حماسه ي حسيني و تأثير آن بر انقلاب اسلامي ايران(3)


 

نويسنده:عليرضا جعفرزاده(*)




 

6. شهادت
 

حاضر بودن، گواهي دادن و کشته شدن در راه خدا، در فرهنگ قرآني، از شهادت با تعبير « قتل في سبيل الله» ياد شده است:« و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لکن لا تشعرون»(1): به کساني که در راه خدا کشته مي شوند مرده نگوييد، بلکه آنان زنده اند؛ ولي شما درک نمي کنيد. نيز، خداوند مشتري اموال و جان هاي کساني است که در راه او مي جنگند، مي کشند و کشته مي شوند و پاداش بهشت از خداوند مي گيرند:« ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون...»(2)؛ اين فداکاري و از جان گذشتگي در راه خدا و دين، نهايت رستگاري انسان مؤمن است و آنان که جان خويش را بر سر دين مي نهند، هم به کاميابي ابدي در آخرت مي رسند، هم شهادت شان سرچشمه ي الهام و الگوي فداکاري براي ديگران محسوب مي شود.
در دوران سيدالشهدا شرايطي پيش آمده بود که جز با حماسه ي شهادت، بيداري امت فراهم نمي شد و جز با خون عزيزترين انسان ها، نهال دين خدا جان نمي گرفت؛ اين بود که امام و اصحاب شهيدش، عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزه ها رفتند تا با مرگ خونين خويش، طراوت و سرسبزي اسلام را تأمين و تضمين کنند و اين سنت، همچنان در تاريخ باقي ماند و « شهادت»، درس بزرگ و ماندگار عاشورا براي همه ي نسل ها و عصرها گشت.
امام خميني در اين زمينه مي فرمايد:« خط سرخ شهادت، خط آل
محمد و علي است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است»(3). آري کسي مي تواند به اين جايگاه رسد که رشته هاي علايق جسماني و حيات مادي را گسسته باشد و عشق به حيات برتر، او را مشتاق شهادت سازد.
گذشتن از اين موانع و رسيدن به آن وارستگي و رهايي از تعلقات، ايماني بالا مي طلبد و به همين جهت است که شهادت، نزديک ترين طريق و راه ميان بر براي رسيدن به خدا و بهشت است؛ چه اينکه رزمندگان اسلام در جنگ تحميلي با همان روحيه شهادت طلبي به مصاف استکبار جهاني رفتند و به دنيا ثابت کردند پيروان و فرزندان خلف اهل بيت بوده و هستند.
شعارهاي « شهيد قلب تاريخ است»، « شهادت هنر مردان خداست»، « شهيد نظر مي کند به وجه الله» و نامگذاري عمليات در جنگ تحميلي، خيابان ها، مدارس، دانشکده ها، ميدان هاي شهرها و ... به نام شهداي کربلا همه نشان از ايمان و عشق به امام حسين و راه و هدف او است.
از الفباي برجسته ي نهضت عاشورا و از روحيات والاي حسين بن علي و يارانش، عنصر « شهادت طلبي» بود؛ يعني مرگ در راه خدا را « احدي الحسنيين» دانستن و دريچه اي براي وصول به قرب خدا و بهشت برين ديدن و از اين رو شيفتگي و بي صبري براي درک فضيلت شهادت داشتن.
حل اين معما( آگاهانه سراغ مرگ رفتن) تنها با درک و برداشت متعالي تر از زندگي والا و کرامت انساني ميسر است؛ اينکه امام حسين هم از شهادت خود آگاه است و با همين علم، به کربلا مي رود، به همين نکته برمي گردد. آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگي ننگين مي داند:« لا اري
الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما».
اين فرهنگ، پذيرفته ي همه اقوام و ملت هاست و اين نوع مرگ انتخابي و آگاهانه، مکمل حيات شرافتمندانه است؛ نه در تناقض با آن؛ چون مرگ، پايان نيست تا کسي با انتخاب مرگ، به پايان يافتن خويش کمک کرده باشد. مرگ سرخ و شهادت، نوع کمال يافته تري از حيات است. امام حسين با علم به شهادت در حادثه ي کربلا به آن قربانگاه رفت تا در سايه شهادتش، اسلام زنده بماند و حق، حيات يابد. اين، هدفي است ارزشمند که مي سزد چون حسين هم قرباني آن گردد. سيدالشهدا اين راه را برگزيد و آن را پيش پاي بشريت گشود و روندگان اين صراط جاودانه، همه شاگردان مکتب عاشورايند.
اصحاب امام حسين نيز در شب عاشورا، يک به يک برمي خاستند و اين روحيه را ابراز مي داشتند و از مرگ، هراسي در دلشان نبود. علي اکبر هم در مسير راه کربلا، وقتي کلمه ي استرجاع را از زبان امام حسين شنيد و حضرت خبر از آينده همراه با شهادت او داد، پرسيد:« السنا علي الحق؟»: مگر بر حق نيستيم؟ فرمود: آري، علي اکبر گفت:« يا ابة لا نبالي بالموت»: پس چه ترسي از مرگ؟
حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتي از امام پرسيد، آيا من نيز کشته خواهم شد؟ امام (4) پرسيد: مرگ در نظرت چگونه است؟ پاسخ داد: شيرين تر از عسل( احلي من العسل)(5). اينها همه نشان دهنده ي اين روحيه و انديشه است که مرگ در راه عقيده و شهادت در راه خدا، آرزوي قلبي
وارستگاني است که رشته ي تعلقات دنيوي را بريده و به حيات برين و رزق الهي در سايه ي شهادت دل بسته اند و نيز در رجزهاي آن حضرت، مرگ را بر زندگي ذلت بار ترجيح دادن و اين عبارت مي درخشد:« الموت اولي من رکوب العار»(6).
امام خميني فرمود:« مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگي سياه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ايم تا فردا فرزندان مان در مقابل کفر جهاني با سرافرازي بايستند.»(7)

7. تأثيرگذاري
 

تأثيري که حادثه ي کربلا و قيام حسين بن علي بر انديشه مردم جهان، حتي غيرمسلمانان داشته، بسيار است. عظمت قيام و اوج فداکاري و ويژگي هاي ديگر امام و يارانش سبب شده که اظهارنظرهاي بسياري درباره ي اين نهضت و حماسه آفرينان عاشورا داشته باشند. نقل سخنان همه ي آن کسان کتاب قطوري مي شود؛ به ويژه که برخي از نويسندگان غيرمسلمان مستقلاً درباره ي اين حادثه کتاب نوشته اند. در اينجا تنها تعدادي اندک از اين نظرها( از مسلمانان و غيرمسلمانان) آورده مي شود:
مهاتما گاندي( رهبر استقلال هند): من زندگي امام حسين، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافي به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد يک کشور پيروز گردد، بايد از سرمشق امام حسين پيروي کند.
محمدعلي جناح( قاعد اعظم پاکستان): هيچ نمونه اي از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسين از لحاظ فداکاري و تهور نشان داد، در عالم پيدا نمي شود. به عقيده من تمام مسلمانان بايد از سرمشق اين شهيدي که خود را در سرزمين عراق قربان کرد، پيروي نمايند.
چارلز ديکنز( نويسنده معروف انگليسي): اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواسته هاي دنيايي بود، من نمي فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنين حکم مي نمايد که او فقط به خاطر اسلام، فداکاري خويش را انجام داد.
عبدالرحمن شرقاوي( نويسنده مصري): حسين شهيد راه دين و آزادگي است. نه تنها شيعه بايد به نام حسين ببالد، بلکه تمام آزادمردان دنيا بايد به اين نام شريف افتخار کنند.
و اين بود جزئي از گستره ي تأثيرگذاري حماسه ي حسيني بر آيندگان و دانشمندان جهان. انقلاب اسلامي نيز در اين خط سرخ شهادت گام گذاشت و چه قيام ها و جنبش هاي مردمي اي که با تأثير از اين انقلاب به وجود آمدند؛ و مردم ايران با الگوگيري از نهضت حسيني به خاطر بقا و عظمت اسلام و حکومت قرآن، براي حفظ ناموس و شرف مردم، براي اصلاح حال امت، به خاطر امر به معروف و نهي از منکر، به خاطر دفاع از مظلوم و مصالح عموم قيام کردند و اين قيام براساس اخلاق و شهامت و مصلحت عامه بود و جهادي به قصد دفع رذيلت و نشر فضيلت به شمار مي رفت. ملت هاي مظلوم و دربند و ستمديده با تأثيرپذيري از انقلاب اسلامي، بيدار شدند، تظاهر به ديانت را به تعمق و ايمان بدل کردند.
حسين به خلق عالم آموخت که حامي آزادي و عدالت باشند. او
نحوه ي امتناع از قبول ستم و رد استعمار را نشان داد. او غيرت، شجاعت، فداکاري، پايداري در برابر مصيبات و ثبات بر طريق حق را تعليم داد.

8. امر به معروف و نهي از منکر
 

در فرهنگ عاشورا، حاکميت ظلم يزيدي بزرگ ترين منکر اجتماعي است و مبارزه براي حاکم ساختن حق و قطع سلطه ي ستم، معروفي عظيم است. امر به معروف و نهي از منکر، از مهم ترين فلسفه هاي حماسه خونين کربلاست. سيدالشهدا در وصيتي که نوشته و به برادرش محمد حنفيه مي سپارد، مي فرمايد:« اني ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظلما، انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي، اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنکر و اسير بسيرة جدي و ابي علي ابن ابي طالب». اين جملات به وضوح، نقش امر به معروف و نهي از منکر را در حرکت عاشورايي امام نشان مي دهد. در زيارتنامه آن حضرت هم در اين موضوع مطرح است:« اشهد انک قد اقمت الصلاة و آتيت الزکاة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنکر و جاهدت في سبيل الله حتي اتاک اليقين». اين تعبيرات، نشان دهنده ي عمق اين فريضه ي ديني است که در متن جهاد خونين هم جلوه گر مي شود و دامنه ي امر به معروف و نهي از منکر، از واجبات و محرمات جزئي و فرعي و فردي، حتي به قيام براي اقامه ي قسط و سرنگوني حکومت باطل و تغيير نظام فاسد اجتماعي هم گسترش مي يابد.

پي‌نوشت‌ها:
 

*عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور.
1. بقره: 154.
2. توبه: 11.
3.صحيفه نور؛ ج 15، ص 154.
4. حياة الامام الحسين؛ ج 3، ص 73 و لهوف؛ ص 26.
5. اثبات الهداة؛ ج 5، ص 204.
6.کشف الغمه؛ ج 2، ص 32.
7. صحيفه نور؛ ج 9، ص 97.
 

منبع:نشريه کنگره امام حسين (ع) و مقاومت، جلد2.