شگفتي هاي دنياي امروز
نويسنده: سياوش رحماني
آيا با عجايب هفت گانه جديد آشنا هستيد؟ مي دانيد چرا آنها را در اين فهرست قرار داده اند؟
اين بار به سراغ عجايب دنياي مدرن مي رويم، هفت اثر معماري و مجسمه سازي حيرت انگيز دنياي جديد که اکنون به طور کامل يا بخشي از آنها پابرجاست و برخلاف اينکه به آنها عجايت جديد مي گويند بيشترشان رنگ و بوي تاريخي دارند. تمدن هاي آمريکاي جنوبي سهم بزرگي از اين آثار به خود اختصاص داده اند. اين هفت اثر در يک نظرسنجي توسط مردم دنيا انتخاب شده اند؛ عجايبي که اين بار اهرام ثلاثه اگر چه همچنان استوار روي زمين ايستاده اند ولي آن طور که معلوم است از رونق افتاده و جايي در بين آنها ندارند. اين نظرسنجي در سال 2007 برگزار شد و بيش از 100 ميليون نفر از سراسر جهان با استفاده از تلفن، نامه و اينترنت درآن شرکت کردند و عجايب جديد را از ميان 21 اثري که به راي گذاشته شده بود انتخاب کردند. بعد از چند ماه سرانجام فهرست برگزيده شده طي مراسمي در کشور پرتغال اعلام شد. فهرستي که به اين ترتيب است:1-ديوار چين 2-شهر پترا در اردن 3-تنديس مسيح در برزيل 4-شهرباستاني ماچوپيچو در پرو 5-هرم چيچن ايتزا در مکزيک 6-کلوزيوم در رم7-تاج محل در هند.
گل هاي سرخ روي صخره ها
شهر باستاني پترا
يکي از بناهايي که در فهرست عجايب جديد جادارد بقاياي شهر باستاني پترا در اردن است. اين شهر باستاني که سالانه هزاران جهانگرد از آن ديدن مي کنند، در 262 کيلومتري جنوب شهر امان؛ پايتخت کنوني کشور اردن و در غرب راه اصلي بين اين شهر و بندر عقبه قرار دارد. اين شهر در زمان حکومت سلسله اي معروف به نام «نبطي ها» مرکز آن منطقه بود.کشور نبطي ها از غرب فلسطين شروع مي شد و در شرق به صحراي شام خاتمه مي يافت. شهر پترا در واقع نقطه ارتباطي بين سرزمين بين النهرين، شام ،مصر و شبه جزيره عربستان بود. به همين دليل تجارت و رفت و آمد در اين شهر فراوان بود و کسب و کار پررونق دراين شهر، مردم اش را ثروتمند کرده بود. تمدن و خط اعراب هم در تاريخ همين شهر ريشه دارد. اين شهر کاملاً در سنگ و صخره به وجود آمده و به همين خاطر نام آن را پترا گذاشته اند. پترا در يوناني به معني صخره است .تمام اين شهر حاصل کنده کاري هايي است که همه رنگ و بوي هنري دارند و زاده دست هنرمندان و معماراني هستند که صخره ها را تنها با هدف ساخت يک شهر نکنده اند بلکه با خلق يک اثر هنري فوق العاده شهري متفاوت با ديگر شهرهاي باستاني و حتي مدرن به وجود آورده اند .در وديوار اين شهر پر از کنده کاري هايي به اشکال گل هاي مختلف به ويژه گل سرخ است .از اين رو اعراب به آن «المدينه الورديه» نيز مي گويند. مردم اين شهر مانند ديگر اعراب قبل از اسلام بت پرست بودند. در سال 1978 ميلادي کتابي درباره اين شهر نوشته شده است که از تاريخ اين شهر باستاني سخن مي گويد.اين شهر در قرن اول پيش از ميلاد به دستور شاه غساني،حارث سوم ساخته شده و درآن دوره نام آن «سلع» بوده است. سپس با حمله رومي ها قسمت هاي بسياري از اين شهر ويران شد.بعدها دوباره اعراب اين شهر را از روميان پس گرفتند و عده اي که بيشتر آنها کشاورز بودند درآن ساکن شدند ولي پيش از آنکه بتوانند شهر را مانند گذشته آباد کنند، دو زلزله پي در پي خيلي هايشان را کشت و باقي را به بيرون از شهر راند. از حدود يک قرن پيش با باز شدن پاي اروپاييان به آن، اين شهر به جهانيان معرفي و بخش هايي از آن بازسازي شد که اين فعاليت ها اکنون نيز ادامه دارد.
ريو زيرپاي مجسمه
تنديس مسيح
پايتخت برزيل زيرپايش است. به مجسمه مسيح رهايي بخش، مشهور است؛ مجسمه بلندي است که مسيح(ع) را درحالي که ايستاده و دستانش را گشوده نشان مي دهد.بيانگر اين اعتقاد مسيحيان است که پيامبرشان همه را مي پذيرد، اگر به سويش بروند. اين مجسمه نزديک به 38 متر ارتفاع دارد و برفراز کوه «کور کووادو» با 710 متر ارتفاع در شهر ريودوژانيروي برزيل ساخته شده است .ساخت مجسمه در سال 1924 شروع شد و به مدت 9 سال تا 1931 طول کشيد. اين مجسمه از جنس بتن، سنگ و آهک است که وزن آن را به 650 تن مي رساند. ايده ساخت اين مجسمه از سال 1850 مطرح شد. درآن زمان «پدرو ماريا»اسقف کاتوليک براي ساخت يک بناي مقدس از ملکه ايزابل در خواست پول کرد ولي ملکه توجه چنداني به درخواست اش نکرد. در سال 1889 وقتي نظام حکومتي برزيل به جمهوري تبديل شد دوباره چنين پيشنهادي مطرح شد ولي تا سال 1921 نهايي نشد تا اينکه کليساي کاتوليک ريودوژانيرو جشنواره اي يک هفته اي با نام «هفته مجسمه» برگزار کرد. در اين هفته آنها با تبليغات گسترده و تلاشي چشمگير به جمع آوري کمک هاي مالي مردمي و تهيه تومارهايي پرداختند که امضاکنندگان پرشمار آن حمايت خود را از ساخت مجسمه مقدس اعلام کرده بودند. به اين ترتيب آنها علاوه بر به دست آوردن مقدار زيادي پول، به پشتوانه امضاها توانستند دولت را متقاعد کنند بودجه کافي به اين طرح اختصاص دهد . برسر ساخت مجسمه اختلاف نظر وجود داشت، طرح نهايي از بين چند طرح پيشنهادي برگزيده شد. مجسمه مسيح بر صليب و مجسمه مسيح که کره زمين را در دست دارد از جمله طرح هايي بودند که رد شدند. طرح مسيح با دستان باز که نمادي از صلح هم بود پس از انتخاب شدن توسط طراحش «هيتور داسيلوا» کامل تر شد. اجراي آن به پيکرتراش ماهر فرانسوي «پاول لاندوسکي» سپرده شد.ساخت تنديس درآن زمان حدود 250 هزار دلار هزينه برداشت. روي سر و قسمت هاي بالايي مجسمه مسيح رهايي بخش ميخ هاي نوک تيزي وجود دارد که مانع نشستن پرنده ها روي آن مي شود. چندين سال پس از ساخت مجسمه هم تدابيري براي روشنايي آن در شب انديشيده شد که البته تاکنون چندين بار رنگ و روش نور پردازي مجسمه تغيير کرده است.تا به امروز قسمت هايي از آن هم بازسازي شده است. اتفاق جالب آن بود که در ابتداي سال جاري يک فرد ناشناس در نيمه شبي روي سر و دست راست مجسمه با اسپري طرحي کشيده بود که بعدا توسط پليس شناسايي و دستگير شد.
اژدهاي کوهستان
ديوار چين
جدا از زيبايي بي نظيرش نمادي از سختکوشي، پشتکار ، وحدت و خرد مردم چين باستان است. درچين به آن ديوار بزرگ مي گويند. طول آن 7هزار کيلومتر است و از لحاظ جرم و حجم بزرگ ترين بناي ساخته شده به دست بشر است. شروع ساخت آن را مربوط به قرن نهم قبل از ميلاد مي دانند. ابتدا تکه هاي مختلف اين ديوار ساخته شدند سپس به دستور امپراتور «چين شي خوان» آنها را به هم متصل کردند. در مورد اينکه ساخت آن چقدر طول کشيد، اختلاف نظر وجود دارد ولي تمام تخمين ها بالاي 150 سال است. در ساختن اين ديوار از مصالح و نيروهاي انساني بي شماري از جمله سربازان، زندانيان و مردم بومي استفاده شده است. چون ساخت آن در دوره هاي مختلف انجام شده مصالح و تکنولوژي اي که براي ساخت آن به کار رفته در برخي قسمت ها متفاوت است. آجرهاي سفالي و آهکي، سنگ و چوب از جمله موادي هستند که عمده قسمت هاي اين ديوار را تشکيل مي دهند. هدف از ساخت اين ديوار جلوگيري از حمله اقوامي چون مغول ها ، هون ها و ترک ها بود که در شمال چين به سرمي بردند و دائما به شهرهاي اين کشور حمله مي کردند و دست به کشتار و غارت مي زدند. وجود اين ديوار حمله هاي خارجي را به چين متوقف کرد به همين دليل بسياري از چيني ها آن را مقدس مي شمارند و آن را «اژدهاي کوهستان» مي خوانند.اين ديوار را اولين بناي استراتژيک و نظامي مي دانند که بشر آن را براي دفاع از خود ساخته است .قسمت هاي زيادي از اين ديوار تخريب شده و آنچه به جا مانده ديواري است که در زمان سلسله مينگ ساخته شده ؛ديواري که ازغرب به دروازه «جايو گوان» و از شرق به رودخانه «يالو جيان» ختم مي شود و از نه استان مي گذرد. ارتفاع اين ديوار ده متر است و عرض آن بين چهار تا پنج متر.اين ديوار در لبه پرتگاه ها و کوه هاي صخره اي ساخته شده که عبور از آن را غيرممکن مي کند. چيني ها ضرب المثلي دارند که مي گويد:«کسي که به ديوار چين سعود نکرده باشد، قهرمان نيست.» اگر در مقابل آن بايستيد ضخامت و ارتفاع اين ديوار و همچنين دروازه هاي عظيم و برج هاي آتش اش شما را بهت زده مي کند واين يکي از مهم ترين دلايلي است که هر سال هزاران گردشگر را به چين مي کشاند.اين ديوار خاستگاه بسياري از افسانه ها و داستان هاي مردمي چين است که به ادبيات، موسيقي و سينماي مدرن آنها هم راه پيدا کرده است.در سال 1987 اين ديوار به عنوان «سمبل فرهنگ چين» در فهرست ميراث جهاني به ثبت رسيد.
شهر گمشده اينکاها
شهر ماچوپيچو
شهري در ميان کوه ها که چند قرن به فراموشي سپرده شده بود. شهري با ديوارها، پله ها و خانه هاي سنگي پرنقش و نگار که معمولا ابرها از کوچه پسکوچه هايش رد مي شوند.کاملا نمايانگر هنر و معماري زمان اينکاهاست.هيرام بينگهام ،تاريخ شناس آمريکايي در سال 1911 آنجا را ديد و به جهانيان معرفي کرد. البته سيمون ويسبارد، کاوشگر قديمي کوسکو در کتابش مدعي شده که انريک پالما، گابينو سانچز و آگوستين ليزاراگا که اسامي شان روي يکي از صخره ها در ماچوپيچو در تاريخ 14 ژوئيه سال 1901 ميلادي حک شده است، قبل از بينگهام آنجا را کشف کرده اند. البته شهرت اين شهر هنگامي که در سال 1913 ميلادي انجمن نشنال جئوگرافي بحث هاي ماه آوريل اش را به طور کامل به آن اختصاص داد بسيار زياد شد تا امروز،سالانه بيش از نيم ميليون توريست از آن بازديد مي کنند.اين شهر اسرارآميز يکي از مهم ترين آثار باستاني آمريکاي جنوبي است ودر 70 کيلومتري شمال غربي کوسکو، پايتخت پيشين اينکاها در کشور پرو قرار دارد، در بالاترين نقطه آن کوه ماچوپيچو با 2 هزار و 200 متر ارتفاع. کلمه ماچوپيچو هم به معني کوه قديمي است .اين شهر که به شکل دژي سنگي بر بالاي کوه «اوروباما» قرار دارد در قرن 15 ميلادي ساخته شد. احتمال مي رود که ساکنانش 100 سال بعد، پس از پيروزي اسپانيا بر کشورشان آنجا را ترک کرده باشند. تئوري هاي مختلفي در مورد کاربرد اين شهر وجود دارد. عده اي اين شهر را شهري مقدس و مذهبي مي دانند که اينکاها براي زيارت و عبادت به آنجا مي آمدند. عده اي ديگر معتقدند اين شهر زندان کساني بوده که مرتکب جرم هاي سنگين مي شدند. بعضي هم مي گويند اين شهر به عنوان ايستگاه تحقيقات کشاورزي مورد استفاده اينکاها بود. کسان ديگري هم هستند که اين دژ را محل استقرار پادشاه اينکاها مي دانند.مهم ترين بناهاي اين دژ «اين تي هوآتانا»،معبد خورشيد و اتاقي با سه پنجره براي پرستش خورشيد هستند که همچنان کليات آن باقي است.اين شهر از چيدن سنگ هاي بزرگ و کوچک روي هم به وجود آمده ، همه سنگ ها از يک جنس هستند.نوعي سنگ که در آمريکاي جنوبي به فراواني يافت مي شود واينکاها آن را مقدس مي دانستند. جنگل هاي انبوه اطراف اين دژ آن را مدت ها پنهان نگه داشت تا برخلاف ديگر شهرهاي اينکاها از حمله در امان بماند. ماچوپيچو به عنوان ميراث جهاني يونسکو در سال 1983 ميلادي به ثبت رسيد و اين منطقه «يک شاهکار خالص معماري و نشانه اي منحصر به فرد از تمدن اينکاها» ناميده شد. سه سال قبل، دولت کشور پرو و دانشگاه ييل به توافقي مبني بر استرداد صنايع دستي برداشته شده از ماچوپيچو در اوايل قرن بيستم ميلادي توسط هيرام بينگهام رسيدند.
پايتخت ماياها
شهر جيچن ايتزا
آثار باستاني منطقه چيچن ايتزا هم به تمدن ماياها برمي گردد. چيچن ايتزا يکي از مهم ترين مراکز اجتماعي اين قوم بوده است. اين منطقه در کشور مکزيک واقع شده و شامل چندين ساختمان، مغازه و معبد است.کلمه چيچن ايتزا به معني «در کنار چاه ايتزا» است که خود ايتزا احتمالا در زبان ماياها به معني جادو يا جادويي بوده است. مهم ترين بناي اين مجموعه ساختمان هاي «ال کاستيلو» است که در زبان اسپانيايي قلعه معني مي دهد.اين ساختمان معبد خداي خورشيد است. به شکل هرمي که بالايش اتاقي مربع شکل قرار دارد. چهار طرف اين معبد پلکان هايي قرار دارد که به اتاق فوقاني مي رسند. ماياها تمام جشن ها و ديگر مراسم شان را در همين معبد برگزار مي کردند. افراد حکومتي بالا مي ايستادند و مردم گرد معبد جمع مي شدند. يکي از عجيب ترين رسوم شان اين بود که سرکساني را که به اصطلاح خودشان در برابر قوم ماياها مي ايستادند، بالاي پله ها قطع و روي پله ها رها مي کردند تا بغلتد و پايين بيفتد. دراين منطقه زميني با ديوارهاي سنگي هم وجود دارد که مربوط به بازي خاصي بوده که درآن زمان انجام مي داده اند. در زمين هاي منطقه چيچن ايتزا دو چاله بزرگ آب وجود دارد که به گمان باستان شناسان، مردم ساکن اين منطقه از آنها براي مصارف زندگي شان استفاده مي کردند. باستان شناسان مي گويند مردم اين منطقه بيشتر کشاورز بوده اند .ادوارد هربرت تامسون کسي بود که در ابتداي قرن بيستم کمک زيادي به معرفي اين منطقه کرد و خودش شخصا به بازسازي و لايروبي قسمتهايي از آن پرداخت. او دريکي از ساختمان هاي مشرف به معبد خداي خورشيد تعداد بسيار زيادي تکه سنگ پيدا کرد که به شکل قيف تراشيده شده بودند. اينکه ماياها از اين سنگ ها چه استفاده اي مي کردند، مشخص نيست. استخوان هاي بدن بسياري از انسان ها را که گمان مي رود بايد از ساکنان اين شهر بوده باشند، به تازگي در نزديکي کوهي يافتند که تا بناهاي چيچن ايتزا کمتر از دو کيلومتر فاصله دارد. بسياري از باستان شناسان معتقدند چيچن ايتزا حدود هزارسال پيش پايتخت يکي از پادشاهان ماياها به نام «تاپيلنزين چه کوئتزالکولت» بوده است. اينکه ساخت بناهاي اين منطقه دقيقا به چه دوره اي مربوط مي شود، سوالي است که جواب هاي متفاوتي به آن داده اند عده اي ميگويند 500 سال بعداز ميلاد ولي ديگران تاريخ ساخت آن را به حال حاضر نزديک تر تخمين مي زنند. تمام بناهاي منطقه از قطعه هاي بزرگ سنگ ساخته شده است. جزئيات و اشياي موجود در اين منطقه را پس از آنکه اسپانيايي ها به آنجا حمله کردند يا دزديدند يا به آتش کشيدند.
آنجا که گلادياتورها گلاويز مي شوند
آمفي تئاتر کلوزويوم
يک استاديوم تمام عيار بود، چيزي در حد استاديوم هاي امروز با 60 هزار جاي نشستن و 80 در ورودي، کلمه کلوزيوم به معني «محل بزرگ» است. نام ديگرش هم «آمفي تئاتر فلاويوسي» است. اين آمفي تئاتر را «اسپاسپان» و پس از او پسرش «تيتاس» که هردو امپراتور روم باستان بودند در سال هاي 70 تا 80 ميلادي ساختند. ولي اين استاديوم در زمان برادر اسپاسيان، «دومتين» شروع به کار کرد. محل اين بنادر زمين هاي باتلاقي بين دو تپه به نام هاي «اسکوئلين» و «کائلين» است. اين بنا را اولين آمفي تئاتر تاريخ مي دانند . تعداد 80 ديوار به عنوان تکيه گاه براي طاق هاي گنبدي شکل ، گذرگاه ها، پلکان و رديف هاي صندلي روي صحنه قرار گرفته اند. زير کف اين استاديوم پراز راهروها و دالان هاي مربوط به نگهداري و هدايت مبارزان و حيوانات وحشي است که آنها را به مبارزه مي کشاندند. طراحي اين آمفي تئاتر به گونه اي است که جمعيت زيادي به راحتي مي توانند به آن وارد يا ازآن خارج شوند از اين رو کلوزيوم يک شاهکار مهندسي به شمار مي رود. ارتفاع ديوارهاي اين استاديوم به حدود 50 متر مي رسد. تمام ستون ها، ديوارها و پلکان ها از سنگ و بتون ساخته شده اند. اگرچه هربار ده ها هزار نفر از مردم براي تماشا به اين استاديوم مي آمدند ولي اين استاديوم صرفاً براي خوشگذراني شخص امپراتور و ديگر اشراف ساخته شده بود. هر روز در اين آمفي تئاتر مبارزه برگزار مي شد؛ انواعي از وحشيانه ترين جدال ها که اسباب سرگرمي بزرگان را فراهم مي کرد. در مبارزات گلادياتورها و بردگاني که معمولاً به جدال با يکديگر يا با خطرناک ترين حيوانات مثل شير و پلنگ وادار مي شدند باخت برابر با مرگي دردناك بود و پيروزي برابر با به قتل رساندن انسان يا حيواني ديگر . اين جدال ها با قوانين و به شکل هاي مختلفي به صورت دسته جمعي يا تن به تن انجام مي شد، هر روز چندين مبارزه و هر روز هم چندين کشته. از آن زمان چندين آتش سوزي کلوزيوم را ويران کرد ولي امپراتورهاي دوران مختلف به بازسازي آن دست زدند. در اواخر قرن ششم يک کليسا در اين استاديوم ساخته شد ولي پس از آن چندين زلزله پي درپي کلوزيوم را براي هميشه متروک کرد. در سال هاي اخير باستان شناسان ديوارهاي اين استاديوم را لايه روبي کردند و داخل آمفي تئاتر را از خاک و سنگ تميز کردند. چندين بار پيشنهاد بازسازي کامل اين بنا مطرح شد که به بودجه کلاني نياز داشت و تاکنون عملي نشده است. اکنون ديوار حدود نيمي از اين استاديوم بيضي شکل پابرجاست ولي دالان ها و ورودي هاي آن تا حدودي تخريب شده اند اما ديوار نيمه ديگر استاديوم از بالا فرو ريخته است.
نماد عشق جاودانه
بناي تاج محل
اين بنا نامي ايراني دارد، تاج محل هم نشاني از عشق است ؛عشق و وفاداري «شاه جهان»، پنجمين امپراتور گورکاني هند به همسر ايراني اش. جالب آنکه باغ هاي معلق بابل، يکي از عجايب دنياي باستان هم به خاطر زني ايراني ساخته شده بود. تاج محل در نزديکي شهر اگرا واقع است، در 200 کيلومتري دهلي نو، پايتخت هند. وقتي ممتاز محل - همسر شاه جهان- هنگام وضع حمل در سال 1631 ميلادي، پس از 18 سال زندگي با امپراتور هند، از دنيا رفت، شاه جهان به وصيت او عمل کرد و بنايي در يادبود او ساخت. جالب آن که اين زن و شوهر به طور کاملا اتفاقي با هم آشنا شده بودند. آن طور که تاريخ نگاران نوشته اند، ممتاز محل زني بسيار نيکوکار و انسان دوست بود و برخلاف ديگر زنان دربار هندوستان، علاقه اي به دخالت در امور حکومتي نداشت؛ به جاي آن دائما نام هاي زنان بيوه و کودکان يتيم را درفهرست هايي جمع مي کرد و از شوهرش مي خواست که به نيازهاي آنها رسيدگي کند و براي خانواده هاي بينوا کمک خرجي تعيين مي کرد. او نيز مانند شاه جهان به هنر معماري علاقه داشت و در ساماندهي يک باغ کرانه رود يامونا در شهر آگرا-رودي که سرانجام خاکسترهايش را با خود برد-نقش داشت. شروع عمليات ساخت اين بنا در سال 1632 ميلادي بود و 15 سال به طول انجاميد. اين بنا برپايه مخلوطي از معماري سبک ايراني و هندي ساخته شده است. در ساخت اين بناي عظيم 20هزار هنرمند و معمار از نقاط مختلف آسيا به خصوص ايران، شبه قاره هند، آسياي ميانه و آناتولي شرکت داشته اند. سرمعماران اين پروژه هم احمد لاهوري و حميد لاهوري-دو ايراني مقيم هند-بودند. خوشنويسي در و ديوارهاي اين بنا هم تماماً به هنرمندان ايراني سپرده شده بود. تاج محل در يک باغ بزرگ 18 هکتاري ساخته شده است. اين باغ در کنار رود «يامونا» قرار دارد. ارتفاع بلندترين نقطه بنا(نوک بزرگ ترين گنبدش) 58 متر است. همه ديوارها سفيد رنگ است و پر از نوشته هايي به خط ثلث. شاه جهان تصميم داشت عمارتي شبيه به بناي تاج محل به رنگ سياه درآن سوي رود يامونا بسازد و دو ساختمان را به وسيله پلي که از روي رود مي گذشت به هم وصل کند تا پس از مرگش او را آنجا دفن کنند. ولي زود از دنيا رفت و خودش را هم زير گنبد تاج محل دفن کردند.
منبع: نشريه دانستنيها شماره 20
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}