نداي پرطنين حق طلبي(1)
نداي پرطنين حق طلبي(1)
شهيد مدني در مهرماه سال 1331 با كوله باري از علم و فقاهت از نجف اشرف به ايران مراجعت ميكند. در همان روزهاي اوليه ورود به ايران، وضع كشور را بسيار نابه سامان و ارزش هاي اسلامي را در حال نابودي ميبيند. چند روز در تبريز اقامت ميكند و سپس به زادگاه كوچك و مذهبي خود آذرشهر(2) وارد ميشود. از بدو ورود به آذرشهر، مظاهر نفوذ فرهنگ منحط طاغوت و ستم شاهي را مشاهده ميكند. اين عالم متقي و شجاع كه به مراتب والايي از علم و فقاهت دست يافته بود، با اتكال به خداوند، عَلَم مبارزه با طاغوت را بر دوش ميگيرد.
در آن سال هاي سياه خفقان و ظلم كه طاغوت در اوج قدرت بود و كسي را ياراي مبارزه علني با رژيم تا بن دندان مسلح نبود، اين سيد جليلالقدر به مصداق آيه شريفه «قل انما اعظكم بواحده ي ان تقوموالله مثني و فرادي»* به تنهايي قيام ميكند، قيامي متهورانه براي از بين بردن ريشه هاي فساد و بي ديني و در نتيجه مبارزهاي سرسختانه با طاغوت كه باني و مروج هرگونه فساد در كشور بود.
اما در اين راه، بيداري افكار عمومي و پشتيباني مردمي نيز لازم و ضروري بود كه شهيد مدني يك تنه و با كوله باري از مشكلات به اين امر نيز اهتمام ورزيد و براي جلب حمايت مردم و توجيه آن سخنراني هاي مفصل و تكان دهندهاي ايراد كرد كه بخش هايي از آن در لابه لاي برخي اسناد وجود دارد.
اولين برخورد علني (دستور انهدام كارخانه مشروب سازي)
بخش هايي از متن گزارش كه بيانگر عمق تعليمات آيت الله مدني است و وحشت ايادي سمتشاهي از ايشان، بدين گونه است:
محترماً پيرو گزارش معروضه شماره 277-31/7/5 به عرض ميرساند. برابر گزارش مأمور آگاهي آقاي ميراسدالله مدني مجدداً روز 9 ماه جاري مطابق با 11 ماه محرم در مسجد حاجي كاظم در موقع وعظ و خطابه اظهار داشته كه عدهاي از جوانان باشهامت آذرشهر مكرر به اينجانب مراجعه و اظهار داشته اند كه ما حاضر و آماده هستيم كارخانه مشروب سازي را از آذرشهر برچيده و به كلي از بين برداريم، ولي من معتقدم كه معتمدين محل قبلاً با روساي دواير دولتي به اين عمل اقدام و كارخانه مذكور را از آذرشهر بردارند، والا از اين تاريخ تا 15 روز ديگر مهلت داده ميشود اگر كارخانه مشروب سازي از آذرشهر تخليه نشود، اينجانب مقدور هستم كه كارخانه مزبور را به كلي از بين برده و به وجود كارخانه خاتمه دهم و هر كس در اين راه کشته شود شهيد محسوب ميشود... نظر به اينكه آقاي مدني نفوذ زيادي در آذرشهر پيدا كرده و ممكن است در سر موعد 15 روز نامبرده غفلتاً در موقع وعظ و خطابه در مساجد حرف هاي تحريك آميز اظهار نموده و اهالي را وادار به غارت كارخانه مشروب سازي نمايد...
رئيس شهرباني آذرشهر
9620-1331/7/15
مسئله قابل توجه در اين گزارش طرح موضوعات متعالي و مهجور فرهنگ اسلام از قبيل جهاد و شهادت در راه برچيدن اين كارخانه است كه حاكي از توجه دقيق آيت الله مدني به ارزش هاي والاي مكتب تشيع است. همچنين ميزان نفوذ ايشان در بين مردم نيز در اين گزارش منعكس شده است.
رئيس شهرباني آذرشهر در گزارش بعدي كه با شماره 9621 در همان روز 1331/7/15 به رئيس شهرباني آذربايجان ارسال داشته خاطرنشان كرده است...«از وعظ و خطابه هاي مدني كاملاً استنباط ميشود در صدد است امنيت شهر را برهم زده، اغتشاش برپا كند كه باعث قتل عده كثيري ميشود و جسارتا عرض ميشود اگر تا 15 روز ديگر اقدامات عاجل از طرف اولياي امور به عمل نيايد، ظن قوي ميرود آقاي مدني كارخانه مشروب سازي را بهانه قرار داده، غفلتاً در موقعي كه تمام اهالي در مسجد جمع شده و در موقع وعظ اهالي ساده لوح را وادار نمايد كه اغتشاش برپا كرده و باعث قتل و غارت عدهاي بيگناه باشد...»
سخنان پرشور آيت الله مدني و تحريض مردم به مبارزه و مجاهده و اعلام اينكه هر كس در راه مقابله با طاغوت كشته شود شهيد محسوب ميشود، آن هم در مقطع زماني قريب نيم قرن پيش از انقلاب اسلامي و احياي ارزش هاي ديني و انقلابي، عوامل رژيم را به حدي وحشت زده كرده بود كه علاوه بر نيروهاي انتظامي و شهرباني براي مقابله با هر حركتي، عدهاي نظامي نيز از لشكر سوم به آذرشهر اعزام مي شوند و همچنان كه قبلاً ذكر شد، هدف آيتالله مدني تنها كارخانه مشروب سازي نبود، بلكه آن را به عنوان نمودي از مظاهر طاغوت مورد تهاجم قرار داده بود و هنوز مدت 15 روز مهلت تعيين شده براي برچيده شدن كارخانه مذكور به اتمام نرسيده بود كه وي مخالفت خود را با ديگر مظاهر طاغوت آغاز مي كند.
دومين اقدام براي مبارزه با مظاهر طاغوت( مبارزه با كشف حجاب)
رئيس شهرباني آذربايجان شرقي در قسمتي از نامهاي كه به شماره 19159 به تاريخ 1331/7/26 به استاندار فرستاده چنين نوشته است:
«...معروض ميدارد كه تا بودن آقاي مدني در آذرشهر اهالي متشنج و اخلالگران نيز سوءاستفاده خواهند نمود...»
استاندار آذربايجان شرقي براي تحقيق هرچه بيشتر در خصوص قيام مردم آذرشهر هيئتي را به سرپرستي رئيس اطلاعات شهرباني به آن منطقه اعزام ميدارد كه گزارش تحقيقات آنان حاوي مسائل مهمي در باره ميزان تأثير آيت الله مدني است كه نظر به اهميت آن از جهت تاريخي مواردي از آن را در اين بخش ميآوريم:
«... آقاي ميراسدالله مدني اهل آذرشهر كه مدتي در نجف الاشرف تحصيل ميكرده، به تازگي به آذرشهر وارد و خود را مجتهد و تحصيلكرده نجف الاشرف و يكي از علماي برجسته معرفي (3) مردم را دور خود جمع و راجع به حجاب و لباس و كلاه متحدالشكل و همچنين خطر كارخانه مشروب سازي در آذرشهر... را به مردم تفهيم ميكند و به طوري كه روز 25 ماه جاري باز در مسجد اجتماع بوده و مير اسدالله اظهار داشته كه دولت راجع به بستن كارخانه مشروب سازي 15 روز مهلت گرفته بود كه كارخانه را به كلي بسته و در آذرشهر مشروب نباشد. چون امروز مهلت دولت مقتضي شده در صورتي كه تا فردا 26 ماه جاري بستن كارخانه عملي نشود، من اجازه مي دهم كه اهالي خودشان اقدام و هر كس جلوگيري و اذيت كند ، از كشته شدن نترسيده و مضايقه ننمايند....با اغتشاشاتي كه فعلا در آذرشهر برپا شده سه چيز را مي توان پيش بيني نمود كه اغتشاش برطرف گردد:
اول اينكه اگر آقاي ميراسدالله فوراً از آذرشهر خارج شود، تشنجات به كلي برطرف و در غياب مشاراليه هر كس بخواهد تشنجاتي نمايد، مأمورين فعلي مي توانند جلوگيري نمايند. البته در صورتي كه وجود ميراسدالله در آذرشهر نباشد.
دوم اينكه آقاي ميراسدالله تقاضاهايي را كه مي نمايد به موقع اجرا گذارده شود كه تشنجات برطرف گردد، ولي اين موضوع آنها را جري نموده و هر روز چيزي را كه منافي مقررات است، تقاضا خواهند كرد و مدام مأمورين در زحمت خواهند بود.
سوم اينكه اگر عدهاي مكفي از قبيل سرباز و ژاندارم و پاسبان به آذرشهر اعزام شود و دستور صريح صادر گردد كه هر كدام از اهالي و يا خود آقاي ميراسدالله بخواهد برخلاف مقررات عملي نمايد و اظهاراتي بكند، بدون هيچ اغماض مرتكب جلب و تحت تعقيب قرار بگيرند...
و ضمناً اينجانب كه به آذرشهر وارد شدم، يك نفر ژاندارم از مأمورين كمكي شهرباني كه مشروب صرف و در خارج تظاهرات ميكرده، اهالي، ژاندارم مذكور را كتك زيادي ميزنند كه مريض ميباشد. در خاتمه معروض ميدارد كه اگر راجع به آقاي ميراسدالله اقدامي نشود، هر روز از اين اتفاقات رخ خواهد داد و ممكن است همين امروز و فردا در موضوع كارخانه از طرف اهالي بنا به دستور ميراسدالله اقدامي نمايند و مأمورين در زحمت باشند...
بعد از گزارش هاي فوق و با توجه به پايان گرفتن مهلت داده شده از سوي آيت الله مدني، مقامات استان به بخشدار دستور ميدهند كه 5 روز ديگر از آيت الله مدني مهلت بگيرند و چون بخشدار خود جرئت حضور در مجلس آيت الله مدني را نداشته است، با اعزام واسطه اين تقاضا را به ايشان ميرساند و اين همه بيانگر ميزان نفوذ روحاني آگاهي بود كه به مبارزهاي پيگير با رژيم جبار و مستكبر برخاسته بود. بالاخره تقاضاي مهلت مجدد 5 روز از سوي آيت الله مدني قبول نشده و وي بعد از ظهر همان روز در مسجد موضوع را به اطلاع مردم ميرساند.(4) عين جملات آيت الله مدني در آن مجلس بدين گونه است:
«تا روز چهارشنبه آينده در اين خصوص اقدام نمائيد و گرنه در روز پنجشنبه اول كسي كه در اين راه پيشمرگ است، شخصاً خودم خواهم شد.»
در دنباله گزارش آمده است: «در آن موقع اهالي مسجد كه تقريباً دو هزار نفر بودند، عموماً قيام نموده، پاسخ دادند كه اينجانبان با مال و جان به هر گونه فداكاري حاضر هستيم.»
سپس سياهه دو فقره تلگراف كه يكي خطاب به آيت الله كاشاني و ديگري خطاب به استاندار آذربايجان به اين مضمون قرائت نمودند:
«ما اهالي آذرشهر از وجود كارخانه مشروب سازي آذرشهر كه مايه سرافكندگي است تنفر مينمائيم و تقاضاي صدور دستور برچيدن كارخانه مزبور را مينمائيم و گرنه در صورت بروز هر گونه اشكال، اولياي امور مسئول خواهند بود.»
رژيم با توجه به نفوذ كلام آيت الله مدني در منطقه و با دانستن اينكه قبول اين درخواست آيت الله مدني مسلما اعتراض هاي بعدي را به دنبال خواهد داشت، در صدد بود كه با وعده هاي پوچ قضيه را به تعويق انداخته و در اين فاصله به دستگيري يا تبعيد آيت الله مدني اقدام كند. در اين خصوص، رئيس شهرباني آذربايجان شرقي طي نامه شماره 1029/ب مورخ 1331/7/28 خطاب به استاندار آذربايجان شرقي مينويسد:
«به طوري كه طي شماره 10251/ب-31/7/27 و شماره 10165/ب- 31/7/26 به عرض رسيده آقاي سيد اسدالله مدني و چند نفر ديگر مخرب شناخته شده، مستدعي است در صورت تصويب امر مقرر فرمائيد آقاي سيد اسدلله مدني را كه محرك اصلي ميباشد به تبريز احضار و بقيه محركين از طرف شهرباني محل تحت تعقيب قرار گيرند كه تشنجات فعلي برطرف گردد...»
به دنبال آن رئيس شهرباني آذربايجان نامهاي به شرح زير به شهرباني کل کشور نوشته و تقاضاي مداخله ارتش در مقابله با اعتراضات مردم را كرده است. همچنان كه ملاحظه مي شود، مبارزات عالم عامل آيت الله مدني طي مدت كوتاهي توانسته بود تمامي آذربايجان را به مقابله با رژيم ستم شاهي وادار سازد. گزيده هايي از متن آن نامه ذيلات درج ميشود:
«...تا حال راجع به سيد اسدالله مدني اقدامي نشده و هنوز به تحريكات خود ادامه ميدهد و چند نفر را وادار نموده مردم را تحريك مينمايند. از طرف اداره ژاندارمري عدهاي ژاندارم به آذرشهر كمك فرستاده شده و روز به روز تشنجات آنجا زيادتر ميشود و ممكن است از طرف ماجراجويان در تخريب و غارت كارخانه مشروب سازي آذرشهر اقدامي نمايند، لذا مقرر فرمائيد به وسيله وزارت كشور به وزارت دفاع ملي شرحي نوشته شود كه در موقع از طريق لشكر 3 به آذرشهر سرباز اعزام گردد...»
بدين گونه ملاحظه ميشود كه استمرار مجاهدت هاي آن سيد نوراني در منطقهاي دورافتاده از مملكت، ايادي رژيم را چنان به وحشت مياندازد كه مقابله با حركت را به وسيله شهرباني و ژاندارمري ممكن ندانسته و تقاضاي اعزام نيروهاي ارتشي براي سركوب مردم ميكنند، مردمي كه با ايمان به خدا و براي مقابله با ارزش هاي طاغوت گرد وجود عالمي وارسته حلقه زدهاند. احضار به تبريز
در ايام پر تب و تاب روزهاي پائيز سال 1331 كه آيت الله مدني استوار و مصمم، پرچم مبارزه با طاغوت و مظاهر فساد را بر دوش گرفته و با الهام از تعاليم عاليه مكتب مظاهر فرهنگ منحط رژيم ستم شاهي را هدف قرار داده بود، ايادي رژيم، عاجز از مهار كردن امواج توفنده خشم الهي اين سيد وارسته و مريدانش تصميم ميگيرد تا وي را از آذرشهر خارج سازد. استاندار وقت با دستوري كه از وزارت كشور ميگيرد مأمور ميگردد تا آيت الله مدني را به تبريز احضار و از تبريز نسبت به تبعيد ايشان اقدام كنند. به دليل ترس از عواقب اين احضار، دادستان كل دادسراي تبريز در تاريخ 1331/7/29 شخصاً به آذرشهر اعزام و از آيت الله مدني خواهش ميكند كه براي مذاكره حضوري با استاندار به تبريز برود، اما عالم هشيار و آگاه اعلام ميكند تا جريان كارخانه مشروب سازي حل نشود من از آذرشهر بيرون نخواهم رفت و در همين ايام به جمع آوري نيرو پرداخت و اعلام ميدارد كه:«من فقط يك صد نفر فداكار و كفن پوش ميخواهم، از همان فداكاراني كه در ميدان كربلا فداكاري نمودهاند و بايد كسي كه داوطلب به فداكاري است امضاء بدهد.»
در جواب اين درخواست وي، تمام اهالي آذرشهر اعلام آمادگي ميكنند و فهرست مفصلي به صورت علني تنظيم ميگردد كه در آن عموم مردم از تمام اقشار، ثبت نام ميكنند. به عنوان نمونه بخشي از يكي از فهرست ها كه به نام«صورت اسامي فدائيان آقاي مدني» حاوي اسامي تعداد كثيري داوطلب است از جهت تنوع مشاغل و بيان نفوذ آيت الله مدني در ميان اقشار مردم مختلف، ذكر ميشود:
مشهدي اكبر سبزچي: نوحه خوان، مشهدي ميرزا: بقال، مشهدي عباسعلي پاشازاده: نجار، كربلايي اصغر: شاطر، مشهدي حسن: كتابفروش، مشهدي ابوافضل: قهوه چي، اسماعيل شيخ نجفي: پارچه لاف، مشهدي نصرالله شوفر، علي دولت ياري: داد و ستدچي، حسن شيخ نجفي: بنزين فروش، ابوافضل پتكچي: پارچه باف و...
با امضاء طومار، تمام اقشار مردم از صنوف مختلف آماده جانبازي و فدا شدن در ركاب آيت الله مدني شدند. وحشت رژيم وقتي به اوج خود ميرسد كه ساير روحانيون منطقه نيز به آيت الله مدني اقتدا كرده و به دنبال آن، كارمندان دولت نيز به حمايت از ايشان برميخيزند كه در فهرست تنظيمي از سوي كارمندان دولت جهت فداكاري در راه آرمان هاي اسلامي و تحقق خواسته هاي آيت الله مدني اسامي كارمندان از اداره فرهنگ (آموزش و پرورش). اداره دارائي، اداره دخانيات و اداره شوسه(5) به چشم ميخورد. رژيم در مخمصه عجيبي گرفتار بود. از طرفي بنا به دستور مقامات عاليه كشور نميخواست نسبت به تحقق خواسته هاي آيت الله مدني اقدام كند، از طرفي امكان مهار قيام مردم مسلمان وجود نداشت و دعوت حضوري نماينده استاندار از آيت الله مدني با عنوان مذاكره و در واقع جهت تبعيد آيت الله مدني رد و موكول به قبول خواسته هاي وي شده بود.
در اين ايام رئيس شهرباني آذرشهر طي نامه شماره 10580/ب-31/8/5 به رئيس كل شهرباني آذربايجان گزارش ميدهد:«طبق اطلاع واصله به وسيله آقاي مدني مقدار قابل توجهي پول تهيه شده تقريباً دويست نفر جانفدا درست كرده كه در موقع لزوم با قمه و چوب و خنجر و يا كفن به كارخانه مشروب سازي حمله و تهاجم نمايند و هر كس مانع آنها شد به هر نحو دفاع نمايند.»
در اين هنگام كه وزارت كشور تأكيد به آوردن آيت الله مدني به تبريز داشته و اعزام دادستان كل تبريز جهت دعوت از وي به تبريز با شكست مواجه شده بود، براي بار دوم دادستان تبريز به همراه نامهاي مبني بر قبول برچيده شدن كارخانه مشروب سازي به آذرشهر اعزام ميشود و اين شكست فضاحت بار و بزرگي براي رژيم محسوب ميشد كه بعد از مقاومت هاي فراوان بالاخره در مقابل اراده مردم به زانو در آمده و مجبور به پذيرش برچيده شدن كارخانه مشروب سازي گرديد. آيت الله مدني پس از دريافت نامه و طرح اين نكته كه كارخانه مشروب سازي تبديل به دارالاتيام بشود، بر منبر رفته، ضمن تشكر از آحاد مردم آذرشهر، متن نامه استادار را اين گونه قرائت كردند:
«اهالي آذرشهر بنا به تصميم شما كه در صدد هستيد كارخانه مشروب سازي را به قيمت عادلانه خريداري كرده تبديل به يك باب دارالايتام نمائيد، از احساسات خيرخواهانه شما فوق العاده ممنون و اظهار تشكر مينمايم.»
بدين ترتيب اراده مردمي مقاوم و مسلمان و اتحادشان در اجراي اوامر روحاني مبارز و مدير همچون آيت الله مدني به ثمر مينشيند و رژيم مجبور به عقب نشيني ميگردد.اين اقدام مهم، چشمان منتظر و قلوب نگران مسلمانان كشور را از اندوه ميرهاند. در اين خصوص آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني طي تلگرافي به آيت الله مدني اين اقدام را ميستايد. متن تلگراف بدين شرح است:
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاي حاج ميراسدالله مدني دامت بركاته
از اقدامات خداپسندانه اخير شما در خصوص برچيدن ريشه فساد از آذرشهر كمال تشكر داريم و اميدواريم در پيروي حضرت ختمي مرتبت در اجراي شرع مقدس مقضي المرام باشيد...
سيدابوالقاسم كاشاني
ساير علما و اقشار مختلف مردم نيز پشتيباني و مراتب تشكر خود را از مبارزات پيگير و به ثمر رسيده آيت الله مدني اعلام ميدارند.
پي نوشت ها :
1. اساسي ترين منبع ما در اين فصل پرونده اي است که ساواک در خصوص مبارزات آن شهيد بزرگوار تهيه كرده است. دستگاه جهنمي طاغوت با اينكه در بسياري از وقايع سعي در تخفيف شخصيت آن سيد بزرگوار داشته است، اما به فراواني تحت تأثير رشادت و اعتقاد راسخ ايشان قرار گرفته و در اسناد بسياري تهور و ظلم ستيزي آيت الله مدني را منعكس ساخته است. همچنين از خاطرات همگامان و همراهان آن شهيد نيز در تدوين اين فصل سود جستهايم.
2.آذرشهر، بخشي در 45 كيلومتري شهر تبريز و زادگاه آيت الله شهيد غفاري
3. اينگونه معرفي كه منطبق با واقعيت هم بوده براي تأثير هرچه بيشتر در رژيم و همچنين گسترش نفوذ بين مردم از سوي آيت الله مدني بوده است و گرنه اين گونه برخورد با شيوه معمول آيت الله مدني كه تواضع و فروتني فراوان ميباشد و نمونه هاي كثير آن در بعد از انقلاب مشاهده شده منافات دارد.
4.به نقل از گزارش رئيس شهرباني آذرشهر به رئيس شهرباني آذربايجان شرقي.
5. نام قديمي اداره راه و ترابري
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}