همت به کار وکسب حلال(1)
همت به کار وکسب حلال(1)
همت به کار وکسب حلال(1)
اهتمام به کار وعمل
اول: کسل وترک طاعت؛ زيرا که شيطان اورا از اين راه فريب مي دهد که: فرصت بسيار است وعمر دراز است، ودرهنگام پيري عبادت مي توان کرد، وايام جواني را صرف عيش وطرب مي بايد کرد!
دوم: آنکه باعث ترک توبه مي شود وتأخير مي کند توبه را به گمان اينکه مهلت خواهد يافت؛ تا مرگ به ناگاه او را بگيرد مهلت ندهد.
سوم: آنکه باعث حرص برجمع مال وتحصيل امور لازمه آن مي شود؛ براي آنکه چون گمان عمر بسيار به خود دارد، به اندازه آن تحصيل مايحتاج خود مي کند؛ چون اعتماد برخداوند خود ندارد ونمي داند که اگر خدا خواهد، او را زودتر فقير مي کند وآنچه تحصيل کرده است به کار او نمي آيد واگر خدا مصلحت داند، او را توانگر مي کند.
چهارم: آنکه باعث قساوت قلب وفراموشي آخرت مي گردد.
واين صفات ذميمه مايه شقاوت ابدي است. از حضرت اميرالمؤمنين (ع) به اساتيد معتبره ومنقول است که: « خصلتي که از آن بيشتر برشما مي ترسم دو خصلت است: يکي متابعت خواهش هاي نفس کردن ويکي طول امل. اما متابعت هواي نفساني پس آدمي را از قبول حق ومتابعت آن منع مي کند وباز مي دارد، واما طول امل پس موجب فراموشي آخرت مي گردد».
وايضاً از آن حضرت منقول است: « هر که املش دراز است، عملش نيکو نيست». واز حضرت رسول(ص) منقول است که : «صلاح اول اين امت به زهد ويقين است وفساد آخر ايشان به بخل وطول امل است».(1)
از حضرت صادق(ع) منقول است: «کسي که بي بصيرت وعلم عمل مي کند، مانند کسي است که بي راهه مي رود؛ هرچند بيش تر مي رود، از راه دورتر مي شود».
وايضاً از آن حضرت منقول است که: « حق تعالي قبول نمي فرمايد عملي را مگر با معرفت وقبول نمي فرمايد معرفتي رامگر با عمل. پس کسي که عارف شد، معرفت او را راهنمايي مي کند به عمل، وکسي که عمل نکند، او را معرفت نخواهدبود، يا علم از او مسلوب مي شود.به درستي که اجزاي ايمان بعضي از بعضي حاصل مي شود وبه يکديگر مربوطند».(2)
گفتم: « اي پير! چه کنم تا رنج برمن سهل بود؟» گفت: « چشمه زندگاني به دست آور واز آن چشمه آب بر سر ريز تا اين زره بر تن تو بريزد و از زخم تيغ ايمن باشد که آن آب اين زره را تنگ کند، وچون زره تنگ بود، زخم تيغ آسان بود.» گفتم: «اي پير! اين چشمه زندگاني کجاست؟» گفت:«درظلمات.اگر آن مي طلبي، خضروار پاي افزار در پاي کن وراه توکل پيش گير تا به ظلمات رسي.» گفتم: « راه از کدام جانب است؟» گفت: « از هر طرف که روي. اگر راه روي، راه بري.» گفتم: « نشان ظلمات چيست؟» گفت: « سياهي، وتو خود در ظلماتي؛ اما تو نمي داني. آن کس که اين راه رود، چون خود را در تاريکي بيند، بداند که پيش از آن هم درتاريکي بوده است وهرگز روشنايي به چشم نديده . پس اولين قدم راهروان اين است واز اينجا ممکن بود که ترقي کند.اکنون اگر کسي بدين مقام رسد، از اينجا تواندبود که بيش رود. مدعي چشمه زندگاني درتاريکي بسيار سرگرداني بکشد.اگر اهل آن چشمه بود، به عاقبت بعداز تاريکي روشنايي بيند. پي او را پي آن روشنايي نبايد گرفتن که آن روشنايي نوري است از آسمان بر سر چشمه زندگاني. اگر راه برد وبدان چشمه غسل برآورد، از زخم تيغ بلارَک (3) ايمن گشت».(4)
خردمند بکند، ولي خود نگويد. بي خرد بگويد، ولي خود نکند. کردار نصيبِ با خرد است وگفتار نصيبِ بي خرد است . خردمند از خادم خويش آموزد وبي خرد از مؤدّب خويش خرد نه آموزد.(5)
ابوالقاسم حکيم گويد:« گفتن نيکو وکردار زشت پيشه هر بي دين است.کردار نيکو وزبان خاموش پيشه هر آزاد مرد است.تا زبان دل گنگ است، زبان سر گوياست وچون زبان دل بگويد، زبان سر ناگوياست.(6)
فضيلت تجارت کردن وطلب حلال نمودن
درحديث ديگر فرمود که: «استعانت بجوييد به دنيا بر آخرت وبار مردم مشويد».
از حضرت رسول (ص) منقول است که:«ملعون است کسي که بار عيال خود را بر مردم بيندازد.»
درحديث حسن منقول است که شخصي از حضرت صادق(ع) پرسيد:«ما طلب دنيا مي کنيم ودوست مي داريم که مال دنيا به ما رو کند.» فرمود: « براي چه مي خواهي آن را ؟» براي اينکه خرج خود وعيال خود بکنم وصله رحم بکنم وتصديق و حج وعمره بکنم.» فرمود:«مال را براي اينها کسب کردن طلب دنيا نيست؛ طلب آخرت است.»
درحديث ديگر فرمود: « توانگري اي که تو را از ظلم منع نمايد، بهتر است پريشاني اي که تو را بر گناه بدارد».(7)
درحديث معتبر منقول است که شخصي از علماي اهل سنت به حضرت امام محمدباقر (ع) رسيد در روز بسيار گرمي. ديد که آن حضرت بر دوغلام تکيه کرده و به راه مي رود. گفت: « شما مرد پيري هستيد از بزرگان قريش. مناسب نيست که در اين وقت از براي طلب دنيا بيرون آييد. اگر مرگ دراين حال شما را برسد، چه خواهيد کرد؟» حضرت فرمود: « اگر مرگ دراين حال برسد، در وقتي رسيده است که مشغول طاعت خداوند عالميانم وکاري مي کنم که خود را وعيال خود را باز دارم از سؤال کردن از تو وديگران . من از آن مي ترسم که مرگ برسد وبر معصيت خدا باشم.» گفت: « راست گفتي! مي خواستم تورا پند بگويم، تو مرا پند گفتي!»(8)
درحديق معتبر از حضرت اميرالمؤمنين (ع) منقول است که حق تعالي خطاب نمود به حضرت داوود که : «نيکو بنده اي بودي تو اگر از بيت المال نمي خوردي وبه دست خود کسب مي کردي!» چون اين خطاب رسيد، حضرت داوود چهل روز گريست. پس حق تعالي به آهن وحي فرستاد که: «نرم شو براي بنده من داوود!» پس در دست آن حضرت نرم شد مانند موم. پس هر روز يک زره به دست خود مي ساخت وبه هزار درهم مي فروخت؛ تا آنکه سيصد وشصت زره ساخت واز بيت المال مستغني شد.(9)
درحديث ديگر منقول است که حضرت صادق(ع) احوال عمر بن مسلم را پرسيد. گفتند که ترک تجارت کرده است. حضرت سه مرتبه فرمود: « عمل شيطان است. مگر نمي داني که رسول خدا (ص) تجارت مي کرد وحق تعالي مدح مي فرمايد جماعتي را که مردان چندند که غافل نمي گرداند ايشان را تجارت ونه فروختن از ياد خدا. ايشان جماعتي بودند که تجارت مي کردند وچون نماز مي شد، مشغول نماز مي شدندو اين بهتراست از کسي که تجارت نکند؛ هر چند در وقت خود نماز را بکند».(10)
درحديث موثق منقول است که به حضرت امام جعفر صادق(ع) عرض کردند: «شخصي هست که مي گويد: درخانه مي نشينم ونماز مي کنم وروزه مي دارم و عبادت پروردگار خود مي کنم وروزي من البته از براي من مي آيد.» حضرت فرمود: «اين مرد يکي از سه کس است که دعاي ايشان مستجاب نيست».
درحديث ديگر منقول است که شخصي به آن حضرت عرض کرد که: «مي خواهم دعا کنيد که خدا مرا روزي بدهد با راحت.» فرمود:«طلب روزي بکن چنانچه خدا تورا امر کرده است. من دعا نمي کنم براي تو».(11)
پي نوشت ها :
1- گزيده عين الحياة، صص 33و34.
2- همان، ص 40.
3- بلارک: نوعي شمشير بسيار تيز که از فولاد سازند.
4- مجموعه آثار فارسي شيخ اشراق، ج3، صص 237و 238.
5- اين برگ هاي پير (مرتع الصَّالحين)، ص 30.
6- همان ، ص 191.
7- گزيده حلية المتقين، صص 192- 193.
8- همان، ص 193.
9- همان.
10- همان.
11- گزيده حلية المتقين، ص 194.
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}