پيامدهاي منفي اشتغال زنان بر خانواده(2)


 

نويسنده:فاطمه فرهاديان




 

اثرات منفي بر همسر
 

اسلام به مسئله ي خانواده عنايت و توجه ويژه اي دارد؛ خانواده متشکل از زن و شوهر و فرزندان است که داراي تکاليف و نقش هايي هستند که براي عمل کرد خانواده حياتي است و قصور هر يک از اعضاي خانواده به ويژه زن در انجام تکاليف خود ضربه ي جبران ناپذيري را بر پيکره ي خانواده وارد مي کند و استحکام و بنيان خانواده را متزلزل مي سازد.
در اين جا به اثرات منفي که اشتغال زن در خارج از خانه بر همسر و فرزندان دارد اشاره خواهيم کرد؛
الف)اشتغال زنان و مشکلات خانوادگي: گرايش زن به سوي اشتغال بيش از همه بر خانواده و روابط زن و شوهر اثر مي نهد و در بسياري از مواقع، به جاي اين که اشتغال زنان در خدمت نهاد خانواده قرار گيرد به تعارض و تقابل با آن مي پردازد و گاهي از موارد موجب زوال نهاد مقدس خانواده مي شود. اسلام از زن وظيفه ي اقتصادي و تأمين معاش نخواسته است هر چند اگر از بعد مثبت به آن نگريسته شود مي تواند موجب کمک به اقتصاد خانواده گردد ولي نه به قيمت فروپاشيدن خانواده. البته اسلام هرگز زن را در خانه زنداني ننموده و شرکت زنان در مشاغل و فعاليت هاي مثبت و سازنده ي اجتماعي را ممنوع نکرده است. از ديدگاه اسلام اداره ي مالي خانواده به طور کلي به عهده ي مرد واگذار شده است و زن را از اين امر معاف دانسته تا به راحتي و با خيالي آسوده به اداره ي زندگي و ايفاي نقش خويش بپردازد.
در قرآن کريم آمده است:«الرِّجَالُ قَوَّامونَ عَلَي النِّساء بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلَي بَعض وَ بِما اَنفِقُوا مِن اَموالِهِم...مردان سرپرست زنانند به دليل آن که خدا برخي از ايشان را بر برخي برتري داده و نيز به دليل آن که از اموال شان خرج مي کنند....(1)
قرآن با صراحت مي فرمايد که مردان عهده دار زنانند از آن جهت که بايد مخارج خانه را تأمين کنند و نفقه ي زن را بپردازند.
از آن جايي که يکي از آثار اشتغال زنان برخورداري از اقتدار اقتصادي و کم شدن وابستگي اقتصادي به همسر است، سبب تغييراتي در روابط زن و مرد و سرپرستي خانواده مي شود، به گونه اي که در شکل جديد مرد کانون اقتدار خانواده و سرپرست آن نيست و قدرت اقتصادي زن معادله ي قدرت سياسي را در خانواده بر هم مي زند و شکل جديدي از خانواده متولد مي شود که مردسالار نيست. بنابراين انتظار مي رود که کشمکش هاي خانوادگي نيز افزايش مي يابد.(2)
از جمله وظايفي که بايستي زنان به عهده بگيرند و در مسير عمل به آن ها کوشا باشند، خانه داري و شوهرداري است. (3) حديث معروف نبوي در اين زمينه مي فرمايد:
«جِهادُ المرئَه حُسنُ التَبَعُل، جهاد زن خوب شوهرداري کردن است.»(4)اسلام در زمينه ي شوهرداري و خانه داري زن تأکيد فراواني کرده و در راستاي آن پاداش هايي را نيز قرار داده است. رسول اکرم در اين مورد مي فرمايند:«هر بانويي که در خانه ي شوهر چيزي را بلند کند و در جاي ديگر قرار دهد-به جهت اصلاح و تدبير منزل-خدا به او نظر مي کند و کسي هم که خدا به او نظر کند عذابش نمي کند»(5)
زن مدير خانه است و مسئول گرمي کانون خانواده و ايجاد زمينه براي فراغ و آسايش شوهر. او وظيفه دارد کانون خانه را به صورتي گرم و دل خواه درآورد و با جالب و جاذب کردن آن، محيط را براي زندگي مساعد گرداند.(6)
مي دانيم انس و الفت و مهرباني بين زن و شوهر، در حقيقت اساس و پايه محکم زندگاني و باعث آسايش و راحتي است و زن در خانه نقش به سزايي در فراهم کردن آسايش و راحتي و رفع اضطراب خاطر و نگراني دارد. قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد:
وَ مِن آياتِهِ أن خَلَقَ لَکُم من أنفُسِکُم ازواجاً لِتَسکُنوا اليها وَ جَعلَ بَينَکم مَوَدَةً و رَحمَه... يکي از نشانه هاي خداوند اين است که براي شما از خودتان همسراني بيافريد تا در کنار آن آرام بگيريد و ميان شما دوستي و مهرباني قرار داد...(7)همسر نياز به يک آرامش روحي دارد و اين زن است که مي تواند نقش آرامش دهنده در خانواده را ايفا کند.
زن وظيفه دارد اخلاق خوش و نيکويي در رابطه با همسر داشته باشد. تندخويي نکند و عصيان نورزد. در روايات از زن خواسته شده که در حين ورود شوهر به خانه از او استقبال به عمل آورد، او را در صورت خستگي راحت گذارد.وسايل آسايش او را مهيا کند.(8)
در روايتي از حضرت رسول آمده است: «حق مرد بر زن اين است که چراغ خانه را روشن کند و غذا را آماده کند، هنگام ورود تا در خانه استقبالش کند و خوش آمد بگويد، بدون عذر، خود را از او دريغ ننمايد.»(9)
با حضور زنان در عرصه هاي شغلي که بعضاً قسمت عمده ي وقت آنان را مي گيرد، ديگر مجالي براي زن باقي نمي ماند تا به خوبي به ايفاي نقش خود در خانواده بپردازد.
همان طور که در بحث قبل اشاره شد پذيرش اشتغال براي زنان به معناي زير بار مسئوليتي مضاعف رفتن و قبول نقش هاي متعدد در زندگي است و باعث خستگي زياد، استرس هاي مداوم و فشارهاي روحي و رواني و افسردگي مي گردد. اين امر سبب مي گردد بعضي مسئوليت هاي خانوادگي وي را تحت الشعاع قرار دهد و از ايفاي نقش ها و آن چه بر عهده ي او در خانواده نهاده شده بر نيايد.
سنگيني وظيفه و مسئوليت سبب مي شود که به همسر خود نرسند، به کارهاي او با بي اعتنايي بنگرند، نگاه ها دل سردکننده و برخوردها يأس آور باشد و اين خود موجب افسردگي و اختلاف ها مي شود.بر اساس تحقيقات، بخشي از اختلافات و درگيري هاي خانوادگي مربوط به کار زنان است زيرا بخشي از وظايف و مسئوليت هايي که مرد از زن متوقع است بر زمين مي ماند.(10)
همسران اين گونه زنان به تدريج از موقعيت شغلي زن و مشکلاتي که ممکن است براي زندگي مشترک شان پديد آورند ابراز نارضايتي نموده، تبعات اين موضوع تشديد مشاجرات لفظي و تحت الشعاع قرار گرفتن امنيت و آسايش خانه و فرزندان.(11)
بدين ترتيب برنامه کاري بي حد و حساب داشتن و تمايل نامحدود به انجام کار بيرون از خانه، غالباً تأثيرات منفي بر روي مناسبات خانوادگي، خوش بختي، و سلامتي روحي و رواني و رضايت مندي زناشويي دارد. و هم چنين باعث مي گردد که زوج ها کم تر عنوان يک زوج يا خانواده اوقات را سپري کنند و اغلب رفتاري مانند دو کارمند در اداره دارند.(12)
بنابراين به طور کلي خستگي از کار داخل و بيرون از خانه سبب مي شود زن در روابط زناشويي، ارتباطات کلامي و ارتباطات جنسي، کم تر فعال شود و اين خود به مخاطراتي در روابط خانوادگي مي انجامد.(13) و خانه اي را که محل آرامش و تأمين نيازهاي متقابل زن و شوهر است مبدل به استراحت گاه دو کارمند مي نمايد که ساعت هايي را صرفاً جهت آماده شدن براي کار فردا، بگذرانند.
ب)اشتغال زنان و افزايش طلاق:فعاليت زن، گرچه به بالا رفتن درآمدهاي خانواده و برخورداري از تسهيلات رفاهي بيش تر مي انجامد، نه تنها ممکن است رضايت مندي و آرامش بيش تر را به ارمغان نياورد، بلکه ممکن است منجر به خسارت هاي جبران ناپذيري گردد. چرا که نوع برداشت غلط از اشتغال ممکن است باعث فروپاشي زندگي مشترک شده، بسياري از اين گونه خانواده ها را با چالش جدي مواجه سازد. شايد بتوان گفت بيش تر مشکلات و اختلافات زناشويي در اين رابطه مي تواند به طلاق منجر شود(البته اين امر نياز به تحقيقات ميداني دارد.)در هر حال آن چه از شواهد پيداست عواملي چون برخورداري از اقتدار اقتصادي و کم شدن وابستگي اقتصادي به همسر،(14) خستگي ناشي از کار که منجر به کاهش يا عدم رسيدگي کافي به خود، همسر و خانواده مي شود، بعضاً به اختلاف و درگيري و نهايتاً طلاق منجر مي گردد(15) که همگي از نتايج اشتغال زنان در بيرون از منزل است.
رابطه ي اشتغال زنان و طلاق از مباحثي است که بايد بيش تر مورد دقت قرار گيرد و در بررسي عوامل زمينه ساز جدايي و گسيختن خانواده، به سستي و سردي روابط عاطفي از مدت ها قبل از طلاق برمي خوريم. در کالبدشکافي اين جريان، سستي تدريجي عواطف ميان زن و شوهر يکي از عوامل مهم ارضاي عاطفي از طريق روابط با ديگران است. التذاذهاي بصري و سمعي در فضاي ارتباطي با هم کاران که به نوعي روابط صميمي توأم با احترام است و انتظار و تکليفي هم در بين نيست به صورت ناخودآگاه مقدار قابل توجهي از نياز عاطفي همسر را کاهش مي دهد و به صورت تدريجي به تنزل کيفيت زناشويي مي انجامد و بالاخره جدايي رواني، طلاق و جدايي فيزيکي را به دنبال دارد.(16)
هم چنين قطع وابستگي اقتصادي و کم شدن احساس نياز به همسر، آستانه ي تحمل پذيري زن را کاهش و ميل به جدايي را با احساس مشکلاتي در زندگي زناشويي افزايش مي دهد. برخي آمار کشورهاي غربي نشان مي دهد که آمار طلاق در خانواده هايي که زنان شاغل دارند تا چهار برابر خانواده هاي ديگر است. لنسکي(17)مي نويسد:مشارکت شتاب آلود زنان در صنعت باعث گسترش طلاق و افزايش جرايم شده است و اين امر به گواهي آمار و مستندات رسمي قابل قبول است.(18)از اين رو هر قدر زنان در توسعه ي علوم و فنون کوشش نمايند، طلاق و جدايي ها افزايش مي يابد و رشته ي زناشويي رو به گسيختگي خواهد رفت.(19)
مطابق آمار موجود مربوط به سال هاي 1348 و 1349،چهل درصد از زنان تهراني به خاطر گرفتاري هاي شغلي که در خارج از منزل داشته اند و به دنبال اختلاف و مشاجره با شوهران شان جدايي را انتخاب کرده اند.(20) البته پژوهش هاي انجام شده در سال هاي اخير(حدود1379)نشان مي دهد که در ميان زنان درخواست کننده ي طلاق، سهم زنان شاغل بيش از دو برابر سهم زنان خانه دار است که بيان گر آگاهي بيش تر از حقوق اجتماعي و اتکاء به خود به دليل کسب درآمد و استقلال اقتصادي است. (21)
3)اشتغال و اثرات منفي بر فرزندان
الف)اشتغال زنان و عدم فرزندآوري (عدم باروري):
در شرع مقدس اسلام يکي از اهداف تشکيل خانواده، فرزندآوري و توالد نسل بيان گرديده است که به بنيان خانواده، استحکام بيش تر مي بخشد؛روايت از حضرت رسول اکرم (ص)است که: «تَناکَحوا وَ تَناسَلوا فَانِّي اباهي بکم يوم القيامه و لو بالسقط. ازدوا ج کنيد و تشکيل خانواده بدهيد و توليد نسل نماييد که من در روز قيامت به شما مباهات مي کنم. حتي به طفل کوچکي که سقط شده باشد.»(22)
اما متأسفانه امروزه با روي آوردن زنان به اشتغال در خارج از خانه و شرکت فعال آنان در فعاليت هاي اقتصادي، اين امر ميل آنان را به فرزندآوري کاهش داده و چون با توليد فرزند، مادران را با بحران جديدي مواجه مي سازد، مادران ناگزيرند ميان شغل و نقش مادري يکي را برگزينند و اين در حالي است که بسياري از آنان مايل نيستند موقعيت شغلي و اقتصادي خود را از دست بدهند؛ در نتيجه نقش مادري را رها مي سازند.(23)
از اين رو مشارکت اجتماعي-اقتصادي زنان در عصر حاضر با روند باوري در ارتباط نزديک است. اين جريان طي نيم قرن اخير به اشکال مختلف در جوامع گوناگون صورت گرفته است؛ يعني با ورود زنان به کار و اشتغالات رسمي. بدان مفهوم که باروري مطابق با شرايط کاري و اشتغال تنظيم شده است. ولي، اين بدان معني نيست که اشتغال به طور مطلق تابع باروري است. طي نيم قرن اخير با ورود تدريجي زنان به بازار کار، نظام ارزشي مربوط به باروري کم، سبب بروز محروميت هاي عاطفي و سوء تغذيه ي رواني در آن ها مي شود.
براي تغذيه ي روح کودک، پدر و مادر توأماً نقش دارند ولي در اين زمينه نقش مادر بيش تر تغذيه ي عاطفي طفل است که عامل بزرگي براي سازندگي اوست. کودکي که از مهر مادري سرشار مي گردد، از آن لذت مي برد و روح ناآرامش آرام مي گيرد. محروميت از مهر مادري اگر دوام يابد موجبات اختلال و نابساماني هايي را در کودک فراهم مي آورد و حتي ممکن است کودک را به بيماري هاي عصبي دچار سازد.(24) طفل در دوران پرستاري(سه سال اول)حتي از جدايي کوتاه مدت مادر شديداً مضطرب است و دست خوش ترس و ناامني مي شود.(25) در نتيجه حضور هر چه پيش تر مادر در کنار فرزندان به ويژه در سال هاي آغازين، نياز عاطفي آنان را براي رشد به هنجار شخصيت و عواطف شان فراهم مي سازد و نبود مادر در کنار کودک، به سبب اشتغال مي تواند زمينه هاي اختلال را فراهم سازد.(26)
با توجه به آمارهاي به دست آمده، اشتغال زنان باعث کاهش روابط عاطفي کم سابقه اي با فرزندان شده است، ولي اين کاهش در سطح وسيعي نبوده که به طور کامل باعث جدايي مادر از فرزندان شود.(27) اما در هر صورت با خروج زن از خانه به جهت اشتغال، چون قسمت اعظم وقت و انرژي خود را بايد صرف آن بنمايد بعضاً فرصت و انرژي کافي براي اداره کردن بچه ها و محبت ورزيدن به آن ها را ندارد و فرزندان احساس ناراحتي و دل سردي مي کنند... .(28)
در هر صورت شرايط شغلي براي زنان ايجاب مي کند که از فرزندان و خانواده ي خود براي ساعات طولاني جدا شوند.(29) و اين امر سبب گرديده که روز به روز فاصله ي فرزندان از خانواده و والدين بيش تر شده و بنيان خانواده متزلزل گردد.(30) و اين جاي تأسف است که مشاغل و اشتغالات والدين به گونه اي شده است که حتي ارتباط آن ها با فرزندان اغلب سطحي و بي ريشه گرديده است.(31) ديده شده که بسياري از بچه هايي که مادر کارمند دارند، در نبود مادرشان در خانه به طرف تلويزيون و ديگر وسائل مي روند تا خود را سرگرم کنند و گاه ديده مي شود که بچه ها با تلويزيون و برنامه هاي آن و بازي هاي مختلف کامپيوتري بيش تر ارتباط دارند تا با مادرشان که اين مسئله به طور قابل ملاحظه اي تهديدي براي خانواده به نظر مي رسد.(32)
طبق يافته ها؛ مادران شاغل در مقايسه با مادران خانه دار وقت کم تري را به مراقبت از کودکان خود و بچه داري اختصاص مي دهند. نهايت وقتي که صرف کودک مي کنند، يک سوم مادران خانه دار است.(هافمن1989)(33) از اين رو مادران خانه دار به دليل وقت زيادي که صرف فرزندان مي کنند رابطه ي مناسبي با آن ها برقرار کرده اند و فرزندان آن ها از رفتارهاي بي توجهي فزون خواهي و سازش محيطي، کم تر رنج مي برند و به دليل حضور بيش تر مادران شان در منزل کم تر از نظر عاطفي رنج مي برند.(34)
هم چنين مطالعات روان پزشکان نشان مي دهد اختلالات عاطفي کودکان مانند کندي در سخن گفتن، کاهش بهره ي هوشي، کاهش جنب و جوش، کم عمقي واکنش عاطفي، اختلال حواس و ضعف استعداد تفکر انتزاعي مي تواند از آثار ناگوار محروميت از مادر به حساب آيد.(35)
عدم حضور پدر و مادر در خانه باعث مي شود که زماني که فرزندان به نظارت والدين نيازمندند، آنان را در کنار خود احساس نکنند. از اين رو تربيت فرزندان به ويژه در سنين رشد، با اختلال مواجه مي شود و زمينه ي آسيب پذيري آنان به دليل فقدان کنترل و نظارت، افزايش مي يابد.(36)
والديني که به هر علت نتوانند به فرزندان خود برسند و يا مجال کافي براي تربيت کودکان خود نداشته باشند بايد بدانند که کودکان شان در هر صورت تحت تأثير عوامل زيان بخش قرار گرفته، سر از جرم و تبه کاري در خواهند آورد. عقده هاي ناشي از محروميت به گونه اي است که موجبات کج خلقي و ناسازگاري شان از هر سو فراهم مي آيد.(37)از اين رو غيبت والدين-و به خصوص مادر-سبب مي شود که نظارت ها کافي نباشند و در نتيجه زمينه براي انحراف و لغزش آن ها فراهم گردد و اين خود مي تواند يکي از عوامل ارتکاب جرم باشد.(38)چنان که آمار بزه کاري فرزندان در خانواده هاي فاقد حضور مادر بيش تر است.(39)
برخي از مادران گمان دارند با فرستادن فرزند به مهدکودک، دين خود را نسبت به او ادا کرده و بدهي اخلاقي و حقوقي نسبت به او ندارند.(40)اما در اين جا اين سؤال مطرح مي شود که اگر مراقبت کودک به فرد ديگري در خانواده يا مهد کودک سپرده شود چه تغييراتي در فرآيند رشد رواني و اجتماعي کودکان بوجود مي آيد؟
گرچه با ايجاد مؤسسات جديد اجتماعي مثل مدارس و مهدهاي کودک و وسائل ارتباط جمعي و امثال آن، وظيفه ي تربيتي پدر و مادرها کاهش پيدا کرده(41) و اين سازمان هاي حمايتي و مکمل تا حدودي جانشين مادر در جنبه هاي تربيتي و پرورشي گرديده اند.(42) اما خلأ ناشي از عدم وجود مادر را نمي توانند پر کنند. مسلماً عاطفه و محبت مادر نسبت به فرزندش بيش از ديگران است.
در ضمن بايد دانست که فعاليت هاي پرورشي مهد کودک ها قاعدتاً با انگيزه هاي اقتصادي انجام مي شود و به همين دليل جاي گزين مناسبي براي مادر نمي تواند باشد چه رسد به اين که جاي گاه عاطفي مادر را براي کودک پر کنند.(43)
سپردن کودک به مراکز نگه داري و مهدکودک به ويژه در سال هاي اول زندگي و به مدت طولاني، وي را با محروميت عاطفي ناشي از خلأ والدين، عدم توانايي در ارتباطات عاطفي و عدم ثبات شخصيت مواجه مي سازد. مطابق نظر «اشپيتز» جدايي هاي تا حدود هجده ماهگي ممکن است کودک را تا مرز«افسردگي»با نشانه هاي بي اشتهايي رواني و اختلال هايي در رفتار غذايي، توقف رشد و تأخير در تحول رواني-حرکتي -پيش ببرد.(44)
ساعت ها دوري فرزند از مادر، از ميزان جاذبه ي آن دو خواهد کاست و در برخي از موارد با طولاني شدن اين مدت، احساس غربت و بيگانگي بين آن دو را بيش تر مي کند. و چنين کودکاني مسلماً آن گونه که بخواهيم سالم و متعادل رشد نخواهند کرد.(45)
از ديگر صدماتي که به اين کودکان کم سن و سال در اين زمينه وارد مي شود اين است که مجبورند علي رغم ميل باطني خود ساعات نبود مادر را در کنار بستگان يا در مهد کودک ها بگذرانند و اغلب به ناچار صبح هاي زود هم راه با مادر از خواب بيدار شده و در سرما و گرما و شرايط خاص محيطي اين رنج ها را ناخواسته تحمل کنند و اين براي آن ها بسيار ناخوشايند است.(46)
در سال هاي بعد زندگي فرزندان، گرچه نياز عاطفي در حد سال هاي اوليه نيست اما در صورتي که اشتغال و نبود مادر فضاي عاطفي-تربيتي خانواده را دچار اختلال سازد همان ضرورت به قوت خود باقي مي ماند.(47)

راه کارهايي جهت کاهش اثرات منفي اشتغال زنان
 

در زمينه ي کاهش پيامدهاي منفي اشتغال بانوان مي توان به موارد زير اشاره کرد:

الف)نقش زن در کاهش اثرات منفي اشتغال
 

1.با توجه با اين که کار زن در برخي مواقع يک ضرورت انکارناپذير تلقي مي شود چنان چه توأم با برنامه ريزي و تقسيم بندي صحيح اوقات خود باشد، زمينه براي رشد آموزشي و تحرک شغلي در محيط هاي کار و محيط خانواده فراهم مي گردد. در آن صورت اشتغال زن نه تنها به انسجام خانواده آسيب نمي رساند، بلکه موجب کارکردهاي مثبت از جمله ديدار متقابل زن و مرد افزايش روحيه ي انعطاف پذيري، وفاق و هم دلي اجتماعي زوجين، گسترش ارتباطات مطلوب در عرصه ي کار و فعاليت، تأثير مثبت بر روابط زناشويي و رضايت از زندگي و در نهايت افزايش توان روحي و شادابي و نشاط در خانواده مي شود.(48)
بنابراين بايد با اراده ي خود آن چنان برنامه ريزي کند که تمام وظايف کاربردي او(چه در خانه و چه در محيط کار)در تقويم دقيق روزانه اش جاي گاه خاصي داشته باشد و به موقع اجرا گردد. به خصوص در خانه بايد به کيفيت روابط خود با ساير اعضا و حفظ نقش هاي گوناگوني که دارد دقيقاً توجه کند تا در سايه ي نظم حاصل از اين امر به کارش بپردازد.(49)
از اين رو زنان بايد با اصل قراردادن حفظ ارکان خانواده، بياموزند که چطور بين رفتار حرفه اي و سازماني با روابط اجتماعي و زندگي خانوادگي خود ارتباط معقول و منطقي برقرار کنند و شأن هر يک را منطبق بر هنجارهاي خود محفوظ بدارند.(50)
2.استفاده از خدمات مشاوره اي جهت پيش گيري از استرس هاي شغلي و تأمين بهداشت رواني زن براي سازگاري مؤثر با زندگي خانوادگي لازم و ضروري است. (51)
3.با توجه به پديده ي «دل بستگي»و نياز خاص کودک به مادر در سال هاي اول و دوم زندگي، به کليه ي مادران شاغل توصيه مي شود که حتي الامکان، به ويژه در سال اول زندگي کودک، از رفتن به سر کار خودداري نمايند زيرا عدم تکوين دل بستگي به يک يا چند فرد مهم در سال هاي اول زندگي با ناتواني فرد در برقراري روابط نزديک با ديگران در بزرگ سالي ارتباط دارد.
4.به کليه ي مادران توصيه مي شود در صورت امکان، از اشتغال تمام وقت اجتناب ورزيده به صورت نيمه وقت شاغل شوند.
5.با توجه به اين که رضايت و علاقه ي شغلي مادر عامل بسيار مهمي است که عوارض احتمالي ناشي از اشتغال و نيز جو عاطفي خانواده را تحت تأثير قرار مي دهد به مادران توصيه مي شود از اشتغال به کارهايي که به آن علاقه نداشته، يا در آن مهارت ندارند اجتناب ورزند.(52)

ب)نقش همسر در کاهش اثرات منفي اشتغال
 

خانواده بايستي مشارکت پذير باشد. همه ي افراد خانواده براي اداره ي امور روزمره دست به دست هم دهند تا فشار بر زن و مادر کاهش يابد. زن و مرد بايد توانايي انجام امور خانه را در کنار هم و با مشارکت هم بياموزند از اين رو افزايش رضايت زناشويي و پاي داري خانواده را تضمين مي کنند.(53)

ج)نقش نظام و نهادهاي دولتي
 

برخي وظايف نظام در قبال اشتغال بانوان را به اجمال ذکر مي کنيم:
-اصلاحات فرهنگي به منظور برجسته شدن و کارآمدي نقش مادري و همسري زن و قرار گرفتن فعاليت هاي ديگر در اولويت هاي بعدي.
-تأمين حداقل معيشت براي افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعاليت هاي اجباري درآمدزا.
-حمايت ويژه از اشتغال زنان و مردان سرپرست خانواده به گونه اي که تمايل کارفرما، به جذب افراد مجرد کاهش يابد.
-توسعه ي مشاغل خانگي.
-ايجاد مشاغل نيمه وقت و انعطاف پذير براي زنان
-کمک به تشکيل تعاوني هاي مصرف محلي و حمايت از آنان و...

نتيجه
 

از آن جايي که در اين مجموعه تلاش بر اين بود که به بررسي اشتغال زنان و اثرات مثبت و تبعات منفي آن بر خانواده و فرزندان بپردازيم، بر آن شديم تا ضمن بر حذر بودن از مباحث فمنيستي، منصفانه و منطقي به اين امر بنگريم. از اين رو اثرات مثبت و منفي را از ابعاد مختلف فردي، خانوادگي و اجتماعي و در دو بخش مجزا مورد تحليل قرار داديم. البته ممکن است اين توهم در ذهن ايجاد گردد که چگونه اين تناقض را مي توان برطرف کرد ولي بايد گفت که هر پديده اي مي تواند هم اثر منفي داشته باشد و هم اثر مثبت.
بنابراين مي توان اشتغال زنان را يک امر نسبي دانست؛ چرا که با توجه به موقعيت و شرايط فردي، متغير و متفاوت است و نمي توان به طور قطعي اين امر را بد يا خوب تلقي کرد.
خلاصه ي مطلب اين که زنان بايد در اجتماع حضور يابند ولي نه به هر قيمتي از جمله رها کردن فرزندان و عدم رسيدگي به شوهر و نهايتاً سست شدن ارکان خانواده و فروپاشي آن. در اين راستا ذکر اين نکته حائز اهميت است که حضور زنان در اجتماع تنها مستلزم اشتغال در بيرون از خانه نيست و اين امر مي تواند با شرکت در گروه هاي سازمان مردم نهاد (NGO)و فعاليت در کارهاي عام المنفعه و... تحقق پذيرد. البته ايجاد فرهنگ سازي جهت ارتقاء مقام مادري و امر خانه داري و بستر سازي سالم جهت تغيير نگرش افراد به منظور بالاتر نبودن مقام و شأن و منزلت يک زن شاغل نسبت به يک زن خانه دار از يک سو و حمايت از جنبه مادري و خانه داري زن توسط دولت و نهادهاي ديگر جامعه از سوي ديگر لازم و ضروري به نظر مي رسد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1.نساء، آيه ي 34ر.ک الميزان، ج، ص365-367.
2.دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، نشريه حوراء، ش8،ص6.
3.سيد محمد تقي حشمت الواعظين قمي، الگوي زن اصيل و آزاد،ج1و2ص154.
4.وسائل الشيعه، ج5،ص9و بحارالانوار، ج10،ص99و ج18، ص7.
5.اصغر بهمني، دانستني هايي براي مادران،ص86.
6.علي قائمي، آسيب ها و عوارض اجتماعي ،ص155.
7.روم ، آيه ي21.
8.علي قائمي، نظام حيات خانواده در اسلام، ص123،انتشارات انجمن اوليا و مربيان.
9.حسين انصاريان، نظام خانواده در اسلام،ص383.
10.علي قائمي، همان،ص178.
11.کيومرث يزدان پناه درو، مقاله ي اشتغال زنان، کمک مالي يا تنوع زندگي، نشريه همشهري80/9/18.
12.يعقوب فروتن، مقاله ي تأثير اشتغال زنان بر مناسبات زناشويي و خانواده، نشريه ي ابرار82/9/4.
13.دفتر مطالعات و تحقيقا ت زنان، نشريه حوراء شماره 8،ص6.
14.همان.
15.مسعود آذربايجاني، همان، ص997.
16.همان.
17.گرهارد لنسکي:جامعه شناس.
18.محسن قدير، مقاله ي اشتغال زنان از منظر اسلام و غرب، مجموعه مقالات، ص1013به نقل از سير جوامع بشري.
19.سيد محمد تقي حشمت الواعظين، همان،ج اول، ص154.
20.حسين حقاني زنجاني، حقوق خانواده در اسلام، ص221.
21.ژاله شادي طلب، توسعه و چالش هاي زنان ايران،ص279.
22.حسين مظاهري، خانواده در اسلام، ص91به نقل از وسائل الشيعه ،ج7، ص3.
23.مريم غفاري، مقاله ي زنان، اشتغال يا خانه داري کدام يک؟نشريه همشهري77/1/30.
24.دکتر علي قائمي، تربيت و بازسازي کودک،ص182.
25.همان، کودک و خانواده ي نابسامان، ص190،انتشارات انجمن اولياء و مربيان.
26.مسعود آذربايجاني، همان، ص995.
27.محمد ولي کيان مهر، همان، ص22.
28.حسين حقاني زنجاني، حقوق خانواده در اسلام، ص258.
29.فخزي جمشيدي، مقاله ي ضرورت اجتماعي اشتغال زنان، نشريه کار و جامعه 46،ص46،آذر1381.
30.بي نا، مقاله وقتي زنان از وظيفه ي اصلي خود دور مي شوند. بررسي مشکلات زنان کارمند و پيامدهاي آن، نشريه جام جم،80/9/26.
31.قائمي، تربيت و بازسازي کودکان، ص86،نشر دانش اسلامي.
32.بي نا، مقاله ي بانوان شاغل، بيم ها و اميدها، نشريه ي جمهوري اسلامي، 9و77/9/10.
33.محمد خاتمي، استرس مادران شاغل،ص109.
34.همان،ص121.
35.مسعود آذربايجاني، مقاله ي اشتغال زنان در جامعه، همان،ص995.
36.دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، نشريه ي حوراء، ش8 آبان و آذر83، ص6.
37.علي قائمي، تربيت و بازسازي کودک،ص55.
38.همان، کودک و خانواده ي نابسامان، ص191.
39.دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، همان.
40.علي قائمي، کودک و خانواده ي نابسامان ،ص190.
41.مجله ي زن روز، ش1437و1438،ص37.
42.بي نا، مقاله ي روي کرد جامعه شناختي به مسئله اشتغال زنان، نشريه همشهري، 80/8/20.
43.دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، نشريه حوراء، ش8،آبان و آذر83.
44.مسعود آذربايجاني، برگرفته از همان،ص994.
45.بي نا، زنان شاغل، شوهران ناراضي و فرزندان طلب کار، نشريه ي همشهري،80/3/6.
46.کيومرث يزدان پناه درو، مقاله ي اشتغال زنان کمک مالي يا تنوع زندگي، نشريه ي همشهري،80/9/18
47.مسعود آذربايجاني، همان، ص995.
48.بي نا، مقاله ي رويکرد جامعه شناختي به مسئله اشتغال زنان، نشريه همشهري 80/8/20.
49.بي نا، مقاله ي زنان و اشتغال، نشريه ي مردم سالاري 80/12/21.
50.بي نا، مقاله ي زنان شاغل مسئوليت هاي متعدد ساعات کار انعطاف پذير، نشريه ي قدس80/10/6.
51.ايران مهدي زادگان، زنان و تعارض شغلي و خانواده.
52.اسماعيل بيابان گرد، راهنماي والدين و معلمان در تربيت و آموزش کودکان ، ص107.
53.بي نا، زنان شاغل موفق تر و راضي تر، نشريه ي فرهنگ و پژوهش ش148،ص25.
 

منابع :
1.قرآن، ترجمه مکارم شيرازي.
2.ترجمه ي نهج البلاغه ي ترجمه محمد دشتي، انتشارات مجتبي.
3.انصاريان ، حسين، نظام خانواده در اسلام، قم، انتشارات ام ابيها، تابستان 1379.
4.بيابان گرد، اسماعيل، راهنماي والدين و معلمان در تربيت و آموزش کودکان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،1377
5.حکيم پورمحمد، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، تهران، انتشارات نغمه ي نوانديش،1382
6.حشمت الواعظين قمي، سيد محمد تقي، الگوي زن اصيل و آزاد در عصر انقلاب، ج اول و دوم، تهران، بي نا،1357
7.حاتمي، محمد، استرس مادران شاغل، بي جا، مؤسسه فرهنگي منادي تربيت1382
8.دفتر امور زنان در نهاد رياست جمهوري، زن، علم، صنعت و توسعه، ناشر دفتر امور زنان در نهاد رياست جمهوري،1374
9.دبيرخانه ي هم انديشي، مجموعه مقالات هم انديشي بررسي مسائل ومشکلات زنان ج1 و 2 انتشارات دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، پاييز1380
10.زيبايي نژاد، محمدرضا و محمد تقي سبحاني، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام انتشارات دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، چاپ چهارم، 1383
11.ساروخاني، باقر، فرهنگ علوم اجتماعي، تهران، انتشارات مؤسسه ي کيهان،1370
12.شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج5 و 4، تهران، انتشارات مکتب الاسلاميه، تصحيح رباني شيرازي، 1384 ه.ق
13.قريشي، شريف، کار و حقوق کارگر، بي جا، انتشارات دارالکتب الاسلاميه شيخ محمد آخوندي،1344
14.قائمي، علي، نظام خانواده در اسلام، تهران، انتشارات انجمن اولياء و مربيان،1366
15.قائمي، علي، آسيب ها و عوارض اجتماعي (ريشه ها، پيش گيري ، درمان)بيجا، انتشارات اميري،1370
16.قائمي، علي، تربيت و بازسازي کودک، بي جا، نشر دانش اسلامي، آذر1362
17.قائمي، علي، کودک و خانواده نابسامان، تهران، انتشارات انجمن اولياء و مربيان،1366
18.لنسکي، گرهارد، سير جوامع بشري، ترجمه ي ناصر موفقيان، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي،1369
19.مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، 1381
20.مظاهري، حسين، خانواده در اسلام، قم، انتشارات شفق، چاپ سيزدهم،1376
21.همايوني، علويه، زن مظهر خلاقيت الله، ج1 و 2 اصفهان، ناشر مؤلف، 1371
22.يزدخواستي، بهجت ، زنان و تغييرات اجتماعي، اصفهان انتشارات ماني،1372
نشريه پيام زن، شماره 219.