نقش حضرت زینب (علیها السلام) از کربلا تا شام (2)


 

نويسنده: محمدحسين مهورى




 

آماده نمودن حضرت زينب (س) براى انجام اين مسئوليت
 

حضرت زينب(س) از نظر روحى و قدرت تحمل در حدّ عالى و درجات بالا قرارداشت. او از جمله شخصيت‏ هاى نمونه و منحصر به فردى است كه مادرگيتى از آوردن امثال آن ناتوان است؛ ولى اين مسئوليت پيام ‏رسانى عاشورا به قدرى خطير و بزرگ بود، كه حتى شخصيتى بسان حضرت زينب(س) نيز براى انجام آن نيازمند آمادگى قبلى بود. بر همين اساس به نظر مى ‏رسد، زينب(س) از همان دوران كودكى تحت تربيت پيشوايان معصوم(ع) به تدريج براى انجام چنين وظيفه خطيرى آماده مى ‏شد. وى نزديك رحلت پيامبر اكرم(ص)، خدمت جدّ بزرگوارش، عرض كرد:
«اى رسول خدا (ص)! ديشب خواب ديدم، باد شديدى وزيدن گرفت و همه دنيا را تاريك و سياه كرد. آن باد مرا از سويى به سوى ديگر مى‏ انداخت، تا اين كه چشمم به درخت بزرگى افتاد، از شدت وزش باد به آن درخت پناه بردم؛ ولى باد آن را ريشه كن كرد و بر زمين انداخت آن‏گاه به يكى از شاخه ‏هاى نيرومند آن درخت پناه بردم، ولى باد آن را نيز قطع كرد.
پس از آن به شاخه ديگرى پناهنده شدم و آن را نيز باد درهم شكست. سرانجام به دو شاخه متصل به هم از آن درخت چنگ زدم، باد آن دو را نيز در هم شكست. در اينجا از خواب بيدار شدم.»
سخنان زينب اشك از ديدگان پيامبر اكرم(ص) جارى ساخت و در اين هنگام به زينب‏(س) فرمودند:
«اى نور ديده! آن درخت جد توست كه به زودى تند باد اَجَل او را از پاى در مى ‏آورد. آن شاخه نخست كه به آن چنگ زدى مادرت، زهراست! شاخه دوم پدرت على است و آن دو شاخه به هم متصل برادرانت حسن و حسين هستند، كه در سوگشان دنيا تاريك مى‏ شود و تو لباس سياه بر تن مى‏ كنى.»[9]
حضرت زينب(س) از همان كودكى مى ‏آموخت كه چگونه با سختى‏ ها و دشوارى‏ هامقابله كند، و در برابر جباران و ستمگران سر فرود نياورد. بيش از شش سال از عمر زينب(س) نمى ‏گذشت كه با فاجعه بزرگ رحلت پيامبر بزرگوار اسلام(ص) روبه ‏رو گرديد. پس ازمدت كوتاهى اندوه از دست دادن مادر بر قلب به ظاهر كوچك او وارد گرديد. از آن پس با همان سن كم، بسان مادرش، در كنار پدر قرار گرفت و شريك غم و اندوه مظلوم ‏ترين انسان جهان و مونس تنهايى ‏اش گرديد. پس از شهادت پدر در همه صحنه ‏هاى سخت و دشوار همراه و همگام و ياور دو برادرش، امام مجتبى(ع) و امام حسين(ع) بود. هنگامى كه برنامه مسافرت امام حسين(ع) از مدينه به مكه و از مكه به عراق مطرح شد، بدون هيچ گونه چون و چرا و حتى بدون اين كه با ارائه پيشنهاد و نظر بخواهد آن حضرت را منصرف كند، همراه برادر راهى سفر گرديد. گويا همراهى و همگامى حضرت زينب با امام حسين(ع) و حضور او در نهضت امام(ع) از سال‏ها قبل پيش بينى شده بود. به همين مناسبت شرطِ همراهى بابرادر در قرارداد ازدواج حضرت زينب قيد شده بود.[10]

نقش حضرت زينب(س) تا شهادت امام حسین(ع)
 

از نقش حضرت زينب(س) پيش از شهادت امام حسين(ع) مطلب زيادى در تاريخ نقل نشده است. با اين حال مى ‏توان حدس زد، كه آن حضرت در اين دوران سرپرستى زنان و كودكان وپرستارى از امام سجاد(ع) را عهده ‏دار بوده است. در حديثى از امام سجاد(ع) آمده است كه در شب عاشورا من در خيمه خودم نشسته بودم و عمه ‏ام زينب(س) از من پرستارى مى ‏كرد.[11]
علاوه بر آن حضرت زينب(س) در همه صحنه‏ هاى دشوار و سخت به ويژه در روزعاشورا - همراه و همگام برادر و مشاور و ياور آن حضرت به شمار مى‏ آمد؛ ولى مهم‏تر ازهمه اينها امام حسين(ع) روزبه ‏روز خواهرش، زينب(س) را براى انجام مسئوليت خطير و بسيار بزرگى كه بر عهده داشت آماده مى ‏كرد و وظايف و كارهايى كه بايد در مراحل مختلف مأموريت انجام مى‏ داد به او گوشزد مى ‏كرد. در اينجا درباره آماده ‏سازى زينب(س) توسط امام حسين(ع) و همراهى وى با برادر در حوادث گوناگون توضيح بيشترى مى ‏دهيم.

آماده سازى زينب(س) توسط امام حسين(ع)
 

1. زينب در منزل خزيميه
 

نقل حديث ام‏ ايمن از سوى حضرت زينب(س)[12] بيانگر آن است كه آن حضرت سال‏ها پيش از واقعه عاشورا خبر شهادت برادرش را از زبان جدّ و پدر بزرگوارش شنيده بود. ولى شايد در آغاز سفر به عراق آن گونه كه بايد براى وى اطمينان و يقين كامل حاصل نشده بود كه آن حادثه اسفبار به همين زودى اتفاق خواهد افتاد. علاوه بر آن كه احساسات انسان به گونه ‏اى است كه تا حد ممكن تلاش مى‏ كند پيش آمدهاى تلخ و ناگوار را نپذيرد و به نحوى توجيه كند. از اين رو امام حسين(ع) مى‏ كوشيد تا به تدريج زينب كبرا رابراى رويارويى با حوادث ناگوار آينده آماده سازد. بر اساس آنچهدر تاريخ ذكر گرديده است، نخستين بارى كه زينب(س) با خبر اندوه بار شهادت برادر روبه ‏رو گرديد، در منزل خزيميه بود.
امام حسين(ع) در مسير حركت خود از مكه به عراق يك شبانه روز در اين منزل رحل اقامت افكند. هنگام صبح عقيله بنى‏ هاشم، خدمت برادر رسيد، عرض كرد: «اى برادر! آيا ترا از آنچه ديشب شنيدم با خبر نسازم؟» امام(ع) فرمودند:«آن چيست؟» زينب(س) گفت: «ديشب هنگامى كه براى انجام كارى از خيمه خودخارج شدم، شنيدم هاتفى ندا مى‏ دهد:
«اى چشم بسيار گريه كن و كيست كه در آينده بر شهيدان بگريد برگروهى كه مرگ آنان را به سوى وعده ‏اى معين به پيش مى‏ راند!»
امام حسين(ع) فرمودند: «اى خواهر! هر آنچه را كه خداوندتقدير كرده است، انجام خواهدشد.»[13]
در اين سخن امام حسين(ع) به طور ضمنى و تلويحى به خواهرش فهماند، كه حوادث ناگوارى درا ين سفر در انتظارآنان ‏است.

2. گفتگوى امام حسین(ع) با حضرت زينب(س) در عصر تاسوعا
 

روز تاسوعا عمر سعد نامه ‏اى از سوى ابن ‏زياد دريافت كرد،كه به او فرمان داده بود، يا حسين(ع) را به سازش و تسليم وادارنمايد، و يا او و يارانش را از دم تيغ بگذراند. در پى رسيدن اين فرمان عمر سعد به سپاه خود فرمان آماده باش داد، و به سوى اردوگاه امام(ع) حركت كردند. هنگام عصر بود كه امام حسين(ع)در مقابل خيمه ‏اش با تكيه به شمشير، سر به زانو نهاده، چندلحظه ‏اى به خواب رفته بود. زينب كبرا(س) كه كاملاً مراقب اوضاع بود، با شنيدن صداى هياهوى نزديك شدن سپاه دشمن
نزد برادر شتافت و گفت: «اى برادر! آيا اين صداها را نمى‏ شنوى كه به ما نزديك مى‏ شود؟» امام حسين(ع) سر از زانو برداشت وفرمودند: «اى خواهر! در همين لحظه جدم پيامبر(ص)، پدرم على،مادرم فاطمه، و برادرم حسن را در خواب ديدم كه به من فرمودند:«اى حسين! تو به همين زودى به ما مى‏ پيوندى!»
نقل شده است زينب(س) با شنيدن اين سخن سيلى به صورت زد و فرياد را به ناله بلند كرد. امام حسين(ع) به او فرمودند:«آرام باش! ما را دشمن ‏شاد نساز!»[14]
امام(ع) در اين برخورد به طور صريح و آشكار خبر شهادت خود را با زينب(س) در ميان گذاشت و او را در برخورد با حوادث آينده به صبر و پايدارى دعوت كرد.

3. توصيه‏ هاى امام حسين(ع) به خواهرش در شب عاشورا
 

امام سجاد(ع) گويد: «در شب عاشورا من در خيمه خود نشسته بودم و عمه ‏ام زينب(س) از من پرستارى مى ‏كرد. پدرم نيزدر خيمه خود بود و چون غلام ابوذر شمشيرش را اصلاح مى ‏كرد. در اين حال پدرم اين اشعار را چند بار خواند: «اى روزگار، اف بر تو از جانب دوستى و رفاقتت! تا كى آرزومندان و ياران را به خون خود آغشته مى ‏نمايى؟ روزگار جايگزين نمى‏ پذيرد و همانا كار به دست خداست و هر زنده ‏اى راه مرامى ‏پيمايد!»
با شنيدن اين اشعار مقصود پدرم را دريافتم و گريه گلويم راگرفت ؛ ولى سكوت كرده، خود را گرفتم و دانستم كه بلا نازل شده است. ولى عمه‏ ام وقتى سخنان پدرم را شنيد، به دليل آن كه زن بود و حالت رقت و جزع در زنان غالب است، نتوانست خود راكنترل كند و در حالى كه لباسش بر زمين مى ‏كشيد، نزد پدرم رفت ‏و گفت:
«اى كاش مرگ زندگى مرا نابود كرده بود! امروز همانند روزى است كه مادرم فاطمه، پدرم على و برادرم حسن از دنيا رفتند. اى جانشين گذشتگان و پناهگاه بازماندگان!»
امام حسين(ع) به زينب نگريست و به او گفت: «اى خواهر! مبادا شيطان بردبارى و حلمت را بربايد.» آن ‏گاه اشك از ديدگان پدرم سرازير شد.»...
زينب(س) گفت: «اين بيش‏تر دل ما را مى‏ سوزاند كه راه چاره برايت نباشد و به ناچار شربت مرگ بنوشى.» آن‏گاه سيلى به صورت زد، گريبان پاره كرد و بيهوش گرديد.
پدرم آب به صورت او پاشيد، او را به هوش آورد و گفت: «اى خواهر! از خدا بترس و شكيبايى پيشه كن و بدان كه اهل زمين مى ‏ميرند و اهل آسمان زنده نمى‏ مانند و هر چيز جز وجه خداوند هلاك و نابود مى‏ شود، همان خدايى كه با قدرتش خلق را آفريد و آنان را برمى ‏انگيزد و او يگانه و يكتاست. پدرم از من بهتر بود. مادرم از من بهتر بود. برادرم از من بهتربود [و همه مردند] براى من و براى هر مسلمان پيامبر خدا(ص) اسوه و الگو است... اى خواهر ترا سوگند مى‏ دهم - و به سوگند من پايبند باش - در سوگ من گريبان پاره نكن،صورت نخراش و فرياد به افغان و ناله سر نده.»[15]
 
وقايعى كه بيان شد به خوبى نشان مى‏ دهد كه چگونه امام حسين(ع) خواهرش را براى رويارويى با حوادث آينده و ايفاى نقش تاريخى و بى‏ نظيرش آماده مى‏ كند. امام(ع) در اين گفتگو به خواهرش توصيه مى ‏كند، كه پس از شهادت او مبادا احساساتش نيروى تفكر و انديشه او را تحت الشعاع قرار دهد و حركتى بر خلاف وظيفه و رسالت بزرگ تاريخى‏ اش انجام دهد. و چه زيبا عقيله بنى هاشم به توصيه ‏هاى برادر عمل كرد. او در تمام مراحل اسارت و پيام ‏رسانى كمترين و كوچكترين عملى بر خلاف جهت پيشبرد نهضت و قيام برادر، انجام نداد. اگر زينب(س) بر بالين بدن برادر گريه و زارى كرد، اگر در كوفه و شام سخنرانى نمود، اگر براى برادر نوحه‏ سرايى و مرثيه ‏سرايى كرد و... همه و همه حساب شده و در جهت انجام رسالت و رساندن پيام نهضت عاشورا بود، نه فقط به دليل غلبه احساسات. زينب كبرا(س) در موقع مناسب احساسات خويش را كنترل مى كرد، و در شرايط مناسب ابراز احساسات مى ‏نمود.
آنچه گذشت نمونه ‏اى از صحنه‏ هايى بود، كه امام حسين(ع) در طول سفر، خواهرش رابراى رويارويى با حوادث آينده و ايفاى نقش تاريخى و بى ‏نظير خود آماده مى‏ كرد؛ ولى به طور قطع گفتگوهاى امام حسين(ع) با خواهرش به همين چند مورد منحصر نمى ‏شود. و امام حسین(ع) اسرار زيادى را براى او بازگو نموده است، و او را از رمز و راز وظيفه ‏اى كه برعهده‏ اش بوده، بيش از اين آگاه كرده است كه آن سخنان براى ما بازگو نگرديده است.

پي‌نوشت‌ها:
 

[9]. ذبيح الله محلاتى، همان، ج‏3، ص‏50.
[10]. اكبر اسدى، مهدى رضايى، زيباترين شكيب، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم،چاپ اوّل، پاييز 1374، ص‏30، به نقل از زينب الكبرى، ص‏89.
[11]. علامه مجلسى، همان، 1/45.
[12]. در اين حديث حضرت زينب(س) از طريق ام‏ايمن از پيامبر اكرم(ص) نقل مى‏كند كه اجساد شهيدان بهخاك سپرده خواهد شد و قبور آنان مزار دوستانشان خواهد گرديد. زينب(س) پس از شنيدن اين حديث اززبان ام‏ايمن آن را بر پدر بزرگوارش حضرت على(ع) عرضه كرد تا از درستى آن اطمينان كامل يابد.
[13]. علامه مجلسى، همان، 372/44.
[14]. همان، ج‏44، ص‏391.
[15]. همان، ج‏45، ص‏1 - 3.
 

منبع:فصلنامه حکومت اسلامی شماره 26.