دیدگاه اسلام درباره رابطه های دوستانه میان دختر و پسر
اصل علاقه به فرد نامحرم در صورتی که امکان ازدواج با او وجود نداشته باشد، امر مطلوبی نیست. از همین رو، چون احتمال انحراف در اینگونه علاقهها زیاد است، فراهم آوردن زمینههای این علاقه جایز نیست و باید از پدید آمدن چنین عشقهایی جلوگیری کرد.
تعداد کلمات 5384/ تخمین زمان مطالعه 27 دقیقه
درباره میزان و چگونگی حضور زنان و دختران در اجتماع و مجلسهایی که خواه ناخواه به اختلاط با مردان میانجامد، دو نظریه مطرح است:1
1. نظریه اضطرار
بنا بر این نظریه، ارتباط زن با مرد نامحرم، باید به موارد ضرورت محدود گردد. در نتیجه، در محیطهای اجتماعی نیز تا حد توان، باید این برخوردها و ارتباطها کاهش یابد تا زمینه انحرافها و تحریکها به حداقل برسد.2. نظریه اختلاط
بنابراین نظریه، جداسازی یا محدود کردن حضور زنان در اجتماع نه تنها مفید نیست، بلکه به احساس محرومیت و حریصتر شدن افراد به جنس مخالف میانجامد و میزان حساسیت و تحریکپذیری افراد را در این زمینه بالا میبرد. همچنین سبب محروم شدن دختران و زنان از پیشرفت علمی و اجتماعی و اقتصادی میشود و از شکوفایی استعدادهای آنها جلوگیری میکند. پس باید با گسترش اختلاط و حضور بیشتر زنان و دختران در محیطهای اجتماعی، این حساسیتها کم شود و در این زمینهها، عادیسازی صورت گیرد تا بدین وسیله، نگاه جنسیتی به زن و مرد، جای خود را به نگاه انسانی دهد. البته باید حدود شرعی مانند حجاب در این زمینه رعایت شود، ولی گفتوگو و حتی ارتباط صمیمی میان دختر و پسر اگر به نگاه شهوانی و تماس بدنی نینجامد، اشکالی ندارد. همچنین بر اینگونه رفتار، زمینه ازدواجهای آگاهانه و شناخت بهتر از شریک آینده زندگی را به وجود میآورد و به استحکام نهاد خانواده کمک میکند. پس باید تنها بر رعایت حدود شرعی تکیه کنیم، نه جداسازی.نقد و بررسی
در ارزیابی این دو نظریه باید گفت در آموزههای اسلام افزون بر حدودی مثل حجاب و حفظ حریم در روابط میان زن و مرد نامحرم، حدی از جداسازی در محیطهای اجتماعی نیز توصیه شده است؛ یعنی در اسلام، اختلاط و ارتباطهای غیرلازم میان نامحرمان، مناسب دانسته نشده است و تلاش میشود این امور کاهش یابد. بنابراین، نمیتوان نظریه اختلاط را برابر با آموزههای اسلامی دانست، ولی این فرضیه که جداسازی، سبب ایجاد حساسیت بیشتر و حریصتر شدن افراد میشود، تا حدی پذیرفتنی و برابر با واقع است. اگر در کنار این جداسازی و اختلاط نداشتن، دیگر آموزههای اسلام، مانند آسان شدن ایجاد روابط مشروع (با ازدواج دایم و موقت) جدی گرفته شود و افزون بر رعایت تقوا و پاکدامنی، امکان برآوردن شایسته نیازهای غریزی برای افراد وجود داشته باشد، این حساسیت، به احساس محرومیت و حرص تبدیل نمیشود؛ یعنی در حد احساسی عادی خواهد بود و کمتر زمینههای آزار روحی و تحریک جدی و سرانجام انحراف را به وجود میآورد. در عوض، با رواج دادن اختلاط زن و مرد، زمینه تحریک و انحراف و حتی تبدیل شدن گرایشهای جنسی به بیماریهای روانی مثل سادیسم بسیار بیشتر میشود، چنانکه تجربه غرب در این زمینه و آمار بالای آزارهای جنسی همکاران و همکلاسیها در کشورهای غربی، گواهی بر این مطلب است.2در صورت اختلاط، حساسیت افراد به جنس مخالف، اندکی کاهش مییابد، ولی هرگز از میان نمیرود. حتی اگر فرض شود مردی که مدتها با چندین زن در یک مجموعه کاری ارتباط دارد، پس از مدتی نسبت به آنها حالتی عادی پیدا کند و حساسیت خود را از دست بدهد، در آموزههای اسلام افزون بر حدودی مثل حجاب و حفظ حریم در روابط میان زن و مرد نامحرم، حدی از جداسازی در محیطهای اجتماعی نیز توصیه شده است؛ یعنی در اسلام، اختلاط و ارتباطهای غیرلازم میان نامحرمان، مناسب دانسته نشده است و تلاش میشود این امور کاهش یابد.پیوسته این امکان وجود دارد که با تحریکهای خواسته یا ناخواسته، گرایشهای جنسی در او بیدار شود و در برخوردهای پیاپی، او را به احساس محرومیت یا انواع انحرافها مبتلا کند. غریزه جنسی در انسان، غریزهای بسیار قوی است که شاید سرکوب شود، ولی نابود نمیشود و در تماسها و ارتباط با جنس مخالف به ویژه میان دختران و پسران مجرد، همیشه احتمال تحریک شدن آن وجود دارد. این نظریه که اختلاط سبب میشود نگاه انسانی جایگزین نگاه جنسی شود و حساسیتها و تحریکها و در نتیجه، جرمها و انحرافها کاهش یابد، از واقعبینی به دور است.
همچنین این نظر که اختلاط، به شناخت بهتر دختر و پسر از یکدیگر پیش از ازدواج و در نتیجه، استحکام بیشتر خانواده میانجامد، توجیه مناسبی برای تجویز اختلاط نیست؛ زیرا این ارتباطها در عمل، موجب تقویت جاذبههای سطحی است؛ یعنی هوس را حاکم میسازند و عقلانیت را کمرنگ میکنند. در نتیجه، بسیاری از اینگونه انتخابها چندان هم سنجیده و معقول نیستند و پس از گذشت مدتی، ناسازگاری در ویژگیهای باطنی افراد رخ میدهد و زندگی را با مشکل روبهرو میسازد.
اگر در انتخابها، نخست، خاستگاه خانواده که ریشه فکری و اخلاقی افراد است، شناسایی شود، بسیاری از ویژگیهای باطنی و حقیقی افراد را میتوان شناخت و پس از آن، ویژگیهای ظاهری را نیز ارزیابی کرد. در نتیجه، انتخابها، بسیار عاقلانهتر میشود و بنیان زندگی حاصل از آن نیز استوارتر خواهد بود. البته برای اینکه دختر و پسر هر چه بیشتر از ویژگیهای فردی یکدیگر شناخت پیدا کنند، افزون بر تحقیق از دوستان و آشنایان و برقراری گفتوگوهایی میان دختر و پسر، مناسب است آن دو برای مدتی به صورت موقت و با محرمیت شرعی ـ با در نظر گرفتن محدودیتها و حفظ شرایط و با نظارت خانوادهها ـ با هم ارتباط داشته باشند تا در صورت ناهمخوانی روحیهها بتوانند به راحتی در قصد ازدواجشان تجدیدنظر کنند. البته این امر، در شرایط امروز جامعه ما کاملاً پذیرفته نیست و به فرهنگسازی نیاز دارد.
به هر حال، اینکه برای شناخت بیشتر دو طرف، اختلاط را توصیه و همه جامعه را تحریکپذیر کنیم، عاقلانه نیست و به افزایش انحرافها و گسترش روابط ناسالم و نامشروع میانجامد که پیآمدهای منفی آن، گریبانگیر فرد و جامعه میشود. همچنین این باور که جداسازی، از پیشرفت زنان جلوگیری میکند، درست نیست؛ زیرا ایجاد فضاهای آموزشی یا کاری یا تشکلهای اجتماعی که در آن زن و مرد کمترین تماس را داشته باشند، کاملاً امکانپذیر است و هرگز رشد و شکوفایی استعدادها، به محیطهای مختلط نیاز ندارد. افزون بر اینکه شرکت زنان در هر نوع فعالیتی ـ حتی اگر با شرایط روحی و جسمی آنان، ناسازگار باشد ـ نوعی پیشرفت برای آنان نیست. اینکه مسئولیت بزرگ زنان در خانواده؛ یعنی پرورش فرزندان و حفظ نهاد خانواده را از فعالیتهای سازنده اجتماعی جدا بپنداریم و ایفای نقش اجتماعی را تنها در بیرون از محیط خانه جستوجو کنیم، اندیشهای نادرست است. بنابراین، نظریه اختلاط و عادیسازی بر اساس آموزههای اسلامی پذیرفته نیست.
در نظریه اضطرار نیز نوعی ابهام در تعریف و تعیین مصداقهای اضطرار وجود دارد. به طور کلی، در روابط میان زن و مرد نامحرم، جدا از مواردی مانند لمس کردن و تماس بدنی که بدون تردید حرام است، بسیاری از برخوردها و رفتارها پیش میآید که از نظر شرع نمیتوان آنها را حرام دانست، مانند صحبت کردن و روابط عادی روزانه که در تعاملهای اجتماعی وجود دارد. چه بسا برخی از این روابط در شرایطی شبههناک و فسادانگیز برقرار شوند که این امر، بیشتر به قصد افراد و شرایط آنها بستگی دارد. از همین رو، نمیتوان حکم یکسانی برای همه این ارتباطها بیان کرد. بنابراین این نظریه که ارتباط مرد و زن نامحرم باید به موارد ضروری محدود شود، ابهام دارد؛ زیرا منظور از اضطرار و ضرورت، کاملاً مشخص نیست. آیا منظور تنها مواردی است که خطر مالی یا جانی وجود دارد یا اینکه رفتن دختران و زنان برای تحصیل به محیطهایی که در آنجا با مردان در ارتباط هستند، دربردارنده همین ضرورت خواهد بود؟ چه ملاکی برای تعیین موارد ضرورت و تشخیص اولویتها وجود دارد؟ برای برطرف کردن این ابهامها و جلوگیری از برداشتهای نادرست از این نظریه، نظریه دیگری را نیز میتوان طرح کرد.
بیشتر بخوانید: یک کلمه حرف حساب
3. نظریه معروف
این نظریه بر آن است تا در میان گسترهای از رفتارهایی که لزوما از نظر شرعی حرام نیستند، رفتارهای مطلوب از نامطلوب تشخیص داده شود. در بسیاری از رفتارها مانند نگاه، صحبتکردن، "نیت "، تعیینکننده است، ولی از آنجا که نیت، امری شخصی و درونی است، نمیتوان تمام هنجارهای اجتماعی را بر مبنای آن تعریف کرد و تنظیم امور اجتماعی را به امری شخصی وا نهاد. ازاینرو، در این موارد، ملاک روشنتری باید ارائه شود که دیگر افراد و جامعهها نیز آنها را تشخیص دهند. علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر آیاتی مانند "وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ. " (نساء: 19) یا آیه "وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا. " (احزاب: 32)، "معروف " را به منزله یک اصل قرآنی برای زندگی اجتماعی زن به شمار آورده است.واژه "معروف " سی و هشت بار در قرآن آمده است که نوزده مورد آن، به نوعی به زنان مربوط است. پس در ارتباط با زنان، روش "معروف " یک اصل قرآنی است. راغب در مفردات در تعریف معروف میگوید: "أَلْمَعْرُوفُ إِسْمٌ لِکُلِّ فِعْلٍ یعْرَفُ بِالْعَقْلِ أَوِ الشَّرْعِ حُسْنُهُ؛ معروف، اسم هر فعلی است که با عقل یا شرع خوبی آن شناخته شود. " علامه طباطبایی رحمه الله نیز میفرماید:
معروف؛ یعنی امری که انسان با ذوق اجتماعیاش میشناسد و آن را شایسته میداند. کار معروف؛ یعنی کار نیک که پیوسته با دلیل عقل و قانون شرع و فضیلت اخلاقی و آیین ادب مقرون است.3
در زمینه روابط میان زن و مرد نیز برای تشخیص میزان و چگونگی حضور دختران و زنان در اجتماع و رفتارهای مطلوب یا نامطلوب میان زن و مرد و دختر و پسر در محیطهای اجتماعی، باید به عُرف پسندیده که بر اساس قوانین و جهتگیریهای شرعی و آداب جمعی عقلانی است، مراجعه کرد؛ یعنی روش پسندیدهای که با حدود عقل و شرع و فطرت سازگار باشد و جامعه دینی نیز آن را بپسندد.با بررسی رویکرد اسلام در مورد رابطه میان زن و مرد نامحرم، در مییابیم که در این آموزهها تلاش میشود تا زمینههای انحراف و تحریکهای خواسته یا ناخواسته، به حداقل برسد و افراد از پرتگاه انحراف و مرز خطر فاصله داشته باشند. حتی در احکام اسلام، نگاه به مو و بدن نامحرم، هرچند بدون قصد لذت، حرام شده است. همچنین قرار گرفتن در جای خلوت با نامحرم در صورت وجود احتمال فساد ممنوع شده و از خنده و شوخی و همکلامیهای بیمورد و اختلاطهای غیرضروری میان نامحرمان نهی فرموده است؛ چون احتمال پیدایش انگیزهها و رفتارهای جنسی در اینگونه امور زیاد است و برای پیشگیری از انحراف، لازم است به کلی از این امور اجتناب شود.
چه بسا در محیطی علمی، میان زن و مرد یا دختر و پسر، با رعایت حدود شرعی، بحثهای علمی رایج باشد. ضرورت به معنای خاص آن در این مورد مطرح نیست، ولی این امر خلاف عرف پسندیده جامعه نیست، هر چند شاید در محیطی دیگر، همین امر خلاف معروف باشد. البته صحبت کردن دو جوان مجرد، معمولاً خالی از گمانهزنیها نیست. برای مثال، احوالپرسی و گفتوگوهایی که میان بستگان در مهمانیهای فامیلی مرسوم است، اگر در محیطهای دیگر و با اشخاص دیگری صورت پذیرد، برابر با معروف نیست یا صحبت استاد و دانشجو در کلاس، با خارج از کلاس، متفاوت است.
در سیره معصومین (ع) نیز توجه به شرایط و انگیزهها و عرف پسندیده در مسائل مختلف وجود داشته است. برای مثال، پیامبر به زنان سلام میکرد، ولی امیرالمؤمنین علی (ع) از سلام کردن به زنان جوان کراهت داشت.4 بیگمان، سیره عملی این دو بزرگوار، بیش از آنکه با نظریه اضطرار سازگار باشد، با نظریه معروف همخوانی دارد. همچنین در تاریخ آمده است که برخی از صحابه، همراه پیامبر برای دیدار به خانه حضرت زهرا (س) میرفتند یا اینکه صحابه به عیادت آن بزرگوار میآمدند. همچنین حضرت زهرا (س) در موارد مختلفی با برخی اصحاب مانند سلمان، بلال و دیگران صحبت میفرمود. حتی ایشان از سلمان که مردی سالخورده بود، خواست تا به خانه ایشان بیاید و به او دعای نور را آموخت. همچنین سلمان گاهی در کارهای خانه به ایشان کمک میکرد.5 اینگونه ارتباطها یا نگهداری زکریای سالخورده از مریم جوان و سرکشی به او و نیز مذاکرههای سلیمان و بلقیس که بیشتر جنبه سیاسی و دینی دارد و نیز رفتار موسی با دختران شعیب (ع)،4 همه مطابق با عرف پسندیدهای است که در چارچوب قانونهای شرع قرار دارد.
شاید در عمل، پیآمدهای نظریه معروف و اضطرار در بیشتر موارد، تفاوتی نداشته باشد، ولی در نظریه معروف، ملاک مناسبی برای تشخیص موارد مطلوب از نامطلوب به چشم میخورد. افزون بر اینکه این نظریه، انعطافپذیری بیشتری دارد و در چارچوب احکام شرعی، با اوضاع جامعه در دورانها و شرایط مختلف انطباقپذیر است. همچنین این نظریه بیشتر اثباتی است؛ یعنی روابط اجتماعی را در حد معروف میپذیرد، ولی نظریه اضطرار بیشتر نفیکننده است و هر گونه رابطه را جز در موارد اضطرار نفی میکند.
توجه داشته باشیم که عرف، همواره در آستانه دگرگونی است و باید به سمت بهترین عرف که بیشترین تناسب را با فطرت و شرع و عقل انسانی دارد، گام برداشت. در این راستا، باید عالمان دین و انسانشناسان و جامعهشناسان عرفسازی کنند تا عرف جامعه را دیگران به انحراف نکشانند و به تدریج از الگوی مطلوب دور نسازند.6 در پایان این بخش، شایسته است به ماجرای برخورد موسی (ع) با دختران شعیب (ع) که در آیات 23 تا 26 سوره قصص آمده است، به عنوان الگویی از برخورد اجتماعی پسندیده میان دختر و پسر اشاره شود. موسی که جوانی رشید بود، پس از فرار از دست سربازان فرعون و چند روز پیادهروی و خستگی زیاد، به چاه آبی در کنار شهر مدین میرسد. در قرآن چنین میخوانیم:
و هنگامیکه به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چارپایان خود را سیراب میکنند و در کنار آنها دو زن را دید که گوسفندان خود را مراقبت میکنند(، ولی به چاه نزدیک نمیشوند. موسی) به آنها گفت: کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمیدهید؟) گفتند: ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها همگی خارج شوند و پدر ما پیرمرد کهنسالی است. (به همین خاطر ما مجبوریم این کار را انجام دهیم.) موسی (به گوسفندان آنها) آب داد. سپس رو به سوی سایه آورد و گفت: خدایا هر خیر و نیکی بر من فرستی، من به آن نیازمندم. ناگهان یکی از آن دو (دختر) به سراغ او آمد و در حالی که با حیای کامل گام برمیداشت، گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا مزد سیراب کردن گوسفندان ما را به تو بپردازد. هنگامی که موسی نزد او (شعیب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، [شعیب] گفت: نترس، از قوم ظالم نجات یافتی. یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر، او را استخدام کن؛ چون بهترین کسی را که میتوانی استخدام کنی، فردی است که نیرومند و امین باشد. (قصص: 23 ـ 26)
پیامها و نکتههای این آیه را میتوان به شرح زیر بیان کرد:
1. در این داستان آمده است که دختران شعیب، جدای از جمعیت مردان ایستاده بودند و این، نشانه حیای آنان است.
2. دختران در پاسخ موسی (ع) که پرسید چه میکنید، گفتند چون پدر ما پیر است، ما این مسئولیت را بر عهده گرفتهایم. از این مطلب برمیآید که در صورت امکان بهتر است اینگونه کارها به مردان واگذار شود، ولی اصل حضور دختران در اجتماع و محیطهای کاری با رعایت حدود شرعی مانعی ندارد.
3. گفتوگوی میان موسی (ع) با دختران شعیب در حد لازم خلاصه میشود و با وقار و متانت همراه است، به گونهای که حتی موسی (ع) پس از کمک به دختران، بیدرنگ به سایه و محل استراحتش باز میگردد.
4. خداوند در قرآن میفرماید دختر شعیب (ع) که برای دومین بار نزد موسی آمد و پیغام پدرش را به او رساند، با "استحیاء "، یعنی حیا و وقار و متانت کامل گام برمیداشت.
در توضیح این ماجرا، در روایتی آمده است هنگامیکه موسی (ع) با دختر شعیب (ع) همراه شد تا او را پیش پدرش ببرد، در میان راه، چون باد بر جامههای دختر میپیچید و حجم بدنش ظاهر میشد، موسی (ع) به او گفت شما از پشت سر من بیا و در راه مرا راهنمایی کن؛ زیرا من از کسانی هستم که به پشت سر زنان نگاه نمیکنند. همچنین وقتی دختر شعیب (ع)به پدر پیشنهاد داد که موسی (ع) را استخدام کند، پدرش از او پرسید: چگونه به امانتداری موسی پی بردهای؟ دختر گفت: چون او راضی نشد که من پیش روی او راه روم که مبادا نظرش بر پشت سر من بیفتد.7 این رفتار موسی (ع) و دختران شعیب (ع) را میتوان نمونه مناسبی از برخوردهای اجتماعی مطلوب میان دختر و پسر به شمار آورد.
دیدگاه اسلام درباره رابطههای دوستانه میان دختر و پسر
پیشتر گفتیم که روابط میان زن و مرد و دختر و پسر به دو دسته کلی تقسیم میشود:1. رابطههای معمول اجتماعی که در آن انگیزههای غیرجنسی مانند رسیدن به هدفهای کاری، علمی و... زیربنای روابط است؛
2. رابطههای مبتنی بر پیوندخواهی جنسی.
در این میان، نوع دیگری از روابط نیز هست که در آن، رابطه عاطفی میان دو طرف برقرار است و آنها در ارتباط با یکدیگر، همین با هم بودن را میخواهند و انگیزه اصلی آنها از ارتباط با یکدیگر، رسیدن به هدفهای کاری یا علمی و مانند آن نیست. در عین حال، انگیزههای جنسی در اینگونه ارتباطها وجود ندارد؛ رابطهای دوستانه و صمیمی، ولی غیرجنسی و سالم بسان رابطه دو دوست همجنس یا رابطه خواهر و برادر که با وجود روابط دوستانه با هم، از هرگونه انگیزه و رفتار جنسی به دور هستند.
پرسش این است که اینگونه رابطه از نظر اسلام چه حکمی دارد؟ دراینباره به چند نکته باید توجه شود: اینکه اشخاصی به یکدیگر محبت داشته باشند و یکدیگر را دوست بدارند، به خودی خود اشکالی ندارد، چنانکه هر محبتی میان هر زن و مردی، از نوع گرایشهای جنسی نیست و میان هر زن و مرد مؤمنی، محبت ایمانی وجود دارد؛ همچنانکه همه شیعیان، خود را از دوستان و ارادتمندان حضرت زهرا (س)میدانند و ایشان نیز به اصحاب مؤمن و بااخلاص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مانند سلمان محبت داشته است. بیگمان، اینگونه محبتها هرگز غریزی نیستند، ولی توضیح خواهیم داد که دوستیهای روزانه میان دختر و پسر چنین نیست. همچنین گاهی افراد به کسانی مانند آشنایان و همکاران که مدتی با آنها در تعامل بودهاند، دوست خطاب میکنند، بدون اینکه میان آنها رابطه عاطفی و عمیقی که ایشان را از نظر روحی به یکدیگر وابسته کند، وجود داشته باشد. منظور از دوستی در اینگونه زمینهها، رابطههای عاطفی نیست. در دوستیهای عرفی میان دختر و پسر، با "دیدار " و ارتباط بصری یا لفظی، معمولاً نوعی احساس دلبستگی قلبی پدید میآید. در مواردی نیز ارتباطهایی مانند نامهنگاری سبب میشود دختر و پسری که تاکنون یکدیگر را ندیده و با هم هیچ گفتوگویی نکردهاند، گمان کنند که با هم دوست شدهاند، ولی در واقع، در این نوع دوستیها، معمولاً دو طرف، تصویری ذهنی از یکدیگر میسازند و در واقع، با شخصیتی ذهنی دوست میشوند و نه شخص حقیقی و واقعی.
آنچه در رابطه دوستانه، خواسته اصلی دو طرف است، دیدار از نزدیک و با هم بودن است. افراد میکوشند با برقراری تماسهای بصری، کلامی یا لمسی، حضور یکدیگر را در کنار هم بهتر حس کنند و از آن لذت ببرند. اموری مانند نگاهها و صحبتهای محبتآمیز، خندهها و شوخیها و ابراز علاقه به صورتهای مختلف، از لوازم جداییناپذیر در روابط دوستانه و صمیمی است.
با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که هر چند تصور دوستی صمیمی میان دختر و پسر، بدون وجود انگیزههای جنسی، تصور محالی نیست، ولی عملی شدن چنین رابطهای چندان عقلانی به نظر نمیرسد؛ زیرا دیدار و تماسهای بصری و کلامی، نگاههای دوستانه همراه با خنده و شوخی و ابراز علاقه زیاد میان دو جنس، معمولاً موجب تحریک جنسی میشود. افزون بر اینکه اساسا جداسازی رابطه عاطفی از گرایشهای غریزی و جنسی در رابطه میان دختران و پسران بسیار دشوار است و عاطفه و غریزه در اینگونه رابطهها در هم آمیختهاند.9 حتی اگر فرض شود که انگیزه اولیه دختر و پسر از اینگونه رابطه، تنها بهرهمندی از جنبههای معرفتی و روحی یکدیگر بوده باشد، به دلیل وجود تحریکهای مداوم، تضمینی وجود ندارد که انگیزههای جنسی به صورت ناخودآگاه در رابطه آنها راه نیابد؛ زیرا غریزه جنسی در وجود انسان غریزهای بسیار نیرومند است. از همین رو، با ایجاد انگیزههای جنسی در رابطه دختر و پسر، اجتناب از رفتارهای جنسی نیز بسیار دشوار خواهد بود. بنابراین، دوستی دختران و پسران بدون شایبههای جنسی، بیشتر یک ادعا است. اگر هم به واقع چنین رابطهای صورت گیرد، رابطهای طبیعی نخواهد بود؛ زیرا با گرایشهای درونی دختران و پسران جوان در تضاد است. ازاینرو، همواره ممکن است آنها را به مشکلات عصبی و روحی دچار کند و جوانان در اینگونه رابطهها، همواره در معرض انحراف و رفتارهای جنسی قرار دارند.
با بررسی رویکرد اسلام در مورد رابطه میان زن و مرد نامحرم، در مییابیم که در این آموزهها تلاش میشود تا زمینههای انحراف و تحریکهای خواسته یا ناخواسته، به حداقل برسد و افراد از پرتگاه انحراف و مرز خطر فاصله داشته باشند. حتی در احکام اسلام، نگاه به مو و بدن نامحرم، هرچند بدون قصد لذت، حرام شده است. همچنین قرار گرفتن در جای خلوت با نامحرم در صورت وجود احتمال فساد ممنوع شده و از خنده و شوخی و همکلامیهای بیمورد و اختلاطهای غیرضروری میان نامحرمان نهی فرموده است؛ چون احتمال پیدایش انگیزهها و رفتارهای جنسی در اینگونه امور زیاد است و برای پیشگیری از انحراف، لازم است به کلی از این امور اجتناب شود.
رابطه دوستی میان دختر و پسر نیز رابطهای است که احتمال انحراف در آن بسیار بالا است. ازاینرو، باید از آن پرهیز کرد؛ زیرا از نظر شرعی، توجیه مناسبی ندارد. افزون بر این، چنین رابطهای، نوعی اختلاط با نامحرم است و غالبا از نگاههای شبههناک و شوخی و خنده و همکلامی نهی شده در شرع مقدس به دور نیست. در فرهنگ اسلامی، حتی میان مردان و زنان متأهل نیز ـ که انگیزه جنسی کمتری از دختران و پسران جوان دارند ـ چنین رابطهای تجویز نشده است.
اساسا در اسلام، رابطه اینگونه دوستیها در رابطههای مجاز میان زن و مرد نامحرم تعریف نشده است. البته در فرهنگ غرب، چنین رابطهای تعریف شده است و ادعای عملی بودن آن وجود دارد، ولی در عمل، با انحرافها و مشکلات بسیاری همراه است که در غرب بدان با دیده اغماض نگریسته میشود.رابطه دوستی میان دختر و پسر نیز رابطهای است که احتمال انحراف در آن بسیار بالا است. ازاینرو، باید از آن پرهیز کرد؛ زیرا از نظر شرعی، توجیه مناسبی ندارد. افزون بر این، چنین رابطهای، نوعی اختلاط با نامحرم است و غالبا از نگاههای شبههناک و شوخی و خنده و همکلامی نهی شده در شرع مقدس به دور نیست. در فرهنگ اسلامی، حتی میان مردان و زنان متأهل نیز ـ که انگیزه جنسی کمتری از دختران و پسران جوان دارند ـ چنین رابطهای تجویز نشده است.
در پایان، گفتنی است اصل اینکه فردی نسبت به فردی نامحرم از جنس مخالف، احساس محبت و علاقه داشته باشد، حتی اگر این علاقه به دلیل جذابیتهای جنسیتی بوده باشد، گناه دانسته نمیشود. اگر این محبت درونی به حدّ عشق شدید عاطفی رسیده باشد، نمیتوان خود این عشق و دلبستگی قلبی را فعل حرامی به شمار آورد. آنچه حرام است، آن است که این حالت درونی و قلبی، در خارج نیز به برقراری روابط و رفتارهای نادرست و خارج از احکام شرعی بینجامد؛ یعنی عمل فرد را نیز به انحراف کشاند، هر چند این انحراف، نگاهی شهوانی باشد. اگر این محبت در دل بماند و به هیچ رفتار خارج از ضابطهای نینجامد، حرام نیست.
البته اینکه شخصی با وجود علاقه به فردی، این امر را در رفتارهای خارجیاش نشان ندهد، برای او بسیار آزاردهنده خواهد بود. ازاینرو، اصل علاقه به فرد نامحرم در صورتی که امکان ازدواج با او را نداشته باشد، امر مطلوبی نیست. از همین رو، چون احتمال انحراف در اینگونه علاقهها زیاد است، فراهم آوردن زمینههای این علاقه، مانند نگاه کردن، صحبت کردن و فکر کردن و خیالبافیها و ماندگار کردن احساسات زودگذر سطحی در ذهن، نسبت به زنان متأهل یا نامحرمانی که فرد امکان ازدواج با آنها را ندارد، جایز نیست و باید تا میتواند، از پدید آمدن چنین عشقهایی جلوگیری کند، ولی اگر به هر دلیل، چنین علاقهای در دل شخص پدید آمد و از اختیار او خارج شد، باید مراقب رفتارهای خود باشد و از رابطههای انحرافی بپرهیزد.
این کار بسیار دشوار است، ولی موفق شدن در این کار، پاداش بسیاری خواهد داشت، چنانکه از پیامبر روایت شده است که فرمود: "مَنْ عَشَقَ فَکَتَمَ فَماتَ، ماتَ شَهِیدا؛ کسی که عاشق شود و این عشق را پنهان بدارد (و رفتارش را مهار کند،) پس اگر بمیرد، مرگ او شهادت خواهد بود ".10
راهکارهای مشروع برقراری روابط جنسی در اسلام
پیشتر گذشت که برنامه اسلام در تنظیم رابطههای میان دو جنس زن و مرد، دو محور اساسی دارد:الف) جهتدهی و آسانسازی روابط جنسی در چارچوبی معین؛
ب) کاهش زمینههای انحراف در روابط معمول اجتماعی و کم کردن محرکها و انگیزههای جنسی در اجتماع و بیرون از محدودههای شخصی.
در اینجا به بررسی راهکارهای مشروع برقراری روابط جنسی در اسلام میپردازیم. بنا بر آیات و روایتهای اسلامی، روابطی که در آنها انگیزهها و رفتارهای جنسی (رفتارهایی که با لذتجویی جنسی همراه است) وجود دارد، حتما باید در یکی از این سه قالب صورت گیرد: ازدواج دایم؛ ازدواج موقت؛ ملک یمین (رابطه مالک با کنیز خود).
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در خطبهای فرمود:
ای مردم، خداوند سهگونه زناشویی را برای شما حلال فرموده است: زناشویی که در آن ارث هست و آن ازدواج دایم است؛ زناشویی بدون ارث و آن متعه (ازدواج موقت) است و کنیزانتان.11
هرکدام از این رابطهها، شرایط ویژهای دارند، ولی تقریبا یک ضابطه اصلی در آنها مشترک است که هرگز حتی با توافق دو طرف، تغییرپذیر نیست و آن اینکه زن در یک زمان نباید با چند مرد رابطه داشته باشد. حکمت اصلی این ضابطه، حفظ شدن نسبها و از میان بردن هر گونه شبهه در نسبت دادن فرزندان به والدین است. پیشتر نیز از قول روانشناسان گفتیم که زنان بیشتر به انحصار رابطه با یک مرد گرایش دارند و رابطه با چند مرد با عواطف و روحیه زنانگیشان سازگاری ندارد.12 همچنین با توجه به اینکه زن در رابطه با مرد بیشتر او را به عنوان پشتیبان عاطفی خود میخواهد و چون مدیریت خانوادهها نیز بر عهده مرد است، به خوبی مشخص میشود که چندشوهری سبب بر هم خوردن امنیت روانی زن و نیز بیسامانی در نظام خانواده میشود.
در آموزههای اسلام، درباره رابطه زناشویی از راههای مشروع به ویژه ازدواج دایم، توصیههای فراوانی شده است. پیشوایان معصوم (ع)، نکاح و زناشویی حلال و علاقه به زنان را از سنتهای پیامبران شمرده و افراد را به این امر، تشویق و در مقابل، از بیهمسر ماندن به شدت نهی کردهاند. حتی برای عمل زناشویی، اگر از طریق حلال صورت گیرد، ارزش و پاداش بسیاری قائل شدهاند.
روایتهایی را که در مورد ارزش ازدواج یا زشت بودن بیهمسر ماندن وارد شده است، بیشتر میتوان ناظر به ازدواج دایم دانست، ولی مطلق نکاح و زناشویی در این روایتها مورد تأکید اصلی است. البته در جای خود، بر اهمیت فراوان خانواده ـ که از ثمرههای ازدواج دایم است ـ تأکید شده است. در کتاب عروهالوثقی، پس از بیان مستحب بودن نکاح آمده است: "ظاهر این است که استحباب اختصاصی به نکاح دایم و موقت ندارد، بلکه آنچه مستحب است اعم از ازدواج دایم و موقت و زناشویی با کنیزان است ".13
"نکاح " در لغت به معنای عمل جنسی است و در اصطلاح روایتها و کتابهای فقهی نیز گاهی در همین معنا مانند اصطلاح "ناکِحُ الْبَهِیمَهِ " به کار میرود، ولی غالبا به معنای مطلق زناشویی مشروع، در مقابل "سِفاح " به معنای زناشویی نامشروع به کار برده میشود. حتی حضرت محمد صلی الله علیه و آله خطاب به عدهای از اصحاب که به رهبانیت پرداخته و همبستری با همسرانشان را ترک گفته بودند، در حدیث مشهور فرمود: "أَلنِّکاحُ سُنَّتِی، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیسَ مِنِّی. "14، در این حدیث، ظاهرا نکاح به همین معنی به کار رفته است.
شواهدی نیز در برخی روایتها هست که نشان میدهد اصل رابطه زناشویی مشروع مورد تأکید ویژه اسلام است. برای مثال، پیامبر از مردی پرسید: آیا زن داری؟ گفت: خیر. رسول اللّه فرمود: آیا کنیز داری؟ گفت: نه. سپس فرمود: آیا توانایی مالی داری؟ گفت: بله. حضرت به او فرمود: "ازدواج کن وگرنه از گناهکاران خواهی بود ". در روایتی دیگر از امام محمد باقر (ع) آمده است: "دو رکعت نماز که مرد متأهل به جای آورد، بهتر از آن است که مرد بیهمسری تمام شب را عبادت کند و روز را روزه بدارد. " در این هنگام، یکی از حاضران عرض کرد: جانم به قربانت، من اهلی ندارم. حضرت فرمود: "آیا کنیزانی نداری (یا فرمود: آیا کنیز امّ ولد نداری)؟ " پاسخ داد: دارم. حضرت به آن شخص فرمود: "پس تو عَزَب نیستی ".15
از این روایتها استفاده میشود که اصل داشتن زناشویی مشروع هر چند از طریق کنیز باشد، مورد تأکید ویژه اسلام است. البته این به معنای نادیده گرفتن اهمیت ازدواج دایم و تشکیل خانواده نیست، بلکه به این معناست که نباید آنچه را در روایتها آمده است، تنها ازدواج دایم معنا کرد؛ زیرا این نکته در فهم درست روایتهای نکاح مهم است. به هر حال، چون در حال حاضر، رابطه با کنیز در عمل منتفی است، راهکارهای ایجاد رابطه مشروع جنسی، به دو نوع ازدواج، دایم و موقت منحصر میشود.
1. ازدواج دایم و اهمیت آن
مرسومترین و به یک اعتبار، مهمترین راهکار برای روابط جنسی در اسلام، ازدواج دایم است. ازدواج دایم دو ثمره مهم دارد:یک ـ ارضای غریزه و تعدیل گرایشهای جنسی؛
دو ـ پیریزی بنای خانواده.
در این نوع ازدواج، دو شریک جنسی پیمان میبندند که تا آخر عمر در کنار هم زندگی مشترکی داشته باشند. این امر، به طور طبیعی با نوعی پیوند عاطفی قوی همراه است و رابطهای فراتر از دوستیهای معمولی یا روابط موقتی دارد. این رابطه، با آمدن فرزندان تقویت میشود و مجموعه خانواده به عنوان نهادی که تأمین بسیاری از نیازهای اساسی افراد را بر عهده دارد، با این پیوند شکل میگیرد. اساس روابط در خانواده، محبت و احساس دلبستگی میان اعضا است و هیچ نهاد اجتماعی نمیتواند جایگزین کاملی برای آن باشد. برخی از مهمترین فایدههای تشکیل خانواده عبارت است از:
1. تولید مثل و پرورش نسل جدید؛
2. فراهم ساختن بخش مهمی از نیازهای عاطفی و جسمی اعضا و ایجاد امنیت روانی، عاطفی، مالی و... برای افراد خانواده؛
3. پشتیبانی از والدین در کهنسالی؛
4. ایفای نقش اساسی در جامعهپذیری و مهار اجتماعی اعضا از طریق تربیت و آموزش هنجارها و مراقبت بر اعضای خانواده.
بیگمان، ازدواج دایم به دلیل اینکه بستر ایجاد خانواده است، مسئولیتهای مختلفی برای زن و شوهر در پی دارد. البته برخی از این مسئولیتها مانند مسئولیت زوج در دادن نفقه زوجه و فرزندان و مسئولیت زوجه در تمکین از زوج در مورد خواستههای جنسی، تکلیفی قانونی و شرعی است. بعضی از مسئولیتها نیز وظایفی است که از نظر عرفی یا اخلاقی بر عهده همسران است و پذیرفتن آنها برای زن و شوهر اجتنابناپذیر خواهد بود. بحث از جنبههای گوناگون ازدواج دایم، مجال دیگری میخواهد، ولی بر این نکته تأکید میکنیم که چون در میان چارچوبهای ارتباط جنسی مشروع تنها ازدواج دایم میتواند بستر مناسبی برای داشتن فرزند و خانواده باثبات باشد، نمیتوان دیگر راهکارها را بدیلی برای آن دانست. بنابراین، اهمیت ازدواج دایم و ضرورت تشکیل خانواده برای سلامت فرد و جامعه هرگز قابل خدشه نیست.
تأکید بر داشتن "اهل؛ (خانواده) " و "فرزندان باایمان "، از مهمترین فایدههایی است که در روایتهای اسلامی بر آن تأکید فراوانی شده است.16 همه این تأکیدها، اهمیت خاص ازدواج دایم را در آموزههای اسلامی بیان میدارد.17 همچنین آرامشی که خداوند در قرآن کریم آن را از مهمترین فایدههای ازدواج میداند،18بستری مناسبتر از ازدواج دایم ندارد؛ زیرا روابط کوتاهمدت و ناپایدار نمیتواند این آرامش روانی را به شایستگی برقرار سازد.
2. سن مناسب برای ازدواج
یکی از نکتههای مهم برای تبیین طرح اسلام در زمینه برقراری روابط جنسی، پاسخ به این پرسش است که اسلام چه سنی را برای برقراری روابط جنسی مشروع سفارش میکند و سن مناسب برای ازدواج کدام است؟ در پاسخ باید گفت به طور طبیعی، هر زمانی که گرایشهای جنسی در فرد بیدار شود و او این ارتباطخواهی را به عنوان نیاز واقعی و محرک درونی در خود احساس کند، زمان مناسبی برای پاسخگویی به این نیاز است و این، امری عقلانی و طبیعی است. البته تعیین سن خاصی برای ازدواج همه افراد درست نیست؛ زیرا این امر بنا بر شرایط جسمی و روحی و حتی شرایط محیطی، در افراد متفاوت است. همچنین اگر تشکیل خانواده در نظر باشد، شرایط دیگری مانند تواناییهای اقتصادی و فکری و مقبولیت و مهارتهای اجتماعی نیز در این امر اثرگذار خواهد بود.برخلاف فرهنگ رایج در دنیای امروز که نسبت به روابط جنسی نوجوانان و جوانان پیش از ازدواج، تسامح بیشتری دارند و اینگونه روابط بیضابطه را به عنوان اقتضای سالهای جوانی به راحتی میپذیرند، دین مبین اسلام هر گونه رفتار جنسی را تنها با ضابطه ازدواج جایز میداند. بنابر قاعده و متناسب با اقتضای طبیعی، سن مناسب برای ازدواج، زمانی است که افراد در آن به مرحله بیداری یا "بلوغ جنسی " میرسند. در روایتهای اسلامی نیز ازدواج در همین سالها سفارش شده است. برای نمونه، پیامبر میفرماید:
ای گروه جوانان، هر کس از شما توانایی جنسی پیدا کرد، ازدواج کند. بیگمان، این امر موجب حفظ بهتر چشم و دامان است.19
نیز فرمود:
هر جوانی که در سن پایین (ابتدای جوانی) ازدواج کند، شیطانی که مأمور اوست، ناله میزند: "ای وای! دو سوم دینش را از دست من حفظ کرد. " پس باید این بنده در ثُلث باقی، تقوای الهی پیشه کند.20
همچنین روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر فراز منبر فرمود:
ای مردم، جبرئیل از سوی خداوند لطیف و خبیر نزد من آمد و گفت: دختران به منزله میوهای بر درختند که اگر برسد و چیده نشود، آفتاب آن را خراب و فاسد میکند و بادها آن را میپراکند. دوشیزگان زمانی که به حالتهایی که زنان دارند رسیدند (و بالغ شدند)، دوایی جز همسر (و ازدواج) ندارند، وگرنه از فساد مصون نیستند؛ چون آنان بشرند.21
همچنین فرمود:
از سعادت مرد این است که دخترش در خانه او عادت زنانگی را تجربه نکند (و پیش از رسیدن به این سن، به خانه شوهر رفته باشد).22
نیز در روایتی وارد شده است که "از حقوق فرزند بر پدرش سه چیز است: اینکه اسم نیکو برایش بگذارد و به او نوشتن بیاموزد و زمانی که بالغ شد، ترتیب ازدواجش را بدهد. "23 در این روایتها بر ازدواج در سن پایین و همزمان با بلوغ جنسی و تأخیر نینداختن آن از این سن تأکید شده است و این امر، کاملاً با نیازهای طبیعی در دختران و پسران سازگار است.
نمایش پی نوشت ها:
1. قسمت مهمی از مطالب این بخش برگرفته است از: مقاله "تحلیلی بر روابط دختران و پسران دانشجو "، مجموعه مقالههای نخستین هماندیشی بررسی مسائل و مشکلات زنان، دفتر تحقیقات و مطالعات زنان، قم، 1380، صص 675 ـ 698.
2. بر اساس نظرسنجی هفتهنامه ساندی تایمز، چاپ لندن، بیش از نیمی از زنان ردههای بالای مشاغل حرفهای و 30% کارکنان امور اداری و دفتری در انگلستان و 77% آنان در امریکا با مزاحمتهای مدیران و همکارانشان در محیط کار روبهرو هستند. روزنامه کیهان، 28/9/1370، به نقل از: هفتهنامه ساندی تایمز. همچنین در گزارش جاناتان راس، روزنامهنگار انگلیسی، در پی پژوهشهای روانشناسانه، بیشتر مردان غربی نسبت به زنانی که با آنان از صبح تا شام در ارتباط هستند (مثل همکار و همکلاسی و...) در آرزوی آمیزش همراه با خشونت شدید، حتی در حدّ قتل هستند. (نک: ابوالقاسم مقیمی حاجی، جوانان و روابط، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380، به نقل از: ثریا مکنون و مریم صانعپور، بررسی تاریخ منزلت زن از دیدگاه اسلام، ص211).
در بخش مربوط به بررسی اخلاق جنسی در غرب، آمارهایی از ناهنجاریهای جنسی خواهد آمد.
3. نک: تفسیر المیزان، ج2، ص328، تفسیر آیه 228 سوره بقره.
4. نک: وسائل الشیعه، ج20، باب132 از ابواب مقدمات نکاح، ح25518.
5. بحارالانوار، ج43، صص 28، 62، 66، 76، ح33، 53، 59 و 63 .
6. نک: آل عمران: 37؛ نمل: 44؛ قصص: 23 ـ 25.
7. مقاله "تحلیلی بر روابط دختران و پسران دانشجو "، صص 675 ـ 695.
8. نک: تفسیر نمونه، ج16، صص 55 ـ 65 ؛ محمدباقر مجلسی، حیات القلوب، تاریخ پیامبران علیهمالسلام، قم، انتشارات سرور، چ1، 1375، ج1، صص 600 و 601 .
9. در طول تاریخ ادبیات همه کشورها، عشق که رابطهای عاطفی است، معمولاً میان زن و مرد جلوه میکند. بنابراین، این رابطه عاطفی از گرایشهای جنسیتی جدا نیست. فروید، عشق را اساسا پدیدهای جنسی میداند و آن را والایش غریزه جنسی میشمارد، ولی هورنای معتقد است لزوما ارتباطی میان محبت و گرایش جنسی نیست؛ یعنی اینگونه نیست که پس از هر محبتی، انگیزه شهوانی باشد، ولی او نیز رابطه نزدیک میان این دو و تأثیر ناخودآگاه این دو بر هم را میپذیرد. مزلو نیز میگوید مفهوم عشق و روابط جنسی دوچیزند، ولی در زندگی افراد سالم به هم میپیوندند و کمتر جداییپذیرند. نک: محمدباقر کجباف، روانشناسی رفتار جنسی، صص 49، 62 و 66؛ نیز کارن هورنای، عصبانیهای عصر ما، ترجمه: ابراهیم خواجه نوری، ص 191
موریس دبس نیز معتقد است: غریزه جنسی کمکم در نوجوانان به ویژه پسران، با تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر تمام اعضا و قوای بدن قوت میگیرد تا جایی که در 17 و 18 سالگی، مالک اصلی احساسات انسان میشود و تمام تظاهرهای محبتآمیز انسان از غریزه جنسی سرچشمه میگیرد. (نک: گفتار فلسفی (جوان)، ص307).
10. نک: کنز العمال، ج3، ص373، ح7000.
11. وسائل الشیعه، ج20، باب35 از ابواب مقدمات نکاح، باب ان النکاح الحلال ثلاثة اقسام، ص86، ح25098.
12. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، چاپ شرکت افست، 1359، بخش هفتم، صص 157ـ175، بخش یازدهم، صص 300 ـ 346.
13. نک: سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، عروة الوثقی، قم، اسماعیلیان، 1374، چ3، ج2، ص628 ، مسئله سوم از کتاب النکاح.
14. نک: همان، ص627.
15. وسائل الشیعه، ج20، باب 2 از ابواب مقدمات نکاح، ص20، ح24918.
16. برای نمونه، پیامبر فرموده است: "إِتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّه أَرْزَقَ لَکُمْ؛ اهل همسر و خانواده برگزینید؛ زیرا این امر موجب افزایش روزیتان میشود. " نیز فرمود: "ما یمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ یتَّخِذَ أَهْلاً؟ لَعَلَّ اللّهَ یرْزُقُهُ نَسَمَةً تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِلا إِلهَ إِلاّ اللّهُ؛ چه چیزی مانع میشود که مؤمن اهلی برگزیند؟ شاید خداوند فرزندی روزیاش کند که زمین را با لا اله الا اللّه (ایمان و توحید) سنگین گرداند. " نک: وسائل الشیعه، ج20، باب 1 از ابواب مقدمات نکاح، صص 14 و 15، ح24900 و 24902؛ نک: وسائل الشیعه، ج21، باب استحباب تکثیر الاولاد و باب استحباب اکرام الولد الصالح و طلبه و حبّه و... از ابواب احکام الاولاد.
17. پیشتر در حدیثی آمد که امام علیهالسلام به فردی که ازدواج نکرده بود، ولی کنیزانی داشت، فرمود: "تو عزب نیستی "، ولی این به معنای دارای "اهل " بودن صاحب کنیز نیست. بر همین اساس، آوردهاند: زراره بر امام صادق علیهالسلام وارد شد. حضرت پرسید: ای زراره، آیا تو متأهل هستی؟ عرض کرد: خیر. حضرت فرمود: پس چگونه بر تجرّد ماندهای، در حالی که جوان هستی؟ زراره جواب داد: کنیزانی میخرم... . " (وسائل الشیعه، ج20، باب 12 از ابواب ما یحرم بالکفر و نحوه از کتاب نکاح، ص560، ح26347). از این روایت استفاده میشود که در عرف روایات و نزد اصحاب ائمه نیز داشتن کنیز به معنای متأهل بودن نبوده است.
18. "وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ... ". روم: 12
19. "یا مَعْشَرَ الشَّبابِ، مَنِ اسْتَطاعَ مِنْکُمُ الْباهَ فَلْیتَزَوَّجَ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْفَظُ لِلْفَرْجِ " مستدرک الوسائل، ج14، باب1 از کتاب النکاح، ص153، ح16350.
20. "ما مِن شابٍّ تَزَوَّجَ فِی حَداثَةِ سِتَةِ إِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنِّی ثُلُثَی دِینِهِ فَلْیتَّقِ اللّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلُثِ الْباقِی "، مستدرک الوسائل، ج14، باب 1 از ابواب النکاح، ص149، ح16331.
21. وسائل الشیعه، ج20، باب 23 از ابواب مقدمات نکاح، ص61، ح25037.
22. همان، ص64، ح25047.
23. "مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلی والِدِهِ ثَلاثَةٌ: یحَسِّنُ اسْمَهُ، وَ یعَلِّمُهُ الْکِتابَةَ، وَ یزَوِّجُهُ إِذا بَلَغَ ". وسائل الشیعه، ج21، باب 88 از ابواب احکام الاولاد، ص482، ح27646.
ارسال توسط کاربر محترم سایت: hasantaleb
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}