راههاي مديريت و كنترل هيجان خشم از ديدگاه قرآن و روايات (1)


 

نويسندگان: دكتر محمد رضا حاج اسماعيلي و عبدالامير سعيدي




 

چكيده:
 

خشم از عواطف و هيجانات مهم و تاثيرگذار بر رفتار انسان است و به دليل ايجاد احساسات منفي و ناخوشايند در دسته هيجانات منفي قرار مي گيرد؛ اما با اين حال‌، به عنوان يكي از احساسات و رفتارهاي ضروري در انسان به شمار آمده، ‌و در صورت مديريت صحيح مي تواند نقشهاي سازنده و بسيار مفيدي در حفظ و بقاء زندگي و روابط اجتماعي وي ايفا كند و به نوعي مي توان آن را حافظ و نگهبان آدمي دانست. حال با توجه به نقش اساسي كه اين هيجان در زندگي انسان ايفا مي كند، در صورت عدم كنترل و مديريت صحيح نيز مي تواند زمينه ساز بسياري از مشكلات فردي و اجتماعي باشد. به همين دليل، ابراز اين هيجان، ‌احتياج به نوعي كنترل و مديريت صحيح دارد كه در صورت تحقق، ‌مي تواند تاثيرات مفيدي در اصلاح رفتار فرد ايفا نمايد. به همين دليل، شيوه هاي كنترل و مديريت صحيح آن از ديرباز مورد توجه روانشناسان و روان درمان گران بوده است. قرآن كريم نيز كه با هدف هدايت بشر نازل گرديده و مهمترين دليل نزول خويش را اصلاح ناملايمات و ناهنجاريهاي رفتاري انسان دانسته است، ‌نگاه ويژه و دقيقي به مسئله خشم و راههاي كنترل صحيح آن از طريق ايجاد رابطه اي عقلي و منطقي دارد. اين مقاله بر آن است تا با توجه به راهكارها و نمونه هايي كه در قرآن كريم و روايات مطرح گرديده، ‌به بررسي و شناخت اين هيجان و راههاي وصول به مديريت صحيح آن بپردازد.

كليد واژه:
 

قرآن، خشم، ‌هيجان، مديريت.

معناي خشم:
 

خشم عبارت است از: حالت نفسانيه كه باعث حركت روح حيواني از داخل به جانب خارج از براي غلبه و انتقام مي شود. و هر گاه شدت نمود باعث حركت شديدي مي شود كه از آن حركت، حرارتي مفرط حاصل، و از آن حرارت، دود تيره اي بر مي خيزد و دماغ و رگها را پُر مي سازد، و نور عقل را مي پوشاند، ‌و اثر قوه ي عاقله را ضعيف مي كند.(نراقي، بي تا /177)
پس اگر انتقام ممكن باشد و قدرت بر آن داشته باشد، چون غضب از به حركت آمدن خون از باطن به ظاهر ميل مي كند، رنگ آدمي سرخ مي شود. و اگر انتقام ممكن نباشد و از آن مايوس باشد خون ميل به باطن مي كند و به آن جهت رنگ آدمي زرد مي شود. و اگر غضب بر كسي باشد كه نداند خواهد توانست انتقام از او بكشد يا نه، گاهي خون ميل به باطن و گاهي ميل به ظاهر مي كند، ‌و به اين جهت رنگ آدمي گاهي سرخ و گاهي زرد مي شود. (رك. گنجي، ‌1381، ‌فصل نهم، ‌واكنشهاي دروني /199) خشم يكي از هيجانات نيرومندي است كه دست آفرينش در انسان نهاده است و از سالهاي اوليه رشد، ‌بروز مي كند. (مصباح، ‌1374، ‌ج494/1) در واقع اين هيجان هنگامي برانگيخته مي شود كه شخص نتواند به هدفش برسد. (شعاري نژاد، 311/1385) خشم، ‌يك واكنش احساسي خود به خود در برخورد با تهديدي حقيقي يا خيالي است كه انرژي و نيز انگيزه اي براي از ميان برداشتن آن تهديد، ‌ايجاد مي كند و در اين ميان، ‌هر چه تهديد، ‌بزرگ تر باشد ميزان برانگيختي نيز بيشتر مي شود و انگيزه از ميان برداشتن آن، ‌افزايش مي يابد.(مهكام، ‌1383، ‌شماره 54/19) بسياري از نويسندگاني كه در مورد روانكاوي قلم مي زنند، پرخاشگري يا خشم را عامل عمده افسردگي معرفي مي كنند. (تاوريس، ‌176/1379)
بنابراين، خشم به عنوان يكي از عواطف مهم انفعالي است كه كارهاي بسيار با اهميتي براي انسان انجام مي دهد به او در حفظ و نگهداري خويش كمك مي كند، زيرا وقتي انسان خشمگين مي شود نيرويش براي انجام كارهاي سخت عضلاني افزايش مي يابد(نجاتي، ‌1367 /108)، ‌و موجب افزايش جريان خون به سوي عضلات شده، ‌گليكوژن اندوخته شده در عضلات را به گلوكز تبديل مي كند. علاوه بر اين، ‌قشر غده ي فوق كليوي با ترشح هورمون هاي استروئيد، ‌باعث مي شود كه عضلات راحت تر به گلوكز دست يابند. ( كارلسون، ‌1380/287) و اين حالت او را براي دفاع از خود يا غلبه بر مشكلاتي كه مانع تحقق اهداف مهمش مي شوند، قادر مي سازد.(نجاتي، 101/1367).

عملكرد انسانها پيرامون خشم:
 

عملكرد انسانها پيرامون خشم بر سه قسم است:
بعضي در وقت غضب فكر و هوشي از براي ايشان باقي نمي ماند و از اطاعت عقل و شرع بيرون مي روند.(نراقي، ‌بي تا /178) اين شخصيت غالباً‌از نظر سازگاري بهنجار است اما در دوره هاي خشم خود از نظر پرخاشگري و از خودبيگانگي راه افراط را مي پيمايد. (كريمي، 1381/198) طايفه اي ديگر در طرف تفريط اند، ‌كه مطلقاً قوه غضبيه ندارند و در جائي كه عقلاً‌ و يا شرعاً‌ غضب لازم است مطلقاً‌ از جابر نمي آيند. گروهي نيز بر جاده اعتدال و مستقيم اند، ‌كه غضب ايشان به موقع، و غلظت ايشان به جاست. و در هنگام غضب از حد شرع و عقل تجاوز نمي كنند. شكي نيست كه حد اعتدال آن، ‌مرغوب و مطلوب است. بلكه آن في الحقيقه، ‌غضب نيست، ‌بلكه شجاعت و قوت نفس است. و طرف تفريط آن نيز اگر چه غضب نباشد اما مذموم و قبيح، ‌و نتيجه جبن و خواري است. و بسا باشد كه از غضب بدتر بوده باشد، زيرا كسي را كه هيچ قوه غضبيه نباشد بي غيرت و خالي از حميت است. (نراقي، بي تا/178)

انواع خشم و ويژگيهاي آنها:
 

شايد براي بعضي از افراد، اين توهم پيش آيد كه خشم به طور كلي، مذموم و ناپسند است. اما همانگونه كه اشاره شد، ‌خشم همه جا بد نيست؛ بلكه مي تواند در جايي مناسب باشد و در جايي ديگر نامناسب؛ به طور مثال:
1- خشم مناسب:
خشم مناسب داراي سه ويژگي است:
الف) يك تهديد واقعي در كار باشد.
ب ) ميزان خشم متناسب با شدت تهديد باشد.
ج) اقدامات بعدي ما با كمترين آسيبي كه متوجه خودمان و ديگران بكند، ‌از شدت تهديد بكاهد.
2- خشم نامناسب:
اين نوع خشم هم داراي دو ويژگي است:
الف) بي آنكه دليل منطقي اي در كار باشد عصباني شويم.
ب ) شدت خشم و واكنش ما با حادثه اتفاق افتاده، ‌تناسب نداشته باشد.
با توجه به ويژگي خشم، ‌مناسب و نامناسب بايد گفت خشم، ‌يك مكانيزم طبيعي در بدن براي دفاع از خود است و به هنگامي كه منافع فرد در معرض تهديد قرار گيرد، ‌بروز مي كند؛‌ اما آنچه مهم است، ‌شناسايي حادثه و تهديد واقعي است و همچنين كنترل و مهار خشمي كه به واسطه آن به وجود مي آيد. (مهكام، ‌1383 /55) زماني كه انسان به خشم مي آيد قدرت شناخت و استدلال و فهم او تحت تاثير عامل خشم قرار مي گيرد و فرد توانايي درست انديشيدن را از دست مي دهد.(ژاله فر، ‌1382/ 155) امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايند: « من لم يملک غضبه، لم يملك عقله»: «هر كس مالك غضب خود نباشد مالك عقل خود نخواهد بود.» (كليني، ‌1363، ‌ج 415/3 و مجلسي، ‌278/73)
شايسته است كه انسان در چنين حالتي از دست زدن به كارهايي كه بعداً از انجام آنها پشيمان خواهد شد، ‌بپرهيزد. علاوه بر اين لازم است چگونگي تسلط بر نيروي غضب را نيز بياموزد. از همين جا علت اينكه خداوند مردم را به حاكم شدن و تسلط بر انفعال خشم و فرو خوردن آن سفارش مي كند، روشن مي شود. (نجاتي، ‌105/1367)
«الذين ينفقون في السراء و الضراء و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس والله يحب المحسنين (آل عمران /134) :« همانان كه در فراخي و تنگي انفاق مي كنند و خشم خود را فرو مي برند و از مردم در مي گذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد.»
صاحب تفسير نمونه در خصوص اين آيه در كتاب خود مي نويسد:
«آنها بر خشم خود مسلطند( والكاظمين الغيظ) كظم، ‌در لغت به معني بستن سر مشكي است كه از آب پر شده باشد، ‌و بطور كنايه در مورد كساني كه از خشم و غضب پر مي شوند و از اعمال آن خودداري مي نمايند بكار مي رود. «غيظ» به معني شدت غضب و حالت برافروختگي و هيجان فوق العاده روحي است، كه بعد از مشاهده ناملايمات به انسان دست مي دهد. حالت خشم و غضب از خطرناك ترين حالات است و اگر جلوي آن رها شود، ‌در شكل يك نوع جنون و ديوانگي و از دست دادن هر نوع كنترل اعصاب خودنمائي مي كند، و بسياري از جنايات و تصميمهاي خطرناكي كه انسان يك عمر بايد كفاره و جريمه آن را بپردازد در چنين حالي انجام مي شود، ‌و لذا در آيه فوق دومين صفت برجسته پرهيزگاران را فرو بردن خشم معرفي كرده است. پيغمبر اكرم(ص) فرمود:« من كظم غيظا و هو قادر علي إنفاذه ملاه الله أمنا و إيمانا»؛‌ آن كس كه خشم خود را فرو ببرد با اينكه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ايمان پر مي كند. اين حديث مي رساند كه فرو بردن خشم اثر فوق العاده اي در تكامل معنوي انسان و تقويت روح ايمان دارد.»(مكارم شيرازي 1382، ج 118/3)
در نهج البلاغه به كرات، ‌به مضرات و خطرات خشم نامناسب اشاره و به دوري از آن توصيه شده است:
«الحده ضرب من الجنون، ‌لان صاحبها يندم، ‌فان لم يندم فجنونه مستحكم»: «تندخوئي نوعي جنون و ديوانگي است چرا كه صاحبش پشيمان مي شود و اگر پشيمان نشود دليل آن است كه جنونش مستحكم است.» (دشتي، 1381، ‌حكمت 255/ 487)
بنابراين وقتي خشم در وجود انسان شعله ور مي شود قدرت تشخيص عقل ضعيف مي گردد و كارآئي آن به نسبت شدت خشم از دست مي رود. شدت خشم گاهي ممكن است به جائي برسد كه شخص خشمگين در اوج خشم قدرت عقل را كاملاً‌ از كف بدهد و به ديوانه اي تبديل شود كه توان تشخيص درست از نادرست و حق از باطل را ندارد. (ر.ك نرمان 1381، ‌ج 1/ 442) اينجاست كه ممكن است شخص خشمگين مرتكب كاري بشود كه از هيچ آدم عاقل سر نمي زند و لذا از ديدگاه نهج البلاغه، خشم نوعي ديوانگي شناخته شده است.«اذا احتشم المومن اخاه فقد فارقه.»: «به خشم در آوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدائي از اوست» (دشتي، ‌1381، حكمت 533/480) و در جايي ديگر مي فرمايند: «الغضب نار موقده من كظمه اطفاها و من اطلقه كان اول محترق بها». «خشم آتش شعله وري است؛ ‌هر كه خشم خود را فرو خورد، ‌آن آتش را خاموش كند و هر كه عنان خشم را رها سازد نخست خود به آتش آن سوزد.» (حالت، ‌1363/ 88)
پس وقتي آتش خشم زبانه مي كشد بدن از حالت طبيعي خارج مي شود و به تبع آن انسان توان طبيعي درك و تشخيص را از دست مي دهد و عقل از كاركرد درست باز مي ماند. لذا براي حفظ سلامت عقل و روان، پرهيز از خشم موكداً‌ توصيه شده است.
همچنين با توجه به حديث ذيل آن چه مهم است اين است كه تصميم هايمان تحت تاثير خشم قرار نگيرند؛
پيامبر اكرم(ص) فرمودند« اوصاني ربي بتسع: اوصاني بالاخلاص في السر و العلانيه، ‌و العدل في الرضا و الغضب، ‌و القصد في الفقر و الغني. و ان اعفو عمن ظلمين، ‌واعطي من حرمني، ‌و أصل من قطعني، ‌و ان يكون صمتي فكرا، ‌و منطقي ذكرا، ‌و نظري عبرا.»: «پروردگار متعال، مرا به نه چيز سفارش نمود: اخلاص در آشكار و پنهان، دادگري در خوشنودي و خشم، ميانه روي در نياز و توانمندي، بخشيدن كسي كه در حق من ستم روا داشته است، ‌كمك به كسي كه مرا محروم گردانده، ‌ديدار خويشاونداني كه با من قطع رابطه نموده اند، ‌و اين كه خاموشيم انديشه و سخنم، يادآوري خداوند، و نگاهم عبرت و پند باشد.) در اين حديث خداوند پيامبر (ص) در حديثي ديگر سفارش كرده اند كه، ‌در حالت خوشنودي و خشم، عدالت را انجام دهيد (والعدل في الرضا و الغضب). و از اتخاذ تصميم تحت تاثير هيجان بپرهيزيد.(مجلسي، 1403، ‌ج 74/ 139)

ابراز خشم:
 

ابراز كردن خشم به اين معناست كه در بيان خشم خود جسور و منطقي باشيم نه پرخاشگر، ‌اين روش منطقي ترين راهكار براي ابراز خشم است. ارسطو مثال مي زند:« عصباني شدن آسان است، اما عصباني شدن نسبت به فردي به صورت درست، ‌تا حد معقول در زمان درست و به دليل درست، ‌كاري ساده نيست.»(ارسطو، ‌اخلاقيات نيكومايخن، ‌به نقل از گولمن، ‌1380/ 15) در واقع ما بايد ياد بگيريم كه چگونه رفع اتهام كنيم و خود را تبرئه نمائيم و چگونه به اين هدف بدون صدمه زدن به ديگران برسيم. جسور و شجاع بودن به اين معني نيست كه قلدر باشيم و به ديگران زور بگوييم.(رك. كنترل خشم، ‌1385) «پيغمبر خدا (ص) فرمودند كه: «شجاع، ‌كسي است که: در حالت غضب خود را بتواند نگاه دارد.»(بخاري، ‌1407، ‌ج8/ 34)
اما همين گونه كه در مباحث قبل نيز اشاره شد، ‌خشم علاوه بر اثرات مفيدي كه براي انسان دارد آثار و نتايج سوئي را نيز در صورت عدم مديريت و كنترل صحيح آن در بردارد. به طور مثال: يكي از آثار و نتايج سوء غضب، كينه و حسد است و اين حالت آدمي را به بيماري و تيرگي و اختلال طبيعت سوق مي دهد. لذا ضروري است كه ماهيت غضب مشخص گردد، ‌تا آدمي بتواند جنبه ي نكوهيده ي آن را از خود دور سازد و به تعديل و درمان آن بپردازد. و نيز بايد آثار مفيدي كه مهار اين غريزه به دنبال دارد را بشناسد و همچنين آثار و ارزشهاي رفتاري تاثيرگذار در كنترل خشم از قبيل بردباري و عفو مداري با ديگران براي او روشن شود. (رك. فتح/26- فتح/29- شوري/27- توبه /123- تحريم /9- آل عمران/134)
در قرآن حالت هيجاني و تاثيرش بر رفتار در مورد داستان حضرت موسي(ص) مطرح شده است. موسي (ع) وقتي كه از كوه طور بازگشت و بني اسرائيل را مشاهده كرد كه گوساله ي طلايي ساخته ي دست سامري را مي پرستند، ‌از شدت خشم الواح را به زمين مي اندازد و سر برادرش را مي گيرد و به طرف مي كشد و او را مورد سرزنش و عتاب قرار مي دهد.(رك. اعراف /150- طه/94- 92)
هنگامي كه نيروي غضب بر انسان چيره مي شود قدرت درست انديشيدن را از وي سلب مي كند و باعث رفتارهاي نابهنجار از انسان مي شود. يا سخناني مي گويد كه پس از فرو نشستن خشمش پشيمان مي شود. در آياتي كه خشم حضرت موسي (ع) بازگو شده است و به آن اشاره شد مشاهده شد كه موسي (ع) از شدت خشم الواح را به زمين انداخت و سر و ريش برادرش را گرفت و با خشم به طرف خود كشيد و به گمان اينكه هارون(ع) در نهي بني اسرائيل از گوساله پرستي كوتاهي كرده است، ‌او را مورد سرزنش قرار داد. اما زماني كه خشمش برطرف شد و آرامش خود را بازيافت و متوجه شد كه هارون آنها را از اين كار بازداشته است و آنان بودند كه او را ناتوان و ضعيف شمرده و نزديك بود به قتلش برسانند، از خدا نسبت به آنچه كه در مورد برادرش پيش از شناختن حقيقت ماجرا انجام داده بود آمرزش خواست.(عباس نژاد 1384/ 189)
«قال رب اغفرلي و لاخي و ادخلنا في رحمتك و انت ارحم الراحمين) «گفت: پروردگارا من و برادرم را بيامرز و ما را به رحمت خويش در آر كه تو از همه رحيمان رحيمتري.»
(اعراف/151)

موارد صحيح ابراز خشم:
 

با توجه به اهميت اين هيجان در ذيل به برخي از موارد ابراز صحيح آن از ديدگاه قرآن كريم و روايات اشاره مي شود:

1) احقاق حق و رضايت پروردگار:
 

زماني كه فردي تلاش مي كند كه حق انساني را ضايع سازد هيجان خشم عاملي است كه موجب مي شود فرد از خود واكنش نشان داده و از حق خود دفاع نمايد.( ژاله فر، ‌1382/ 154)
حضرت علي (ع) در اينباره مي فرمايند:« پيامبر (ص) از براي دنيا هرگز به غضب نمي آمد. اما هرگاه از براي حق، غضبناك مي شد احدي را نمي شناخت، ‌و تا ياري حق را نمي كرد غضب او تسكين نمي يافت.» (نراقي، بي تا /178 به نقل از : فيض كاشاني، «محجه البيضاء»، ‌ج5/ 303) امام رضا (ع) نيز مي فرمايند:« انما تغضب لله عز وجل، ‌فلا تغضب له باكثر مما غضب علي نفسه.» چنانچه در موردي خواستي غضب كني و براي خدا برخورد نمائي، پس متوجه باش كه غضب و خشم خود را در جهت و محدوده رضايت و خوشنودي خداوند، اعمال كن.» (الدينوري، ‌بي تا، ‌ج1/ 292)
2) در برابر كفار و دشمنان اسلام:
كسي كه دندان غضب را براي رضاي خدا تيز كند، مي تواند از دشمنان دين را از پا در آورد. حضرت علي (ع) كه نسبت به صحنه هاي درون مرزي، ‌اين همه دستور صبر، حلم و بردباري و گذشت مي دهد نسبت به ابراز خشم در جبهه هاي جنگ با دشمن برون مرزي مي فرمايد(جوادي آملي، ‌1377، ‌ج10/ 183)
«من احد سنانا الغضب لله قوي علي قتل اشداء الباطل.»: «كسي كه دندان خشم را بخاطر خدا تيز كند توانائي بر كشتن سردمداران كفر پيدا مي كند.»(دشتي، ‌1381 /475)
قرآن متذكر مي شود با كفاري كه در برابر گسترش اسلام ايستادگي مي كنند با خشونت و شدت رفتار كنيد و اين همان سختگيري است كه از نيروي خشم در راه خدا و گسترش دعوت الهي سرچشمه مي گيرد. (نجاتي، ‌1367/ 101) و در توصيف پيامبر و مومنان همراهش چنين مي فرمايد:« محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم...» (فتح /29): « محمد (ص) پيامبر خداست و كساني كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند...» و اين توصيف بدون شك نمونه ي كامل و درستي از شناسايي موقعيت در چگونگي ابراز صحيح خشم و كنترل رفتار است كه مومنان حقيقي موفق به انجام آن مي شوند.

آثار ابراز خشم نامناسب:
 

علاوه بر اينكه خود غضب از مهلكات عظيمه و از صفات خبيثه است، ‌لوازم و آثاري چند نيز بر آن مترتب مي شود كه همه آنها مهلك و قبيح است، مانند: فحش و دشنام و اظهار بدي مسلمين و شماتت ايشان و فاش كردن سر ايشان را و دريدن پرده عفت يكديگر و سخريه و استهزاء به ايشان كردن و غير اينها از اموري كه از عقلاً‌ صادر نمي گردد. البته بعد از تسكين آتش برافروخته آن، ‌آدمي پشيمان و افسرده خاطر مي گردد. و غضبناك، ‌غمناك و شكسته دل مي شود. و باعث دشمني دوستان و شماتت دشمنان و شادي ايشان، ‌و سخريه و استهزاي اراذل و اوباش، ‌و تغيير مزاج، و بيماري تن مي گردد.(نراقي، بي تا /178)
گاهي نيز فرد ممكن است خشم خود را متوجه درون خود كند يا ممكن است فقط با كمك وسايل كلامي خشم خود را بيرون بريزد.(نرمان، ‌1381، ‌ج1/443) و حركات قبيحه و افعال ناشايست، از: دشنام و هرزه گوئي و سخنهاي ركيك و از او سر بزند. و بسا باشد كه: دشنام به ماه و خورشيد و ابر و باد و باران و درخت و جماد و حيوان مي دهد. و مي رسد به جائي كه كاسه و كوزه خود را مي شكند و با حيوانات و جمادات به سخن در مي آيد. (نراقي، ‌بي تا/178، ‌گنجي /134)

تعدادي از احاديث نقل شده در مورد خشم نامناسب:
 

و در اخبار و آثار، مذمت شديد در خصوص غضب وارد شده است: حضرت محمد (ص) مي فرمايند:« و الغضب يفسد الايمان كما يفسد الخل العسل»: «غضب ايمان را فاسد مي گرداند چنانكه سركه عسل را فاسد مي كند.»(كليني، ‌1363، ‌ج3/ 412 و مجلسي، 1403 ج 73 /266)
در حديثي ديگر از امام صادق(ع) نيز مي فرمايند:« ما من جرعه يتجرعها العبد احب الي الله عزوجل من جرعه غيظ يتجرعها عند ترددها في قلبه اما بصبر و اما بحلم»: «هيچ جرعه اي بنده ننوشد كه نزد خداي عزوجل محبوبتر باشد از جرعه خشمي كه، ‌هنگام گردشش در دل بنوشد، ‌بوسيله صبر يا خويشتنداري.»(مجلسي، 1403، ‌ج73/ ‌267) و در روايت ديگر از ايشان آمده:« الغضب مفتاح كل شر»: «غضب كليد، هر بدي و شري است.» (همان /274. وكليني، ‌1363، ‌ج3/ 412)
امام باقر(ع) نيز مي فرمايند: «من كظم غيظا و هو يقدر علي امضائه حشا الله قلبه امنا و ايمانا يوم القيامه»: «هر كه خشمي را فرو خورد كه بتواند آن را اعمال كند، ‌خدا روز قيامت دلش را از ايمني و ايمان پر كند.» (كليني، ‌1363، ‌ج3/ 171)

پي نوشت ها :
 

*استاد يار گروه الهيات دانشگاه اصفهان.
*كارشناس ارشد علوم قرآن و حديث
 

منبع: فصلنامه قرآني کوثر شماره 40