سرآمد انديشه و جهاد (3)
سرآمد انديشه و جهاد (3)
سرآمد انديشه و جهاد (3)
نويسنده:قاسم تبريزي
جهاد بي امان تا پيروزي انقلاب :
نقش بارز ايشان بعد از 19 دي ماه سال 1356 که طي آن مزدوران رژيم عده اي از پاک باختگان مسلمان را در شهر مقدس قم در خاک و خون کشيدند ، بر همگان بيش از پيش آشکار شد . قيام قهرمانانه مردم تبريز در 29 بهمن سال1356 با هدايت هاي اين شخصيت عظيم صورت گرفت. در ادامه اين قيام ، شهيد قاضي در ارشاد و راهنمايي مردم در جهت تعطيل کردن مغازه ها و بازار و سازماندهي اعتصابات و تظاهرات نقش مؤثري را ايفاء کردند . حضور ايشان در پيشاپيش صفوف مرصوص مردم بيدار و متدين آذربايجان در تمام راه پيمايي ها، دلگرمي هر چه بيشتري به راهپيمانان مي داد.ايشان در آن ايام غير از دستگاه جهنمي ساواک از سوي عده اي از روحاني نماياني که بعضاً حتي با بودجه ساواک عليه ايشان تبليغ مي کردند، طرف بودند . آنانکه با عنوان طرفداري از کسي که بنام مرجعيت سعي در انحراف مبارزات مردم مسلمان ايران بخصوص در خطه آذربايجان داشت. در تکاپو بودند که از نفوذ رو به رشد و فزاينده ايشان بکاهند ، و در بعضي موارد عنوان جدايي ايشان از امام امت را سر مي دادند که با حمايت قاطع امام و تأکيد بر اين نکته که ايشان از سوي امام نمايندگي دارند تمام اين توطئه ها به شکست انجاميد. عناوين عمده فعاليت هاي ايشان در جريان مبارزات سياسي تا پيروزي انقلاب را که رژيم بر اهميت آنها واقف بوده و از آن اقدامات بعنوان مؤثرترين عوامل براندازي ياد مي کند ، بدين شرح است:
*تشويق مردم به همبستگي با اعتصابيون شرکت ملي نفت ايران و تعطيل مغازه ها و بازار.
*دستور تکثير و توزيع اعلاميه اول محرم امام خميني (ره) که در آن از سربازان و درجه داران و افسران خواسته شده بود که از دستور فرماندهان خود امتناع و سربازان ، سربازخانه ها را ترک نمايند .
*توصيه به رفتن به پشت بام ها و گفتن تکبير و اذان در مواقع حکومت نظامي.
*قرار دادن منزلشان به عنوان محل شروع تظاهرات و تشييع جنازه ها .
*تدارک و تبليغ برنامه هاي راه پيمائي هاي عظيم روزهاي تاسوعا و عاشورا .
*دستور عدم پرداخت پول آب و برق مصرفي جهت اعلام نامشروع بودن رژيم .
*اعلام تعداد شهدا در اعلاميه هاي متعدد و تشويق مردم در ادامه مسير شهدا .
*پشتيباني و حمايت از اعتصابات و تأمين مخارج اعتصابيون در مدت اعتصاب.
*دعوت از سخنرانان زبده براي سخنراني در مسجد معروف شعبان جهت تحريض مردم به مقابله با رژيم.
*حضور در صحنه راه پيمائي ها خصوصاً حضور فعال در راهپيمائي 1357/10/9 و صدور اعلاميه راه پيمائي مذکور .
*صدور اعلاميه هاي مختلف و مهيج جهت تبيين مشي انقلاب.(12)
عده اي نيز سعي مي کردند با نقل سخن از ائمه (ع) گفتار ايشان را متقن تر نمايند . عشق و علاقه سرشار به امامان معصوم(ع)، خصوصاً حضرت امام حسين (ع) در وجود ايشان نمايان بود ، به گونه اي که تمامي منابر خود را با ذکر مصيبت اهل بيت به اتمام مي رساند . تأليف کتاب «تحقيق درباره اربعين حضرت سيد الشهداء » شاهدي بر اين مدعاست.ميزان ارادت و توسل ايشان به معصومين (ع) را مي توان از واقعه اي که خود ايشان نقل نموده درک کرد :
«در ايام تحصيل علمي خود در حوزه علميه قم و قبل از آنکه به حوزه نجف تشرف حاصل نمايم. ذوق و شوق سرشار و علاقه مخصوصي به تحصيل علم اصول دين داشتم ... از آن جمله در مسئله علم پيغمبر (ص)و امام (ع) بسيار کوشش مي کردم که اعتقاد خود را در اين موضوع استوار نمايم و اکتفا به ظن و تخمين ننموده و از مرحله تقليد پا فراتر بگذارم و در راه وصول به اين مطلب ، دست توسل به دامن اهل بيت عصمت (ع) زده و از آل اطهار (ع) مطلب خود را مي جستم.
دير زماني در اين راه قدم برمي داشتم و رفته رفته گامي فراتر مي گذاشتم تا به سر منزل مقصود برسم ، به اين منظور سالي سعادت ياري کرد و توفيق الهي شامل شد و در عين ايام تحصيلي و نه در ايام تعطيلي ، تشرف به آستان قدس رضوي نصيبم شد و مدتي را در جوار حرم مطهر و قبر انور و اطهر امام رضا (ع) گذرانيدم و به درس جمعي از اساتيد حاضر شدم تا از هر خرمني خوشه اي اخذ نموده و از هر شاخه اي گلي بچينم . عمده همت من در پي مقصودم مي گشت چند روزي توسل به حضرت امام رضا (ع) نموده ، در حرم مطهر در پشت سر مبارک مي نشستم و منظورم اين بود که مي خواستم در موضوع علم امام (ع) توجهي از آن حضرت بشود و اعتقاد خودم را محکم نمايم و تفصيلاً بفهمم و از خود قرآن مجيد برايم کشف و روشن گردد .
چند روز بر اين منوال گذشت و به توسل خود به ساحت اقدس امام ادامه دادم تا روزي در حرم مطهر در همان مکان مقدس در مقابل ضريح مبارک قرار گرفتم و در فکر بودم ، گويا به قلب من الهام شد که در موضوع مسئله علم پيغمبر و امام (ع) آيه شريفه تطهير کافي است و به موجب مفاد آن آيه مبارکه ، جهل و ناداني به آن حضرات راه نمي يابد ، زيرا خداوند مي فرمايد:«انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا»
عاشق شهادت: هنوز شش ماه از طليعه انقلاب شکوهمند اسلامي نگذشته بود که ستاره درخشاني از آسمان پرفروغ علم و فقاهت غروب کرد . گروهک منحرف و مزدور فرقان ، ناجوانمردانه استاد بزرگ حوزه و دانشگاه ، آيت الله مرتضي مطهري را به شهادت رساند و با اين جنايت خود دل همگان را داغدار کرد . وقتي خبر شهادت مظلومانه استاد مطهري ، به گوش آيت الله قاضي رسيد ، بسيار متأثر و غمگين شد و همواره به اطرافيان خود مي فرمود : « کاش بنده هم مثل استاد مطهري روزي به فيض شهادت برسم.»(13)
حضرت آيت الله سيد علي قاضي طباطبائي در خاطره اي از شهيد قاضي مي گويد :
«اينجانب در سال 1371 هـ. ق که براي ديدار مادرم به نجف رفته بودم ، به حضور آيت الله العظمي کاشف الغطاء رسيدم و کتاب «جنه ي الماوي » را که حضرت آيت الله قاضي طباطبائي فرستاده بود ، به حضور انور ايشان تقديم کردم.بعد از نگاه به آن فرمود:«در فاميل شما چنين شخصيتي موجود است! اين ميوه از هر حيث به کمال رسيده و قابل استفاده است و گل پر عطري است که بايد از آن بهره ها گرفت . به شما و تمام اهل آذربايجان توصيه مي کنم نگذاريد اين گل به زمين خورده و پرپر گردد.» (14)
وحدت مسلمانان :
«ياد دارم در «رمادي » که از سوريه برگشتم و وارد عراق شدم ، غروب نزديک بود. توقف کرديم که نماز مغرب را ادا و حرکت کنيم . وضو گرفتم و در صحن خانه وسيعي حصير انداختم و خواستم مشغول نماز بشوم . ديدم عده اي از جوانان اهل تسنن آمدند و در چند قدمي ايستادند ، فهميدم که مي خواهند بدانند که چطور سجده خواهم کرد . من هم در موقع سجده پيشاني را به بالاي حصير گذاشتم و ساير رفقا نيز اغلب از من تبعيت کردند . بعد از فراغت از نماز چند نفر از آنها جلو آمدند و از حقيقت سجده بر تربت کربلا که بعضي از همراهان در نماز گذاشته بودند، سئوال کردند . واقع امر را براي آنها بيان کردم . بسيار قانع شدند و امتنان به جاي آوردند و اظهار کردند که به ما جور ديگري تلقين کرده اند .
نظير اين قضيه در زينبيه دمشق نيز اتفاق افتاد و چند نفر از دوستان عراقي ، از عرب هاي شريف اهل نجف اشرف نيز بودند به جمعي از جوانان اهل سنت، از اهل سوريه ، مصر و لبنان، واقع امر را در سجده کردن شيعه بر تربت سيد الشهداء(ع) بيان کرديم و از آنچه خيال مي کردند و از روي تقليد اعتقاد داشتند، عذر خواستند.»(15)
نمادي از تربيت ديني :
يک روز به مناسبتي ، يکي از مخالفين سرسخت ايشان که لباس روحانيت به تن داشت ، وارد منزل ايشان شد ، بي درنگ سيد بزرگوار تمام قد به پاي او بلند شد و احترامش کرد. بعد از رفتن ايشان ، فردي از نزديکان آيت الله گفت:«آقا! اين شخصيت دشمني سرسختي با شما دارد ... چرا اين قدر احترامش کرديد!» ايشان فرمودند:«به دو دليل اولاً ايشان مهمان ما بود و احترام مهمان واجب است ، ولو با من مخالف باشد ، ثانياً بايد قداست لباس روحانيت حفظ بشود». (16)
1-با فرزندان :
2-قدرشناسي :
3-لباس :
آثار اجتماعي و عمراني :
1-مسجد طوبائيه
2-مسجد ارزيل واقع در قريه ارزيل
3-مسجد امام حسين (ع) واقع در آخر کوچه باغ
4-مسجد حضرت آيت الله حکيم واقع در خيابان کمربندي
5-تجديد بناي مسجد شعبان واقع در اول خيابان تربيت طوبي له و حسن مآب
پي نوشت ها :
11.گزارش مرتب تمامي اين جلسات در اسناد ساواک موجود است .
12.مجلس نشين قدس ، شعر دوست ، ص46-45
13.روزنامه رسالت ، شماره 1294
14.ضميمه روزنامه اطلاعات ، 1377/8/10 ، شماره 21476
15.ر.ک: تحقيق درباره اربعين ، ص 416
16.اين جريان را آقازاده ايشان نقل کرده اند.
17.ر.ک : قاضي طباطبائي قله شجاعت و ايثار ، محمد ابراهيم زاده ، ص 106
18.ر.ک: قاضي طباطبائي قله شجاعت و ايثار ، محمد ابراهيم زاده ، ص 108
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}