شهيد آيت الله قاضي و جوانان (2)
شهيد آيت الله قاضي و جوانان (2)
بعضي معتقدند حادثه 29 بهمن کاملاً خودجوش و مردمي بود. بعضي از کساني که با آنها مصاحبه کرديم نقل مي کردند که ما براي حضور در آن مراسم با شهيد قاضي برنامه ريزي قبلي داشتيم و برخي از اتفاقاتي که افتاد مثل آتش زدن سينما ها و غيره با هماهنگي قبلي بود . استنباط شما از حادثه آن روز چيست ؟ اينکه آيا اصلاً اين حادثه يک برنامه ريزي شده و مديريت شده بود يا خودجوش و مردمي بود؟
وقتي پليس حمله مي کرد ، موتورهاي آنها را آتش مي زدند . اينها موتورهاي راهنمايي و رانندگي بودند. دو سه مورد هم کيوسک پليس را آتش زدند و سپس به صورت خودجوش به مراکز فساد حمله مي کردند. تظاهرکنندگان پيش مي رفتند و وقتي به مشروب فروشي مي رسيدند ، به آنجا حمله مي کردند. آن موقع بانک را به عنوان مرکز ربا مي شناختند و به اين دليل به بانک ها به عنوان مراکز ربا حمله مي کردند . حتي بعضي جاها که شيشه بانک ها شکسته شده بود مي توانستند داخل بروند و پول ها را بردارند ، ولي کسي اين کارها را نکرد . مردم در مسيرشان وقتي به سينماهايي مي رسيدند که فيلم بد داشت ، به آنجا حمله مي کردند، اما اينکه بگوييم از قبل برنامه ريزي شده بود که به اينها حمله شود، حداقل در مسيري که من از بازار تا راه آهن پياده رفتم و برگشتم ، نديدم .
بعد از آن پياده به دانشگاه رفتم . خوابگاه ما خوابگاه شاهين ، روبروي بيمارستان فعلي امام خميني بود. من از بازار تا ميدان راه آهن که حدود شش کيلومتر بود ، پياده رفتم و دوباره به جلوي بازار برگشتم و از آنجا هم تا دانشگاه که تقريبا سه کيلومتر مي شد، رفتم . در واقع در روز 29 بهمن 15 کيلومتر پياده رفتم ، يعني صبح ساعت 9 که بيرون آمدم ، بعد از تاريکي هوا به خوابگاه برگشتم . در اين مدت در خيابان بودم و هر جا که مردم در اين مناطق اقدامي مي کردند ، مي ديدم . مي توان گفت که مردم با انگيزه کامل مذهبي وارد ميدان شده بودند و کساني هم که اين اقدامات را انجام مي دادند، به عنوان اقداماتي عليه مراکز فساد انجام مي دادند . اين که برنامه ريزي شود کساني اين کار را بکنند ، در آن روز من چنين احساسي نکردم ، مگر اينکه گروه هاي کوچکي بوده و خودشان با هم برنامه هايي داشته اند که در اين باره اطلاعي ندارم . ممکن است به آيت الله قاضي گفته باشند که اگر چنين باشد ايشان به ما منتقل نکردند، البته طبيعي هم هست که چنين مسائلي را نگويند .
آيت الله قاضي بسيار بااحتياط رفتار مي کرد . الان زمانه عوض شده است. ما بايد تحت شرايط آن زمان صحبت کنيم . وقتي مي رفتم و راجع به برنا مه هايي مثل مراسم بزرگداشت حاج آقا مصطفي خميني يا چهلم شهداي قم صحبت مي کردم، آيت الله قاضي به دو سه نکته توجه مي کردند. يکي از نکات اين بود که مراسم را به گونه اي برگزار کنيم که اين مراسم حتماً انجام شود، يعني ساواک، پليس و گارد شاه نتوانند جلوي آن را بگيرند و با روشي که آنها را نگران کند ، وارد نشويم . در واقع برگزاري مجلس براي ايشان اهميت داشت ، بنابراين از روش هايي که ممکن بود ساواک را حساس کند ، امتناع مي کردند. ديگر اينکه سعي مي کردند در اين مراسم اقداماتي را انجام دهند که گروه هايي که بعدها به اسم گروه هاي چريکي معروف شدند ، ميداندار نشوند . نمي خواستند که مهار کار از دستشان خارج شود . در عين حال که از امام ، مرجعيت و رهبري ايشان بسيار طرفداري مي کردند ، در برگزاري مراسم خيلي رعايت حال آيت الله شريعتمداري و هواداران ايشان را مي کردند و مراقب بودند که اين کارها حساسيت طرفداران آقاي شريعتمداري را بر نيانگيزد و در تبريز بين مراجع اختلاف ايجاد نشود . آنچه من از ايشان ديدم اين بود که چنين مواردي را رعايت مي کردند و آن را به عينه احساس مي کردم ، بنابراين اصولاً آيت الله قاضي احتمال نمي دادند که ماجراي روزي مثل 29 بهمن تبديل به يک قيام عمومي سراسري در شهر تبريز شود . حداکثر آنچه که احتمال مي دادند اين بود که مجلسي برگزار مي شود و نهايتاً ممکن است اطراف مسجد شعاري هم بدهند و مجلس خاتمه يابد ، به همين دليل برداشت من از حادثه 29 بهمن در تبريز اين است که حاد ثه اي خود جوش و توسعه يافته بود . البته گروه هايي از دانشجوها و مردم مساجد ممکن است هر کدام براي خودشان برنامه اي ريخته بودند و اقداماتي کردند ، ولي برنامه اي که از قبل طرح ريزي شده باشد و حداقل آنهايي که راه انداز جريان 29 بهمن بودند و اين کار را کرده باشند اطلاعي ندارم .
برخي ادعا مي کنند که آيت الله قاضي طباطبائي چندان انقلابي نبود . مثلاً مواردي که شما اشاره کرديد عنوان مثال در مورد آيت الله شريعتمداري که ايشان مراعات مي کردند. عده اي معتقدند که ايشان گاهي با رژيم مماشات مي کرد و در جاهايي کوتاه مي آمد و مشي ايشان با مشي علماي بزرگ بلاد ديگر مثل آيت الله صدوقي ، آيت الله دستغيب و ديگر شهداي محراب که معمولاً خيلي وقت ها با هم بيانيه هاي مشترک مي دادند ، چندان منطبق نبوده اند . شما که از نزديک با ايشان برخورد داشتيد و در عين حال شور انقلابي يک جوان را هم داشتيد ، برداشتتان چيست ؟
ايشان در زمان طاغوت هم اقدام مي کرد ، منتهي محتاطانه . اين طور نبود که کاري نکند .
ايشان مجلس يادبود حاج آقا مصطفي خميني را در تبريز گرفت ، يا همين طور مجلس چهلم شهداي 29 بهمن را. ما بايد رفتار و منش ايشان را در زمان طاغوت بسنجيم ، نه در شرايط فعلي . در آن زمان اختناق بود ، امکان فعاليت آزاد نبود ، ارتباط با امام قطع بود و در داخل کشور علمايي که مبارزتر بودند محدوديت هاي بيشتري داشتند . آنهايي که از ديد رژيم به طرفداري از امام بر مي خاستند، در تنگنا قرار مي گرفتند و ساواک کنترل بيشتري را روي آنها اعمال مي کرد و مشکلات بيشتري داشتند. آنچه که مي دانم اين بود که آيت الله قاضي طباطبائي در جريان نهضت اسلامي از همان گام اول اقدام کرد . بالاخره ببينيد در جريان فوت
حاج آقا مصطفي خميني که جرقه انقلاب در سال 56 از فوت ايشان زده شد ، در قم هم از همين جا شروع شد . به خاطر نمي آورم شهري به جز تبريز مجلس گرفته باشد ، آن هم اينکه آقاي قاضي طباطبائي اين مجلس را گرفت . اين علامت يک حرکت و تفکر انقلابي است .
نکته بعدي اينکه در راستاي تفکر انقلابي ، ايشان که در تبريز بود، به بچه هاي غير تبريزي که دانشجو بودند اعتماد مي کرد ، يعني وقتي آنها مي گفتند ما اين کارها را مي کنيم ، ايشان مي پذيرفت و انجام مي داد که اين در جاي خود مهم است . در نزديکي پيروزي انقلاب و ماه هاي اول پيروزي انقلاب در تبريز جريان هايي راه افتادند که ديدگاه هاي متفاوتي داشتند. مثلاً بعضي ها سعي مي کردند بيشتر از آيت الله مدني طرفداري کنند و ايشان را به تبريز بياورند. من هم در آن زمان در تبريز بودم و با اين کار موافق نبودم ، چون وقتي آيت الله قاضي در تبريز بود بهتر بود تا آخر ، استوانه و محور باقي بماند، وليکن اين اتفاق افتاد. ممکن بود حرف هايي بزنند مبني بر اينکه مثلاً روش هاي آيت الله قاضي به اندازه کافي انقلابي نبوده است. فکر مي کنم هر روشي که بتواند مسير را جلو ببرد، انقلابي است. انقلابي بودن الزاماً به معناي تند و تيز و راديکالي رفتار کردن نيست، انقلابي بودن به اين معناست که در مسير اسلامي که امام مطرح کردند و در مسير نهضت اسلامي گام برداريم و هر قدر امکان پذير است جلو برويم و آيت الله قاضي اين کار را مي کردند.
نماز ايشان در مسجد مقبره چه خصوصيتي داشت که شما فرموديد شلوغ تر از نمازهاي ديگر بود. يعني صرفاً شخصيت کاريزماي ايشان بود که جمعيت را مي کشاند يا نماز ايشان هم ويژگي هاي خاصي داشت ؟
با توجه به آنچه فرموديد ايشان در اين دو مسجد سخنراني نمي کردند.
من نديدم، ولي افرادي دعوت مي شدند که سخنراني مي کردند . مثلا آقاي ناصري که فوت کرده اند و در جريان انقلاب هم خيلي خوب صحبت مي کرد ، ايشان منبر مي رفت . منبر هاي گرمي بود . در جريان انقلاب هم منبرهاي ايشان بسيار کمک کرد .
منبري هايي را هم که دعوت مي کردند ، انقلابي بودند.
کساني را که براي منبر دعوت مي کردند ، منبري هايي بودند با همان مشي اي که اشاره کردم ، همراه رژيم نبودند. در واقع منبري ها هم مخالف رژيم بودند، وليکن مخالف به اين معني که بيايند از اول منبر تا آخر عليه شاه حرف بزنند ، نبودند و اصولاً اين کار امکان پذير نبود و منبر برگزار نمي شد ، بنابراين اينها افرادي بودند که مشخص بود با آقاي قاضي هستند نه با رژيم شاه .
نام امام خميني بعد از شهادت حاج آقا مصطفي با عنوان «امام» برده مي شد. آيا به خاطر داريد در مراسم شما هم تعبير امام به کار برده شده باشد؟
به نظر شما علت ترور شهيد قاضي توسط گروهک فرقان چه بود؟ ترور شهيد قرني و ترور شهيد مطهري قابل فهم است و همچنين ترور شهيد عراقي به عنوان بازوي عملياتي امام ، در حالي که آيت الله قاضي در يکي از شهر هاي ايران بودند ، يعني شايد محوريتشان آن قدر قوي نبود. به نظر شما چرا گروهک فرقان جزو ترورهاي مقدم خود ، ترور شهيد قاضي طباطبائي را قرار داد؟
اگر نکته خاصي باقي مانده است بفرماييد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 51
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}