عروج مظلومانه


 

نويسنده:محمد مهدي اسلامي




 

بررسي گمانه هاي گوناگون درباره شهادت آيت الله سعيدي
 

يكي از جوانب مظلوميت شهيد آيت الله سعيدي، مكتوم ماندن چگونگي شهادت وي است، موضوعي كه از « شايعه خودكشي » توسط ساواك آغاز گرديد و گمانه هاي مختلفي بر اساس شنيده ها و اسناد در اين خصوص منتشر شد.حتي در مقابل ديدگاه افراطي كه توسط ساواك طرح گرديده بود، ديدگاهي تفريطي نيز توسط برخي منتشر شد، تا آن جا كه يك استاد دانشگاه در گفتگو با نويسنده اظهار مي داشت ايشان را در « روغن داغ » شكنجه كرده و به شهادت رسانده اند!
در اين ميان واكنش حضرت امام به اين موضوع بسيار تيزبينانه بود، تا آن جا كه به زعم اصرار شاگردانشان، تا زماني كه براي ايشان به واسطه تحقيق هاي مكرر اثبات نگرديد كه آيت الله سعيدي در زندان به شهادت رسيده اند، اعلاميه اي صادر نفرمودند و سرانجام در مرداد ماه 1349، با اشاره به شكنجه هاي وحشيانه و رفتار غير اسلامي ساواك، اين حادثه را « قتل فجيع » ناميدند.
در اين ميان چندين فرضيه در خصوص چگونگي شهادت ايشان مطرح شده است كه به شرح ذيل مورد بررسي قرار مي گيرد:

الف‌) خود كشي
 

اين فرضيه توسط ساواك مطرح و اولين بار در صورت جلسه 21/3/1349 بر آن تاكيد شده بود. در اين صورت جلسه ادعا شده است « مشاراليه در ساعت 21 روز 20/3/1349 در بازداشتگاه قزل قلعه با فرو نمودن دستمالي به حلق خود خودكشي نمود و از وي وصيت نامه اي به جا مانده كه متن آن... » ساواك در اسناد بعدي نيز با تاكيد بر اين ادعا، آن را به زماني نسبت مي دهد كه « خاموشي برق » بوده است.
بر اساس آن چه كه در سندهاي بعد خواهد آمد، بر اساس اسناد دستگاه هاي رسمي نيز اين گزارش مخدوش است و حتي سرهنگ قضايي نيز حاضر به تاييد آن نمي شود و مي نويسد « جنازه را در اطاق بهداري زندان قزل قلعه مشاهده نمودم، وليكن در وضع و چگونگي فوت، صورت جلسه را تاييد نمي كنم! » در كنار اسناد، توجه به بعضي استدلال ها نيز مي تواند روشنگر بطلان اين فرضيه باشند. اول آن كه آيت الله سعيدي يك مجتهد شاگرد فاضل امام است و از حرام بودن خودكشي و شدت قبح ان در شرع اسلام به خوبي آگاه بوده است. دوم آن كه آيت الله سعيدي،‌ بار اول نبوده كه به زندان آمده و شكنجه شده است. او پيش تر نيز تجربه زندان داشته و روي منبر به اهالي مسجد گفته است كه از زندان رفتن بيمي در دل ندارد. گذشته از ان فردي كه چنين سست ايمان باشد، نمي تواند پس از بازداشت اول هم چنان پر صلابت بر ضد ر ژيم فعاليت كند و در بسياري از موارد خط شكن باشد.
با بررسي ابعاد اين شايعه كه حتي در اسناد ساواك نيز گاه نقض گرديده و علت مرگ، سكته اعلام شده است، به نظر مي رسد اين شايعه، تنها براي ظاهر سازي بوده تا جنايت ساواك پوشيده بماند، علي الخصوص كه با تشديد اعتراضات مردمي، ساواك به صورت بخش نامه اي به آن دامن زده است.
گفتني است تنها مستند ساواك به جز صورت جلسه مخدوشي كه ذكر آن رفت، استناد به اين امر است كه او چون تصميم به خودكشي داشته، وصيت نامه اش را نوشته است،اين در حالي است كه وصيت نامه شهيد سعيدي در تاريخ اول ربيع الثاني 1390، برابر با 16 خرداد ماه 1349 تنظيم شده بود. اين تاريخ چهار روز پيش از شهادت وي است و اين گمان را كه او بر اثر شدت سختي زندان يا... اقدام به نوشتن وصيت نامه كرده و خودكشي نمايد، كاملا منتقي مي كند. زيباتر آن كه شهيد سعيدي در وصيت خود تاكيد كرده است: « از آيه 152 تا 157 سوره دوم غفلت نكنيد ». در بخشي از اين آيات سوره برقه تصريح مي كند: « به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده نگوييد... » و اين بيان صريح، خود محكم ترين سند بر بطلان شايعه ساواك است.

ب) مرگ طبيعي ( سكته و... )
 

گذشته از برخي اسناد ساواك ( هم چون نامه ساواك به شهرباني كل كشور)، روايت هاي بي شماري نيز در ميان مبارزين اين دوران در اين خصوص يافت مي شود. گذشته از تصريح وصيت نامه شهيد، سند پزشكي قانوني وقت، محكم ترين دليل براي عدم صحت اين موضوع است. در سند ياد شده « علت مرگ نامبرده شوك ناشي از ضربه به شبكه عصبي خورشيدي » تغيير مي شود.
نكته حائز اهميت در خصوص اين سند آن است كه كالبد شكافي پزشكي قانوني بر حسب اسناد ساواك در تاريخ پنج شنبه21/3/1349 انجام، اما جواب پزشكي قانوني 13 روز بعد صادر شده است. اين امر نشان مي دهد كه پزشكي قانوني احتمالا تحت فشار براي جوابگويي اعلام نتيجه بوده است. نارضايتي ساواك از نتيجه اعلام شده در سوالاتي كه براي پزشك تشريح كننده ا رسال شده، به وضوح مشاهده مي گردد: « منظور از ضربه چه نوع ضربه اي بوده است؟ آيا مي توان تعيين نمود كه ضربه واره چه مدت قبل از مرگ وارد آمده است؟ آيا ممكن است در اثر سقوط از روي تختخواب به پائين و درا ثر برخورد بدن به تخت و يا با زمين، به شبكه عصبي خورشيدي ضربه اي وارد شده و شخص فوت نمايد؟ مطالبي كه متوفي در پشت قرآن موجود نوشته، حاكي از اين است كه نام برده خودكشي نموده است. شما كه پزشك تشريح كننده جسد بود اي، نظرتا را در مورت فوت متوفي مرقوم بفرماييد.» لحناين سند نشان مي دهد ساواك در تلاش بوده است به پزك يادآوري نمايد نظرش بايد در چهارچوب صورت جلسه مذكور باشد. اداره كل بهداري وزارت اطلاعات نيز بعدها با بررسي نتايج كالبد شناسي و آسيب شناسي هاي انجام شده توسط پزشكي قانوني وقت، تاكيد نموده است: « قطعا علت مرگ، سكته قلبي و يا خفگي در اثر فرو بردن دستمال در حلق نبوده است، زيرا پس از مرگ، عضلات گردن، دهان و حلق و ناي حالت طبيعي داشته است، در صورتي كه در اثر سكته قلبي و يا فرو بردن دستمال در حلق باشد، رنگ صورت حتي پس از مرگ به شدت سيانوزه ( سياهرنگ ) خواهد بود ».

ج) فرو كردن دستمال در گلو يا پيچاندن عمامه به دور گردن توسط ساواك
 

اين گمانه از راويان بيشتري برخوردار است. كساني ياداوري نموده اند كه صداهايي نا به هنگان از سلول شهيد سعيدي شنيده اند. به عنوان نمونه، شهيد محلاتي در خاطرات خود گفته است: «وقتي در مازندران بوديم، زنداني ها براي ما جريان شهادت ايشان را نقل مي كردند. داريوش فروهر و چند نفر ديگر گفتند آن روز محيط زندان را خلوت مي كنند، مثلا فروهر را به حمام مي فرستند و بعضي را به بندهاي ديگر مي فرستند... بعد آمده بودند و با دستمال ايشان، مرحوم سعيدي را خفه كرده بودند. مباشرت اين كار را منوچهري ملعون داشته كه اين جريان به وجود آمد ».
سيد حميد روحاني نيز در كتاب نهضت امام خميني با بيان مشابهي به نقل از شاهدان زندان، قتل را به وسيله پيچاندن عمامه به دور گردن او معرفي مي كند.
با توجه به گزارش پزشكي قانوني به نظر مي رسد اين اتفاقات پس از شهادت آيت الله سعيدي و جهت صحنه سازي انجام گرفته است تا وانمود كنند ايشان با وارد نمودن دستمال و پيچادن عمامه خودكشي كرده است تا به نحوي منكر شهادت در اثر شكنجه گردند.

د) آمپول هوا
 

اين روايت بيشتر مبتني بر گمانه هاست. چنانچه در خصوص برخي ديگر از مبارزين كه فوت كردند، بدون اقامه دليل اولين گزينه اي كه مطرح و فراگير شد، همان آمپول هوا بوده است. هيچ سندي در اين خصوص وجود ندارد. علاوه بر آن كه اين بند نيز به دلايل مشابه آن چه در بند قبل به نقل از بهداري وزارت اطلاعات نقل گرديد، خلاف شواهد ثبت شده است.

ه) شهادت بر اثر شكنجه
 

اين فرضيه نزديك ترين گمانه به حقيقت است، زيرا بر اساس اسناد موجود پزشكي قانوني، آسيب به شبكه عصبي خورشيدي را گواهي نموده است و هم چنين در نتايج كالبد شكافي به خونريزي لوزالمعده اشاره شده است.
اداره كل بهداري وزارت اطلاعات نيز در سند شماره 2973/م/1905 كه پيش تر نيز به آن اشاره شد، با توجه به موارد فوق الذكر مي افزايد: « نتيجه آسيب شناسي، علت مرگ را آسيب و ضربه به شبكه عصبي خورشيدي و پانكراس هموراژيك ( خونريزي كردن ) ذكر نموده كه تنها مي تواند بر اثر ضربات متعدد و شديد بر شكم، پشت و سينه و ساير نقاط حساس بدن ايجاد گردد».
اين اقدام با توجه به شجاعت بي نظير شهيد سعيدي چندان دور از ذهن نيت. او بارها به شخص شاه حمله و حتي او را با يزيد مقايسه كرده بود. با اين وصف چندان بعيد به نظر نمي رسد كه وي در پي توهين فرد هتاكي هم چون منوچهري به برخي مقدسات، به دفاع از عقيده خود پرداخته و حاصل آن ضربات جنون آميز چنين فردي به پيكر نحيف او باشد كه آثار آن منجر به شهادت وي شده و عوامل ساواك را ناگزير به صحنه سازي كرده است. با قاطعيت مي توان گفت آثار چنين شكنجه هايي بر بدن افرادي هم چون شهيد لاجوردي و يا عزت شاهي كه از بدني قدرتمند برخوردار بوده اند، متفاوت از اثر آن به بدن فردي هم چون آيت الله سعيدي است كه لاغر بود و در دوران حبس نيز ضعيف تر شده بود. با اين حال شهادت وي ناشي از شكنجه هايي هم چون آپولو نبوده است، زيرا هنوز ساواك از اين وسايل استفاده نمي كرد. هم چنين شكنجه هايي هم چون انداختن در روغن به دليل آن كه صورت وي پس از شهادت و پيش از دفن به فرزندش نشان داده شده، بسيار دور از ذهن است. از آن جا كه بر اساس اسناد ساواك، شهيد سعيدي مقاومت كرده و ديگر مبارزين را لو نداده بود، بازجويي وي پايان نيافته بود و با اين وصف اين گمانه كه شدت شكنجه براي گرفتن اقرار منجر به شهادت گرديده، تقويت مي گردد.
شهادت آيت الله سعيدي در فضاي خفقان و سياه آن روز فارغ از آن كه چگونه رخ داده باشد، تاثيري شگرف بر مبارزه داشت و موجب پالايش بيشتر مبارزين شد. آن ها كه جانب محافظه كاري پيش گرفته بودند، با دريافت خبر شهادت وي به خطرات مبارزه آگاه تر شدند و از مبارزه فاصله گرتفند. آن هائي هم كه جان خود را در دست گرفته بودند، بر مبارزه با رژيمي كه حتي با شاگردان ممتاز امام نيز چنين رفتاري مي كرد، مصمم تر شدند و به اين نتيجه رسيدند كه اگر قرار است جان خود را در اين راه بگذارند، چه بهتر كه در بالاترين حد توان خود مبارزه كنند، از اين رو شهادت آيت الله سعيدي يكي از نقاط عطف نهضت امام خميني (قدس سره الشریف ) به شمار مي رود كه متاسفانه در تاريخ نگاري معاصر، از آن بسيار غفلت شده است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 32