هدف قيام امام حسين عليه السلام تجديد بناي نظام و جامعه ي اسلامي(1)


 






 
امروزبه مناسبت روز عاشورا نيت کردم که درباره ي نهضت حسيني (عليه الصّلاة و السّلام ) حرف بزنم. چيز عجيبي است؛ همه ي زندگي ما از ياد حسين عليه السلام لبريز است - خدا را شکر-درباره ي نهضت اين بزرگوار هم زياد حرف زده شده است؛ اما در عين حال انسان هر چه در اين باره مي انديشد، ميدان فکر و بحث و تحقيق مطالعه، گسترده است. هنوز خيلي حرفها درباره ي اين حادثه ي عظيم و عجيب و بي نظير وجود دارد که ما بايد درباره ي آن فکر کنيم و براي هم بگوييم.

بيش از صد درس مهم در يک حرکت چند ماهه
 

خوب، اگر اين حادثه را در نظر بگيريد، حضرت ابي عبدالله صلي الله عليه و اله و سلم از آن روزي که از مدينه خارج شد و به طرف مکه آمد، تا آن روزي که در کربلا شربت گواراي شهادت را نوشيد، شايد بشود گفت که انسان مي تواند در اين حرکت چند ماهه، بيش از صد درس مهم بشمارد -نخواستم بگويم هزارها درس؛ مي شود گفت هزارها درس هست - بله، ممکن است هر اشاره ي آن بزرگوار، يک درس باشد؛ اما اين که مي گويم بيش از صد درس، يعني اگر ما بخواهيم اين کارها را مورد مداقّه قرار بدهيم، از آن مي شود صد عنوان و سرفصل به دست آورد، که هر کدام براي يک امت، براي يک تاريخ و يک کشور، براي تربيت خود و اداره ي جامعه و قرب به خدا درس است. به خاطر اين است که حسين بن علي(ارواحنا فداه و فدا اسمه و ذکره ) در دنيا مثل خورشيدي در ميان مقدسين عالم، اين گونه مي درخشد. انبياء و اولياء و ائمه و شهدا و صالحين را در نظر بگيريد. اگر آنها مثل ماه و ستاره ها باشند، اين بزرگوار مثل خورشيد مي درخشد. اين به خاطر همينهاست؛ ولي اين صد درس به کنار، يک درس اصلي دراين عمل هست.

درس اصلي: چرا امام حسين عليه السلام قيام کرد؟
 

من امروز سعي خواهم کرد آن درس اصلي را در اين قضيه، به شما عرض بکنم. همه ي آنها حاشيه است و اين متن است؛ چرا قيام کرد؟ اين درس است.
شما در مدينه و در مکه، محترم هستيد و در يمن آن همه شيعه هست؛ يک گوشه برويد که با يزيد هم کاري نداشته باشيد؛ يزيد هم با شما کاري نداشته باشد!اين همه مريد، اين همه شيعيان؛ زندگي بکنيد، عبادت و تبليغ بکنيد!چرا قيام کرديد؟ قضيه چيست؟
اين، آن سؤال اصلي است. اين، آن درس اصلي است. نمي گوييم کسي اين مطلب را نگفته است؛ چرا، انصافاً در اين زمينه، خيلي هم کار و تلاش کردند، حرف هم زياد زدند. حالا اين مطلبي را هم که ما عرض مي کنيم، به نظر خودمان يک برداشت و ديد تازه يي در اين قضيه است.

آيا قيام حضرت براي تشکيل حکومت بود؟
 

دوست دارند اين طور بگويند که حضرت خواست حکومت فاسد يزيد را کنار بزند و خودش يک حکومت، تشکيل بدهد؛ اين هدف قيام ابي عبدالله عليه السلام بود. اين حرف، نيمه درست است؛ نمي گويم غلط است. اگر مقصود از اين حرف، اين است که اين بزرگوار براي تشکيل حکومت قيام کردند، به اين نحو که اگر ببينيد نمي شود انسان به نتيجه برسد، بگويند نشد ديگر، برگرديم؛ اين غلط است.
بله، کسي که به قصد حکومت، حرکت مي کند، تا آن جا پيش مي رود که ببيند اين کار، شدني است؛ تا ديد احتمال شدن اين کار، يا احتمال عقلايي وجود ندارد، وظيفه اش اين است که برگردد. اگر هدف، تشکيل حکومت است، تا آن جا جايز است انسان برود که بشود رفت؛ آن جا که نشود رفت، بايد برگشت. اگر آن کسي که مي گويد هدف حضرت از اين قيام، تشکيل حکومت حقه ي علوي است، مرادش اين است، اين درست نيست؛ براي اين که مجموع اين حرکت، اين را نشان نمي دهد.
در نقطه مقابل، گفتند: نه، آقا، حکومت چيست؛ حضرت مي دانست که نمي تواند حکومت تشکيل بدهد؛ بلکه اصلاً آمد تا کشته و شهيد بشود! اين حرف هم مدتي سرزبانها خيلي شايع بود! بعضي با تعبيرات زيباي شاعرانه يي هم اين را بيان مي کردند. بعد من ديدم بعضي از علماي بزرگ ما هم اين را فرموده اند. و اين که اصلاً حضرت، قيام کرد براي اين که شهيد بشود، حرف جديدي نبوده است - گفت: چون با ماندن نمي شود کاري کرد، پس برويم با شهيد شدن، کاري بکنيم

آيا حضرت قيام کردند که شهيد بشوند؟
 

اين حرف را هم ما در اسناد و مدارک اسلامي نداريم - که برو خودت را به کام کشته شدن بينداز- ما چنين چيزي نداريم. ما شهادت را که در شرع مقدس مي شناسيم و در روايات و آيات قرآن از آن نشاني مي بينيم، معنايش اين است که انسان به دنبال هدف مقدسي که واجب، يا راجح است، برود و در آن راه، تن به کشتن هم بدهد. اين، آن شهادت صحيح اسلامي است؛ اما اين که آدم، اصلاً راه بيفتد براي اين که من بروم کشته بشوم، يا يک تعبير شاعرانه ي اين جوري که خون من پاي ظالم را بلغزاند و او را به زمين بزند! اينها آن چيزي نيست که مربوط به آن حادثه ي به آن عظمت است؛ دراين هم بخشي از حقيقت هست، اما هدف حضرت، اين نيست
پس به طور خلاصه، نه مي توانيم بگوييم که حضرت، قيام کرد براي تشکيل حکومت و هدفش تشکيل حکومت بود، و نه مي توانيم بگوييم حضرت براي شهيد شدن، قيام کرد؛ چيزديگري است که من سعي مي کنم در اين خطبه ي اول- که عمده ي صحبت من هم امروز، در خطبه اول و همين قضيه است -ان شاء الله اين را بيان بکنم.

حکومت و شهادت دو نتيجه بود نه هدف
 

بنده به نظرم اين جور مي رسد: آن کساني که گفته اند «هدف، حکومت بود »؛ يا «هدف، شهادت بود »، ميان هدف و نتيجه، خلط کرده اند؛ نخير، هدف، اينها نبود. امام حسين عليه السلام هدف ديگري داشت؛ منتها رسيدن به آن هدف ديگر، حرکتي را مي طلبيد که اين حرکت، يکي از دو نتيجه را داشت حکومت، يا شهادت. البته حضرت براي هر دو هم آمادگي داشت؛ هم مقدمات حکومت را آماده کرد و مي کرد هم مقدمات شهادت را آماده کرد و مي کرد. هم براي اين توطين نفس مي کرد، هم براي آن. هر کدام هم مي شد، درست بود، ايرادي نداشت؛ اما هيچ کدام، هدف نبود، دو نتيجه بود. هدف، چيز ديگري است.

انجام واجب بزرگي که تا آن زمان به آن عمل نشده بود
 

هدف چيست؟ اول آن هدف را به طور خلاصه، در يک جمله عرض مي کنم؛ بعد يک مقداري توضيح مي دهم.
اگر بخواهيم هدف امام حسين عليه السلام را بيان کنيم، بايد اين جور بگوييم که هدف آن بزرگوار، عبارت بود از انجام دادن يک واجب عظيم از واجبات دين، که آن واجب عظيم را هيچ کس قبل از امام حسين - حتي خود پيغمبر- انجام نداده بود؛ نه پيغمبر اين واجب را انجام داده بود، نه اميرالمؤمنين، نه امام حسن مجتبي!
واجبي بود که در بناي کلي نظام فکري و ارزش و عملي اسلام، جاي مهمي دارد. با وجود اين که اين واجب، خيلي مهم و خيلي اساسي است، تا زمان امام حسين، به اين واجب عمل نشده بود -عرض مي کنم که چرا عمل نشده بود - امام حسين بايد اين واجب را عمل مي کرد، تا درسي براي همه ي تاريخ باشد؛ مثل اين که پيغمبر حکومت تشکيل داد، تشکيل حکومت، درسي براي همه ي تاريخ اسلام شد؛ فقط حکمش را نياوردند. يا پيغمبر، جهاد في سبيل الله کرد، اين درس براي همه ي تاريخ مسلمين و تاريخ بشر- تا ابد- شد. اين واجب هم بايد به وسيله ي امام حسين عليه السلام انجام مي گرفت، تا درسي عملي براي مسلمانها و براي طول تاريخ باشد.

زمينه ي انجام اين واجب، در زمان امام حسين عليه السلام پيش آمد
 

حالا چرا امام حسين، اين کار را بکند؟ چون زمينه ي انجام اين واجب، در زمان امام حسين پيش آمد. اگر اين زمينه در زمان امام حسين پيش نمي آمد، مثلاً در زمان امام علي النقي عليه السلام پيش مي آمد، همين کار را امام علي النقي عليه السلام مي کرد؛ حادثه ي عظيم و ذبح عظيم تاريخ اسلام، امام علي النقي (عليه الصّلاة و السّلام ) مي شد. اگر در زمان امام حسن مجتبي يا در زمان امام صادق (عليهما السلام) هم پيش مي آمد، آن بزرگواران عمل مي کردند. در زمان قبل ازامام حسين، پيش نيامد؛ بعد از امام حسين هم در تمام طول حضور ائمه تا دوران غيبت، پيش نيامد!
پس هدف، عبارت شد از انجام اين واجب؛ که حالا شرح مي دهم اين واجب چيست. آن وقت به طور طبيعي انجام اين واجب، به يکي از دو نتيجه مي رسد: يا نتيجه اش اين است که به قدرت و حکومت مي رسد؛ اهلاً و سهلاً، امام حسين حاضر بود. اگر حضرت به قدرت هم مي رسيد، قدرت را محکم مي گرفت و جامعه را مثل زمان پيغمبر و اميرالمؤمنين اداره مي کرد. يک وقت هم انجام اين واجب، به حکومت نمي رسد، به شهادت مي رسد. براي آن هم امام حسين حاضر بود.
خدا امام حسين، يعني اين بزرگواران را جوري آفريده بود که بتوانند بار سنگين آن چنان شهادتي را هم که براي اين امر پيش مي آمد، تحمل کنند؛ و تحمل هم کردند. البته داستان مصايب کربلا و داستان عظيم ديگري است.
منبع: منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 5)،( شخصیت و سیره امام حسین (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383