عاشورا نقش بى همتاى زينب(س)(2)
نقش حضرت زینب (علیها السلام) از کربلا تا شام (2)
آماده نمودن حضرت زينب (س) براى انجام اين مسئوليت
«اى رسول خدا (ص)! ديشب خواب ديدم، باد شديدى وزيدن گرفت و همه دنيا را تاريك و سياه كرد. آن باد مرا از سويى به سوى ديگر مى انداخت، تا اين كه چشمم به درخت بزرگى افتاد، از شدت وزش باد به آن درخت پناه بردم؛ ولى باد آن را ريشه كن كرد و بر زمين انداخت آنگاه به يكى از شاخه هاى نيرومند آن درخت پناه بردم، ولى باد آن را نيز قطع كرد.
پس از آن به شاخه ديگرى پناهنده شدم و آن را نيز باد درهم شكست. سرانجام به دو شاخه متصل به هم از آن درخت چنگ زدم، باد آن دو را نيز در هم شكست. در اينجا از خواب بيدار شدم.»
سخنان زينب اشك از ديدگان پيامبر اكرم(ص) جارى ساخت و در اين هنگام به زينب(س) فرمودند:
«اى نور ديده! آن درخت جد توست كه به زودى تند باد اَجَل او را از پاى در مى آورد. آن شاخه نخست كه به آن چنگ زدى مادرت، زهراست! شاخه دوم پدرت على است و آن دو شاخه به هم متصل برادرانت حسن و حسين هستند، كه در سوگشان دنيا تاريك مى شود و تو لباس سياه بر تن مى كنى.»[9]
حضرت زينب(س) از همان كودكى مى آموخت كه چگونه با سختى ها و دشوارى هامقابله كند، و در برابر جباران و ستمگران سر فرود نياورد. بيش از شش سال از عمر زينب(س) نمى گذشت كه با فاجعه بزرگ رحلت پيامبر بزرگوار اسلام(ص) روبه رو گرديد. پس ازمدت كوتاهى اندوه از دست دادن مادر بر قلب به ظاهر كوچك او وارد گرديد. از آن پس با همان سن كم، بسان مادرش، در كنار پدر قرار گرفت و شريك غم و اندوه مظلوم ترين انسان جهان و مونس تنهايى اش گرديد. پس از شهادت پدر در همه صحنه هاى سخت و دشوار همراه و همگام و ياور دو برادرش، امام مجتبى(ع) و امام حسين(ع) بود. هنگامى كه برنامه مسافرت امام حسين(ع) از مدينه به مكه و از مكه به عراق مطرح شد، بدون هيچ گونه چون و چرا و حتى بدون اين كه با ارائه پيشنهاد و نظر بخواهد آن حضرت را منصرف كند، همراه برادر راهى سفر گرديد. گويا همراهى و همگامى حضرت زينب با امام حسين(ع) و حضور او در نهضت امام(ع) از سالها قبل پيش بينى شده بود. به همين مناسبت شرطِ همراهى بابرادر در قرارداد ازدواج حضرت زينب قيد شده بود.[10]
نقش حضرت زينب(س) تا شهادت امام حسین(ع)
علاوه بر آن حضرت زينب(س) در همه صحنه هاى دشوار و سخت به ويژه در روزعاشورا - همراه و همگام برادر و مشاور و ياور آن حضرت به شمار مى آمد؛ ولى مهمتر ازهمه اينها امام حسين(ع) روزبه روز خواهرش، زينب(س) را براى انجام مسئوليت خطير و بسيار بزرگى كه بر عهده داشت آماده مى كرد و وظايف و كارهايى كه بايد در مراحل مختلف مأموريت انجام مى داد به او گوشزد مى كرد. در اينجا درباره آماده سازى زينب(س) توسط امام حسين(ع) و همراهى وى با برادر در حوادث گوناگون توضيح بيشترى مى دهيم.
آماده سازى زينب(س) توسط امام حسين(ع)
1. زينب در منزل خزيميه
امام حسين(ع) در مسير حركت خود از مكه به عراق يك شبانه روز در اين منزل رحل اقامت افكند. هنگام صبح عقيله بنى هاشم، خدمت برادر رسيد، عرض كرد: «اى برادر! آيا ترا از آنچه ديشب شنيدم با خبر نسازم؟» امام(ع) فرمودند:«آن چيست؟» زينب(س) گفت: «ديشب هنگامى كه براى انجام كارى از خيمه خودخارج شدم، شنيدم هاتفى ندا مى دهد:
«اى چشم بسيار گريه كن و كيست كه در آينده بر شهيدان بگريد برگروهى كه مرگ آنان را به سوى وعده اى معين به پيش مى راند!»
امام حسين(ع) فرمودند: «اى خواهر! هر آنچه را كه خداوندتقدير كرده است، انجام خواهدشد.»[13]
در اين سخن امام حسين(ع) به طور ضمنى و تلويحى به خواهرش فهماند، كه حوادث ناگوارى درا ين سفر در انتظارآنان است.
2. گفتگوى امام حسین(ع) با حضرت زينب(س) در عصر تاسوعا
نزد برادر شتافت و گفت: «اى برادر! آيا اين صداها را نمى شنوى كه به ما نزديك مى شود؟» امام حسين(ع) سر از زانو برداشت وفرمودند: «اى خواهر! در همين لحظه جدم پيامبر(ص)، پدرم على،مادرم فاطمه، و برادرم حسن را در خواب ديدم كه به من فرمودند:«اى حسين! تو به همين زودى به ما مى پيوندى!»
نقل شده است زينب(س) با شنيدن اين سخن سيلى به صورت زد و فرياد را به ناله بلند كرد. امام حسين(ع) به او فرمودند:«آرام باش! ما را دشمن شاد نساز!»[14]
امام(ع) در اين برخورد به طور صريح و آشكار خبر شهادت خود را با زينب(س) در ميان گذاشت و او را در برخورد با حوادث آينده به صبر و پايدارى دعوت كرد.
3. توصيه هاى امام حسين(ع) به خواهرش در شب عاشورا
با شنيدن اين اشعار مقصود پدرم را دريافتم و گريه گلويم راگرفت ؛ ولى سكوت كرده، خود را گرفتم و دانستم كه بلا نازل شده است. ولى عمه ام وقتى سخنان پدرم را شنيد، به دليل آن كه زن بود و حالت رقت و جزع در زنان غالب است، نتوانست خود راكنترل كند و در حالى كه لباسش بر زمين مى كشيد، نزد پدرم رفت و گفت:
«اى كاش مرگ زندگى مرا نابود كرده بود! امروز همانند روزى است كه مادرم فاطمه، پدرم على و برادرم حسن از دنيا رفتند. اى جانشين گذشتگان و پناهگاه بازماندگان!»
امام حسين(ع) به زينب نگريست و به او گفت: «اى خواهر! مبادا شيطان بردبارى و حلمت را بربايد.» آن گاه اشك از ديدگان پدرم سرازير شد.»...
زينب(س) گفت: «اين بيشتر دل ما را مى سوزاند كه راه چاره برايت نباشد و به ناچار شربت مرگ بنوشى.» آنگاه سيلى به صورت زد، گريبان پاره كرد و بيهوش گرديد.
آنچه گذشت نمونه اى از صحنه هايى بود، كه امام حسين(ع) در طول سفر، خواهرش رابراى رويارويى با حوادث آينده و ايفاى نقش تاريخى و بى نظير خود آماده مى كرد؛ ولى به طور قطع گفتگوهاى امام حسين(ع) با خواهرش به همين چند مورد منحصر نمى شود. و امام حسین(ع) اسرار زيادى را براى او بازگو نموده است، و او را از رمز و راز وظيفه اى كه برعهده اش بوده، بيش از اين آگاه كرده است كه آن سخنان براى ما بازگو نگرديده است.
پينوشتها:
[9]. ذبيح الله محلاتى، همان، ج3، ص50.
[10]. اكبر اسدى، مهدى رضايى، زيباترين شكيب، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم،چاپ اوّل، پاييز 1374، ص30، به نقل از زينب الكبرى، ص89.
[11]. علامه مجلسى، همان، 1/45.
[12]. در اين حديث حضرت زينب(س) از طريق امايمن از پيامبر اكرم(ص) نقل مىكند كه اجساد شهيدان بهخاك سپرده خواهد شد و قبور آنان مزار دوستانشان خواهد گرديد. زينب(س) پس از شنيدن اين حديث اززبان امايمن آن را بر پدر بزرگوارش حضرت على(ع) عرضه كرد تا از درستى آن اطمينان كامل يابد.
[13]. علامه مجلسى، همان، 372/44.
[14]. همان، ج44، ص391.
[15]. همان، ج45، ص1 - 3.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}