عواملی که در رویارویی با فتنه می توانند به ما کمک کنند
عواملی که در رویارویی با فتنه می توانند به ما کمک کنند
عواملی که در رویارویی با فتنه می توانند به ما کمک کنند
علی علیه السلام در طول مدت حکومت خویش با فتنه های بیشماری روبه رو شد و با تمامی آنها به مقابله و مبارزه برخاست. در این فصل، عوامل این رویارویی را میکاویم:
وَ اعْلَمُوا اَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشدَ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذی تَرَكَهُ... وَ لَنْ تَأخُذُوا بِمیثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ، وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتّی تَعْرِفُوالَّذی نَبَذَهُ فَالَْتمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ اَهْلِهِ، فَاِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ. هُمُ الَّذینَ يُخْبِرُكُمُ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَصُمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ وَ لاَ يُخَالِفُونَ الَّذینَ وَ لاَ يَخْتَلِفُونَ فِیهِ، فَهُوَ بَینَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ.1
بدانید که شما رستگاری را نخواهید شناخت، مگر آنگاه که بدانید آنها که طالب رستگاری نیستند، چه کسانند و هرگز به پیمان قرآن وفا نمیکنید، مگر آنگاه که بدانید چه کسانی پیمان قرآن را میشکنند، و به قرآن تمسک نخواهید جست تا آنگاه که واگذارندگان قرآن را بشناسید. پس همهی اینها را از اهل آن بجویید؛ زیرا ایشان زنده کنندهی دانشاند و نابود کنندهی نادانی. آنها که حکم کردنشان از علمشان خبر میدهد و خاموشیشان از سخنگفتنشان و ظاهرشان از باطنشان. نه با دین مخالفت میکنند و نه در آن اختلاف. دین در میان ایشان شاهدی است صادق و خاموشی است، گویا.
ایشان در کلام دیگری، حقشناسی و راهدانی خود را چنین بیان میدارد:
اَلْيَوْمْ اَنْطِقُ لَكُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتِ الْبَيَانِ، غَزَبَ رَأْيُ اَمْرِیءٍ تَخَلَّف عَنِّی! مَا شَكَكُتُ فِی الْحَقِّ مُذْ اُرِیتُهُ لَمْ يُوجِسْ مُوسَی علیهالسلامخِیفهً عَلَيَ نَفْسِهِ. بَلْ اَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ.2
امروز این زبان بسته را گویا کردهام، باشد که حقایق را به شما بگوید. در پرتگاه غفلت سرنگون شود اندیشهی کسی که به خلاف من ره میسپرد؛ که من از آن روز که حق را دیدهام، در آن تردید نکردهام. اگر موسی میترسید، بر جان خود نمیترسید، بلکه از چیرگی نادانان و گمراهان میترسید.
از این رو، علی علیهالسلام دربارهی فتنهی خوارج که فتنهای سخت پرتنش و شکننده بود، اینگونه سخن میراند و بینش خود را به مردمان مینمایاند:
اما بعد... اَيُّهَا النّاسُ فَاِنّی فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِیءَ عَلَيْهِ اَحَدٌ غَيْريِ بَعْدَ اَنْ مَاجَ غَيْهَبُها وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا، فَاَسْأَلونی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی.3
اما بعد، ای مردم! من چشمان فتنه را بر کندم و جز من، کسی را دل این کار نبود و این در زمانی بود که آشوب آن، جهان را تیره و تار کرده بود و گزند آن، همه را رسیده بود. اکنون بیش از آن که مرا نیابید، هرچه خواهید از من بپرسید.
آن را رها کن و از ماجرای بزرگ پسر ابوسفیان یاد کن. روزگار مرا به خنده آورد، پس از آنکه گریانم کرده بود. به خدا سوگند! جای شگفتی نیست که بزرگی حادثه، جایی برای شگفت زدگی باقی نگذارد و کژروی و ناراستی را افزون ساخت. آن قوم خواستند که نور خدا را در چراغش خاموش سازند و آب را از سرچشمهای که چون فوّاره میجوشید، قطع کنند و آبی را که میان من و ایشان جاری بود، به وبا بیامیزند.4
علی علیهالسلام در نامهای به مردم مصر نگرانی خود را از تضعیف و تحریف اسلام و مسندنشینی بیدینان و منحرفان و بیخردان، با این بیان بازگو میکند:
وَ لكِّنِی آسيَ اَنْ يَليَ اَمْرَ هَذِهِ الاُمَّةِ سَفِیهَاءُهَا وَ فُجّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللّهِ دُوَلَا، وَ عِبَادَهُ خُوَلا و الصالحین حَرْبا و الفَاسِقِینَ حِزْبا، فَاِنَّ مِنْهُمْ الذی قَدْ شَرِبَ فِیكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حدا فِی الاِسْلامِ وَ اِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّی رُضِخَتْ لَهُ عَلَی الْاِسْلامِ الرَّضَائِخُ، فَلَوْلا ذَلِكَ مَا اَكْثَرْتُ تألِیبَكُمْ وَ تأنِيَبكُمْ وَ جَمْعُكُمْ وَ تَحْرِیضَكُمْ وَ لَتَرَكْتُكُمْ اِذْ اَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتمْ.5
اندوه من از این است که مشتی بیخردان و تبهکاران این امت، حکومت را به دست گیرند و مال خدا را میان خود دست به دست گردانند و بندگان خدا را به خدمت گیرند و با نیکان در پیکار شوند و فاسقان را یاران خود سازند. از آنان کسی است که در میان شما حرام مینوشد، حتی بر او حد اسلام جاری شده، وکسی است که تا اندک مالی نَسْتَدْ، به اسلام نگروید. اگر نه از حکومت اینان بر شما بیم داشتم، هرگز شما را بر نمیانگیختم و سرزنش نمیکردم و فرا نمیخواندم و تحریضتان نمیکردم. بلکه تا سر بر میتافتید یا سستی به خرج میدادید، رهایتان میکردم.
امام علی علیهالسلام خطر بزرگ جوامع اسلامی را استحاله و بازگشت به دوران جاهلی و تهی ساختن اسلام از محتوای ناب و اصیل آن میداند. بنابراین، این خطر را با صدایی رسا و گویا، پژواک میدهد و خطاب به کوفیان که در چنین فتنهای به سر میبردند، میفرماید:
آگاه باشید که شما هماکنون دست از رشتهی اطاعت کشیدید و با زنده کردن ارزشهای جاهلیت، دژ محکم الهی را در هم شکستید.6
سپس در ادامه میافزاید:
وَ اعْلَمُوا اَنَّكُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ اَلْهِجْرَةِ اَعْرابا وَ بَعْدَ الْمَوالاَةِ اَحْزَابا. ماَ تَتعَلُّقُونَ مِنَ الْاِسْلاَمِ اِلَّا بِاسْمِهِ. وَ لاَ تَعْرِفُونَ مِنَ الْایمَانِ اِلَّارسْمَه.... اَلا و قَدْ قَطَعْتُمْ قَید اَلْاِسْلاَمِ وَ عطَّلْتُمْ حُدودَُهَ وَاَمَتُّم اَحْكَامَهُ.7
و بدانید که شما پس از هجرت ـ و ادب آموختن از شریعت ـ به خوی بادیهنشینی بازگشتید و پس از پیوند دوستی، دسته دسته شدید. با اسلام جز به نام آن بستگی ندارید و از ایمان جز نشان آن را نمیشناسید.... هان! بدانید که شما رشتهی پیوند با اسلام را گسستید و حدود آن را شکستید و احکام آن را کار نبستید.
اَنْتُمْ الْاَنْصارُ عَلَی الْحَقِّ وَ الْاِخْوَانُ فِی الدِینَ وَ الْجُنَنُ يَوْمَ الْبَأْسِ وَ الْبِطَانَةُ دُونَ النّاسِ، بِكُمْ اَضْرِبُ الْمُدَبِرَ وَ اَرْجُو طَاعَةِ الْمُقبِلِ.8
شما یاران حق و برادران دینی هستید و در روز نبرد چون سپر، نگهبان یکدیگرید. شما رازداران منید، نه مردم دیگر. به نیروی شما، کسانی را که روی برتابند، میزنم و از آنان که روی میآورند، امید طاعت دارم.
علی علیهالسلام به پشتوانهی یاران مخلص و ایثارگر، به مبارزهی با کژیها و انحرافها و بدعتها برخاست. آنگاه که این یاران، یک به یک در جهاد با دشمنان، جان خویش را نثار کردند و علی علیهالسلام ماند و گروهی مردمان نامرد، اینگونه از آنان یاد میکند و آنان را میستاید:
اَيْنِ الْقَوْمُ الَّذِینَ دُعُوا اِلَی الْاِسْلامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَؤُو الْقُرءْاَنَ فَاحْكَمُوهُ وَ هَيِجُوا الی الْجِهَادِ فَوَلهِوُا وَلَهَ اللِّقاحِ اِلَی اَوْلاَدِهَا وَ سَلَبَو السُّيُوفَ اَغْمَادَهَا وَ اَخَذوا بِاَطْراَفِ الْاَرْضِ زَحْفا زَحْفا وَ صَفّا صَفّا.9
کجایند آن مردمی که چون به اسلام دعوتشان کردند، پذیرفتند و قرآن را میخواندند و نیکو در مییافتند؟ و چون به جنگ بسیج میشدند، چنان با شوق تمام به حرکت در میآمدند که ماده شتری مشتاقانه به سویی میرود. شمشیرها را از غلاف بر میکشیدند و فوج فوج و صف صف به اطراف زمین میتاختند.
ایشان در فراق و سوگ یاران با وفای خویش، این گونه سخن میگوید:
اَيْنَ اِخْوَانِيَ الَّذِینَ رَكِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْ عَلَی الْحَقِّ؟ اَيْنَ عَمَّارٌ؟ وَ اَيْنَ ابن اليِّتهَانِ وَ أيْنَ ذو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَراؤُهُمْ مِنْ اِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَی الْمَنيَّةِ.10
کجایند برادران من که قدم در راه نهادند و همراه حق درگذشتند؟ عمار یاسر کجاست؟ ابن تیهان کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟ کجایند همانند ایشان برادرانمان که بر مرگ پیمان بستند؟
سپس علی علیهالسلام بر محاسن شریف خود دست کشید و بسیار گریست. آنگاه اوصاف یاران پایمرد خود را چنین برشمرد:
دریغا بر برادران من! که قرآن را تلاوت کردند و آن را نیکو آموختند و در آنچه واجب بود، اندیشیدند و بر پایش داشتند و سنت را زنده کردند و بدعت را میراندند و چون به جهاد دعوت شدند، اجابت کردند و به پیشوای خود اعتماد نمودند و از او پیروی کردند.
اَلَا وَ قَد اَمَرَنِيَ اللّهُ بِقتالِ اَهْلِ الْبَغْيِ وَ النَّكْثِ وَ الْفَسَادِ فِی الْاَرْضِ، فَاَمَّا النَّاكِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ وَ اَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ و اما المارقة فَقَدْ دَوَّخْتُ.11
آگاه باشید که خداوند، مرا به جنگ با سرکشان تجاوزکار، پیمانشکنان و فسادکنندگان در زمین فرمان داد. با ناکثان پیمانشکن جنگیدم و با قاسطین تجاوزکار جهاد کردم و مارقین خارج شده از دین را خوار و زبون ساختم.
آری؛ مردان خدا، رفتار خود را بر اساس خواست خدا و خدمت به خلق خدا تنظیم میکنند و به گرایشها و حرکتهای خویش رنگ الهی میدهند. و علی علیهالسلاماسوهای است برای همهی حقطلبان و عاشقان معرفت و عدالت.
فَوَاللّهِ لَوْ لَمْ يُصیبُوا مِنَ الْمُسْلِمین اِلَّا رَجُلاً واحدا مُعْتَمِدینَ لِقَتْلِهِ بِلاَ جُرْمٍ جَرَّهُ. لَحلَّ لِی قَتْلُ ذَلِكَ الْجَیشِ كُلِّهِ. اِذْ حَصَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِروُا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسانٍ وَ لاَبیدٍ.12
به خدا سوگند! حتی اگر یک تن از مسلمانان را به عمد و بی هیچ جرمی کشته بودند، کشتار همهی آن لشکر بر من روا بود؛ زیرا همهی آنان در کشتن آن مرد حاضر بودهاند و کشتن او را منکر نشمردهاند و به دست و زبان یاریش نکردهاند.
امام علی علیهالسلام قوام جامعه را سرکوبی و جهاد با نابکاران و فاسدان و برهم زنندگان نظم و امنیت و آرامش جامعه میداند و در این مسیر، هیچ سستی و سهلانگاری و تسامح بیبنیادی را روا نمیشمارد:
وَ لَعَمْريِ مَا عَلَيَّ قِتَالُ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خابَطَ الْغَيَّ، مِنْ اِدْهَانٍ وَ لَاايِهَانٍ.13
سوگند به جان خودم! در مبارزه با مخالفان حق و آنان که در گمراهی و فساد غوطهورند، یک لحظه مدارا و سستی نمیکنم.
هنگامی که [آیهی اول سورهی عنکبوت نازل گشت] دانستم که تا رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در میان ماست، فتنهای بر ما فرود نیاید. پرسیدم! یا رسول اللّه! این فتنهای که خداوند از آن خبر داده چیست؟ فرمود: یا علی! امت من پس از من گرفتار فتنه خواهد شد. گفتم: ای رسول خدا! آیا تودر روز احد که جماعتی از مسلمانان به شهادت رسیده بودند و من شهید نشده بودم و این بر من دشوار میآمد، مرا نگفتی: بشارت باد تو را که شهادت در پی توست؟ پیامبر مرا گفت: چنین است که گویی. در آن هنگام چگونه صبر خواهی کرد؟ گفتم: یا رسول اللّه! آنجا جای صبر نیست، بلکه جای شادمانی و سپاسگزاری است. گفت: یا علی! این مردم فریفتهی داراییهای خود شوند و از اینکه دین خدا را پذیرفتهاند، بر خدا منت نهند و رحمت او را تمنّا کنند و خود را از خشم او، در امان پندارند. با دروغ و هواهای سهوآمیز، حرام خدا را حلال شمارند. شراب را نبیذ نام نهند و حلال کنند و ربا را عنوان خرید و فروش دهند و رشوه را هدیه خوانند. گفتم: یا رسول اللّه! در آن زمان، مردم را در چه پایگاهی فرود آرم: از دین برگشتگان یا فریبخوردگان؟ فرمود: آنها را در پایگاه فریبخوردگان بنشان.14
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
1ـ بصیرت در دین و شناخت فتنه ها
وَ اعْلَمُوا اَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشدَ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذی تَرَكَهُ... وَ لَنْ تَأخُذُوا بِمیثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ، وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتّی تَعْرِفُوالَّذی نَبَذَهُ فَالَْتمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ اَهْلِهِ، فَاِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ. هُمُ الَّذینَ يُخْبِرُكُمُ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَصُمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ وَ لاَ يُخَالِفُونَ الَّذینَ وَ لاَ يَخْتَلِفُونَ فِیهِ، فَهُوَ بَینَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ.1
بدانید که شما رستگاری را نخواهید شناخت، مگر آنگاه که بدانید آنها که طالب رستگاری نیستند، چه کسانند و هرگز به پیمان قرآن وفا نمیکنید، مگر آنگاه که بدانید چه کسانی پیمان قرآن را میشکنند، و به قرآن تمسک نخواهید جست تا آنگاه که واگذارندگان قرآن را بشناسید. پس همهی اینها را از اهل آن بجویید؛ زیرا ایشان زنده کنندهی دانشاند و نابود کنندهی نادانی. آنها که حکم کردنشان از علمشان خبر میدهد و خاموشیشان از سخنگفتنشان و ظاهرشان از باطنشان. نه با دین مخالفت میکنند و نه در آن اختلاف. دین در میان ایشان شاهدی است صادق و خاموشی است، گویا.
ایشان در کلام دیگری، حقشناسی و راهدانی خود را چنین بیان میدارد:
اَلْيَوْمْ اَنْطِقُ لَكُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتِ الْبَيَانِ، غَزَبَ رَأْيُ اَمْرِیءٍ تَخَلَّف عَنِّی! مَا شَكَكُتُ فِی الْحَقِّ مُذْ اُرِیتُهُ لَمْ يُوجِسْ مُوسَی علیهالسلامخِیفهً عَلَيَ نَفْسِهِ. بَلْ اَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ.2
امروز این زبان بسته را گویا کردهام، باشد که حقایق را به شما بگوید. در پرتگاه غفلت سرنگون شود اندیشهی کسی که به خلاف من ره میسپرد؛ که من از آن روز که حق را دیدهام، در آن تردید نکردهام. اگر موسی میترسید، بر جان خود نمیترسید، بلکه از چیرگی نادانان و گمراهان میترسید.
از این رو، علی علیهالسلام دربارهی فتنهی خوارج که فتنهای سخت پرتنش و شکننده بود، اینگونه سخن میراند و بینش خود را به مردمان مینمایاند:
اما بعد... اَيُّهَا النّاسُ فَاِنّی فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِیءَ عَلَيْهِ اَحَدٌ غَيْريِ بَعْدَ اَنْ مَاجَ غَيْهَبُها وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا، فَاَسْأَلونی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی.3
اما بعد، ای مردم! من چشمان فتنه را بر کندم و جز من، کسی را دل این کار نبود و این در زمانی بود که آشوب آن، جهان را تیره و تار کرده بود و گزند آن، همه را رسیده بود. اکنون بیش از آن که مرا نیابید، هرچه خواهید از من بپرسید.
2 ـ در خطر افتادن اسلام و مسیر هدایت اهلبیت علیهم السلام
آن را رها کن و از ماجرای بزرگ پسر ابوسفیان یاد کن. روزگار مرا به خنده آورد، پس از آنکه گریانم کرده بود. به خدا سوگند! جای شگفتی نیست که بزرگی حادثه، جایی برای شگفت زدگی باقی نگذارد و کژروی و ناراستی را افزون ساخت. آن قوم خواستند که نور خدا را در چراغش خاموش سازند و آب را از سرچشمهای که چون فوّاره میجوشید، قطع کنند و آبی را که میان من و ایشان جاری بود، به وبا بیامیزند.4
علی علیهالسلام در نامهای به مردم مصر نگرانی خود را از تضعیف و تحریف اسلام و مسندنشینی بیدینان و منحرفان و بیخردان، با این بیان بازگو میکند:
وَ لكِّنِی آسيَ اَنْ يَليَ اَمْرَ هَذِهِ الاُمَّةِ سَفِیهَاءُهَا وَ فُجّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللّهِ دُوَلَا، وَ عِبَادَهُ خُوَلا و الصالحین حَرْبا و الفَاسِقِینَ حِزْبا، فَاِنَّ مِنْهُمْ الذی قَدْ شَرِبَ فِیكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حدا فِی الاِسْلامِ وَ اِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّی رُضِخَتْ لَهُ عَلَی الْاِسْلامِ الرَّضَائِخُ، فَلَوْلا ذَلِكَ مَا اَكْثَرْتُ تألِیبَكُمْ وَ تأنِيَبكُمْ وَ جَمْعُكُمْ وَ تَحْرِیضَكُمْ وَ لَتَرَكْتُكُمْ اِذْ اَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتمْ.5
اندوه من از این است که مشتی بیخردان و تبهکاران این امت، حکومت را به دست گیرند و مال خدا را میان خود دست به دست گردانند و بندگان خدا را به خدمت گیرند و با نیکان در پیکار شوند و فاسقان را یاران خود سازند. از آنان کسی است که در میان شما حرام مینوشد، حتی بر او حد اسلام جاری شده، وکسی است که تا اندک مالی نَسْتَدْ، به اسلام نگروید. اگر نه از حکومت اینان بر شما بیم داشتم، هرگز شما را بر نمیانگیختم و سرزنش نمیکردم و فرا نمیخواندم و تحریضتان نمیکردم. بلکه تا سر بر میتافتید یا سستی به خرج میدادید، رهایتان میکردم.
امام علی علیهالسلام خطر بزرگ جوامع اسلامی را استحاله و بازگشت به دوران جاهلی و تهی ساختن اسلام از محتوای ناب و اصیل آن میداند. بنابراین، این خطر را با صدایی رسا و گویا، پژواک میدهد و خطاب به کوفیان که در چنین فتنهای به سر میبردند، میفرماید:
آگاه باشید که شما هماکنون دست از رشتهی اطاعت کشیدید و با زنده کردن ارزشهای جاهلیت، دژ محکم الهی را در هم شکستید.6
سپس در ادامه میافزاید:
وَ اعْلَمُوا اَنَّكُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ اَلْهِجْرَةِ اَعْرابا وَ بَعْدَ الْمَوالاَةِ اَحْزَابا. ماَ تَتعَلُّقُونَ مِنَ الْاِسْلاَمِ اِلَّا بِاسْمِهِ. وَ لاَ تَعْرِفُونَ مِنَ الْایمَانِ اِلَّارسْمَه.... اَلا و قَدْ قَطَعْتُمْ قَید اَلْاِسْلاَمِ وَ عطَّلْتُمْ حُدودَُهَ وَاَمَتُّم اَحْكَامَهُ.7
و بدانید که شما پس از هجرت ـ و ادب آموختن از شریعت ـ به خوی بادیهنشینی بازگشتید و پس از پیوند دوستی، دسته دسته شدید. با اسلام جز به نام آن بستگی ندارید و از ایمان جز نشان آن را نمیشناسید.... هان! بدانید که شما رشتهی پیوند با اسلام را گسستید و حدود آن را شکستید و احکام آن را کار نبستید.
3 ـ همراهی مردم و داشتن یاران با اخلاص
اَنْتُمْ الْاَنْصارُ عَلَی الْحَقِّ وَ الْاِخْوَانُ فِی الدِینَ وَ الْجُنَنُ يَوْمَ الْبَأْسِ وَ الْبِطَانَةُ دُونَ النّاسِ، بِكُمْ اَضْرِبُ الْمُدَبِرَ وَ اَرْجُو طَاعَةِ الْمُقبِلِ.8
شما یاران حق و برادران دینی هستید و در روز نبرد چون سپر، نگهبان یکدیگرید. شما رازداران منید، نه مردم دیگر. به نیروی شما، کسانی را که روی برتابند، میزنم و از آنان که روی میآورند، امید طاعت دارم.
علی علیهالسلام به پشتوانهی یاران مخلص و ایثارگر، به مبارزهی با کژیها و انحرافها و بدعتها برخاست. آنگاه که این یاران، یک به یک در جهاد با دشمنان، جان خویش را نثار کردند و علی علیهالسلام ماند و گروهی مردمان نامرد، اینگونه از آنان یاد میکند و آنان را میستاید:
اَيْنِ الْقَوْمُ الَّذِینَ دُعُوا اِلَی الْاِسْلامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَؤُو الْقُرءْاَنَ فَاحْكَمُوهُ وَ هَيِجُوا الی الْجِهَادِ فَوَلهِوُا وَلَهَ اللِّقاحِ اِلَی اَوْلاَدِهَا وَ سَلَبَو السُّيُوفَ اَغْمَادَهَا وَ اَخَذوا بِاَطْراَفِ الْاَرْضِ زَحْفا زَحْفا وَ صَفّا صَفّا.9
کجایند آن مردمی که چون به اسلام دعوتشان کردند، پذیرفتند و قرآن را میخواندند و نیکو در مییافتند؟ و چون به جنگ بسیج میشدند، چنان با شوق تمام به حرکت در میآمدند که ماده شتری مشتاقانه به سویی میرود. شمشیرها را از غلاف بر میکشیدند و فوج فوج و صف صف به اطراف زمین میتاختند.
ایشان در فراق و سوگ یاران با وفای خویش، این گونه سخن میگوید:
اَيْنَ اِخْوَانِيَ الَّذِینَ رَكِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْ عَلَی الْحَقِّ؟ اَيْنَ عَمَّارٌ؟ وَ اَيْنَ ابن اليِّتهَانِ وَ أيْنَ ذو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَراؤُهُمْ مِنْ اِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَی الْمَنيَّةِ.10
کجایند برادران من که قدم در راه نهادند و همراه حق درگذشتند؟ عمار یاسر کجاست؟ ابن تیهان کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟ کجایند همانند ایشان برادرانمان که بر مرگ پیمان بستند؟
سپس علی علیهالسلام بر محاسن شریف خود دست کشید و بسیار گریست. آنگاه اوصاف یاران پایمرد خود را چنین برشمرد:
دریغا بر برادران من! که قرآن را تلاوت کردند و آن را نیکو آموختند و در آنچه واجب بود، اندیشیدند و بر پایش داشتند و سنت را زنده کردند و بدعت را میراندند و چون به جهاد دعوت شدند، اجابت کردند و به پیشوای خود اعتماد نمودند و از او پیروی کردند.
4 ـ تکلیف الهی
اَلَا وَ قَد اَمَرَنِيَ اللّهُ بِقتالِ اَهْلِ الْبَغْيِ وَ النَّكْثِ وَ الْفَسَادِ فِی الْاَرْضِ، فَاَمَّا النَّاكِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ وَ اَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ و اما المارقة فَقَدْ دَوَّخْتُ.11
آگاه باشید که خداوند، مرا به جنگ با سرکشان تجاوزکار، پیمانشکنان و فسادکنندگان در زمین فرمان داد. با ناکثان پیمانشکن جنگیدم و با قاسطین تجاوزکار جهاد کردم و مارقین خارج شده از دین را خوار و زبون ساختم.
آری؛ مردان خدا، رفتار خود را بر اساس خواست خدا و خدمت به خلق خدا تنظیم میکنند و به گرایشها و حرکتهای خویش رنگ الهی میدهند. و علی علیهالسلاماسوهای است برای همهی حقطلبان و عاشقان معرفت و عدالت.
5 ـ وظیفه ی حکومت، تأمین امنیت و رفاه اجتماعی است
فَوَاللّهِ لَوْ لَمْ يُصیبُوا مِنَ الْمُسْلِمین اِلَّا رَجُلاً واحدا مُعْتَمِدینَ لِقَتْلِهِ بِلاَ جُرْمٍ جَرَّهُ. لَحلَّ لِی قَتْلُ ذَلِكَ الْجَیشِ كُلِّهِ. اِذْ حَصَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِروُا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسانٍ وَ لاَبیدٍ.12
به خدا سوگند! حتی اگر یک تن از مسلمانان را به عمد و بی هیچ جرمی کشته بودند، کشتار همهی آن لشکر بر من روا بود؛ زیرا همهی آنان در کشتن آن مرد حاضر بودهاند و کشتن او را منکر نشمردهاند و به دست و زبان یاریش نکردهاند.
امام علی علیهالسلام قوام جامعه را سرکوبی و جهاد با نابکاران و فاسدان و برهم زنندگان نظم و امنیت و آرامش جامعه میداند و در این مسیر، هیچ سستی و سهلانگاری و تسامح بیبنیادی را روا نمیشمارد:
وَ لَعَمْريِ مَا عَلَيَّ قِتَالُ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خابَطَ الْغَيَّ، مِنْ اِدْهَانٍ وَ لَاايِهَانٍ.13
سوگند به جان خودم! در مبارزه با مخالفان حق و آنان که در گمراهی و فساد غوطهورند، یک لحظه مدارا و سستی نمیکنم.
6 ـ انجام وظیفه ی جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله
هنگامی که [آیهی اول سورهی عنکبوت نازل گشت] دانستم که تا رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در میان ماست، فتنهای بر ما فرود نیاید. پرسیدم! یا رسول اللّه! این فتنهای که خداوند از آن خبر داده چیست؟ فرمود: یا علی! امت من پس از من گرفتار فتنه خواهد شد. گفتم: ای رسول خدا! آیا تودر روز احد که جماعتی از مسلمانان به شهادت رسیده بودند و من شهید نشده بودم و این بر من دشوار میآمد، مرا نگفتی: بشارت باد تو را که شهادت در پی توست؟ پیامبر مرا گفت: چنین است که گویی. در آن هنگام چگونه صبر خواهی کرد؟ گفتم: یا رسول اللّه! آنجا جای صبر نیست، بلکه جای شادمانی و سپاسگزاری است. گفت: یا علی! این مردم فریفتهی داراییهای خود شوند و از اینکه دین خدا را پذیرفتهاند، بر خدا منت نهند و رحمت او را تمنّا کنند و خود را از خشم او، در امان پندارند. با دروغ و هواهای سهوآمیز، حرام خدا را حلال شمارند. شراب را نبیذ نام نهند و حلال کنند و ربا را عنوان خرید و فروش دهند و رشوه را هدیه خوانند. گفتم: یا رسول اللّه! در آن زمان، مردم را در چه پایگاهی فرود آرم: از دین برگشتگان یا فریبخوردگان؟ فرمود: آنها را در پایگاه فریبخوردگان بنشان.14
پينوشتها:
1ـ نهج البلاغه، خطبهى 147.
2ـ همان، خطبهى 4.
3ـ نهج البلاغه، خطبهى 93.
4ـ نهج البلاغه، خطبهى 162.
5ـ نهج البلاغه، نامهى 62.
6ـ همان، خطبهى 192.
7ـ نهج البلاغه، خطبهى 192.
8ـ نهج البلاغه، خطبهى 118.
9ـ نهج البلاغه، خطبهى 121.
10ـ نهج البلاغه، خطبهى 182.
11ـ نهج البلاغه، خطبهى 192.
12ـ نهج البلاغه، خطبهى 172.
13ـ همان، خطبهى 24.
14ـ نهج البلاغه، خطبهى 156.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}