاه هزينه كند، اما امروز بار ديگر نقش پدر در آستانه تغيير است تا سطح ديگري از حمايت را براي فرزندانش فراهم آورد و در نتيجه اين حمايت، فرزندش از نيروهاي مخربي مانند دار و دستههاي خلافكار، مواد مخدر و هرزگي جنسي حفظ شود. علم به ما ميگويد كه ديگر همه روشهاي سنتي نميتواند مشكلگشا باشد. امروزه ايمني فرزندان از قلب پدرانشان بر ميخيزد و بر اين پايه استوار است كه مردها بايد علاوه بر حضور فيزيكي در خانه، حضور عاطفي نيز داشته باشند. هر چند پدراني كه گرفتار كار هستند و ساعتهاي زيادي را صرف شغل خود ميكنند كمتر در فعاليتهاي پدري مشاركت دارند. در جريان رشد فرزندانتان باشيد
بررسيهاي انجام شده درباره مادران شاغل نشان داده كه كيفيت رابطه مادر فرزند تاثير بيشتري بر كودك دارد تا مقدار زماني را كه مادر و فرزند در كنار يكديگر ميگذرانند، منطقي به نظر ميرسد كه همين وضعيت درخصوص پدران هم صدق ميكند.
اگر پدران آگاهانه تلاش نكنند كه بخشي از زندگي روزانه فرزندانشان باشند بتدريج از آنان دور خواهند شد و جزئيات ظريف از ديدشان پنهان خواهد مانداگر پدران آگاهانه تلاش نكنند كه بخشي از زندگي روزانه فرزندانشان باشند، بتدريج از آنان دور خواهند شد و جزئيات ظريف از ديدشان پنهان خواهد ماند. براي مثال ممكن است پسري، پدر توانايي داشته باشد، اما اين پدر در دسترس او نباشد يا كيفيت رابطه پدر و پسر منفي باشد. در اينجاست كه توانايي پدر بر رشد فكري پسر تاثيري نخواهد داشت.
در حقيقت با انجام كارهاي سنتي به اصطلاح زنانه (مانند غذا دادن به كودك) است كه مردان به عنوان عضوي منسجم و ضروري براي خانواده به شمار ميآيند. پدرها بايد به اين مهم توجه داشته باشند كه زندگي خانوادگي فقط برآورده كردن نيازهاي مادي خانواده نيست، بلكه حضور هر روز و برآورده ساختن نيازهاي عاطفي و جسماني به طور همزمان در تربيت فرزند نقش بسزايي دارد. درحاليكه كودكان بزرگ ميشوند و در فعاليتهاي بيشتري در خارج از خانه شركت ميكنند، شايد براي پدرها دشوار شود كه فرصتي را بيابند تا با فرزندانشان تنها باشند، به پدران توصيه ميشود به گونهاي برنامهريزي كنند كه بتوانند با فرزند خود اوقاتي را به تنهايي بگذرانند.
شايد اين فرصت هفتهاي يكبار به دست بيايد، يا همان مدت زماني باشد كه شما فرزندتان را با خود به كلاس ميبريد. به هر حال گفتگويي دونفره با فرزند در هر سني بسيار با ارزش است.
ضربالمثلي ميگويد: «براي بزرگ كردن يك بچه به يك قوم نياز است.» پس بكوشيد با آدمهايي كه در زندگي روزانه فرزندتان نقش دارند، آشنا شويد از جمله دوستان و والدين دوستان او. در خانهتان را روي همكلاسيهاي فرزندتان بگشاييد، داوطلب رساندن فرزندتان به مهمانيها و زمين ورزش آنان شويد. به علاقهمنديها و نگرانيهايشان گوش كنيد و با آنها هماهنگ شويد. سرانجام اينكه درك كنيد هر زمان در كنار خانوادهتان هستيد، بارها و بارها فرصت داريد كه با فرزندتان ارتباط برقرار كنيد يا از آنها فاصله بگيريد و در اينجا شماييد كه انتخابكننده هستيد.
مردان چنين تربيت شدهاند كه باور كنند سختكوشي و ساعتهاي طولاني كاركردن نشانه تعهد به خانواده است، اما اكنون مردان بايد بدانندكه اگر تغيير نكنند، بايد خطر دور افتادن از همسر و فرزندان را يعني همان افرادي كه به خاطرشان كار معنا پيدا ميكند را بپذيرند و گاهي لازم ميشود كه آنان دستاوردهاي مالي و شغلي خود را فدا كنند تا به تعادل بهتري بين كار و زندگي خانوادگي برسند.
به طور كلي، سالمترين محيط خانوادگي محيطي است كه در آن پدر به عنوان فردي قوي، پرورشدهنده و مردانه نسبت به فرزندان و مادر آنها عمل كند، مادر نيز به عنوان زني با طبيعت زنانه نسبت به فرزند و پدر خانواده رفتار كند. اين هدفي است كه آرزو ميكنم، پدران براي تحقق آن در خانههايشان كوشش كنند.
منبع:www.jamejamonline.ir
/خ
در جامعه ما تصوير سنتي پدران نشاندهنده آن است كه آنها در مراقبت از كودك هيچ نقشي نداشته اند، هنگام تولد كودك در اتاق انتظار ميمانند، تعويض پوشك يا گرم كردن بطري شير را هرگز به عهده نميگيرند، پاي خود را به مهدكودك نميگذارند و تربيت فرزند را تقريبا به طور كامل به همسرانشان ميسپارند. اين پدران افسانهاي كه به ايفاي نقش اختصاصي نانآور خانواده سرگرم بودند، الگويي مقتدر اما دور از دسترس براي فرزندان خود بوده و بندرت شركاي فعالي در تربيت فرزندانشان محسوب ميشدند.
پژوهشها نشان ميدهد كه تاثير پدر بر فرزند ماندگار است و كودكان براستي به پدر نياز دارند، اما به ياد داشته باشيد وجود هر پدري مفيد نيست. زندگي كودكان تحت تاثير پدراني كه از نظر عاطفي حضور دارند، براي فرزندان خود ارزش قائل ميشوند و در ناراحتيها و نگرانيها ميتوانند فرزندانشان را آرام كنند بسيار بهتر ميشود اما در عوض پدراني كه خشونت ميوزند، عيبجو هستند، فرزند خود را تحقير ميكنند يا از نظر عاطفي سرد هستند ميتوانند بشدت به فرزند خود آسيب برسانند.
مدتهاست كه روانشناسان بر اين باورند كه دخالت و نقش پدر در بزرگ كردن فرزند بسيار مهم است شواهد روزافزون علمي حاكي از آن است كه پدرهاي علاقهمند بويژه آنهايي كه از نظر عاطفي در دسترس هستند، در خوشبختي فرزندانشان نقش منحصر به فردي را ايفا ميكنند.
در واقع پدرها ميتوانند به شيوههايي بر فرزندان تاثير بگذارند كه مادرها نميتوانند بويژه در زمينههاي روابط با دوستان و موفقيت تحصيلي هنگامي كه پدر از احساسات فرزندانش با خبر است و ميكوشد تا به آنها در حل مسائلشان كمك كند، بچهها در مدرسه و ارتباط با ديگران موفقتر هستند. بعكس پدري كه نسبت به عواطف فرزندانش خشن، ايرادگير يا بياعتناست، ميتواند تاثيري بسيار منفي بر آنها بگذارد و احتمال آن كه فرزندان چنين پدري در انجام تكاليف درسي ناموفق باشند، با دوستانشان بيشتر دعوا كنند و از سلامت رواني خوبي برخوردار نباشند، بيشتر است. اين تاكيد بر نزديكي عاطفي پدر به اين معنا نيست كه رفتار متقابل مادر با فرزندانش بر آنها تاثيري ندارد. تاثير مادر بر فرزندانش بسيار مهم است، اما طبق مطالعات تاثير پدر ميتواند بسيار شديدتر باشد، خواه آن تاثير مثبت باشد يا منفي. براي نمونه فرزندان در خانوادههايي كه پدر غايب است در ارتباط با مدرسه و همسالان گرفتار مسائل و مخاطرات جديتر هستند. پسراني كه پدر در زندگيشان حضور ندارد، دريافتن تعادل بين قاطعيت مردانه و خويشتنداري داراي مشكل هستند و اين در حالي است كه كسب اين مهارتها با بزرگ شدن پسرها و تلاش بيشتر آنها براي دوستيابي، موفقيت تحصيلي و اهداف شغلي روز به روز مهمتر ميشود. همچنين دختراني هم كه پدرانشان در زندگي آنها حضور فعال و موثري دارند، به احتمال بيشتر در بزرگسالي روابط سالمي با همسر خود برقرار ميكنند.
بسياري از پژوهشگران معتقدند كه پدرها به طور عمده از طريق بازي بر فرزندانشان تاثير ميگذارند. آنان معمولا بازيهايي را انجام ميدهند كه با فعاليت بدني و هيجان بيشتري همراه است. همچنين پدرها بيشتر با صداهاي ضربهاي توجه نوزاد را جلب ميكنند و شلوغبازيهاي بيشتري در بازيها انجام ميدهند كه اين نوع روش شلوغ و بينظم پدر در بازي راه مهمي را باز و به كودك كمك ميكند تا درباره عواطف بياموزد. كودكاني بهترين مهارتهاي اجتماعي را در خود پرورش ميدهند كه پدرانشان بر همكنش مثبتي با آنها دارند و اجازه ميدهند كه كودك خود مسير بازي را تعيين كند. برخي پدران در نقش راهنمايان عاطفه هستند. آنها عواطف منفي كودك را ناديده نميگيرند يا با آن مخالفت نميكنند، بلكه به فرزندانشان نشان ميدهند كه آنها را درك و سپس آنها را راهنمايي ميكنند تا نسبت به احساسات منفي خود واكنش مناسبي نشان دهند.
طبق بررسيها، كودكاني كمترين نمرات و بدترين روابط اجتماعي را دارند كه پدرانشان سرد، قدرتطلب، ستيزهجو و مداخلهگر بودند. در يك تحقيق پژوهشگران متوجه شدند پدراني كه طي يك تمرين بازي ويدئويي فرزندانشان را مسخره و تحقير ميكردند و براي اشتباهاتشان آنها را سرزنش ميكردند يا كنترل بازي را خود به دست ميگرفتند و به كودكان نشان ميدادند كه بيكفايت هستند، فرزندانشان بيشتر از بقيه دچار مشكل بودند. اين بچهها با دوستانشان رفتارهايي ستيزهجويانه داشتند، در مدرسه ناموفقتر از ديگران بودند و مسائلي داشتند كه معمولا به بزهكاري و خشونت در آنان منتهي ميشد.
به طور كلي در مقايسه با واكنشهاي پدر، كيفيت ارتباط با مادر آنقدر در موفقيت يا شكست آينده فرزندان در مدرسه و با دوستانشان سرنوشتساز نيست. شايد بتوان گفت علت اين تاثير شديد پدر برفرزند اين است كه رابطه پدر فرزند عواطف بسيار قدرتمندي را در كودك بر ميانگيزد.
نقش پدر در رشد هويت جنسي فرزندان
پس پدران بكوشيد:
در دوران باستان پدر از طريق جنگيدن و شكار كردن از فرزندانش حمايت ميكرد. طي قرنها اين نقش به نانآور تبديل شد. او از طريق كار كردن پول به دست ميآورد تا براي حفظ امنيت فرزندانش قسطهاي منزل، مخارج خورد و خوراك و شهريه دانشگاه هزينه كند، اما امروز بار ديگر نقش پدر در آستانه تغيير است تا سطح ديگري از حمايت را براي فرزندانش فراهم آورد و در نتيجه اين حمايت، فرزندش از نيروهاي مخربي مانند دار و دستههاي خلافكار، مواد مخدر و هرزگي جنسي حفظ شود. علم به ما ميگويد كه ديگر همه روشهاي سنتي نميتواند مشكلگشا باشد. امروزه ايمني فرزندان از قلب پدرانشان بر ميخيزد و بر اين پايه استوار است كه مردها بايد علاوه بر حضور فيزيكي در خانه، حضور عاطفي نيز داشته باشند. هر چند پدراني كه گرفتار كار هستند و ساعتهاي زيادي را صرف شغل خود ميكنند كمتر در فعاليتهاي پدري مشاركت دارند. در جريان رشد فرزندانتان باشيد
بررسيهاي انجام شده درباره مادران شاغل نشان داده كه كيفيت رابطه مادر فرزند تاثير بيشتري بر كودك دارد تا مقدار زماني را كه مادر و فرزند در كنار يكديگر ميگذرانند، منطقي به نظر ميرسد كه همين وضعيت درخصوص پدران هم صدق ميكند.
اگر پدران آگاهانه تلاش نكنند كه بخشي از زندگي روزانه فرزندانشان باشند بتدريج از آنان دور خواهند شد و جزئيات ظريف از ديدشان پنهان خواهد مانداگر پدران آگاهانه تلاش نكنند كه بخشي از زندگي روزانه فرزندانشان باشند، بتدريج از آنان دور خواهند شد و جزئيات ظريف از ديدشان پنهان خواهد ماند. براي مثال ممكن است پسري، پدر توانايي داشته باشد، اما اين پدر در دسترس او نباشد يا كيفيت رابطه پدر و پسر منفي باشد. در اينجاست كه توانايي پدر بر رشد فكري پسر تاثيري نخواهد داشت.
در حقيقت با انجام كارهاي سنتي به اصطلاح زنانه (مانند غذا دادن به كودك) است كه مردان به عنوان عضوي منسجم و ضروري براي خانواده به شمار ميآيند. پدرها بايد به اين مهم توجه داشته باشند كه زندگي خانوادگي فقط برآورده كردن نيازهاي مادي خانواده نيست، بلكه حضور هر روز و برآورده ساختن نيازهاي عاطفي و جسماني به طور همزمان در تربيت فرزند نقش بسزايي دارد. درحاليكه كودكان بزرگ ميشوند و در فعاليتهاي بيشتري در خارج از خانه شركت ميكنند، شايد براي پدرها دشوار شود كه فرصتي را بيابند تا با فرزندانشان تنها باشند، به پدران توصيه ميشود به گونهاي برنامهريزي كنند كه بتوانند با فرزند خود اوقاتي را به تنهايي بگذرانند.
شايد اين فرصت هفتهاي يكبار به دست بيايد، يا همان مدت زماني باشد كه شما فرزندتان را با خود به كلاس ميبريد. به هر حال گفتگويي دونفره با فرزند در هر سني بسيار با ارزش است.
ضربالمثلي ميگويد: «براي بزرگ كردن يك بچه به يك قوم نياز است.» پس بكوشيد با آدمهايي كه در زندگي روزانه فرزندتان نقش دارند، آشنا شويد از جمله دوستان و والدين دوستان او. در خانهتان را روي همكلاسيهاي فرزندتان بگشاييد، داوطلب رساندن فرزندتان به مهمانيها و زمين ورزش آنان شويد. به علاقهمنديها و نگرانيهايشان گوش كنيد و با آنها هماهنگ شويد. سرانجام اينكه درك كنيد هر زمان در كنار خانوادهتان هستيد، بارها و بارها فرصت داريد كه با فرزندتان ارتباط برقرار كنيد يا از آنها فاصله بگيريد و در اينجا شماييد كه انتخابكننده هستيد.
تعادل ميان زندگي شغلي و زندگي خانوادگي
مردان چنين تربيت شدهاند كه باور كنند سختكوشي و ساعتهاي طولاني كاركردن نشانه تعهد به خانواده است، اما اكنون مردان بايد بدانندكه اگر تغيير نكنند، بايد خطر دور افتادن از همسر و فرزندان را يعني همان افرادي كه به خاطرشان كار معنا پيدا ميكند را بپذيرند و گاهي لازم ميشود كه آنان دستاوردهاي مالي و شغلي خود را فدا كنند تا به تعادل بهتري بين كار و زندگي خانوادگي برسند.
به طور كلي، سالمترين محيط خانوادگي محيطي است كه در آن پدر به عنوان فردي قوي، پرورشدهنده و مردانه نسبت به فرزندان و مادر آنها عمل كند، مادر نيز به عنوان زني با طبيعت زنانه نسبت به فرزند و پدر خانواده رفتار كند. اين هدفي است كه آرزو ميكنم، پدران براي تحقق آن در خانههايشان كوشش كنند.
منبع:www.jamejamonline.ir
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}