چند روش براي تقويت قدرت تمرکز حواس


 

نويسنده: دکتر فريدون ضرغام
روانپزشک (اصفهان)



 
کمتر روزي است که کسي به ما مراجعه کند و از عدم تمرکز حواس ننالد. اين شکايت از عدم تمرکز حواس بيشتر ميان دانش آموزان و دانشجويان که احتياج مبرمي به تمرکز حواس دارند تا بهتر بتوانند دروس خود را فرا گيرند ديده مي شود.
عدم تمرکز حواس ممکن است به عوامل زيادي منوط باشد:
مثلاً کودکان کمتر از بزرگتران قادر به تمرکز حواس اند و يا در پاره اي از بيماري هاي رواني، شخص به کلي قادر به تمرکز حواس خود نيست و هر چه مي کوشد که حواسش يا دقتش را بر روي يک فکر يا هدف متمرکز سازد، باز قادر به اين کار نمي شود و به اصطلاح پيوسته از حواس پرتي رنج مي برد. بسيارند افراد بزرگ و مشهوري که ممکن است حواس پرتي ظاهري آنها اسباب خنده اين و آن واقع شود، ولي اين افراد در واقع حواسشان پرت نيست بلکه خواسشان فقط در مورد چيزهايي ظاهراً پرت است که هيچ گونه رابطه اي با هدف و کار يا موضوع مورد علاقه آنها که همه فکر و ذکرشان را به خود معطوف ساخته است، ندارد.
بنابراين اين نوع بي حواسي نه تنها عيب نيست، بلکه علامت قدرت فکر و داشتن نيروي تمرکز است.
بسياري از ما، اگر صادق باشيم، اعتراف خواهيم کرد که به اندک صدا و يا وسيله انصراف خاطري، رشته دقت و تمرکز حواسمان پاره مي شود. البته جاي تأسف است زيرا اين حقيقتي است که توفيق ما در هر کاري در زندگي بيشتر به قدرت تمرکز حواسمان بستگي دارد تا به داشتن قدرت ذهني يا حتي به دارا بودن نبوغ.
يکي جسماني
و ديگري جنبه ي ذهني،
و در واقع تاثير اين جنبه ي ذهني رياضت است که فلان جوکي هندي قادر است برهنه در ميان برف کوه هاي هيماليا بنشيند و يا پيراهن خيسي را به تن کند و با ايجاد، حرارت زيادي در تن خود طي مدت کوتاهي آن را خشک نمايد. و اما اينکه مرتاضان چگونه به چنين اقداماتي توفيق مي يابند، جزو اسرار جوکيان و مرتاضان است. ليکن جاي ترديد نيست که راز اين کارها بر اساس تمرکز حواس استوار است. به همين شيوه است که فلان جوکي هندي موفق مي شود با پاي برهنه روي آتش گل انداخته راه برود و يا در بستري که با ميخ هاي فراوان مفروش شده است دراز بکشد. اين افراد داراي قدرت هاي اعجاز آميزي نيستند، بلکه فقط و فقط قادرند حواس خود را در اختيار خودشان داشته باشند و اين نيز بدون تمرکز ذهني امکان پذير نيست.
چندي پيش عده اي از هيپيان غربي به افغانستان و کاتماندو رفته بودند تا حشيش پيدا کرده مصرف نمايند و در نتيجه وارد دنياي خلسه و شهود شوند، در صورتيکه براي چنين کاري احتياجي نبود که از شهر خود خارج شوند. زيرا حالت خلسه و شهود را فقط مي توان در سايه تمرکز فکر به دست آورد وگرنه آن حالتي که با استعمال حشيش به آدمي دست مي دهد، خلسه يا شهود يا تفکر عميق نيست بلکه يک نوع گم گشتگي و سرگرداني فکري و سقوط در ورطه نيستي است.
ممکن است ايراد گرفته شود که فقط عده قليلي هستند که به دنبال رسيدن به حالت کشف و شهود يا تفکر عميق و خلسه هستند. اين درست است، ليکن اين نکته نيز آشکار است کساني که پيوسته در حواس پرتي زندگي مي کنند، هيچ گاه و در هيچ شاخه اي از زندگي توفيق نخواهند يافت. شما اعم از اينکه حسابدار، خانه دار يا فوتباليست، يا شطرنج باز باشيد، رمز موفقيت شما در اين است که حواستان جمع باشد و بتوانيد ذهنتان را متمرکز سازيد، وگرنه هيچ وقت در کارتان جلوتر نخواهيد رفت.
حال ممکن است بپرسيد که چگونه مي توان به اين نيروي تمرکز حواس دست يافت؟
نخستين قدم در اين راه آن است که به طرز کار ذهن يا فکر خودمان پي ببريم مغز آدمي به سه بخش تقسيم شده است: خارجي، داخلي و ناخودآگاه. در قسمت خارجي، که در قسمت پيشاني مغز جاي دارد و همه افکار آگاهانه ما بدان مربوط مي شود، مي توانيد مجسم کنيد که در اين قسمت مغز چه خبر است، البته تعداد کمي از اين افکار مهم هستند ولي در طي روز لااقل يک فکر يا مسئله است که بايد آن را در سطح ناخودآگاه ذهن ضبط کرده پرورش داد.
مشکل ما فقط در اين است که چگونه اين فکر ارزنده را به بخش ناخودآگاه ذهنمان منتقل سازيم، زيرا قسمت داخلي ذهن بين بخش خارجي ذهن و بخش ناخودآگاه آن مانع و حايل است.
بخش داخلي مغز همه افکاري را که توسط بخش خارجي دريافت مي شود، مي گيرد و انبار مي کند. اين بدان معني نيست که افکار مزبور از بين مي روند بلکه در مرحله نهايي به صورت خاطرات و خواب و رويا، در قسمت خودآگاهانه (قسمت خارجي) ذهن ظاهر مي شوند. اما براي کارهاي روزمره ي زندگي نمي شود از آنها استفاده کرد زيرا در قسمت خلاق مغز ما يعني در واپسين بخش مغز ما که همان ناخودآگاهانه باشد، جاي دارند، مي پرسيد چگونه مي توان يقين حاصل کرد که فلان فکر مهم ما در بخش ناخودآگاهانه ذهنمان ذخيره و انبار شده است؟
براي اين کار بايد آن فکر را از مجموع افکاري که عارض بخش خارجي ذهن ما مي شود، جدا کرد و آن را مستقيماً به بخش ناخودآگاهانه ذهن منتقل ساخت و اين نيز عملي نخواهد بود مگر به مدد عمل تمرکز حواس.
لزوم تمرکز حواس از اين جهت است که بسياري از ما قادر به جدا ساختن يک فکر مهم از ساير افکار نيستيم. اين اشتباه است که خيال کنيم که پرداختن به چند موضوع فکري در آن واحد قدرت کارايي ما را بالا مي برد. بنابراين فلان مدير اداره اي که به وقت ديکته کردن نامه اي به منشي خود و در عين حال به دعوت نامه اي که در پيش دارد، فکر مي کند و يا فلان کدبانويي که دارد با ماشين لباسشويي خانه کار مي کند و درعين حال به اين فکر است که آيا خواهد توانست قبل از آوردن بچه هايش از مدرسه، به رفت و روب خانه اش بپردازد، اينان چون قدرت دقت خود را به چند شاخه تقسيم مي کنند، اين است که کاري را که مشغول انجام آن هستند با کندي به انجام مي رسانند و به اصطلاح در آن کار معطل مي شوند و چه بسا مرتکب اشتباه نيز بشوند. پس با شاخه شاخه کردن نيروي دقت خود نه تنها باعث ازدياد ميزان کارايي خود نمي شويم، بلکه از ميزان آن نيز مي کاهيم.
براي آن که بتوانيد بر قدرت تمرکز خود بيفزاييد در اينجا چند نوع تمرين آورده شد، از ساده بودن اين تمرين ها ناراحت نشويد و مهمتر از همه اگر در آغاز کار نتوانستيد حواستان را متمرکز سازيد، نوميد نگرديد:
وقتي که بوقت صبح داريد لباس مي پوشيد، سعي کنيد منحصراً به آن فکر کنيد. نه به چيز ديگر يعني فقط به کاري فکر کنيد که فعلاً مشغول انجام آن هستيد. تمرين ديگر اين است که به اتاقي ساکت برويد کاغذ و قلم برداريد و نفس عميق بکشيد. دهنتان را ببنديد و هوا را از راه بيني داخل ريه ها کرده و بعد از راه بيني آن را خارج نماييد حالا ساعت را يادداشت کنيد، چشم ها را ببنديد و با خود بگوييد که تا پنج دقيقه ديگر به هيچ چيز فکر نخواهيد کرد. وقتي که ديديد به چيزي فکر کرديد، چشم ها را باز کنيد و نوع فکرتان را يادداشت کنيد و بنويسيد که چه چيز باعث آن شد و بالاخره بنويسيد پس از شروع تمرين اين فکر به خاطرتان خطور کرده است.
معمولاً شخص اين طور يادداشت مي کند که " صداي تلويزيون همسايه تمرينم را بهم زد، يا بياد برنامه اي افتادم که شب پيش ديده بودم، يا يک دقيقه از شروع تمرين گذشته بود که فکر فوق مزاحمم شد: اگر ديديد که فقط چند ثانيه پس از آغاز تمرين بي فکري، فکري خود را به شما تحميل کرده است، تعجب نکنيد. وقتي که ديديد در اين نوع تمرين مهارتي پيدا کرديد يعني آن را ياد گرفتيد، آن وقت برويد به سراغ تمرين تجسم معمولي. غرض از اين تمرين آن است که آن قدر به چيزي نگاه کنيد تا يقين حاصل کنيد جزييات آن را به خاطر سپرده ايد، آن وقت چشم ها را ببنديد و آن شيي را جلو چشمتان مجسم کنيد.
وقتي که توانستيد آن شي را ببينيد آن وقت چشم را باز کرده دقت کنيد آنچه را که با چشم بسته مجسم کرده ايد با آنچه واقعيت داشته است، چقدر تفاوت دارد، بعيد نيست متوجه اين نکته شويد که در يک مورد جزيي با هم فرق دارند، وقتي که چشم ها را مي بنديد به اين نکته توجه کنيد که آن شيي را بياد نياوريد و يا در خيال مجسم نکنيد بلکه فقط و فقط جلو چشم خود آن را مجسم سازيد. ميان اين دو نوع تجسم فرق کوچکي وجود دارد.
بالاخره يک تمرين ديگر نيز هست که در واقع در حکم يک نوع بازي است. يک سيني برداريد و آن را با مشتي از اشيا کوچک و غيرمشابه پر کنيد، اين کار را بايد کسي بکند که خود در تمرين تمرکز شرکت ندارد. يک دقيقه تمام به يکايک اشياء سيني دقيق شويد آن وقت سيني را بايد پنهان کرد و شما بايد اسم يکايک آن اشياء را بنويسيد. درست است که اين تمرين خيلي ساده است ليکن مقداري بر ميزان تمرکزتان اضافه خواهد کرد.
کسب تمرکز به خودي خود هدف نيست ولي وقتي که اين قدرت در شما پيدا شد، بخش ناخودآگاهانه مغزتان به صورت يک خدمت گزار شگفت انگيز براي شما در خواهد آمد. بدين معني که پس از پيدا کردن حالت تمرکز، فکرتان را به آن چيزي که اکنون به صورت يک مغز الکترونيکي در آمده است، بدهيد و همه جزيياتش را به آن بسپاريد. همان طوري که صورت مسايل را بايد به مغز الکترونيکي داد تا آن مسايل را براي شما حل کند.
پس از سپردن جزييات مساله به قسمت ناخودآگاهانه مغز، مي توانيد به کلي آن مساله را فراموش کنيد و يقين حاصل نماييد که ناخودآگاهي شما حتي بوقت خواب، مشغول حل کردن مساله اي است که به آن سپرده ايد. اتفاقاً بهترين فرصتي که طي آن مي توانيد با ناخودآگاهي خود تماس بگيريد، پيش از خواب شبانگاهي است
منبع: روان درماني براي همه دکتر ايرج پور باقر
منبع: نشريه بهداشت روان شماره 31