بچه‌هايي که از خودشان بزرگترند!


 






 
گفتگو با دکتر پروين ناظمي، مشاور خانواده
شايد در خانواده اقوام و آشنايانتان کودکاني را ديده باشيد که در تصميم‌گيري‌هاي پدر و مادر خود مشارکت مي‌کنند يا به قول معروف گنده‌تر از خودشان حرف مي‌زنند و رفتار مي‌کنند، به نظر شما اين نشانه باهوش بودن کودک است يا نوعي بلوغ زودرس است؟ ممکن است تصور کنيد چنين کودکي نابغه است! اصولا خوب است بچه‌ها بيشتر از سن‌شان بفهمند يا خير؟ گفتگوي ما را با خانم دکتر پروين ناظمي، مشاور خانواده و مدرس دانشگاه در اين باره بخوانيد.

خانم دکتر، آيا تا به حال پدر و مادري به شما مراجعه کرده‌اند که بگويند فرزند ما بيشتر از سنش مي‌فهمد و راه‌حلي از شما بخواهند؟
 

البته به اين صورت نه! چون مردم فکر مي‌کنند رفتار کردن و صحبت کردن کودک مثل بزرگسالان، نشانه هوش و نبوغ اوست اما بسياري از افراد مي‌گويند کودک‌شان سوالي يا سوالاتي مي‌پرسد که يا جوابش را نمي‌دانند يا نمي‌توانند با توجه به سنش، توضيح درستي به او بدهند. مثلا سوال‌هايي در زمينه زندگي زناشويي يا موضوعات اقتصادي و اجتماعي مي‌پرسند که توضيح آن نياز به دانستن خيلي موارد ديگر دارد.

به نظر شما خوب است که کودکي سوالات بزرگ‌تر از سن خودش بپرسد يا بيشتر از سنش بفهمد يا رفتار کند؟
 

ببينيد، بستگي به عوامل زيادي دارد. گاهي اوقات پدر و مادر اطلاعات زيادي در اختيار فرزندان خود مي‌گذارند که يا اين اطلاعات، ضروري است که موجب رشد و تکامل بيشتر آنان مي‌شود و يا اطلاعات غيرضروري به آنان مي‌دهند. مثلا پاي اينترنت و تلويزيون و فيلم‌هاي ويديويي خانگي مي‌نشينند و هر چه که پخش مي‌شود، مي‌بينند.

روزي با يک کارشناس سلامت و رسانه گفتگو مي‌کردم که مي‌گفت اين اطلاعات غيرضروري موجب بلوغ زودرس مي‌شود. درست است؟
 

دقيقا. وقتي اطلاعات غيرضروري زياد به بچه‌ها داده شود موجب بلوغ زودرس مي‌شود و گاهي باعث صحبت کردن در حد بزرگ‌تر از خود مي‌شود. اين باعث مي‌شود که کودکان از سنين خود جدا شوند و بزرگسالان آنها را نمي‌پذيرند. اطلاعاتي که پدر و مادر به فرزندان مي‌دهند بايد ضروري باشد، يعني براي رشد و تکامل آنان صرف شود نه اينکه بيشتر از نيازشان چيزي بدانند.

خانم دکتر، آيا کودکاني که بزرگ‌تر از سن‌شان صحبت مي‌کنند، باهوش‌تر از بقيه‌اند؟
 

لزوما اين طور نيست. در حقيقت شرايط زمان و مکان ايجاب مي‌کند که آنان اين‌طور شوند. به عبارت ديگر، حرف زدن والدين و امکاناتي که در اختيار دارند و معاشرت‌هاي اجتماعي‌شان باعث مي‌شود که اين افراد طرز صحبت کردن‌شان مانند آدم بزرگ‌ها شود. گاهي ممکن است حتي مفهوم و مکان مورد نياز کلماتي را که ادا مي‌کنند، ندانند بنابراين نمي‌توان گفت که حتما باهوش‌اند اما بايد بدانيم که پدر و مادراني که فرزندي اين چنيني دارند، امکانات بيشتري نيز در اختيارشان قرار مي‌دهند. در حقيقت، تصور مي‌کنند که فرزندشان باهوش است و از همه چيز خود مي‌گذرند و براي او مايه مي‌گذارند. مسلما امکانات بيشتر موجب افزايش اطلاعات مي‌شود و اطلاعات بيشتر نيز توانايي انسان را در بهره‌گيري از عوامل و امکانات اجتماعي و محيطي بيشتر مي‌کند و طبيعتا راه را براي موفقيت بيشتر باز مي‌کند.

عوارضي هم دارد اين رفتار بزرگ‌‌منشانه کودکان؟
 

ببينيد، اگر کودکي به همين منوال به رشد شخصيتي خود ادامه دهد شايد در کوتاه‌مدت مديريت روابط خود را با ديگر کودکان به عهده بگيرد اما در طولاني‌مدت و در بزرگسالي، به علت اينکه برزگ‌تر از سن‌شان فکر مي‌کنند و حرف مي‌زنند، عملا هم‌سالان خود را نمي‌پذيرند چون در معاشرت با آنان خسته مي‌شوند و رابطه‌شان را کسل‌کننده مي‌پندارند. از طرفي به علت محدوده سني که در آن قرار دارند، از سوي افراد بزرگ تر از خود طرد مي‌شوند و مورد پذيرش قرار نمي‌گيرند. به همين علت معمولا تنها مي‌مانند و اين خود عاملي است براي افسردگي و مشکلات ديگر و آنان به اين نتيجه مي‌رسند که ديگران آنها را درک نمي‌کنند.

پس شما کار والديني را که کودکشان را مجبور مي‌کنند مثل بزرگترها لباس بپوشد و مثل آنها حرف بزند و رفتار کند، رد مي‌کنيد؟
 

بله، پدر و مادر وظيفه دارند به فرزندان خود گوشزد کنند که در محدوده سني خود گام بردارند. در حقيقت والدين اين کودکان مهم‌ترين و بزرگ‌ترين عامل موثر در هدايت رشد شخصيتي آنان هستند. مي‌توانند نه با حذف اطلاعات و امکانات بلکه با جهت‌دهي آنها و با تشويق و نهي به موقع رفتارهاي خاص کودکان، آنها را در مسير رشد طبيعي قرار دهند. البته بعضي نابغه‌اند، يعني مثلا در 9 سالگي کتاب‌هاي حقوقي را تمام مي‌کنند. خوب اين ژنتيک است اما آن را که بيش از سن خود فکر و صحبت مي‌کند، بايد به سمت رشد متعادل و طبيعي هدايت کرد.
منبع: http://www.salamat.com