روزگار سپيد سالمندي


 

نويسنده:مريم نوروزي




 
سه روز بود که برف مي‌باريد. سرما تا مغز استخوان نفوذ مي‌کرد و مادر مجبور بود در خانه بماند. آخر استخوان‌هايش سال‌ها بود که پوک شده بود و دکتر در آخرين باري که ويزيتش کرده بود گفته بود اگر حتي روي فرش هم زمين بخوري استخوان‌هايت مي‌شکند و ديگر خوب نمي‌شود. و او سه روز بود که در خانه حبس شده بود. آخر مي‌ترسيد توي يخبندان کوچه‌ها سر بخورد و بيفتد.
ديگر حتي مسجد محله هم نمي‌توانست برود. و مجبور بود نشسته روي تختش نماز بخواند. فقط منزل يکي از پسر‌هايش به او نزديک بود. که گاهي نوه‌هايش به او سر مي‌زدند و حالا آنقدر هوا سرد بود که بچه‌ها هم نمي‌توانستند از خانه بيرون بيايند. مدرسه‌ها تعطيل بود.
سه روز ديگر هم گذشت و مادر از خانه خارج نشد برف‌ها کمي آب شده بود. پسرش فکر کرده بود مادرش براي زيارت رفته است و چون برف باريده همانجا مانده است. ولي وقتي ديد هفته‌اي گذشت و زنگ نزد دلواپس شد. حسي به او مي‌گفت به منزل مادرت برو و ببين که آنجا چه خبر است. حداقل گلدان‌ها را آب بده. وقتي پشت در رسيد کفش‌هاي مادر را ديد که همان‌طور جفت شده و تميز پشت در است. باز هم سعي کرد به ترسش غلبه کند. حتما مادر با کفش ديگري رفته است. کليد انداخت و در را باز کرد. هواي خانه گرم بود. دلش گرم شد. اما هيچ خبري نبود. در اولين گام‌ها به سمت اتاق خواب مادرش رفت. مادر روي تخت خوابيده بود. جانمازش هنوز پهن و تسبيحش دور دستش پيچيده بود. هر چه صدا زد مادرش بيدار نشد. جرات نداشت به او دست بزند. شايد از روبه رو شدن با واقعيت مي‌ترسيد. نزديک‌تر رفت. چند بار با صداي بلند مادر را صدا زد. اما هيچ صدايي نشنيد. به خودش و به هر چه برف بود لعنت فرستاد. دست مادرش را گرفت و ناگهان دستش را کنار کشيد. آخر دست مادر خشک شده بود. مادر مرده بود.

تنهايي درد مشترک سالمندان
 

در گذشته‌هايي که چندان هم دور نيست خانه‌ها آنقدر بزرگ بود که وقتي پسر‌ها ازدواج مي‌کردند دو تا از اتاق‌ها را رنگ مي‌زدند و دستي به سقف مي‌کشيدند و پسر‌ها به اتفاق همسرانشان در آن دو اتاق زندگي مي‌کردند. حتي گاهي دو بچه هم که داشتند باز هم در همان اتاق‌ها زندگي مي‌کردند.
اما امروزه حتي اگر خانه‌هاي پدران و مادران بزرگ باشد اغلب جوانها ترجيح مي‌دهند به تنهايي و در آپارتماني لوکس اما کوچک زندگي کنند جايي که پدر‌ها و مادر‌ها حتي به عنوان مهمان هم حاضر نيستند در آنجا باشند.
تنهايي درد مشترک سالمندان جامعه امروز است. گسترش شهرها و شهرنشيني سبب شده است همه ما از والدينمان غافل بمانيم و درست زماني به بالين آنها برسيم که ديگر فايده اي ندارد.
حتي در شهرستانها که خانه‌ها هنوز به بزرگي گذشته‌ها است همه جوانها حاضر نيستند با والدين خود زندگي کنند. انگار که زندگي با والدين و در خانه‌هاي قديمي براي آنها افت شأن و منزلت است.
از جهتي زندگي مدرن امروز سبب شده است که زن و مرد هر دو با هم کار کنند و کمتر زماني را براي والدينشان اختصاص دهند. و فقط گاهي آخر هفته آنهم اگر فرصتي باشد به ديدار والدينشان بروند. آنها حتي حاضر نيستند فرزندان خردسالشان را به والدينشان بسپارند چون معتقد هستند والدين آ نها نمي‌توانند درست بچه‌ها را تربيت کنند و بچه‌ها در تناقض تربيتي دو نسل قرار مي‌گيرند.
جالب اينجاست که آنها حاضرند کودکانشان را به مهد?کودکهاي شلوغ بسپارند تا فرزندانشان در تماس با يکديگر و با محيط کثيف مهد مدام مريض باشند اما آنها را به والدينشان نسپارند. واقعا حد و مرز بي‌عاطفه بودن را تا کجا مي خواهيم پيش ببريم.
اما گاهي اوقات برخي از خانواده‌ها نه از سر بي مهري که از روي دلسوزي والدينشان را به خانه سالمندان ميسپارند. در بيشتر مواقع اينگونه سالمندان کساني هستند که نگهداري از آنها در منزل مشکل است و حتماً بايد به يک مرکز نگهداري از سالمندان سپرده شوند که البته به علت اين که اين مساله در کشور ما ناپسند است حتي مادران و پدران هم حاضر نيستند به سراغ خانه‌هاي سالمندان بروند.
مساله کمي پيچيده است چرا که خانواده‌اي که پدر و يا مادرشان را خانه سالمندان مي‌سپارند به شدت تقبيح مي‌شوند و حتي خودشان هم حاضر نيستند بگويند والدين ما در خانه سالمندان هستند در حاليکه بودن در آنجا برايشان بهتر از منزل است.
تصور کنيد پيرزن و پيرمردي که در يک روستا زندگي مي‌کنند. چطور فرزندان آنها مي‌توانند هر روز به آنها سر بزنند؟ در حاليکه زن و مرد هر دو مجبورند در شهر زندگي کنند؟ دختر و پسري که درس خوانده‌اند و اکنون مجبورند به خاطر موقعيت شغلي خود در شهر زندگي کنند. پدر و مادر حاضر نيستند به شهر بيايند و فرزندان هم نمي‌توانند کار و زندگي خود را رها کنند و به روستا باز گردند.

آسيب‌هاي سالمندي
 

دکتر علي ملک‌پور جامعه شناس و استاد دانشگاه به خبرنگار ما مي‌گويد: در جامعه ما مساله سالمندان کمي پيچيده است. جامعه مادي گرا شده است و ارزش‌گذاري آدمها با پول شده است. شايد اگر سالمندي پول نداشته باشد مورد توجه نباشد در چنين جامعه‌اي منزلت چنين سالمندي کم مي‌شود. مثل سالمند‌هايي که مجبورند گاهي کنار خيابان گدايي کنند و گاهي به بدترين شکل ممکن با آنها برخورد مي‌شود.
وي مي‌افزايد: در جوامع در حال گذار مثل جامعه ما که از زندگي سنتي فاصله گرفتيم و جوانان اغلب ترجيح مي‌دهند تنها زندگي کنند تا اينکه با والدين زندگي کنند اغلب سالمندان از دو جهت آسيب مي‌بينند. از جهتي تنها مي‌مانند چون فرزندانشان از آنها دور شده‌اند از جهتي وقتي فرزندانشان ناچار مي‌شوند آنها را به خانه‌هاي سالمندان بسپارند خودشان مقاومت مي‌کنند و هرگز حاضر نيستند در آن محيط‌ها زندگي کنند.
وي مي‌گويد: از جهتي هم نهاد‌هاي اجتماعي امکانات رفاهي آنچناني در خانه‌هاي سالمندان ندارد و امکانات مدني هم براي آنها کم است.
دکتر ملک پور مي‌گويد:در چنين جوامع در حال گذري مسايل فرهنگي و کار کردن روي فرهنگ خيلي مهم است. گاهي بايد روي فرهنگ سالمند کار کرد که ديگر ماندن آنها در منزل به تنهايي صلاح نيست بايد به مراکز نگهداري سپرده شوند. مثلاً سالمندي که الزايمر خفيف دارد را آيا مي‌توان تنها گذاشت؟
وي مي‌گويد: البته چقدر خوب است که گاهي سالمندان را در برخي کارهاي جامعه مشارکت دهيم تا آنها دچار ياس نشوند. مثلا وقتي قرار است درباره آسيب‌هاي اجتماعي اظهار نظر شود و کارشناسان جامعه شناس وارد مي‌شوند چقدر خوب در مورد مسايل سالمندان هم از کارشناسان سالمند بهره بگيريم چون آنها بهتر مي‌توانند ايده بدهند.

آنچه يک سالمند بايد بداند
 

بر اساس منابع علمي جمعيتي، زماني که 8درصد جمعيت را افراد 65 سال و بالاتر و يا 12درصد جمعيت را افراد 60 سال و بالاتر تشکيل دهند، پديده سالمندي استقرار مي‌يابد. اين روند تغييرات جمعيت سالمندان در ايران نيز سير صعودي طي مي‌کند بطوريکه پيش بيني مي‌شود تا سال 1429 جمعيت سالمندان کشور به 24/62درصد برسد.
از آنجائيکه با افزايش جمعيت سالخورده، شيوع بيماري‌هاي مزمن نيز افزايش مي‌يابد، در اکثر کشورهاي توسعه يافته، سيستم درماني براي درمان بيماري‌ها از مداخله‌هاي پيشگيري و نظارت درماني استفاده مي‌کنند که داراي ابعاد سه‌گانه «پزشک، بيمار و محيط» مي‌باشد.
اقدامات پيشگيرانه در سالمندان بر اساس زمان مداخله به سه سطح تقسيم مي‌گردد:
1- پيشگيري اوليه: مشتمل بر اقدامات مثبتي است که سبک ناسالم زندگي را تغيير داده و مانع حضور عوامل خطر ساز مي‌شود. اين سياست شامل کاربرد توصيه‌هاي معمول در زمينه «تغذيه، ورزش، مصرف دخانيات و الکل و مواد مخدر» مي‌باشد. همچنين مراقبت‌هاي بهداشتي پيشگيرانه از دهان و دندان و ايمن سازي را براي پرهيز از ابتلا به بيماري‌هاي عفوني شامل مي‌شود. (مانند آموزش، مشاوره، واکسيناسيون )
2- پيشگيري ثانويه: بسياري از سالمندان داراي بيماري خفيف يا عوامل خطر قابل شناخت بيماري مزمن يا ناتواني زودرس مي‌باشند. در اين نوع پيشگيري با شناسايي عوامل خطر و غربالگري و تشخيص و درمان زودهنگام بيماري‌ها، عوامل خطر را سريع تشخيص داده و براي آنها اقدامات مناسب و خاص انجام مي‌گيرد. اين اقدامات زودهنگام بر مرگ و ناتواني تاثير مي‌گذارد و مانع پيشروي بيماري مي‌گردد.
3- پيشگيري ثالثيه: بسياري از سالمندان داراي يک بيماري مزمن مي‌باشند. در اين سطح پيشگيري، هدف حفظ عملکرد جسمي، رواني و اجتماعي سالمند تا بيشترين زمان ممکن و با کيفيت مناسب است. اين سياست شامل جلوگيري از وقوع مجدد حمله حاد بيماري با کمک دارو يا تغييرات سبک زندگي و کمک‌هاي توانبخشي است. (توانبخشي و ارتقاي کيفيت زندگي سالمند)

مراقبت‌ها و پيشگيري‌ها:
 

اگرچه تغييرات ناشي از پيري اجتناب پذير است اما نمي‌توان از بسياري از آنها تا حدودي پيشگيري نمود يا وقوع آن را به تعويق انداخت بدين جهت لازم است سالمندان را به رعايت موارد ذيل تشويق نمائيد:
1- انجام برنامه‌هاي ورزشي منظم به ويژه پياده روي واستفاده از کفش‌هاي پاشنه کوتاه، با کف غير لغزنده
2- رژيم غذايي مناسب (کم نمک و کم چربي) و خوردن غذا در وعده‌هاي زياد و حجم کم
3- مصرف کافي مايعات (حداقل 6-8 ليوان در روز)
4- استفاده از عينک آفتابي در مقابل نور خورشيد
5- کنترل منظم وزن وفشارخون
6- عدم استعمال دخانيات
7- داشتن دوره‌هاي کوتاه استراحت در فعاليتهاي طولاني
8- رعايت بهداشت دهان و استفاده از ورقه‌هاي نازک
9- عدم تغيير ناگهاني محل تاريک به روشن و بر عکس
10- ماساژ نواحي تحت فشار
11- تغيير وضعيت از حالت نشسته به ايستاده به آهستگي
12- داشتن الگوي خواب منظم
13- استفاده از مرطوب کننده و ضد آفتاب
از آنجائيکه رعايت اصول تغذيه صحيح در دوران سالمندي تاثير به سزايي در روند سالم پير شدن دارد.
به چند مورد از توصيه‌هاي تغذيه‌اي دوران سالمندي اشاره مي‌شود. پژوهش‌ها نشان داده است سالمنداني که عمر بيشتري مي‌کنند داراي خصوصيات زير هستند:
- هر روز به طور مرتب صبحانه مي‌خورند.
- در هر وعده حجم غذايي کافي مصرف مي‌کنند.
- نوسانات وزنشان کمتراست (همواره وزن مطلوب دارند.)
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb