یادی از استاد شهید
یادی از استاد شهید
یادی از استاد شهید
گفت و گو با دکتر اسماعيل منصوري لاريجاني، از شاگردان شهيد مصطفي چمران
درآمد
آقاي دکتر منصوري لاريجاني لطفاً از نحوه آشنايي خودتان با دکتر چمران برايمان صحبت کنيد.
عاشق و رند نظر بازم و خود مي گويم
تا بداني که به چندين هنر آراسته ام
آشنايي من با ايشان در سن 19 سالگي و در مسجد دانشگاه تهران، بعد از انقلاب بود. من هم در همان اولين برخورد، خيلي تحت تأثير شخصيت ايشان قرار گرفتم. در آن سال هاي انقلاب، جوانان غالباً دنبال شخصيت هايي مي گشتند که آنها را الگوي زندگي خودشان قرار بدهند. تواضع، وقار، بزرگواري و روحيه باز و چهره گشاده شهيد چمران چنان بود که انسان تصور مي کرد سال هاست او را مي شناسد!
در پايان همان جلسه من دفتري به ايشان دادم و گفتم لطفاً چيزي، رهنمودي براي من اينجا بنويسيد. ايشان چند بيتي از اشعار مولانا را برايم نوشتند:
عاشقان جولان سرميدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستي زنند
چون رمند از دست از نقص خود رقصي زنند
مطرباشان از درون دف مي زنند
بحرها در شورشان کف مي زنند
اين شعرزيبا و عميق، تأثير عجيبي بر من گذاشت و انگيزه هايي براي گرايش به عرفان و اين وادي در من ايجاد کرد. از اين جهت مديون ايشان هستم چون مرا متحول کرد و تغييري در مسير مطالعات و آموزش من به وجود آورد.
واقعاً چه قصد قربت و چه نفوذ و تأثيري در کلام و مکتوب ايشان بوده که تنها با يک قطعه شعر، شما را متحول کرده اند. آيا بعد از آن رشته تحصيلي تان را عوض کرديد؟
به يک معنا خداوند آنها را در پوشش قرار دهد.
بله، هر کسي نمي تواند آنها را بشناسد. آنها در پوشش هستند و در واقع شهيد چمران از آن اوليايي بود که شخصيت بسيار بسيار رمزي داشتند.
ما حالا فکر مي کنيم که شهيد چمران را نشناخته ايم، ولي بر اساس اين حديث قدسي، خيلي از ابعاد ايشان براي ما ناشناخته است. «شهادت» آدم را رمزي مي کند و لذا امام فرمودند: «رمز عاشورا را پيدا کنيد که بزرگترين رمزها خود سيدالشهدا است.»
شهادت رمز است. چمران عزيز، هم خودش و شخصيتش رمزي بود. شهادت مثل يک رمز بر رمزهاي او اضافه شد. تنها کساني مي توانند او را درک کنند که فراتر از اين افق را ببينند.
به نظر مي رسد شهيد چمران در بعد عرفاني از دوره جواني مشي ثابتي را دنبال و طي مي کند. در جملات ايشان هم مثل عرفا و اوليا مفاهيم خوف و رجاء هست، اما ايشان با استحکام از خودش ياد مي کند، به طوري که در کلمات ديگران اين استحکام در شناخت خودشان نيست.
به هر حال دو وجه رمزي ايشان به هم پيچيده، يکي شهادت و يکي هم رمز اوليايي ايشان. حافظ مي گويد:
با صبا در چمن لاله سحر مي گفتيم
که شهيدان که اند اين همه خونين کفنان
گفت حافظ خمن و تو محرم اين راز نهان
از مي لعل، حکايت کن و شيرين دهنان
اين مقدمه را عوض کردم که اگر بنده چيزي راجع به عرفان ايشان مي گويم، نه از باب شناخت ايشان است، من حقاً به خودم اجازه نمي دهم که در مورد يک شخصيت عرفاني چيزي بگويم. اين است که در کتابي، در يک وجيزه اي بسيار ناقابل شرحي زديم بر نيايش هاي ايشان با عنوان:«زمزم عشق» که خيلي مورد استقبال قرار گرفت.
لطفاً درباره محتواي اين اثر و همينطور ويژگي نيايش هاي شهيد چمران توضيح بيشتري بدهيد.
يکي از اساتيد بزرگوار مي فرمود: يک عده ممکن است از راه عرفان به قلل ايمان برسند و يک عده هم از ايمان به عرفان مي رسند. يعني يک تعاملي بين ايمان و عرفان هست. شهيد چمران از آن گونه انسان هايي است که هم از اين وادي به آن وادي رفته و هم از آن طرف به اين طرف رسيده؛ شهيد چمران يک جاده دوطرفه است. هم از کوي معشوق مي توانيم ايشان را بنگريم و هم از منظر عاشقي.
ما در عرفان يک مقامي داريم به نام حزن، در «منازل السائرين» خواجه عبدالله که نگاه مي کنيم، به حزن خيلي اهميت داده شده، اصلا يکي از مقامات است. حزن عبارت است از «درد» به اضافه «غم»، معمولا عرفا حزن را کليد صندوق حکمت مي دانند، يعني تا درد و غم عرفاني را انسان تحصيل نکند دروازه هاي حکمت و معرفت الهي به رويش باز نمي شود.
حديثي از امام صادق (عليه السلام) داريم که فرموده اند:« الحزن شعار العارفين» يعني «حزن شعار عارفان است» اگر اين حزن را از عرفا بگيرند، خواهند مرد. آب حيات آنها همان حزن است. شهيد عزيز ما چه زيبا فرمودند که: خدايا تو را شکر مي کنم که غم را آفريدي که بندگان مخلص خود را به آتش آن گداختي و مرا از اين نعمت بزرگ توانگر کردي. خدايا تو را شکر مي کنم که به من درک دادي و نعمت درک درد عطا فرمودي، تو را شکر مي کنم که جانم را به آتش غم سوزاندي قلب مجروحم را براي هميشه داغدار کردي. در جاي ديگر مي فرمايد: شکر زبان ذکر است، تعليم است و هر چيزي شکري دارد. پولدار اگر بيايد بگويد لا اله الا الله که اين شکر ثروت او نمي شود، شکر ثروت اين است که انفاق کني. ايشان مي فرمايد: شکر درد و غم، فداکاري است، ايثار در راه خداست. خيلي عجيب است که مي فرمايد: به شکرانه اين درد و غم، من در راه تو فداکاري مي کنم و يک لحظه آرام نمي گيرم. از اين فرازها در آثارشان زياد است. يکي از زيبايي هاي قرآن اين است که انسان هر بار که مي خواند، احساس مي کند که اين سخن تازه اي است. آدم هيچ وقت خسته نمي شود. جلوه هاي تازه اي در برابر ديدگان ما مي گشايد. ادعيه ائمه هم همينطورند. هرچه از دل معصوم جوشيده، جذاب است و نه تنها آدم از خواندنش خسته نمي شود، بلکه دافع خستگي هم هست. فشارها و غبارها و گرفتگي هاي روحي را از انسان دور مي کنند.
نيايش هاي شهيد چمران هم ضرورت دائمي حيات من شده، وقتي آن را مجددا مي نويسم و مي خوانم، احساس مي کنم که اصلاً آن را تازه نوشته و خوانده ام. نورانيت اين نيايش هاي لطيف و زيبا آدم را مست مي کند. در يکي از نيايش ها مي گويد: خدايا اگر از من روز قيامت سند عاشقي بخواهي، همين اشک و آه را دارم و به عنوان سند مي آورم. سند عاشقي، اشک و آه است.
جناب عالي ويژگي ها و مولفه هاي عرفاني شهيد چمران را در چه چيزهايي بيشتر مي بينند؟
اين يکي از اوصاف انسان کامل است. انسان کامل مظهر خداست. خودش مي گفت: انسان کامل من «امام خميني رحمت الله عليه» است. با همه وجود، خودش را در امام خلاصه مي ديد. ليبراليسم را خوب مي شناخت و خوب تبيين مي کرد. به جوانان توصيه مي کرد که دنبال اين ليبرال دموکراسي نروند.
مي گفت:« دين ناب، مکتب ناب و حکومت ناب، حکومت اسلامي است که برآمده از انديشه هاي امام خميني است.» به نظر من، اولين کسي که ولايت فقيه را در اين بعد ديده، اوست. چون ولايت فقيه را در فقاهت نمي شود خلاصه کرد. ولايت فقيه حوزه بسيار وسيعي دارد. کسي که ولايت را در همه ابعادش ديد، شهيد چمران بود که فرمود: جوهر حکومت ما ولايت است. يکي از ويژگيها و هنر عرفاني ايشان اين بود که در جا انسان را صيد مي کرد. ديگر نياز نبود که انسان برود آن آداب و دستورالعمل هاي دشوار و نسخه هاي صوفيانه اي را که بعضي سفارش مي کنند، بپيچد، ديگر نيازي نبود که آدم روزها و چله نشيني هاي عجيب و غريب را تجربه کند. او ميانبر مي زد و انسان را به مقصد مي رساند. اين نيايشها را بخوانيد ببينيد چگونه با آدم حرف مي زند، چقدر خوب انسان را به مقصد مي رساند و چه خوب آدم را جذب مي کند و اصلاً چه دنيايي به روي ما مي گشايد. خاستگاه هنر دکتر چمران، خاستگاه عرفاني است. شهيد چمران در آثارش از بيرون الهام نگرفته، بلکه هنرش جوشيده از درون است. «تابلوي قلب» ايشان و آن کلام زيباي «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» بيانگر عرفان شهيد چمران است که در همه آثارش تلألو و حضور دارد.
کساني که در غرب هستند و ادعا مي کنند که ما مکتب زيبايي شناسي را خلق کرده ايم، در حالي که اين امر ريشه در دين ما دارد. شما ببينيد خشن ترين و بيرحمانه ترين حادثه ها، حادثه عاشورا است. هم به لحاظ عملکرد کوفيان و هم به لحاظ اينکه بدانيم چه کسي را کشته اند و چه شخصيتي را بر زمين انداخته اند. به قول شاعر:
اسم اعظم از نگين افتاده است
معني دين بر زمين افتاده است
حسين (عليه السلام) معني دين است. او را کشته اند و بعد مي بينيم حضرت زينب (سلام الله عليها) در پاسخ آن ظالم مي فرمايد:« ما رايت الا جميلا»، من جز زيبايي نديدم!
چمران عزيز هم مي گويد: خدايا تو را شکر مي کنم که به من چشمي دادي که همه چيز دنيا را زيبا ببينم و درک زيبايي را به من مرحمت کردي تا آنجا که زيبايي هايت را و پرستش زيبايي را جزئي از پرستش ذاتت بدانم. شهيد چمران از توحيد افعال و اسماء عبور کرده بود. خيلي از مقامات را طي کرده بود و به پرستش ذات رسيده بود. هر کس اين چشم خدا بين را پيدا کند، همه چيز را زيبا مي بيند. اين هنر انسان هاي الهي است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 37
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}