ضرورت قدرت در امر به معروف و نهي از منکر (2)


 

نويسنده: رضا وطن دوست




 

2) روايات
 

با يک نگاه کلي به گفتار و رفتار پيشوايان معصوم (ع)، روشن مي گردد که آنان در دو بعد علمي و عملي، بر اجراي فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر تأکيد بسيار داشتند.

الف- بعد عملي
 

پيشوايان ما با تبيين جايگاه و اهميت امر به معروف و نهي از منکر و نيز بيان ضوابط و شرايط آن، از خود گنجينه اي ارزشمند به جاي گذاشته و با طرح همه جانبه ي اين فريضه، هم راه اجتهاد و استنباط را بر اهل نظر گشودند و هم راه تحريف و سوء برداشت ها را بر تحريف گران و کژانديشان بستند. اگر اين مجموعه ي گران سنگ که در طول دوران رسالت و امامت شکل گرفت نبود، از کجا معلوم که برخي خوارج گونه، برخورد تحجرآميز با فريضه امر به معروف و نهي از منکر داشتند و از کجا معلوم که برخي راحت طلبان، با بي ميلي و بي مهري با اين فريضه برخورد نمي کردند و با اين فريضه از سوي طرفداران آزادي بي حد و حصر مورد هجمه واقع نمي شد.
در اهميت بخشيدن به بعد علمي اين فريضه همين بس که حر عاملي (ع)، تنها در کتاب گران سنگ وسائل الشيعه، حدود هشتاد باب گشوده و در آن بيش از هفتصد روايت آورده است. اين در حالي است که، بيش از اين مقدار در کتاب هاي روايي، فقهي، تفسيري، اجتماعي و اخلاقي آمده است.
اين روايات، که متواتر، معتبر و مشتمل بر تأکيدات بسيار است، در دو گروه قابل قسمت است. نخست گروهي که بر اصل وجوب، اهميت و ضرورت اين فريضه دلالت دارد و گروه دوم، رواياتي است که مشتمل بر هشدار در کوتاهي از انجام اين فريضه است.
برخي از روايات گروه نخست عبارتند از:
1) و ما اعمال البر کلها و الجهاد في سبيل الله عندالامر بالمعروف و النهي عن المنکر الاکنفثه في بحر لجي (فيض الاسلام، ح366، ص 1264)؛ تمام کارهاي نيکو و جهاد در راه خدا نزد امر به معروف و نهي از منکر چونان آب دهان است بر درياي پهناور.
با آن که جهاد در راه خدا ستون دين (نک: آمدي، بي تا، 354/1)، مايه ي عزت اسلام (همان، 37/4) و شريف ترين کارها پس از اسلام است (کليني، بي تا، 37/5) و نيز با آن که جهاد دري از درهاي بهشت است (همان، 37/5)، امر به معروف و نهي از منکر برتر از جهاد معرفي شده است. اين برتري از آن روست که جهاد حرکتي برون مرزي است و اين حرکت در صورتي پيروز است که از عقبه اي مستحکم برخوردار باشد و از پشت جبهه تدارک شود و نيازهاي آن تأمين گردد. طبيعي است که اگر با کوتاهي در اين فريضه، در پشت جبهه اختلالي پيش آيد، جهاد نيز مختل مي گردد و آن گونه که بايد صورت نمي گيرد.
2) ان الامر بالمعروف و النهي عن المنکر فريضه عظيمه بها تقام الفرائض (کليني، بي تا، 56/6، طوسي، 181/6؛ حرعاملي ، بي تا، 397/11)؛ امر به معروف و نهي از منکر است که مي تواند امنيت و آرامش جامعه را تأمين کند؛ همان طور که امام باقر (ع) در ادامه ي اين حديث فرمود: با اين فريضه، راه ها امن مي گردد، تجارت و داد و ستد مردم حلال گشته ظلم و ستم از جامعه برچيده مي شود و از دشمنان انتقام گرفته مي شود.
3) ان الامر بالمعروف و النهي عن المنکر لخلقان من خلق الله (فيض الاسلام، خ155، ص490)؛ امر به معروف و نهي از منکر دو صفت از صفات خدا هستند.
4) من امر بالمعروف و نهي عن المنکر فهو خليفه الله في ارضه و خليفه رسول الله و خليفه کتابه (طبرسي، 1406 ه، 1-807/2)؛ هرکس به معروف ها امر کند و از منکرها باز دارد، او خليفه ي خدا در زمين و خليفه رسول خدا و کتاب اوست.
اهميت امر به معروف و نهي از منکر به حدي است که در سخن امام علي (ع)، اين فريضه اي صفات و اخلاق خدا به شمار آمده است. درست به همين دليل است که هرکس به اين دوصفت انصاف يافته و با پيروي از خداوند، به معروف ها امر کند و از منکرها نهي نمايد به عنوان خليفه ي خدا تلقي مي گردد که مفاد حديث دوم است.
گروه دوم از روايات نيز مشتمل بر احاديث معتبر و برخوردار از تواتر معنوي است که در خصوص کوتاهي در انجام فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر هشدارهايي کوبنده داده است.
1) ويل لقوم لا يدينون الله بالامر بالمعروف و النهي عن المنکر (طوسي، 1400 ه، 176، کليني، بي تا، 56/5 ؛ حرعاملي، بي تا، 397/11)؛ واي به حال مردمي که با امر به معروف و نهي از منکر دين خدا را برنمي گزينند.
همان طور که روشن است اين سخن، حاکي از آن است که امر به معروف و نهي از منکر، از جمله راه هاي دين داري است و هرکس در انجام اين فريضه کوتاهي کند، اين کوتاهي نشان از ضعف و يا فقدان ايمان (ايمان کامل) او است؛ چنان که پيامبر اکرم (ص) فرمود:
خداوند دشمن دارد مومن ضعيفي را که دين ندارد. پرسيده شد: او کدام مومن ضعيفي است که دين ندارد؟! فرمود: او که از بدي ها نهي نمي کند (حرعاملي، بي تا، 397)
2) اذا امتي تواکلت الامر بالمعروف و النهي عن المنکر فليأذنوا بوقايع من الله (همان، 394)؛ هرگاه امت من، امر به معروف و نهي از منکر را به يکديگر وانهند (و از پذيرش اين مسؤوليت، شانه خالي کنند) حتماً با عذابي از سوي خدا روبرو خواهند شد.
3) فان الله سبحانه لم يلعن القرن الذي الماضي بين ايديکم الا لترکهم بالمعروف و النهي عن المنکر فلعن الله السفهاء لرکوب العاصي و الحکماء لترک المتناهي (فيض الاسلام، بي تا، خ 234، ص8087)؛ خداوند متعال پيشينيان را از رحمت خود دور نساخت مگر به اين دليل که امر به معروف و نهي از منکر را ترک کردند. خداوند سفيهان را به خاطر گناه و ديگران را به سبب ترک نهي از منکر از رحمتش دور ساخت.
4) لا تزال امتي بخير ما امروا بالمعروف و نهو عن المنکر و تعاونوا علي البر فاذا لم يفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات (حرعاملي، بي تا، 398/11)؛ امت من همواره در خير و نيکي است تا آن گاه که يکديگر را به معروف ها امر و از منکرها باز دارند و يکديگر را در انجام نيکي ها ياري نمايند و اگر چنين نکردند برکت از آنان گرفته مي شود.
از احاديث ياد شده، و ديگر احاديث مشابه، مي توان نتيجه گرفت که کوتاهي در انجام اين فريضه کيفرهاي سخت و محروميت از برکات الهي را در پي دارد و نيز موجب مي شود قبح گناه ريخته و سنت ها شکسته شود، جامعه ي خودي تضعيف و دشمن تقويت گردد و براي هجمه ي بيگانگان و سلطه ي اشرار زمينه فراهم گردد.

ب- بعد عملي
 

پيشوايان معصوم (ع) افزون بر تحليل علمي و تبيين جايگاه فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر، در رفتار و سيره ي عملي خود نيز اهتمام زيادي به اين فريضه داشتند. آنچه در زيارت نامه ي امامان (ع) به ويژه در زيارت جامعه آمده است، گوياي اين مطلب که همگي شهادت مي دهيم: آنان نماز برپا مي داشتند، به معروف ها امر از منکرها باز مي داشتند.
در اين جا به چند مورد که نشان از اهتمام امامان (ع) به بعد عملي اين فريضه است، اشاره مي شود.
1) موقعيت مبارزه ي مستقيم به شکل نبرد مسلحانه، در ميان امامان (ع) تنها براي امام علي (ع) و امام حسين (ع) پيش آمد و جالب اين است که در هر دو مورد، امر به معروف و نهي از منکر، اصلي ترين عامل مبارزه در اين نبرد بود.
در جنگ صفين، کسي به امام علي (ع) پيشنهاد صلح با معاويه داد، آن حضرت علي (ع) در دليل بر رد اين پيشنهاد مبارزه با معاويه را اقامه ي امر به معروف و نهي از منکر اعلام کرد و فرمود:
ان الله تعالي لم يرض من اوليائه ان يعص في الارض و هم سکوت مذعنون لايأمرون بالمعروف و لا ينهون عن المنکر وجدت القتال أهون علي من معالجه الاغلال في جهنم (علامه اميني، بي تا، 47/10، ابن ابي الحديد، بي تا، 208/2)؛ خداوند از اولياي خود، رضايت ندارد که در زمين معصيت شود و آنان بدانند و سکوت کنند و امر به معروف و نهي از منکر نکنند. (به همين جهت است که) من جنگ را برخودم آسان تر از تحمل غلهاي جهنم يافتم.
امام حسين (ع) در وصيت نامه ي خود به برادرش محمد حنيفه، در اشاره به فلسفه ي قيام خود، روي امر به معروف و نهي از منکر تأکيد کرده، مي فرمايد.
اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظلماً و انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي اريدان آمر بالمعروف و انهي عن المنکر (بحراني، 1407، 179؛ مجلسي 1403، ه417/12)؛ من از روي خودخواهي يا براي خوشگذراني و يا براي فساد و ستم گري قيام نکردم، بلکه براي مصلحت خواهي در امت جدم قيام کردم، مي خواهم که با معروف ها امر و از منکر نهي کنم.
2) روشن است آن چه به تبعيد ابوذر انجاميد «امر به معروف و نهي از منکر» بود (نک: مجلسي، 1403، ه، 417/12)؛ با آن که او مورد خشم دستگاه خلافت واقع شد و به رغم آن که اعلام کرده بودند، کسي حق بدرقه و مشايعت او را ندارد، امام علي (ع) با فرزندان خود به مشايعت او شتافت و در تمجيد از او و رفتار خدا پسندانه ي او فرمود:
اي اباذر! تو به خاطر خدا خشم کردي. پس به او که به خاطرش خشم کردي اميدوار باش. اين مردم به خاطر دنياشان از تو در هراس اند، ولي تو به خاطر خود از آنان ترس داري. پس آنچه که آنها به خاطر آن از تو مي ترسند به خودشان واگذار و از آنچه که خود از آن بيم داري فرار کن. چه قدر آنها به آنچه که از آن منع شان مي کردي محتاج اند و تو چه قدر به آن چه تو را از آن منع مي کردند بي نيازي (فيض الاسلام، خ 130، ص 403).
3) امامان معصوم (ع) نه تنها خود به معروف ها امر مي کردند و از منکرها باز مي داشتند بلکه حرکت هايي که به منظور انجام اين فريضه صورت مي گرفت را نيز تأييد مي کردند. قيام زيدبن علي (ع) از جمله اين قيام ها بود که مورد تأييد امام باقر (نک: شيخ صدوق، بي تا، 415 و مجلسي، 1403 ه، 403/46) و امام صادق (نک: مامقاني، بي تا، 469/1 و خوئي، بي تا، 358/7) قرار داشت.
يکي ديگر از اين حرکت ها، حرکت يکي از نوادگان امام مجتبي (ع)، معروف به شهيد فخ است که مورد تأييد امام کاظم (ع) بود. آن حضرت عليه السلام درباره ي آن شهيد فرمود:
انا لله و انااليه راجعون مضي و لله مسلماً صالحاً صواماً قواماً آمراً بالعروف و ناهياً عن المنکر (ابولفرج اصفهاني، بي تا، 302؛ مجلسي، 1403 ه، 165/48)؛ ما از خداييم و به سوي او باز مي گرديم، به خدا سوگند او در حالي از دنيا رفت که مسلمان، صالح، روزه دار، نماز شب خوان، آمر به معروف و ناهي از منکر بود.

امر به معروف و ضرورت کسب قدرت
 

قدرت از مولفه هاي بسيار مهم و اساسي است که به گونه هاي مختلف در عرصه ي زندگي فردي و اجتماعي بشر حضوري جدي دارد. نيروي فيزيکي و جسماني، استعدادهاي هنري، توان علمي و اقتصادي، قدرت نظامي، سياسي و اجتماعي نمونه هاي عيني از قدرت بشر است که در شکل هاي مختلف رخ مي نمايد.
اين مفهوم در علوم انساني از زواياي مختلفي مورد بررسي و ارزيابي قرار گرفته است و در علوم اجتماعي و از جمله علم سياست و مديريت در نظام کلان جامعه، نقش محوري دارد. اسلام برخلاف منفي گرايان نسبت به قدرت، که فساد و تباهي را ذاتي قدرت دانسته و ظلم و ستم گري را از قدرت جداناپذير مي دانند (قادري، 1379، 5، کواکبي، 1364، 150، صعب، 1985 م، 173/8)؛ لئويلد،42/1) قدرت را در زندگي فردي و اجتماعي امري مثبت و ضروري مي داند؛ زيرا کسب قدرت براي دفاع از حريم توحيد، چيره شدن بر دشمنان، برقراري امنيت و حل مشکلات اجتماعي، سياسي و اقتصادي، امري لازم است.
آيات قرآن (نک: انفال 160، اسراء 80، ص 35) احاديث (نک: فيض الاسلام، خ40، ص 125) و سيره ي پيشوايان معصوم (ع) (نک: قمي، بي تا 321/2؛ محمدي ري شهري، بي تا، 180/4 و طبري، بي تا، 156/2)، تأييد و تأکيدي بر اين مطلب است.
قدرت هر چند موضوعي گسترده است که در عرصه ي زندگي فردي و اجتماعي مورد توجه بوده و از زواياي گوناگون قابل بحث و گفتگو است، اما آن چه در اين مجال مورد توجه است، ضرورت فراهم آوردن قدرت و به کارگيري آن در اجراي فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر است، زيرا بدون برخورداري از پشتوانه ي قدرت، اجراي اين فريضه ناممکن است و يا عملي است بي حاصل.
به رغم وجود غناي منابع اسلامي در ضرورت استفاده از قدرت در اجراي اين فريضه، بايد اذعان داشت که نه عوامل فکري – فرهنگي چندان که بايد به اين اصل توجه دارند و نه عوامل اجرايي از اين اصل، چنان که شايسته است سود جسته اند. اما خوشبختانه منابع اسلامي سرشار از سفارش به اصل قدرت در اجراي اين فريضه است که در اين مجال به بخشي از آن اشاره خواهد شد.

الف- لغت
 

از جمله راه هايي که ما را به ضرورت برخورداري از قدرت لازم در اجراي امر به معروف و نهي از منکر راهنمايي مي کند، توجه به معنا و مفهوم واژه هاي «امر» و «نهي» است. اگر نيک بينديشيم، به اين واقعيت پي خواهيم برد که قدرت در متن اين فريضه نهفته است. همانطور که ياد شد، «امر» در لغت به معناي حکم، فرمان و دستور است، که توأم با نوعي الزام بر انجام کار است (نک: راغب اصفهاني، ص24، قيومي، 1987، م، 21) چنان که واژه ي «نهي» نيز به معناي فرمان، دستور و نوعي الزام به ترک عمل است (راغب اصفهاني، ص 507)
بديهي است واژه هاي «امر» و «نهي» زماني بر مفاهيم ياد شده دلالت مي کنند که توأم با قدرت بوده و امر و نهي کننده از اقتدار لازم برخوردار باشد. واژه هاي «امير»، «امراء» و «اميرالمرئه» شاهدي روشن بر اين ادعاست، زيرا اقتدار و برتري آنها زماني صادق است که از قدرت و برتري لازم برخوردار باشند.
از اين جاست که آنچه اصوليان در علم اصول آورده اند روشن مي گردد که مي گويند: علو و برتري در معناي امر نهفته است (خراساني، 1413 ه، 308/1-305)

ب- قرآن
 

آن گاه که در آيات مرتبط به امر به معروف و نهي از منکر دقت مي کنيم خواهيم يافت که قرآن به روشني بر ضرورت قدرت و به کارگيري آن در اجراي اين فريضه دلالت مي کند.
1) و لتکن منکم امه يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر (آل عمران، 104)؛ بايد از ميان شما امتي باشد که به نيکي ها دعوت کند، به معروف ها امر کرده و از زشتي ها باز دارند.
هرچند در اين که «من» در اين آيه بيانيه است با تبعيضيه اختلاف است، ولي مهم مفاد آيه است که در هر دو صورت بر ضرورت ستادي عمل کردن در فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر دلالت دارد. اگر «من» براي تبعيض باشد، مفاد آيه اين خواهد بود که بايد از برخي شماها، گرهي پديد آيد و اين گروه به خوبي ها دعوت کند، و اگر آن طور که شيخ طوسي (نک: شيخ طوسي، بي تا، 548/2) و زجاج (الزجاج، بي تا، 452/1) مي گويند «من» نه براي تبعيض که براي تبيين مخاطب است، مفاد آيه ياد شده چنين خواهد بود که: بايد از تمامي شماها امتي شکل گيرد و اين امت به خوبي ها دعوت کند و به معروف ها امر کند.
در فرض دوم، آيه ي ياد شده نظير آيه ي «فاجتنبوا الرّجس من الاوثان» (حج، 30) خواهد بود که «من» براي بيان پليدي است نه براي تبعيض. زيرا مفاد اين آيه، ضرورت پرهيز از تمام پليدي هاي بتهاست نه پرهيز از برخي پليدي هاي آنان (نک: طبرسي، بي تا، 1-806/1).
نکته ي ديگر قابل توجه اين است که بايد ديد چرا به جاي واژه هايي همچون «عده»، «طائفه»، «فرقه»، «جماعت» و مانند آن، از واژه ي «امت» استفاده شده است. اين از آن روست که در اين واژه، قدرتي نهفته است که در هيچ يک از واژه هاي ياد شده نيست، زيرا امت به معناي برخورداري جامعه بزرگ اسلامي از هدف و رهبري واحد است (شيخ طوسي، بي تا، 549/2-548 و طبرسي، بي تا، 806).
نکته ي ديگر قابل توجه اين است که بايد ديد چرا به جاي واژه هاي همچون «عده»، «طائفه»، «فرقه»، «جماعت» و مانند آن، از واژه ي «امت» استفاده شده است. اين از آن روست که در اين واژه، قدرتي نهفته است که در هيچ يک از واژه هاي ياد شده نيست، زيرا امت به معناي برخورداري جامعه ي بزرگ اسلامي از هدف و رهبري واحد است (شيخ طوسي، بي تا، 549/2-548) و طبرسي، بي تا، 806) و روشن است که چنين جامعه اي از قدرت بالايي برخوردار است. درست به همين دليل است که گفته شده، يکي از معاني «امت» قدرت است (همان).
2) و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوّکم و آخرين من دونهم لا نعلمونهم الله يعلمهم (انفال، 60)؛ هرچه در توان داريد از نيرو و اسب هاي آماده بسيج کنيد تا دشمن خدا، دشمن خود و نيز ديگر دشمنان، که آنان را نمي شناسيد، بترسانيد.
هرچند اين آيه درباره ي جهاد و نبرد عليه دشمنان بيروني است ولي فراموش نمي کنيم که فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر نيز نوعي جهاد عليه مفسدان و دشمنان تبهکار داخلي است. شايد فراز و «آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم» اشاره به اين مطلب باشد که هرچند جامعه اسلامي، مفسدان معروف ستيز و سنت شکنان قانون گريز را دشمن نداند، ولي قرآن، آنها را نيز نوعي دشمن معرفي کرده است.
آنچه در برخي آموزه هاي اسلامي آمده است که در صورت نياز به حمل سلاح و استفاده از آن در نهي از منکر، مي توان از آن استفاده کرد (شيخ طوسي، بي تا، 549/2، امين، بي تا، 64/3) مويدي بر اين مطلب است که از آيه ي ياد شده برداشت مي گردد. (1)

پی نوشت ها :
 

1) در اين باره که کسب قدرت در اجراي فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر امري ضروري است. نک: حج، 141، حجرات 9.
 

منبع:انديشه حوزه، ش80-79