جايگاه امام حسين(ع) در روايات
جايگاه امام حسين(ع) در روايات
پاداش زائر حسيني
امام(ع) به او فرمود: «اي طوسي! كسي كه به زيارت قبر اباعبدالله الحسين(ع) برود و او را بشناسد كه امام واجبالإطاعه است يعني خداوند بر همة بندگان واجب كرده كه از او فرمانبرداري كنند، خدا گناهان گذشته و آيندة او را ميآمرزد، و شفاعت او را در مورد هفتاد گنهكار ميپذيرد، و در كنار آن قبر مبارك حاجتي را از خدا درخواست نميكند مگر آنكه براي او برآورده
ميكند».1
عصارة خانوادة فضايل
روزي رسول خدا(ص) نشسته بودند و امام علي(ع) نزد آن حضرت حضور داشتند كه ناگاه امام حسين(ع) وارد شد، پيغمبر اكرم(ص) او را گرفت و در دامان خود نشانيد، پيشاني و لبهاي مبارك او را بوسيد، و در آن زمان شش سال بيشتر از سنّ مبارك او نگذشته بود.
اميرالمؤمنين عرض كرد: اي رسول خدا! آيا فرزندم حسين را دوست داريد؟
پيغمبر اكرم(ص) فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم، در حالي كه پارة تن من است.
حضرت علي(ع) عرض كرد: مرا بيشتر دوست داريد يا حسين را؟ قبل از آنكه رسول خدا(ص) جواب دهد، امام حسين(ع) عرض كرد: كسي كه از جهت نسب برتر و از حيث شرف بالاتر است، نزد رسول خدا(ص) محبوبتر و از نظر مقام و درجه به او نزديكتر است.
حضرت علي(ع) به فرزندش فرمود: آيا با من مفاخره ميكني؟ (يعني حاضري هر كدام افتخارات خود را بازگو كنيم؟)
عرض كرد: بلي! اگر مايل باشيد.
علي(ع) به او فرمود: اي حسين! من فرمانرواي مؤمنان، زبان راستگويان، معاون و مددكار مصطفي، خزانهدار علم خداوند، و برگزيدة او از ميان آفريدگان هستم. من پيشينيان را به طرف بهشت رهبري ميكنم، من پرداختكنندة وام و بدهي رسول خدا(ص) هستم.
عموي من حمزه سيّدالشهداء است كه بهشت برين جايگاه اوست، برادرم جعفر طيّار است كه با فرشتگان در بهشت پرواز ميكند. من از طرف رسول خدا(ص) منصب قضاوت دارم، من پرچمدار او هستم، من از طرف خداوند مأموريّت يافتم آيات سورة برائت را براي اهل مكّه قرائت كنم، من كسي هستم كه خداوند تبارك و تعالي او را از ميان آفريدگانش برگزيده است.
من ريسمان محكم الهي هستم كه خداوند بندگانش را در قرآنش دستور داده به آن چنگ بزنند، و فرموده: «و اعتصموا بحبل الله جميعاً؛2 همگي به ريسمان الهي چنگ بزنيد». من ستارة درخشان خداوندم، من كسي هستم كه فرشتگان آسماني او را زيارت ميكنند، من زبان گوياي پروردگارم و حجّت او بر بندگانش ميباشم، من دست تواناي خداوندم، من وَجْه باري تعالي در آسمانها و جَنْب آشكار خداوندم.
من كسي هستم كه خداوند دربارة من و در حقّ من فرموده است: «بل عبادٌ مكرمون ٭ لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون؛3 بلكه بندگان مقرّب خداوند هستند كه هرگز او را به گفتار پيشي نميگيرند، و به فرمان او عمل ميكنند». من دستاويز مطمئن از طرف خداوندم كه شكستي برايش نيست و گسسته نميگردد، و خداوند شنوا و دانا است.
من درِ رحمت الهي هستم كه بايد از آن وارد شوند. من نشان خداوندي بر روي صراط هستم، من آن خانة خدايم كه هر كه در آن وارد شود در امان است، پس هر كس به ولايت و محبّت من درآويزد از آتش دوزخ ايمن است من قاتل پيمانشكنان اهل جمل، ستمگران اهل صفيّن، و خارج شدگان از دين يعني خوارجم، و من كشندة كافرانم، من پدر يتيمان، و پناه بيوهزنان هستم.
من آن كسي هستم كه فرداي قيامت از ولايتم سؤال ميشود، و در آية شريفة «لتسئلنّ يومئذٍ عن النعيم؛4 هر آينه از نعمتها در آن روز سؤال ميشويد»، من آن نعمت خداوند تبارك و تعالي هستم كه بر بندگانش ارزاني داشته است. من كسي هستم كه پروردگار عالم دربارة من و در شأن من فرموده است: «اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام ديناً؛5 امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما تمام نمودم، و خشنود گشتم كه اسلام دين شما باشد».
پس كسي كه مرا دوست داشته باشد مسلمان واقعي است و مؤمني است كه دين او كامل است.
من كسي هستم كه به سبب من هدايت شديد، و دربارة من و دشمن من خداوند تبارك و تعالي فرموده است: «وقفوهم إنّهم مسؤولون؛6 ايشان را نگهداريد تا از آنها پرسش شود»، يعني از ولايت من در فرداي قيامت از آنها سؤال ميكنند، من آن «خبر بزرگ» هستم.
من كسي هستم كه خداوند تبارك و تعالي دين خود را به سبب من در غدير خم و در معركة خيبر كامل كرد. من كسي هستم كه رسول خدا(ص) دربارهام فرمود: «من كنت مولاه فعليٌّ مولاه؛ هر كه من مولاي او هستم، علي مولاي اوست». من روح نماز مؤمن و مقصود از «حيّ علي الصلا\؛ بشتابيد به سوي نماز»، و «حيّ علي الفلاح؛ به رستگاري روي آوريد»، و «حيّ علي خير العمل؛ براي بهترين عمل شتاب كنيد»، هستم.
من كسي هستم كه بر دشمنانم اين آيه نازل گشته است: «سأل سائلٌ بعذابٍ واقعٍ ٭ للكافرين ليس له دافعٌ؛7 سائلي از عذاب دردناك كه براي كافران وقوعش حتمي است و منعكنندهاي برايش نيست سؤال كرد و درخواست نمود». من مردمان را به سوي حوض ميخوانم، و غير از من كسي مؤمنان را به طرف حوض نميخواند. من پدر پيشوايان پاك و معصوم هستم. من ميزان عدالت و وسيلة سنجش اعمال در قيامتم. من رئيس و بزرگ اهل دين و پيشواي مؤمنان به طرف خوبيها و آمرزش پروردگارم.
اصحاب و همراهان من، فرداي قيامت، دوستان من هستند كه از دشمنانم دوري كرده و اظهار بيزاري نمودهاند، هنگام مرگ آنها نميترسند و غم و اندوهي ندارند، و در ميان قبر هيچگونه عذاب نميشوند، آنها در مرتبة شهدا و صدّيقين ميباشند كه در پيشگاه الهي خوشحال و شادمان به سر ميبرند.
من كسي هستم كه شيعيان من پيمان بستهاند، با دشمنان خدا و رسول او دوستي نكنند و روابط دوستانه نداشته باشند، گر چه پدران آنها يا فرزندانشان باشند. من كسي هستم كه شيعيانم بدون اينكه به حساب آنها رسيدگي شود وارد بهشت ميشوند. من كسي هستم كه پروندة شيعيانم كه نامهاي ايشان در آن است نزد من ميباشد. من ياور اهل ايمان و براي آنها نزد پروردگار جهانيان شفاعت ميكنم.
من با دو شمشير، ضربه و با دو نيزه، زخم ميزنم، من كافران را در روز بدر و حنين كشتم. من شجاعانِ غرق سلاح و زره را در روز احد به هلاكت رساندم، من عمروبن عبدود را در روز احزاب و مرحب را در روز خيبر به قتل رساندم. دربارة او ندا داد: «لا سيف إلّا ذوالفقار و لا فتي إلّا عليّ؛ شمشيري جز ذوالفقار نيست، و جوانمردي جز علي نميباشد».
من در پيروزي و فتح مكّه مدال افتخار داشتهام، من دو بت لات و عزّي را بر زمين كوبيدم و شوكت آنها را شكستم، هُبَل اعلي و منا\ ثالثه را من ويران كردهام.
من آن كسي هستم كه بر شانة پيغمبر اكرم(ص) بالا رفتم و بتها را فرو ريختم. من كسي هستم كه بت يغوث و يعوق و نسر را شكستم، من كسي هستم كه در راه خدا با كافران نبرد كردم.
من كسي هستم كه انگشتر خود را به فقيري بخشيدم، من كسي هستم كه در بستر پيامبر(ص) آرميدم و خود را به خطر انداختم تا او را از مشركان حفظ كنم. من كسي هستم كه جنّيان از خشم و غضب من هراسناكاند، من كسي هستم كه خدا به سبب من عبادت ميشود، من مترجم وحي الهي و مظهر علم خداوندم، من كشندة جنگجويان جمل و صفيّن، بعد از رسول خدا(ص) هستم، و من قسمتكنندة بهشت و دوزخ ميباشم.
در اين هنگام علي(ع) ساكت شد و رسول خدا(ص) به امام حسين(ع) فرمود: اي ابوعبدالله! آيا آنچه را پدرت گفت شنيدي؟ و آنچه او بر شمرد يكدهم از يكدهم فضائل او بلكه از هزار هزار فضيلتي است كه او دارد و بلكه او بالاتر از همة اين فضائل است.
امام حسين(ع) عرض كرد: سپاس و ستايش مخصوص خداوندي است كه ما را بر بيشتر بندگان مؤمن خود و بر همة جهانيان برتري داد، جدّ ما را براي نزول قرآن و علوم قرآن يعني تفسير و تأويل آن، و راستي و صداقت، و محلّ راز امين وحي اختصاص داد، و ما را بهترين برگزيدگانش قرار داد، و برتمامي خلق خود رفعت و برتري بخشيد.
سپس امام حسين(ع) عرض كرد: امّا شما اي اميرمؤمنان نسبت به آنچه فرمودي راستگو و امين هستي.
پيغمبر اكرم(ص) فرمود: اكنون تو اي فرزندم، فضائل خود را يادآوري كن.
امام حسين(ع) عرض كرد: اي پدرجان! من حسين فرزند عليّبن ابيطالبم. مادرم فاطمة زهرا سرور تمامي زنان عالم، و جدّم محمّد مصطفي آقا و سرور همة فرزندان آدم است.
اي علي! مادر من مقامي برتر از مادر شما نزد خدا و همة مردمان دارد، جدّ من بهتر و والاتر از جدّ شما نزد خدا و همة مردم است. من در گهواره بودم كه جبرئيل با سخنان خوشآيند خود مرا نوازش ميداد و اسرافيل به ديدار من ميآمد.
اي علي! تو نزد خدا برتر از من و والاتر هستي، و من به حسب و نسب و به داشتن پدران و مادران و اجدادي كه دارم بر تو افتخار ميكنم.
و بعد از اين گفتوگو امام حسين(ع) برخاست و دست به گردن پدرش انداخت و او را بوسيد، علي(ع) هم فرزندش حسين بن علي(ع) را در بر گرفت و بوسيد و به او فرمود:
خداوند فخر و شرف و دانش و بردباري تو را زيادتر گرداند و آنهايي را كه به تو اي ـ ابوعبدالله ـ ستم كنند لعنت كند.
و بعد از آن امام حسين(ع) به سوي پيغمبر برگشت.8
حسين از من و من از حسينم
حضرت رضا(ع) فرمودند:
هنگامي كه خداوند تبارك و تعالي به ابراهيم خليل الرحمان دستور داد به جاي فرزندش اسماعيل آن قوچ را كه براي او فرستاده است ذبح كند ابراهيم(ع) آرزو كرد كه كاش اسماعيل را با دست خود قرباني كرده بود و به ذبح آن قوچ امر نشده بود تا به قلب او آنچه به قلب پدري كه بهترين فرزند عزيزش را با دست خود ذبح كرده وارد ميشد، و با اين عمل سزاوار پاداش صبركنندگان در مصيبتها ميشد و درجات والايي را تحصيل ميكرد.
خداوند تبارك و تعالي به او وحي فرمود: اي ابراهيم! محبوبترين آفريدة من نزد تو كيست؟
عرض كرد: خداوندا! مخلوقي را نيافريدهاي كه نزد من محبوبتر از حبيب تو يعني محمّد(ص) باشد.
فرمود: اي ابراهيم! او را بيشتر دوست داري يا خودت را؟ عرض كرد: او را از خودم بيشتر دوست دارم.
فرمود: فرزند او را بيشتر دوست داري يا فرزند خودت را؟ عرض كرد: فرزند او را از فرزند خودم بيشتر دوست دارم.
فرمود: كشته شدن فرزند او از روي كينه و ستم به دست دشمنانش قلب تو را بيشتر به درد ميآورد يا قرباني شدن فرزندت به دست خودت در راه اطاعت من؟ عرض كرد: كشته شدن او به دست دشمنانش براي من دردناكتر است.
فرمود: اي ابراهيم! گروهي كه خود را از امّت محمّد(ص) ميپندارند به زودي حسين(ع) فرزند او را بعد از او با ظلم و ستم ميكشند، همانطور كه سر گوسفندي را جدا ميكنند، و با اين عمل سزاوار خشم و غضب من ميگردند.
ابراهيم(ع) با شنيدن آن اندوهگين شد، و ياد آن مصيبت دل او را به درد آورد و او را گريان نمود.
خداوند تبارك و تعالي به او از طريق وحي فرمود: «و فديناه بذبحٍ عظيمٍ؛ اي ابراهيم! ناله و فريادت بر امام حسين(ع) و مصيبت كشته شدن او را فديه و عوض قرار دادم براي بيتابي و تحمّل مصيبت فرزندت اسماعيل در صورتي كه او را با دست خود قرباني كرده بودي، و درجات والاي مصيبتزدگان را نصيب تو گردانيدم، و اين تأويل كلام خداوند تبارك و تعالي است كه فرمود:9 «و بر او ذبح بزرگي فدا ساختيم» و هيچ نيرو و قدرتي نيست مگر به سبب خداوند بلندمرتبة بزرگ».10
مؤلف «القطره» مينويسد: بنابر تأويلي كه ذكر شد، امام حسين(ع) در عوالم پيشين، شهادت را قبول كرده، و پذيرفته است كه فديه براي جدّش اسماعيل قرار گيرد تا نور جدّش محمّد مصطفي(ص) كه در صلب او است بماند، پدرش عليّ مرتضي و مادرش فاطمة زهرا و برادر بزرگوارش امام حسن مجتبي و فرزندان پاك و معصوم او ـ كه درود خداوند بر همة آنان باد ـ باقي بمانند، و بنابراين همة نعمتها و بخششهاي ظاهري پروردگار، و بركات معنوي او كه به ما ميرسد از حسين(ع) سرچشمه گرفته و شايد همين علّت مستحب بودن زيارت آن حضرت در همة روزها و شبهاي مبارك است.
زيرا او علّت غايي براي برپايي و برقراري دين است، به خاطر اينكه صاحب دين يعني حضرت خاتمالنبيّين را با قبول شهادت در صلب پدرانش حفظ كرده و در دنيا مصائب بزرگ را تحمّل كرده است تا با اين عمل دين مقدّس را احيا گرداند و باطل را سركوب نمايد.
[اين روايت معنايي براي آن سخن رسول خدا(ص) است كه فرمود: «حسينٌ منّي، و أنا من حسين»]
پي نوشت ها :
1. امالي صدوق، ص 684، ح 11، مجلس 86؛ بحارالانوار، ج 101، ص23، ح15. مؤلّف «القطره»: اينكه در حديث ميفرمايد: «خدا گناهاني را كه در آينده، زائر امام حسين(ع) مرتكب شود ميآمرزد». معنايش اين است كه توفيق توبه كردن به او مرحمت ميكند و عاقبتش را نيكو ميگرداند، تا اجازه و رخصت در ارتكاب گناه كه از نظر عقلي قبيح است لازم نيايد.
2. سورة آل عمران (3)، آية103.
3. سورة انبياء (21)، آية 26، 27.
4. سورة تكاثر (102)، آية 8.
5. سورة مائده (5)، آية 3.
6. سورة صافّات (37)، آية 24.
7. سورة معارج (70)، آية 1 و 2، اين آيه اشاره به قصّة نعمان بن حارث يهودي (لعنه الله) دارد كه وقتي خبر غدير خم به گوش او رسيد نزد رسول خدا(ص) آمد و وقتي رسول خدا(ص) به او فرمود: اين فرمان الهي بوده است، از خدا درخواست كرد كه اگر آن حضرت راست ميگويد عذابي نازل كند، خداوند هم سنگي را از آسمان نازل كرد و بر سر او كوبيد كه هلاك شد.
8. الفضائل ابن شاذان، ص 83، حيلـ[ الأبرار، ج2 ، ص 123، ح6، معالي السبطين، ص 58.
9. سورة صافات (37)، آية 107.
10. عيون اخبار الرضا(ع)، ج1 ، ص 166، ح 1، جواهر السنيّـ[، ص 251، تأويل الآيات، ج2 ، ص 479، ح12، تفسير برهان، ج4 ، ص 30، ح6، المنتخب، ص 32، بحارالانوار، ج 44، ص 225، ح6 و در ذيل آن شرح و توضيحي آورده است.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}