حسن خلق در تبلیغ (قسمت اول)


 

نويسنده:مرتضی فدایی
منبع : اختصاصي راسخون



 
چکیده:
گسترده ترین ارتباط انسان ، ارتباط و تعامل با افراد جامعه خویش است و در این تعامل، انسان ها دائما در حال تاثیر پذیری ویا تاثیرگذاری می باشندودر این میان مبلغان دینی که نقش عمدهای در تاثیر گذاری درفرهنگ جامعه دارند،برای گسترش ونشر افکار آسمانی و آگاه ساختن مردم به آموزه های دینی ،نیازمند ابزار مهمی همچون حسن خلق در امر تبلیغ می باشند . در این تحقیق که در چهار فصل سامان یافته ، فصل اول آن به مبانی نظری ( حسن خلق در تبلیغ) پرداخته ،درفصل دوم فرایند بحث آمده که در آن انواع و اقسام اخلاق و مراحل اخلاقی انسان و مراحل تبلیغ ذکر گردیده ر فصل سوم، با توجه به وسعت ابعاد حسن خلق در امر تبلیغ به ذکر جلوه هایی از حسن خلق از منظر آیات و روایات پرداخته شده در این فصل تاثیر ارتباطات غیرکلامی در مستمعین و مخاطبین همچون آراستگی ظاهر، چهره باز و گشاده رویی و تبسم سخنور، هنر خوب گوش دادن که اینها خود گامی در جذب دلها و ایجاد الفتها و تحکیم رابطه های عاطفی می‌باشد بررسی شده در ادامه به نمونه های دیگری از حسن خلق و رفتار مردم دارانه و جاذب پرداخته در انتهای این فصل نمونه های تاریخی از برخورد کریمانه معصومان آورده شده که هر کدام از اینها به تنهایی خود درسی سازنده برای هر مبلغ دینی می‌باشد. در فصل آخر به روشهای ایجاد حسن خلق در مبلّغان دین به عنوان سنگرداران استوار اسلام و فرهنگ اسلامی پرداخته و یازده راهکار ارائه گردیده .
کلید واژه ها: اخلاق تبلیغی ،ویژگی های مبلغ،تبلیغ دینی ،حسن خلق
مقدمه:
قسمت عمده ایمان، اخلاق خوب است در روایت است که ( َافضَلُکم ایمانًا اَحَسنُکُم اَخلاقًا)(1): با فضیلت ترین شما از جهت ایمان ، کسی است که اخلاق او بهتر باشد.امااخلاق بهتر چیست؟وقتی می‌گویند فلانی خوش خلق است آیا منظور این است که شخص جک بگوید و دیگران را بخنداند؟ قطعا این منظور نیست، پیامبراکرم فکاهی گو نبود اما بهترین اخلاق را داشت.واز مهم ترین ویژگی های ایشان اخلاق برتر اوست که در قرآن نیز بدان اشاره شده است :( انَّکَ لَعَلی خُلُق عَظیم)(2) به راستی که تو دارای اخلاق عظیم هستی .قرآن با تمجید از نرم خویی پیامبراکرم تاکید می نماید که اگر ایشان تند خو می بود مردم از اطرافش پراکنده می شدند: ( لَو کُنتَ فَظاًّ غَلیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک)(3). انسان با رفتار خود می‌تواند کاری کند که دیگران اول شیفته او گردند بعد مخلص او شوند و سپس حرف او را گوش دهند . اگر ما یک چیز را نداشته باشم به دیگری نمی‌توانیم آن را منتقل کنیم، اگر اخلاقی در ما باشد دیگران آن را مثل عطر از ما می‌گیرند و اگر نباشد، کی می‌توانیم موثر باشیم.
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
آیا تا کنون از خود پرسیده ایم که پیامبر اکرم چه کردند که در مدت کوتاهی دنیا تحت تاثیر او قرار گرفت؟ مردم بیش از گفتار ، تحت تاثیر اخلاق حضرت قرار می‌گرفتند. خود حضرت فرمودند که چند خصوصیت است که من تا آخر عمرم رها نمی‌کنم یکی سلام است.پیامبر اکرم به همه سلام می‌کردند حتی کودکان و اگر ما همین ویژگی را رعایت کنیم مثلا به افرادکوچکتر از خود سلام کنیم چیزی را از دست نمی‌دهیم بلکه عزیز می‌شویم و حرفمان را با دل و جان می‌پذیرند. برخی از ما چند کلاس درس که خواندیم فکر می‌کنیم که تافته جدا بافته هستیم و توقع داریم دیگران به ما سلام کنند، همین برخورد که انسان با مواجهه با دیگران با آنها سلام کند موجب علاقمندی دیگران می‌گردد و در نتیجه حرف انسان را گوش می‌دهند.قرآن می‌فرماید ( لَقَد کان لَکُم فی رَسولِ الله اُسوَةٌ حَسنَةٌ)(4) و ما که می‌خواهیم دنباله رو پیامبر اکرم باشیم همانگونه که خود حضرت فرمود( اَنا و عَلیٌ اَبَوا هذِه الُامَّه)(5)باید برای جامعه پدری کنیم و دلسوز جامعه باشیم و رفتار پیغمبر را الگو و سرمشق قرار دهیم، پدر به بچه‌ی بد خود هم محبت می‌کند و توجه دارد، این اخلاق را اگر کسی داشته باشد دنیا شیفته او می‌شود. د ر فرصت کوتاه تبلیغی انسان می‌بیند که چگونه عشق و ارادت و علاقه به پیامبر اسلام پیدا شد در مجلس او می‌نشستند، فقط عاشق او بودند که نگاهش کنند، اما چه چیز از حضرت دیده بودندکه شیفته اومی گشتند آیاچیزی جز آن برخوردگرم حضرت بود؟پیامبر اکرم اشرف مخلوقات بود اما در عین حال خاک نشین و متواضع بود ، برای همه دردمندان طبیب بود، در مجلسی که می‌نشست ، حضرت به گونه ای می‌نشست که اگر غریبی وارد مجلس می‌شد ، پیامبر ، جایی مخصوص نداشت که حضرت را فورًا بشناسند، هرجا جای خالی بود می‌نشست اگر این روحیات و خلق را کسی پیدا کند مردم شیفته و علاقمند به او می‌شوند؛ تواضع، سلام، خوش برخوردی، گذشت، عفو، کم صحبتی...با رعایت این موارد به ظاهر کوچک امتحان کنید پس از یک هفته برخورد مردم با شما چگونه می‌شود.
فصل اول:

مبانی نظری حسن خلق در تبلیغ
 

1.تعاریف
تعریف اخلاق در لغت و اصطلاح ، تعریف تبلیغ در لغت و اصطلاح، تاثیرگذاری مبلغ بر مخاطب ، مترادفهای تبلیغ ، ماهیت تبلیغ دینی و تفاوت آن با تبلیغات متداول در دنیا ، اخلاق تبلیغی
2.ضرورت بحث
تعریف اخلاق
الف) در لغت:
واژه اخلاق، جمع خلق می‌باشد. خُلق شکل درونی انسان است، چنانکه خَلق شکل ظاهری و صوری اشیاء است. خلق به معنای نهاد، باطن و سیرت است.(6)
ب) در اصطلاح:
خلق که از آن در زبان پارسی خوی تعبیر می‌کنند عبارت از هیئت خاصی است که در ما رسوخ و ظهور می‌نماید و به کمک آن افعال را به آسانی انجام می‌دهیم و نیازمند به اندیشه و فکر نمی‌شویم.هرگاه هیئت مزبور بطوری ظهور پیدا کند که افعال پسندیده از آن ناشی شود چنانکه مورد رضایت عقل و شرع باشد آن را خوی نیک می‌نامند و اگر برخلاف انتظار از آن کارهای نکوهیده سر بزند آن را خوی زشت می‌گویند.(7) بطور خلاصه می‌توان گفت غرایز و ملکات و صفات روحی و باطنی که در انسان است اخلاق نامیده می‌شود و به اعمال و رفتاری که از این خلقیات ناشی گردیده نیز اخلاق یا رفتار اخلاقی می‌گویند.(8) انسان دو چهره دارد: ظاهر و باطن؛ به عبارت دیگر، صورت و سیرت یا جسم و روح.انسان کامل و ممتاز، انسانی است که هر دو چهره او پاکیزه ، سالم و زیباست شاید بتوان گفت نود درصداز شخصیت و کمال و امتیاز انسان به زیبایی باطن و سیرت او بستگی دارد و آنچه که کارساز است و نقش به سزایی در سعادت و ارتقاء و تکامل انسان دارد، ارزشهای معنوی و کمالات نفسانی است.
صورت زیبا نمی‌آید به کار
حرفی از معنا اگر داری بیار
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای بردار! سیرت زیبا بیار

تعریف تبلیغ :
 

تبلیغ واژه ای عربی از ریشه بَلَغ به معنای رسانیدن، رساندن و واصل کردن است.(9)
تبلیغ در سالم ترین ، طبیعی ترین و اصولی ترین شکل آن، نوعی فعالیت آموزشی است که به منظور نشر دانش و آگاهی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نشر ارزش‌ها و سجایای اخلاقی صورت می‌گیرد.(10) تعاریف دیگری نیز برای تبلیغ ارائه شده از جمله ( تبلیغ اسلامی عبارتست از رساندن پیام الهی به شیوه روشنگرانه از طریق ایجاد ارتباط و تشویق به پذیرش محتوای مورد نظر با استفاده از ابزارهای مشروع هر عصر)(11)
واژه های ( ابلاغ ، بلاغ، دعوت، اعلام، تبشیر، انذار، ارشاد، نصح، امربه معروف ، نهی از منکر، وعظ، خطابه)واژه هایی هستند که به نوعی معنای تبلیغ را در بردارند.

تاثیرگذاری مبلغ بر مخاطب
 

وظیفه مبلغ فراتر از صرف رساندن یک پیام خاص به گوش مخاطبان می‌باشد، او باید با تمهیدات لازم و دقیق، به گونه ای عمل نماید تا تاثیرات لازم را نیز برگیرنده پیام بگذارد.در دیدگاه اسلامی، وظیفه مبلغ از این نیز بالاتراست: زیرا مبلغ مسلمان باید در تمامی مراحل تبلیغی خود، گام به گام، لحظه به لحظه و مرحله به مرحله همراه مخاطب خود باشد و در تمامی سیر تحولی او در کنارش باشد و او را کمک کند تا در نهایت ، به نتیجه مطلوب برسد آن جاست که مبلغ شان لازم را اخذ کرده و به مقام تبلیغ رسیده است.(12)
ماهیت تبلیغ دین درکلام حضرت امام (ره):
از کلام حضرت امام (ره) نیز می‌توان به ماهیت حقیقی تبلیغ و نقش مبلغ پی بردایشان در این زمینه می فرمایند:( شما پیش خدا مسوؤلید؛ هرکدامتان مسؤلید که هر کجا هستید، با آن کسانی که ملاقات می‌کنید حرفهایتان را بزنید، حالا او از شما می‌پذیرد یا نپذیرد کاری نداشته باشید. شما این تبلیغ خودتان را بکنید و تبلیغات تاثیر دارد.)(13) ایشان در جای دیگری می‌فرماید:( روش وطرز تبلیغ و فعالیت خودتان را تکمیل کنید.)(14) حضرت امام (ره) همچنین درباره اثرگذاری و تاثیر بر مخاطب می‌فرمایند:( آن چیزی که با ارشاد حاصل بشود قلب مردم را برمی گرداند و این کار، این هنر از اسلام می‌آید)(15)مقام معظم رهبری نیز لزوم آمادگی کامل برای تاثیرگذاری مبلغ بر مخاطب را اینگونه بیان می‌دارند: ( جامعه ما از اقشاری شکل یافته اند که هرکدام به یک نوع زبان و بیان نیازمند هستند و به همین لحاظ است که باید ( برای تبلیغات) در همه سطوح، مواد و مایه های لازم را با محتوای مناسب داشته باشید.) (روزنامه اطلاعات 20/4/60)

اخلاق تبلیغ:
 

به آن دسته از صفات و ویژگیهای مبلغ که برای او زمینه توفیق در تبلیغ را حاصل نماید اخلاق تبلیغ گوئیم.به عبارت دیگر، آنچه که هنگام مواجه ی مخاطب با مبلغ، زمینه ی پذیرش هرچه بهتر آموزه های دینی می‌گردد، اخلاق تبلیغ نامیده می‌شود.
تبلیغ دینی، با تبلیغات متداول و مرسوم در دنیا فرسنگها فاصله دارد در این رابطه مقام معظم رهبری می‌فرمایند:( در اصطلاح امروز، تبلیغات ... یعنی ذهن مردم را نسبت به چیزی جلب کردن، حالا آن چیز، واقعیت داشته باشد، یا نداشته باشد، بخشی از واقعیت را داشته باشد، ده برابرش کنند، صد برابرش کنند، در نظرآنها مهم نیست! تبلیغ در اصطلاح ما، همان تبلیغ قرآن است؛ یعنی رساندن واقعیت به ذهنهای مردم و انها را از بی خبری خارج کردن...)(16) مقام معظم رهبری ، در سخنی دیگر فرموده اند:( در عرف دنیا، تبلیغات و پروپاگاند، عبارت از جلب کردن نظرها به یک چیز است... این ، مفهوم تبلیغات در دنیای امروز است. یعنی چیزی را که نیست، هست جلوه دهند؛ چیزی را که هست، صدها و یا هزاران برابر،بزرگ کنند و آب و رنگ و لعاب و شکل بزک کرده به آن بدهند. اما ماهیت کار ما ، غیراز این است. ما حقیقت درخشنده یی به نام توحید و اسلام داریم که در زیر ابرهای جهالتها و عنادها و دشمنیها و خصومتها ، پنهان است. تبلیغ، یعنی ما آن حقیقت را به ذهن و مغز انسانها برسانیم.)(17)
ضرورت بحث:
پیروزی پیامبر اسلام(ص) و امامان در مواضع مختلف، پس از امداد الهی، هرچند عوامل زیادی از نظر ظاهر داشت اما قطعا یکی از عوامل و مهم ترین آنها، ( جاذبه اخلاقی) آنان بود. صفات برجسته اخلاقی چنان در وجود و شیوه رفتاری ایشان جمع بود که دشمنان را تحت تاثیر قرار می‌داد و به تسلیم وادار می‌کرد و دوستان را سخت مجذوب می‌نمود.قرآن کریم در وصف پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: ( و ءانَّک لَعَلی خُلُقٍ عظیم)(18) و راستی که تو را خویی والاست. در جای دیگر می‌فرماید: ( لَو کُنتُ فَظٌّا غَلیظَ القَلبِ لانفَضّوا مِن حَولک)(19)ای پیامبر اگر تندخو و سختدل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده می‌شدند.در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: پیامبر خدا (ص) پیش از آن که مبعوث شود، بیست خصلت از خصلتهای پیامبران را دارا بود که اگر فردی یکی از آنها را داشته باشد دلیل بر عظمت اوست چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد! آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، بااصالت، شریف ، والامقام، سخنور، خردمند، بافضیلت، عبادت پیشه، بی اعتنا به دنیا، سخاوتمند، دلیرو جنگاور، قانع ، فروتن ، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگارو نرمخو بود. با هیچ منجّم و کاهن و پیشگویی در نیامیخت.(20) به راستی چه شد که دعوت پیامبر اسلام به سرعت، پیش رفت تا جایی که در سوره نصر می‌خوانیم مردم فوج فوج به اسلام گرایش پیدا کردند؟ راز این مطلب در چه بود؟ این راز را باید در سه بخش جستجو کرد 1. در جاذبه این پیام:این پیام، پیام فطرت بود لذا بر دلها می‌نشست 2. در جاذبه پیام آور 3. در جاذبه متدها و روشهایی که آن پیامبر بزرگ برای ابلاغ انتخاب کرد و بحث ما در این نوشتار در بخش دوم است یعنی همان اخلاق بزرگوارانه حضرت.با توجه به این مهم که همه انبیاء و اولیاء الهی به جهت دعوت مردم به سوی خدای متعال و اعتلای کلمه توحیدآمده و در راس همه ایشان گل سرسبد عالم خلقت ، پیامبرمکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) که خود حضرتش فرمود: (إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق‏)(21) با اخلاق حسنه خویش مردم را شیفته اسلام می‌نمود و در این راه همه سختی‌ها و مشکلات را به جان می‌خرید، به نظر می‌رسد از مهمترین ابزارهای موفقیت مبلغان دین به عنوان پویندگان راه انبیاء و اولیاء الهی، همین اخلاق بزرگوارانه است که فرمودند: "كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْنا"(22)خصوصا در این عصر و زمان که فرق و مذاهب مختلف با ابزارهای متنوع به میدان آمده اند شایسته است مبلغان مذهب جعفری علیه السلام با سعه صدر از این ابزار مهم یعنی ( اخلاق بزرگوارانه) بیشترین استفاده را ببرند و در باب ضروت و اهمیت آن در معاشرت و برخورد با دیگران همین بس که فرموده اند: "كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ "(23) قطعا از این مسیر می‌توانیم بسیاری از مردم را شیفته اسلام نموده و زیبایی های دین را به آنان چشانید.
فصل دوم : فرآیند 1. انواع و اقسام اخلاق 2.مراحل اخلاقی انسان 3. مراحل تبلیغ

انواع اخلاق
 

برخی اندیشمندان از جمله شهید مطهری (ره)بر این باورند که در جوامع اسلامی سه نوع اخلاق وجود دارد ایشان در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام ،بر این مطلب اذعان دارند:
که به دلیل اینکه خیلی خشک و علمی بوده از محیط علما و فلاسفه تجاوز نکرده و به میان مردم نرفته است. ولی دو نوع اخلاق دیگر در میان مردم مؤثر بوده است.
یعنی اخلاقی که عرفا و متصوفه مروج آن بوده اند که البته با مقیاس وسیعی مبتنی بر کتاب و سنت است.
یعنی اخلاقی که محدثین با نقل و نشر اخبار و احادیث در میان مردم به وجود آورده اند.این دو نوع اخلاق ،یعنی اخلاق عارفانه واخلاق حدیثی وجوه مشترک زیادی دارند گو اینکه در بعضی نقاط ممکن است اختلاف داشته باشند. اخلاق عارفانه محورش مبارزه و مجاهده با نفس بوده است که ا البته این در اساس، تعلیم صحیحی است و با اخلاقی که در کتاب و سنت ذکر شده نیز موافقت دارد اما در آن نوعی افراط شده که منجر به یک سلسله تعلیماتی گردیده که با کتاب و سنت سازگاری ندارد و اخلاق اسلامی را یک مقدار از زندگی به مردگی کشانده است.اینها تحت عنوان مبارزه با نفس و خودخواهی و خودپرستی ، آن چیزی را که در اسلام به معنی کرامت نفس و شرافت نفس آمده است و به حفظ آن توصیه شده ،نادیده می‌گیرند.استاد شهید مطهری(ره) در این باره می فرمایند:"اسلام با نفس پرستی به معنی شکم پرستی و زن پرستی و پول پرستی و جاه پرستی مخالف است و با همه اینها اگر بخواهد به صورت معبود درآید مبارزه می‌کند، که طبع انسان هم مایل به اینهاست، و به این جهت با اینها مبارزه می‌شود که انسان طبعا به سوی اینها مایل است. ولی چیزهایی هست که طبع ، مایل به آنها نیست و با توصیه باید آنها را تقویت کرد، از قبیل عزت خواهی، شرافت خواهی و کرامت نفس خواهی، و این معنایش اینست که انسان توجهی به خلاف آن امور یعنی به گوهر روح و نفس خود دارد و گوهر روح و نفس خود را از پاره ای کارها و خلقیات برتر می‌داند .اهتمام به این ( خودی) و زنده کردن این ( خود) ، با مبارزه کردن با آن ( خود) هر دو به سوی یک هدف است، و برعکس ، کشتن این خود، اثر کشتن آن خود را هم از میان می‌برد.در نهج البلاغه آمده است که فرمود : ( مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُه‏)(24) آنکه نفسش برایش عزت و شرافت داشته باشد و احساس شرافت و کرامت برای نفس خود کند، شهوات در نظرش خوار است؛ یعنی اگر این حس در انسان پیدا شود زود شهوت پرستی را رها می‌کند. انسان را ارجاع می‌دهد به خودی در درون خویش که به ( خود) توجه کن، ( خود) تو یک مقام عالی دارد و برتر است از اینکه آلوده این چیزها شود. مثل اینست که کسی را به تابلوی بسیار زیبایی که دارد آگاه می‌کنیم که( می‌دانی این تابلو چه تابلو زیایی است؟! خیلی عالی و فوق العاده است، حیف است اینجا باشد که گرد و غبار و دود بگیرد.) تا آن را نمی‌شناسد اهمیت نمی‌دهد، ولی وقتی که شناخت فورا آن را حفظ می‌کند.یا در حدیث دیگر آمده: ( إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ قَدْراً الَّذِي لَا يَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِهِ خَطَراً )(25) َاز همه مردم بلند مرتبه تر و عظیم القدر تر آن کسی است که برای مقام دنیا به اندازه نفس خود ارزش قائل نیست. (البته این نفس پرستی نیست). از همه مردم عظیم القدر آن کسی است که اگر تمام دنیا را یک طرف بگذارند، و کرامت و عزت نفس را طرف دیگر، او خودش و عزت نفس خودش را بر تمام دنیا مقدم می‌دارد، یعنی حاضر نیست شرافت و کرامت خود را در مقابل اینکه تمام نعمتهای دنیا را به او بدهند، لکه دار کند". (26)

اقسام اخلاق
 

علمای اخلاق خلقیات و صفات روحی و نفسانی را بر 2 نوع تفسیر کرده اند(27).
1. فطری و طبیعی
2. اکتسابی و اختیاری
صفات فطری ، غرایز و احساسات و استعدادهایی است که در طبیعت انسان آفریده شده و اختیار و عمل، در تحصیل آنها هیچگونه دخالتی ندارند. مانند حس خداجویی ، عرفان، حس ماورایی، حس کنجکاوی و امثال ان.در مقابل ، صفات اکتسابی آن گونه صفاتی را گویند که در مقام عمل و اختیار به تدریج برای انسان حاصل می‌شود و در این مرحله ، صفات و ملکات خوب را فضایل و مکارم اخلاق و صفات و ملکات بد را زذایل اخلاق نامند.چنانکه اگر رفتار و کردار انسان متاثر از ملکات فاضله باشد ان را محاسن اخلاق و آداب می‌نامند و چنانچه از ملکات رذیله ناشی شده باشد آن را سیئات و مساوی اخلاق می‌نامند.
مراحل اخلاقی انسان
علمای اخلاق و سیر و سلوک، مراحل اخلاقی انسان را به 3 مرحله تقسیم کرده اند.تخلیه. تحلیه و تجلیه.
1.تخلیه: مرحله آغازین و سنگ زیرین بنای اخلاق، پاک سازی درون و دوری از آلودگی انحراف و گناه است که از آن به ( تخلیه) (خالی شدن از گناه) تعبیرکرده اند.
2.تحلیه: آراستن باطن و خوی ، به زیورها و ارزش های والای اخلاقی است که هر کدام از آن زیورها، همچون مشعل های فروزانی در جاده‌ی تکامل اند که از آن به ( تخلیه) (زیبایی و آراستگی) تعبیر شده است.
3.تجلیه: تجلی و آشکار شدن آثار و شاخ و برگ‌ها و میوه های ارزش های اخلاقی در متن زندگی فردی و اجتماعی را ( تجلیه) گویند.در قرآن می‌خوانیم: ( ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین(28))این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ شکی نیست و مایه هدایت پرهیزگاران می‌باشد.می خوانیم: (یا ایها الذین امنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا)(29) ای کسانیکه ایمان آورده اید! ( اگر از مخالفت فرمان خدا) پروا کنید، خداوند برای شما وسیله جدایی حق از باطل را (یعنی چشمه های جوشان معرفت) قرار می‌دهد.این دو آیه، به مراحل سه گانه ( تخلیه، تحلیه، تجلیه) اشاره کرده و بیانگر آن است که زیربنای رشد، تکامل و تقوا ( تخلیه و پاک سازی ) است.پس از آن هدایت های قرآنی است که هم چون چراغ های تابان، موجب آراستگی و زیبایی سیرت خواهد شد. و مرحله تحلیه را کامل می‌کند و در آخرین مرحله موجب معرفت و جداسازی حق از باطل می‌شود. در این مرحله ، در سایه چشمه های جوشان معرفت و امدادهای معنوی الهی، انسان تجلی گاه ارزش های والای انسانی و مظهر کمالات معنوی می‌گردد.

تهذیب و اخلاق اسلامی
 

حضرت آیت الله العظمی بهاءالدینی (ره) در یکی از درسهای اخلاق فرموده اند :( مرحله اول اخلاق اسلامی تهذیب نفس خود است، که انسان به واسطه آن آتش را از خود دور می‌کند. آن گاه نوبت به تدبیر منزل می‌رسد. مرحله سوم تهذیب ، اداره و تطهیر جامعه و دور کردن آن از آتش است.انسان کامل کسی است که این سه مرحله را طی کند. کسی صلاحیت اداره جامعه را دارد که این سه منزل را طی کرده باشد. انبیاء تهذیب و سازندگی را از خود شروع می‌کردند، آنگاه به محیط خانواده می‌پرداختند و سپس به جامعه روی می‌آوردند و درصدد تهذیب و تطهیر و تربیت جامعه بر می آمدند. انبیاء و اولیای الهی در اثر تهذیب و ریاضت نفس، چون خورشید تابان می‌درخشیدند و اطراف خود را روشن و نورانی می‌کردند و هرکس مستعد بود براثر نورانیت شمس نبوت و قمر ولایت ، هدایت می‌یافت. روش تربیتی انبیاء و اولیاء عملی بود؛ نه حرفی. حرکات و سکنات و اعمال انبیاء ، همه تعلیم و هدایت است)(30)

مراحل تبلیغ
 

حضرت امام (ره) در این زمینه در جلد 13 صحیفه نور ص 112 می‌فرمایند:(تا اصلاح نکنید نفوس خودتان را، از خودتان شروع نکنید و خودتان را تهذیب نکنید، شما نمی‌توانید دیگران را تهذیب کنید. آدمی که خودش آدم صحیحی نیست، نمی‌تواند دیگران را تصحیح کند، هرچه هم بگوید فایده ندارد... اگر خدای ناخواسته یک گوینده ای خودش آلوده باشد. نمی‌تواند با گفتار خودش دیگران را از آلودگی جلوگیری کند. اول باید خودمان را اصلاح کنیم و کوشش کنیم که ان شاء ا... خودمان اصلاح بشویم و مردم را اصلاح کنیم)(31)مبلغ دینی می‌بایست خود را به فضایل بیاراید، تا بتواند در مسند انبیاء قرار گیرد؛ نفس و بیان گرم او، دلهایی را بشوراند و جانهایی را بگدازاند و شوق و حرکت بیافریند و جامعه را به سمت و سوی صلاح سوق دهد. گوشه هایی از این شرائط لازم را در نکات زیر مشاهده می‌کنید:
برخی شرایط لازم برای مبلغ جهت تهذیب دیگران:
1)تزکیه و تهذیب:
مبلغ ، باید خود را به فضایل و مکارم اخلاق آراسته کند؛ عمل او، با گفتارش برابری کند، اقوال و سخنانش ، براعمالش پیشی نگیرد و ظاهر الصلاح تر از آنچه می‌گوید جلوه نکند.مخاطب تبلیغ ، هوشیارانه شخصیت مبلغ را در نظر می‌گیرد؛ او را با چشمانی تیزبین محک می‌زند؛ اعمال و رفتار او را در ترازوی نقد، سبک و سنگین می‌کند؛ به میزان باوری که به شخصیت مبلغ پیدا می‌کند، به گفتار او بها می‌دهد و برای آن، ارج و قیمت قایل می‌شود؛ به اندازه‌یی که شخص مبلغ در جان او راه بیابد، برای گفتار و پیام او، راه باز می‌کند، مقام معظم رهبری در این رابطه می‌فرمایند:( مبلّغ ، اگرخودش مهذب و پاک نباشد، نمی‌تواند دیگران را پاک کند. اگر به معنای واقعی کلمه ، به آنچه انسان می‌گوید معتقد و عامل نباشد، حرفش اثری ندارد، شما در دوران انقلاب یادتان هست، حرفهایی که درباره مسایل انقلاب گفته می‌شد، چه طور تا اعماق جانها اثر می‌کرد...)(32)
2.اخلاص :
مبلغ دین ، با نیت خالص، شعاع کار خود را وسیع می‌کند؛ برای آن، ابعاد غیرقابل پیش بینی می‌آفریند و ره آوردی غیرمنتظره، برای تلاش خود ایجاد می‌کند.در روزگار ما، زندگی امام خمینی (ره) مصداق صادق این سخن بشمار می‌آید.آن بزرگوار ، در پرتو نیت بی شایبه و اخلاص کم مانند، توانست چنان جاذبه یی در دلها بیافریند که تاریخ کشور، همانندی برای آن نمی‌یابد.
فصل سوم:

جلوه های حسن خلق
 

1. خوشرویی و خوشخویی
2. تاثیر جذابیت و وضع ظاهری بر تبلیغ
3. سلام و مصافحه
4. هنر خوب گوش دادن
الف ) با گوینده ب) با درد و دل کننده ج) پرهیز از پرحرفید) بی اجازه گوش ندادن
5. رفق و مدارا در برخورد با دیگران
الف) رفق و مدارا در تبیین مسائل دینیب) رفق و مدارا در برگزاری نماز جماعتج) رفق و مدارا با افرادی که از نظر ایمان درجات متفاوت دارند د) رفق و مدارا در موعظهه) آثار تربیتی رفق و مدارا
6. مردم داری
الف) خوش اخلاقی ب) ساده زیستی ج) بخشش و محبت د) تواضع و خاکساری ه) حوصله و تحمل و) تفقد و رسیدگی ز) رازداری
7. برخورد کریمانه
الف) عفو و گذشت ب) آغاز به نیکی ج) پاسخ بدی به نیکی د) عفو با قدرت ه) غمخواری محرومان و) نمونه هایی تاریخی از برخورد کریمانه
8. عدم توقع بیجا
9. دعوت مردم با کردار نه گفتار
10. اخلاق پیامبر اسلام (صلی ا... علیه و آله) الگوی عملی برای همه مبلغین
بخشی از اخلاق نیکو، در ( خوشرویی) متجلی است ، بخشی در ( خوشخویی) و بخشی هم در ( خوشگویی) . و چه خوش است که به این سه ( خوش) مبارک و مقدس، بپردازیم و از آنها کلیدی برای گشودن قلعه دلها و عاملی برای تحکیم رابطه‌ها بسازیم.(33)
ملاطفت و خوشرویی
در مواجهه دو نفر با یکدیگر، پیش ازهر سخن و عمل، دو صورت با هم روبه رو می‌شود. مواجهه دو انسان با هم و کیفیت این رویارویی چهره ها، نقش عمده در نحوه‌ی گفتار و رفتار دارد و رمز گشایش قفل دلهاست. وقتی با چهره شکفته و باز، با کسی روبرو می‌شوید، در واقع کلید محبت و دوستی را به دست او داده اید، برعکس، چهره ی اخمو و ابرو های گره خورده و صورت درهم و بسته، دریچه ارتباط و صمیمت را می‌بندد.اگر این خوشرویی و خنده رویی با نیت پاک و الهی انجام گیرد، علاوه بر تاثیر محبت آفرین، ( حسنه) و ( عبادت) به حساب می‌آید.
انسانها نیازمند محبت اند.
این تشنگی ، جز با ملاطفت و خوشرویی برطرف نمی‌شود.اگر اولین برخورد ما با کسی، به گونه ای باشد که غم او را به شادی و نگرانی‌اش را به اطمینان مبدل سازد، دریچه ای به دنیای صفا و سرور به رویش گشوده ایم این نیزنزد خداوند، حسنه و عبادت است.امام صادق علیه السلام می‌فرماید:( کسی که از چهره‌ی برادر دینی اش، رنج و اندوهی را بزداید، خداوند به پاداش آن، ده ( حسنه) در نامه اعمالش می‌نویسد(34))مگر این کار نیک، چه اندازه زحمت دارد؟البته این رفتار، نوعی هنرمندی در معاشرت است، قلبی مهربان می‌خواهد و عاطفه ای سرشار و خصلتی نوع دوستانه. شاد کردن دیگران، چهره‌ی دیگری از همین ( غمزدایی) است. گاهی با توجهی، نگاهی، محبتی، کلامی، هدیه ای و ... می‌توان انسانی را مسرور ساخت و در نتیجه خدا را از خود راضی ساخت.وقتی می‌توان با کلماتی و چهره و برخوردی خوش و دلپذیر ، خاطری را خرسند ساخت، چرا باید با گفتن کلماتی ناخوشایند و اندوه آفرین، غم برچهره دیگری نشاند و او را به یاد روزهای تلخش انداخت و او را مایوس و دلسرد ساخت؟هنرمند کسی است که بتواند غبار غم از خاطرها بزداید، به قول حضرت لسان الغیب:
سمن بویان، غبارغم چو بنشینند، بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند
خوشگویی
از شاخه های د یگر( حسن خلق) که رابطه‌ها را استوارتر و پیوندها را صمیمی تر می‌سازد، گفتار دلپذیر و شادی بخش است. متانت در سخن و ادب در گفتار و زیبائی در کلام خلق و خوی اولیاء دین است.
ارزش انسان و جوهره‌ی وجودی‌اش را زبان و بیان روشن می‌سازد:
یکی تحقیر می‌کند، یکی تشویق.یکی عیبجویی می‌کند، دیگری تحسین و تقدیریکی ملامت می‌کند، دیگری پروبال می‌دهد و امید می‌آفریند.کدام یک خوبتر است؟غیر از پاداش الهی، تاثیرات اجتماعی ( خوشگویی) در نرم ساختن دلها و جلب عاطفه‌ها و استوارساختن رابطه‌ها مشهود است. آنکه خوش نفس باشد، از دیگران نیز کلام نیکو می‌شنود. ( این جهان کوه است و فعل ما ندا) و البته که حرف و سخن ما هم در کوهستان زندگی انعکاس دارد و خوبی آن به خود ما منعکس می‌شود.کسی که گفتار مؤدبانه داشته باشد، دیگران نیز با او مؤدبانه سخن خواهند گفت. و گرنه ...( کلوخ انداز را پاداش، سنگ است) از کلام مولا علی علیه السلام است که:( اَجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب(35))زیبا خطاب کنید، تا جواب زیبا بشنوید!
خوشخویی
از رموز موفقیت حضرت رسول اکرم (ص) در دعوت و رسالت خویش، اخلاق نیکو و برخورد شایسته و جذاب با مردم بود. ( حسن خلق) آن حضرت، امتیاز بارز آن مظهر رافت و رحمت بود. با همین ( اکسیر اعظم) دلها را جذب می‌کرد. دشمنان را دوست می‌ساخت، کینه‌ها را به مهربانی مبدل می‌کرد، الفت می‌آفرید و پیوند می‌داد، دلها را با دلها، دستها را با دستها! و به همین سبب مدال ( انک لعلی خلق عظیم) از خدای عظیم دریافت کرد. کلام نرم، رفتار شایسته، گفتار مؤدبانه و جاذبه دار، تحمل فراوان و حلم و بردباری و چهره‌ی گشاده و بشاش، از مظاهر و جلوه های ( حسن خلق) است. به تعبیر دیگر، وقتی محبت خود را به دیگران ببخشید، در حوادث، صبور و شکیبا باشید، خشم خود را فرو خورده، خویشتن داری کنید. بدی را با خوبی پاسخ دهید و از خشونت و عصبانیت و بدزبانی و تحقیر و توهین و تکبر به دور باشید، دارای ( حسن خلق ) هستید.اگر خداوند به صاحبان حسن خلق ، پاداش جهاد و شهادت می‌دهد، بیجا و گزاف نیست، چرا که این هم نوعی مجاهده دارد. پیامبر اکرم (ص) برای تثبیت و گسترش همین کلمات اخلاقی و ( خوشخویی) برانگیخته شد. از کلمات نورانی او است: ( " إِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ يَبْلُغُ {بِصَاحِبِهِ} دَرَجَةَ الصَّائِمِ وَ الْقَائِم‏"(36)گاهی انسان در سایه خوشخویی، به مقام و رتبه روزه داران شب زنده دار می‌رسد!انسی که مؤمنان به یکدیگر می‌گیرند، بسیار قیمتی و باارزش است و این در سایه خوش اخلاقی پدید می‌آید که حلقه وصل انسانها به هم است. در جوامع غربی، برخوردها اگر شاد و همراه با لبخند است، آن خوشروییها حرکات سطحی و ظاهری است و ریشه در عمق دلها ندارد. ( اخلاق آمریکایی) و ( اروپایی) تصنعی است. اما حسن خلق و خوش برخوردی در جوامع ایمانی و اسلامی، ریشه در متن عقیده دارد و انسانها با هم یکدل و صمیمی اند، و دلسوز و رؤوف و با محبت!پیامبر اکرم (ص) رابطه مؤمن با مؤمن و برخوردشان را با هم، هم چون رسیدن یک تشنه به آب سرد و گوارا می‌داند که با آن سیراب می‌شود:( ان المومن لیسکن الی المومن کما یسکن قلب الظمان الی الماء البارد.(37) ) در کجای اخلاق غربی این حالت یافت می‌شود؟در معاشرت مسلمانان با هم ، باید ( همدلی) بیش از ( وحدت فیزیکی) و ( پیوند سطحی ) حاکم باشد، تا به انس و الفتهای پایدار و رابطه های درونی بیانجامد. با سلام و مصافحه و حسن خلق و چهره باز و لبخند محبت زا و غم زدا و برخورد نیک، این مهم تامین می‌شود میزان اسلامی بودن اخلاق هر مسلمان را باید در نحوه معاشرتش با دیگران جستجو کرد. خوش خلقی، دین و مرام مسلمانی است. به فرموده حضرت رسول (ص) : ( ایمان کسی کاملتر است که اخلاقش بهتر باشد، کسی به پیامبر شبیه تر و به او نزدیکتر است که خوش خلق تر باشد(38)) و به تعبیر امام صادق علیه السلام: ( پس از عمل به واجبات الهی، محبوبترین کارها نزد خداوند آن است که انسان اخلاقی سازگارتر با مردم داشته و اهل ( مدارا ) باشد(39).)
سخنران در بین مخاطبان ، زیر ذره بین و تابش نور قرار دارد و همه چشم‌ها به او دوخته شده است. کوچک ترین ناهماهنگی در وضع ظاهری او، مانند قله‌ی کوه‌ در یک دشت نمودار می‌شود. به دیگر سخن، سخنران نقطه روشنی است که تمام چشم‌ها به او خیره است. کوچک ترین ناهماهنگی در وضع ظاهری خطیب، او را به صورت سایه و تصویری مبهم در چشم مخاطبین نمایان می‌کند.وضع ظاهری سخنران بر روی مخاطبان تاثیر بسیاری می‌گذارد. شنوندگان همان قدر برای سخنران ارزش قائل می‌شوند که سخنران برای لباس و وضع ظاهری خودش قائل شده است. وقتی یک سخنران با سر و وضع نامرتب در جلوی مستمعین قرار می‌گیرد، همان طور که خود به سر وضع و لباسش توجه نکرده، شنوندگان نیز به حرف های او توجهی نمی‌کنند. آیا احتمال نمی‌رود که تصور شود افکار خطیب نیز چون وضع ظاهرش در هم آشفته است.رعایت نکردن زیبایی و نظافت ممکن است آفت های روحی و اجتماعی برای سخنران به دنبال داشته باشد.( النَّظِيفُ مِنَ الثِّيَابِ يُذْهِبُ الْهَمَّ وَ الْحَزَن(40)) از آفت های اجتماعی آن نیز می‌توان به تنفر عمومی مخاطبان اشاره کرد؛ چرا که چیزی که با فطرت انسان‌ها در تضاد باشد. موجب تنفر عمومی می‌گردد.از آنجا که خطیب بیشتر، از راه نطق و سخن تبلیغ می‌کند، علاوه بر نظافت لباس و بدن به نظافت دهان و دندان نیز باید توجه جدی داشته باشد؛ چرا که گفتن آیات و روایات با دهان خوشبو و دندان‌های تمیز سفارش حضرات معصومین است: امام صادق (ع) از قول پیامبراکرم (ص) نقل می‌کند که: (جبرئیل همیشه مرا به مسواک زدن سفارش می‌کرد، به طوری که ترسیدم از مسواک زدن زیاد پوشش دندان هایم از بین برود، یا دندان هایم بریزد.)(41) پس ضروری است که سخنران به وضع ظاهری خود اهمیت بیشتری بدهد؛ چرا که وضع ظاهری خطیب ، چون نطق و سخنرانی‌اش حامل پیامی است که شنوندگان تیزبین آن را قبل از بیان سخن فرا می‌گیرند.درمیان حالت های چهره ، تبسم و لبخند برای خطیب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چهره سخنران – قبل از آن که خود سخنران لب بگشاید – با مستمعین سخن می‌گوید. سخنران متبسم، قبل از شروع کلام، با تبسم خود پیام دوستی و تمایل به ارتباط با مستعمین خود می‌دهد. به غیر از ظاهر آراسته، تبسم سخنور نیز نوعی ارتباط غیرکلامی شمرده می‌شود که شنوندگان را آماده شنیدن، توجه و دقت می‌کند، در مقابل، چهره‌ی عبوس خطیب ، عدم اشتیاق به دیدار دیگران را فریاد می‌زند؛ زیرا شخصی که در دلش شوق دیدار و ارتباط با دیگران باشد. به طور قطع، چهره ای شاد خواهد داشت. البته این چهره ، آیینه شوق درونی است و تصویری مؤثر برای ارتباط است . یک تحقیق درباره قضاوت دیگران از یک فرد عبوس، نشان داده است که مردم ، فرد عبوس را شخصی متنفر از دیگران می‌دانند. همان گونه که چهره شاد خطیب(42) پیام های مثبت را بر شنوندگان منتقل می‌کند. چهره افسرده و گرفته او نیز امواجی منفی می‌فرستد. افسردگی سخنور همواره او را فردی شکست خورده معرفی می‌کند. چنین سخنوری هرگز نمی‌تواند کلامی جذاب و پرشور بر زبان آورد. حتی اگر موضوع سخنش خوب و مفید باشد.(43) در پایان این مقاله در بخش ضمائم نتایج یک نظر خواهی، پیرامون عادتهای آزار دهنده کلامی آورده شده است.
یکی از نمونه های عملی و مصداقهای خاص و روشن تحکیم پیوندهای اجتماعی ( سلام و مصافحه) می‌باشد.نخستین علامت صداقت و مودت و برادری ، ( سلام دادن) است و در پی آن ، دست دادن و (مصافحه)سلام، اطمینان دادن به طرف مقابل است که : سلامتی و تندرستی تو را خواستارم، من خیرخواه تو هستم، نه بدخواه و کینه ورز و دشمن. دست دادن و دست را هم صادقانه به گرمی فشردن، نشان دیگری از محبت و صمیمت و خیرخواهی است. دلها را به هم نزدیکتر و محبتها را بیشتر می‌سازد. تماس دو دست، قلبها را نیز به هم نزدیکتر می‌کند، البته اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!
ادب و آداب سلام
سیره رفتاری پیامبر خدا آن بود که به هر که می‌رسید – حتی کودکان – ابتدا به او سلام می‌کرد، این خصلت خجسته ، از اخلاق حسنه و روحیه پاک و تواضع او سرچشمه می‌گرفت، اینها درست؛ ولی ادب اقتضا می‌کند که کوچکترها به بزرگترها سلام کنند. سلام را باید آشکارا، بلند و با صدای رسا ادا کرد. نه زیرلب و آهسته و نامفهوم و ناقص. جواب سلام نیز باید همین گونه باشد، یعنی بلند و واضح ، تا طرف بشنود. امام صادق علیه السلام می‌فرماید:( هرگاه یکی از شما سلام می‌دهد، سلامش را آشکارا بگوید. نگوید که ( سلام دادم ، ولی جوابم نداد) شاید سلام داده ولی آنان نشنیده باشند! و هر گاه یکی از شما جواب سلام می‌دهد، جواب را آشکارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگر نگوید که ( سلام کردم ولی جوابم ندادند(44)) آن که سلام می‌دهد، پاسخش را باید گرمتر و بیشتر داد چرا که سلام نوعی تحیت و هدیه از سوی یک مؤمن است.
دست دادن
گفتیم که ( مصافحه) هم ( دوستی آور) ( کدورت زا) و ( محبت آفرین) است. امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که دو برادر دینی به هم می‌رسند و با هم دست می‌دهند، خداوند با نظر رحمت به آنان می‌نگرد و گناهانشان ، آن سان که برگ درختان می‌ریزد، فرو می‌ریزد، تا آنکه ان دو از هم جدا شوند.(45)
شیوه مصافحه
دست دادن نیز همچون سلام، ادب و آدابی دارد یکی از آنها پیوستگی و تکرار است.
از آداب دیگر مصافحه ، فشردن دست، از روی محبت و علاقه است، اما نه در حدی که سبب رنجش و درد گردد.(46) همچنین هنگام مصافحه طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن از آداب دیگر این سنت اسلامی است.
دست دادن با زنان
براساس ( مکتبی) بودن مرز دوستیها و رابطه‌ها و معاشرتها، دست دادن با نامحرم حرام است و صرف دوستی و رفاقت و آشنایی و همکار بودن یا ملاحظات سیاسی و دیپلماسی در سفرهای خارجی و دیدارهای رسمی، دلیل نمی‌شود که کسی با نامحرم و اجنبی ، مصافحه کند.
گفتن و شنیدن دو خط ارتباطی مهم یک مبلغ با مخاطبین خویش است. به تعبیر دیگر دو نعمت بزرگ الهی، قدرت گویایی و شنوایی است که سهم مهمی در ایجاد ارتباطهای انسانی دارد و برای داشتن روابطی سالم و سودمند همه ما نیازمند آنیم که شیوه صحیح استفاده از ( زبان) و ( گوش) را مورد توجه قرار دهیم. در یکی از دعاها آمده است:( اللَّهُمَّ مَتِّعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا)(47)خدایا ما را از گوشها و چشمها و نیرویمان برخوردار و بهره مند بگردان.
اگر خواهی سخن گویی، سخن بشنو، سخن بشنو
زبان آن کسی تواند زد، که اول گوش گردد او
در مباحث معاشرتی، نحوه استفاده از قدرت شنوایی و به تعبیر دیگر خوب شنیدن و درست گوش دادن، نقش مهمی دارد. بی اعتنایی به حرفهای گویند، نشان بی ادبی است.برعکس، حسن توجه و ابراز علاقه، علامت ادب و بها دادن به موقعیت انسانی مخاطب و گوینده به شمار می‌آید.

پي نوشت ها :
 

1.بحارالانوار،ج 74،ص 151،حدیث 69.
2. قلم/4
3. آل عمران/ 159
4. احزاب/21.
5. صدوق،عیون اخبار الرضا،ج2ص85ح29.
6.راغب،مفردات،ذیل واژه خلق.
7.فیض کاشانی، اخلاق حسنه،ص9،الحقایق،ص59.
8.مفردات،ذیل واژه بلغ.
9.ویژگیهای مبلغ در فرآیند نوین تبلیغ، ص20 .
10.پژوهشی در تبلیغ- محمد تقی رهبر ص 98.
11.همان. ص 29.
12.صحیفه نور، ج 2ص 188.
13.حکومت اسلامی، ص 19.
14.صحیفه نور، ج 18، ص 243.
15.حوزه و روحانیت در آئینه¬ی رهنمودهای مقام معظم رهبری، ج2،ص110
16.همان.
17.قلم/4.
18.آل عمران/159.
19.محمدی ری شهری، میزان الحمکة، ج 13، ص 6179.
20.میزان الحکمه، ج4، ص 1530 پیامبر اکرم(ص) : همانا من برانگیخته شده‌ام تا نیکویی و خوبیها را به کمال رسانم.
21.بحارالانوار،ج68،باب79،ص310
22. امالی صدوق،مجلس62 ص400،ح17 امام صادق (ع):برای ما ،مایه آرایش وزیور باشید نه مایه ننگ و عیب .
23.وسائل،ج15،ص246،امام صادق(ع): َكُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ
24.نهج البلاغه، حکمتها، حکمت 441.
25.تحف العقول(با ترجمه)ص 512، حدیث 14.
26.مجموعه آثارشهید مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام ج 22 ص646
27.نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی، ص 11.
28.بقره/2.
29.انفال/8.
30.سیری در آفاق(زندگینامه آیت الله بهاء الدینی(ره) حسین حیدری کاشانی – ص 196.)
31.به نقل از مجله پیام حوزه،شماره39و40، ص 135.
32.حوزه و روحانیت در آینة رهنمودهای مقام معظم رهبری، ج2، ص 112.
33.جواد محدثی، اخلاق معاشرت،ص89.
34.اصول کافی ،ج 2، ص 206.
35.غرر الحکم، چاپ دانشگاه، ج1، ص 139.
36.ارشاد القلوب،ج 1 ص 133
37.بحار الانوار، ج 17، ص 280.
38.میزان الحکمه، ج 3، ص 142.
39.اصول کافی، ج 2، ص 100.
40.زدودن آلودگی از لباس، حزن و اندوه را از بین می برد(اصول کافی، ج6، ص 444)
41.اصول کافی، ج6، ص 444.
42.دکتر پیروا وچت: فیزیولوژیست فرانسوی پس از تحقیقاتی که درباره آثار تبسم انجام داد، به این نتیجه رسید که تبسم موجب گشادی عروق خون می‌گردد و خون بیشتری را با سرعت بهتر در اختیار اعضای بدن، از جمله مغز قرار می‌دهد. شخص دیگری در تحقیقات خود به این نتیجه می‌رسید که تبسم و خندان بودن موجب تحریک تولید ماده ای در مغز می‌گردد که آن ماده به علت آرام بخش بودن، باعث کاهش اضطراب و بالتبع بهبود تمرکز حواس می‌گردد.
43.محمد سبحانی: جایگاه ارتباطات غیر کلامی در تبلیغ چهره به چهره. پیام حوزه شماره 39 و 40 ص 30.
44.اصول کافی ،ج2، ص 645.
45.همان، ص 183.
46.بحار الانوار، ج 73، ص 26.
47.بحار الانوار، ج2، ص 63
 

ادامه دارد