انسان کامل از ديدگاه ابن عربی و ملاصدرا(2)
انسان کامل از ديدگاه ابن عربی و ملاصدرا(2)
انسان کامل، تجلی صورت رحمان بر مخلوقات
در نظر ابن عربی:
انسان کامل, غايت و مقصود خلقت اين عالم بوده و بحق خليفة خدا و محل ظهور اسماء الهی و جامع حقايق عالم از ملک, فلک, روح, جسم, طبيعت, جماد, نبات و حيوان است و انسان برغم جرم ناچيزش, اختصاص به علم اسماء الهی پيدا کرده و همين نکته موجب تفضّل او بر کل عالم گرديده است.([23])
انسان کامل عادلترين شاهد بر ربوبيت و اسرار الهی و محکمترين دليل بر صفات رب جليل است. او بيّنه حق و بر صورت رحمان است. نبی اکرم(ص) می فرمايند: «ان الله خلق آدم علی صورة الرحمن».([24]) بهمين دليل ارتباط او با حق بطور ظاهر و باطن است که شاهد بر ذات و صفات و افعال خدا و مجهز به کيفيات الهيّت, صنع, خلق و امر اوست.([25])
به نظر ابن عربی:
انسان به صورت حقتعالی است و کل عالم برای او خلق شده است, بنابرين کل عالم طالب انسانند و انسان طالب خداست. پس تعلق انسان به اشياء حرام است زيرا او متعلق به حق است و کل عالم برای او خلق شده است. و سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جميعاً منه...», ([26]) و نيز خداوند می فرمايد: «و هو الذی خلق لکم ما فی الارض جميعاً...,».([27])
انسان کامل گنجينة علم خدا و معرفت او و معدن حکمت اوست. «يؤتی الحکمة من يشاء و من يؤت الحکمة فقد اوتی خيراً کثيراً...»([28]) بنابرين کتاب جامع حق و مشتمل بر حقايق کونيه است.
انسان کامل حامل کل قوای موجودات عالم است و جميع مراتب موجودات برای او تحقق دارد و شايسته مقام خلافت الهی بوده و بر حقيقت حق و مخلوق و غايت ايجاد عالم است.([29])
از نظر ابن عربی:
خلافت و ولايت صفتی الهی است که خداوند به هر عبدی که بخواهد افاضه می کند. البته اين ولايت چون صفتی عام است بر جميع موجودات تعلق دارد ولی خداوند بعضی از اين صفات از جمله ولايت را صرفاً مخصوص خود نگه داشته است و به بعضی بندگان و مؤمنين خاص و بندگان صالح اعطا می کند و اينها تحت ولايت تامه الهی عمل می نمايند.([30])
انسان با دو دست خدا يعنی صفات جماليه و جلاليه او آفريده شده است و اين امر بيانگر جامعيت او در حمل حقايق عالم است و بهمين جهت خليفه خداست.([31])
انسان کامل بدليل اينکه خليفة الهی است به صورت رحمان خلق شده است و بيّنه ای از طرف پروردگار و جامع عوالم خلق و امر بوده و ابداع و انشاء و تکوين و تخليق و تحريک و تصريف با ارادة او نهاده شده است.([32])
از ديدگاه ابن عربی:
کسی که تجلی ذاتی حق در وی محقق شود, خود را حق می بيند و ديگر حق را نمی بيند. همانند کسی که تصوير خويش را در آيينه می نگرد و ديگر خود را نمی بيند. پس اگر تجلّی ذاتی رخ داد, بنده تمام قيودش را از دست می دهد و ديگر خود, حق می شود و در اينصورت حق آيينة انسان کامل است و در حق مطالعة ذات خويش می کند و انسان کامل نيز آيينة حق است تا حق در وی مشاهدة کمالات خويش نمايد. البته اين مقام والايی است که کسی جز خاتم رسل و خاتم اوليای الهی(ص) به آن نرسيده است.([33])
بر اين اساس, چون انسان کامل بر صورت حق خلق شده و مجموع حقايق عالم است, وقتی خداوند او را مخاطب قرار دهد, کل عالم و کل اسماء مخاطب او هستند.([34])
انسان کامل موجودی است که علوم و معارف را از نزد حکيم عليم دريافت می نمايد و با کوشش معنوی خود, کلام حق را می شنود و بعد از اينکه مستمع کلام حقيقی شد متکلم می گردد و جوهر ذات او از حداقل بالقوه به عقل بالفعل و بسيط می رسد و صاحب شأنی می گردد که هر وقت اراده کند علوم تفصيلی بر نفس او حاضر می شود. بنابرين ناطق به علوم حقه و متکلم به معارف حقيقی می شود و در کلام او چيزی جز تصوير حقايق غيبی مجمل بصورت علوم تفصيلی انسانی و ظاهر کردن ضماير مکوّن بر صحيفة نفس و لوح و خيال نيست.([35])
هويت روحی انسان کامل, مظهر هويت غيبی لاهوتی است, و هويت نفسی انسان کامل, مظهر اسم الله و مثال نور است که در آسمان و زمين جاری و روان است.
براساس آية کريمه نور «الله نور السماوات و الارض ...»([36]) هر چه در کشور انسانی يافت شود, وجود و ظهور آن به نور هويت الهی است.
انسان کامل کليد معرفت حق و مظهر گنجينه جهان است, زيرا که خزائن جهان نزد حق است. «و عنده مفاتح الغيب لايعلمها الا هو...»([37]) و کليد اين خزائن نزد انسان کامل است «و فی انفسکم افلا تبصرون».([38]) راه راست و مسير الهی, در آسمان و زمين و کوه و دشت و خشکی و دريا نيست, بلکه در ذات و گوهر وجود سالک است زيرا که آن سالک قلم حقتعالی است و قرآن روشن و ريسمان محکم اتصال به راه انسان کامل است و اخلاق انسان کامل خود قرآن بوده و اسماء الهی يکجا در وجود او جمع شده است. او قرآن و کتاب مبين و بيان کنندة حقايق است.
در وجود انسان کامل, بهشت و لذتهای آن, دوزخ و بلاهای آن نهفته است و اوست که از اين دو, راه راست را می رود.([39]) مرحوم ملاصدرا در ذيل تفسير آيه «... انی اعلم غيب السماوات و الارض و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون»([40]) می فرمايد: منظور از غيب آسمانها و زمين, حقيقت انسان کامل است. غايت وجود اکوان و ثمرة درخت افلاک و برگزيدة عالم همين انسان کامل است.
اگر به صورتهای عالم که از اعلی به اسفل آمده تا هيولای اولی و همينطور از اسفل به اعلی تا محل هبوط انسان توجه کنيم, در همة اين مراتب شاهد انسان کامل هستيم.
انسان کامل اقرب موجودات به حق نسبت به عقول مقدسه و ملائک مهيمن است. پس بايد اين انسان کاملی که وجودش از پايينترين مراتب شروع و به اعلی منازل ختم می شود, مروری بر ساير درجات داشته باشد و اين مرور جز با وصول به غايات اين مراتب نيست از اينرو علم به غيب و نهان و باطن جهان را بدنبال دارد, بنابرين انسان کامل غايت آسمان و زمين است.([41])
به عقيدة ابن عربی:
مقصود از ايجاد عالم, انسان کامل است. اين انسان کامل در عالم امام است, هر مؤثِِری در اين عالم را «ابّ» و هر مؤثَری را «امّ» و نتيجه ازدواج اين دو را «ابن» يا «مولد» نامند. البته اين نکاح معنوی است. با اين وصف ارواح همگی آباء و طبيعت امّ است زيرا محل تغيير و حدوث است و مولّدات و ابناء اينها, معادن, نبات, حيوان, جن و انس است.([42])
گفتنی است که رتبة ابّ چون مؤثِِّر است بر امّ چون مؤثَر است برتر است. اولين آباء علوی, ارواح و اولين امّهات سفلی همين اشياء معدوم ممکن و اولين نکاح, قصد يا امر و اولين اين وجود, عين اشياء ممکن است.
اين نکاح بين ابّ و امّ در تمام اشياء ساری و نتيجه دائمی دارد. در بين اولين آباء نيز اول از همة آنها که مؤثر در عالم است «اسم اعظم» بوده که جميع اسماء الهی در آن جمع است و اين همان عقل اول و قلم اعلای الهی است و مؤثر از ناحيه حق در خلق است.([43])
در نظر ابن عربی و ملاصدرا, انسان کامل وجودی ممتد از خدا تا پايينترين موجودات است که اين مقام افاضات الهی را در هر مرتبه ای به ظهور می رساند. اين وجود قدسی, غايت عالم, خزينه و معدن حکمت الهی, صورت رحمانی و آيينة جمال نمای حق است.
پي نوشت ها :
21. آدم از پروردگارش کلمه ای چند فراگرفت, پس خدا توبه او را پذيرفت...(البقره,37).
22. سپس علم اسماء (علم اسرار آفرينش و نامگذاری موجودات) را همگی به آدم آموخت... (البقره,31).
23. الفتوحات المکيه, ج 2, باب 7, ف 376, ص 252 و253.
24. خداوند آدم(ع) را بر صورت رحمت خويش آفريد.
25. تفسير القرآن الکريم, ج 1, ص 190.
26. و آنچه در زمين است را برای شما رام ساخت, همه از آن اوست...(الجاثيه,13).
27. اوست که همه چيزهايی را که در روی زمين است برايتان آفريد...(البقره, 29)؛ الفتوحات المکيه, ج 10, باب 72, ف 169 و 170, ص 187 و 188.
28. خدا دانش و حکمت را به هر کس بخواهد می دهد و به هر کس دانش داده شود خير فراوانی داده شده است... (البقره, 269)
29. تفسير القرآن الکريم, ج 1, ص 190.
30. الفتوحات المکيه, ج 2(قطع رحلی) باب 152, ص 246 و 247.
31. فصوص الحکم, فص آدمی, ص 54 و 55.
32. الاسفار, ج 7 , ص 7.
33. فصوص الحکم, فص شيئی, ص 61 و 62.
34. الفتوحات المکيه, ج 12, باب 73, ف 398, ص459 و 460.
35. الاسفار, ج 7, ص 7؛ و تفسير القرآن الکريم, ج 4, ص 390 و 391.
36. خداوند نور آسمانها و زمين است...(النور, 35).
37. و کليدهای غيب نزد اوست. جز او کسی از غيب آگاهی ندارد...(الانعام, 59).
38. و نيز در وجود خودتان, آيا نمی بينيد.(الذاريات, 21).
39. تفسير القرآن الکريم, ج 4, ص 401-405.
40. ... (آيا به شما نگفتم) که من نهان آسمانها و زمين را می دانم, و بر آنچه آشکار می کنيد يا پنهان می داشتيد آگاهم. (البقره, 33).
41. تفسير القرآن الکريم, ج 2, ص 365 و 366.
42. الفتوحات المکيه, ج 2, باب 11, ف 478, ص 309.
43. همان, ف 481, ص 311-313.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}