علل انحرافات جنسی و راه های پیشگیری و درمان (1)


 

نویسنده : مرتضی نجفی مدیسه
منبع : اختصاصی راسخون




 

چکیده
 

موضوع بحث ما راجع به انحرافات جنسی نوجوانان و راههای پیشگیری آن است. این موضوع دارای اهمیّت فراوانی می باشد، زیرا عدم انحراف جنسی یاری گر یک جامعۀ سالم و اسلامی می باشد. به همین جهت ابتدا علل انحراف جنسی نوجوانان و جوانان را بیان نموده، تا با شناخت علل انحراف، از انحراف جنسی آنان پیشگیری کنیم.امّا چون عدّه ای از نوجوانان و جوانان با عدم شناخت این عوامل به انحراف جنسی کشیده شده اند، در آخر راه هایی برای درمان این معضل اجتماعی مذهبی قرار داده ایم، تا این مقاله بتواند به طور کاربردی، پیشگیری و درمانِ این انحرافات را مورد برّرسی قرار دهد.

کلید واژه
 

انحراف جنسی، نوجوان، جوان، شهوت.

مقدمه
 

از وقتی که انسان خلق شد، غریزه جنسی و شهوت همواره با او همراه بوده و می توانسته به طورصحیح و یا نادرست از آن استفاده کند، پس انبیاء و معصومین(علیهم السلام) برای ما راه و روشِ استفاده صحیح از این غریزه را بیان کرده اند، و از همان ابتدا با انحرافات جنسی مبارزه کرده و احکام خدا را در این مورد بیان کرده اند.غریزه جنسی یک غریزۀ قوی در انسان شمرده می شود، و اگر انسان با بکارگیری صحیح آن آشنا نشود، مسلّماً به انحراف کشیده می شود، امروزه نیز با توجّه به گسترشِ ارتباطات جهانی و تبدیل شدن دنیا به دهکده جهانی و ابتذال غرب لازم است با فرامین معصومین(ع) آشنا شده و از این نعمت الهی به بهترین شیوه استفاده کرده و راه کمال را در پیش بگیرد.بدین سان ما را بر آن داشت که در این مورد تحقیقی ارائه نموده، و توانسته باشیم اولاً کمکی کرده باشیم به رفع این معضلِ جوانان، ثانیاً موجبات رضایت حق تعالی را فراهم نموده باشیم. سؤالات تحقیق:
علل پیدایش انحراف جنسی چیست؟
انحرافات جنسی کدام اند؟
راه های پیشگیری آنهاچیست؟
درمان آن ها چگونه است؟

فصل اول: چند سوال؟؟؟
 

چرا نوجوانی مهم است؟
 

در میان تمام دوره های مربوط به زندگی انسان یعنی از تولد تا مرگ، نوجوانی از همه شاخص تر، مهم تر و قابل توجّه تر است ریشه این اهمیت در مختصات و ویژگی هایی است که از این دوره به اختصار نقل شده است و بعضی از علل شاخص بودن عبارتند از:تحولات جسمی، روحی و روانی فراوانی در این دوره اتفاق می افتد.نوجوانی دوره ای است که فرد باید از دوران کودکی کنده شده، به نوجوانی و بزرگسالی پیوند بخورد در این مورد هم دل کندن از کودکی و هم اتصال به بزرگسالی قابل توجه است، اتصاف این دوره انتقال برزخی نیز از همین نظر است.جالب توجه است که بدانیم تغییرات این دوره فقط در یک جنبه خلاصه نمی شود بلکه ابعاد مختلف عاطفی، جنسی، بدنی و ارزشهای مختلف صورت پذیرفته و تکامل آنها در فرایند زندگی فرد بسیار قابل ملاحظه است.وسایل جدید و متنوعی پیش روی جوان قرار می گیرد که بالضروره باید تصمیماتی پیرامون آنها نماید. توانایی و مهارت او، و نیز محدودیت تجربیات وی در برخورد با موضوعات به وجود آمده به قدر کفایت نیست و شاید به همین دلیل است که به این دوره، دوره مسئله آفرینی هم می گویند.یکی از موضوعات مهمی که برای هر فردی رخ می نماید، موضوع هویت یابی است که عمدتا در این دوره مطرح است. کم توجّهی به این موضوع و عدم رسیدگی به موقع و شایسته پیرامون این امری که می تواند سعادت ساز باشد ضرر آفرین و خطر ساز است او در این دوره می خواهد بداند کیست؟ چه نقشی را باید ایفا کند؟ وظایفش چیست؟ در مقابل چه چیزهایی و چه کسانی مسئول است؟ آیا کسی و یا کسانی او را در انجام مسئولیت ها یاری خواهند داد؟ اگر یاوری نباشد چه باید بکند؟ و ...وقتی مسایل به او هجوم می آورد، هراسان می-شود گرچه الزاماً نباید بترسد ولی مسلّم است که اگر آگاهی، توانایی، مهارت و یا یاری منطقی متولیان به مددش آیند او را به تلاش و فعالیت هدفدار ترغیب و امیدوار خواهند ساخت.نقش و تأثیر دوره نوجوانی در تحصیل علم و افزونی آگاهی ها بسیار ارزنده و متمایز است. ارتباط فردی و ویژگی های شخصیتی این دوره را با تحصیل علم و افزایش مهارتها نباید نادیده گرفت.داشتن مهارت های بزرگ و هدف گرای خارج از دسترس و توانایی احتمالا غیرواقعی، از خصوصیات دیگر این دوره است اینجاست که ارائه تصویری درست از آینده و میزان توانایی های فرد و نیز میزان منابع و امکانات جهت حرکت در مسیر می تواند بسیار سودمند باشد.میل به استقلال در این دوره مشهود است.میل به خداشناسی و گرایش به روحیه دینی و نقطه مقابل آن، در این دوره خودنمایی می نماید.نیازهای بدنی و نیازهای روانی در این دوره رفع می نماید.روحیه تعاون، مسئولیت پذیری، ذهن مهیا، حوصله و ... در این دوره بیشتر جلوه می کند.از دقت در مهمترین مسایلی که در دوره نوجوانی مطرح است می توان اهمیت این دوره از زندگی و ضرورت توجه عمیق، همه جانبه و مستمر به آن را دریافت، شاید سخن مبالغه آمیزی نباشد اگر گفته شود که رسیدن به رشد و کمال فردی و اجتماعی جامعه بشری بدون عنایت و توجه ویژه به دوره نوجوانی و عبور منطقی و محققانه از آن ممکن نخواهد بود و این است فلسفه ضرورت باور نوجوانان و جوانان.(جوانی بهار زندگانی،صفحه 133 تا 135)

سبب های طغیان وسرکشی قوای نفسانی چیست؟
 

چه چيزهائی سبب طغيان و اضطراب و سركشی قوای نفسانی می‏گردد ؟ كوته نظران ، همين قدر كه ديده‏اند اسلام نفس را به عنوان " فرمانده‏ شرارت " ياد كرده است كافی دانسته‏اند كه اخلاق و تربيت اسلامی را متهم‏ كنند به اينكه به چشم بدبينی به استعدادهای فطری و منابع طبيعی وجود آدمی‏ می‏نگرد و طبيعت نفسانی را شرير بالذات ، و پروراندن آن را خطا می‏شمارد. ولی اين تصور خطا است ، اسلام اگر در يكجا نفس را با صفت " اماره‏ بالسوء "ياد كرده است در جای ديگر با صفت " النفس اللوامه " يعنی‏ ملامت كننده خود نسبت به ارتكاب شرارت و در جای ديگر با صفت " النفس‏ المطمئنه "يعنی آرام گيرنده و به حد كمال رسيده ، ياد می‏كند . از مجموع اينها فهميده می‏شود كه از نظر قرآن كريم طبيعت نفسانی انسان‏ مراحل مختلفی می‏تواند داشته باشد ، در يك مرحله به شرارت فرمان می‏دهد ، در مرحله ديگر از شری كه مرتكب شده است ناراحت می‏شود و خود را ملامت‏ می‏كند ، در مقام و مرحله ديگر آرام می‏گيرد و گرد شر و بدی نمی‏گردد . پس اسلام در فلسفه نظری خود طبيعت نفسانی انسان را شرير بالذات‏ نمی‏داند و قهرا در فلسفه عملی خود نيز مانند سيستمهای فلسفی و تربيت‏ هندی ، يا كلبی يا مانوی يا مسيحی ، از روش نابود کردن قوای نفسانی و يا لااقل حبس با اعمال شاقه آنها پيروی نمیكند،همچنانكه دستورهای عملی‏اسلام نيز شاهد اين مدعا است.این مطلب كه نفس انسان در مقامات و مراحل و شرائط خاصی بشر را واقعا به شرارت فرمان می‏دهد و حالت خطرناكی پيدا می‏كند مطلبی است كه اگر در قديم اندكی ابهام داشت ، امروز در اثر پيشرفتهای علمی در زمينه‏های روانی‏ كاملا مسلم شده است ، از همه شگفت‏تر اين است كه قرآن كريم در توصيف‏ نفس نمی‏گويد : داعيه بالسوء ( دعوت كننده بسوی بدی و شر ) می‏گويد : " اماره بالسوء ( فرمان دهنده به بدی و شر ) قرآن كريم در اين تعبير خود اين مطلب را می‏خواهد بفهماند كه احساسات نفسانی بشر آنگاه كه سر به‏ طغيان بر می‏آورد بشر را تنها بسوی جنايت و اعمال انحرافی دعوت نمی‏كند بلكه مانند يك قدرت جابر مسلط ديكتاتور فرمان می‏دهد ، قرآن با اين تعبير تسلط و استيلاء جابرانه قوای نفسانی را در حال طغيان بر همه‏ استعدادهای عالی انسانی می‏فهماند . و اين رازی است كه در دورانهای اخير روانشناسی كشف نشده بود . امروز ثابت شده كه احساسات منحرف احيانا به طرز مرموزی بر دستگاه‏ ادراكی بشر فرمان می‏راند و مستبدانه حكومت می‏كند ، و دستگاه ادراكی‏ ناآگاهانه فرمانهای آنرا اجرا می‏كند(اخلاق جنسی در اسلام وجهان غرب، صفحه 55 تا 57)

نقش خانواده ها در تربیت جنسی چیست؟
 

در جریان تربیت جنسی، والدین نقش اساسی و اولیه را در رابطه با فرزندان بر عهده دارند. زیرا آنها هستند که به پرورش شخصیت او همّت گماشته و عادات او را پایه ریزی می کنند. البته به غیر از والدین، دیگران هم، چنین وظایفی را بر عهده دارند ولی نقش پایه گذاردن اولیه در این رابطه فوق العاده تراست.

الف) دادن اطلاعات
 

این مسئله مهمّی است که فرزندان ما بدانند در چه وضع و موقعیتی هستند، در رابطه با حیات شخصی خود چگونه موضع بگیرند؟ به چه صورت و شیوه ای از خود و شرافت خود دفاع کنند؟ وصول به این مقاصد میسر نیست مگر با توجه به وظایفی که در این زمینه برای پدران و مادران معین شده است.
1ـ در رابطه با پسران: در نظام تربیتی اسلام ضروری است، پسران هرچه زودتر از دامان مادران و مراقبت های نظافتی و بهداشتی مادران دور شده و وارد دنیای مردان شوند. این خطاست که پسری ممیز به همراه مادر به حمام برود و بدن مادر خود و یا دیگران را عریان ببیند.
پدران محرم راز پسران خویشند و باید رابطه تنگاتنگ در این زمینه با فرزندان پدید آورند و گفتنی های لازم را در جنبه حفظ خود از خطر و رعایت عفت و پاکدامنی به پسران بگویند. پسران ممیز باید از طریق القائات مستقیم و غیر مستقیم بفهمند با چه کسانی معاشرت کنند، از چه شوخی ها و روابطی بپرهیزند.پدر همچنین در سنین نوجوانی باید شیوه غسل جنابت را به پسر بیاموزد و در اوان بلوغ و احتلام او را به گوشه ای برده، و حالات و و قایعی که برای او حادث می شود به او تفهیم نماید. حتی باید به او یاد بدهد که شیوه غسل جنابت پس از احتلام مثل غسل روز جمعه، ولی نیتش متفاوت است.ضروری است مادر از طریق پدر درباره دگرگونی حالات پسر و غسل و احتلامش باخبر شود و از قبل لباس و جامه زیرین او را جدا، حتی محل خواب او را تفکیک کند. ضمناً امکانات لازم جهت استحمام او در هر زمان را فراهم نماید.
2ـ در رابطه با دختران: در اینجا مادرانند که باید محرم راز دختر خویش باشند و دختران در جریان رشد، مسائل مورد نیاز خود را از آنان بیاموزند. مادران باید راه و روش بهداشت و سلامت و عفت را به دختران خود یاددهند تا طریقه حفظ شرف و عزت خود را بدانند. دریابند که نمی توانند با هرکس در معاشرت و ارتباط باشند.اغلب در طول مدت رشد باید دریابند که سعادتشان در چیست و چگونه باید گوهر عفت خود را از دستبردها حفظ کنند و در برابر توقعات افراد هرزه چگونه باید موضع بگیرند. خطر روابط ممنوع و معاشرت های آلوده باید از دوران کودکی به دختران القا شود. مادران باید رفیق دختران خود باشند تا مسائل مورد نظر و اتفاقاتی که در جریان روز برایشان پیش می آید به آنها تفهیم نمایند. مادران باید دختران خود را از حدود 9 ـ 10 سالگی به مسائلی چون غسل و کیفیت آن آشنا نمایند و از جنبه های قاعدگی آگاه شان سازند تا آنها بدانند در این رابطه چگونه باید موضع بگیرند؟ برخی از دختران به علت نادانی نسبت به عادت ماهانه این مسئله را نشانه صدمه بدنی می دانند و دچار اضطراب می شوند و مادران باید این مشکل را از قبل حل کنند تا ترس و خطری پدید نیاید. تجارب روزمره نشان داده اند که برخی از دختران به علت جهل و بی خبری از نخستین قاعدگی خود ترسیده اند حتی به گونه ای که به فکر خودکشی افتاده یا دچار روانی بسیار پریشان شده که گناه این امر به عهده مادران است که پیش از بلوغ جنبه طبیعی بودن آن را به فرزندان گوشزد نکرده اند.
3ـ آگاهی از خطرات و امراض: در طول جریان تربیت و رشد، پدران و مادران باید به فرزندان خود تفهیم کنند چه خطراتی در انتظار آنهاست. در سر راه خانه تا مدرسه و برعکس چه آلودگی هایی ممکن است برایشان پدید آید، چه افرادی در سر راهشان ممکن است سبز شوند و چه رسوایی هایی برایشان پدید آورند. بخشی از این آگاهی ها که باید به فرزندان داده شود آگاهی های مستقیم و غیرمستقیم درباره بیماری های مقاربتی است که اصولا باید این گونه مسائل برایشان به گونه ای تفهیم شود که احساس نفرتی از آن دردل ها پدید آید و از فرجام آن بیمناک و نگران باشند و ضرورت حفظ خود را از آلودگی ها نیکو دریابند و البته این آموزش ها باید در لابه لای داستان ها و افسانه های گوناگون صورت گیرد.
آگاهی از وظایف شرعی: گفتیم که پدران و مادران باید غسل های لازم را به پسران و دختران بیاموزند و در این رابطه پدر مسئولیت بیشتری دارد اهل خانه باید مسائل شرعی را از او بیاموزند و او ناگزیر است این مسائل را فرا بگیرد و به دیگران هم یاد بدهد. در سنین نزدیک بلوغ با این که حجابی بین والدین و فرززندان است و آنان باید بتوانند سؤالات شرعی خود را از پدران و مادران بپرسند و پاسخ صحیح بشنوند. پرسش های جنسی آنها بسی بی خطرتر است تا خواندن رمان ها و نشریات جنسی که موجبات آلودگی و انحراف را در فرزندان پدید می آورند.

ب) تقویت ایمان و اخلاق
 

بخشی از وظایفی که مخصوصا در تربیت جنسی باید مورد نظر باشد آموزش هایی است در رابطه با تقویت ایمان و اخلاق. پرورش ایمانی و اخلاقی می تواند در حفظ فرزندان از خطرات و تأمین سعادت آنها فوق العاده مؤثر باشد. خوشبختانه زمینه پرورش در نوجوانان وجود دارد و آنها در این سن این زمینه را دارند که نیکو تربیت شوند زیرا آغاز بلوغ، هم زمان با آغاز بیداری مذهبی در آنهاست و سرزمین دلشان آماده پذیرایی بذرهایی است که در این ضمیر پاک کاشته می شود. بخشی از آموزش های ما در این سنین باید در رابطه با حجب و حیای متعادل و موزون و عاقلانه فرزندان باشد از آن جهت می تواند زمینه ساز حفظ و رشد آنها باشد. از علل انحراف در کودکان گاهی حجب و حیای فوق العاده و زمانی هم جرأت، جسارت و پررویی فوق العاده است.

ج)اشباع از محبت
 

مسائل مهم در امر تربیت اشباع نوجوان از محبت است. عدم اشباع آن موجب پیدایش نارسایی ها و کمبودهای عاطفی است که آن خود موجب هر نوع اختلال است و اثرات آن تا پایان عمر در افراد باقی می ماند. کودکانی که از محبت سیر نشده اند در معرض خطرند و نیز آنها که فوق العاده وابسته بار آمده اند در معرض خطری از نوع دیگرند. از این نظر توصیه مهم این است که بگوییم فرزندان را به گونه ای متعادل از محبت اشباع کنید تا دچار لغزش و خطری نشوند.در ابراز این محبت و نوازش ها باید هوشیار بود از آن جهت که این امر خود موجبات وابستگی ها و تعلقات را در فرد فراهم خواهد ساخت. نوع نوازش ها و تماس های شوخ طبعانه والدین با فرزندانشان نیز زمینه را برای پاره ای از انحرافات در کودکان فراهم خواهد اورد.

د)آمادگی برای زندگی
 

به تدریج که پسران و دختران رشد می کنند و بزرگ می شوند باید به دنیایی متفاوت حیات زن و مرد و به وظایفی که این دو در مسیر زندگی دارند آشنا شوند. پسران باید دریابند که در آیندهای نزدیک متحمل چه وظایف و مسئولیت هایی هستند و دختران نیز باید دریابند که چگونه باید باشند و زندگی کنند. در این راه نباید خفته را بیدار بلکه اصل بر این است که آن خود به خود و به تدریج و در سایه رشد بیدار شود. نکته ای که از نظر ما قابل ذکر است، این است که پیش از این که فرزندان ما به فکر مسئله ای بیفتند و یا چیزی را از زبان دیگران بشنوند باید برایشان به گونه ای سالم و بدون خطر مطرح کرد و حتی مصلحت است از زمانی که کودک خردسال و با مادر تنهاست این مسائل را از او بشنود و گوشش آشنا باشد که پسران بعدها پدر می شوند و دختران مادر. ولی سعی بر این است که به صورت قصه و داستان برای آنها مطرح شود نه به صورت واضح. بررسی ها نشان می دهند که اگر گوش طفل خردسالی به این مسائل آشنا باشد دچار لغزش های بعدی نخواهد شد.(نوجوان و خانواده، صفحه 105 تا 110)

فصل دوم : علل انحراف جنسی
 

علل پيدايش انحراف جنسى:
 

معمولا پيدايش روابط نامشروع و انحراف جنسى در نوجوان در اثر علّتهاى زير به وجود مى آيد:
1 ـ مساعد نبودن شرايط خانوادگى و محيط زندگى.
2 ـ رعايت نكردن حريم بين زن و مرد.
3 ـ عدم توجه والدين به احكام دينى زناشويى درباره يكديگر.
4 ـ بى توجهى در مجالستها و همنشينى با افراد بى بندوبار و لاابالى و خانواده هاى منحرف فاميل.
5 ـ برنامه نداشتن در اوقات فراغت و بيكار بودن.
6 ـ رفت و آمد در محيطهاى آلوده و چشم چرانى.
7 ـ گـوش دادن بـه گـفـتـگـوهـاى افراد منحرف و آلوده درباره مسائل جنسى و كسب اطلاع نادرست و نامناسب و نداشتن آگاهى صحيح به مسائل بلوغ.
8 ـ نارساييهاى ذهنى و عدم كسب موفقيتهاى تحصيلى و درسى.
9 ـ خيال پردازيهاى انحراف آميز در هنگام تنهايى و خلوت گزينى.
10 ـ تحريكهاى جنسى از طريق عكسها و تصويرها.
11 ـ ضعف ايمان و نداشتن تربيت صحيح دينى.
12 ـ همنشينى با دوست و رفيق منحرف.
همه اينها مى تواند زمينه هاى بروز انحرافات جنسى در نوجوان را فراهم سازد.اگـر بـخـواهيم همه اين عوامل را در يك كلام، خلاصه كنيم، بايد بگوييم كه رعايت نكردن راه و روش زنـدگـى و سـنـتـهـاى اسلامى در محيط خانوادگى و اجتماعى، چه در زمان كار و يا در ايـام فـراغـت، مـوجـبـات پـديد آمدن اين انحرافات را فراهم خواهدساخت و همين طور اگر در ريشه هاى پيدايش انحرافات جنسى از قبيل روابط نامشروع بين دختر و پسر، همجنس گرايى تحقيق نماييم، مى بينيم كه هر خانواده اى كه دستورهاى اسلامى، بخصوص حريم بين زن و مرد و دختر و پسر، را رعايت نكرده باشد، به نوعى از انواع انحراف جنسى مبتلا گرديده است.

هشدار !
 

اگر جوان در هنگام پيدايش حالت انحراف جنسى و روابط نامشروع به انحرافى بودن و خطرناك بودن عمل خود توجه نكند و آن را ترك ننمايد، به زودى اين رفتار، شكل عادت به خود مى گيرد، عـادتـى ريـشـه دار و كـشـنـده كـه جوان پاك را آلوده ساخته و نيروى شاداب جوانى و خلاقيت واسـتـعـدادهـاى او را بـه نابودى مى كشاند، بطورى كه ادامه آن، موجب عواقب شوم و ناگوارى خواهد شد. بـايـد دانـسـت كـه خـطرناكتر از اين براى جوان كپس از آگاهى به پى آمدهاى شوم آن يأس و نـاامـيدى است كه در راه مبارزه با اين عادت به خود راه مى دهد، زيرا نوميدى بزرگترين سد راه نجات مبتلايان به اين بيمارى خواهد بود. پـس جوان به محض آگاهى به زيانها و خطرات اين كار، بجاى هرگونه سستى و ياس و اضطراب بـى فايده، بايد با اعتماد كامل به نصرت الهى، اقدام به ترك آن كند و بداند كه اگر واقعا قصد ترك آن را داشته باشد، قطعاً موفق خواهد شد

بازگشت .
 

جـوان مـبتلا به انحراف جنسى و روابط نامشروع بايد بداند كه او قادر خواهد بود و مى تواند از اين عـمـل زشـت دست بردارد و تصميم جدى وحقيقى به توبه بگيرد، بخصوص كه سن چندانى از او نمى گذرد و اين كار، هنوز به صورت عادت در عمق وجودش رخنه نكرده است .بـا قـدرى هـمـت و يـارى خـواستن از خدا، به زودى مى تواند از اين رفتار نابهنجار كه ويرانگر سـلامتى و سرمايه جوانى اوست دست بردارد وخود را از چنگال اين عادت شوم نجات دهد و به زنـدگـى عـادى و پاك خويش باز گردد، در هر حال بايد بداند كه اگر اسلام اين اعمال را نهى كرده است حكمتى جز مصلحت فرد و جامعه را منظور نداشته است.
انحرافات جنسى و راه درمان آن:
خروج انسان از مرز قوانين طبيعى حاكم بر نظام آفرينش، انحراف نام دارد. غريزه جنسى كه مبدا آفرينش آن را جهت خير و كمال و بقاى نسل بشر در وجود انسان به وديعت نهاده است، ممكن است مورد سوء استفاده وتجاوز قرار گيرد. زمـيـنـه هـاى انـحراف جنسى در شرايطى كه انسان، رشد مى يابد و پا به مرحله بلوغ میگذارد، فـراوان بـوده و مـمكن است در دوران زندگى هرجوانى، پيش آيد و شهوت جنسى او را تحريك نمايد و در نهايت موجبات آلودگى و انحراف وى را فراهم سازد.تـخـيـلات تـحريك آميز جنسى و عوامل محرك محيطى به عنوان زمينه هاى انحرافند، اما عامل سـومـى كـه مـوجب دعوت انسان به سوى انحراف جنسى مى گردد، همان وسوسه هاى شيطانى است . بسم اللّه الرحمن الرحيم .قل اعوذ برب الناس * ملك الناس * اله الناس * من شر الوسواس الخناس * الذى يوسوس فى صدور الناس * من الجنه والناس.زمـانـى كه انسان در شرايط محيطى نامساعد و تحريك آميز قرار گيرد، خواسته هايى در او ظاهر مى شود.شـيـطـان ايـن خـواسـتـه هـاى نـفـسـانـى را در نظرش زيبا و دلفريب جلوه مى دهد و بگونه اى خناسانه و مرموز از درون، فرد را به سوى ارتكاب وانجام عمل، وسوسه مى كند.از سوى ديگر، عقل نيز از درون انسان به مقابله برمى خيزد و انجام كار مورد نظر را مجاز نمى داند. شـيـطـان بـراى انـحراف، از كششها و تمايلات غريزى استفاده كرده و فرد را به ارضاى نامشروع شهوات جنسى فرا مى خواند.در مـقـابـل، عـقـلا و دانشمندان و پيامبران و هاديان الهى، جهت هدايت انسان به نيروى عقل و گـرايـش فـطرى خيرخواهى در انسان، تكيه كرده و او رابه ارضاى مجاز و منطقى غرايز جنسى دعوت مى كنند.ايـن جـنگ و ستيز، يعنى، مقابله عقل و شهوت، ايمان و هواى نفس، نيروى الهى و نيروى شـيـطـانـى، در وجـود انـسان همواره در جريان است وبه خصوص در ابتداى دوران بلوغ، ظهور بيشترى مى يابد و تا آخر عمر ادامه دارد.هر كدام در موقعيتهاى زندگى انسان، غالب شوند، شخصيت فرد به همان سو، ميل پيدا مى كند و پرورش مى يابد.اگـر عـقـل و ايـمان بر او حاكم گردد، هدايت و رستگار و اگر شهوت و شيطان بر او تسلط يابد گمراه و زيانكار خواهد شد. نفس اماره در وجود آدمى بر اثر وسوسه هاى شيطان سعى دارد كه بر عقل تسلط يافته و آن را اسـيـر خواسته هاى خود گرداند و انسان رادر مسيرى بكشاند كه ظاهرا گناه و فساد آن از طرفى عقل تلاش دارد كه مهار نفس را به كمك ايمان در دست گرفته و آن را كنترل نمايد و در جهت خير و كمال و سلامت جسم و روان هدايت كند.بنابر اين شخصيت انسان، هميشه در معرض اين كشش وكوشش عقل و شهوت، خير و فساد، پاكى و آلودگى، سلامتى و انحراف، در نوسان است و اين جنگ و گريز، همواره ادامه دارد و تنها كسى مـى تواند از اين صحنه جنگ و مبارزه درونى، جان سالم بدر برد كه خود را مجهز به سلاح ايمان و تقوا نموده و از ابتداى جوانى به خودسازى و جهاد با نفس بپردازد. بايد در نظر داشت كه اين كار شدنى است و خداوند متعال ككه يگانه قدرت و محل اتكا و توكل و نـجـات دهنده انسان ضعيف در همه بلاها وگرفتاريهاست در اثر دعا و نيايش به يارى و كمك انسان آمده و او را در اين نبرد دائمى پيروز مى گرداند.مـا در تـاريـخ كم نداريم انسانهاى وارسته اى كه در بزرگترين صحنه هاى نبرد درونى و بيرونى، نـفـسـانـى و اجـتماعى، پيروز و سربلند گشته و در دوران حيات خود با شرف و افتخار زندگى كرده اند. ديدگاه صحيح: قـرآن كـريـم داستان ايام جوانى حضرت يوسف (ع ) را بازگو مى كند كه چگونه در دوران حساس بلوغ و جوانى در معرض سخت ترين امتحان وخطرناكترين واقعه تاريخى زمان خود قرار گرفت و با اراده اى قوى و ايمانى راسخ از اين آزمون الهى سربلند خارج شده و در قله شرافت و عفاف جاى مى گيرد و شخصيتش براى جوانان به عنوان اسوه و نمونه اى كامل هميشه جاويد باقى مى ماند. جـوان مومن، با بينش صحيحى كه از اسلام الهام گرفته است، مى داند كه هر واقعه ناگوارى كه در زنـدگـى انـسـان، اتفاق مى افتد كدرصورتى كه خودمسؤول پديد آمدن آن نباشدك در حكم آزمـايـش وابـتـلايـى از طـرف خـداوند, تلقى مى شود كه هدف از آن، سازندگى و رشد و كمال انسان است. بـا مراجعه به زندگى رهبران و دانشمندان و انسان هاى بزرگ درطول تاريخ، ملاحظه مى شود كه بـيـشـتـر آنـان آگـاهـانـه با دشواريها و حوادث گوناگون زندگى دست و پنجه نرم كرده اند و مـوفقيتشان دربزرگسالى، مرهون صبر و استقامتى است كه در برابر سختيها در دوران كودكى و نوجوانى از خودنشان داده اند.